ولیقهری» و حدود اختیارات وی
«ولیقهری» و حدود اختیارات وی
اهمیت نهاد خانواده باعث شده است که قانون در آن حضور پررنگ داشته باشد. بایدها و نبایدهای زیادی برای اداره کانون خانواده در قوانین وجود دارد که عموم مردم با بسیاری از آنها آشنا نیستند. معمولا زمانی که یک وضعیت حقوقی پای ما را به دادگاه میکشاند با این قوانین آشنا میشویم و وضعیت خاص ما در این شرایط باعث میشود که گاهی آنها را به شدت ناعادلانه بدانیم. مقررات مربوط به ولایت قهری از این نوع است. پدر و جد پدری ولی قهری کودک هستند و اختیارات زیادی در خصوص اداره امور او دارند. با وجود هر یک از آن دو دیگر نوبت به تعیین قیم یا وصی نمیرسد. برخی خانوادهها با مفهوم ولایت قهری آشنایی ندارند اما زمانی که با مشکلی مثل فوت پدر خانواده روبهرو میشوند و حضور و کنترل پدربزرگ (پدر پدر) را در زندگی خود احساس میکنند تازه با این مفهوم آشنا میشوند و ممکن است آن را ناعادلانه بدانند. در صورت فوت پدر ولایت بر فرزندان بر عهده پدر پدر خواهد بود و وی در اداره امور کودک اختیارات زیادی خواهد داشت. این در حالی است که خانوادههای امروزی نسبت به گذشته کوچکتر شدهاند و برخلاف گذشته که پدربزرگ نیز جزو خانواده بود و با خانواده زندگی میکرد بیشتر خانوادههای امروزی به پدر، مادر و فرزندان محدود میشوند. در چنین شرایطی مقررات ولایت قهری باعث میشود یکباره حضور پدر بزرگ که کمرنگ و کمتاثیر بود پررنگ و پرنفوذ شود و گاهی بهدنبال آن مشکلاتی به وجود بیاید.
اما فارغ از این مقدمات ولایت قهری چیست؟
اول مفهوم ولی قهری را بررسی میکنیم: قهری در لغت به معنی جبری و اضطراری است و به این دلیل آن را قهری میگویند که اجباری است و به حکم مستقیم قانون و بدون نیاز به حکم دادگاه یا دخالت شخص دیگری حاصل میشود.
پدر و جد پدری یک حق و تکلیف ویژه نسبت به فرزندان نابالغ خود دارند. پدر و جد پدری هر دو سمت ولایت قهری دارند و در عرض هم هستند و طبق قانون مدنی هیچ یک را بر دیگری اولویت و تقدم نیست. بنابراین هر دو باید در اداره امور و حفظ حقوق و منافع محجور بکوشند. مطابق ماده 1182 قانون مدنی: «اگر یکی از آنها محجور یا به علتی ممنوع از تصرف در اموال مولی علیه شود، ولایت قانونی او ساقط میشود» بنابراین اگر پدر یا جد پدری مثلا دیوانه شود، ولایت او ساقط میشود و ولایت دیگری هم چنان باقی خواهد ماند.
ولی قهری نماینده فرزند نابالغ (مولیعلیه) خود خواهد بود و مکلف است در اداره اموال و مواظبت شخص محجور (مجنون، صغیر و سفیه) و حفظ حقوق و منافع او بکوشد، البته اگر محجور سفیه (کسی که عقل معاش ندارد) باشد، حجر او محدود به امور مالی است و ولی او وظیفهای جز اداره اموال ندارد. ولی قهری میتواند تصرفاتی در اموال محجور کند و معاملاتی برای او انجام دهد، مشروط بر اینکه مصلحت او را رعایت کند.
غبطه و مصلحت محجور اختیارات را محدود میکند
به طور کلی میتوان گفت قانون اختیارات گستردهای را برای اداره امور محجور به ولی قهری داده است و تنها چیزی که این اختیارات را محدود میکند غبطه و مصلحت محجور است به این معنی که ولی قهری حق ندارد عملی انجام دهد که برخلاف مصلحت یا متضمن ضرری برای محجور باشد. هر یک از پدر و جد پدری میتواند به تنهایی قراردادهایی برای محجور منعقد کند، مثلا مال او را بفروشد یا اجاره دهد یا مالی برای او خریداری کند؛ و در صورتی که مصلحت محجور رعایت شده باشد، طرف معامله حق اعتراض و برهم زدن معامله را نخواهد داشت. به طور کلی مطابق ماده 1183 قانون مدنی «در تمامیامور مربوط به اموال و حقوق مالی مولی علیه، ولی نماینده قانونی او است.»
اگرچه ماده 1183 قانون مدنی فقط به اداره اموال و حقوق مالی مولی علیه اشاره کرده است ولی شکی نیست که وظیفه ولی قهری منحصر به اداره امور مالی محجور نیست، بلکه اداره امور شخصی و به تعبیر دیگر مواظبت شخص مولی علیه نیز به عهده او است. (مستنبط از مواد 1188 و 1235 قانون مدنی)
لازم به توضیح است که محجور به کسی میگویند که فاقد عقل (جنون) یا رشد (سفیه) یا کبر (18 سال تمام) باشند. بنابراین در صورتی که محجوری در یک خانواده باشد و پدر آن خانواده فوت کند پدر بزرگ به عنوان ولی قهری حق خواهد داشت اموال کودک را اداره کند. ممکن است برای شما این سوال بهوجود آید که کودک اموالی ندارد که به خاطر اداره آنها حضور پدربزرگ بخواهد کانون خانواده را تحت تاثیر قرار دهد. اما اینطور نیست. فرزند یکی از وارثان طبقه اول محسوب میشود و به محض فوت پدر اموال وی به فرزندش میرسد. در چنین شرایطی اداره اموال کودک از اهمیت زیادی برخوردار میشود.
منبع:http://ghanoondaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=255&pageno=5