Warning: session_start(): open(/opt/alt/php74/var/lib/php/session/sess_77d0328fce27da5a2cc77ce033b9e3d8, O_RDWR) failed: Disk quota exceeded (122) in /home/doseir/domains/ferdose.ir/public_html/wp-content/themes/differ_parmis/warp/systems/wordpress/src/Warp/Wordpress/Helper/SystemHelper.php on line 489

Warning: session_start(): Failed to read session data: files (path: /opt/alt/php74/var/lib/php/session) in /home/doseir/domains/ferdose.ir/public_html/wp-content/themes/differ_parmis/warp/systems/wordpress/src/Warp/Wordpress/Helper/SystemHelper.php on line 489
طلاق و خلأهاي قانون داوري » موسسه حقوقی عدل فردوسی
Law

موسسه حقوقی عدل فردوسی به شماره ثبتی ۲۷۷۹۴

پیگیری کلیه دعاوی خود را با اطمینان به ما بسپارید.

دعاوی خانواده

کلیه دعاوی حقوقی خانوادگی اعم از مطالبه مهریه ، حضانت فرزند ، تمکین و طلاق را به ما بسپارید.

دعاوی ملکی

برای پیگیری دعاوی ملکی اعم از سرقفلی ، حق کسب ، پیشه ، تجارت و تخلیه اماکن مسکونی و تجاری با ما تماس بگیرید.

دعاوی کیفری

برای پیگیری کلیه دعاوی کیفری اعم از چک بلامحل كيفري، فروش مال غیر ، خیانت در امانت ، کلاهبرداری و ... با ما تماس بگیرید.

دعاوی حقوقی

برای پیگیری کلیه دعاوی حقوقی اعم از چک ، مطالبه خسارت ، سفته ، رسید ،دعاوي مالي ، ارث ، سهم الارث ، وصیت با ما تماس بگیرید.

دعاوی شهرداری ها

این موسسه کلیه دعاوی شهرداری ها مانند دریافت غرامت طرح‌هاي دولتي ، کمسیون ماده ۱۰۰ و غیره را نیز می پذیرد.

دعاوی دیوان عدالت

این موسسه دعاوی مرتبط با کمسیونهای ماده ۱۰۰شهرداری ها و غیره را در دیوان عدالت اداری می پذیرد.

907

مقالات حقوق جزایی

548

مقالات حقوق خانواده

965

مقالات حقوق خصوصی

طلاق و خلأهاي قانون داوري

 

 

طلاق و خلأهاي قانون داوري/ سيد مهدي جلالي / ص 65  
 

چكيده
وجود اختلاف بين زوجين به دليل تفاوت­هاي فردي آنها امري طبيعي است، اما اين امر طبيعي نبايد چنان پيشرفت نمايد که بنياد خانواده دچار تزلزل شود. لذا بنا به توصـية قرآن در سورة نساء، با بروز نشانه­هاي اختلاف لازم است با تشکيل يک محکمه صلح خانوادگي، ماده نزاع را قلع و بين زوجين صلح ايجاد نمود. در حقوق ايران به اين نهاد، داوري اطلاق مي‌­شود كه مورد توجه قانون­گذار مي­باشد؛ اگرچه نواقصي در قوانين آن موجود است. در اين مقاله مباني داوري، سير تحول قانونگذاري در امر داوري، بررسي قانون کنوني داوري و تبيين ايرادات قانوني در حقوق ايران پرداخته شده و داوري در كشور مصر، عراق و سوريه مورد توجه قرارگرفته است. در انتهاء پيشنهاد شده كه قوه قضائيه در كنار دادگاه­‌هاي خانواده، به تعداد لازم شعب داوري متشكل از كارشناسان حقوقي و مشاورين خانواده و روان­شناس براي كمك به دادگاه جهت حل اختلافات خانوادگي تشكيل دهد.

كليد واژه
داور، طلاق، خلع و مبارات، شقاق، اصلاح ذات البين، طلاق توافقي

طرح مسأله
ازدواج و تشکيل خانواده يکي از نيازهاي بشر بوده و در دين مقدس اسلام به آن توصية فراوان شده است. تا جايي که پيامبر 6 آن را سنّت خود دانسته و کسي را که از اين سنّت گريزان است از خود و مسلمان نمي­داند. اما تشکيل خانواده ابتداي راه زندگي زناشويي است و حفظ و استدامت آن، از تشکيل خانواده اهميت بيشتري دارد. اين مهم ميسر نمي­شود مگر با رعايت حقوق زوجين نسبت به يکديگر که در شرع مقدس اسلام، جزئيات آن تعيين و مشخص گرديده است.
اما گاهي اوقات يکي از زوجين يا هر دوي آن ها به تکاليفي که در مقابل همسر خود دارند، بي­توجه هستند و اين امر موجب بروز اختلاف بين زوجين مي ­­گردد که عدم رفع آن به جدايي و طلاق منجر مي­شود. بنابراين لازم است با بروز اختلافات جزئي، چاره ­جويي نموده و از عميق­تر شدن آن جلوگيري نمود. بهترين راه براي انجام اين امر آن است كه اشخاصي كه داراي حسن نيت، تجربه، بينش كافي در امور خانواده هستند و در رفع اين مشكل ذي­نفع مي­باشند، با دخالت در اين اختلافات، نسبت به رفع آنها اقدام نمايند. قرآن كريم اين اشخاص را حكم ناميده و در حقوق ايران از آن تعبير به داور مي­شود كه حضور آنها در زمان مناسب و دخالتشان در رفع اختلافات جزئي، باعث جلوگيري از عميق­تر شدن آنها مي­شود.

1) مباني داوري درطلاق
با توجه به اهميت حفظ بنيان خانواده و اهتمام شرع مقدس اسلام به حفظ آن، قرآن کريم در زمان بروز اختلاف و نزاع بين زوجين مي­فرمايد: <و إن خِفتم شِقاق بينهما فابعثوا حکما من أهله و حکما من أهلها إن يريدا إصلاحا يوفق الله بينهما إن الله کان عليما خبيرا> (نساء، 35). (و اگر از جدايي ميان آن دو (زن و شوهر) بيم داريد. پس داوري از خانواده مرد و داوري از خانواده زن تعيين كنيد اگر سر سازگاري دارند خدا ميان آن دو سازگاري خواهد داد. آري! خدا داناي آگاه است).
با توجه به اين آيه مشخص مي­شود مبناي اجراي امر به داوري، صرفاَ خاموش کردن آتش اختلاف در ابتداي بروز آن و تلاش براي ممانعت از ايجاد شکاف بين زوجين است؛ تا اختلافات کوچک، عدم تفاهم و سوءتفاهمات در زندگي حل شده و رابطة خدشه­دار شدة زوجين ترميم شود. بيان ظرايف موجود در آية شريفه مبناي مذکور را توجيه مي­نمايد:
1ـ1) شقاق به معناي <عداوت، مشاجره، کراهت و مخالفت آمده که آثار آن تفريق و جدايي است> (علامه مصطفوي،1380: ج5، ص367). ممكن است <از کلمة شق به معناي ناحيه يا از کلمة مشقت به معناي آزار و اذيت غير قابل تحمل گرفته شده باشد> (طبرسي، 1995م: ج3، ص80). همچنين <شقاق>، به معناي نشوز طرفيني هم است؛ به اين بيان که نشوز و تمرد زوجين نسبت به يکديگر، شقاق است (هدايت­نيا، 1386: ج3، ص233). <اين بيان هم با سياق آيات سازگار است؛ چون آيه ابتدا از نشوز زن صحبت مي­كند و سپس حکم نشوز طرفيني را مطرح مي­نمايد؛ مؤيد آن روايتي از امام باقر 7 است که فرموده­اند: اگر مرد و زن ناشزه باشند، شقاق حاصل مي­شود> (هاشمي رفسنجاني، 1377: ج3، ص373). بنابراين شقاق را نمي­توان به معناي طلاق و جدايي گرفت؛ چرا که اين مرحله پس از وقوع اختلاف، نشوز و عداوت بين زوجين، حاصل مي­گردد و حکم قرآن کريم آن است که اختلاف از همان ابتدا بروز پيدا نکند (نجفي، 1994م: ج31، ص209؛ شهيد اول، 1416ق: ج1، ص572).
2­ـ1) <قرآن کريم داوري را يک عمل و تدبير پيشگيرانه مي­داند؛ زيرا با عبارت <و إن خفتم> دستور مي­دهد که با ظهور نشانه­هاي اختلاف، محکمة صلح خانوادگي تشکيل شـده و اختـلافات برطرف گـردد؛ زيرا اختـلافات کوچـک، بسيار راحت­تر و کم هزينه­تر از اختلافات عميق و بزرگ قابل حل است و اميد به وفاق و سازش در ابتداي بروز اختلافات بسيار بيشتر است>(مکارم شيرازي، 1375:ج3،ص240؛ علامه مصطفوي، 1380: ج5، ص369).
3ـ1) <در رفع شقاق درنگ جايز نيست و بلافاصله پس از رؤيت نشانه­هاي بروز اختلاف بايد براي حل اختلافات اقدام نمود. اين نکته از حرف <فـَ> در عبارت <فَابعَثُوا> قابل استنباط است> (قرائتي، 1382: ج2، ص285).
4ـ1) <شرايط، خصوصيات و نحوة انتخاب داوران نيز در حصول نتيجة داوري، بسيار با اهميت است. مطابق آيه، اولاً دو داور بايد انتخاب گردد؛ زيرا دخالت يک داور اين خطر را دارد که داور جانب يک طرف را گرفته و اين امر در رسيدن به توافق مانع ايجاد مي­کند و معمولاً طرفي که داور معرفي نمي­كند، نسبت به داور ديگر سوءظن داشته و به راحتي امکان اقناع وي وجود ندارد. ثانياً داوران بايد از منتسبين طرفين اختلاف باشند> (علامه طباطبايي، 1372، ج3، ص247). اين امر داراي مزايايي است:
1 ‍ـ 4 ‍ـ 1) بستگان زوجين اطلاع بيشتري از خصوصيات طرفين داشته و از زندگي و مشکلات احتمالي آنان بيشتر مطلع هستند و اين امر به کشف مادة نزاع کمک بيشتري مي­کند.
2 ‍ـ 4ـ1) از آنجا كه در فرهنگ ايرانيان احترام به بزرگ­ترها و حرف ­شنوي از آنها لازم است، حضور اشخاص قابل احترام فاميل، به حلّ مشکل کمک بيشتري مي نمايد؛ زيرا زوجين خود را ملزم به استماع توصيه­هاي ايشان مي­­­دانند.
3 ‍ـ 4 ‍ـ 1) بستگان نزديک زوجين حساسيت زيادي نسبت به حلّ مشکل و جلوگيري از جدايي آنها دارند؛ زيرا جدايي و مصالحة زوجين، هم از نظر عاطفي و هم از نظر مسئوليت­هاي ناشي از آن در زندگي اينها تأثير دارد. بنابراين کوشش بيشتري براي حل مسئله مبذول مي­نمايند.
4ـ4ـ1) با توجه به اين که قصد زوجين و داوران محکوميت يک طرف و اثبات حقانيت طرف ديگر در انجام امر داوري نيست، بلـکه هدف کشف مشکل و حلّ آن مي­باشد، حسن نيت در کار موجود بوده و اين امر هم به تسهيل روند کار و حصول نتيجه که همان حل اختلاف و جلوگيري از شقاق و در نتيجه جدايي و طلاق است، کمک مي­کند (ر.ك. مکارم شيرازي، 1375: ج3، ص375؛ تريز، 1385، ص87).
5 ‍ـ 4 ‍ـ 1) در ذيل آيه انگيزه، هدف و نيت زوجين مورد توجه قرار گرفته و وعدة خداوند مبني بر اصلاح، منوط به خواسته و ارادة آنها قرار داده شده تا با حسن نيت، گذشت و پذيرش توصيه­هاي داوران و احترام به خواستة طرف ديگر و بالأخره انجام تکاليفي که بر عهدة آنهاست، زمينة صلح و سازش را فراهم نمايند. به اضافه اين که عبارت <يوفّق الله بينهما> ايجاد الفت، صلح و سازش بين زوجين را ناشي از اراده و خواست خداوند مي­داند تا ثابت شود، خداوند بين اسباب مادي رابطه برقرار مي­کند (ر.ك. طبرسي، 1995م: ج3، ص81؛ هاشمي رفسنجاني، 1377: ج3، ص375).

2) تحولات داوري در نظام حقوقي ايران
نظر به اين که داوري در تحولات حقوقي ايران تغييرات زيادي داشته، لازم است به صورت مختصر اين تحولات مورد بررسي قرار گيرد:
1 ‍ـ 2) اولين بار در مادة 676 قانون آيين دادرسي مدني مصوب 1318 آمده: <در مورد اختلاف بين زن وشوهر راجع به سوء رفتار و عدم تمکين و نفقه و کسوه و سکني و نيز هزينة طفلي که در عهدة شوهر و در حضانت زن باشد، از طرف هر يک از زوجين مطرح شود، دادگاه­ها مي­توانند به درخواست هر يک از طرفين، دعوا را ارجاع به داوري نموده و در صورت عدم تراضي آنها در تعيين داور لااقل دو نفر را از بين اقرباي طرفين و در صورتي که در محل سکونت خود، اقرباء نداشته باشند، از اشخاصي که با آنها معاشرت و دوستي دارند، تعيين کنند. داورها مکلّفند حتي­الامکان سعي در اصلاح بين زوجين نموده و در صورتي که قادر به اصلاح نشوند، رأي خود را در تشخيص ذيحق بودن يکي از طرفين و تعيين ميزان هزينة زن يا طفل در صورتي که موضوع دعوا هزينة زن باشد، به دادگاه تقديم کنند…>.
مطابق اين ماده، اولاً داوري اختصاص به طلاق ندارد و در همة موضوعات زندگي خانوادگي است. ثانياً ارجاع امر به داوري با تقاضاي يکي از طرفين صورت مي­گيرد. ثالثاً دادگاه الزامي به ارجاع امر به داوري ندارد.
2ـ2) در مادة 6 ‍ـ 5 قانون حمايت خانواده مصوب 1353 راجع به داوري مي‎باشد، ماده 5: <دادگاه در صورت تقاضاي هر يک از طرفين مکلّف است، موضوع دعوا را به استثناي رسيدگي به اصل نکاح و طلاق به يک تا سه داور ارجاع نمايد. همچنين دادگاه در صورتي که مقتضي بداند رأساً نيز دعوا را به داوري ارجاع خواهد کرد…>.
ماده 6: <داور يا داوران سعي در سازش بين طرفين خواهند کرد و در صورتي که موفق به اصلاح نشوند، نظر خود را در ماهيت دعوا ظرف مدت مقرر کتباً به دادگاه اعلام مي­­نمايند. اين نظر به طرفين ابلاغ مي­شود تا ظرف مدت ده روز نظر خود را به دادگاه اعلام نمايند. در صورتي که طرفين با نظر داور موافق باشند، دادگاه دستور اجراي نظر داور را صادر مي­نمايد؛ مگر اين که رأي داور مغاير قوانين موجه حق باشد که در اين صورت ملغي­الأثر مي­شود. هرگاه يکي از طرفين به نظر داور معترض بوده يا در موعد مقرر جوابي ندهد يا رأي داور مغاير قوانين موجه حق باشد، دادگاه به موضوع رسيدگي نموده حسب مورد، رأي مقتضي يا گواهي عدم امکان سازش صادر خواهد کرد>.
در اين قانون نيز اولاً داوري اختصاص به طلاق ندارد و همة اختلافات خانوادگي قابل ارجاع به داوري است. ثانياً ارجاع امر به داوري با تقاضاي هر يک از طرفين صورت مي­گيرد. ثالثاً دادگاه ملزم به ارجاع امر به داوري است. رابعاً در صورت عدم اعتراض طرفين به نظر داور، دادگاه مطابق نظر وي رأي مي­دهد.
3ـ2) در تبصرة 2 مادة 3 لايحة قانوني تشکيل دادگاه مدني خاص مصوب 1358 بيان شده:
<موارد طلاق همان است که در قانون مدني و احکام شرع مقرر گرديده، ولي در مواردي که شوهر به استناد مادة 1133 ق. م. تقاضاي طلاق کند، دادگاه بر حسب آية کريمة (و إن خِفتم شقاق بينهما فابعثوا حکما من أهله و حکما من أهلها إن يريدا إصلاحا يوفق الله بينهما إِن الله کان عليما خبيراً) موضوع را به داوري ارجاع مي­کند و در صورتي که بين زوجين سازش حاصل نشود، اجازة طلاق به زوج خواهد داد. در مواردي که بين زوجين راجع به طلاق، توافق شده باشد، مراجعه به دادگاه لازم نيست>.
مطابق تبصره مذکور، اولا ارجاع امر به داوري فقط در صورتي است که تقاضاي طلاق مطرح شده باشد و اين تقاضا از طرف مرد باشد. ثانياً براي ارجاع امر به داوري نياز به تقاضاي زوجين نيست و دادگاه مکلّف است رأساً مبادرت به ارجاع امر به داوري نمايد.
4ـ2) آخرين قانونگذاري در خصوص داوري در اختلافات خانوادگي، در قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب سال 1371 توسط مجمع تشخيص مصلحت است. در ماده واحدة اين قانون آمده:
<از تاريخ تصويب اين قانون زوج­هايي که قصد طلاق و جدايي از يکديگر را دارند، بايستي جهت رسيدگي به اختلاف خود به دادگاه مدني خاص مراجعه و اقامة دعوا نمايند. چنانچه اختلاف فيمابين از طريق دادگاه و حکمين، از دو طرف که برگزيدة دادگاهند ـ آن طور که قرآن کريم فرموده است ـ حل و فصل نگرديد، دادگاه با صدور گواهي عدم امکان سازش، آنان را به دفاتر رسمي طلاق خواهد فرستاد. دفاتر رسمي طلاق حق ثبت طلاق­هايي را که گواهي عدم امکان سازش براي آنها صادر نشده است، ندارند. در غير اين صورت از سردفتر خاطي، سلب صلاحيت به عمل خواهد آمد>.
در تبصرة اول اين ماده، نحوة دعوت از حکمين و بررسي صلاحيت آنان به عهدة دادگاه مـدني خاص گـذارده شده که با استفاده از آيين­نامة اجرايي آن انجام وظيـفه مي­نمايد.
مطابق اين آيين­نامه، اولاً ارجاع امر به داوري فقط مربوط به طلاق است و ساير اختلافات خانوادگي مشمول اين آيين­نامه نيست. ثانياً با طرح دعواي طلاق توسط هر کدام از طرفين، دادگاه داور انتخاب نمي­كند، بلکه ابتدا خود دادگاه در خصوص ايجاد سازش اقدام مي­نمايد و در صورتي که اختلاف فيمابين از طريق دادگاه حل و فصل نگرديد، رسيدگي به موضوع با صدور قرار، به داوري ارجاع مي­گردد. ثالثاً ارجاع امر به داوري شامل طلاق­هاي توافقي، مثل خلع و مبارات هم مي­گردد.

3) بررسي قانون فعلي داوري
آخرين قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق که در 28 آبان ماه 1371 توسط مجمع تشخيص مصلحت تصويب شد؛ آئين­نامه تبصره آن نيز در 9 ماده در 2 اسفند ماه 1371 به تصويب رسيد که ذيلاً بررسي خواهد شد:


1ـ3) دعاوي نيازمند داوري
از بين تمام دعاوي مربوط به نکاح مثل دعواي الزام به انفاق، الزام به تمکين، مطالبة مهريه، طلاق و… فقط دعواي طلاق است که به تجويز قانونگذار، نيازمند مداخلة داور است. همچنين تفاوتي در نوع طلاق درخواستي و درخواست کنندة طلاق، نمي­باشد. به عبارت ديگر چه درخواست طلاق از طرف مرد يا زن باشد و چه طلاق با توافق طرفين درخواست کننده باشد، دعواي زوجين بايد به داوري ارجاع شود.

2ـ3) زمان ارجاع به داوري
با طرح دعواي طلاق از طرف زوجين يا يکي از آنها دادگاه نمي­تواند در بدو امر، نسبت به ارجاع طرفين به داور اقدام کند، بلکه ابتدا بايد خود تلاشش را براي حل و فصل اختلاف به کار گيرد. اگر دادگاه در حصول نتيجه ناکام ماند و اختلافات با مداخلة مـستقيم برطرف نگرديد، رسـيدگي به دعوا از طريق ارجاع امر به داوري ادامـه پيدا مي­کند. پس داوران در طلاق، قائم مقام دادگاهند و زماني در دعوا مداخله مي­کنند که دادگاه در رفع اختلاف به بن­بست رسيده باشد.

3ـ3) نحوة انتخاب داوران
بعد از اين که دادگاه قرار ارجاع امر به داوري را صادر کرد، هر يک از زوجين مکلفند ظرف 20 روز از تاريخ ابلاغ، يک نفر از اقارب خود را که داراي شرايط داوري در آيين­نامه است، به عنوان داور معرفي نمايند.
در صورتي که بين اقارب، فرد واجد شرايط نبود يا دسترسي به آنان مقدور نباشد يا اقارب از پذيرش داوري استنکاف نمايند، هر يک از زوجين مي­توانند داور خود را از بين افراد ديگر که واجد صلاحيت هستند، انتخاب کنند و اگر توانايي معرفي داور را نداشته يا از معرفي وي امتناع نمايند، دادگاه رأساً از بين افراد واجد شرايط، مبادرت به تعيين داور مي­نمايد.

4ـ3) شرايط داوران
مطابق مادة 4 آيين­نامه داوران منتخب يا منصوب، بايد واجد شش شرط باشند: مسلمان، آشنايي نسبي با مسائل شرعي، خانوادگي و اجتماعي، دارا بودن حداقل چهل سال سن، متأهل، معتمد، عدم اشتهار به فسق و فساد. جنسيت داوران مورد توجه قانونگذار نبود، بنابراين هم مرد و هم زن مي­تواند به عنوان داور انتخاب يا منصوب شوند.

5ـ3) مراحل داوري
تعيين داوران و قبول داوري از طرف ايشان؛ دادگاه بايد زماني را معين نمايد و وظايف و نحوة عمل داوران را به آنها گوشزد کند و مهلتي را که داوران بايد نظر خود را در خصوص اختلاف به دادگاه تسليم کنند، تعيين نمايد. داوران مکلفند حداقل دو جلسه با حضور طرفين تشکيل داده و مشکلاتي را که موجب بروز اختلاف گرديده است، بررسي نمايند و با ارائة راهکارهاي مناسب سعي در رفـع اختلاف و اصلاح ذات­البين نمايند.
عدم حضور زوجين يا يکي از آنها در جلسات، مانع تشکيل آن نيست و داوران بايد به هر صورت، موارد اختلاف را بررسي نموده و نظر خود را بر امکان يا عدم امکان سازش، در مهلت تعيين شده به دادگاه تسليم نمايد. در صورتي که مهلت تعيين شده براي داوري کافي نباشد، داوران مي­توانند از دادگاه تقاضاي تمديد مهلت نمايند و در صـورتي که دادگاه درخـواست را ضـروري تشخيص داد، مهلت تمديد مـي­شود. داوران مي­­­توانند براي انجام داوري تـقاضاي حـق­الـزحمه نمايـند و دادگاه حـق­­الزحمة آنان را تـعيين و دستور اخذ و پرداخت آن را به داوران خواهد داد (ناجي، 1970م: صص 321ـ 320؛ عبدالحميد، 1989 م: صص284ـ282).

4) نقد قانون داوري
1ـ4) <با توجه به آيات، موضوع داوري شامل تمام اختلافات خانوادگي مي‎شود، ريشه­­هاي اختلاف زوجين که باعث به بن­بست رسيدن زندگي آنان مي‎شود، ناشي از عدم توجه و انجام وظايف و تکاليف خود در مقابل يکديگر است که در ابتداي امر با طرح دعاوي، مثل الزام به تمکين، الزام به انفاق و … مطرح مي­شود. با توجه به اين که مبناي ارجاع امر به داوري جلوگيري از بروز آثار مخرب اختلافات جزئي و اوليه بين زوجين و رفع آنها به منظور ممانعت از عميق‎تر شدن شکاف بين زوجين و جدايي و طلاق است، اختصاص دادن امر داوري به دعواي طلاق، با مصلحت خانواده و همچنين آية شريفه­اي که داوري به استناد آن در قانون گنجانده شده، مغاير است> (هدايت­نيا، 1386: ج3، ص237).
ممکن است در پاسخ به اين ايراد بيان شود، در رسيدگي به دعواي طلاق، داوران ريشه­­هاي اختلاف را واکاوي کرده و سعي در رفع آنها خواهند نمود و با رفع اين امور، مادة نزاع قلع شده و هدف حاصل خواهد شد. اما اين استدلال مـخدوش است؛ چـرا که هدف از ارجاع امر به داوري از نـظر قرآن پيشـگيري از بروز اختلاف است، نه چاره­جويي آن. پس از بالا گرفتن اختلافات هرچند که در اين خصوص نيز ارجاع امر به داوري توصيه مي­گردد، اما عدم ارجاع امر به داوري در ساير دعاوي خانوادگي که مقدمة طلاق هستند، ايرادي است که در قانون آيين دادرسي مدني مصوب 1318 موجود نبود، اما اکنون موجود است.
2ـ4) <زمان ارجاع امر به داوري مناسب نيست. داوري در قرآن يک تدبير پيشگيرانه است و با بروز نشـانه­هاي اختلاف شکل مي­گيرد؛ لذا اميد بيشتري به حصول نتيجه مي­باشد، حال آنکه داوري در قانون فعلي چنين نيست؛ دادگاه موقعي اقدام به تشکيل جلسات داوري مي­گيرد که اختلافات طرفين ريشه کرده و طرفين تصميم به طلاق دارند (همان، ص238).
3ـ4) با طرح دعواي طلاق نيز دادگاه ملزم نيست، در ابتدا امر را به داوري ارجاع دهد، بلکه دادگاه بايد نسبت به ايجاد صلح وسازش بين زوجين اقدام نمايد و در صورتي که موفق به حل و فصل دعوا نشد، مبادرت به ارجاع امر به داوري ­نمايد. اين روش چند اشكال دارد:
الف) با توجه به آيه قرآن کريم، داوري تشکيلاتي براي صلح خانوادگي است، نه تشکيلات قضايي. محيط و فضا در دادگاه ولو اين که قصد صلح و سازش داشته باشد، محيطي قضايي است و طرفين براي اقناع قاضي به دفاع از عملکرد خود مي­پردازند و در اين راه معمولاً از هيچ کاري فروگذار نيستند. اين روحيه و عملکرد در برخي مواد نه تـنها در بهبود روابط مـفيد نيست، بلکه موجـب دشمنـي بيشتر و تسريع در جدايي مي­گردد (مکارم شيرازي، 1377، ج3، ص376).
ب) با توجه به اين که نتيجة دعوا در کار دادگاه مؤثر نيست و دادگاه­ها بيشتر در فکر فصل خصومت هستند، هيچ­گاه حساسيت داوراني را که با طرفين وابستگي دارند و جدايي يا صلح آنها به­طور مستقيم يا غيرمستقيم در زندگي آنها تأثير مي‎گذارد، ندارند (همان، ص377).
ج) در صورتي هم که دادگاه واقعاً قصد اصلاح و سازش بين زوجين را داشته باشد، به علت کثرت مشغله و تعدد پرونده­هاي موجود در دادگاه و با عنايت به صبر و حوصله و وقت فراواني که رسيدگي به دعاوي خانوادگي مي­طلبد، امکان انجام اين کار براي قضات دادگاه فراهم نيست.
4 ‍ـ 4) در قانون از دو داور نام برده شده که يکي از طرف زن و ديگري از طرف مرد انتخاب مي­شود. با توجه به اين که امکان اختلاف نظر بين داوران موجود است ـ مثلاً داور زوج رأي به امکان ادامة زندگي و داور زوجه رأي به جدايي و عدم مصالحه و سازش نمايد ـ مشخص نيست که دادگاه بايد کدام نظر را بپذيرد.
اين ايراد با توجه به تبصرة 2 ماده واحدة قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق بارزتر مي­شود؛ زيرا مطابق اين تبصره، گزارش کتبي عدم امکان سازش با توجه به کلية شروط ضمن عقد و مطالب مندرج در اسناد ازدواج جمهوري اسلامي ايران و نيز تعيين تکليف و صلاحيت سرپرستي فرزندان و حل و فصل مسائل مالي با امضاي حکمين شوهر و زن مطلقه و همچنين گواهي کتبي سلامت رواني زوجين در صورتي که براي دادگاه مدني خاص مشکوک باشد، به دادگاه تحويل مي­گردد.
5 ‍ـ 4) ميزان اعتبار نظرية داوران و التزام يا عدم التزام دادگاه به اين نظريه در قانون مشخص نشده است؛ به عبارت ديگر مشخص نيست که آيا دادگاه ملزم به پذيرش نظرية داوران مبني بر امکان ادامة زندگي است؟

5) مقايسة داوري وشوراي حل اختلاف
قانون شوراهاي حل اختلاف مصوب 11/4/87 در مواد 13 ‍ـ 12 در خصوص دعاوي خانوادگي مي­باشد و به دادگاه­ها اجازه داده است، با توجه به کيفيت دعوي يا اختلاف و امکان حل و فصل آن از طريق صلح و سازش، موضوع را به شوراي حل اختلاف ارجاع نمايد. با ارجاع امر به شورا، اعضاي اين مرجع مکلّف هستند، براي حل و فصل دعوي و ايجاد صلح و سازش تلاش کنند و نتيجة تلاش­هاي خود را که ممکن است، توفيق در اصلاح يا عدم موفقيت در رسيدن به اين هدف باشد، به دادگاه اعلام کنند. با بررسي اين دو ماده و همچنين بند 1 مادة 11 اين قانون، نقاط افتراق و اشتراک در داوري و شوراهاي حل اختلاف قابل ذکر است:

1 ‍ـ 5) نقاط افتراق
1 ‍ـ 1 ‍ـ 5) در قانون شوراي حل اختلاف، همة دعاوي خانوادگي جهت صلح و سازش، امکان ارجاع به شورا را دارند، اما در قانون داوري فقط دعوي طلاق به داوري ارجاع مي­شود و از اين نظر شوراي حل اختلاف مزيت بيشتري نسبت به قانون داوري دارد.
2 ‍ـ 1 ‍ـ 5) در قانون شوراي حل اختلاف، دادگاه ملزم به ارجاع پرونده به شورا نيست، (مگر در مورد نفقه، آن هم در صورتي که ميزان خواسته از پنجاه ميليون ريال بيشتر باشد) بلکه در صورتي که مصلحت بداند، مي­تواند اين کار را انجام دهد. اما در قانون داوري با طرح دادخواست طلاق، دادگاه ملزم به ارجاع اختلاف به داوري است. به نظر مي­رسد، اگر حداقل در دعاوي خانوادگي ارجاع امر به شوراي حل اختلاف الزامي بود، به شرط اين که شورا نيز تخصصي شده و اشخاص متخصص در آن به انجام وظيفه بپردازند، نتيجة بهتري گرفته مي­شد.
3 ‍ـ 1 ‍ـ 5) در شوراي حل اختلاف، هيئت رسيدگي کننده به اختلاف را قاضي معرفي کرده و انتخاب مي­نمايد، اما در داوري، هيئت داوري را طرفين دعوي معرفي کرده و دادگاه آنها را قبول و انتخاب مي­نمايد.

2 ‍ـ 5) نقاط اشتراک
1 ‍ـ 2 ‍ـ 5) هم در شوراي حل اختلاف و هم در هيئت داوري، بايد براي ايجاد صلح و سازش بين زوجين تلاش شود.
2 ‍ـ 2 ‍ـ 5) در هر دو مرجع، التزام به نتيجه وجود ندارد، اما به هر حال نتيجة تلاش هيئت­ها بايد به دادگاه ارجاع دهندة اختلاف، گزارش شود.

6) عملکرد دادگاه در خصوص دعاوي طلاق
عملکرد دادگاه­ها در مسئلة طلاق را مي­توان با توجه به نوع طلاق درخواستي به دو دسته تقسيم نمود:

1ـ6) طلاق توافقي
طلاق خلع و مبارات در دادگاه­ها و روية قضايي به طلاق توافقي شهرت دارد و بسياري از دادگاه­ها هيچ حساسيتي نشان نمي­دهند. در واقع به دليل کثرت اين دادخواست­ها در برخي دادگاه­هاي خانواده، رسيدگي به آنها يک روند اداري را به جاي روند قضايي طي مي­کند و دادگاه­ها سرعت را در رسيدگي به اين درخواست‎ها در نظر دارند تا حدي که طرح دادخواست صدور گواهي عدم امکان سازش رسيدگي، ارجاع امر به داوري، وصول نظرية داور و صدور گواهي عدم امکان سازش در عرض يک روز انجام مي­شود؛ به اين نحو که زوجين هنگام طرح دادخواست، داور خود را نيز به دادگاه مـعرفي مي­نمايند. دادگاه با تشکيل جلسه، اظهارات زوجـين را اخذ نموده و در صورت­جلسه قرار، ارجاع امر به داوري را قيد مي­نمايد. داور نيز در همان روز نظر خود را که چه بسا قبلاً آماده بوده است، به دادگاه تسليم مي­نمايد و چون همه چيز از قبل مشخص مي­باشد، دادگاه گواهي عدم امکان سازش را که معمولاً برگي آماده و چاپ شده است، تکميل و امضا مي­نمايد. در همان جلسه، اين گواهي به طرفين ابلاغ مي­شود و آنان حق اعتراض را از خود سلب نموده و با قطعيت رأي، طرفين به دفترخانه­هاي ازدواج و طلاق، جهت اجراي صيغة طلاق و ثبت آن دلالت مي­شوند.
اين مراحل در خوش­بينانه­ترين حالت و در صورت حساسيت دادگاه ممکن است حداکثر به يک تا دو ماه افزايش پيدا کند. اما اين روال فقط براي رعايت قانـون طي مي­شود. به اضافه اين که در پذيرش داور يا تعيين آن توسط دادگاه نيز حساسيتي وجود ندارد. در نتيجه کساني به داوري برگزيده مي­شوند که يا فاقد اطلاعات و تخصص لازم جهت انجام وظيفه هستند يا اين که داوري را وسيله­اي جهت کسب درآمد قرار داده و فاقد انگيزه­هاي لازم جهت ايجاد صلح و سازش بين طرفين مي­باشند.

2ـ6) طلاق به درخواست يکي از زوجين
در اين نوع طلاق که بيشتر از طرف زوجه است، دادگاه­ها توجه بيشتري به حفظ خانواده نشان مي­دهند. با طرح دعوي در دادگستري، قبل از ارجاع پرونده به يکي از شعب دادگاه خانواده، پرونده به يکي از شعب شوراي حل اختلاف ارجاع مي­گردد تا در اين شعبه اقدامات لازم جهت شناخت موضوع اختلاف و در صورت امکان، رفع آن انجام پذيرد و بين زوجين آشتي و وفاق حاصل گردد.
نکته مهم اين است كه موفقيت شوراهاي حل اختلاف در ايجاد الفت و آشتي بين زوجين متأسفانه بسيار کم بوده و اين نهاد نتوانسته انتظارات را برآورده کند. مي­توان دليل آن را علاوه بر عدم تخصص اعضاء در اين امور، کثرت پرونده­هاي ارجاعي به شوراها که باعث شده است، اعضاء دچار آمارگرايي و روزمرگي شوند، دانست.
اصلاح قانون تشکيل شوراهاي حل اختلاف و افزايش صلاحيت­هاي آن وتغيير ماهيتشان از يک نهاد شبه قضايي به يک نهاد قضايي نيز به مشکلات شوراها در اين خصوص افزوده است. به طوري که تنها عايدي طرفين اختلاف (خصوصا خانم­هايي که ناچار به طرح دعواي طلاق مي­شوند)، معطلي وتضييع حق در اين نهاد تازه تأسيس و غير حرفه­اي است. به هر حال اگر شورا نتوانست علي­رغم تلاش­هاي صورت گرفته، رفع مشکل نمايد، پرونده را براي رسيدگي قضايي به دادگستري ارجاع مي­دهد.
با تعيين شعبة دادگاه روند رسيدگي قضايي به پرونده آغاز مي­گردد و دادگاه، مطابق قانون در صورتي که موفق به اصلاح ذات البين نگردد، ملزم است اختلاف را به داوري ارجاع نمايد. نحوة تعيين داور و انجام تکاليف آنها مطابق داوري در طلاق­هاي توافقي مي­باشد، به اضافة اين­که در زمان اختلاف داوران نسبت به ادامة زندگي يا عدم امکان آن قانونگذار، راه حلي پيش بيني ننموده است و دادگاه براي أخذ تصميم فقط به دلائل مطروحه از طرف هر کدام از زوجين توجه مي­نمايد.

3ـ6) نمونه­اي از رأي دادگاه
در دادگاه­هاي خانواده، ارجاع امر به داوري صرفاً جهت رعايت تشريفات رسيدگي است و به علت عميق شدن اختلافات زوجين قبل از طرح دادخواست طلاق، طرفين اميدي به بهبودي رابطة زوجيت و ممانعت از طلاق نداشته و داوران هم در اين کار جديت ندارند، همچنين دادگاه­ها هم اصراري به ادامة زندگي آنها نشان نمي­دهند. براي اثبات اين ادعا نمونه­اي از هزاران گواهي عدم امکان سازش که در دادگاه­هاي خانواده صادر شده و همه کم وبيش به هم شبيه هستند، ذکر مي­گردد.
در دادنامة شمارة8809978665200020 مورخ 22/1/88 شعبة اول دادگاه حقوقي شهرستان دليجان چنين آمده:
<در خصوص دادخواست تقديمي خانم ـــــ به طرفيت آقاي ـــــ به خواستة تقاضاي صدور گواهي عدم امکان سازش (طلاق توافقي)، دادگاه با عنايت به محتويات پرونده و مدارک ابراز شده و با ملاحظة سند نکاحية شمارة ـــــ و با توجه به اين که نصايح دادگاه در جهت اصلاح ذات­البين مؤثر واقع نشد، موضوع را به داوري ارجاع داد که داوران منتخب نيز پس از انجام رايزني­هاي لازم، اعلام نمودند که تلاش آنان جهت ايجاد سازش و ترغيب زوجين به ادامة زندگي مشترک بي­نتيجه بوده و زوجين مصر به جدايي از همديگر هستند؛ بنابراين دادگاه با وارد دانستن درخواست و مستنداً به ماده واحدة قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق، گواهي عدم امکان سازش را با شرايط ذيل صادر مي­نمايد:
1ـ زوجين فاقد زندگي مشترک بوده و زوجه فاقد حمل است.
2ـ زوجه کلية حقوق مالي خود اعم از مهريه و نفقة خود را به زوج بذل نمود.
3ـ نوع طلاق خلع نوبت اول مي­باشد.
4ـ طرفين ملزم به رعايت توافق­نامة مورخ 15/1/88 مي­باشند.
5ـ گواهي صادره قطعي و به مدت سه ماه داراي اعتبار مي­باشد>.
آنچه در اين رأي قابل توجه است، اين است که اولاً: بين توافق زوجين در طلاق که با تنظيم توافق­نامة مورخ 15/1/88 آغاز شده و زمان صدور گواهي عدم امکان سازش، دقيقاً يک هفته فاصله است. ثانياً: نظرية داوري که مشتمل بر توافق­نامة اخير است، در تاريخ جلسة رسيدگي و ارجاع امر به داوري تنظيم شده و دادگاه نيز بر اساس آن مبادرت به صدور گواهي عدم امکان سازش نموده است. البته با وضع موجود، جز اين هم قابل تحقق نيست؛ زيرا زمان ارجاع امر به داوري بسيار دير، انجام شده است. دادگاه مطابق قانون، ورود داور را زماني لازم مي­داند که اختلاف به اوج رسيده و اثرات تخريبي خود را در خانواده و بين زوجين به جا گذاشته است. در نتيجه به عقيدة نگارنده به فرض سخت­گيري دادگاه در اين خصوص و تجديد جلسات متعدد و اطالة دادرسي به منظور رفع شقاق فيمابين زوجين و کمک از داوران به لحاظ اين که اختلافات بين زوجين ريشه دوانيده است، نتيجه­اي حاصل نمي­گردد؛ لذا در هيچ دادخواست طلاق توافقي، داوران موفقيتي در اصلاح ذات­البين کسب ننموده­اند و اگر چنين موردي هم باشد، بسيار استثنايي و نادر بوده كه قابل احتساب نخواهد بود.

7) داوري در حقوق برخي کشورهاي مسلمان

1ـ7) مصر
در صورتي که زوجه در زندگي با زوج ادعاي عسر و حرج نموده و نتواند ضرر ادعايي خود را اثبات نمايد و زوج نيز ادعاي زوجه مبني بر اضرار را رد کند، در اين حالت چنانچه زوجه به ادعاي خود و تقاضاي طلاق اصرار داشته باشد، دادگاه ملزم به تعيين دو داور است.
قانونگذار مصر در مواد 11 ‍ـ 7 قانون احوال شخصيه، شرايط داوران و چگونگي داوري را بيان نموده است. مطابق اين مواد: <داوران بايد عادل و در صورت امکان از اقارب زوجين باشند و اگر اين امکان نيست، از کساني باشند که هم قدرت اصلاح فيمابين زوجين را داشته و هم از زندگي آنها باخبر باشند. دادگاه بايد حکمين را قسم داده و مهلتي را که نبايد از شش ماه تجاوز نمايد، براي آنها به منظور تنظيم نظرية داوري تعيين نمايد. البتّه اين مهلت براي يک بار به مدت حداکثر سه ماه قابل تمديد است. در صورتي که در ظرف اين مدت، نظر داوران تحويل دادگاه نگرديد، نشانة عدم اتفاق رأي آنها در خصوص زوجين تلقّي مي‎شود> (عيسي الفقي، 2005م: ص113؛ سمني، 1999م: ص290).
داوران بايد مساعي خود را به منظور شناخت اسباب شقاق، مصروف دارند و براي اصلاح ذات­البين زوجين کوشش نمايند. با اين اوصاف در صورتي که موفّق به اصلاح و آشتي زوجين نگردند، اگر سوء معاشرت کلاً از طرف زوج تشخيص داده شود، داوران بدون اين که چيزي را از حقوق زوجه ساقط کنند، نظر به طلاق بائن مي­دهند. اما اگر سوء معاشرت از طرف زوجه باشد، با تعيين بدل مناسبي که زوجه بتواند به زوج پرداخت کند، پيشنهاد طلاق مي­دهند. در اين حالت چنانچه سوءمعـاشرت از طرف زوجـين باشد، پيشـنهاد طلاق بدون بدل يا با بدل مـناسب با سوءمـعاشرت زوجـه مي­دهند. بالأخره اگر داوران نتوانستند، مقصر در شقاق را مشخص کنند، پيشنهاد طلاق بدون بدل را به دادگاه مي­دهند.
داوران بايد نظرية خود را که متضمن دلايل و اسباب رأي آنهاست، به محکمه تقديم کنند و اگر نتوانستند در رأي واحد با يکديگر به توافق برسند، دادگاه شخص ثالثي را براي حلّ مشکل، به آنها ملحق مي­کند. در صورتي که داوران با يکديگر اختلاف پيدا کنند يا در مهلت تعيين شده نظر خود را تقديم دادگاه نکنند، دادگاه در اصلاح ذات­البين تلاش مي­کند. چنانچه در اين امر موفّق نشد و مشخص شود امکان سازش و مصالحه بين زوجين وجود ندارد و زوجه مصر بر طلاق است، با اسقاط کلّ حقوق مالي زوجه يا قسمتي از آن حکم طلاق بائن صادر مي­شود (ر.ك. بنا، 1996م: ص296).

2ـ7) سوريه
مواد 115 ‍ـ 112 قانون احوال شخصية سوريه در اين باره است. <مطابق اين مواد چنانچه يکي از زوجين ادعا نمايد که زندگي وي با همسرش موجب اضرار به اوست که با وجود آن زندگي غير قابل تحمل است، مي­تواند از قاضي تقاضاي طلاق کند. اگر مدعي ضرر توانست ادعاي خود را اثبات کند، دادگاه بايد سعي در اصلاح و سازش بين طرفين نمايد و اگر در اصلاح ذات­البين موفّق نشد، حکم طلاق به طلاق بائن صادر مي­نمايد. اما در صورتي که مدعي نتواند ادعاي خود را ثابت نمايد، قاضي محاکمه را به مدتي که نبايد از يک ماه کمتر باشد، به تأخير مي­اندازد و طرفين را به مصالحه دعوت مي­نمايد. در صورتي که مدعي در شکايت خود اصرار ورزد و حاضر به صلح و سازش نباشد، قاضي دو نفر داور از نزديکان زوجين انتخاب مي­کند. در صورت عدم امکان، داورن از ميان کساني انتخاب مي‎شوند که قاضي قدرت اصلاح و مصالحة فيمابين را در آنها ببيند. داوران سوگند ياد مي­کنند که همة تلاش خود را براي ايجاد صلح و سازش به کار گيرند (ر.ك. استانبولي، 1997م: ص494؛ شفقه، 1997م: ص236).
داوران ملزم نيستند علت شقاق را پيدا نمايند. آنها طرفين را تحت حمايت و اشراف قاضي در مجلسي جمع مي­کنند. هيچ کس غير از کساني که حکمين مقرر مي‎کنند، حق حضور در جلسه را ندارد و عدم حضور يکي از زوجين نيز مانع از تشکيل مجلس تحکيم نيست. داوران در آن جلسه تلاش خود را براي اصلاح و سازش مبذول مي­دارند و اگر از اين امر نااميد شدند، در صورتي که سوء معاشرت بيشتر از طرف زوج باشد، رأي به تفريق زوجين به طلاق بائن را مي­دهند. اما چنانچه سوء معاشرت بيشتر از طرف زوجه باشد يا اين که طرفين به طور مساوي داراي تقصير در شقاق باشند، رأي به طلاق با بذل تمام يا قسمتي از مهريه با توجه به ميزان نشوز زوجه، مي­دهند. در صورتي که هيچ کدام از زوجين مقصّر نباشند، داوران مي­توانند رأي به تفريق با بذل مقداري از حقوق مالي زوجه با رضايت وي دهند. در صورتي که بين داوران اختلافي پيش آيد، قاضي افراد ديگري را به جاي آنها به داوري برمي­گزيند يا اين که شخص سومي را به اين دو نفر ملحق مي­کند. در هر حال داوران ملزم هستند، گزارش کار خود و نتيجه­اي را که گرفته­اند، به قاضي تسليم کنند و قاضي حق دارد آن را بپذيرد و بر اساس آن رأي صادر کند يا اين که آن را رد کرده و داور ديگري را جايگزين داوران قبلي نمايد (ر.ك. استانبولي، 1997م: ص498).

3ـ7) عراق
مادة 41 قانون احوال شخصية عراق در خصوص ضرر يکي از زوجين در زندگي با طرف مقابل، تقريباً احکامي شبيه به کشورهاي مصر و سوريه دارد.
در اين کشور نيز هر کدام از زوجين در صورت ادعاي تضرر از زندگي با ديگري مي­تواند به دادگاه مراجعه و تقاضاي طلاق نمايد. همين حکم در وضعيتي که عدم تفاهم زوجين موجب شقاق شود، قابل اعمال است. با طرح ادعاي موصوف دادگاه بايد دو داور از خويشاوندان زوج به منظور اصلاح ذات­البين انتخاب نمايد و داوران بايد سعي خود را براي اصلاح و سازش بين زوجين به کار گيرند. در صورتي که موفّق به اين کار نشدند، بايد نظرات خود را که شامل موارد ذيل مي­باشد، به دادگاه ارائه نمايند:
1) دلايل و اسباب ايجاد اختلاف بين زوجين؛
2) معرفي يكي از زوجين به عنوان مسبب اختلاف؛
3) ارائه نظر نسبت به لزوم تفريق بين زوجين يا عدم آن.
دادگاه پس از اخذ نظر داوران در صورتي كه موفق به اصلاح و سازش بين زوجين نگردد، حكم به طلاق مي­دهد. اگر زوج از طلاق خودداري نمود، دادگاه به نيابت از زوج اقدام به طلاق مي­نمايد. همچنين در حقوق عراق اصولاً صرف ادعاي ضرر و شقاق، موجب تعيين داور مي‌­گردد و دادگاه در اين خصوص تقاضاي اثبات ضرر و شقاق را ننموده و در اين مرحله نيز تكليفي به اصلاح و سازش ندارد. در حالي­ كه در حقوق كشورهاي مصر و سوريه اين امر لحاظ مي­گردد. به اضافه اين كه در حقوق عراق تكليف مهرية زوجه در زماني كه زوجه مقصر در طلاق است، مشخص نشده است. بنابراين برخي از استادان با تأسي به حقوق مصر قايل به سقوط مهرية زوجه شده­اند (عبدالحميد، 1989م: ص113؛ ناجي، 1970م: ص279).

8) مقايسة داوري ايران و ساير کشورهاي اسلامي
از مقايسة داوري در حقوق ايران و ساير کشورهاي اسلامي، نکات ذيل قابل استنباط است:
1ـ 8) در حقوق ايران در تمامي دعاوي طلاق، امر به داوري ارجاع مي­گردد؛ حال آنکه در کشورهاي ديگر زماني امر به داوري ارجاع مي­شود که زوجه در زندگي با زوج ادعاي عسر و حرج نمايد؛ اما نتواند ضرر ادعايي خود را ثابت کند و زوج نيز ادعاي زوجه را رد کند. لذا در بقية موارد امکان ارجاع امر به داور نيست.
2ـ 8) در حقوق ايران، لازم نيست که داوران عادل باشند، اما در حقوق مصر عدالت داوران شرط است.
3ـ 8) در حقوق ايران، داوران فقط ملزم به ايجاد صلح و سازش هستند و اگر به اين کار موفق نشدند، فقط گزارش عدم موفقيت خود را به دادگاه تقديم مي­کنند، اما در حقوق ديگر کشورهاي اسلامي، داوران ملزم به تعيين مقصر در ايجاد شقاق هستند و دادگاه مي­تواند بر مبناي تقصير هر کدام از زوجين ميزان مهريه­اي را که به زوجه تعلق مي­گيرد، مشخص کرده و مهرالمسمي را کسر نمايد يا حتي زوجه را در صورت اصرار به طلاق، بدون تقصير زوج، از حق مهريه محروم کند.
4ـ 8) در حقوق ايران مشخص نشده که دادگاه ملتزم به نظرية داوران است؛ اما در حقوق کشورهاي ديگر عدم التزام دادگاه به نظر داوران تصريح شده است.
5ـ 8) هم در حقوق ايران و هم در حقوق ساير کشورها، در تعيين داور، اولويت با اقارب زوجين است و داوران بايد قدرت بر اصلاح ذات­البين داشته باشند.

9) پيشنهادات
1 ‍ـ 9) بسياري از اختلافات زوجين ناشي از عدم اطلاع کافي از حقوق و وظايفشان در مقابل يکديگر مي­باشد. بنابراين لازم است در راستاي پيگيري سياست بهداشت قضايي، دوره­هاي آموزش کوتاه مدت در ابتداي ازدواج براي زوجين برگزار گردد. با توجه به اين­که اکنــون شرکت در کلاس­هاي تنظيم خانواده در ابتداي ازدواج اجباري است، مي­توان دورة آموزش رفتار در خانواده از نظر روان­شناسي، اجتماعي، فرهنگي و حقوقي را نيز با هماهنگي قوة قضاييه و سازمان بهزيستي در ابتداي ازدواج برگزار و شرکت زوجين را اجباري نمود تا دختران و پسران جوان با آگاهي و اطّلاعات بيشتري مبادرت به تشکيل خانواده نمايند و با وظايف خود در خانواده آشنا شده و آثار عدم انجام تکليف در مقابل ديگري را بدانند.
2 ‍ـ 9) مطابق آنچه قرآن کريم در مورد داوري مقرر فرموده است، عمل شود؛ يعني هر گونه اختلاف و دعواي خانوادگي مطروحه در دادگاه به داوري ارجاع گردد تا مادة نزاع از طريق محکمة صلح قلع شده و شکاف بين زوجين گسترده نگردد. در واقع بايد با اصلاح قانون، زوجين وقتي حق مراجعه به حاکم و شوراي حلّ اختلاف را داشته باشند که در ابتداي امر با حضور داوران در مراجع تخصّصي، مانند بهزيستي مراجعه نموده و مشاوران بهزيستي، متخصّص روان­شناسي و مشاور خانواده و مراکز مداخله در امور خانواده گواهي نمايند که تلاش داوران و کارشناسان در جهت ايجاد سازش مؤثّر نبوده است.
3 ‍ـ 9) در کنار مجتمع­هاي خانواده، به تعداد لازم شعب داوري، متشکّل از کارشناسان حقوقي، مشاورين خانواده و روان­شناسي تشکيل شود و دادگاه با الحاق دو نفر از منتخبين زوجين به هر شعبه­اي که به اختلاف زوجين رسيدگي مي­کند، اقدام لازم جهت پيشگيري از شدت اختلاف و طلاق را انجام دهد.
4 ‍ـ 9) در حقوق ايران نقش داوران فقط در ايجاد صلح و سازش خلاصه شده است که در صورت عدم موفقيت، به دادگاه اطلاع داده و تکليف ديگري ندارند. در حالي­که در برخي از کشور­هاي اسلامي در صورت عدم موفّقيت در ايجاد صلح و سازش بين زوجين، داوران وظيفه دارند مقصّر در ايجاد شقاق و درصد تقصير وي را به دادگاه اعلام نمايند. بنابراين لازم است قانونگذاران ايران نيز مانند حقوق اين کشورها نقش داوران را در تعيين مقصر در ايجاد شقاق و اختلاف پر­رنگ­تر نمايند.
5 ‍ـ 9) مناسب است التزام دادگاه به نظرية داوران در قانون داوري ايران تصريح شود. اين امر دادگاه را براي رسيدن به واقع کمک کرده و علاوه بر اين مي­تواند زوج يا زوجه­اي را که نشوز نموده به انجام تکليف در برابر ديگري وادار نمايد تا مادة نزاع قلع گردد.
بنـابراين افزودن مواد ذيـل به قانون حمايت خانوادة مطروحه در مجلس پيشنهاد مي­گردد:
‍ـ <قوةقضاييه موظف است در کنار دادگاه­هاي خانواده، تعداد لازم شعب داوري، متشکل از کارشناسان حقوقي، مشاورين خانواده، براي کمک به دادگاه جهت حل اختلافات خانوادگي تشکيل دهد.
‍ـ دادگاه­ها موظف هستند هر گونه دعواي خانوادگي (اعم از الزام زوج به انفاق، الزام زوجه به تمکين، طلاق و …) را در بدو امر به شعبة داوري ارجاع دهند. در صورتي که شعب داوري موفق به ايجاد صلح وسازش نشدند، با تعيين مقصر در اختلاف و ميزان تقصير هر كدام، پرونده را براي رسيدگي قضايي به شعبة دادگاه مسترد مي­نمايد.
تبصره: ارزش نظرية شعبة داوري، مانند ارزش نظرية کارشناسي در دعاوي ديگر است.>

منابع
استانبولي، اديب (1997م)، الصيغ القانونيه لدعاوي الأحوال­الشخصيه، چ2، دمشق: نشر المکتبه القانونيه.
بنا، کمال صالح (1996م)، الصيغ القانونيه لدعاوي الأحوال­الشخصيه، چ3، قاهره: نشر المکتب الجامع الحديث.
تريز، عبدالرشيد (1385)، طلاق از ديدگاه اسلام، چ1، زاهدان: نشر احسان.
جبعي العاملي (شهيد اول)، زين­الدين (1416ق)، مسالک الافهام في الحلال و الحرام، چ1، قم: نشر معارف اسلامي.
حلي (محقق)، يحيي بن سعيد (1405ق)، شرايع الاسلام في الحلال و الحرام، قم: انتشارات امير.
سمني، حسن­علي (1990م)، الوجيز في احوال­الشخصيه، چ1، قاهره: دارالکتب القانونيه.
شفقه، محمد فهر (1997م)، شرح احکام الأحوال­الشخصيه، چ1، دمشق: مؤسسئ النوري.
طباطبايي، سيد محمدحسين (1372)، الميزان في تفسير القرآن، چ3، قم: دارالکتب‎الاسلاميه.
طبرسي، ابن علي الفضل بن الحسن (1995م)، مجمع البيان في تفسير القرآن، چ2، بيروت: مؤسسئ الأعلمي للمطبوعات
طوسي، ابوجعفرمحمد ابن الحسن (بي­تا)، التبيان، چ1، بي­جا: مکتبه الأمين.
عبدالحميد، نظام­الدين (1989م)، احكام انحلال عقد الزواج في فقه­الاسلامي و القانون العرقي، چ1، بغداد: نشر بيت الحكمه.
عيسي الفقي، عمرو (2005م)، الموسوعه الشامله في احوال الشخصيه، چ1، قاهره: دارالکتب القانونيه
قرائتي، محسن (1382)، تفسير نور، چ5، تهران: مرکز فرهنگي درسهايي از قرآن.
کاتوزيان، ناصر (1374)، حقوق مدني(خانواده)، تهران: شرکت انتشار با همکاري بهمن برنا.
مصطفوي(علامه)، حسن (1380)، تفسير روشن، چ1، بي­جا: مرکز نشر کتاب.
مکارم شيرازي، ناصر و همکاران (1375)، تفسير نمونه، چ3، تهران: دارالکتب الاسلاميه.
ناجي، محسن (1970م)، شرح قانون احوال­الشخصيه، چ1، بغداد: نشر الرابطهنجفي، محمد­حسن (1994م)، جواهر الکلام في شرايع الاسلام، چ2، بيروت: نشر دار احياء تراث العربي.

منبع:


هاشمي رفسنجاني، اکبر و همکاران (1377)، تفسير رهنما، چ2، قم: مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي.
هدايت­نيا، فرج الله، (1386)، فلسفة حقوق خانواده، چ1، تهران: روابط عمومي شوراي فرهنگي ـ اجتماعي زنان.

 

منبع:

http://www.mr-zanan.ir/Template1/News.aspx?NID=2881

 

برچسب ها:, , , , , , ,

حل مشکلات

موسسه حقوقی عدل فردوسی با بهره گیری از مجرب ترین وکلای پایه یک دادگستری سعی در حل مشکلات حقوقی شما دارد.

تماس با ما

ارتباط با ما

شما میتوانید برای حل کلیه مشکلات حقوقی خود با موسسه حقوقی عدل فردوسی تماس حاصل فرمایید.

تماس با ما

کمک به شما

شما می توانید برای حل کلیه دعاوی حقوقی خود اعم از کیفری ، جزایی ، خانوادگی و.. از وکلای موسسه حقوقی عدل فردوسی استفاده فرمایید.

تماس با ما

بانک جامع مقالات

مقالات موسسه حقوقی عدل فردوسی با بهره گیری از بانکی بالغ بر ۳۰۰۰ مقاله ی حقوقی در اختیار شما می باشد.

تماس با ما