تعدّد زوجات یا چندهمسری
پدیدآورندگان: پروانه صادقی، جهان آفتابی و گلاله رسولتاش- ارومیه
قال الله العظیم فی محکم آیاته: «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا» صدق الله العظیم (نساء:3)
تعدّد زوجات یا چندهمسری
خاورشناسان و مبلغان مسیحی مسألهی «چندهمسری» را به گونهای برای تبلیغات خود مورد بحث قرار دادهاند که گویا این مسأله جزو شعایر عبادی اسلام یا یکی از واجبات یا حداقل یکی از مسائل مستحب است! اما باید دانست که چنین تبلیغاتی برای گمراهی دیگران است. زیرا طبق قاعده معمول و شرایط طبیعی زندگی، در اسلام اصل برآن است که با یک زن ازدواج کند تا به او آرامش بخشد و مونس جان و مدیر منزل و حافظ اسرارش باشد و آرامش و مودت و رحمت را که پایههای زندگی زناشویی هستند متحقق سازد.
به همین خاطر علمای دین گفتهاند: «کسی که دارای زن مناسبی باشد و در حد معمول او را از نظر زندگی و غریزی کفایت کند، مکروه است علاوه بر او با زن دیگری ازدواج کند›› زیرا خود را بدون ضرورت در معرض ارتکاب کار حرام قرار داده و ممکن است آن کار حرام ایجاد تبعیض و بلاتکلیف گذاشتن یکی از آنها باشد که خداوند از آن نهی کرده و میفرماید: «وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلَا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوهَا کَالْمُعَلَّقَ»[1] ‹‹به یک طرف یکسره تمایل نورزید تا آن زن دیگر را سرگشته و بلاتکلیف رها کنید››.
پیامبر(ص) نیز فرموده است: ‹‹مَنْ کَانَتْ لَهُ امْرَأَتَانِ فَمَالَ إِلَى إِحْدَاهُمَا جَاءَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَشِقُّهُ مَائِلٌ››[2] مردی که شوهر دو زن باشد و به یکی از آنها بیشتر تمایل داشته باشد روز قیامت درحالی به میدان محاسبه میآید که یک طرفش به سوی پایین مایل است. کسی که نمیتواند مخارج زن دوم را از نظر مالی تأمین کند و یا مطمئن نیست که بتواند بین آن دو عدالت برقرار کند حرام است که به ازدواج دوم اقدام کند، زیرا خداوند متعال میفرماید: «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً»[3]چنانچه بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، به یک زن اکتفا ورزید. اما هر چند شریعت اسلام برای پرهیز از لغزشها و افتادن در دام مشکلات دنیا و آخرت ترجیح داده است که مردان مسلمان به یک زن اکتفا ورزند یکسری انگیزه و نیازهای انسانی وجود دارند و به مرد اجازه میدهند که بیش از یک زن داشته باشد؛ زیرا دین اسلام موافق و سازگار فطرت سالم انسانی است و از واقعیت فرار نکرده و به دور از افراط و تفریط و خیالپروری، واقعیتها را از طریق چارههای واقعی حل میکند.
تعدّد قبل از اسلام
برخی از مردم پیرامون چندهمسری چنان به صحبت میپردازند، انگار که اسلام اولین دینی است که آن را به ارمغان آورد و این جهل، یا خود را به تجاهل زدن در درک تاریخ است! در میان امتها و ملتهای پیشین هر مردی که آرزو داشته بدون قید و بند با تعداد کثیری از زنان ازدواج کرده که تعداد آنان به بیست و گاهی اوقات به صد یا بیشتر هم رسیده است.
1) تعدّد در دین یهود:
تعدّد زوجات در دین یهود به صورت بسیار زشت بوده است، تا جایی که در کتاب عهد قدیم آمده است که داود و سلیمان هریک صدها زن داشتهاند و گویا حضرت سلیمان هفتصد زن آزاده و سیصد زن کنیز داشته است. تورات هیچ قیدی برای تعدّد زوجات ذکر نکرده است. ولی در نصوص‹‹تلمود›› آمده است که برای توده مردم تا چهار عدد و برای ولی امر یهود به قیاس به ملک داوود تا 18 زن مباح است!
2) در عراق قدیم:
در ماده 148 شریعت و قانون حمورابی آمده است که اگر زن اولی بیمار باشد، برای مرد جایز است که زن دوم بگیرد.
نیلوفیلد در ضمن سخن از تعدّد زوجات نزد عبرانیها گفته است. قوانین بابلیان و همسایگانشان که با بنیاسرائیل در ارتباط بودهاند همگی تعدّد زوجات را قبول داشتند.
آشوریان نیز به دلیل ماده 46 از لوح اول که از ازدواج با همسر پدر بعد از وفات او سخن میگوید؛ تعدّد زوجات را قبول داشتهاند. هرگاه زن پدر، زن دوم و بدون اولاد باشد باید با یکی از اولاد شوهرش سکونت گیرد.
3) نزد ایرانیان:
تعدّد زوجات و داشتن کنیزکان بدون حدود و ضابطه در نظام آشفته روابط بین زن و مرد، وجود داشته است.
4) در تمدن هندوستان
تعدّد زوجات بدون تحدید و مقید بودن به عدد خاص وجود داشت، و لیکن یکی از آنها رئیس دیگران بود.
5) تعدّد در چین
شریعت «لیکی» چین تعدّد زوجات را تا یکصد وسی تن اجازه داده و یکی از پادشاهان قدیم چین در حدود سه هزار زن داشته است. چینیان نیز همچون هندیان یکی از زنان را بر دیگران ترجیح میدادند و رئیس به حساب میآمد.
6) مصر
ثروتمندان و به ویژه امیران و خانودههای سلتنتی در تعدّد همسران اسراف میکردند و حدّی برای آن قائل نبودند و بدان میبالیدند تا جایی که رامسس دوّم افتخار میکند به اینکه از زنان متعدّدش یکصد و شصت فرزند داشته است ولیکن یک زن اصلی بوده و بقیهی زنان در درجه دوم به حساب میآمدند.
7) در دیانت مسیح:
در انجیلهای متداول نصّ صریحی وجود ندارد که تعدّد زوجات را حرام کرده باشد؛ ولیکن به عنوان موعظه و پند آمده است که « خداوند برای هر مردی همسری آفریده است» این تنها گویای آن است که مردم را تشویق کند تا در حالت عادی به یک زن اکتفا کنند.
در بعضی از رسایل «پولس» آمده است که «اسقف باید یک زن داشته باشد» این که اسقف را در داشتن یک همسر استثناء میکند به این معنی است که برای غیر اسقف بیش از یک زن یا همسر جایز است.
بعضی از طوایف مسیحی تعدّد زوجات را واجب میدانند. در سال 1531 میلادی «لامعمدانیان» در «مونستر» به صراحت زیاد فریاد برداشتند که هر مسیحی باید چند تا همسر داشته باشد و «مورونها» تعدّد زوجات را نظام مقدس الهی میدانند. بعداً نظام جدید «کلین» تعدّد زوجات را حرام نمود. علی رغم این که این مطالب در اسفار انجیل نیامده است به عنوان شاهد بر این تفسیر ساختگی در نظام چندهمسری مبتنی بر هوی و هوس کشیشان و احبار مسیحی باید گفت که مسیحیت معاصر در آفریقای سیاه به نظام تعدّد زوجات اعتراف کرده است، چون بدین نتیجه رسیده بودند که منع تعدّد زوجات مانع داخل شدن آفریقاییها به مسیحیت میشود. لذا فریاد زدند که تعدّد زوجات به صورت غیر محدود مباح است.
8) در میان عربهای پیش از اسلام:
عربها با نظام چندهمسری و داشتن کنیزکان همسر، همانند اقوام و ملتهای همسایه خود، آشنا بودهاند و مقید به عدد معدودی نبودند، بلکه این امر به میل و رغبت مرد، مال، جاه و مقامش بستگی داشت. از جمله آن آمده است که «غیلان بن سلمه» در حالی مسلمان شد که شوهر ده زن بود، پیامبر(ص) به او فرمان داد که چهارتا از زنهایش را انتخاب و بقیه را آزاد سازد. همچنین افراد دیگری در حالی به دین اسلام میگرویدند که 5 -8 زن داشتند.
با بررسی این شواهد در تمدنها و ادیان درباره تعدّد زوجات، حالا میخواهیم موضعگیری اسلام درباره آن و فلسفه و مجوز این کار و سمپاشی و دشمنیهای غربیان اسلامستیز را بیان کنیم.
اسلام و تعدّد زوجات:
قبل از اسلام عادت تعدّد زوجات بدون ضابطه و حدود روشنی که کرامت و انسانیت زن را مصون دارد، وجود داشت. اما اسلام برای تعدّد زوجات، قواعد و ضوابطی نهاد که کرامت، حقوق و انسانیت زن را حفظ کند پس اسلام تعدّد را تشریع نکرده بلکه آن را محدود ساخته است و آن محدود کردن نیز مشروط به اجرای عدالت و از عهده مسئولیتهای آن برآمدن است.
شروط تعدّد زوجات:
1- تعداد: هیچ مردی حق ندارد بیش از 4 همسر برگزیند، چنانچه خداوند متعال میفرماید: وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَى فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ[4] (….و اگر ترسیدید که در باره یتیمان نتوانید دادگری کنید، با زنان دیگر که برای شما حلالاند و دوست دارید با دو یا سه یا چهار تا ازدواج کنید)
2- نفقه: شامل غذا، لباس، مسکن و سایر ضروریات است، مرد نمیتواند زن دیگر برگزیند مگر آنکه قدرت انفاق و [تأمین هزینههای ضروری] او را داشته باشد؛ در غیر این صورت گناهکار خواهد بود، خداوند میفرماید: «ذَلِکَ أَدْنَى أَلَّا تَعُولُوا»[5]یعنی: این (کار، یعنی اکتفاء به یک زن) سبب میشود که کمتر دچار کجروی و ستم شوید و فرزندان کمتری داشته باشید.
3- عدالت در میان زنان: در تمام امور مادی از جمله، خوراک، پوشاک، مسکن، خوابگاه و رفتار و… وقتی مرد بترسد که نتواند بین زنانش به عدالت رفتار کند؛ بر او واجب است که به یک زن اکتفا کند، چنانچه خداوند میفرماید: «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً» اما عدل محبت غیرممکن است، خداوند میفرماید:« وَلَنْ تَسْتَطِیعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ»[6] یعنی: شما هرگز نمیتوانید میان زنان عدالت (قلبی) برقرار کنید هرچند بر عدالت حریص باشید.
پیامبر(ص) نیز داراییهای خود را بین زنان عادلانه تقسیم میکرد و سپس میفرمود: «بارالها! این تقسیمی است که درخور توان من است و از آنچه که از من برنمیآید مرا مؤاخذه مکن»[7]. منظور پیامبر(ص) از آنچه که از او بر نمیآید عدالت در محبت و علاقه قلبی و عاطفی بین زنان است.
احکام شرعی در تعدّد زوجات:
1- تعدّد امری است مباح نه واجب.
2- وقتی که ضروریات شخصی و اجتماعی ایجاب کند امری برتر و بهتر است.
3- در همه احوال، التزام به شروط ذکر شده در مورد تعدّد زوجات واجب است؛ در غیراین صورت بهتر و واجبتر عدم تعدّد است.
4- زوجه میتواند در عقد خود مشروط کند که شوهرش غیر از او زنی دیگر برنگزیند. (وفای به این شرط در نزد فقیهان حنبلی واجب است؛ بدان جهت که میتواند در صورت عدم وفا به شرط، ازدواج را فسخ کند و در نزد فقهای مالکی وفای به آن مستحب است.)
تعدّد زوجات حضرت رسول (ص)
بسیاری از غربیها گمان میکنند که «نعوذ باﷲ» رسول خدا (ص) فردی شهوتران بوده است و از اینرو زنانی چند را به همسری برگزیده است و بر خود چیزی را حلال نموده و همان را بر امت خویش حرام نموده است و9 زن را برای خود برگزیده است، ما به شدت با این موضوع مخالفیم به چند دلیل:
1- رسول خدا (ص) در سن 25 سالگی با حضرت خدیجه که در سن40 سالگی از عمرش قرار داشت و زنی بیوه بود ازدواج نمود.
2- رسول خدا با همسرش خدیجه 25سال زندگی نمود تا اینکه فوت کرد همه این دوران، سن جوانی او بود که در این مدت ازدواجی ننمود.
3- رسول خدا(ص) پس از وفات حضرت خدیجه(رض) سه سال ازدواج ننمود تا اینکه سنش به53 سالگی رسید، سپس حضرت عایشه و سوده بنت زمعه(رض) را به ازدواج خویش درآورد، سپس سایر زنان خویش را در خلال پیری از سن 53-63 سالگی برگزید.
4- هریک از ازدواجهای پیامبر از سبب و حکمتی برخوردار بوده است؛ از جمله کاستن از تنشهای قومی و سیاسی و گشودن راه دعوت اسلامی و نیاز مردم به آنها (زنان پیامبر) بعد از وفات او بوده است؛ وگرنه پیامبر(ص) بهترین روزهای زندگی و بیشتر عمر خود را با خدیجه بنت خویلد گذرانده که 15سال از ایشان بزرگتر بود.
آری! چنین زنانی خدا و پیامبر و روز آخرت را بر دنیا ترجیح داده بودند[8] و خداوند حرمت خاصی بر آنان قائل بود و خداوند بر پیامبر(ص) فرمان داد که بیش از آن تعداد با کسی دیگر ازدواج نکند و هیچ کدام از آنها را با طلاق و ازدواج مجدد تبدیل نکند.
اسلام با توجه به رسالت درخشان خویش علاقه و پیوند نهانی و نفاق و دورویی و فرار از مسئولیت را دوست ندارد؛ همانگونه که با نیرنگ و فریب در روابط فیما بین زن و شوهر دشمنی میورزد و همیشه روابط و پیوندهای آشکار و صریح را انتخاب میکند؛ همانگونه که تحمل کامل مسئولیت خانوادگی را از جانب مرد برمیگزیند. چون صراحت همگام است با شجاعت و اقدام، درحالیکه پیوندهای سری، غیرقانونی و غیر مشروع، ترس و بیادبی و فرار از مسئولیت را در پی دارد.
تعدّد زوجات یا دوستِ زنْ داشتن:
در واقع تعدّد زوجات موجود است، چه مانعان آن بخواهند چه نخواهند. ولی اسماء و اشکال آن مختلف است. گاهی به صورت دوست و رفیقه و گاهی به صورت منشی و گاهی به صورت فاحشه و از این قبیل، حتی در کشورهایی که فریاد دشمنی با آن را سر میدهند، این مسائل وجود دارد. بدون گوش دادن بدانان که به دروغ برای کرامت زن که مورد اهانت قرارگرفته است، ناله و سوزه سر میدهند. به هر حال این مسأله پاسخ به ندای فطرت و مقتضیات و ضرورتهای اجتماعی است.
توجیهاتی برای تعدّد زوجات:
1) زیاد بودن تعداد زنان از تعداد مردان در اوضاع عادی که در بعضی جاها همچون شمال اروپا این حالت وجود دارد. مرحوم دکتر مصطفی سباعی[9] به نقل از یک پزشک در یکی از بیمارستانهای«هلسینکی» پایتخت فنلاند، میگوید: از بین 4یا 3 کودک که متولد میشوند، یکی پسر و بقیه دخترند.
پس در این حالت تعدّد زوجات امری واجب، اخلاقی و اجتماعی است که جایگزینی دیگر برای آن نمیتوان یافت، مگر آنکه زنان باقیمانده از راههای نادرست دست به اغوای مردان و جدا کردنشان از زنان خویش بزنند و یا اینکه از شوهر و فرزند بینصیب و محروم باقی بمانند که هیچ عاقلی این را نمیپذیرد. و یا باید به فحشا و گمراهی کشیده شوند که نتایج زیر را به بار میآورد:
الف) کثرت بیماریهای نهانی و کشنده که تنها اختصاص به زناکاران ندارد، بلکه به نسلهای بعدی و دیگران نیز سرایت میکند، مانند: بیماریهای واگیر و خطرناک سفلیس، سوزاک، ایدز و غیره….
ب) فرزندان نامشروع و آوارگی و فضایع و گسترش رذایل و جرایم فراوان خواهند شد، تا جایی که در سال1962 در سوئد به نسبت یک نهم و در دانمارک به یک دوازدهم رسیده بود. و همین امر عقلای غرب را بیدار ساخته است تا چارهاندیشی کنند.
2) زیاد بودن تعداد زنان نسبت به مردان پس از جنگها، چنانکه پس از دو جنگ جهانی این امر در اروپا حاصل شد و میلیونها جوان را در کام خود فرو برد. در آنجا هم تعدّد زوجات، بهترین گزینه و از جمله ضروریات اجتماعی است، تا جایی که این ضرورت «هربرت اسپنسر» فیلسوف انگلیسی مخالف تعدّد زوجات را بر آن داشت که بگوید: «هرگاه دو امت و ملت که در جمیع وسائل زندگی مساوی هستند با هم بجنگند، یکی از آن دو ملت برای زاد و ولد از همه زنانش استفاده نکند نمیتواند در برابر دشمنش که برای زاد و ولد از همه زنانش استفاده میکند، مقاومت نماید در نتیجه آن ملتی که به تکهمسری اکتفا میکند، در برابر آن ملت که نظام چندهمسری دارد، نابود میشود».
3) وقتی زن عقیم باشد و فرزندی به دنیا نیاورد و مرد به داشتن فرزند دلبستگی داشته باشد. در این صورت چاره چیست؟ یا باید او را طلاق دهد و زنی دیگر اختیار کند که این نیز به ضرر زن اول است یا اینکه او را با گرامیداشت کامل باقی گزارد و زن دیگر را برای بهدنیا آوردن فرزند برگزیند، کدامیک از این موارد بر اساس مروت و اخلاق است؟ کدامین زن نازا به این امر راضی نمیشود؟
4) وقتی که زن دچار بیماری میشود که مرد نتواند معاشرتی عادی داشته باشد، چاره چیست؟ آیا او را طلاق دهد؟ و یا همسر دیگر برگزیند؟ کدامیک گرامیداشت بیشتری برای زن بیمار به همراه دارد؟ و چه کسی زن دوم را مجبور کرده است که حتماً به این ازدواج تن دردهد؟
5) وقتی مرد از قدرت جنسی بالاتری برخوردار باشد و نتواند به یک زن اکتفا کند، حال به هر دلیلی اعم از پیر بودن زن، کثرت ایام حیض، حامله بودن، نفاس و یا بیماری باشد. شکی نیست که صبر کردن بهتراست ولی کسی که نمیتواند صبر کند آیا زنا را برای او مباح گردانیم یا ازدواج دوباره را؟ بیتردید الگوی دوم مناسبترین راهحل است که اسلام به آن رأی داده است؛ « وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»[10] اسلام همگام با منطق خاص خود و همگام با طبیعت بشری و اهداف مطلوب ازدواج، این مشکل را حل کرده است.
الف) همگامی با منطق خاص خود که زنا را حرام کرده و برای مرتکبان آن، شدیدترین مجازات را قائل شده است، پس نمیشود که راه شرعی و قانونی برای آن نگذارد و از یک طرف استفاده جنسی را حرام کند و از جهت دیگر هم مردم را به سوی آن سوق دهد.
ب) همگامی شریعت با فطرت بشری: در حقیقت محروم کردن زنی از ازدواج، یعنی کشتن مؤنث بودن و یا بیشوهری و بیوگی و یا آلوده کردن شرافت و کرامت وی با ننگ و عار روابط نامشروع.
ج) همگامی شریعت با هدف مطلوب ازدواج: باید دانست که ضرورتهای تعدّد زوجات، از جمله نیازهای اجتماعی و غالباً انسانی هستند و مادام که برپایی جامعه قوی و سالم از جمله اهداف خانواده در اسلام است.
پس حل مشکل این جامعه مورد نظر انگیزه ضرورت قرار دادن تعدّد زوجات است، چون اگر در شرایط خاص تعدّد زوجات مباح نباشد، جز زنا و فسق و فجور چیزی جای آن را نمیگیرد.
در واقع هوشمند کسی است که از نتایج و فهم دیگران پند گیرد نه اینکه تجربه دیگران را دوباره تجربه کند. آزموده را آزمودن خطاست.
در پی تحقیقاتی که انجام شد برای پربارتر کردن تحقیق به مرکز مشاورهای[11] مراجعه کردیم تا با توجه به مسائل موجود در جامعه، اطلاعاتی را در اختیار شما قرار دهیم، سؤالاتی که از کارشناس امور خانواده پرسیدیم به صورت زیر میباشد:
سؤال نخست: آیا میتوانید در مورد تعدّد زوجات و دلایل آن در جامعه، اطلاعاتی به ما بدهید؟
– مسئله تعدّد زوجات که در جامعه بسیار مورد توجه است دارای دلایل متعدّدی است و افراد و خانوادههایی که با مسأله تعدّد زوجات ارتباط دارند در دو دسته جای میگیرند:
الف: دستهای از این افراد کسانی هستند که خارج از مسائل خانواده و بدون توجه به خوب یا بد بودن همسرش یا بدون توجه به ظاهر خوب یا بد همسرش ذاتاً انسانی است که نمیتواند چشم خود را از نگاه به نامحرم بردارد و میل به ازدواج مجدّد در درون او وجود دارد و هر روز بیشتر و بیشتر در درون او اوج میگیرد و هیچ عاملی نمیتواند او را از کار خود باز دارد.
ب: دسته دوّم خانوادههایی هستند که مشکلات درون زندگی آنها گاهی دوطرفه و گاهی یکجانبه میباشد. در بعضی از موارد نمیتوانند مشکل را به یکی از طرفین ربط داد بلکه مشکل آنها ناشی از نبودن تفاهم در میانشان میباشد.
از دیدگاه مردان هیچ مردی بدون دلیل بر ازدواج دوّم اصرار ندارد و زمانی که زن جوابگوی نیازهای جسمی و روحی او باشد، هرگز برای ازدواج دوّم قدم بر نمیدارد، اما همانگونه که گفتیم این دیدگاه کاملاً مردانه است و در واقع چنین نیست، زیرا در بیشتر از 80درصد موارد اگر مشکل وجود داشته باشد، مرد چندان در برطرف کردن مشکل خود و خانوادهی خود سعی و تلاش نمینماید.
در بعضی موارد میتوان گفت که بیشترین درصد مشکلات از طرف خانمها میباشد و رفتارهای او مناسب خانواده نمیباشد و حتی بعد از فهمیدن مشکل در برطرف کردن آن سعی نمیکنند و با لجاجت و پافشاری باعث نابسامانی بیشتری در خانواده خود میشوند ودر نتیجه مشکلات آنها به جایی میرسد که نتیجه آن ازدواج دوّم مرد و به هم زدن بنیان خانواده اوّل است.
سؤال دوّم: نظر شما به عنوان یک مشاور خانواده، جهت برطرف کردن این مشکلات چیست و از چه راهی میتوان با آن مقابله کرد؟
– واقعیت این است که در دین مبین اسلام تعدّد زوجات رخصتی برای مردان است که گاهی اشتباهاً از آن برداشت میشود، اما در اسلام اصل بر تکهمسری است و اگر این مورد جوابگو نبود رخصت داده شده که ازدواج بعدی صورت گیرد و حتی شرط آن هم رعایت مساوات در بین همسران میباشد. اما تنها راه این است که زن و مرد با دید منطقی به زندگی نگاه کنند و حتی گاهی خود را به جای همدیگر قرار داده تا حس طرف مقابلش را درک کنند و سپس در برطرف کردن مشکل خود بر آیند، حقیقت این است که در موارد تعدّد زوجات فقط ناشی از لجاجت و پافشاری بیمورد طرفین بر موضوعات بیپایه و اساس میباشد که گاهی با یک گذشت میتوان آن را حل کرد.
وَآخِرُ دَعْوَانا أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
منابع:
1) جمال محمد فقی رسول، کتاب زن در اندیشهی اسلامی؛ ترجمهی دکترمحمود ابراهیمی. نشر احسان، تهران.
2) قرضاوی دکتریوسف، جایگاه زن در جامعه اسلامی.
3) مولوی شیخ فیصل، زن در اسلام و نقش او در فعالیتهای اجتماعی.
پاورقیها و توضیحات ویراستار
————————————–
[1] – نساء:129.
[2] -سنن ابیداوود.
[3] – نساء:3.
[4] -نساء:3.
[5] – نساء:3.
[6] – نساء:129.
[7] – عنْ عَائِشَةَ قَالَتْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقْسِمُ فَیَعْدِلُ وَیَقُولُ اللَّهُمَّ هَذَا قَسْمِی فِیمَا أَمْلِکُ فَلَا تَلُمْنِی فِیمَا تَمْلِکُ وَلَا أَمْلِکُ قَالَ أَبُو دَاوُد یَعْنِی الْقَلْبَ. سنن ابیداوود.
[8] – اشاره به آیات 28-35 از سورهی احزاب.
[9] – از دانشمندان و عالمان سوری و مؤسس جماعت اخوانالمسلمین در سوریه.
[10] -مائده: 50.
[11] – این مراجعه با همکاری و هماهنگی خواهر ارجمندمان «ذکیه احمدنژاد» انجام گرفته است.
منبع: