آسیب شناسی شیوع طلاقهای توافقی
صديقه دباغي
برابرآمارهاي رسمي در کشور و عليرغم افزايش جمعيت و به سن ازدواج رسيدن جوانان دهه 60، از سال88 تاکنون اگرچه آمار ازدواج تغييري نکرده، اما در مقابل طلاق نسبت به ازدواج رشد يافته است. بر اساس آمار سازمان ثبت احوال کشورهرماه حدود 12هزار مورد طلاق در کشور به ثبت ميرسد که گوياي اين موضوع نگرانکننده است که هر ماه حداقل 24 هزار زن و مرد ازدواج کرده، به تجرد باز گشتهاند. اين آمارها نشان ميدهند که از هر چهار ازدواج در تهران يکي و در ساير استانها به طور ميانگين از هر پنج ازدواج يکي به جدايي و طلاق منجر ميشود که حتي اگر نيمي از اين طلاقها کودکان و زنان بيسرپرست يا بد سرپرست با خود داشته باشد براي آينده شرايط اجتماعي کشور خطرناک و هشدار دهنده است. در اين ميان کارشناسان و روانشناسان روي نکته خاص ديگري تاکيد کردهاند که در کشور ما به دلايل فرهنگ سنتي کمتر به آن اشاره ميشود؛ در حالي که درصد بالايي از طلاقها در کشور به دليل مشکلات جنسي و ناآگاهي زوجها از آداب زندگي زناشويي است. اين مشکل اساسي که معمولا به دليل شرم و حيا، مستقيما از سوي زوجها به عنوان دليل قطعي درخواست طلاق يا وقوع بزههاي اخلاقي و رفتاري بيان نميشود. پس از عبور از مراحل ساده و قابل درمان هنگامي که به مرحله اعتياد به موادمخدر سنتي يا شيميايي رسيده و يا افسردگي و بيماريهاي جسمي و روحي ديگري به آن اضافه شده از سوي زوجها به گوش ديگران ميرسد و به تعبيري علت ثانوي را علت اصلي طلاق عنوان ميکنند. متاسفانه در بررسيهاي کلان جامعه هم علتهاي ثانويه در بسياري موارد به غلط سبب جدايي و طلاق مطرح ميگردد.
اعتياد ازجمله عوامل موثر در طلاق
یک عضو هيات علمي دانشگاه اعتياد را ازجمله عوامل بسيار موثر در ويراني کانون خانواده معرفي ميکند و ريشه اعتياد را بيماري و اختلالات شخصيتي ميداند و ميگوید: افراد گوشه گير، ضداجتماعي، دمدمي مزاج، افراد فاقد اعتماد به نفس و شخصيتهاي وابسته برای ارضا خود به سمت موادمخدر ميروند. درحالي که فرد با تربيت سالم استعداد سيگاري و معتادشدن را بسيار کم دارد يا اصلا ندارد. اما يک شخصيتي که احساس ميکند اجتماع و خانواده او را دوست ندارند، سريعتر به سمت ارتباطات نامناسب و دوستان ناباب و روابط ناسالم و در نهايت اعتياد پيش ميرود که بيشترين آمار طلاقها هم مربوط به معتادان هست.
دکتر افشار تموک با تاکید بر استفاده از مشاور در این زمینه می گوید: مشاورهها بايد در ابعاد گوناگون باشد؛ زيرا در بخش ازدواج ابعاد مختلفي وجود دارد که پنهان کاري و عدم درمان دردهاي روحي و رواني و جسمي چاره کار نيست. یک آسيب شناس هم با تاکيد بر گسترش آسيبهاي اجتماعي در کشورهاي درحال توسعه همچون ايران ميگويد: اگرچه مشکلات اقتصادي، سياسي و فرهنگي ميتواند سبب تغيير رفتار روحي و رواني مردم شود، اما دليل عقلي و محکمه پسندي براي تن دادن به طلاق نيست که اگر چنين توجيهي براي زوجهاي جوان کافي بود بايد همه ازدواجها به طلاق منجر شود.
پرويز توکلي بزرگترين عامل شکل گيري طلاق و جدايي زن و مرد را بروز دافعههاي جسمي، فکري، کلامي و عاطفي می داند و می گوید: به مرور که بر عوامل دافعهاي افزوده می شود، به مرز خطرناک طلاق نزديک تر ميشود. متاسفانه ارتباطات ماهوارهاي سبب بمباران جنسي در سرزمين متشرع و سنتي ما شده که سبب تحريک جنسي در جامعه و به ويژه در ميان نسل جوان ميشود و برخي از افرادي که به دليل مشکلات اقتصادي قادر به ازدواج نيستند دچار انحرافات جنسي و اخلاقي ميگردند.
وي دايره وسيع اطلاعات تصويري اينترنت و ماهوارهها را نمايش چهره زنان عريان و نيمه عريان ميداند و ميافزايد: نسل جوان ما که به شدت با اينترنت و ماهواره پيوند پيدا کرده است، اين وضعيت را در تصاوير مشاهده ميکند، اما در واقعيت ملموس جامعه با خلاف آن مواجه ميشود که اين تضادها سبب بروز اختلافات عقيدتي و سياسي و روحي و رواني ميگردد. متاسفانه جوانان ما و حتي بسياري از زوجها هيچ جايي براي طرح موضوعات و احيانا بيماريها و سوالات خود ندارند و به درمانهاي فردي اقدام ميکنند. درحالي که اگر اين سئوالها به درستي پاسخ داده شود، درصد بسيار زيادي از آمارهاي طلاق در کشور کاهش خواهد يافت. نبايد از نظر دور داشت که برخي از بيماريها و انحرافات جنسي اگر به درستي مطرح و درمان نشوند جوانان ما را دچار آسيب ميسازند و فردي که دچار آسيب جسمي، جنسي و روحي شد، حتي پس از تشکيل خانواده هم موفق نخواهد بود.
یک استاد دانشگاه شهيد بهشتي با اشاره به رشد 5/17 درصدي طلاق در جامعه ميافزايد: طلاق و تجردهاي ناخواسته از جمله مواردي است که آمار زنان سرپرست خانوار را افزايش ميدهد وتنها در يکي از مناطق تهران از هر سه ازدواج، يکي منجر به طلاق ميشود.
دکتر محمد روشن با اشاره به اصل 10 و 21 قانون اساسي در جهت استحکام نهاد خانواده، ميافزايد: بر اين اساس ضمن تشکيل نهاد مقدس خانواده، استحکام بخشي و جلوگيري از اضمحلال آن تاکيد شده که لازمه اين امر در مرحله اول اين است که خانوادهها از لحاظ معيشتي با مشکلي مواجه نباشند.
به گفته وي برخي طلاقها بر اثر بيکاري همسران، مشکلات اقتصادي و مسکن خانواده انجام ميشود و بايد تلاش کرد ضمن ترويج اشتغالزايي بين افراد متاهل و پايين آوردن سطح توقعها، راههاي تفاهم را به خانوادهها آموزش دهيم.
داشتن مهارت برقراری ارتباط
همچنین یک آسیب شناس داشتن مهارت برقراری تفاهم را از عوامل اصلی خط مشترک شادی در زندگی عنوان می کند و می گوید: در بررسیهای پرونده طلاق فهمیده ایم وجود اختلاف طبقاتی و اقتصادی باعث شده افراد پایگاهها و نقش اجتماعی اصلی خود را پیدا نکنند و وقتی هنجار را پیدا نکنند، باعث به وجود آمدن تفاوت در معیارهای زوج می شود، این عدم تشابه، باعث تردید در اصالت معیار شده و در نتیجه آنها به معیاری که در اصالت آن تردید دارند، پایبند نیستند. حرمت ارتباطات خارج از چارچوب خانواده، یکی از این معیارهاست که اکنون بسیاری از افراد در جامعه، در آن تردید دارند. بسیاری به معیارهای سابق خود و خانواده شان معتقد نیستند. عدم پای بندی به قوانین انسانی و آسمانی دارند و در همین راستاست که تضادهای جامعه افزایش می یابد.
ابهری با اشاره به موضوع طلاقهای توافقی عنوان می کند: طلاق زشت ترین حلالهای نزد خداوند است. طلاق، عرش خدا به لرزه در می آورد. بدترین نوع این طلاق، طلاق اختیاری است، بدتر از آن، «طلاق عاطفی» است، یعنی زوجها مجبورند به خاطر حرف مردم، با همدیگر زیر یک سقف زندگی کنند، ولی هر کسی دنبال کار خود می باشد.
چقدر جوانها از تشکیل خانواده و فروپاشی آن اطلاع دارند؟ وقتی خواستگار می آید می پرسیم توانایی مالی شما چقدر است؟ تا حالا پرسیده ایم برای چه می خواهی ازدواج کنی؟ چه معیاری برای او تعیین کرده ایم که ببینیم آمادگی شخصیتی و روانی ازدواج را دارد؟
ابهری با بیان این که در کشور ما معیار ازدواج، فقط بلوغ جنسی است، نه بلوغ عقلی و اجتماعی عنوان می کند: به همین دلیل دولت باید وارد این فضا شود و آشنایی افراد را با یکدیگر تسهیل کند. چرا از لحاظ خونی، نامزدها را آزمایش می کنیم، ولی از لحاظ دانستن مهارتهای زندگی آنها را نمی آزماییم؟ چرا آموزش و پرورش وارد نمی شود تا مهارتهای زندگی مشترک را به مردم آموزش بدهد؟ سئوال این است که چطور می توان آموزش برقراری ارتباط با جنس مخالف و شناخت او را مطرح کرد، ولی به ولنگاری نرسید؟
همانقدر که محدودیت باعث آسیب زایی می شود، ولنگاری هم باعث این مشکل می شود. ایجاد شناخت بین دختر و پسر در چارچوب هنجارهای دینی و اجتماعی باید صورت گیرد. در کنار باورهای اسلامی و ملی مان، باید این شناخت را اشاعه دهیم. باورهای دینی ما می گوید باید امکانات ازدواج را فراهم کرد.
وی طلاق توافقی را یک مصیبت برای جامعه می داند و می گوید:در واقع با طلاق توافقی انسان رضایت می دهد چشم سالمش را کور کنند. معنی ندارد بگویید عضو بدنم را جدا کنید ولو با رضایت من! کسانی که به طلاق توافقی می رسند به این تفاهم نرسیدهاند که دیگر نمی توانند زندگی کنند، به این یقین نرسیدهاند که از همدیگر جدا شوند. به این یقین رسیدهاند که باید زودتر همدیگر را رها کنند، چون خسته شدهاند و نمی توانند نصیحت مشاور و کارشناس و بزرگتر را گوش کنند. طلاق توافقی، دقیقا به دلیل عدم توافق است. زوجهای این چنینی در کل زندگی روی یک نکته توافق ندارند، چطور شد سر طلاق به توافق رسیده اند؟ مصیبت، طلاق توافقی است، نشانه رفتن بالا رفتن کم ظرفیتی افراد و کاهش آستانه تحمل است. به طلاقهایی توافقی گفته می شود که انتخاب زوجها، ازدواج آنها و دلیل جدا شدنشان پوچ باشد. چه کنیم از این وضعیت نجات یابیم؟ اول باید جایگاه واقعی برای خانواده پیدا کنیم که این کار، وظیفه نهادهای فرهنگی و رسانههاست.
دلايل شايع طلاق عاطفي در جامعه امروز
اما دلايل طلاق عاطفي چه هستند؟ دلايل متعددي براي طلاق عاطفي از ديد روانشناسان و جامعه شناسان عنوان شده است. مهم ترين دلايل را از زبان حجت الاسلام مهدي فاطمي راد مشاور خانواده در نهاد رهبري دانشگاهها ميشنويم.
وي توضيح ميدهد: اولين دليل اختلافات منجر به طلاق، آمادگي نداشتن براي ازدواج است؛ چرا که هنوز مهارت لازم براي ازدواج و زندگي مشترک را نياموخته اند. به همين دليل تاکيد فراوان شده که قبل از ازدواج براي جوانان جلسات آموزش مهارت ازدواج گذاشته شود.
وي ازدواج اجباري را يکي ديگر از دلايل طلاق عاطفي عنوان کرده و ميگويد: در گذشته ازدواج اجباري از سوي خانوادهها به فرزندان تحميل ميشد. اما امروزه بعضاً خود افراد به خودشان يک ازدواج را تحميل ميکنند. دختر خانم وقتي 20 سالش است ميخواهد با 15 فاکتوري که در ذهن دارد ازدواج کند. ما ميگوييم اگر خواستگاري 13 تا فاکتور را داشت بايد در مورد 2 فاکتور باقيمانده اغماض داشته باشد، اما چنين نمي شود. وقتي سن دختر به 28 سال رسيد فاکتورهايش به 8 تا تقليل پيدا ميکند، اما ديگر فرد مناسبي که همين 8 فاکتور را داشته باشد، پيدا نمي شود. بنابراين با اولين خواستگار خود از ترس تنهايي ازدواج کرده و چنين ازدواجي پس از مدتي به مسير طلاق عاطفي ميافتد.
يکي ديگر از دلايل طلاقها را که پيش لرزه اش طلاق عاطفي است، اعتياد برشمرده اند، اما اعتياد تنها گرايش به مواد مخدر نيست. اعتياد به اخلاقهاي ناپسند نظير رفيق بازي مرد و گرايش بيش از حد به دوستانش، سوء ظنهاي بالاکه با ورود تکنولوژي زمينه اش هم فراهم شده و برنامههاي رسانههاي جمعي از جمله سريالها و فيلمها هم به آن دامن ميزنند، وسواسهاي فکري و… نيز در زمره اعتيادها به حساب ميآيند
فاطمي راد ازدواج مصلحتي را نيز يکي ديگر از دلايل طلاق عاطفي عنوان کرده و ميگويد: جواناني هستند که اولين فاکتورشان در انتخاب موقعيت مالي پدر همسرشان است و خانمهايي را داريم که پول شوهر اولين فاکتور آنهاست.
در مورد مردها بايد گفت هيچ پدرزن پولداري نيست که هم دخترش را تزويج کند و هم پول به پاي دامادش بريزد. پس از مدتي که خواستههاي مادي داماد برآورده نشد، فضاي عاطفي زن و شوهر هر روز سرد و سردتر ميشود و به ورطه جدايي ميافتند.
منابع:
1- روزنامه حمایت29/9/ 90
2-روزنامه کيهان شماره 20105 4/10/90
3-روزنامه جمهوري اسلامي27/9/90
4-روزنامه کیهان3/10/90
روزنه
فاصله بين انتظارات و خواستهها
ديدگاه جامعه شناسان و روانشناسان نسبت به طلاق عاطفي کمي متفاوت است. روانشناسان سرخوردگي احساسات و عواطف را دليل بروز طلاق عاطفي ميدانند و جامعه شناسان معتقدند فاصله افتادن بين انتظارات و خواستههاي زوجين به طلاق عاطفي ميانجامد.
مجيد کاشاني دکتراي جامعه شناسي و عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد با ابراز تاسف از دامنه دار شدن خواستهها و بعضا نابرابري توان زوجين در برآورده کردن خواستههاي یکدیگر که منطبق بر الگوهاي سنتي نيست می گوید: متاسفانه مدلهاي ديگري که از طريق امواج رسانه اي ورود پيدا کرده اند، جايگزين شدهاند و يا زوجين نسبت گذشتگان انتظارات ديگري از همسر خود دارند.
وي علائم طلاق عاطفي را اين گونه برمي شمرد: عدم توجه به خواستههاي همسر و سرکوب شدن خواستهها، تحليل ساعات گفت وگو، به تعويق افتادن کارکردهاي خانواده و مخدوش شدن نقشهاي اعضاي خانواده و… .
بنابراين جامعه شناسان معتقدند به صرف زخم خوردن احساسات و عواطف طلاق عاطفي رخ نمي دهد، هر چند شرط لازم است، ولي تنها دليل کافي براي بروز طلاق عاطفي نيست.
جامعه شناسان معتقدند فاصله افتادن بين تعهدات زن و شوهر و نيز نقش و وظيفه اي که در خانه به عهده آنهاست، رفته رفته به چالش بزرگي ميانجامد.
طلاق عاطفي را بايد زنگ خطر واپاشي خانواده دانست. بي اعتنايي به طلاق عاطفي موجب چرکين شدن زخمها و رسيدن به مرحله تب و لرز و نيستي ميشود. طلاق عاطفي از قهري ساده شروع و نهايتا به طلاق رسمي ميانجامد. البته مواردي هم هست که نياز به دليل تراشي ندارد. مثلااعتياد، سوءظن حاد، وسواسهاي حاد فکري، ضرب و شتم همسر و… دلايل اساسي و بارز طلاق عاطفياند. به هر جهت وقتي جماعت اهل فن، روان شناسان، مشاوران و جامعه شناسان اين همه بر روي اصل شناخت دو طرف پيش از ازدواج تاکيد دارند، بيراهه نگفته و امروز به اثبات رسيده که انتخاب درست راه حل پرسود کاهش آمار جداييهاست.
مشکلاتي که منجر به طلاق عاطفي ميشوند، دايره وسيعي دارند. گاه بنا به نظر روان شناسان مشکلات روحي و روانياند و گاه بنا به نظر جامعه شناسان فاصله بين خواستهها و توان واقعي زوجين منجر به بروز اختلافات ميشود. افرادي که گريبانگير طلاق اند، اغلب از روي فاکتورهاي ظاهري در لحظه انتخاب همديگر را ارزيابي کرده اند. وقتي ازدواج صورت گرفته تازه به ورطه شناخت درافتادهاند. در لحظه نبودهاي آنچه انتظار داشته ايم تنها با توسل به علاقه اي عميق که ناشي از شناخت منسجم طرف مقابلمان است، آن نبودها را با بودهاي ديگري موازنه کرده و به آرامش ميرسيم. اما بدا به حال کساني که شناختي در لحظه انتخاب نداشتهاند و از روي منفعتي گذرا انتخاب کردهاند.
منبع:
http://www.maavanews.ir/tabid/38/ctl/Edit/mid/387/Code/9103/Default.aspx