Law

موسسه حقوقی عدل فردوسی به شماره ثبتی ۲۷۷۹۴

پیگیری کلیه دعاوی خود را با اطمینان به ما بسپارید.

دعاوی خانواده

کلیه دعاوی حقوقی خانوادگی اعم از مطالبه مهریه ، حضانت فرزند ، تمکین و طلاق را به ما بسپارید.

دعاوی ملکی

برای پیگیری دعاوی ملکی اعم از سرقفلی ، حق کسب ، پیشه ، تجارت و تخلیه اماکن مسکونی و تجاری با ما تماس بگیرید.

دعاوی کیفری

برای پیگیری کلیه دعاوی کیفری اعم از چک بلامحل كيفري، فروش مال غیر ، خیانت در امانت ، کلاهبرداری و ... با ما تماس بگیرید.

دعاوی حقوقی

برای پیگیری کلیه دعاوی حقوقی اعم از چک ، مطالبه خسارت ، سفته ، رسید ،دعاوي مالي ، ارث ، سهم الارث ، وصیت با ما تماس بگیرید.

دعاوی شهرداری ها

این موسسه کلیه دعاوی شهرداری ها مانند دریافت غرامت طرح‌هاي دولتي ، کمسیون ماده ۱۰۰ و غیره را نیز می پذیرد.

دعاوی دیوان عدالت

این موسسه دعاوی مرتبط با کمسیونهای ماده ۱۰۰شهرداری ها و غیره را در دیوان عدالت اداری می پذیرد.

907

مقالات حقوق جزایی

548

مقالات حقوق خانواده

965

مقالات حقوق خصوصی

بررسي علل طلاق در دادگاه‌هاي خانواده تهران-قسمت پایانی

دكتر مسعوده هنريان – دکتری تخصصی مشاوره
دكتر سیدجلال یونسی – دکتری روان‌شناسی بالینی

چکیده:

هدف پژوهش حاضر بررسي علل و عوامل موثر بر طلاق در ميان زوجين مراجعه كننده به دادگاه‌هاي خانواده در شهر تهران مي‌باشد. روش پژوهش از نوع توصيفي و تحليلي است که در آن به مطالعه عوامل درگير در موضوع طلاق در زوجين تهراني پرداخته مي‌شود. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته‌اي است که شامل اطلاعات جمعيت شناختي و 16 سوال با توجه به مشکلات شايع بين همسران است و با روش 4 امتيازي ليکرت نمره‌گذاري شده است و داراي اعتباري برابر با 70/. = a است. جهت تجزيه و تحليل داده‌ها از آزمون خي دو و آزمون فريدمن استفاده شد. نتايج نشان داد كه بيشترين تعداد متقاضيان داراي سن بين 20 تا 30، در پنج سال اول زندگي زناشويي و داراي تحصيلات ديپلم بودند. همچنين عامل عدم مهارت‌هاي ارتباطي نسبت به ساير علل طلاق از رتبه بالاتري برخوردار بود.
واژگان کلیدی: زوجین، عوامل موثر بر طلاق دادگاه‌های خانواده تهران، عدم مهارت ارتباطی
تاریخ وصول: 9/9/1389
تاریخ تأیید: 30/2/1390
نویسنده پاسخگو: مرکز خدمات روان‌شناسی و مشاوره نیک‌اندیش
Masoudeh.honarian@yahoo.com
J.younesi@uswr.ac.ir


يافته‌هاي پژوهش
جدول1. توزيع فراواني درصد سن ازدواج به همراه نتايج آزمون خي دو

 

 

 

زير 20 سال

20 تا 30

30 تا 40

بالاي 40 سال

جمع

X2

df

p

فراواني

101

321

44

8

474

498.5

3

0.000

درصد

21.3

67.7

9.3

1.7

100.0

 



جدول فوق توزيع فراواني درصد سن ازدواج را به همراه با نتايج آزمون خي دو نشان مي‌دهد. آزمون خي دو براي بررسي معني داري فراواني‌هاي مشاهده شده بكار رفته است.
نتيجه آزمون خي دو (X2=498.5, df=10, p=0.000<0.01) نشان مي‌دهد كه اختلاف فراواني‌هاي مشاهده شده بين سنين مختلف ازدواج معني‌دار است. مقايسه فراواني‌ها و درصدها نشان مي‌دهد كه اكثريت مراجعان (321 نفر معادل 67.7 درصد) سن ازدواج بين 20 تا 30 سال داشته‌اند. پس از آن بيشترين فراواني درصد مربوط به سن زير 20 سال و كمترين فراواني درصد مربوط به سن ازدواج بالاي 40 سال است.


جدول 2. توزيع فراواني درصد مدت ازدواج به همراه نتايج آزمون خي دو

 

 

 

زير 5 سال

5 تا 10

10 تا 20

بالاي 20 سال

جمع

X2

df

P

فراواني

203

112

103

56

474

95.6

3

0.000

درصد

42.8

23.6

21.7

11.8

100.0

 



جدول فوق توزيع فراواني درصد مدت ازدواج را به همراه با نتايج آزمون خي دو نشان مي‌دهد. آزمون خي دو براي بررسي معني داري فراواني‌هاي مشاهده شده بكار رفته است.
نتيجه آزمون خي دو (X2=95.6, df=10, p=0.000<0.01) نشان مي‌دهد كه اختلاف فراواني‌هاي مشاهده شده بين مدتهاي مختلف ازدواج معني‌دار است. مقايسه فراواني‌ها و درصدها نشان مي‌دهد كه بيشتر مراجعان (203 نفر معادل 8/42 درصد) مدت ازدواج زير 5 سال داشته‌اند. پس از آن بيشترين فراواني درصد مربوط به مدت ازدواج بين 5 تا 10 سال و كمترين فراواني درصد مربوط به مدت ازدواج بالاي 20 سال است.

جدول 3. توزيع فراواني درصد سطوح تحصيلات به همراه نتايج آزمون خي دو

 

 

 

زير ديپلم

ديپلم

بالاي ديپلم

جمع

X2

df

P

فراواني

136

235

115

486

50.7

2

0.000

درصد

28.0

48.4

23.7

100.0

 



جدول فوق توزيع فراواني درصد سطح تحصيلات مراجعين را به همراه با نتايج آزمون خي دو نشان مي‌دهد. آزمون خي دو براي بررسي معني داري فراواني‌هاي مشاهده شده بكار رفته است.
نتيجه آزمون خي دو (X2=50.7, df=10, p=0.000<0.01) نشان مي‌دهد كه اختلاف فراواني‌هاي مشاهده شده بين سطوح مختلف تحصيلات معني‌دار است. مقايسه فراواني‌ها و درصدها نشان مي‌دهد كه بيشترين تعداد مراجعين (115 نفر معادل 48.4 درصد) ديپلم بوده‌اند و پس از آن افراد زير ديپلم بالاترين تعداد و افراد بالاي ديپلم كمترين تعداد مراجعين بوده اند.

جدول4. توزيع فراواني درصد شغل زن به همراه نتايج آزمون خي دو

 

 

 

خانه‌دار

شاغل

جمع

X2

df

p

فراواني

381

104

485

158.2

1

0.000

درصد

78.6

21.4

100.0

 



جدول فوق توزيع فراواني درصد شغل زن (خانه‌دار يا شاغل) را به همراه با نتايج آزمون خي دو نشان مي‌دهد. آزمون خي دو براي بررسي معني داري فراواني‌هاي مشاهده شده بكار رفته است.
نتيجه آزمون خي دو (X2=158.2, df=10, p=0.000<0.01) نشان مي‌دهد كه اختلاف فراواني‌هاي مشاهده شده بين مشاغل مختلف زنان معني‌دار است. مقايسه فراواني‌ها و درصدها نشان مي‌دهد كه در اكثريت مراجعان (381 نفر معادل 6/78 درصد)، زن خانه‌دار بوده است.

جدول5. توزيع فراواني درصد مشاوره قبلي به همراه نتايج آزمون خي دو

 

 

 

بلي

خير

جمع

X2

df

p

فراواني

155

318

473

56.2

1

0.000

درصد

32.8

67.2

100.0

 




جدول فوق توزيع فراواني درصد مشاوره قبلي را به همراه با نتايج آزمون خي دو نشان مي‌دهد. آزمون خي دو براي بررسي معني‌داري فراواني‌هاي مشاهده شده بكار رفته است.
نتيجه آزمون خي دو (X2=56.2, df=10, p=0.000<0.01) نشان مي‌دهد كه اختلاف فراواني‌هاي مشاهده شده بين داشتن يا نداشتن مشاوره قبلي‌معني‌دار است. مقايسه فراواني‌ها و درصدها نشان مي‌دهد كه در اكثريت موارد (318 نفر معادل 2/67 درصد) مشاوره قبلي نداشته اند.


جدول6. توزيع فراواني درصد خواهان طلاق به همراه نتايج آزمون خي دو

 

 

 

مرد

زن

هردو

جمع

X2

df

p

فراواني

102

175

116

393

22.9

2

0.000

درصد

26.0

44.5

29.5

100.0

 



جدول فوق توزيع فراواني درصد خواهان طلاق را به همراه با نتايج آزمون خي دو نشان مي‌دهد. آزمون خي دو براي بررسي معني داري فراواني‌هاي مشاهده شده بكار رفته است.
نتيجه آزمون خي دو (X2=22.9, df=10, p=0.000<0.01) نشان مي‌دهد كه اختلاف فراواني‌هاي مشاهده شده بين خواهان مختلف معني‌دار است. مقايسه فراواني‌ها و درصدها نشان مي‌دهد كه در بيشتر موارد (175 نفر معادل 5/44 درصد) زن خواهان طلاق بوده است. همچنين كمترين تعداد (102 نفر معادل 26 درصد) مربوط به مردان است.

2) رتبه‌بندي عوامل مشكل‌ساز:


الف- عوامل مشكل‌ساز از ديد مراجعان مرد و زن

جدول 7. آزمون فريدمن* براي رتبه‌بندي عوامل مشكل‌ساز

 

 

رديف

عوامل مشكل‌ساز

رتبه ميانگين

1

عدم توانايي حل اختلاف كه منجر به دعوا مي‌شود

11.67

2

حرفهاي تحقيرآميز همسر

10.73

3

نارضايتي از روابط و عدم درك همسر

10.52

4

نارضايتي از ويژگي شخصيتي

10.07

5

نارضايتي از نحوه ابراز عشق و احساسات

9.93

6

عدم فرصت كافي براي تفريح با يكديگر

9.87

7

قابل اطمينان نبودن و دروغگويي همسر

9.25

8

نارضايتي از وضعيت اقتصادي و شيوه تصميم گيري

8.99

9

اختلاف نظر در مهماني‌ها و فعاليتهاي اجتماعي

8.49

10

نارضايتي از روابط جنسي

8.16

11

حرفهاي ركيك و كتك زدن در حين دعوا از سوي همسر

7.74

12

دخالت والدين همسر

7.7

13

اختلاف در مورد تربيت فرزندان

7.39

14

اختلاف نظر در اعتقادات مذهبي

6.15

15

نارضايتي از اعتياد همسر

4.83

16

دخالت والدين خود

4.51

* X2=232.1,  df=15,  p=0.000

 



جدول فوق آزمون فريدمن را براي رتبه‌بندي عوامل مشكل‌ساز براي زوجين نشان مي‌دهد. نتيجه آزمون فريدمن (X2=232.1, df=15, p=0.000) نشان‌دهنده معني داري رتبه‌بندي ارائه شده است. مطابق اين رتبه‌بندي، «عدم توانايي حل اختلاف» مهم ترين عامل مشكل‌ساز و «دخالت والدين خود» كم‌اهميت‌ترين عامل مشكل‌ساز بوده‌اند.




ب- عوامل مشكل‌ساز از ديد مراجعان مرد

جدول8. آزمون فريدمن* براي رتبه‌بندي عوامل مشكل‌ساز از ديد مردان
 

 

رديف

عوامل مشكل‌ساز

رتبه ميانگين

1

عدم توانايي حل اختلاف كه منجر به دعوا مي‌شود

11.64

2

حرف‌هاي تحقيرآميز همسر

11.03

3

دخالت والدين همسر

10.25

4

نارضايتي از ويژگي شخصيتي

10.19

5

نارضايتي از روابط و عدم درك همسر

10.11

6

عدم فرصت كافي براي تفريح با يكديگر

9.97

7

قابل اطمينان نبودن و دروغگويي همسر

9.33

8

اختلاف نظر در مهماني‌ها و فعاليت‌هاي اجتماعي

8.78

9

نارضايتي از نحوه ابراز عشق و احساسات

8.69

10

نارضايتي از روابط جنسي

7.86

11

نارضايتي از وضعيت اقتصادي و شيوه تصميم‌گيري

7.75

12

حرفهاي ركيك و كتك زدن در حين دعوا از سوي همسر

7.5

13

اختلاف نظر در اعتقادات مذهبي

6.94

14

اختلاف در مورد تربيت فرزندان

6.06

15

دخالت والدين خود

5.53

16

نارضايتي از اعتياد همسر

4.36

* X2=67.1,  df=15,  p=0.000

 



جدول فوق آزمون فريدمن را براي رتبه‌بندي عوامل مشكل‌ساز از ديد مردان نشان مي‌دهد. نتيجه آزمون فريدمن (X2=67.1, df=15, p=0.000) نشان دهنده معني داري رتبه‌بندي ارائه شده است. مطابق اين رتبه‌بندي، «عدم توانايي حل اختلاف» مهم‌ترين عامل مشكل‌ساز و «نارضايتي از اعتياد همسر» كم‌اهميت‌ترين عامل مشكل‌ساز بوده‌اند.


ج- عوامل مشكل‌ساز از ديد مراجعان زن

جدول9. آزمون فريدمن* براي رتبه‌بندي عوامل مشكل‌ساز از ديد زنان

 

 

رديف

عوامل مشكل‌ساز

رتبه ميانگين

1

عدم توانايي حل اختلاف كه منجر به دعوا مي‌شود

11.69

2

نارضايتي از روابط و عدم درك همسر

10.69

3

حرفهاي تحقيرآميز همسر

10.61

4

نارضايتي از نحوه ابراز عشق و احساسات

10.42

5

نارضايتي از ويژگي شخصيتي

10.02

6

عدم فرصت كافي براي تفريح با يكديگر

9.82

7

نارضايتي از وضعيت اقتصادي و شيوه تصميم گيري

9.49

8

قابل اطمينان نبودن و دروغگويي همسر

9.21

9

اختلاف نظر در مهماني‌ها و فعاليتهاي اجتماعي

8.38

10

نارضايتي از روابط جنسي

8.28

11

اختلاف در مورد تربيت فرزندان

7.92

12

حرفهاي ركيك و كتك زدن در حين دعوا از سوي همسر

7.83

13

دخالت والدين همسر

6.68

14

اختلاف نظر در اعتقادات مذهبي

5.83

15

نارضايتي از اعتياد همسر

5.02

16

دخالت والدين خود

4.1

* X2=185,  df=15,  p=0.000

 



جدول فوق آزمون فريدمن را براي رتبه‌بندي عوامل مشكل‌ساز از ديد زنان نشان مي‌دهد. نتيجه آزمون فريدمن (X2=185, df=15, p=0.000) نشان دهنده معني‌داري رتبه‌بندي ارائه شده است. مطابق اين رتبه‌بندي، «عدم توانايي حل اختلاف» مهم ترين عامل مشكل‌ساز و «دخالت والدين خود» كم‌اهميت‌ترين عامل مشكل‌ساز بوده اند.

3)علل طلاق


جدول 10. توزيع فراواني درصد علت طلاق به همراه نتايج آزمون خي دو

اعتياد بيماري روحي عدم مسئوليت پذيري مشكل اقتصادي دخالت اطرافيان ورود شخص ديگر عدم بلوغ فكري تفاوتهاي فرهنگي ضرب و شتم عدم مهارت ارتباطي ساير موارد

 

 

اعتياد

بيماري روحي

عدم مسئوليت پذيري

مشكل اقتصادي

دخالت اطرافيان

ورودشخص ديگر

عدم بلوغ فكري

تفاوتهاي فرهنگي

ضرب و شتم

عدم مهارت ارتباطي

ساير موارد

جمع

X2

df

p

فراواني

56

73

45

19

18

22

63

22

6

146

22

492

356.4

10

0.000

درصد

11.4

14.8

9.1

3.9

3.7

4.5

12.8

4.5

1.2

29.7

4.5

100

 



جدول فوق توزيع فراواني درصد علل مختلف اختلاف زوجين را به همراه با نتايج آزمون خي دو نشان مي‌دهد. آزمون خي دو براي بررسي معني داري فراواني‌هاي مشاهده شده بكار رفته است.
نتيجه آزمون خي دو (X2=356.4, df=10, p=0.000<0.01) نشان مي‌دهد كه اختلاف فراواني‌هاي مشاهده شده بين علت‌هاي مختلف معني‌دار است. مقايسه فراواني‌ها و درصدها نشان مي‌دهد كه مهم ترين علت اختلاف، عدم مهارت ارتباطي است و پس از آن بيماري روحي، عدم بلوغ فكري، و اعتياد از مهمترين علت‌هاي اختلاف بوده‌اند.

بحث و نتيجه‌گيري
متغيرهاي جمعيت شناختي مي‌تواند نيمرخي از افرادي كه طلاق گرفته‌اند را در مقايسه با كساني كه در ازدواج‌هاي سالم باقي مانده‌اند ايجاد كند (كلارك و برينگتون1، 1999، وايت2، 1990)، همچنين اين متغيرها با علت‌هاي خاص داده شده براي شكست زناشويي نيز همبسته هستند (كلارك و برينگتون، 1997، راجرز و آماتو3،1997، كاندك4، 1993).
يكي از اين متغيرها «سن ازدواج» است. ازدواج در سن پايين يك عامل خطر در ازدواج است، زيرا معمولاً همراه با منابع تحصيلي، مالي، شخصي و بين شخصي پايين است كه مي‌تواند دامنه¬اي از مشكلات زناشويي را همراه داشته باشد و به علاوه يافتن راه‌حل‌هايي براي تنش‌هاي زناشويي را نيز محدود مي‌كند (كودك، 1993، وايت، 1990). كساني كه در سنين پايين ازدواج مي‌كنند شايد به قدر كافي بالغ نشده‌اند كه نيازهاي عاطفي خود را برآورد كنند و ارزش‌هاي اين افراد نيز در طي زمان و با بزرگ شدن آنها تغيير مي‌كند و در نتيجه پس از مدتي منجر به احساساتي از ناسازگاري و ناهماهنگي بين اين زوجين مي‌شود (گاتمن، 1994، ولرستين، 1996). مطابق جدول 1 در اين پژوهش مشخص شد كه بيشترين تعداد متقاضيان داراي سن بين 20 تا 30 و پس از آن سن زير 20 سال بودند و كمترين تعداد داراي سن بالاي 40 سال بودند.
اين يافته‌ها با پژوهش گاير (2010) بر روي مسلمان مطلقه آمريكايي، پژوهش انجام شده در دانشگاه يوآي اي (2010) بر روي زوجين اماراتي و پژوهش انجام شده بر روي زوجين مطلقه استراليايي (1999) هماهنگ است. در اين پژوهش‌ها نيز مشخص شد كه بالاترين تعداد مطلقه‌ها متعلق به گروه سني 20 تا 40 سال بودند.
متغير جمعيت‌شناختي ديگر «مدت ازدواج» است. پژوهش‌ها نشان داده‌اند كه اكثريت طلاق‌ها در 5 سال اول زندگي اتفاق مي‌افتد. در واقع سال‌هاي اوليه ازدواج سال‌هاي بحراني ازدواج است كه در آن اكثر تعارضاتي كه پايه ازدواج را مي‌لرزاند اتفاق مي‌افتد. البته برخي مشكلات نيز با پيشرفت ازدواج، به وجود مي‌آيند، براي نمونه ارزش‌ها و آرزوهاي زوجين كه در طي زمان دگرگون مي‌شوند و همسر ديگر پاسخگوي آن نيازها نمي‌تواند باشد (كاسلو و رابينسون5، 1996). مطابق جدول 2 در اين پژوهش نيز مشخص شد كه بيشتر متقاضيان طلاق در 5 سال اول زندگي زناشويي خود مراجعه كردند. اين مسئله نشان‌دهنده نياز همسران براي تلاش بيشتر جهت حمايت، تقويت و رشد ارتباط در اين سالها مي‌باشد.
متغير جمعيت شناختي ديگر «ميزان تحصيلات» است. سطوح بالاتر تحصيلات اغلب باعث ايجاد فرصت‌هاي شغلي و درآمد بالاتر مي‌شود كه اين مسائل نيز باعث فراهم شدن منابع شخصي، انتخاب‌ها و فرصت‌هاي بهتر جهت زندگي مي‌شود. تحصيلات پايين يكي از فاكتورهاي مخاطره‌آميز در ازدواج است (آماتو و راجرز، 1997، سارانتاكوس، 1994، وايت 1990). مطابق جدول 3 در اين پژوهش مشخص شد كه اكثر متقاضيان طلاق، ديپلم و پس از آن زير ديپلم بودند و افراد بالاي ديپلم كمترين تعداد متقاضيان را تشكيل مي‌دادند.
متغير جمعيت شناختي ديگر «اشتغال زنان» است. ادبيات پژوهش در قضاوت در مورد اين مسئله كه آيا شغل و درآمد زنان به ثبات روابط زناشويي آنان كمك مي‌كند يا خود، مسئله‌اي براي تشويق به طلاق مي‌شود متفاوت است (وايت، 1999، گرين استين6، 1995). مطالعات مختلفي نشان مي‌دهند زناني كه ساعات زيادي را به شغل خويش اختصاص مي‌دهند احتمال بالاتري براي طلاق دارند (براچر7 و همكاران،1993، گرينستين، 1990، سوات8، 2001). اين مسئله مي‌تواند دلايل متعددي داشته باشد، براي نمونه اشتغال زنان سبب افزايش اعتماد به نفس، استقلال رواني- اجتماعي و استقلال مالي در آنان مي‌شود و بنابراين تصميم‌گيري براي طلاق را آسان‌تر مي‌كند، همچنين اشتغال زنان شايد مخالف انتظارات سنتي نقش باشد كه بر نقش زنان به عنوان خانه‌دار تأكيد مي‌كند، لذا اين مسئله مي‌تواند منجر به بروز اختلافات و رقابت بين زوجين شود يا تهديدي براي نقش شوهر به عنوان تامين‌كننده اصلي زندگي باشد (پارسون9، 1949، ونوي و پيليبر10، 1992). از طرفي برخي پژوهش‌ها نشان‌دهنده سودمند بودن اشتغال زنان براي سلامت رابطه مي‌باشند، زيرا موجب بدست آوردن حمايت اجتماعي و فرصت‌هايي براي موفقيت در آنان مي‌شود و به علاوه چنانچه درآمد زنان براي تشكيل يك زندگي مستقل كافي نباشد اما باعث ايجاد يك درآمد اضافه براي زندگي شود، به وسيله افزايش انتخاب‌ها و كاهش فشارهاي مالي و تنش‌هاي بعدي آن در ارتباط از شكست ازدواج جلوگيري مي‌كند (اونو11، 9981). همچنين فعاليت‌هاي شغلي مي‌تواند به عنوان عاملي عمل كند كه اشتغالات ذهني منفي زنان را كاهش مي‌دهد و باعث افزايش حضور در جامعه، مهارت‌ها و سازگاري اجتماعي در آنان مي‌شود. در واقع با افزايش فعاليت‌هاي شغلي، توجه به خود و نشخوارهاي فكري و وسواس‌گونه در زنان كاهش مي‌يابد (فاطمي و همكاران، 2010). مطابق جدول 4 در اين پژوهش مشخص شد اكثر زنان مراجعه‌كننده براي طلاق فاقد شغل بودند. اين يافته‌ها نيز با يافته‌هاي اونو (1998) و فاطمي و همكاران (2010) كه مشخص شد اشتغال زنان براي بهبود رابطه مي‌تواند مفيد باشد، همسو است.
يك نكته قابل توجه در اين يافته‌ها اين بود كه اكثر متقاضايان طلاق قبل از مراجعه به دادگاه براي حل مشكل خويش به يك مشاور يا متخصص مراجعه نكرده بودند (جدول 5) و البته درصدي از آنان نيز كه مراجعه به متخصص داشتند تنها يك يا دو جلسه و به تنهايي براي مشاوره مراجعه كرده بودند و اكثرا نيز زنان مراجعه‌كننده بودند. اين مسئله نشان‌دهنده اين نكته است كه فرهنگ استفاده از مشاوره جهت حل مشكل در جامعه وجود ندارد و زوجين به محض بروز مشكل در زندگي زناشويي خود در جنگ قدرت افتاده و متوسل به اقدامات قانوني مي‌شوند. اين يافته‌ها همسو با پژوهش‌هاي ولكات و برنز (1968) مي‌باشد. اين پژوهشگران معتقدند زنان بيش از مردان احتمال دارد در جستجوي كمك يا مشاوره براي حل مشكلات خويش باشند و البته دليلي كه ذكر مي‌كنند اين است كه به طور فرهنگي، زنان شايد نسبت به مردان بيشتر آمادگي آشكار كردن احساسات خود را داشته و بدون از دست دادن عزت نفس خود راحت تر در جستجوي كمك در حل مشكلات خويش برمي آيند.
يافته ديگر در اين پژوهش مطابق جدول 6 اين است كه زنان بيشتر متقاضي طلاق بودند. اين نتايج نيز همسو با پژوهش‌هاي ديگر در مورد طلاق است كه زنان بيشتر آمادگي ترك ارتباط را داشته يا متقاضي طلاق بودند (بلك12 و همكاران، 1991). تحقيقات نشان داده با وجود اينكه زنان بيش از مردان در طلاق متضرر مي‌شوند اما اكثر متقاضيان طلاق در بيشتر جوامع و موقعيت‌ها، زنان هستند. دلايل متعددي براي اين مسئله وجود دارد. براي نمونه زنان نسبت به كيفيت‌هاي صميمانه روابط زناشويي، تمايل و حساسيت بيشتري دارند و البته به دليل متحمل شدن مسئوليت‌هاي بيشتر براي وظايف خانه‌داري و بچه داري، بيشتر مستعد ترك يك رابطه غيرصميمانه مي‌باشند (تامپسون و والكر13، 1989). همچنين معمولاً همسري كه خواهان طلاق است شريك خود را مجبور مي‌كند متقاضي طلاق باشد چون به اين ترتيب زيان كمتري از نظر قانوني متوجه او مي‌شود (ميگنوت14، 2005). اين مسئله به ويژه در مورد زوجين ايراني صادق است. اگرچه ممكن است مردان خواهان طلاق باشند اما به دليل مسائل مالي و مهريه ظاهراً متقاضي طلاق نمي‌باشند.
مسئله ديگر مورد بررسي در اين پژوهش «عوامل مشكل‌ساز» از ديد زوجين مراجعه‌كننده براي طلاق بود. با توجه به جدول7، عدم توانايي حل اختلاف ، اولين عامل مشكل‌ساز از ديد زوجين بود، پس از آن حرف‌هاي تحقيرآميز از جانب همسر و نارضايتي از روابط و عدم درك از جانب همسر، مشكل‌سازترين عوامل در بروز طلاق تلقي شد. اين عوامل جزء مهارت‌هاي ارتباطي است. پژوهش‌ها نيز مشخص كرده‌اند كه 90% زوجين آشفته، ناتواني در برقراري ارتباط و حل تعارض را به عنوان مشكل اصلي بيان مي‌كنند (گاتمن و لونسون،2000). اين مسئله، لزوم آموزش مهارت‌هاي ارتباطي از جمله ابراز فعالانه¬ محبت و ساير عواطف مثبت، چگونگي صحبت كردن و ابراز خواسته‌ها و به دنبال آن گوش كردن به حرف‌هاي همسر، بحث در مورد مشكلات و چگونگي حل اختلاف و تعارض را به زوجين قبل از درگير شدن آنان در تعاملات نامناسب و بدكاركرد مشخص مي‌كند.
نكته قابل توجه در بررسي عوامل مشكل‌ساز در اين پژوهش اين است كه مطابق جدول 8 از ديد مراجعان مرد (زوج) پس از عوامل ناتواني در حل اختلاف و حرف‌هاي تحقير‌آميز از جانب همسر، دخالت والدين زوجه مهمترين عامل مشكل‌ساز تلقي شده است. اين مسئله نشان دهنده عدم تمايز دختران از خانواده‌هاي اصلي خود مي‌باشد كه باعث بروز دخالت خانواده‌ها در زندگي زناشويي زوجين مي‌شود (يونسي، 1387). همچنين مطابق جدول 9 از ديد مراجعين زن (زوجه) پس از عامل ناتواني در حل اختلاف و عدم درك از جانب همسر، نحوه ابراز عشق و احساسات، مهمترين عامل مشكل‌ساز تلقي شده است، در حالي كه از ديد مراجعين مرد، اين عامل مرتبه نهم را در عوامل مشكل‌ساز دارا بود. اين مسئله نيز نشان دهنده نياز زنان به ابراز عشق و محبت كلامي و غير كلامي از جانب همسر و نياز به آموزش مردان براي ابراز عشق و محبت به طور صحيح به همسر خويش مي‌باشد. عليرغم تاكيد فرهنگ اسلامي بر نحوه ابراز محبت به همسران و تاكيدات شديد در اين زمينه از طرف منابع اسلامي (يونسي 1387) متاسفانه تحقق اين امر در ايران با مشكلاتي مواجه است.
نكته مهم ديگر اين كه در اين پژوهش عدم رضايت از روابط جنسي مرتبه دهم را در عوامل مشكل‌ساز دارا مي‌باشد(جدول 7) و اين مسئله نشان‌دهنده اين است كه چنانچه زوجين بتوانند ارتباط عاطفي صحيح و رضايت بخشي با يكديگر برقرار كنند، رضايت جنسي نيز به دنبال آن ايجاد خواهد شد و روابط جنسي به تنهايي نمي‌تواند علت فروپاشي زندگي باشد. اين نتيجه با يافته‌هاي پژوهش انجام شده توسط انجمن خانواده استراليا (1999) هماهنگ است. در آن پژوهش نيز مشخص شد كه تنها بخش كوچكي از پاسخ دهنده‌ها ،ناسازگاري جنسي را به عنوان علت اصلي طلاق ذكر كردند.
مسئله ديگر مورد بررسي در اين پژوهش بررسي علل طلاق مي‌باشد. مطابق جدول 10 يافته‌هاي پژوهش نشان مي‌دهد كه عدم مهارت‌هاي ارتباطي نسبت به ساير علل طلاق، رتبه بالاتري داشته است. مهارت‌هاي ارتباطي بخش مهمي از زندگي است كه در تلخ‌كامي‌ها و شادكامي‌هاي افراد نقش بسزايي دارد، اما در آموزشهاي رسمي چيزي درباره آن گفته نمي‌شود. اكثر اختلافات و مشاجراتي كه در زندگي زناشويي رخ مي‌دهند به علت فاصله گرفتن از اصول ارتباط صحيح رخ مي‌دهند. (هيت لر، ترجمه اكرمي، 1388).
تعامل ضعيف ،درك زوجين را از يكديگر كاهش مي‌دهد و باعث مي‌شود همسران نتوانند از يكديگر حمايت كرده و براي ارضاي نياز يكديگر تلاش كنند. الگوهاي ارتباطي نامطلوب موجب مي‌شود مسائل مهم رابطه، حل نشده باقي مانده و لذا اين مسائل غالباً منبع تعارض‌هاي تكراري مي‌شوند (هالفورد، ترجمه تبريزي و همكاران، 1383). به عبارتي تعاملات منفي با كاهش جنبه‌هاي مثبت ازدواج مانند رضايت، تعهد، دوستي و اعتماد در رابطه، احتمال طلاق را افزايش مي‌دهد.
از طرفي مهارتهاي ارتباطي كه توانايي‌هاي اختصاصي هستند به افراد كمك مي‌كنند تا در پيامهايي كه به صورت نمادين به شخص ديگر مي‌رسانند، با كفايت عمل كنند و احساسات مثبت و لذت بخشي در طرف مقابل ايجاد كنند (كارني و برادبري، 2000). در واقع مهارتهاي ارتباطي به افراد كمك مي‌كند در موقعيت‌هاي كشمكش زا، به جاي استفاده از رفتارهاي منفي و تشنج زا مانند انتقاد، سرزنش، طعنه، زخم زبان و … از شيوه‌هاي سازنده تري استفاده كنند و تعارضات موجود در رابطه را با به كارگيري روش‌هاي مثبت و استفاده كمتر از تعاملات منفي مديريت كنند و فضايي ايجاد كنند كه در آن فرصت بيشتري براي خود افشايي و توافق در مورد مشكلات خانواده وجود دارد. (جانسون، 2003).

پيشنهادات
با توجه به يافته‌هاي پژوهش، پيشنهاد مي‌شود همانند ساير آزمايشاتي كه قبل از ازدواج بايد انجام گيرد، مشاوره قبل از ازدواج نيز اجباري شده تا جوانان از خطرات و چالش‌هايي كه پس از ازدواج ممكن است با آن مواجه شوند، آگاه شده و مهارت‌هاي ارتباطي و زناشويي لازم براي يك زندگي را فراگيرند. به علاوه لزوم آموزش والدين دختر و پسر قبل از ازدواج براي آشنايي با بعضي از آسيب‌هاي ازدواج نيز بايد مورد تاكيد قرار گيرد. در همين راستا، داشتن كلاس‌هاي آموزش مهارت‌هاي ارتباطي براي دانشجويان و دانش‌آموزان جهت آمادگي براي ازدواج توصيه جدي مي‌گردد. همچنين توصيه مي‌گردد كه حضور در اين برنامه‌هاي آموزشي براي دختران و پسران قبل از ازدواج اجباري گردد.
همچنين با توجه به اينكه حضور زوجين پس از پيدايش اختلاف در دادگاه‌ها و تشكيل پرونده عليه يكديگر سبب ايجاد جنگ قدرت بين آنها شده و رفع اختلاف و ايجاد سازش بين آنان بسيار مشكل مي‌شود، پيشنهاد مي‌شود زوجين قبل از هرگونه تشكيل پرونده قانوني ملزم به استفاده از مشاوره توسط افراد متخصص شوند و سپس اجازه تشكيل پرونده به آنان داده شود.


پي‌نوشت:
. Clark & Brington
2. White
3. Amato
4. Kundek
5. Kaslow & Robinson
6. Greenstein
7. Bracher
8. South
9. Parsons
10. Vannoy & Philliber
11. Ono
12. Belk
13. Thompson & Walker
14. Mignot



منابع

• ديواندري، حسن (1378). بررسي استرسورهاي رواني- اجتماعي محور چهارگانه DSM-IV در دانشجويان دانشگاه سبزوار. پايان‌نامه كارشناسي ارشد. دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي.
• رشاد،علي اكبر(1389).پيامدها و عوارض اعتياد.سايت www.drreshad.ir/addiction.
• ستوده،هدايت اله؛بهاري،سيف اله(1386).آسيب شناسي خانواده.انتشارات نداي آريانا.
• گلدنبرگ،ايرنه؛ گلدنبرگ،هربرت. خانواده درماني. ترجمه سيامك نقشبندي و حسيني شاهي برواتي(1382). نشر روان.
• هالفورد، كيم. زوج درماني كوتاه‌مدت. ياري به زوجين براي كمك به خود. ترجمه مصطفي تبريزي و همكاران(1384). تهران. انتشارات فرا روان.
• هيت لر،سوزان.معجزه گفتگو.ترجمه اكرم اكرمي(1388).انتشارات صابرين.
• يونسي،سيدجلال(1387).درمان ناهنجاريهاي رواني در كودكان،نوجوانان و خانواده ها.انتشارات دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي.
• يونسي،سيدجلال(1388).مديريت روابط زناشويي، آسيب‌ها و راه حل‌ها در روابط زناشويي. نشر قطره.

– Amato, P. & Rogers, S. (1997), 'A longitudinal study of marital problems and subsequent divorce', Journal of Marriage and the Family, vol. 59, pp. 612-624.
-Black, L., Eastwood, M., Sprenkle, D. & Smith, E. (1991), 'An exploratory analysis of the construct of leavers versus left as it relates to Levinger's social exchange theory of attractions, barriers, and alternative attractions', Journal of Divorce and Remarriage, vol.15, pp. 127-140.
– Bradbury, T. N (1998). The developmental course of marital dysfunction. NewYourk: Combridge university press.

-Bracher, M., Santow, G., Morgan, M. and Trussel, J.(1993). Marital dissolution in Australia: Models and explanations. Population Studies, 47, 403–425.

– Brown, E. M. (1991). Patterns of infidelity and their treatment. New York:Brunner/Mazel.
– Burns, A. (1984), 'Perceived cause of marriage breakdown and conditions of life', Journal of Marriage and the Family, vol. 46, pp. 551-562.
– Clarke, L & Berrington, A. (1999), 'Socio-demographic predictors of divorce', in Simons, J. (ed.) High Divorce Rates: The State of the Evidence on Reasons and Remedies: Reviews of Evidence on the Causes of Marital Breakdown and the Effectiveness of Policies and Services Intended to Reduce its Incidence, , Research Series, vol. 1, pp. 1-38. Lord Chancellor's Department, London.
– Cleek, M. & Pearson, T. (1985), 'Perceived cause of divorce: an analysis of interrelationships', Journal of Marriage and the Family, pp. 179-183.
-Esterberg,K.G.,Moen,P.,Dempster,Maccin,D.(1994).Transition to divorce:A life- course approach to women’s marital duration and dissolution.The Sociological Quarterly,35,289-307.

-Fatemi,A.Younesi,J.Azkhosh,M.Askari,A.(2010).Comparison of dysfunctional attitudes and social adjustment among infertile employed and unemployed woman in Iran.International Journal of Psycology,45(2),140-146.

-Ghayyur , Taha (2010). Marriage: Conflict, Divorce in the Muslim Community: 2010 Survey Analysis. Copyright © 2010 Sound Vision Foundation,

– Glass, S. P., & Wright, T. L. (1997). Reconstructing Marriages after the trauma of
infidelity. Clinical Handbook of Marriage and Couples Intervention. New York:
Wiley & Sons.

– Glezer, H. (1994), 'Family backgrounds and marital stability', Threshold, vol. 43, pp. 16-19.
-Greenstein, T. N. (1990). Marital disruption and the employment of married women. Journal of Marriage and the Family, 52, 657–676.
– Kurdek, L. (1993), 'Predicting marital dissolution: a five-year prospective longitudinal study of newlywed couples', Journal of Personality and Social Psychology, vol.64, no. 2, pp. 221-242.
– Kurdek, L. (1998), 'The nature and predictors of the trajectory of change in marital quality over the first four years of marriage for first-married husbands and wives', Journal of Family Psychology, vol. 12, no. 4, pp. 494-510.
– Gottman, J. (1994), What Predicts Divorce? The Relationship Between Marital Process and Marital Outcomes, Lawrence Erlbaum, New Jersey.
-Gottman,G.V. Levenson,R. W.(2000).The timing of divorce.Predating when a couple will divorce over a 14 year period. Journal of Marriage and Family,62,737-745.
-Greenstein, T. N. (1990). Marital disruption and the employment of married women . Journal of Marriage and the Family, 52, 657–676.
– Greenstein, T. (1995), 'Gender ideology, marital disruption and the employment of married women', Journal of Marriage and the Family, vol. 57, pp. 31-42.
– Johnson, s (2003). The revolution in couple therapy.Journal of Marital and Family Therapy,29,348-365.

-Karney,B.P.Bradbury,T.N(2000).Attributions in marriage state or trait?Journal of Personality and Social Psycology,78,295-309.
– Kaslow, R. & Robinson, J. (1996), 'Long-term satisfying marriages: perceptions of contributing factors', American Journal of Family Therapy, vol. 24, no. 2, pp. 69 78.
– Kinnunen, U. & Pulkkinen, L. (1998), 'Linking economic stress to marital quality among Finnish marital couples', Journal of Family Issues, vol. 19, no. 6, pp. 705-724.
-Mignot,J,F(2005).Why is it women who file for Divorce? Jeffmignot@yahoo.com.
– Noller, P., Beach, S. & Osgarby (1997), 'Cognitive and affective processes in marriage', in Halford, K. & Markham, H. (eds) Clinical Handbook of Marriage and Couples Interventions, John Wiley and Sons, Chitchester UK.
-Ono,H (1998).Husbands and Wives resources and marital dissolution.Journal of Marriage and the Family.60:674-689.
-Parsons, T. (1949). The social structure of the family. In Anshen, R. (Ed.) The family: Its function and destiny. New York: Harper and Brothers, pp. 173–201.
-Root Causes of Divorce Lie in Poor Communication, Survey Finds (2010) .according a new survey commissioned by the UAE Marriage Fund. www.thenational.ae/apps/pbcs.dll/article?AID=/20100619/…/1138/…
-Ruggles,S(1997).The rise of divorce and separation in the United States,1880-1990.Demograpy,34,455-466.
– Sarantakos, S. (1994), 'Trial cohabitation on trial', Australian Social Work, vol. 47, no. 3, pp. 13-25.
-South, S. J. (2001). Time-dependent effects of wives’ employment on marital dissolution. American Sociological Review, 66, 226–245.

– Spring, J. A. (1996). After the Affair: Healing the Pain and Rebuilding the Trust When a
Partner Has Been Unfaithful. New York: Harper Collins.
– Thompson, L. & Walker, A. (1989), 'Gender in families: women and men in marriage, work and parenthood, Journal of Marriage and the Family, vol. 51.
– Yeung, J. & Hofferth, S. (1998), 'Family adaptations to income and job loss in the U.S.', Journal of Family and Economic Issues, vol.19, no.3.
– Waite, L. (1998), 'Why marriage matters', in Strategies to Strengthen Marriage:What Do We Need to Know? What Do We Need To Do? , Family Impact Seminar Roundtable Meeting, Washington, DC.
– White, L. (1990), 'Determinants of divorce: a review of research in the eighties', Journal of Marriage and the Family, vol. 52, pp. 904-912.
– Wolcott, I. (1984), 'From courtship to divorce: unrealised or unrealistic expectations', in Proceedings, Vol.111, Marital Adjustment and Breakdown, Australian Family Research Conference, Australian Institute of Family Studies, Melbourne.
– Wallerstein, J. (1996), 'The psychological tasks of marriage: part 2, American Journal of Orthopsychyciatry, vol. 66, no. 2, pp. 217-227.
– Wolcott, I. & Glezer (1989), Marriage Counselling in Australia: An Evaluation, Australian Institute of Family Studies, Melbourne.
– Wolcott, Ilene; Hughes, Jody(1999). Towards understanding the reasons for divorce. Working paper No. 20 June 1999.Australian Institute of Family Studies.

-Vannoy,D;Philliber,W(1992).Wife’s employment and quality of marriage.Journal of Marriage and the

Family.54,387-398

منبع:http://www.ghazavat.com/71/maghale.htm

برچسب ها:, , ,

حل مشکلات

موسسه حقوقی عدل فردوسی با بهره گیری از مجرب ترین وکلای پایه یک دادگستری سعی در حل مشکلات حقوقی شما دارد.

تماس با ما

ارتباط با ما

شما میتوانید برای حل کلیه مشکلات حقوقی خود با موسسه حقوقی عدل فردوسی تماس حاصل فرمایید.

تماس با ما

کمک به شما

شما می توانید برای حل کلیه دعاوی حقوقی خود اعم از کیفری ، جزایی ، خانوادگی و.. از وکلای موسسه حقوقی عدل فردوسی استفاده فرمایید.

تماس با ما

بانک جامع مقالات

مقالات موسسه حقوقی عدل فردوسی با بهره گیری از بانکی بالغ بر ۳۰۰۰ مقاله ی حقوقی در اختیار شما می باشد.

تماس با ما