Warning: session_start(): open(/opt/alt/php74/var/lib/php/session/sess_68e46497f3010c9975b4dbf692e390c7, O_RDWR) failed: Disk quota exceeded (122) in /home/doseir/domains/ferdose.ir/public_html/wp-content/themes/differ_parmis/warp/systems/wordpress/src/Warp/Wordpress/Helper/SystemHelper.php on line 489

Warning: session_start(): Failed to read session data: files (path: /opt/alt/php74/var/lib/php/session) in /home/doseir/domains/ferdose.ir/public_html/wp-content/themes/differ_parmis/warp/systems/wordpress/src/Warp/Wordpress/Helper/SystemHelper.php on line 489
مادران، دختران و ازدواج (تفاوت هاي نسلي در ايده ها و نگرش هاي ازدواج در شهر يزد) » موسسه حقوقی عدل فردوسی
Law

موسسه حقوقی عدل فردوسی به شماره ثبتی ۲۷۷۹۴

پیگیری کلیه دعاوی خود را با اطمینان به ما بسپارید.

دعاوی خانواده

کلیه دعاوی حقوقی خانوادگی اعم از مطالبه مهریه ، حضانت فرزند ، تمکین و طلاق را به ما بسپارید.

دعاوی ملکی

برای پیگیری دعاوی ملکی اعم از سرقفلی ، حق کسب ، پیشه ، تجارت و تخلیه اماکن مسکونی و تجاری با ما تماس بگیرید.

دعاوی کیفری

برای پیگیری کلیه دعاوی کیفری اعم از چک بلامحل كيفري، فروش مال غیر ، خیانت در امانت ، کلاهبرداری و ... با ما تماس بگیرید.

دعاوی حقوقی

برای پیگیری کلیه دعاوی حقوقی اعم از چک ، مطالبه خسارت ، سفته ، رسید ،دعاوي مالي ، ارث ، سهم الارث ، وصیت با ما تماس بگیرید.

دعاوی شهرداری ها

این موسسه کلیه دعاوی شهرداری ها مانند دریافت غرامت طرح‌هاي دولتي ، کمسیون ماده ۱۰۰ و غیره را نیز می پذیرد.

دعاوی دیوان عدالت

این موسسه دعاوی مرتبط با کمسیونهای ماده ۱۰۰شهرداری ها و غیره را در دیوان عدالت اداری می پذیرد.

907

مقالات حقوق جزایی

548

مقالات حقوق خانواده

965

مقالات حقوق خصوصی

مادران، دختران و ازدواج (تفاوت هاي نسلي در ايده ها و نگرش هاي ازدواج در شهر يزد)

 مادران، دختران و ازدواج (تفاوت هاي نسلي در ايده ها و نگرش هاي ازدواج در شهر يزد) / عباس عسكري ندوشن/ محمد جلال عباسي شوازي/رسول صادقي / 7

اين مقاله، تفاوت‏ها و تغييرات بين‏نسلي در ارزش‏ها و نگرش‏هاي مرتبط با ازدواج و تشکيل خانواده را در بين دو نسل مادران و دختران مقايسه و تحليل مي‎کند. داده‏هاي تحقيق، از طريق پيمايش، در شهر يزد جمع‏آوري و اطلاعات مربوط به 155 نفر از نسل مادران و 155 نفر از نسل دختران مورد تحليل قرار گرفته است.نتايج بيانگر اجماع و توافق‏نظر هر دو نسل در مورد سن مناسب ازدواج و همچنين مخالفت با چندهمسري مردان است که ثبات زياد اين ابعاد نگرشي را نشان مي‏دهد. از سوي ديگر، تفاوت‎هاي بين‎نسلي معناداري در ايده‎ها و نگرش‎هاي دختران و مادران در ابعادي نظير زمان­بندي فرزند اول، ازدواج خويشاوندي، نحوه انتخاب همسر و مجرد ماندن وجود دارد و دختران از ايده‎ها و نگرش‎هاي مدرن‎تري در اين ابعاد برخوردارند. چنين تفاوت‎هاي بين نسلي در نگرش‎هاي ازدواج مي‎تواند هم ناشي از تغييرات ايده‎ايي و هم ناشي از تفاوت‎هاي نسلي در مشخصه‎هاي اقتصادي ـ اجتماعي از جمله آموزش، اشتغال و خاستگاه شهري باشد که بررسي‏هاي بيشتري را مي‏طلبد. هرچند دامنه تغييرات نسلي در محيط مورد مطالعه گسترده نيست، ولي نتايج بيانگر تغييراتي آرام در ويژگي‎هاي خانواده در ايران مي‏باشد. ازدواج، نهاد خانواده، شهر يزد.

كليد واژه

تفاوت بين‏نسلي، تغييرات ايده‎اي، الگوهاي ازدواج، نهاد خانواده، شهر يزد

 

 1) مقدمه

مسائل و تغييرات نسلي در حوزه‎هاي ازدواج، باروري و خانواده يکي از محورهاي عمده تحقيقات جمعيت‎شناسي در ساليان اخير بوده است. در عصر تحولات پرشتاب اجتماعي و تغييرات سريع فرهنگي، تفاوت‏هاي بين‏نسلي در نگرش‎ها منجر به ايجاد شکاف و فاصله بين نسل‏ها مي‏گردد و باعث مي‏شود که هر نسل فلسفه و شيوه زندگي متفاوتي پيدا ‏کند. در گذشته، جوامع کمتر در معرض تغيير بوده و در نتيجه تمايزات و تفاوت‎هاي نگرشي نيز کمتر بود و پسران همانند پدران و دختران همانند مادران فكر و رفتار مي‏کردند؛ اما امروزه، جوامع در معرض تغييرات سريع قرار گرفته‏اند و تفاوت ميان نسل‏ها آن چنان عميق گرديده که زمينه مهمي را براي شکاف‏هاي اجتماعي در درون جوامع فراهم آورده است.

در دوره تغييرات سريع فرهنگي و اجتماعي، جامعه شاهد بيشترين واگرايي و انشعاب بين نسل‏هاست و موضوع تفاوت‏هاي بين‏نسلي اهميت ويژه‏اي يافته است. مدل کوهورتي تغيير اجتماعي (cf. Ryder, 1965)، که بر تفاوت‏هاي سني در رابطه با رفتارها و ارزش‎هاي خانواده نيز منطبق است (Thornton, 1989:P874)، بر اين مـوضوع اشـاره دارد که نـسل‏هاي جـوان‏تر با پـذيـرش عـقايد و ارزش‏هـاي جديد، نقش تعيين‏ کننـده‏اي را در شـکل دادن به تغـييرات اجتـماعي برعـهده مـي‏گيرند و حال آنکه، نسـل‏هاي قديمي‏تر با پاي­بندي بيشـتر به عقايد و ارزش‏هاي سنـتي جامعه، در برابر تغـييرات سـريع، مـقاومت نشـان مـي‏دهند. به همين خاطر، ارزش‏هاي خانواده حتي در مواجهه با تغييرات پرشتاب اجتماعي ـ جمعيتي نيز گرايش به تغيير تدريجي دارند.

علي­رغم شواهد در دسترس پيرامون تفاوت‎هاي قومي و منطقه‏اي موجود در الگوهاي تاريخي ازدواج و تشکيل خانواده در ايران (رك. عباسي‎شوازي و صادقي، 1384)، براي قرن‏هاي متمادي، نظام ارزش‎هاي اسلامي به مثابه يک نيروي همگون‏ساز در سرتاسر جامعه ايران ايفاي نقش کرده و در تنظيم روابط و مناسبات ازدواج معيار مهمي بشمار رفته است. شريعت اسلام بر قداست نهاد خانواده و اهميت تشکيل و تحکيم آن تأکيد زيادي دارد و در مقابل، تجرد بعد از سن تکليف و نيز وقوع طـلاق را ـ به رغـم آنکه هـيچ‌يک تـحريم نشـده‌ ـ امـري ناپـسند مي‌شـمارد. سن مـناسب ازدواج، طبـق توصـيه اسلام، بعد از رسيدن به سن تکلـيف (رك. قائمي، 1364) و در ايران عموماً پايين بوده است و مردان و زنان مجرد از نظر اجتماعي تحت فشار بودند که زودتر ازدواج کنند. از آنجا که مجموعه‌اي از احکام مذهبي بر شيوه ارتباط زنان و مردان با يکديگر در جامعه حاکم بود، فرصت تعامل زوجين قبل از ازدواج، تحت کنترل و نظارت دقيق خانواده‌ها بود و مخصوصاً توسط خانواده دختر، محدود مي‌شد(cf. Tashakkori & Thompson, 1988). در اين شرايط، انتخاب همسر براي فرزندان عمدتاً توسط والدين و از بين خويشان صورت مي‌گرفت (cf. Abbasi ـ Shavazi et al, 2008 b) و پيدا کردن همسر مناسب براي فرزندانِ واقع در سن ازدواج، و ترتيب دادن يک ازدواج شايسته براي آنان وظيفه خانواده بشمار مي‏رفت (cf. Askari ـ Nodoushan et al, 2006; Friedl, 2003). به همين خاطر، فرصت کافي براي انتخاب آزادانه و مستقل همسر آينده وجود نداشت. پس از ازدواج نيز الگوي رايج سکونت، هم­سکنايي با خانواده والدين شوهر يا به عبارتي پدرمکاني بود.

با وجود تداوم نقش عناصر فرهنگي گذشته و تأثير پايدار ارزش‎هاي مذهبي بر نگرش‎ها و رفتارهاي خانوادگي ايرانيان، طي ساليان اخير نهاد ازدواج و خانواده تغييرات محسوسي را تجربه کرده است. اگرچه اين تغييرات، ابعاد مخـتلف ساختاري، کارکردي و ايـده‏ايي را شامل مي‏شود، اما در مقاله حاضر، به­طور مشخص، تأکيد اصلي بر تحولات ايده‎ايي، نگرشي و ارزشي نسبت به موضوعات مرتبط با ازدواج است. با توجه به سرعت تغييرات اجتماعي در ساليان اخير، انتظار مي­رود که بازتاب تغييرات سريع اجتماعي دهه‏هاي اخير، در ارزش‏ها و نگرش‏هاي بين‏نسلي نمود پيدا کند و از اين­رو، نگرش نسل‏هاي جديد و قديم از يکديگر متمايز باشد.

در اين مقاله، تغييرات تدريجي در ارزش‏ها و نگرش‏هاي مرتبط با ازدواج را از طريق مقايسه تشابهات و تفاوت‏هاي بين‏نسلي در نگرش‏ها در بستر اجتماعي شهر يزد بررسي مي‏کنيم. رويکرد ما در درک و تحليل تحولات ايده‎ايي موردنظر، مقايسه نگرش‎ها و ارزش‎هاي مرتبط با ازدواج نسل مادران با نسل دختران مجرد آنها مي‎باشد. استفاده از اين رويکرد، در مطالعه ازدواج و خانواده در ايران، اولاً، با توجه به تغييرات رفتاري و نگرشي خانواده در چند دهه اخير، حائز اهميت است؛ زيرا نسل‎ها به­طور متفاوتي در معرض اين تغييرات بوده و بالطبع تغييرات اجتماعي را به‎گونه‏اي متفاوت درک، باور و عملياتي کرده‏اند. ثانياً، درک تفاوت‏هاي نسلي مي‏تواند به شناخت تغييرات رخ داده در خانواده و همچنين پيش‎بيني پتانسيل موجود براي تغييرات آينده خانواده کمک کند.

 

2) ملاحظات نظري

رويکردها و تبيين‏هاي نظري مطرح در زمينه تغييرات ازدواج و خانواده را مي­توان به دو گروه کلي تقسيم نمود: گروه اول، تأکيد بيشتري بر نقش تغييرات ساختاري جامعه در تبيين تغييرات خانواده دارند (تبيين‏هاي ساختاري). دسته دوم، بيشتر بر نقش عوامل فرهنگي و تغيير ايده‏ها در تبيين تغييرات خانواده تأکيد مي‏کنند (تبيين‏هاي ايده‎ايي2). يکي از رايج­ترين و پرکاربردترين تبيين‏هاي ساختاري، تئوري مدرنيزاسيون يا همگرايي خانواده (cf. Good, 1963) است. بر طبق اين تئوري، فرآيند مدرنيزاسيون، موجب تجديد ساختار جوامع از طريق صنعتي شدن، شهرنشيني، افزايش آموزش، گسترش رسانه‏هاي گروهي، توسعه حمل ونقل و ارتباطات و… مي‏گردد. تحت تأثير اين تحولات ساختاري، الگوها و عناصر سنتي ازدواج و خانواده در جوامع کمتر توسعه‏يافته، سرانجام به سمت مدل جهان‎شمول خانواده مدرن غرب با ويژگي‏هايي نظير هسته‏اي بودن، فردمحوري، آزادي در انتخاب همسر، ازدواج در سنين بالا، باروري پايين و برابري جنسيتي پيش خواهد رفت.

در تبيين‏هاي ايده‎ايي و نگرشي (cf. Clel& &Wilson, 1987; Lesthaeghe, 1995; Lesthaeghe & Surkyne, 1988; van de Kaa, 2001)، عمدتاً بر نقش تغييرات فرهنگي و ارزشي جوامع، (نظير رشد فردگرايي و سکولاريزم و همچنين اشاعه ايده‏ها و ارزش‏هاي غربي)، در تغيير رفتارها و ايده‏آل‏هاي مرتبط با ازدواج و خانواده تأکيد مي‏شود. تئوري گذار دوم جمعيتي3 (cf.Van de Kaa, 1987; Lesthaeghe, 1995) يکي از چارچوب‎هايي است که عمدتاً براي تحليل روند تحولات خانواده در کشورهاي پيشرفته صنعتي پس از جنگ جهاني دوم (نظير افزايش ميزان‏هاي طلاق، گسترش آزادي جنسي، کاهش باروري، افزايش سن ازدواج، افزايش زندگي‏هاي مشترک بدون ازدواج و رواج فرزندآوري خارج از حيطه ازدواج) مطرح گرديد. نظريه گذار دوم جمعيتي، تغييرات بنيادين ارزشي و گسترش ايده‌هاي پست‌ماترياليستي، يعني تأكيد بر استقلال فردي و خود تحقق‌بخشي را عامل تغييرات نوين خانواده تلقي مي‌كند.

نسخه جديدي از تبيين‏هاي ايده‎ايي و ارزشي تغييرات خانواده، اخيراً تحت عنوان تئوري ايده‏آليسم توسعه2 مطرح شده است (cf. Thornton 2001, 2005). در اين تئوري بر اشاعه و گسترش ايده‏هاي مرتبط با توسعه، پيشرفت و مدرنيته در سطح جهان، به عنوان نيرويي مهم و تأثيرگذار در تغييرات ارزشي و رفتاري خانواده تأکيد شده است. براساس اين ديدگاه، در چند قرن گذشته، ايده‏هاي مرتبط با توسعه و پيشرفت به­عنوان يک آرمان بشري مطلوب در سراسر جهان مقبوليت يافته و به شکل بسته‏اي از ايده‏ها ـ ايده‏آليسم توسعه ـ انتشار يافته است. بسته ايده‏آليسم توسعه حاوي مجموعه‏اي از ايده‏ها بدين شرح است که: 1) جامعه مدرن جامعه‌اي خوب و قابل حصول است. 2) خانواده مدرن، خانواده‌اي خوب و قابل‌حصول است. 3) خانواده مدرن و جامعه مدرن ارتباط علّي متقابل دارند و لازم و ملزوم يکديگرند. 4) انسان‎هاي مدرن آزاد و برابرند و روابط اجتماعي، مبتني بر توافق و اجماع است. اين مجموعه از ايده‏ها، آرمان‎ها و ايده‏آل‏هاي تأثيرگذاري را ايجاد نموده که در تغييرات نگرشي و رفتاري خانواده در سطح جهان نيرويي قدرتمند بوده است. هر کجا که عناصري از ايده‏آل‏هاي اساساً غربي توسعه و اشکال خانواده مرتبط با آن، گسترش و مقبوليت يافته‏اند، به تسريع تغيير در بسياري از رفتارهاي جمعيتي و خانوادگي، نظير افزايش استفاده از روش‏هاي پيشگيري، کاهش باروري و گسترش خانواده‌هاي کوچک­تر، افزايش سن ازدواج، نظارت کمتر والدين بر ازدواج جوانان، طلاق بيشتر، برابري جنسيتي بيشتر، روابط جنسي و فرزندآوري خارج از محدوده ازدواج کمک کرده‏اند. در عين حال، مقاومت در برابر عناصري از ايده‌آليسم توسعه در نقاطي از دنيا، عاملي در ابقاء الگوها و اشکال سنتي خانواده بوده است.

گرچه هر کدام از اين ديدگاه‏هاي تئوريکي تلاش کرده‏اند تا عوامل تغييرات خانواده و سازوکار تأثيرگذاري آنها را توضيح دهند، اما قدر مسلم اينکه، تأثير عوامل نگرشي و ساختاري تغييرات خانواده در بين همه گروه‎ها و لايه‏هاي اجتماعي يکسان و همزمان نيست. معمولاً در بين گروه‎هاي مختلف اجتماعي، سطوح مختلفي از پايبندي به ارزش‏هاي ريشه‏دار تاريخي و همچنين انطباق با تغييرات جديد نيز وجود دارد که سبب ايجاد تفاوت‏ها و شکاف‏هاي اجتماعي مي‏گردد. در پروسه تحولات شتابان اجتماعي، يکي از بارزترين شکاف‏هاي ارزشي و نگرشي در بين نسل‏هاي قديم و جديد نمود پيدا مي‏کند؛ به­طوري که نسل‏هاي قديم گرايش بيشتري به حفظ و استمرار ارزش‏هاي ريشه‏دار فرهنگي دارند و در مقابل، نسل‏هاي جوان­تر، به تغييرات اجتماعي جديد روي آورده و به آن فرصت و امکان بروز مي‏دهند.

با توجه به مباحث نظري فوق، اين مقاله به بررسي تفاوت‏ها و تغييرات بين‏نسلي در ارتباط با ارزش‏ها و نگرش‏هـاي مـرتبط با ازدواج و تشکيل خانواده مي‎پردازد. لازم به ذکر است که مـفهوم نسل در چهار معنا و مقوله يعني نسل به معناي نسب خويشاوندي، نسـل به معناي افراد هم دوره، نسل به معناي مرحله زندگي و نسل به معناي دوره تاريخي بکار گرفته شده است (cf. Kertzer, 1993). در اين مقاله منظور از نسل باتوجه به نسب خويشاوندي شامل دو نسل دختران و مادران‏شان مي‏باشد که به­طور ضمني ساير معاني نسل را نيز در خود دارد.

3) پيشينه تحقيق

در بستر تحولات اجتماعي وسيع دامنه در دهه‎هاي اخير، يکي از حوزه‎ها و علايق مهم پژوهشي محققان خانواده، بررسي شباهت‎ها و تفاوت‎هاي بين نسلي بوده است. برخي مطالعات نظير مالهوترا و همکارانش (1992) به بررسي و تبيين شباهت‎هاي نسلي دختران و مادران در ادراکات و انتظارات ازدواج پرداختند. مطالعه آنها در سري‎لانکا نشان داد که نگرش‎هاي دختران و مادران شان درباره ازدواج نسبتاً مدرن مي‎باشد. در تبيين اين وضعيت، گسترش تحصيلات و استفاده از رسانه‎ها بسيار مهم بوده‎اند، بدين صورت که در بستر جامعه‎اي که فرصت‎هاي تحصيلي و رفاه اجتماعي براي زنان در دسترس باشد، مادران در توافق بيشتري با دختران‎شان بر ابعاد فردي2 ازدواج تاکيد دارند تا ابعاد خانوادگي3 آن. در مقابل، مطالعات ديگر عمدتاً تفاوت‎هاي نسلي را نشان داده‎اند. براي مثال، مطالعه شارما وهمکاران4 (2005) تفاوت‎هاي بين‎نسلي در مفهوم ازدواج به­ويژه در ارتباط با ازدواج‎هاي عاشقانه و بين طبقاتي در ميان دو نسل دختران و مادران در هند را نشان مي‎دهد.

در ايران نيز برخي مطالعات در حوزه خانواده، رويکردي نسلي اتخاذ کرده و شباهت‎ها و تفاوت‎هاي بين نسلي را در اين حوزه مورد بررسي قرار داده‎اند. براي مثال، آزادارمکي و همکاران (1379) تفاوت‎هاي بين نسلي را با بررسي سه نسل در خانواده‎هاي تهراني مورد مطالعه قرار داده و نتيجه گرفتند که الگويي از شباهت‎ها و تفاوت‎هاي نسلي يا به­عبارتي تداوم و تغيير در سنت‎ها و ارزش‎هاي حاکم بر خانواده و نگرش‎هاي موجود نسبت به آن‎ها وجود دارد. عبداللهيان (1383) نيز در بررسي نسل‎ها و نگرش‎هاي جنسيتي بر جريان متفاوت ذخيره‎سازي اطلاعات تأکيد داشته و نشان مي‎دهد نسل‎هاي جوان­تر نقش پررنگ­تري در فرآيند توليد ارزش‎هاي اجتماعي و نيز بازتوليد نظام اجتماعي ايران دارند. عباسي‎شوازي و ترابي (1385) نيز در بررسي تفاوت‎هاي بين نسلي ازدواج خويشاوندي در ايران نشان دادند که تفاوت‎هاي بين نسلي فرزندان و والدين در ويژگي‎ها و مشخصه‎هاي فردي منجر به کاهش مطلوبيت و رواج ازدواج خويشاوندي نگرديده است. همچنين رابطه الگوهاي رفتاري و نگرشي فرزندان با الگوي ازدواج والدين و نيز تأثير تفاوت ويژگي‎هاي والدين بر نگرش فرزندان از ساير نتايج به دست آمده در اين مطالعه است.

علاوه بر اين‎ها، مطالـعات ديگري نيز به بررسي تفاوت‎هاي نسلي خانواده در ابعاد مختلفي نظير ازدواج و تشکيل خانواده ((cf. Axinn & Thornton, 1993، روابط جنسي (cf. Annie Kao et al. 2007)، نگـرش‎هاي بـاروري (cf. Barber, 2001)، طـلاق (cf. Amato, 1996)، نقـش‎ها و مـوقـعيت‏هاي زنانه (cf. Sheblosk & Gibbons,1998) پرداخته‎اند.

 

4) روش و داده‏هاي تحقيق

شهر يزد، به عنوان ميدان تحقيق حاضر، مرکز و بزرگترين شهر استان يزد محسوب مي‏گردد. اين شهر، از نظر عناصر فرهنگي مختلفي نظير قوميت، زبان و مذهب، جمعيتي تقريباً يک­دست و همگن بشمار مي‏رود. علاوه بر اين، از نظر اکثر شاخص‏هاي متعارف اقتصادي ـ اجتماعي نظير سواد و تحصيلات، شهرنشيني، صنعت و اشتغال، جايگاهي بالاتر از متوسط کشوري را به خود اختصاص داده است (رک. عسکري‏ندوشن، 1388). يزد، به­رغم برخورداري از سطح نسبتاً بالاي توسعه‏يافتگي در کشور، هنوز فرهنگ مذهبي و بسياري از ويژگي‏هاي سنتي خانواده را حفظ كرده است. همچنين از نظر نگرش نسبت به ازدواج زودرس و اهميت و استحکام بنيان خانواده، يزد جامعه‏اي سنت‏گراست و يکي از پايين‏ترين ميزان‏هاي طلاق در ايران را دارد که آن را در زمره شهرهاي سنتي و مذهبي ايران قرار مي‏دهد (رک. عباسي‏شوازي و عسکري‏ندوشن، 1384؛ (cf. Tremayne, 2006 . از اينرو، يزد آميزه‏اي منحصربه‏فرد از ترکيب عناصر مدرن و سنتي را در خود مجسم کرده که بستر اجتماعي مناسب و جالبي را براي بررسي تغييرات رفتاري و نگرشي خانواده و ازدواج فراهم مي‏کند.

داده‏هاي مورد استفاده، حاصل يک پيمايش مقطعي در شهر يزد است که در پاييز 1386 به اجرا درآمد و اطلاعات لازم از طريق مصاحبه چهره­به­چهره با پاسخ­گويان جمع‏آوري گرديد. با استفاده از روش نمونه‏گيري خوشه‏اي دو مرحله‏اي (که در آن واحد نمونه‌گيري مرحله اول، خوشه و واحد نمونه‌گيري مرحله دوم، گروهي شامل سه خانوار معمولاً مجاور بود) 564 خانوار در مناطق مختلف شهر يزد، به عنوان نمونه انتخاب شدند. از هر خانوار نمونه، با يک نفر زن حداقل يکبار ازدواج کرده واقع در سنين 59 ـ 15 ساله مصاحبه به عمل آمد. پس از انجام مصاحبه با نمونه واجد شرايط، چنانچه خانوار نمونه داراي دختر هرگز ازدواج‌نکرده واقع در سنين 29 ـ 15 ساله بود، آن دختر نيز به­طور جداگانه مورد مصاحبه قرار گرفت. اطلاعات لازم سرانجام از 548 زن حداقل يکبار ازدواج کرده 59 ـ 15 ساله و 155 دختر هرگز ازدواج نکرده 29 ـ 15 ساله جمع‌آوري گرديد.

 

 

جدول شماره (1): مشخصه‎هاي جمعيتي نمونه به تفکيک مادران و دختران

 

 

نسل

مشخصه‎هاي جمعيتي

دختران

مادران

7/19

 

8/43

 

ميانگين سني (به سال)

 

 

سطح تحصيلات (به درصد)

ـ

 

1/7

 

بي‎سواد

 

3/1

 

8/43

 

ابتدايي

 

9/3

 

4/19

 

راهنمايي

 

1/56

 

2/23

 

متوسطه و ديپلم

 

7/38

 

5/6

 

دانشگاهي

 

 

 

وضع اشتغال (به درصد)

3/14

 

2/12

 

شاغل

7/85

 

8/87

 

غيرشاغل

 

 

 

محل اصلي زندگي تا قبل از 12 سالگي (به درصد)

4/97

 

2/74

 

شهر

 

6/2

 

8/25

 

روستا

 

155

 

155

 

تعداد نمونه مورد بررسي

 

 

 

در مقاله حاضر، براي انجام تحليل‏ها، صرفاً زيرنمونه‏اي از زنان واجد شرايطي که داراي حداقل يک دختر ازدواج نکرده واقع در سنين 29 ـ 15 ساله بوده انتخاب شدند به اين ترتيب، 155 مادر و 155 دختر هرگز ازدواج ‏نکرده آنها که امکان همتا نمودن و پيوند زدن اطلاعات آن‎ها در فايل داده‏ها وجود داشت، انتخاب گرديده و تفاوت‏ها و تغييرات نسلي در نگرش‏ها و ايده‏آل‏هاي ازدواج مربوط به اين دو نسل مورد بررسي قرار گرفت. جدول شماره1 برخي از ويژگي‎هاي جمعيتي نمونه مورد بررسي را براي دو نسل مادران و دختران نشان مي‏دهد. اطلاعات جدول، نشان مي‏دهد که نسل دختران برخوردار از سطوح آموزشي بالاتر، اشتغال بيشتر (به رغم آن‎که هنوز اکثر آنها در سنين آموزش واقع‏اند) و عمدتاً داراي خاستگاه شهري‏اند. تفاوت‏هاي نسلي در اين ويژگي­ها، مي‏تواند بر ايده‏آل‏ها و نگرش‏هاي ازدواج آنان تأثير گذارد.

 

5) نتايج و يافته‎هاي تحقيق

به منظور مطالعه تفاوت‏ها و تغييرات بين‏نسليِ ارزش‏ها و هنجارهاي ازدواج، با استفاده از رويکرد نسلي به مقايسه ديدگاه‎ها و نگرش‏هاي دو نسل مادران و دختران مي‎پردازيم. اطلاعات مورد تحليل در اينجا، براساس سؤالات کاملاً يکسان براي هر دو گروه مادران و دختران (ولي در دو پرسشنامه مجزا) جمع‏آوري شده‏اند. در ارائه نتايج و يافته‏هاي تحقيق تمرکز بر چهار محور از نگرش‏هاي بين‏نسلي در رابطه با ابعاد مختلف ازدواج است:

1 ـ ميزان پايبندي به نهاد ازدواج 2 ـ نگرش نسبت به نحوه انتخاب همسر و رُجحان‏هاي فرهنگي مرتبط با ازدواج خويشاوندي 3 ـ زمان­بندي ازدواج و فرزندآوري 4 ـ نگرش‏ها در مورد ازدواج مجدد و چندهمسري.

1 ـ 5) نگرش نسبت به تجرد و ازدواج

تحليل نگرش‏هاي بين‏نسلي را با بررسي نظرات پاسخ­گويان در مورد تجرد و زندگي زناشويي آغاز مي‏کنيم. اطلاعات لازم براي بررسي نگر‏ش‏ها در اين زمينه در قالب دو گويه چهار درجه‏اي (کاملاً مخالف تا کاملاً موافق) از طيف ليکرت جمع‏آوري شده که مضمون گويه‏هاي مورد استفاده و نتايج آن در جدول 2 منعکس شده است. در مورد اولين گويه از جدول مي‏توان ديد که در کل، هر دو نسل نگرشي منفي و مخالف نسبت به تجرد دارند. با اين حال، نسل مادران مخالفت شديدتري را در مورد مجرد ماندن نسبت به نسل دختران هرگز ازدواج‏نکرده ابراز داشته‏اند؛ به­طوري که مخالفت با تجرد از 83 درصد براي مادران به 74 درصد براي دختران کاهش مي‏يابد. به عبارت ديگر، نسل جديد بيشتر از نسل قديم با تجرد و عدم ازدواج موافق‎اند.

جدول شماره (2): توزيع درصدي نظرات نسل مادران و دختران در مورد تجرد و زندگي زناشويي

 

 

نگرش نسبت به تجرد و ازدواج

مادران پاسخ­گو

دختران پاسخ­گو

مقدار آزمون

با توجه به همه محاسن و معايب‌اش‏، مجرد بودن بهتر از تأهل است* (درصد مخالفين)

2/83

 

2/74

 

*733/4 =X2

 

ازدواج‌کرده‌ها، زندگي راحت‌تري از مجرد‌ها دارند* (درصد موافقين)

9/72

 

0/49

 

***557/18=X2

 

 

* درصد موافقين، مجموع درصد پاسخ‏ها به گزينه‏هاي کاملا موافق و موافق، و درصد مخالفين، مجموع درصد پاسخ‏هاي ذکر شده به گزينه‏هاي کاملا مخالف و مخالف است. ضمنا، دو گويه فوق، مقادير گمشده(missing values) نداشته و تعداد پاسخگويان نمونه از هر نسل معادل 155 نفر بوده است.

*معناداري در سطح 05/0 ** معناداري در سطح 01/0  *** معناداري در سطح 001/0

 

 

 

ملاحظه قسمت پاييني جدول 2، در اين مورد که ازدواج‌کرده‌ها، زندگي راحت‌تري از مجرد‌ها دارند، حکايت از اين دارد که نگرش‏هاي دو نسل عدم تشابه بيشتري را منعکس مي‏کنند. در حالي که نزديک به سه چهارم از مادران نگرش مثبتي را در مورد تأهل و زندگي زناشويي اظهار کرده‏اند، اين نسبت در بين دختران به نصف کاهش يافته است.

توزيع نگرش‏ها نسبت به هر دوگويه مربوط به تجرد و زندگي زناشويي حاکي از تفاوت معنادار آماري است که بين نسل مادران و دختران وجود دارد. ما اين تفاوت‏هاي نگرشي را به نوعي تغيير و در عين حال استمرار بين‏نسلي در ايده‏‏ها، ترجيحات و انتظارات در زمينه ازدواج تفسير مي‏کنيم. نگرش غالبي که در درون هر دو گروه در مخالفت با تجرد وجود دارد، همچنان نشان دهندة اهميت پايدار نهاد ازدواج در زندگي فردي و اجتماعي و استمرار پايبندي به آن است. در عين حال، نظر مساعدتر دختران نسبت به تجرد، مي‏تواند بيانگر تغييري باشد که در نگرش نسبت به تجرد و همسو با تأخير در سن ازدواج و طولاني‏تر شدن دوره تجرد طي ساليان اخير در جامعه ايران روي داده است. به باور ما، اين نگرش مي‏تواند منعکس کننده موافقت و تمايل عده‏اي از جوانان به طولاني‏تر شدن دوره تجرد باشد، اما به معناي تمايل آنان به تجرد قطعي نيست؛ زيرا گرايش‏هاي فرهنگي رايج در جامعه ايران به­طور کلي و در شهر يزد به­طور خاص، در جهت حمايت شديد از ازدواج است و نتايج مطالعات و تحقيقات قبلي (cf. Abbasi ـ Shavazi et al,2003) نيز مؤيد نيروي قدرتمند عناصر فرهنگ سنتي در شهر يزد نسبت به موضوعات ازدواج و خانواده است. از طرف ديگر، در فرهنگ عمومي جامعه نيز به­طورسنتي، انتظارات اجتماعي ازدواج براي جوانان نيرومند بوده و فشارهاي اجتماعي متعددي بر جوانان وجود دارد تا پس از رسيدن به سنين مناسب، اقدام به ازدواج و تشکيل خانواده نمايند. اين فشارهاي اجتماعي که همواره در مورد دختران بيش از پسران بوده، همچنان در بطن ارزش‏ها و هنجارهاي فرهنگي جامعه استمرار دارد.

2 ـ 5) انتخاب همسر، حدود و دامنه آن

 نظام تاريخي ازدواج در جامعه ايران، عمدتاً توسط والدين و شبکه خويشاوندي ترتيب مي‏يافت و الگوي همسرگزيني از قديم با محوريت خانواده بود (رك. سرايي، 1385؛ آزادارمکي، 1386). با توجه به وابستگي متقابل اقتصادي و اجتماعي نسل‏ها و خويشاوندان در گذشته، پيوند ازدواج، تنها دو فرد را به هم مرتبط نمي‏کرد، بلکه دو دودمان را به يكديگر مرتبط مي‌نمود و از اين رو موضوعي فراتر از آن چيزي بود که به­طور کامل به اختيار فرد نهاده شود. از طرفي به خاطر تصورات مذهبي رايج در خصوص تعريف رفتار شايسته براي زنان و ضرورت حفظ عفت و پاکدامني، هرگونه معاشرتِ پيش از ازدواج و تعامل بين زوجين معمولاً به جلسات کوتاه آشنايي محدود مي‏شد که تحت نظارت و کنترل شديد خانواده‏ها، مخصوصاً خانواده دختر قرار داشت (cf. Bauer, 1984; Tashakkori & Thompson, 1988).

داده‏هاي جدول 3، توزيع درصدي پاسخ­گويان تحقيق حاضر را در رابطه با نگرش نسبت به انتخاب همسر نشان مي‏دهد. در اين جدول، به منظور بررسي نگرش‏ها در زمينه انتخاب همسر، نظرات پاسخ­گويان در مورد شيوه مناسب تصميم‏گيري جوانان در مورد ازدواج و همچنين ترجيحات پاسخ­گويان در رابطه با انتخاب همسر از بين خويشاوندان و يا غيرخويشاوندان ارائه شده است.

جدول شماره (3): توزيع درصدي نظرات مادران و دختران نسبت به انتخاب‏همسر، حدود و دامنه آن

 

 

انتخاب همسر، حدود و دامنه آن

مادران پاسخ­گو

دختران پاسخ­گو

مقدار آزمون

براي ازدواج، بهتر است به دختر و پسر فرصت داد تا از يکديگر شناخت کافي پيدا کنند يا اينکه خانواده‌ها از روي شناخت و تجربه‌اي که دارند در مورد ازدواج آنها تصميم بگيرند*

 

 

 

دختر و پسر از هم شناخت کافي پيدا کنند

0/69

5/86

 

خانواده‏ها در مورد ازدواج آنها تصميم بگيرند

7/9

9/3

**632/13 =X2

ساير

3/21

7/9

 

بنظر شما، پسرها بهتر است با دختري از افراد فاميل ازدواج کنند يا با فردي غيرخويشاوند*

 

 

 

فاميل و خويشاوند

1/18

7/9

 

غيرخويشاوند

6/51

8/45

*639/8 =X2

فرقي نمي‏کند

3/30

5/44

 

بنظر شما، دخترها بهتر است با پسري از افراد فاميل ازدواج کنند يا با فردي غيرخويشاوند*

 

 

 

فاميل و خويشاوند

7/18

2/5

 

غيرخويشاوند

0/49

3/52

***285/ 14 =X2

فرقي نمي‏کند

3/32

6/42

 

* گويه‏هاي فوق، مقادير گمشده نداشته و تعداد پاسخگويان نمونه از هر نسل معادل 155 نفر بوده است. * معناداري در سطح 05/0 ** معناداري در سطح 01/0 ***معناداري در سطح 001/0

 

 

اطلاعات ارائه شده در اولين بخش از جدول 3 بر مقوله شيوه مناسب انتخاب همسر متمرکز است و نشان مي‏دهد که در بين پاسخ­گويان دو نسل، تفاوت‏هاي نگرشي محسوسي در رابطه با نحوه انتخاب همسر وجود دارد. ملاحظه نحوه توزيع پاسخ‏ها در بين مقولات مختلف اين پرسش منعکس کننده تمايل بيشتر نسل دختران به آزادي جوانان در امر انتخاب همسر است. در حالي که نزديک به 69 درصد از نسل مادران پاسخ­گو معتقدند که در تصميم‏گيري براي ازدواج بايد جوانان شناخت کافي نسبت به يکديگر پيدا کنند، اين نسبت در بين نسل دختران بالاتر و حدود 87 درصد بوده است. در مقابل، تأکيد بر نقش شناخت و تجربه خانواده در ارتباط با تصميم‏گيري براي ازدواج جوانان در بين مادران بيشتر از دختران است.

يافته‏هاي مطالعه حاضر، همچنين همسو با نتايج مطالعات قبلي در اين زمينه است. چندين مطالعه، براساس داده‏هاي قوم‏نگارانه (cf. Friedl, 2003; Bauer, 1985) شکل رايجِ ازدواج‏هاي ترتيب‏يافته را در گذشته، به‎ويژه براي زنان گزارش کرده‏اند و شواهدي از تغيير آن را در ساليان اخير ارائه داده‏اند. به­عنوان مثال، در مطالعه فريدل (2003)، زنان سالمند عموماً چنين ابراز مي‏کردند که تا قبل از عروسي، به­درستي نمي‏دانستند که ازدواج يعني چه و تنها چيزي که انتظار داشتند، پوشيدن لباس نو و گردن‏بند و برگزاري مراسم بود. ولي نسل‏هاي جديد کاملاً متفاوت از نسل‎هاي پيش‏اند، به­طوري­که فرآيندي از فردگرايي، به­تدريج در ميان جوانان و مخصوصاً زنان، شروع شده و واژه آزادي در بحث ازدواج راه پيدا کرده که تلويحاً به معني تمايل روزافزون به استقلال بيشتر در زمينه انتخاب همسر مي‎باشد (Friedl, 2003: p157). البته، با اين همه بايد يادآور شد که گرچه در چند دهه اخير، تغييرات نگرشي و رفتاري عمده‏اي در جهت انتخاب آزادانه‏تر همسر صورت گرفته است، ولي همچنان نظر و شرايطي که خانواده در انتخاب همسر مطرح مي‏کند، اهميت دارد.

ازدواج خويشاوندي، از ديرباز به عنوان يکي از اشکال مرجح انتخاب‏همسر در جامعه ايران رواج داشته است. مطالعات اخير ثبات نسبي و بالاي ازدواج‏هاي خويشاوندي در ايران را نشان داده‏اند و رواج ازدواج‏هاي خويشاوندي را در دامنه‏اي بين 41 ـ 38 درصد از کل ازدواج‏ها و در شهر يزد حدود 46 درصد گزارش کرده‏اند (رک. عباسي و ترابي،1385؛(cf. Givens & Hirshman,1994 ؛Abbasi ـ Shavazi, et al, 2008a,b . بخش دوم و سوم جدول 3، نگرش‏هاي پاسخ­گويان دو نسل را در مورد ترجيح ازدواج خويشاوندي براي پسران و دختران نشان مي‏دهد. نگرش نسل مادران در مورد ازدواج خويشاوندي يا غيرخويشاوندي فرزندان اعم از پسر و دختر تقريباً مشابه است، به­طوري­که حدود نيمي از آنان ازدواج غيرخويشاوندي و تقريباً 18 درصد ازدواج خويشاوندي را مناسب مي‏دانند و 30 درصد نيز معتقدند که فرقي نمي‏کند. اين در حالي است که نسل جوان به مراتب کمتر از مادران‎شان موافق ازدواج خويشاوندي بوده‎اند و در مقابل، نظر مساعدتري نسبت به ازدواج غيرخويشاوندي مخصوصاً براي دختران ابراز داشته‏اند. از اين­رو، مي‏توان نوعي تفاوت نسلي را در نگرش به ازدواج خويشاوندي و در جهت کمترشدن مطلوبيت اين نوع ازدواج‎ها براي نسل جديد مشاهده نمود.

3 ـ 5) زمان‎بندي ازدواج و فرزندآوري

 اسناد و شواهد موجود حکايت از آن دارد که در گذشته ازدواج‏ها در ايران، تقريباً در تمامي طبقات اجتماعي و نقاط شهري و روستايي در سنين پايين صورت مي‏گرفت. با وجود تغيير سن واقعي ازدواج در دهه‏هاي اخير، داده‏هاي مناسبي براي بررسي روند تغييرات نگرشي در چند دهه گذشته در دسترس نيست. با اين­حال چندين مطالعه، سن مطلوب ازدواج را تا چند دهه قبل براي دختران زير 20 سال، با تمرکز بيشتر بر سنين 18 ـ 16 سالگي گزارش کرده‏اند (Gulick & Gulick, 1978:p 517; Bauer, 1984:p 281).

بخش اول جدول 4، توزيع نظرات پاسخ­گويان دو نسل را در مورد متوسط سن مناسب ازدواج دختران و پسران نشان مي‏دهد. براساس داده‏ها، در خصوص سن ايده‎آل ازدواج پسران تفاوت اندک و از نظر آماري غيرمعناداري را در بين دو نسل نشان مي‏دهد. در مقابل، سن ايده‎آل ازدواج دختران به ترتيب برابر 1/22 و 2/23 سال بوده است که تفاوت بين نسلي و معناداري را در جهت تمايل بيشتر نسل جديد در به تأخير انداختن ازدواج نشان مي‏دهد.

جدول شماره (4): نظرات پاسخگويان در مورد زمان‎بندي ازدواج و تولد اولين فرزند بعد از ازدواج

 

 

زمان‎بندي ازدواج و فرزندآوري

مادران پاسخ­گو

دختران پاسخ­گو

مقدار آزمون

متوسط سن ايده‎آل ازدواج (سال)

 

 

 

براي پسران

1/26

5/26

607/1=t

براي دختران

1/22

2/23

*** 123/4= t

براي يک زوج تازه ازدواج‏کرده مناسب است که چه مدتي (به ماه) پس از ازدواج، بچه اول‏شان را بدنيا بياورند؟*

 

 

 

12ماه و کمتر

1/35

1/15

 

24 ـ 13 ماه

4/51

4/51

 

36 ـ 25 ماه

8/10

6/22

 

بيش از 36 ماه

7/2

0/11

 

تعداد کل پاسخ‏گويان

154

154

***132/5=t

*لازم به ذکر است که نگرش در رابطه با مدت زمان مناسب بين سن ازدواج و تولد اولين فرزند به صورت يک سؤال باز و در سطح فاصله‏اي سنجيده شده است. با اين حال، به منظور مقايسه بهتر نگرش‏هاي دو نسل داده‏ها به صورت گروه­بندي شده نمايش داده شد، اما در نهايت، با توجه به فاصله‏اي بودن سطح سنجش متغير اصلي از آزمون t براي آزمون تفاوت استفاده شده است.

* معناداري در سطح 05/0 ** معناداري در سطح 01/0    ***معناداري در سطح 001/0

 

 

در مـجموع، تفاوت بين‏نـسلي نگرش‏ها در مـورد سـن ايـده‏آل ازدواج نسـبتاً انـدک و هـمگراست. به باور ما، اين وضـعيت انـعکاسـي از همگرايي انتـظارات نسـل جـوان و والدين در زمـيـنه ادامـه تحـصيل و اشـتغال در بازار کار و در ضـمن شـرايط بحراني کـسـب شـغل و درآمـد براي جـوانان مي‎باشد (رك. صـادقـي و همکاران، 1386؛ cf. Abbasi ـ Shavazi et al. Forthcoming).

ادبيات پژوهشي موجود در رابطه با زمان­بندي فرزند اول پس از ازدواج مبين رابطه ميان زمان­بندي فرزند اول و فاصله‏گذاري تولدهاي بعدي و نيز تعداد کل فرزندان است (cf. Teachman & Heckert, 1985; Trussell & Menken, 1978). از نقطه‏نظر تاريخي در جامعه ايران، تشکيل خانواده ارتباط تنگاتنگي با تجديدنسل و فرزندآوري داشته و غالباً يکي از انگيزه‏هاي اصلي و اوليه ازدواج، تداوم نسل و داشتن فرزند به شمار مي‏رفت. باروري بالا تعيين‌کننده منزلت اجتماعي و خانوادگي زن و ناباروري يک توجيه کافي براي طلاق يا ازدواج مجدد مرد دانسته مي‌شد. از اين­رو، انتظارات رايج اجتماعي از زوجين و به‎ويژه زنان، اين بود که در فاصله کوتاهي پس از شروع زندگي زناشويي (و معمولاً در اولين سال ازدواج) اولين فرزند خود را به دنيا آورند. با اين حال، شواهد حاکي از تغييرات اخيري است که در رفتارهاي فاصله‏گذاري و توقف فرزندان در حال وقوع است (cf. Hosseini ـ Chavoshi et al, 2006).

اطلاعات ارائه شده در جدول 4، هماهنگ با روند تغييرات رفتاري اخير، تفاوت آماري معناداري را در نگرش‏هاي دو نسل پيرامون زمان­بندي فرزند اول نشان مي‏دهد. از بين پاسخ­گويانِ نسل مادران، کمي بيش از يک‏سوم بر اين باورند که بهتر است اولين فرزند، در نخستين سال زندگي زناشويي متولد شود که اين نسبت در نسل دختران به حدود يک‏ششم تنزل مي‏يابد. در مقابل، تنها يک نفر از هر هشت نفر در بين نسل مادران با فاصله زماني بيش از دو سال بين ازدواج و تولد اولين فرزند نظري موافق دارند و در بين نسل دختران تنها يک نفر از هر سه نفر. بنابراين، تفاوت بين‏نسلي قابل توجهي در نگرش‏ها در مورد فاصله‏گذاري بين زمان ازدواج و تولد اولين فرزند مشاهده مي‎شود و نسل دختران گرايش زيادي در جهت به تأخير انداختن فرزندآوري دارند. از اين‎رو به نظر مي‎رسد که الگوي سنتي به دنيا آوردن چند فرزند فوري بلافاصله بعد از ازدواج درحال تغيير اساسي مي‎باشد.

4 ـ 5) ازدواج مجدد و چندهمسري

 چندهمسري در ايران، همواره تنها از نوع چندزني مقبول بوده و علي­رغم امکان نظري و تأييد ديني در انتخاب بيش از يک زن براي مرد، واقعيت اجتماعي در ايران نشان دهنده تک‏همسري است (آزادارمکي،1386:ص 104). اگرچه در گذشته بعضي از افراد متمول امکان انتخاب بيش از يک زن را پيدا مي‏کردند، ولي رواج آن بالنسبه محدود بوده است. بـرآوردهاي اماني (اماني،1380:ص 42) بـراساس سـرشماري‏هاي 75 ـ 1335، بالاترين ميزان رواج چندهمسري را در سرشماري 1365 و معادل 1022 زوجه در برابر هزار زوج نشان مي‏دهد که پس از آن به 1007 زوجه براي هر هزار زوج در سرشماري 1375 کاهش يافته است.

جدول 5، توزيع نگرش‏ها و ايده‏آل‏هاي مرتبط با ازدواج مجدد و چندهمسري را براي پاسخ­گويان دو نسل نشان مي‏دهد. با نگاه در اولين بخش از جدول که به بررسي ديدگاه پاسخ­گويان در مورد چندهمسري اختصاص دارد، به خوبي مي‏توان حمايت از قانوني بودن تک‏همسري را در ميان هر دو نسل ملاحظه نمود. به نحوي که به­طور متوسط حدود 90 درصد از پاسخ­گويان هر دو نسل از آن حمايت مي‏کنند. علي­رغم تفاوتي که در توزيع درصدي نظرات مادران و دختران وجود دارد، اين تفاوت از نظر آماري معنادار نيست و حاکي از اجماع و توافق نظر هر دو نسل در مخالفت با چندهمسري است.

جدول شماره(5): توزيع درصدي نظرات مادران و دختران نسبت به ازدواج مجدد و چندهمسري

 

 

ازدواج مجدد و چندهمسري

مادران پاسخ­گو

دختران پاسخ­گو

مقدار آزمون

براي بيشتر مردم دنيا، کدام بهتر است جامعه‎اي که قانون به مردان اجازه دهد همزمان چندزن داشته باشند يا جامعه‎اي که چندزني در آن قانوني نباشد

 

 

 

چندزني قانوني باشد

6/8

8/11

 

چندزني قانوني نباشد

4/91

2/88

824/0=x2

تعداد کل پاسخ‏گويان

151

144

 

حتي اگر زن اول نازا باشد، مرد حق ندارد زن دوم بگيرد (درصد موافقين)*

9/41

2/54

*665/4 =x2

اگر زن جواني از شوهرش طلاق بگيرد يا اينکه شوهرش فوت کند، بايد دوباره ازدواج کند (درصد موافقين)*

9/92

0/87

969/2 =x2

* درصد موافقين، مجموع درصد پاسخ‏ها به گزينه‏هاي کاملا موافق و موافق است. ضمنا اين گويه‏ها، مقادير گمشده نداشته و تعداد پاسخگويان نمونه از هر نسل معادل 155 نفر بوده است.

* معناداري در سطح 05/0 ** معناداري در سطح 01/0   *** معناداري در سطح 001/0

 

 

 

در بخش دوم و سوم جدول 5، به موضوع ازدواج مجدد توجه شده است. در اينجا لازم به تأکيد است که از نقطه‏نظر تاريخي در جامعه ايران، ناباروري يک توجيه کافي براي طلاق (cf. Aghajanian, 1986) يا ازدواج دوباره مرد دانسته مي‌شد. اطلاعات ارائه شده در بخش دوم جدول، نگرش پاسخ­گويان دو نسل را در مورد اين گويه که <حتي اگر زن اول نازا باشد، مرد حق ندارد زن دوم بگيرد> نشان مي‏دهد. ملاحظه توزيع درصدي نظرات حاکي از وجود تفاوت نسلي و معنادار از نظر آماري در اين خصوص است؛ به­طوري که حمايت از اين گويه براي نسل قديم و جديد به ترتيب برابر با 42 و 54 درصد است. به­عبارت ديگر، مخالفت جوانان با چندزني در صورت ناباروري زن اول بيشتر از نسل قديم است.

الگوي توزيع نظرات پاسخ­گويان در مورد ازدواج مجدد زنان در آخرين بخش جدول آمـده است که حکـايت از مـقبوليت و موافقت پاسخ­گويان هر دو نسل در رابطه با ازدواج مجدد زنان دارد، به­طوري‎که نسبت درصد موافقين با ازدواج مجدد زنان جوان در بين نسل مادران حدود 93 درصد و در بين نسل دختران حدود 87 درصد است. با اين حال، ملاحظه مقدار آزمون تفاوت معناداري را در نگرش‏هاي دو نسل نشان نمي‏دهد. از اين‎رو، هر دو نسل قديم و جديد با ازدواج مجدد زنان جوان مطلقه يا بيوه موافق‎اند.

 

6) نتيجه‎گيري

هدف از اين مقاله، بررسي تحولات ايده‏اي، نگرشي و ارزشي نسبت به موضوعات مرتبط با ازدواج و تشکيل‏ خانواده با استفاده از رويکرد نسلي بود. با توجه به سرعت تغييرات اجتماعي در ساليان اخير، انتظار تئوريک بر اين بود که بازتاب تغييرات سريع اجتماعي دهه‏هاي اخير، در تغييرات ارزشي و نگرشي بين‏نسلي نمود پيدا کند و در نتيجه نگرش نسل‏هاي جديد (دختران) و قديم (مادران) متمايز از يکديگر باشند. براي مطالعه اين موضوع، ثبات و تغيير در ارزش‏ها و نگرش‏هاي مرتبط با ازدواج با استفاده از رويکرد بين‏نسلي و از طريق مقايسه تشابهات و تفاوت‏ها در بين دو نسل (مادران و دختران هرگز ازدواج‏نکرده آنان) مورد بررسي قرار گرفت. داده‏ها از طريق يک پيمايش مقطعي در شهر يزد جمع‏آوري و اطلاعات مربوط به 310 نفر از مادران و دختران هرگز ازدواج‏نکرده آنان مورد بررسي قرار گرفت. برمبناي داده‏هاي مذکور، تداوم و تغيير بين‏نسلي در ارزش‏ها و ايده‏آل‏هاي ازدواج در چهار بعد مهم مورد تحليل قرار گرفت: اول، ميزان پايبندي به نهاد ازدواج، دوم، نگرش نسبت به نحوه انتخاب همسر و رجحان‏هاي فرهنگي مرتبط با ازدواج خويشاوندي، سوم، سن مناسب ازدواج و فرزندآوري و در نهايت، ايده‎ها و ديدگاه‎هاي افراد نسبت به ازدواج مجدد و چندهمسري.

مقايسه و تحليل بين‏نسلي نگرش‏ها، حاکي از اين بود که هم جوانان و هم نسل مادران نگرشي منفي و مخالف نسبت به تجرد دارند که بيانگر تأکيد و تعهد اجتماعي شديد نسبت به ازدواج و زندگي زناشويي است. با اين همه تفاوت‏هاي محسوس نگرشي نيز در اين زمينه بين دو نسل وجود دارد، به­طوري‎که درصد دختراني که در مقايسه بين تجرد و تأهل، نظر مساعدتري نسبت به زندگي مجردي دارند، بيشتر از نسل مادران مي‎باشد.

يافته‏هاي مـطالعه همچـنين نشان داد که در زمينه شيوه انتخاب همسر، اکثريت پاسخ­گويان از هر دو نسل، بر کسب شناخت کافي زوجين نسبت به يکديگر تأکيد دارند، ولي در بين نسل جوان تمايل و تأکيد بيشتري در اين زمينه وجود دارد. اين امر از يک­سو مبين اهميتي است که مردم براي ازدواج و زندگي زناشويي خوب بر مبناي شناخت کافي و انتخاب همسر صحيح قائلند و در عين حال مبين تمايل جوانان به آزادي بيشتر و استقلال تصميم‏گيري در زمينه انتخاب همسر است، گرچه در ايران هنوز نظر و شرايطي که خانواده‏ها در انتخاب همسر مطرح مي‏کنند، حائز اهميت است. همچنين تفاوت‏هاي بين‏نسلي محسوسي در زمينه ايده‏آل‏ها و ترجيحات انتخاب ‏همسر در درون و يا بيرون از شبکه خويشاوندي وجود دارد و داده‏هاي تحقيق، از کاهش مطلوبـيت ازدواج‏‎هاي فـاميلي و خويـشاوندي در بيـن نـسل جديد حکايت مي‏کند، به­طوري‎که دختران به مراتب کمتر از مادران‎شان موافق ازدواج خويشاوندي بوده‏اند و در مقابل، نظر مساعدتري نسبت به ازدواج‎هاي غيرخويشاوندي ابراز داشته‏اند.

در دو نسل مورد بررسي، نگرش نسبت به متوسط سن ايده‏آل ازدواج براي پسران مشابه و حدود 26 سال و براي دختران با حدود يک­سال تفاوت در بين نسل قديم و جديد به ترتيب حدود 22 و 23 سالگي است که در اين مورد باز هم دامنه اختلاف نظرها نسبتاً کم است. مقايسه نگرش‏هاي دو نسل در مورد فاصله زماني بين شروع زندگي زناشويي و تولد اولين فرزند، حاکي از شکاف بين‏‏نسلي قابل‏ملاحظه‎اي در نگرش‏ها بود و نسل جوان‏تر گرايش بيشتري به افزايش فاصله‏گذاري بين زمان ازدواج و تولد اولين فرزند داشته و به­دنبال به تأخيرانداختن فرزندآوري مي‎باشند.

نتايج مطالعه همچنين بيانگر مشابهت زياد و توافق‏نظر گسترده در نگرش‏هاي دو نسل دختران و مادران در جهت حمايت از قانوني بودن تک‏همسري در جامعه است. با اين­حال، زماني که مسأله نازايي زن اول در ميان باشد، در نظر پاسخ‎گويان اختيار کردن همسر دوم براي مردان توجيه‏پذيرتر مي‏شود و تفاوت نسلي در نگرش‏ها بروز پيدا مي‏کند و نسل قديم نگرش سنتي‏تر و موافق‎تري را در اين مورد نشان مي‏دهد.

در مجموع، نتايج مطالعه، در راستاي تأييد و حمايت از انتظار تئوريک مقاله در زمينه تفاوت‏هاي نسلي در نگرش نسبت به ازدواج و تشکيل خانواده بود. البته در کنار تفاوت‏هاي نسلي در اکثر ابعاد ازدواج شاهد نوعي همگرايي و تشابه نسلي در برخي از ابعاد آن بوديم. استفاده از رويکرد بين‏نسلي در اين مطالعه در عين حال که فرصت منحصر به­فردي براي بررسي تفاوت‏ها و تغييرات ارزشي و نگرشي فراهم نمود، امکان تحليل و تبيين عوامل احتمالي اين تفاوت‎ها و شباهت‎ها را نيز ميسر ساخت. با توجه به تفاوت‎هاي دو نسل در مشخصه‎ها و زمينه‎هاي اقتصادي ـ اجتماعي (جدول 1)، بخشي از تفاوت‎هاي بين نسلي در ابعاد مذکور مي‏تواند ناشي از تفاوت‎هاي نسلي در برخورداري از مشخصه‎هاي اجتماعي مدرن نظير آموزش و تحصيلات، خاستگاه شهري و اشتغال در بخش مدرن اقتصادي باشد و بخشي از آن نيز مي‏تواند به تغييرات ايده‎ايي و پذيرش سريع­تر و گسترده‎تر آن توسط نسل جديد مربوط باشد. از سوي ديگر، شباهت‏هاي نگرشي دو نسل مادران و دختران نيز در برخي ابعاد، مي‏تواند به خاطر تأثير فرآيند جامعه‏پذيري والدين، تأثير متقابل والدين و فرزندان بر يکديگر و يا موقعيت مشترک اقتصادي ـ اجتماعي والدين و فرزندان باشد. تحليل دقيق‎تر اين موضوع مستلزم مطالعات بيشتري در اين زمينه است.

بدين­ترتيب، نسل‎ها به­طور متفاوتي در معرض تغييرات ازدواج و الگوهاي آن بوده و بالطبع اين تغييرات را به‎گونه‏اي متفاوت درک، باور و عملياتي کرده‎اند. اين مطالعه تاحدودي به واکاوي برخي از اين ابعاد در حوزه ازدواج پرداخت، مطالعه عميق و تحليلي آن مستلزم دسترسي به داده‎هاي جامع کمّي و کيفي مي‎باشد. همچنين، نوعي نياز تحقيقاتي به بررسي تفاوت‎هاي نسلي در ساير ابعاد خانواده احساس مي‎شود که مطالعات بعدي لازم است بدان بپردازند؛ زيرا درک تفاوت‏هاي نسلي مي‏تواند به شناخت تغييرات رخ داده در نهاد خانواده و همچنين پيش‎بيني مسير تغييرات آن در آينده کمک کند.

فهرست منابع

– اماني، مهدي (1380)، <نگاهي به چهل سال تحول جمعيت‏شناختي ازدواج در ايران 75 ـ 1335>، نامه علوم اجتماعي، ش 17. صص. 46 ـ 33.

– آزادارمكي، تقي (1386)، جامعه‏شناسي خانواده ايراني، تهران: انتشارات سمت.

– آزاد ارمکي، تقي؛ زند، مهناز؛ خزايي، طاهره (1379)، <بررسي تحولات اجتماعي و فرهنگي در طول سه نسل خانواده تهراني>، نامه علوم اجتماعي، ش 16، صص 29 ـ 3.

– سرايي، حسن (1385)، <تداوم و تغيير خانواده در جريان گذار جمعيتي ايران>، نامه انجمن جمعيت‏شناسي ايران، ش2، صص 60 ـ 37.

– صادقي، رسول؛ قدسي، علي‎محمد؛ افشارکهن، جواد (1386)، <واكاوي مسأله ازدواج و اعتبارسنجي يك راه‏حل>، پژوهش زنان، دوره 5، ش1، صص 108 ـ 83.

– عباسي‏شوازي، محمدجلال؛ عسکري‏ندوشن، عباس (1387)، <آرمان­گرايي در توسعه و نگرش‎هاي مرتبط با خانواده در ايران: مطالعه موردي در شهر يزد>، نامه علوم اجتماعي، ش34، صص 72 ـ 49.

– عباسي‎شوازي، محمدجلال؛ ترابي، فاطمه (1385)، <تفاوت‎هاي بين نسلي ازدواج خويشاوندي در ايران>، نامه انجمن جامعه‎شناسي ايران، دوره هفتم، ش4، صص 119 ـ 146.

– عباسي‏شوازي، محمدجلال؛ صادقي، رسول (1384)، <قوميت و الگوهاي ازدواج در ايران>، پژوهش زنان، دوره 3، ش1، صص47 ـ 25.

– عبداللهيان، حميد (1383)، <نسل‎ها و نگرش‎هاي جنسيتي: سنجش آگاهي از تعارض در نگرش‎هاي جنسيتي>، پژوهش زنان، دوره 2، ش3، صص 84 ـ 57.

– عسکري‏ندوشن، عباس (1388)، <آرمانگرايي توسعه و تغييرات خانواده (با تأکيد بر متغيرهاي جمعيتي در ايران): مطالعه موردي در شهر يزد>، پايان‏نامه دکتراي جمعيت‏شناسي، دانشگاه تهران.

– قائمي، علي (1363)، <نظام حيات خانواده در اسلام> تهران: انتشارات انجمن اوليا و مربيان.

 

 

-Abbasi ـ Shavazi, M.J., P. McDonald & M. Hossein ـ Chavoshi, (2003), “Change in Family, Fertility Behavior & Attitudes in Iran”, Working Paper in Demography, 88, Canberra: The Australian National University.

– ptAbbasi ـ Shavazi M. J., P. McDonald & M. Hosseini ـ Chavoshi (2008a), “The Family & Social Change in Post ـ Revolutionary Iran.” In K. M. Yount & H. Rashad (eds), Family in the Middle East: Ideational Change in Egypt, Iran, & Tunisia, New York: Routledge. Pp. 217 – 235.

-Abbasi ـ Shavazi, M. J., P. McDonald & M. Hosseini ـ Chavoshi (2008b), “Modernization or Cultural Maintenance: The Practice of Consanguine ous Marriage in Iran,” Journal of Biosocial Science, 40: 911- 933.

-Abbasi ـ Shavazi, M. J., S. P. Morgan, M. Hosseini ـ Chavoshi & P. McDonald (Forthcoming), “Family Change & Continuity in Iran: Birth Control Use before First Pregnancy”, Journal of Marriage & Family.

-Aghajanian, A. (1986), “Some Notes on Divorce in Iran.” Journal of Marriage & the Family , 48: 749-755.

-Amato, P. (1996), “Explaining the Intergenerational Transmission of  Divorce”, Journal of Marriage & the Family ,58: 628 – 640.

– Annie Kao, T. S, B. Guthrie & C. Lovel& ـ Cherry (2007), An “Intergenerational Approach to Underst&ing Taiwanese American Adolescent Girls' & Their Mothers' Perceptions about Sexual Health”, Journal of  Family Nursing, 13(3):312- 332.

-Askari ـ Nodoushan, A., T. Aghayarihir, A. Ahmadi & A. Mehryar (2006), “Changing Mate Selection Pattern in Iran”, Paper Presented at the International Conference on Emerging Population Issues in the Asian ـ Pacific egion: hallenges for the 21st Century, Mumbai, 10-13 December 2006.

-Axinn, W. G., & A. Thornton (1993), “Mothers, children & cohabitation: The intergenerational effects of attitudes & behavior”, American Sociological Review , 58, Pp. 233 – 246.

– Barber, J. (2001), “The Intergenerational Transmission of Age at First Birth among Married & Unmarried Men & Women”, Social Science Research, 30: 219 – 247.

-Bauer, J. (1984), “New Models & Traditional Networks: Migrant Women in Tehran”, In J. T. Fawcett, S. hoo, & P. Smith (eds).Women in the Cities of Asia: Migration & Urban Adaptation, Boulder, Colorado: Westview Press.

-Bauer, J. (1985), “Demographic Change, Women & the Family in a Migrant Neighborhood of Tehran”, In A. Fathi (ed.) Women & the Family in Iran, Leiden, Netherl&s: E.J. Brill. pp: 158-186.

-Clel&, J., & C.R. Wilson (1987), “Dem& Theories of the Fertility Transition: An Iconoclastic View”, Population Studies 41(1): 5-30.

-Friedl, E. (2003), “Tribal Enterprises & Marriage Issues in Twentieth ـ Century Iran”, In B. Doumani (ed). Family History in the Middle East: Household, Property & Gender, State University of New York.

-Givens B.P. & C. Hirschman (1994), “Modernization & Consan-guineous Marriage in Iran”, Journal of Marriage & the Family ,56(4): 820- 834.

-Good, W. (1963), “World Revolution & Family Patterns”, London: Free Press of Glencoe.

– Gulick, J. & M.E. Gulick (1978), “The Domestic Social Environment of Women & Girls in Isfahan, Iran”, In L. Beck & N. Keddie (eds). Women in the Muslim World, Cambridge, Massachusetts: Harvard University Press.

-Hosseini ـ Chavoshi, M., P. McDonald, & M. J. Abbasi ـ Shavazi (2006), The Iranian Fertility Decline, 1981- 1999: “An Application of the Synthetic Parity Progression Ratio Method”, Population, 61(5/6): 701- 718.

-Kertzer, L .D. (1993), “Generation as a Sociological Problem”, Annual Review of Sociology, 9: 125 -149.

-Lesthaeghe, R. & J. Surkyn (1988), “Cultural Dynamics & Economic Theories of Fertility Change”, Population & Development Review, 14(1): 1- 45.

-Lesthaeghe, R. (1995), “The Second Demographic Transition in Western Countries: An Interpretation”, Pp.17-61, In K. O. Mason & A ـ M. Jensen (ed.s), Gender & Family Change in Industrial Countries, Oxford: larendon Press.

-Malhotra A, A. Tsui, & V. de Silva (1992), “Mothers, Daughters & Marriage: Explaining Similarity in Generational Perceptions in Sri Lanka”, Unpublished Report. In www.popline.org

-Ryder, N. B. (1965), “The Cohort as a Concept in the Study of Social Change”, American Sociological Review, 30(6): 843- 861.

-Sharma, N, V. Sumati & A. Kesar (2005), “Intergenerational Dif‎frences in the Concept of Marriage among Dogra Brahmin Females (Mothers & Daughters) ”, Anthropologist, 7(4): 253- 256.

-Shebloski, B. & J. L. Gibbons (1998), “Intergenerational Patterns in Beliefs about Women's Roles among Adolescents & Their Parents in the Czech Republic”, Cross ـ Cultural Research, 32(3): 241- 256.

-Tashakkori, A. & VD. Thompson (1988), “Cultural Change & Attitude Change: An Assessment of Post ـ revolutionary Marriage & Family Attitudes in Iran”, Population Research & Policy Review, 7(1): 3 -27.

-Teachman, J. D. & D. A. Heckert (1985), “The Declining Significance of First ـ Birth Timing”, Demography , 22(2): 185-198.

-Thornton, A. (1989), “Changing Attitudes toward Family Issues in the United States”, Journal of Marriage & the Family, 51: 873- 893.

-Thornton, A. (2001), “The Developmental Paradigm, Reading History Sideways & Family Change”, Demography, 38(4): 449- 465.

-Thornton, A. (2005), “Reading History Sideways: The Fallacy & Enduring Impact of the Developmental Paradigm on Family Life”, Chicago, IL: University of Chicago Press.

-Tremayne, S. (2006), “Modernity & Early Marriage in Iran: A View from Within”, Journal of Middle East Women’s Studies , 2(1): 65-94.

-Trussell, J. & J. Menken (1978), “Early Childbearing & Subsequent Fertility”, Family Planning Perspectives 10: 209- 218.

-Van de Kaa, D. J. (1987), “Europe’s Second Demographic Transition”, Population Bulletin, 42 (1), Washington, PRB.

-Van de Kaa, D.J. (2001), “Postmodern Fertility Preferences: From Changing Value Orientation to New Behavior”, Population & Development Review, 27(Supp.): 290- 331.


منبع:

http://www.mr-zanan.ir/Template1/News.aspx?NID=2908

 

برچسب ها:, ,

حل مشکلات

موسسه حقوقی عدل فردوسی با بهره گیری از مجرب ترین وکلای پایه یک دادگستری سعی در حل مشکلات حقوقی شما دارد.

تماس با ما

ارتباط با ما

شما میتوانید برای حل کلیه مشکلات حقوقی خود با موسسه حقوقی عدل فردوسی تماس حاصل فرمایید.

تماس با ما

کمک به شما

شما می توانید برای حل کلیه دعاوی حقوقی خود اعم از کیفری ، جزایی ، خانوادگی و.. از وکلای موسسه حقوقی عدل فردوسی استفاده فرمایید.

تماس با ما

بانک جامع مقالات

مقالات موسسه حقوقی عدل فردوسی با بهره گیری از بانکی بالغ بر ۳۰۰۰ مقاله ی حقوقی در اختیار شما می باشد.

تماس با ما