احکام بانوان در قرآن
منابع مقاله:
سوره طلاق مدنی است و دوازده آیه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم یا ایها النبی اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن و احصوا العدة و اتقوا الله ربکم لا تخرجوهن من بیوتهن و لا یخرجن الا ان یاتین بفاحشة مبینة و تلک حدود الله و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک امرا (1)فاذا بلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف او فارقوهن بمعروف و اشهدوا ذوی عدل منکم و اقیموا الشهادة لله ذلکم یوعظ به من کان یؤمن بالله و الیوم الآخر و من یتق الله یجعل له مخرجا (2)و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی ء قدرا (3)و اللائی یئسن من المحیض من نسائکم ان ارتبتم فعدتهن ثلاثة اشهر و اللائی لم یحضن و اولات الاحمال اجلهن ان یضعن حملهن و من یتق الله یجعل له من امره یسرا (4)ذلک امر الله انزله الیکم و من یتق الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له اجرا (5)اسکنوهن من حیث سکنتم من وجدکم و لا تضآروهن لتضیقوا علیهن و ان کن اولات حمل فانفقوا علیهن حتی یضعن حملهن فان ارضعن لکم فآتوهن اجورهن و اتمروا بینکم بمعروف و ان تعاسرتم فسترضع له اخری(6)لینفق ذو سعة من سعته و من قدر علیه رزقه فلینفق مما آتاه الله لا یکلف الله نفسا الا ما آتاها سیجعل الله بعد عسر یسرا (7)
صفحه : 523
ترجمه آیات
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.ای نبی اسلام!توو امتت وقتی زنان را طلاق می دهید در زمان عده طلاق دهید(زمانی که از عادت ماهانه پاک شده و با همسرشان نزدیکی نکرده باشند)و حساب عده رانگه دارید و از خدا، پروردگارتان بترسید، آنان را از خانه هایشان بیرون مکنید خودشان هم بیرون نشوندمگر اینکه گناهی علنی مرتکب شوند که در این صورت می توانید بیرونشان کنید.و اینها همه حدود خدااست و کسی که از حدود خدا تجاوز کند به نفس خود ستم کرده تو چه می دانی شایدخدا بعد از طلاق وقبل از سر آمدن عده حادثه ای پدید آورد و شوهر به همسرش برگردد(1).
پس وقتی به اواخر عده رسیدند یا این است که به خوبی و خوشی آنان را نگاه می دارید و یا به خوبی و خوشی از آنان جدا می شوید و در هر حال دو نفر از مردم خود راکه معروف به عدالت باشند شاهدبگیرید و شاهد هم برای خدا اقامه شهادت کند، اینها که به شما گفته شد اندرزهایی است که افرادی ازآن موعظه می شوند که به خدا و روز جزا ایمان دارند و کسی که از خدا بترسد خدا برایش راه نجاتی ازگرفتاریها قرار می دهد(2).
و از مسیری که خود او هم احتمالش را ندهد رزقش می دهدو کسی که بر خدا توکل کند خدا همه کاره اش می شود که خدادستور خود را به انجام می رساند و خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داده(3).
و از زنان شما آن زنانی که حیض نمی بینند اگر به شک افتادید که از پیری است و یا به خاطرعارضه ای است که عده طلاقشان سه ماه است.و همچنین آنهایی که ازاول حیض ندیدند.و اما زنان آبستن عده طلاقشان این است که فرزند خود را بزایند.و هر کس از خدا بترسد خدا امور دنیا و آخرتش راآسان می سازد(4).
این امر خدا است که خدا آن را به سویتان نازل کرده وکسی که از خدا بترسد خدا گناهانش راتکفیر و اجرش را عظیم می کند(5).
زنان طلاقی خود را در همان منزلی که بر حسب توانایی خود می نشینیدسکنی دهید و به ایشان به منظور تنگنا نهادن ضرر نرسانید و اگر دارای حملند نفقه شان را بدهید تا حمل خود را بزایند حال اگر بچه شما را شیر دادند اجرتشان را بدهید و با یکدیگر به خوبی و خوشی مشورت کنید و اگر در باره اجرت سخت گیری کردید زنی دیگر آن کودک را شیر دهد(6).
و باید مرد توانگر بقدر توانگریش و مرد فقیر بقدر توانائیش و خلاصه هر کس از آنچه خدایش داده انفاق کند که خدا هیچ کس را تکلیف نمی کند مگر به مقدار قدرتی که به او داده و خدا بعد از هر سختی
صفحه : 524
گشایشی قرار می دهد(7).
بیان آیات بیان آیات راجع به حکم طلاق، عده، رجوع و…
این سوره مشتمل بر بیان کلیاتی از احکام طلاق است، وبه دنبال آن مقداری اندرز وتهدید و بشارت، و این سوره به شهادت سیاقش در مدینه نازل شده.
یا ایها النبی اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن و احصواالعدة…در آغاز سوره نخست خطاب را متوجه رسول خدا(ص) می کند، چون او است که به سوی امت فرستاده شده و پیشوای امت است، پس می شود مطالب مربوطبه همه امت را به شخص او خطاب کرد، و این گونه خطابهادر استعمال شایع است، خطابی است مخصوص بزرگ قوم، و مقدم بر همه آنان، ولی منظور عموم پیروان و زیردستان او است، پس دیگر وجه و دلیلی ندارد که مثل بعضی از مفسرین بگوییم تقدیر آیهیا ایها النبی قل لامتک اذا طلقتم النساءاست، یعنی ای پیامبر به امتت بگو که وقتی زنان را طلاق دادیدچنین و چنان کنید.
و معنای اینکه فرموده: و چون زنان را طلاق دادید باعده طلاق دهیداین است که چون خواستید طلاق بدهید و نزدیک شد این کار را انجام دهید چنین و چنان کنید، چون معناندارد که بعد از طلاق دادن دوباره طلاق دهند، پس در حقیقت این تعبیر نظیر تعبیر در آیه زیراست که می فرماید: اذا قمتم الی الصلوة فاغسلوا (1) ، یعنی چون خواستید به نماز بایستیدچنین کنید.
وعدهعبارت از این است که زن در آن مدت از ازدواج جدید،خودداری کند، تاآن مدت که شرع معین کرده تمام شود، و مراد ازطلاق دادن برای عدهطلاق دادن برای زمان عده است، به طوری که زمان عده را از روز وقوع طلاق حساب کنند، و این بدین صورت می شود که طلاق در طهری واقع شود که در آن طهر عمل جنسی انجام نشده باشد، از آن تاریخ حساب عده را نگه می دارد تا سه بار حیض دیدن و پاک شدن، که بعد از آن می تواند شوهرکند.
و احصوا العدة – یعنی عدد حیض ها و پاک شدنها را که معیار عده است بشمارید و
…………………………………….. (1)وچون به نماز ایستادید دست و صورت خود را بشویید.سوره مائده، آیه 6.
صفحه : 525
حسابش را داشته باشید.و منظور از این دستور نگه داری زن است، چون زن در این مدت حق نفقه و سکنی را دارد، و همسرش باید مخارجش را بدهد، و نمی توانداز خانه بیرونش کند، البته حقی هم شوهر به او دارد، و آن این است که می تواند به طلاق خود رجوع نموده، زندگی با او را از سر گیرد.
و اتقوا الله ربکم لا تخرجوهن من بیوتهن – ظاهر سیاق این است که جملهبیرونشان نکنید،بدل باشد از جملهاز خدا پروردگارتان بترسیدو خاصیت این بدل آوردن تاکیدنهی درجملهبیرونشان نکنیداست، و منظور ازمن بیوتهن – از خانه هایشانهمان خانه هایی است که زنان قبل از طلاق در آن سکنی داشتند، و به همین جهت فرموده: خانه هایشانبا اینکه خانه مال شوهر است.
و جملهو لا یخرجننهی از بیرون رفتن خود زنان از خانه است،همچنان که جمله قبلی نهی شوهران بود از بیرون کردن آنان.
الاان یاتین بفاحشة مبینة – یعنی مگر آنکه گناهی ظاهر و فاش از قبیل زنا و یاناسزا و یا اذیت اهل خانه مرتکب شوند، همچنان که در روایات وارده از ائمه اهل بیت(ع)وارد شده کهفاحشهعبارت از گناهان مذکور است.
و تلک حدود الله و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه- یعنی هر کس از احکامی که برای طلاق ذکر شده که حدود خدا است تجاوز کند، چنین و چنان می شود، آری تمامی احکام الهی حدود اعمال بندگان است، و کسی که از آن احکام تجاوز کند در حقیقت ازحدود خدا تجاوز کرده و آن را رعایت ننموده، و کسی که چنین کند یعنی نافرمانی پروردگارخود کند، به خود ستم کرده است.
لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک امرا – یعنی تو نمی دانی،چه بسا خدای تعالی بعد از این امری پدید آورد، یعنی امری که وضع این زن و شوهر را عوض کند،و رای شوهر درطلاق همسرش عوض شده، به آشتی با وی متمایل گردد، چون زمام دلها به دست خداست،ممکن است محبت همسرش در دلش پیدا شود، و به زندگی قبلی خود برگردد.
فاذابلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف او فارقوهن بمعروف…و الیوم الاخرمراد ازبلوغ اجل زناناین است که به آخر زمان عده نزدیک و مشرف شوند، نه اینکه به کلی عده شان سر آید، چون اگر عده سر بیاید دیگر جملهفامسکوهنمعنا نخواهدداشت، زیرا منظور از این جمله همان رجوع است که بعد از عده دیگر رجوعی نیست و منظور ازجملهفارقوهن این است که در این چند روزه آخر عده رجوع نکند، تا عده سر آید و جدایی به
صفحه : 526
کلی حاصل گردد.
معنای جملات آیه شریفه: و من یتق الله یجعل له مخرجا…با توجه به سیاق و موضع آن و مراد از اینکه فرمود: امساک و نگهداری زن به طور معروف باشد، این است که اگر شوهر خواست برگردد، و از جدایی با زن صرفنظر کند، باید که از آن به بعد با او نیکوکاری نموده، حقوقی را که خدا برای زن بر مرد واجب کرده رعایت نماید.و مراد ازمفارقت به نحومعروف هم این است که حقوق شرعیه زن را احترام بگذارد.پس تقدیر کلام چنین می شودفامسکوهن بمعروف من الشرع او فارقوهن بمعروف من الشرع.
و اشهدوا ذوی عدل منکم – یعنی دو نفر مرد عادل از خودتان شاهد بر طلاق بگیرید.و توضیح معنای عدالت در تفسیر سوره بقره گذشت.
و اقیموا الشهادة لله – توضیح این جمله نیز در سوره بقره بیان شد.
ذلکم یوعظ به من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر – کلمهذلکاشاره به مطالب قبل است، می فرماید: این امر به تقوا و پرهیز از خدا، و اقامه شهادت برای خدا، و این نهی ازتعدی در باره حدود الهی که گفتیم چنین و چنان است.ممکن هم هست بگوییم اشاره است به همه مطالب گذشته،چه احکامی که بیان شد، و چه امر به تقوی و به اخلاص در شهادت ونهی از تعدی در حدود خدا، می فرماید: همه اینها مطالبی است که مؤمنین به وسیله آنها موعظه می شوند، به حق رکون نموده از باطل دل کنده می شوند، و این تعبیردر عین حال اشاره ای هم به این معنا دارد که اعراض از این احکام، و یا تغییر دادن آن خارج شدن از ایمان است.
و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب…قدرامی فرماید:و من یتق اللهو هر کس از محرمات الهی به خاطر خدا و ترس از اوبپرهیزد، و حدود اورا نشکند، و حرمت شرایعش را هتک ننموده، به آن عمل کندیجعل له مخرجاخدای تعالی برایش راه نجاتی ازتنگنای مشکلات زندگی فراهم می کند، چون شریعت او فطری است، و خدای تعالی بشر را به وسیله آن شرایع به چیزی دعوت می کند که فطرت خود او اقتضای آن را دارد، و حاجت فطرتش را بر می آورد، و سعادت دنیایی وآخرتیش را تامین می کند،و از همسر و مال و هر چیز دیگری که مایه خوشی زندگی او وپاکی حیاتش باشد، از راهی که خود او احتمالش را هم ندهد و توقعش را نداشته باشد روزی می فرماید، پس مؤمن این ترس را به خود راه ندهد که اگر از خدا بترسدو حدود او را محترم بشمارد و به این جهت از آن محرمات کام نگیرد، خوشی زندگیش تامین نشود، و به تنگی معیشت دچار گردد، نه، اینطور نیست، برای اینکه رزق از ناحیه خدای تعالی مانت شده وخدا قادر است که از عهده ضمانت خود بر آید.
صفحه : 527
ومن یتوکل علی الله – و کسی که بر خدا توکل کند، از نفس وهواهای آن، وفرمانهایی که می دهد، خود را کنار بکشد و اراده خدای سبحان را بر اراده خود مقدم بدارد، وعملی را که خدا از او می خواهد بر عملی که خودش دوست دارد ترجیح بدهد، و به عبارتی دیگر به دین خدا متدین شود و به احکام او عمل کند.
فهو حسبه – چنین کسی خدا کافی و کفیل او خواهد بود، وآن وقت آنچه را که اوآرزو کند، خدای تعالی هم همان را برایش می خواهد، البته آنچه را که او به مقتضای فطرتش مایه خوشی زندگی و سعادت خود تشخیص می دهد، نه آنچه را که واهمه کاذبش سعادت وخوشی می داند.
و اینکه فرمود: خدا کافی و کفیل او است، علتش این است که خدای تعالی آخرین سبب است، که تمامی سبب ها بدو منتهی می شود، در نتیجه وقتی او چیزی را اراده کند بجامی آورد و به خواسته خود می رسد، بدون اینکه اراده اش دگرگونی پذیرد، او است که می گوید: ما یبدل القول لدی (1) ، و چیزی بین او و خواسته اش حائل نمی گردد، چون اواست که می گوید: و الله یحکم لا معقب لحکمه (2) ،و اما سایر اسباب که انسانها در رفع حوائج خود متوسل بدانها می شوند، سببیت خود را از ناحیه خدا مالکند، و آن مقداررا مالکندکه او به آنها داده، و هر صاحب قدرتی آن مقدار قدرت دارد که به آن داده، در نتیجه در مقام فعل آن مقدار می تواند عمل کند که او اجازه اش داده باشد.
پس تنها خدا برای هر کس که بر او توکل کند کافی است، و هیچ سبب دیگر چنین نیست، ان الله بالغ امرهخدا به هر چه بخواهدمی رسد، او است که فرموده: انما امره اذااراد شیئا ان یقول له کن فیکون (3) ، و نیز فرموده: قد جعل الله لکل شی ء قدراپس هیچ چیز نیست مگر آنکه قدری معین و حدی محدود دارد، و خدای سبحان موجودی است که هیچ حدی او را تحدید نمی کند،و هیچ چیزی به او احاطه نمی یابد، و او خودش محیط به هر چیزاست.
این معنای آیه بود، از نظر اینکه در بین آیات طلاق واقع شده و با مورد طلاق منطبق می شود، و اما اگر از سیاق و مورد صرفنظر کنیم، و اطلاق خود آیه را در نظر بگیریم، جملهو
…………………………………….. (1)نزد من سخن دگرگونه نمی شود.سوره ق، آیه 29. (2)خدای تعالی حکم می کند، و چیزی نمی تواند حکمش را عقب اندازد.سوره رعد، آیه 41. (3)امر او هنگامی که چیزی را اراده کرده باشد تنها این است که بگوید باش و آن چیز موجودشود.سوره یس، آیه 82.
صفحه : 528
شرح مفاد آیه کریمه فوق من یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسباین مفاد را به دست می دهد که هرکس از خدا بترسد و به حقیقت معنای کلمه پروا داشته باشد – که البته چنین تقوایی حاصل نمی شود مگر با معرفت نسبت به خدا و اسما و صفات او – و سپس به خاطر رعایت جانب اواز محرمات و ترک واجبات – که لازمه آن این است که اراده نکند مگر فعل و ترکی را که اواراده کرده باشد، و لازمه این هم آن است که اراده اش در اراده خدای تعالی مستهلک شده باشد – چنین کسی هیچ عملی انجام نمی دهد مگر از اراده ای از خدا.
لازمه این نیز آن است که خود را و متعلقات خود از مشخصات وافعالش را ملک خدای تعالی بداند، آن هم ملک طلق او، و او را مالک علی الاطلاق خود بداند، مالکی که به هر نحو بخواهد می تواند در ملکش تصرف کند، و این ملکیت همان ولایت خدایی است که خدا با آن ولایت متولی امر بنده اش می باشد، پس برای بنده از ملک حقیقی چیزی باقی نمی ماند مگر آنچه که خدای سبحان تملیکش کرده باشد،تازه همان را هم که او دارد باز به ملکیت خدا باقی است، و ملک همه اش از خدای عز و جل است.
اینجاست که خدای تعالی چنین بنده ای را به حکمو یجعل له مخرجااز تنگنای وهم و زندان شرک نجات می دهد، دیگر به اسباب ظاهری دلبسته نیست و به حکمو یرزقه من حیث لا یحتسباز جایی که او احتمالش را هم ندهد رزق مادی و معنویش را فراهم می کند، اما رزق مادیش رابدون پیش بینی خود او می رساند، برای اینکه او قبل از رسیدن به چنین توکلی رزق خود را حاصل دسترنج خودو اثر اسباب ظاهری می دانست، همان اسبابی که دل به آن بسته بود، و از آن اسباب هم که بسیار زیادند جز به اندکی اطلاع نداشت، و مثلش مثل کسی بود که در شبی بس ظلمانی نور بسیار ضعیفی پیش پایش را روشن کرده باشد،و ازماورای آن فضای اندک بی خبر باشد، و لیکن خدای سبحان از همه اسباب خبر دارد، و اواست که اسباب و مسببات راپشت سر هم می چیند، و هر طوری که بخواهد نظام می بخشد، وبه هر یک از آن اسباب بخواهداجازه تاثیر می دهد تاثیری که خود بنده چنان تاثیری برای آن سراغ نداشته.
و اما رزق معنویش را – که رزق حقیقی هم همانست، چون مایه حیات جان انسانی است، و رزقی است فنا ناپذیر – بدون پیش بینی خود او می رساند، دلیلش این است که انسان نه از چنین رزقی آگهی دارد و نه می داند که از چه راهی به وی می رسد.
و کوتاه سخن اینکه: خدای سبحان که ولی و عهده دارسرپرستی بنده متوکل خویش است، او را از پرتگاه هلاکت بیرون می کشد، و از طریقی که خود او پیش بینی آن را
صفحه : 529
نمی کند، روزی می دهد، و چنین بنده ای به خاطر اینکه بر خدای تعالی توکل کرده، و همه امور خود را به او واگذار نموده، هیچ چیز از کمال و از نعمت هایی را که قدرت به دست آوردن آن را در خود می بیند از دست نمی دهد، خلاصه آنچه را که امیدوار بود به وسیله سعی وکوشش خود به دست آورد همان را خدای تعالی برایش فراهم می کند، برای اینکه او به وی توکل کرد، و کسی که بر خدا توکل کند،خدا همه کاره او می شود، و هیچ سبب از اسباب ظاهری اینطور نیست، برای اینکه هر سببی را که در نظر بگیری یکبار کارگر می افتدبار دیگرنمی افتد، ولی خدای تعالی این طور نیست، ان الله بالغ امره، چون خدا به کار خودمی رسد و تمامی امور درحیطه قدرت خدای تعالی استقد جعل الله لکل شی ء قدراووقتی حدود و اندازه هر موجودی را خدای تعالی معین می کند، بنده متوکل هم یکی ازموجودات است، او نیز از تحت قدرت خدا خارج نیست، پس اندازه ها و حدود او نیز به دست خدا است.
و چنین مقامی تنها نصیب صالحین از اولیای این امت می شود،و اما افراد پایین تریعنی افراد متوسط از اهل تقوی که درجات پایین تری از حیث معرفت و عمل دارند،از موهبت ولایت خدایی هم آن مقداری برخوردارند که با اخلاص ایمان و اعمال صالحشان مطابقت دارد، و چنان نیست که هیچ بهره ای از این موهبت نداشته باشند، چگونه محروم باشند با اینکه خدای عز و جل فرموده: و الله ولی المؤمنین(1) و جای دیگربه طور مطلق فرموده: و الله ولی المتقین (2).
آری همین که به دین حق متدین هستند، و این سنت حیات را پذیرفته، ورود وخروجشان در امور ناشی از اراده خدای تعالی است، خود تقوی الله و توکل بر او است، برای اینکه این گونه افراد مؤمن و متقی اراده خدای تعالی را در جای اراده خودشان قرار داده اند، درنتیجه به همان مقدار از سعادت زندگی برخوردار می شوند، و خدای تعالی برایشان از هرناملایمی مخرجی قرار می دهد، و از جایی که خود آنان به فکرشان نرسد روزیشان می دهد، وپروردگارشان کافی ایشان است، و او به کار خود می رسد و اراده خود را به کرسی می نشاند، و چگونه چنین نباشد با اینکه او است که برای هر چیزی قدر و مقداری معین کرده است.
و این مؤمنین از محرومیت از سعادت هم آن مقدار سهم دارند که شرک در ایمان و
…………………………………….. (1)و خداوند ولی و سرپرست مؤمنان است.سوره آل عمران، آیه 68. (2)خداوند یار و یاور پرهیزکاران است، سوره جاثیه، آیه 19.
صفحه : 530
مدت عده طلاق عملشان رخنه کرده باشد، و رخنه هم می کند،چون همانطور که در بالا گفتیم غیر از صالحان از اولیای خدا،آنها که از رتبه پایین ترند از شرک خالی نیستند، همچنان که فرمود:و مایؤمن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون(1) و از سوی دیگر به طورمطلق فرموده: ان الله لا یغفر ان یشرک به (2).
و نیز فرموده: وانی لغفار لمن تاب و امن و عمل صالحا (3) ، یعنی هر کسی که ازشرک توبه کند، و باز به طور مطلق فرموده: و استغفروا الله ان الله غفور رحیم (4).
پس مؤمن به هیچ درجه از درجات ولایت الله بالا نمی رودمگر با توبه از شرک خفی که هر مرحله از آن پایین تر از درجه ولایت آن مرحله است.
آیه مورد بحث از آیات برجسته قرآن است، و مفسرین در باره جمله جمله آن سخنانی پراکنده دارند، که از نقلش صرفنظر می کنیم.
و اللائی یئسن من المحیض من نسائکم ان ارتبتم فعدتهن ثلثة اشهر…کلمهارتیابکه مصدر فعلارتبتماست به معنای شک و تردید، و در خصوص آیه منظور شک در یائسه شدن است، چون ممکن است زنی حیض نبیند، ولی شک داشته باشدکه حیض ندیدنش به خاطرکبر سن است، یا به خاطر عارضه ای مزاجی است.پس معنای آیه این است که آن زنانی که از حیض یائسه می شوند، اگر درعلت یائسه شدنشان شک داشتید که آیا به خاطر رسیدن به حد یائسگی است، یا به خاطر عارضه مزاجی است در صورتی که طلاقشان دادید باید سه ماه عده نگه بدارند.
واللائی لم یحضن – این جمله عطف است بر جملهو اللائی یئسن…، ومعنایش این است که زنانی که در سن حیض دیدن حیض ندیدند نیز عده طلاقشان سه ماه است.
و اولات الاحمال اجلهن ان یضعن حملهن – یعنی منتهای زمان عده زنانی که آبستن هستند و طلاق گرفته اند، روزی است که وضع حمل کرده باشند.
و من یتق الله یجعل له من امره یسرا – یعنی کسی که از خدا بترسد، خدای تعالی
…………………………………….. (1)بیشترشان به خداایمان نمی آورند، مگر آنکه در عین حال مشرکند.سوره یوسف، آیه 106. (2)خدااین گناه را که به وی شرک بورزند نمی آمرزد.سوره نساء، آیه 48. (3)و من به طور قطع آمرزنده هر کسی هستم که توبه کند، و ایمان آورده عمل صالح انجام دهد.
سوره طه، آیه 82. (4)ازخدا طلب مغفرت کنید که خدا آمرزنده مهربان است.سوره مزمل، آیه 20.
صفحه : 531
برایش آسانی قرار می دهد، یعنی شداید و مشقت هایی را که برایش پیش می آید آسان می سازد.و بعضی(1) گفته اند: معنایش این است که امور دنیا و آخرت را برایش آسان نموده، یافرجی دنیایی برایش می فرستد، و یا عوضی آخرتی به او می دهد.
ذلک امر الله انزله الیکم…یعنی آنچه خدای تعالی در آیات قبلی بیان کرد احکامی است که او به سوی شمانازل کرد، و در اینکه فرمود: و من یتق الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له اجرادلالتی هست براینکه پیروی اوامر خدا خود مرحله ای است از تقوی، مانند اجتناب از محرمات که آن هم مرحله ای دیگر از تقوی است، و شاید این دلالت برای آن باشد که امتثال اوامر هم ملازم بااجتناب از حرام است، و آن حرام عبارت است از ترک امتثال.
ومعنایتکفیر سیئاتپوشاندن آن به وسیله مغفرت است، و مرادازسیئاتگناهان صغیره است، در نتیجه تقوی تنها برای گناهان کبیره باقی می ماند، و مجموع جملهو من یتق الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له اجرادر معنای آیه شریفه زیر می باشد که فرموده: ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلاکریما (2) ، و از این دو آیه شریفه بر می آید که مراد معصوم(ع)هم که در تعریف تقوی فرمود: عبارت است ازورع از محارم خداهمان گناهان کبیره است.
و نیز بر می آید که مخالفت با احکامی که خدای تعالی درباره طلاق و عده نازل فرموده از گناهان کبیره است چون تقوایی که در آیه شریفه ذکر شده مشتمل بر مسائل مذکورنیز می شود، و ممکن نیست که مسائل خود آیه را شامل نگردد، پس مخالفت مذکورجزوسیئات قابل تکفیر نیست، و گرنه نظم و معنای آیه مختل می شود.
اسکنوهن من حیث سکنتم من وجدکم…راغب در مفردات می گوید:کلمهمن وجدکمبه معنای تمکن و مقدار توانگریتان است،چون غنی راوجدانوجدةمی خوانند،و بعضی قرائت کلمهوجدرا هم به فتحه واو حکایت کرده اند هم به ضمه و هم به کسره (3).
ضمیرهنبه مطلقات،یعنی زنان طلاقی بر می گردد، و این معنا را سیاق تایید
…………………………………….. (1)مجمع البیان، ج 10، ص 307. (2)اگر از گناهان بزرگ آنچه از آن نهی شده ایداجتناب بورزید، ما گناهان(کوچک)تان راتکفیر می کنیم، و در مدخلی آبرومند داخلتان می کنیم.سوره نساء، آیه 31. (3)مفردات راغب، مادهوجد.
صفحه : 532
می کند.تکلیف بچه شیر خوار زن مطلقه و معنای آیه این است که زنانی را که طلاق داده اید باید در همان مسکن که خودتان ساکنید سکنی بدهید، البته هر کس به مقدار وجدش، آن کس که توانگر است به قدرتوانگریش، و آنکه فقیر است باز به مقدار توانائیش.
ولا تضاروهن لتضیقوا علیهن – یعنی حق ندارید ضرری متوجه آنان کنید تا ماندن در آن سکنی برایشان دشوار شود، و از نظر لباس و نفقه در مضیقه شان قرار دهید.
و ان کن اولات حمل فانفقوا علیهن حتی یضعن حملهن- معنای این قسمت از آیه روشن است، می فرماید: اگر زنان طلاقی حامله باشند، باید نفقه آنان را بدهید تا فرزند خود رابزایند.
فان ارضعن لکم فاتوهن اجورهن – یعنی اگر حاضرشدند نوزاد خود را شیر دهند، بر شما است که اجرت شیر دادنشان را بدهید، چون اجرت رضاعت در حقیقت نفقه فرزنداست، که به گردن پدر است.
و اتمروابینکم بمعروف – ائتمارکه فعلائتمرواازآن مشتق است، وقتی در مورد چیزی استعمال می شود، معنای مشورت کردن در باره آن چیز را می دهد، به طوری که طرفهای مشورت به یکدیگر امر کنند، و در آیه مورد بحث که ائتمار به صیغه امر آمده و فرمودهائتمار بکنید،خطابش به زن و مرد است، می فرماید: در باره فرزند خود مشورت کنید تا به نحوی پسندیده و عادی به توافق برسید،به طوری که هیچ یک از شما و فرزندتان متضرر نشوید، نه مرد با دادن اجرت زیادتر از حد معمول متضرر شود، و نه زن با کمتر گرفتن، و نه فرزند باکمتر از دو سال شیر خوردن متضرر گردد، و همچنین ضررهای دیگری که ممکن است پیش آید به هیچ یک از شما متوجه نشود.
و ان تعاسرتم فسترضع له اخری – هر چند معنای تحت اللفظی این جمله این است که اگر یکی از شما خواست به طرف دیگر ضرر برساند، و اختلافتان برطرف نگردید، به زودی زنی دیگر غیر از مادر طفل او را شیر خواهد داد، ولی منظور این است که باید به زودی وقبل از آنکه کودک گرسنه شود، زنی دیگر آن کودک را شیر دهد.
لینفق ذو سعة من سعتهباید صاحب سعه از سعه خود انفاق کند.وانفاق از سعه به معنای توسعه دادن درانفاق است، و امر در این جمله متوجه توانگران است، می فرمایدمردان توانگر وقتی همسربچه دار خود را طلاق می دهند، باید در ایام عده وایام شیرخواری کودکشان، به زندگی مطلقه و کودک خود توسعه دهند.
صفحه : 533
و من قدر علیه رزقه فلینفق مما اتیه الله – قدر رزقبه معنای تنگی روزی است، و کلمهایتاءبه معنای عطا کردن است، می فرماید: و کسی که فقیر و در تنگنای معیشت است، و نمی تواند به زندگی همسر طلاقی و کودک شیرخوارش توسعه دهد، هر قدر که می توانداز مالی که خدای تعالی به او عطا کرده به ایشان انفاق کند.
لایکلف الله نفسا الا ما اتیها – یعنی خدای تعالی هیچ کسی راتکلیف ما لایطاق نمی کند، هر کسی را به قدر توانائیش تکلیف می فرماید، در مساله مورد بحث هم به مردتهی دست تکلیف توسعه نکرده است، بنا بر این، جمله مورد بحث می خواهد حرج را ازتکالیف الهی که یکی از آنها انفاق همسر مطلقه است نفی کند.
سیجعل الله بعد عسر یسرا – در این جمله به اشخاص تهی دست تسلیت و دلداری داده، مژده می دهد که به زودی خدای عز و جل بعد از تنگدستی و سختی، گشایش و رفاه می دهد.
بحث روایتی(روایاتی در ذیل آیات طلاق، راجع به احکام طلاق، عده، رجوع و…)
در الدر المنثوراست که: ابن مردویه از ابی سعید خدری روایت کرده که گفت: سوره نساء کوتاه، هفت سال بعد از سوره نسائی که جنب سوره بقره است نازل گردید (1).
مؤلف:منظور از سوره نساء کوتاه، همین سوره طلاق است.
و در همان کتاب آمده که مالک، شافعی، عبد الرزاق، (در کتاب المصنف)، احمد، عبد بن حمید، بخاری، مسلم، ابو داوود، ترمذی، نسائی، ابن ماجه، ابن جریر، ابن منذر،ابو یعلی، ابن مردویه، و بیهقی، (در کتاب سنن خود)همگی از پسر عمر روایت کرده اند که خود او گفت: همسرخود را در حال حیض طلاق دادم، و جریان را برای رسول خدا(ص)گفتم، حضرت در خشم شد و فرمود: باید برگردی و او رانگه بداری تا ازحیض پاک شود، و دوباره حیض ببیند و باز پاک شود، آن وقت اگر خواستی طلاقش دهی، یعنی در حال طهارتش و قبل از آنکه با او عمل زناشویی انجام دهی طلاق بدهی، این است آن عده ای که خدای تعالی در باره اش فرمود: فطلقوهن لعدتهن،آنگاه رسول خدا(ص)آیه را اینطور خواند که: یا ایها النبی اذا طلقتم النساء فطلقوهن فی قبل
…………………………………….. (1)الدر المنثور، ج 6، ص 236.
صفحه : 534
عدتهن (1).
مؤلف: اینکه آیه رافی قبل عدتهننقل کرده، قرائت خودابن عمر است، و درقرآن کریملعدتهنآمده.
ودر همان کتاب آمده که ابن منذر، از ابن سیرین نقل کرده که در باره جملهلعل الله یحدث بعد ذلک امراگفته: این جمله در باره حفصه دختر عمر نازل شد که رسول خدا(ص)اورا یکبار طلاق داد، و آیه شریفهیا ایها النبی اذا طلقتم النساء. ..یحدث بعد ذلک امرانازل شد، و به رسول خدا(ص)دستورداد که به طلاق خود رجوع کند (2).
و در کافی به سند خود از زراره از امام باقر(ع)روایت کرده که فرمود: هرطلاقی که بر طبق سنت و یا بر عده نباشد اعتبار ندارد.زراره اضافه کرده که به امام باقرعرض کردمطلاق سنتوطلاق عدهرا برایم تفسیر کن، فرمود: اما طلاق سنت این است که مردی که می خواهد همسرش را طلاق دهد، او را زیر نظر بگیرد تا حیض شود، وسپس از حیض پاک گردد، آنگاه بدون اینکه با او جماع کرده باشدیک بار طلاق دهد، و دونفر را هم بر طلاق دادن خود شاهد بگیرد، و سپس زیر نظرش داشته باشد تا دو بار خون حیض ببیندو پاک شود، که اگر برای بار سوم خون ببیند، عده اش تمام شده، و رابطه زوجیت بین آن دو به کلی قطع گردیده،به طوری که اگر بخواهد دوباره با او ازدواج کند، مثل سایر مردان اجنبی خواستگاری است از خواستگاران، اگر خواست می تواندبا او ازدواج کند، و اگرنخواست نمی کند، و در آن مدت که او را زیر نظر داشت تا از عده در آید، نفقه و سکنایش راباید بدهد، و نیز در آن مدت اگر مرد بمیرد، زن(مطلقه در عده اش)از او ارث می برد، و اگرزن بمیرد، مرد از اوارث می برد، ولی بعد از تمام شدن عده نه دیگر نفقه ای هست، و نه ارثی.
سپس فرمود:و اما طلاق عده که خدای تعالی در باره اش فرمود: فطلقوهن لعدتهن واحصوا العدة، چنین است که اگر مردی از شما خواست همسرش را طلاق عده دهد، باید او رازیر نظر بگیرد تا حیض شود، و سپس از حیض در آید، آنگاه یکبار طلاقش دهد، بدون اینکه بعد از پاک شدن با او جماع کرده باشد، و دو نفر شاهد عادل هم گواه بر طلاق بگیرد، و اگرخواست همان روز یا بعد از چند روز البته قبل از آنکه همسرش حیض ببیند، به او رجوع کند، و بر رجوع خود شاهد هم بگیرد، و با او جماع کند، و نزد خود نگه بدارد، تا حیض ببیند، و بعد
…………………………………….. (1 و 2)الدر المنثور، ج 6، ص 229.
صفحه : 535
از حیض دیدن و از حیض خارج شدن، یکبار دیگر طلاقش دهد، بدون اینکه با او جماع کرده باشد، و شاهد هم بر طلاق دادنش بگیرد، و باز هر وقت خواست البته تا قبل از حیض دیدن به او رجوع کند، و بر رجوع خود شاهد هم بگیرد، و بعد از رجوع با او جماع کند، و نزد خودنگه داری کند، تا برای بار سوم حیض ببیند، و چون از حیض خارج شد، قبل از آنکه با اوجماع کرده باشد طلاقش دهد، و بر طلاق دادنش گواه هم بگیرد، در این صورت دیگر رابطه زناشویی بین او و همسرش به کلی قطع شده، و دیگر نمی تواند در عده به اورجوع کند، (و یادر خارج عده او را عقد کند)، مگر بعد از آنکه آن زن با مردی دیگر ازدواج بکند، اگر اوطلاقش داد آن وقت می تواند دوباره عقدش کند.
زراره می گوید: شخصی پرسید: اگر زن از کسانی باشد که هیچ خون نمی بیند چه باید کرد؟فرمود مثل چنین زنی را باید به طلاق سنت طلاق داد (1).
و صاحب قرب الاسناد به سند خود از صفوان روایت کرده که گفت: من شنیدم ازامام صادق(ع)که مردی به خدمتش آمد، و این مساله را پرسید که من همسرم رادریک مجلس سه بار طلاق دادم، فرمود اعتبار ندارد، آنگاه فرمود مگر کتاب خدارا نمی خوانی که می فرمایدیا ایها النبی اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن و احصوا العدة و اتقوا الله ربکم لا تخرجوهن من بیوتهن و لا یخرجن الا ان یاتین بفاحشة مبینة.
آنگاه فرمود: آیا نمی بینی که می فرماید: لعل الله یحدث بعدذلک امراو سپس فرمود: هر چیزی که مخالف کتاب خدا و سنت باشد، باید به کتاب خدا و سنت برگردانده شود (2).
و درتفسیر قمی در معنای جملهلا تخرجوهن من بیوتهن و لا یخرجن الا ان یاتین بفاحشة مبینة، فرموده: این عمل برای مرد حلال نیست، که زنش را بعد از آنکه طلاق داد – ودر مدتی که می تواند به او رجوع کند – از خانه خود خارج سازد، و بر خود زن نیز حلال نیست که ازخانه شوهرش بیرون رود، مگر آنکه زن گناهی آشکار مرتکب شود که در آن صورت مردمی تواند او را بیرون کند.
و کلمهفاحشةبه معنای آن است که زن نامبرده یا زناکار باشدو یا از خانه شوهرسرقت کند، و یکی هم از مصادیق فاحشه سلیطه شدن بر شوهر است، که اگر زن طلاقی یکی
…………………………………….. (1)کافی، ج 6، ص 65، ح 2. (2)قرب الاسناد، ص 30.
صفحه : 536
چند روایت در باره تقوی، توکل و کفایت خداوند، در ذیل آیه شریفه: ومن یتق الله یجعل له مخرجا…از این اعمال را مرتکب شود، مرد می تواند او را از خانه خود خارج سازد (1).
و در کافی به سند خود از وهب بن حفص، از یکی از دو امام صادق و باقر(ع)روایت آورده که در باره زن طلاقی که در عده است فرموده: عده اش را درخانه اش نگه می دارد،و در آن ایام زینت خود را برای شوهرش ظاهر می سازد، لعل الله یحدث بعد ذلک امراتا شاید خدای تعالی دوباره محبت وی را در دل شوهرش بیفکند، ونفرت و کینه او را از دل شوهرش بیرون سازد (2).
مؤلف: در این معانی و معانی جمله جمله دوآیه مورد بحث روایات دیگری از ائمه اهل بیت(ع)رسیده است.
و بازدر آن کتاب به سند خود از معاویة بن وهب، از امام صادق(ع)روایت آورده که فرمود: کسی که خدای تعالی سه چیز به او داده باشد، از سه چیز دیگرش دریغ نمی دارد:کسی که توفیق دعایش داده باشند از اجابت دعایش دریغ نمی دارند، و کسی که توفیق شکرش دادند از زیادتر کردن نعمتش دریغ نمی دارند، و کسی که نعمت توکلش دادنداز موهبت کفایتش مضایقه نمی کنند.
آنگاه فرمود: آیا کتاب خدای عز و جل را خوانده ای که می فرماید:و من یتوکل علی الله فهو حسبه – کسی که بر خدا توکل کند او وی را کافی خواهد بود، لئن شکرتم لازیدنکم- به طور قطع اگر شکرگزاری کنید نعمتتان را زیاد می کنم، وادعونی استجب لکم – بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را (3).
و نیز در همان کتاب به سند خود از محمد بن مسلم روایت آورده که گفت: از امام صادق(ع)از کلام خدای عز و جل پرسیدم که می فرماید: و من یتق الله یجعل له مخرجاو یرزقه من حیث لا یحتسب، فرمود: یعنی در دنیایش به او این چنین رزق می دهد (4).
و در الدر المنثور است که: عبد بن حمید و ابن جریر و ابن ابی حاتم، از سالم بن ابی الجعد، روایت کرده اند که گفت: این آیه، یعنی آیهو من یتق الله…در باره مردی از قبیله اشجع نازل شد که دچار فقر و بلایی شده بود، دشمن پسرش را اسیر گرفته بود، نزد رسول خدا(ص)شد، حضرت فرمود: اتق الله و اصبر – از خدا بترس و صبر کنو
…………………………………….. (1)تفسیر قمی، ج 2، ص 374. (2)کافی، ج 6، ص 91، ح 10. (3)اصول کافی، ج 2، ص 53، ح 6. (4)نور الثقلین، ج 5، ص 355 به نقل از کافی.
صفحه : 537
پس از چندی پسرش که اسیر شده بود برگشت، خدای تعالی آزادش کرد، به خانواده اش ملحق شد، در بین راه به چند راس بز دست یافته بود، آنها را هم آورده بود، و جریان را به حضوررسول خدا(ص)عرضه داشت، در همین بین خدای تعالی این آیه را نازل کرد، حضرت فرمود: آن بزها مال خودت باشد (1).
و باز در همان کتاب است که ابو یعلی و ابو نعیم و دیلمی،از طریق عطاء بن یسار، ازابن عباس روایت کرده اند که گفت: رسول خدا(ص)در تفسیر آیهومن یتق الله یجعل له مخرجافرمود: یعنی از شبهه های دنیا و از سکرات مرگ و از شدائد روزقیامت برایش مخرجی قرار می دهد (2).
و نیز در همان کتاب است که حاکم(وی حدیث را صحیح دانسته)،و ابن مردویه وبیهقی، از ابوذر روایت کرده اند که گفت: رسول خدا(ص)آیهو من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسبرا تلاوت کرد، و آن قدر تکرار کرد تاچرتش گرفت، و آنگاه فرمود: ای ابوذر اگر تمامی مردم به این آیه تمسک می کردند، خداهمه شان را کفایت می کرد (3).
و نیز در همان کتاب آمده که ابن ابی حاتم و طبرانی و خطیب، از عمران بن حصین، روایت کرده اند که گفت: رسول خدا(ص)فرمود: کسی که امید خودرا از خلق برید، و همه امیدش را به خدا بست، خدا هر مؤنه از مؤنه هایش را کفایت می کند، واز جایی که خود او احتمالش را هم ندهدروزی می دهد، و کسی که همه امیدش به دنیاباشد، خدا او را به همان دنیا واگذار می نماید (4).
و نیز آمده که: ابن ابی حاتم، از ابن عباس، و او بدون واسطه از رسول خدا(ص)روایت کرده که فرمود: هر کس دوست می دارد نیرومندترین مردم باشد، برخداتوکل کند، و هر کس میل دارد بی نیازترین مردم باشد، باید به آنچه در ست خدا دارد، اعتمادش بیشتر از آنچه در دست خود دارد بوده باشد، و کسی که میل دارد محترم ترین مردم باشد از خدا بترسد (5).
مؤلف: در سابق در ذیل بحث پیرامون همین آیات مورد بحث معنایی برای این گونه روایات کردیم.
…………………………………….. (1 و 2)الدر المنثور، ج 6، ص 232. (3 و 4)الدر المنثور، ج 6، ص 233. (5)الدر المنثور، ج 6، ص 234.
صفحه : 538
و در کافی به سند خود از حلبی، از امام صادق(ع)روایت کرده که فرمود: عده زنی که حیض نمی بیند، و مستحاضه ای که خونش قطع نمی شود، سه ماه است، و عده زنی که حیض می بیند، ولی حیضش منظم نیست، سه نوبت حیض دیدن و پاک شدن است.
حلبی می گوید: از آن جناب معنای جملهان ارتبتمرا پرسیدم،و عرضه داشتم: منظور از این شک و ریبه چیست؟فرمود: حیضی که بیشتر از یک ماه طول بکشد ریبه است، و صاحبش باید سه ماه عده نگه دارد، نه اینکه معیار را حیض دیدن قرار دهد(تا آخر حدیث) (1).
و نیز در همان کتاب به سند خود از محمد بن قیس از امام ابی جعفر(ع)روایت آورده که فرمود: عده زن حامله ای که مطلقه شده وضع حملش است، و بر همسر اواست که در این مدت نفقه او را به طور معروف و معمول بدهد تا فرزندش را بزاید (2).
و نیز در آن کتاب به سند خود از ابی الصباح کنانی از ابی عبد الله امام صادق(ع)روایت کرده که گفت: هر گاه مردی همسرش را که آبستن است طلاق دهد، باید نفقه او را بپردازد، تا فرزند به دنیا آید، همین که فرزندش را زائید مزد شیر دادنش رامی دهد، و نباید به او ضرر بزند، مگرآنکه زن شیردهی پیدا شود که مزد کمتری بگیرد، اگرمادر طفل حاضر شد به آن مزد کمتر فرزندش را شیر دهد البته او مقدم بر بیگانه است، چون مادر کودک است، لذا تا روزی که بچه از شیر گرفته می شود مزد می گیرد و شیر می دهد (3).
و صاحب کتاب فقیه به سند خود از ربعی بن عبد الله و فضیل بن یسار، از امام صادق(ع)روایت کرده که در تفسیر جملهو من قدر علیه رزقه فلینفق مما اتیه اللهفرمود: اگر به مقداری که از گرسنگی نمیرد به او داد،و جامه اش را هم تامین کرد، که هیچ، و گرنه باید(حاکم شرع)بین شوهر و زن طلاقی اش جدایی بیندازد (4).
مؤلف: این روایت را صاحب کافی هم به سند خود از ابی بصیر از آن جناب روایت کرده (5).
و در تفسیر قمی در ذیل جملهواولات الاحمال اجلهن ان یضعن حملهن، آمده که: زن حامله اگر مطلقه شد، سرآمد عده اش همان وقتی است که بزاید، و آنچه در شکم داردبگذارد، حتی اگر بین طلاق و زائیدنش یک روز فاصله شود، پس بعد از زائیدن و پاک شدن
…………………………………….. (1)کافی، ج 6، ص 100، ح 8. (2 و 3)کافی، ج 6، ص 103، ح 1 و 2. (4)فقیه، ج 3، ص 279، ح 6. (5)کافی، ج 5، ص 512، ح 7.
صفحه : 539
می تواند شوهر کند، و همچنین به عکس، اگر بین طلاق و زائیدن نه ماه طول بکشد، عده اش نه ماه است، و نمی تواند شوهر کند، مگر بعد از وضع حمل (1).
و در کافی به سند خود از عبد الرحمان بن حجاج از ابی الحسن(ع)روایت کرده که گفت: من از آن جناب از زن آبستنی سؤال کردم که شوهرش طلاقش داده، و اوبچه اش را سقط کرده، آیا عده اش با سقط جنین تمام شده یا نه؟و اگر سقط به صورت مضغه باشد چطور؟فرمود:هر چه را که انداخته باشد، در صورتی که مشخص باشد که همان حمل است که انداخته، چه تمام باشد و چه ناقص، عده طلاقش همان سقط است، و در عده طلاق لازم نیست خلقت بچه ای که می آورد تمام شده باشد (2).
و در الدر المنثور است که ابن منذر از مغیره روایت کرده که گفت من به شعبی گفتم نمی توانم گفتار علی بن ابی طالب را بپذیرم، که گفته است: عده زن شوهر مرده آخر دو اجل است.شعبی گفت: اتفاقا نه تنها باید آن را بپذیری، بلکه مانند روشن ترین مطالبی که پذیرفته ای، باید بپذیری، برای اینکه همین علی بن ابی طالب بارها فرمود: آیه شریفهواولات الاحمال اجلهن ان یضعن حملهن، تنها مربوط به زنان مطلقه(3) است (4).
و نیز در الدر المنثور است که عبد الرزاق، از عبید الله بن عبدالله بن عتبة، روایت کرده که گفت: ابو عمرو بن حفص ابن مغیره با علی بن ابی طالب به سفر یمن رفت، از یمن نامه ای به همسرش فاطمه دختر قیس نوشت، که من تو را طلاق داده ام(و این سومین بار بودکه او را طلاق داد)و به هشام و عباس بن ابی ربیعه نوشت که نفقه او را بدهند، فاطمه آن نفقه را اندک شمرد و اعتراض کرد، نام بردگان به اوگفتند: به خدا سوگند تو اصلا نفقه نداری مگر این که حامله باشی، که نیستی، فاطمه نزد رسول خدا(ص)رفت،و مساله خود را با آن جناب در میان نهاد، رسول خدا(ص)فرمود: تو نفقه نمی بری.از آن جناب اجازه خواست تا از منزل شوهرش منتقل شود، و حضرت اجازه اش داد (5).
…………………………………….. (1)تفسیر قمی، ج 2، ص 374. (2)کافی، ج 6، ص 82، ح 9. (3)الدر المنثور، ج 6، ص 237. (4)جا داشت شعبی اضافه کند که عده زن شوهر مرده در جای دیگر قرآن آمده، و فرموده: والذین یتوفون منکم و یذرون ازواجا یتربصن بانفسهن اربعة اشهر و عشرامترجم. (5)و این بدان جهت است که طلاق بار سوم طلاقی نیست که شوهر بتواند به او رجوع کند و نفقه مخصوص طلاق رجعی است.مترجم.
صفحه : 540
مروان نزد فاطمه فرستاد، و جریان او را پرسش نمود، فاطمه جریان را برای مروان شرح داد، مروان گفت: من تاکنون چنین چیزی نشنیده ام، مگر از یک زن، و مابا این حرفهاحاضر نیستیم ناموس خود را رها کنیم، این مطلبی است که هیچ یک از مردم حاضر به آن نیستند، و خلاصه تو باید همچنان در خانه شوهرت بمانی، فاطمه گفت: حاکم بین من و شماکتاب خداست، و خدای تعالی فرموده: و لا یخرجن الاان یاتین بفاحشة مبینة، تا رسید به اینجا که می فرماید: لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک امرا، آنگاه فاطمه گفت: این حکم برای زنانی است که ممکن است شوهرانشان در ایام عده پشیمان شده، دو باره به زنان خودبرگشته،بخواهند با آنان زندگی کنند، و این بار سوم است که همسر من مرا طلاق داده، دیگرمنتظری چه حادثه ای حادث شود چطور وقتی سخن از نفقه می شود می گویید: چون حامله نیست نفقه نمی برد، و وقتی سخن ازآزادی می شود می گویید: نه باید در خانه حبس باشد، برای چه حبسش می کنید.
حکم خدا این است که وقتی کسی بخواهد همسر خودرا طلاق دهد، او را زیر نظربگیرد، تا حیض شود، و از حیض پاک گردد، آنگاه یک بار طلاق دهد، در صورتی که حیض می بیند سه بار باید حیض ببیند، و اگر حیض نمی بیند عده اش سه ماه است، و اگر حامله باشد عده اش وضع حمل او است، و اگر شوهر در ایام عده خواست رجوع کند می تواند رجوع کند، و دو شاهد هم بر رجوع خود بگیرد، همچنان که خدای تعالی فرمود: و اشهدوا ذوی عدل منکم، و این دو شاهد را هم در هنگام طلاق دادن بگیرد، و هم هنگام رجوع کردن.
حال اگر در ایام عده رجوع کرد که همسر او است، و شوهرش دو بار دیگر می تواند اورا طلاق دهد، و اگر رجوع نکرد، تا عده اش سر آمد، دیگر نمی تواند رجوع کند، بلکه با همان یک طلاق رابطه اش به کلی قطع شده، و زن اختیار خود را دارد که با چه کسی ازدواج بکند، با شوهر سابقش و یا با غیر او (1).
…………………………………….. (1)الدر المنثور، ج 6، ص 231.
منبع:
برچسب ها:احکام بانوان, در قرآن