Warning: session_start(): open(/opt/alt/php74/var/lib/php/session/sess_fb927e110d9e16d7dc330146f8bcdc83, O_RDWR) failed: Disk quota exceeded (122) in /home/doseir/domains/ferdose.ir/public_html/wp-content/themes/differ_parmis/warp/systems/wordpress/src/Warp/Wordpress/Helper/SystemHelper.php on line 489

Warning: session_start(): Failed to read session data: files (path: /opt/alt/php74/var/lib/php/session) in /home/doseir/domains/ferdose.ir/public_html/wp-content/themes/differ_parmis/warp/systems/wordpress/src/Warp/Wordpress/Helper/SystemHelper.php on line 489
نگاهي حقوقي به تأمين نفقه در پيشگيري از طلاق » موسسه حقوقی عدل فردوسی
Law

موسسه حقوقی عدل فردوسی به شماره ثبتی ۲۷۷۹۴

پیگیری کلیه دعاوی خود را با اطمینان به ما بسپارید.

دعاوی خانواده

کلیه دعاوی حقوقی خانوادگی اعم از مطالبه مهریه ، حضانت فرزند ، تمکین و طلاق را به ما بسپارید.

دعاوی ملکی

برای پیگیری دعاوی ملکی اعم از سرقفلی ، حق کسب ، پیشه ، تجارت و تخلیه اماکن مسکونی و تجاری با ما تماس بگیرید.

دعاوی کیفری

برای پیگیری کلیه دعاوی کیفری اعم از چک بلامحل كيفري، فروش مال غیر ، خیانت در امانت ، کلاهبرداری و ... با ما تماس بگیرید.

دعاوی حقوقی

برای پیگیری کلیه دعاوی حقوقی اعم از چک ، مطالبه خسارت ، سفته ، رسید ،دعاوي مالي ، ارث ، سهم الارث ، وصیت با ما تماس بگیرید.

دعاوی شهرداری ها

این موسسه کلیه دعاوی شهرداری ها مانند دریافت غرامت طرح‌هاي دولتي ، کمسیون ماده ۱۰۰ و غیره را نیز می پذیرد.

دعاوی دیوان عدالت

این موسسه دعاوی مرتبط با کمسیونهای ماده ۱۰۰شهرداری ها و غیره را در دیوان عدالت اداری می پذیرد.

907

مقالات حقوق جزایی

548

مقالات حقوق خانواده

965

مقالات حقوق خصوصی

نگاهي حقوقي به تأمين نفقه در پيشگيري از طلاق

عباس ويشته
/ ص 7

چكيده

مشکلات اقتصادي يکي از عوامل افزاينده طلاق است. وظيفه تأمين مالي مخارج زندگي بر عهدة زوج بوده كه اين وظيفه در قالب نفقه بيان شده و شرط پرداخت آن تمکين زوجه در برابر زوج است. اما دامنة شمول اين وظيفه تا کجاست؟ چه تعداد از طلاق­ها ناشي از عدم پرداخت نفقه هستند؟ براي پيشگيري از اين گونه طلاق­ها چه مي­توان کرد؟ در اين نوشتار در پاسخ به اين سؤالات، به مفهوم نفقه، نيازهاي امروز جامـعه در رابطه با مصاديق نفقه، ارتباط نفقه با طلاق، عوامل مؤثر در عدم پرداخت نفقه، تقسيم­بندي گروه­هاي فاقد توان مالي، قابليت بيمه در حمايت از اين گروه­ها، مطالعه تطبيقي با کشور تونس و مصر پرداخته شده است و در انتها اصلاح <قانون تأمين زنان و كودكان بي­سرپرست> براي کاهش طلاق­هاي ناشي از عدم تأديه نفقه پيشنهاد شده است.

كليدواژه

نفقه، طلاق، تمکين، بيمه مالي، بيمه اجتماعي، زنان

طرح مسأله :

طلاق يکي از مشکلات بزرگ اجتماعي است که آثار آن در جامعه به صورت‎هاي گوناگون نمود پيدا مي­کند. بحران­هاي عاطفي، اختلالات رفتاري کودکان، بي­پناهي زنان مطلقه، فساد اخلاقي، جرائم و … در اثر طلاق افزايش مي­يابند. براي کاهش اين آثار غير قابل انکار، به دو جنبه بايد توجه نمود: نخست آن که طلاق يک واقعيت است، ولي براي کاستن از آسيب­هاي آن از طريق کمک­هاي مالي، مشاوره‎هاي روانشناسي و … بايد اقدام نمود. دوم بايد از گسترش طلاق پيشگيري نمود و براي رسيدن به اين هدف بايد عوامل موجدش را شناخت. مشکلات اقتصادي و عدم توانايي زوج در تأمين مخارج زوجه از جمله عوامل مهم طلاق است. اما واقعاً چه تعداد از طلاق­ها به علت مشـكلات اقتصادي واقع مي‌­شوند؟ آيا براي پيشگيري از آنـها راهي وجود دارد؟ آيا مي­توان با تأمين نفقه مانع وقوع اين طلاق‎ها شد؟ اين نوشته در پي پاسخ به اين سؤالات، به بررسي نفقه به عنوان وظيفه مالي و قانوني زوج در برابر همسر، تأثير آن بر طلاق و تحليل راهکارهاي ممکن براي کاهش چنين طلاق­هايي مي‌­پردازد.

1) مباني نظري

1 ‍ـ 1) نفقه در لغت

نفقه از ريشه (ن ـ ف ـ ق) و به معناي تلف شدن است و درباره مال به معناي خرج شدن به کار مي رود. انفاق به معناي بخشيدن مال و مانند آن در راهي از راه‎هاي خير است. نفقه اسمي از مصدر انفاق است؛ به معناي چيزي که از مال خرج مي‌­شود. اين واژه به لحاظ کاربردش در حقوق تبديل به اصطلاح شده است؛ از اين رو در معنايش آورده­اند: <مايفرض للزوجه علي زوجها من مال للطعام و الکساء و السکني والحضانه ونحوها>. (آنچه که پرداختش از مال زوج به زوجه براي غذا، مسکن، پوشاک، حضانت و مانند آن واجب است) (انيس ابراهيم و ديگران، 1374: ص 942).

2 ‍ـ 1) نفقه در فقه:

نفقه در فقه، وظيفه­اي است که در قبال اطاعت زن از شوهر به ويژه در امور جنسي تحت عنوان تمکين خاص، بر عهده زوج قرار گرفته است. از آنجا كه اين احکام بر روايات و نصوص موجود مبتني است، تفاوت چنداني بين نظرات فقهاي قديم و معاصر نمي­باشد و تقريباً هيچ مخالفي در خصوص شرط بودن تمکين براي پرداخت نفقه به زن وجود ندارد (ر.ك. علامه حلي، 1413ق: ج3، ص10؛ شهيدثاني، 1410ق: ج5، ص466؛ نجفي، 1367: ج31، ص306).

آنچه دچار تحول شده است، نظر برخي فقهاي جديد در خصوص اقلامي است که بايد به عنوان نفقه به زن تأديه شود، مثلاًً برخي فقهاي قديمي بر اين عقيده بودند که مخارج درمان و داروي زن در حالت مريضي جزو نفقه نيست، اما فقهاي جديد غالباً اين موارد را جزو نفقه مي­دانند.

يكي از فقهاء مي‌­نويسد: <زوجته لم تلزمه نفقه المرض من دواء و اجره الطبيب و فصاد و حجام وانما عليه نفقة الصحه فان سافرت باذنه فعليه نفقة الحضر وان سافرت بغير اذنه فلانفقه لها فان حجت في الفرض بغير اذنه فعليه نفقة الحضر> (يحيي­بن­سعيدحلي، 1405ق: ص488). مخارج دارو، پزشک، رگزن و حجام در زمان مريضي بر عهدة شوهر نيست. فقط نفقه زمان سلامتي زن بر عهدة شوهر است و اگر زن به اذن شوهر مسافرت کند نفقه غير مسافرت را زن مـي­تواند بگيـرد و اگر بدون اجازه شـوهر سـفر کـرده باشـد اصلاً نفقه­اي به او تعلق نمي­گيرد.

علامه حلي نيز در اين خصوص مي‌­نويسد: <ولا تستحق عليه الدواء للمرض، و لا اجرة الحجامة، و لا اجرة الحمام الا مع البرد> (علامه حلي، 1413ق: ج3، ص105). زن استحقاق دريافت هزينه دارو براي بيماري، اجرت رگزن و پول حمام را ندارد، مگر هوا سرد باشد.

ميرزاي قمي نيز آورده است: <ظاهر اين است که قيمت دوا بر زوج لازم نيست و اين داخل نفقه نيست و همچنين اجرت حجام و نه اجرت حمام، مگر اين که هوا سرد باشد و از براي غسل محتاج حمام باشد> (ميرزاي قمي، 1413ق: ص 441).

اما صاحب جواهر در مورد مصاديق نفقه استدلال جالبي دارد ايشان مي‌‎نويسد:

<اگر ملاک در پرداخت نفقه، ضرورت باشد در نتيجه بايد تمامي آنچه مورد احتياج زن است پرداخت شود و استثنايي در مورد دارو، عطر، سرمه، اجرت حمام و کوتاه کردن مو وجود ندارد که اين نظر خالي از وجه نيست. اما اگر نفقه مخصوص لباس، غذا و مسکن باشد ديگر جايي براي بر شمردن روانداز و خادم گرفتن نيست به خصوص در مورد مريض و غيرآن احاديثي که در بيان موارد واجبش شنيده­ام آن را موجه مي‌­سازد. اما اگر ملاک معاشرت بالمعروف و اطلاق الانفاق باشد [اشاره به آيات قرآن دراين موارد دارد] نتيجه، وجوب همه است و نه تنها اينها، بلکه ساير مواردي که گفته­اند و جنبه حصري ندارد، هم تحت آن قرار مي‌‎گيرد. روش آن نيز احاله کردن تمامي آنها به عادت متداول بين زوجين در پرداخت نفقه از حيث رابطه زوجيت است نه از جهت شدت علاقه و مانند آن. فرقي هم ندارد که اين مصاديق ذکر شده باشند يا خير. اما همواره بايد وضعيت زن و مکان و زمان و مانند آن را در نظر گرفت. اگر هم اختلافي پيش آمد قاضي حسب مورد رفع خصومت مي­کند. وگرنه من از آنچه که از فقها نفياً و اثباتاً شنيده­ام دليلي که مختص برشمردن اين مصاديق و ويژه بودن آنها باشد نشنيده­ام (نجفي،1367: ج31، ص333).

به نظر مي­رسد فقها، پس از صاحب جواهر تحت­تأثير او يا تغيير شرايط زماني واقع شده­اند و غالباً يا مصاديق نفقه را ذکر نکرده­اند يا مخارجي مانند حمام و درمان را نيز از مصاديق نفقه دانسته­اند (ر.ك. موسوي خميني، 1390ق: ج2، ص317؛ زين‎الدين، 1413ق: ج7، ص152؛ نوري همداني، 1373ق: ص478؛ منتظري، 1377: ص467).

سؤال ديگر اين است که آيا ملاک پرداخت نفقه صرفاً سطح زندگي و وضع اجتماعي زن است يا توانايي زوج نيز ملاک مي‌­باشد؟ در واقع منشأ اختلاف تفسيري است که از آيه: <لينفق ذوسعة من سعته ومن قدر عليه رزقه فلينفق مما آتيه الله لايکلف الله نفساً الا ما آتيها سيجعل الله بعد عسر يسراً> (طلاق، 8) مي‌­شود. مي­توان به عبارت سلار از فقهاي متقدم اشاره نمود: <النفقة الواجبه: الاطعام و الکسوة والمسکن علي قدر الزوجه وحال الزوج بالعدل والاخدام علي ان الواجب من النفقة بحسب سد الخله، فما زاد فندب ما لم يبلغ حد الاسراف> (سلار، 1414ق: ص156). (نفقه واجب، غذا دادن، لباس و مسکن بر اساس سطح مالي زوجه و وضعيت مرد به صورت عادلانه است و خادم گرفتن. ميزان واجب براي نفقه رفع نياز است و هر چه بيش از آن باشد مستحب است تا جايي که به اسراف مبدل نشود). مشابه اين نظر در زبدئ البيان آمده است (محقق اردبيلي، بي­تا: ص541). اما صاحب جواهر با اين نظر به نوعي مخالف است و مي‌­نويسد: <معاصر در کنزالعرفان در تفسير اين آيه چنين بيان نموده: آيه بر اين دلالت دارد که در پرداخت نفقه حال زوج ملاک است نه زوجه ودر تأکيد حرفش به اين آيه استناد کرده است که لايکلف الله نفساً الا ما آتاها خداوند بر کسي تکليفي بيش از آنچه به او داده، وضع ننموده است گفته اگر ملاک، وضعيت زوجه باشد و وضع زوج نباشد در نتيجه برخي اوقات تکليف مالايطاق خواهيم داشت زيرا ممکن است زوجه از خانواده مالداري باشد اما زوج معسر باشد. اما براي من در اينجا نظراتي مطرح است:

اولاً، فتواي فقها بر اين است که شوهر بايد آنچه که زن بنا بر عادت امثال خودش نياز دارد از غذا و خورشت و لباس و مسکن تهيه کند.

ثانياً، آيه مزبور قابل تقييد است به اين معني که بگوييم در زماني که روزي زوج کفاف دهد، پرداخت کند. لذا جايز است که ميزان نفقه واجب، آن چيزي باشد که عادتاً براي زنان مثل زوجه است اما الان شوهر مقداري را بدهد که تواناييش را دارد و باقي به عنوان دين بر عهده­اش بماند. بنابراين از گفته خداوند که مي‌­فرمايد بعد از سختي آساني قرار مي‌­دهد پيروي مي‌­شود و به نظر من اين صراحت دارد در سخن ما. ظاهرا ًهم اجماع بر اين است. ضمن اين که ممکن است نزول آيه نيز درباره نفقه غير زوجه باشد که با اعسار ساقط مي‌­شود> (نجفي،1367: ج31، ص333).

به نظر مي‌­رسد سخن صاحب جواهر منطقي باشد و اين نظر را غالب فقها پذيرفته­اند و آنها هم نفقه را بر شوهر معسر واجب دانسته­اند اما مي‌­گويند بر عهده‎اش مي‌­ماند تا مؤسر شود (شيخ طوسي، 1387: ج6، ص21؛ طباطبايي، 1404ق: ج2، ص109؛ ميرزاي قمي، 1413ق: ج4، ص488).

3 ‍ـ 1)نفقه در قانون

نگاهي به قانون مدني در موارد مربوط به نفقه نشان مي­دهد که اين قانون، با آن که از فقه ريشه گرفته است، لکن در موارد اختلاف نظر بين فقها، نظراتي را انتخاب کرده که قابليت اجرايي بهتري در جامعه داشته باشند و مسائلي مانند واجب نبودن پرداخت هزينه درمان و حمام زن بر مرد يا ممنوع بودن زن در خروج از منزل بدون اجازه زوج را مطرح نکرده است.

آنچه از قانون مدني مي­توان در خصوص نفقه استخراج نمود عبارت است از:

1 ‍ـ 3 ‍ـ 1) نفقه در عقد نکاح دايم يا نکاح موقتي که در آن شرط شده باشد برعهده مرد است (مواد 1113و1106ق.م.).

2 ‍ـ 3 ‍ـ 1) در طلاق رجعي و طلاق زني که باردار است تا زمان وضع حمل نفقه بر عهده مرد است (ماده 1109ق.م.)

3 ‍ـ 3 ‍ـ 1) پيش از اصلاح، ماده 1110ق.م. تصريح داشت که زن در عده وفات حق نفقه ندارد. در سال 1381 با اصلاح قانون مدني، بيان شد که در ايام عده وفات، مخارج زندگي زوجه عندالمطالبه از اموال اقاربي که پرداخت نفقه بر عهده آنان است در صورت عدم پرداخت تأمين مي‌­گردد.

البته ناگفته پيداست که اين اصلاح صحيح نمي­باشد. موضوعي که در اصلاح طرح شده، مربوط به نفقه اقارب است و ربطي به نفقه واجب بر زوج ندارد.

<قانونگذار در تصويب اين ماده نفقة زوجه و اقارب را خلط کرده است. با اين که احکام نفقة اقارب در قانون مدني به تفصيل ذکر شده (مواد 1196 ق.م. به بعد) تصويب اين حکم داراي ضعف و اجمال بسيار است. آيا تفاوت بين نفقة زوجه از اموال شوهر و نفقة زن شوهر مرده از اموال خويشان خود (غير از زوج) معلوم نيست؟ آيا حکم جديدي وضع شده؟ آيا زوجه در عدة وفات از اموال شوهر مرده نفقه دارد؟ پاسخ به سؤال اخير منفي است ولي نظر قانونگذار چيست؟> (قاسم زاده، ره­پيک، کيايي، 1384: ص391).

4 ‍ـ 3 ‍ـ 1)شرط تعلق نفقه، اداي وظايف زوجيت از طرف زن است (ماده 1108ق.م.). مگر اين که مرد بعد از ازدواج مبتلا به امراض مقاربتي شده باشد (ماده 1127ق.م.).

5 ‍ـ 3 ‍ـ 1) زن در صورت خوف بدني يا مالي يا شرافتي مي‌­تواند با شوهر در يک منزل زندگي نکند و در اين حالت نفقه بر عهده مرد خواهد بود (ماده 1115ق.م.).

6 ‍ـ 3 ‍ـ 1) شوهر مي‌­تواند زن خود را از حرفه يا صنعتي که منافي مصالح خانوادگي يا حيثيات خود يا زن باشد منع کند (ماده 1117ق.م.).

2)تبيين مسأله

سـؤال اصلي اين است که براي کاهـش طلاق­هاي ناشي از عدم پرداخت نفقه چه مي‌­توان کرد؟ اين سؤال بر چند پيش­فرض مبتني است: الف) طلاق­هايي به اين علت واقع مي­شوند؛ ب) اين طلاق­ها، تعداد زيادي هستند و بايد آنها را کاهش داد. در تبيين اين پيش فرض­ها، بايد سه حوزة مختلف جداگانه بررسي شود: نخست ارتباط نفقه با طلاق در قانون؛ دوم آمار طلاق­هاي ناشي از نفقه در دادگاه؛ سوم ارتباط طلاق با نفقه در جامعه.

1 ‍ـ 2 ) ارتباط نفقه با طلاق در قانون

قانون مدني، امکان تقاضاي طلاق به لحاظ عدم پرداخت نفقه را پيش­بيني کرده است. در ماده 1129 ق.م. آمده: <در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجراي حکم محکمه و الزام به دادن نفقه، زن مي‌­تواند براي طلاق به حاکم رجوع کند و حاکم شوهر او را اجبار به طلاق مي­نمايد. همچنين در صورت عجز شوهر از دادن نفقه>. علاوه بر اين ماده که صريحاً بر امکان صدور طلاق به لحاظ عدم پرداخت نفقه تأکيد دارد؛ ماده 1130 ق.م. نيز اشعار مي دارد:

<در صورتي که دوام زوجيت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وي مي­تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضاي طلاق کند، چنانچه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود دادگاه مي­تواند زوج را اجبار به طلاق نمايد و در صورتي که اجبار ميسر نباشد، زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده مي‌­شود> اين ماده به زوجه امکان مي‎دهد که به استناد عسر و حرج ناشي از سختي در معيشت، تقاضاي طلاق کند.

الـبته اين ماده تنها اخـتصاص به نفـقه ندارد <خودداري شـوهر از نزديکي با زن، بي­اعتنايي و اهانت به او، اختيار همسران ديگر، پاي­بند نبودن به وفاداري (داشتن رابطه نامشروع)، اعتياد و سوء معاشرت و… ممکن است از اسباب ايجاد عسر و حرج و طلاق به درخواست زن قرارگيرد> (کاتوزيان، 1378: ص 692).

هر چند اين دو ماده راه­هاي هميشگي خلاصي از دشواري­هاي اقتصادي زندگي هسـتند، اما با سـخت تر شدن اوضاع مالي در جامعه، استفاده از اين دو ماده افزايش مي­يابد.

با نگـاهي به قانون مدني، اين نتـيجه حاصل مي‌­شود که زوجه هيچ وظيفه­اي براي کارکردن و تأمين هزينة خود و فرزندان ندارد. در عقد دائم نفقه زن به عهدة شوهر است (ماده 1106ق.م.) و نفقة اولاد برعهدة پدر است، پس از فوت پدر يا عدم قدرت او به انفاق، به عهدة اجداد پدري است (مادة 1199ق.م.).

تنها وظيفه­اي که قانون براي زوجه در نظرگرفته، تمکين از شوهر است و حتي زن مي‌­تواند فرزند خود را نيز شير ندهد (ماده 1176 ق.م.) و اگر کار کند هم وظيفه­اي براي پرداخت هيچ يک از مخارج زندگي ندارد. با توجه به اين که عدة زيادي از زنان در حال حاضر، شاغل هستند و در تأمين هزينه­هاي زندگي شراکت دارند، اين نتيجه معلوم مي‌­شود كه اگر اين زنان بخواهند از حقوق قانوني مندرج در قانون مدني و فقه استفاده کـنند و هيچ هـزينه­اي را نپذيرند، در اثر عدم توانايي همسرانشان در تأمين هزينه­ها، تعداد طلاق­هاي ناشي از نفقه افزايش خواهد يافت. پس در واقع، مواد مزبور ذاتاً افزاينده طلاق هستند.

2 ‍ـ 2)عدم آمار طلاق­هاي ناشي از نفقه در دادگاه

در تمامي مجتمع­هاي خانواده، بخشي از دادخواست­هاي مربوط به طلاق، مستند به مواد 1130 ـ 1129 ق.م. هستند، اما چه درصدي از پرونده­ها منجر به صدور رأي براين اساس مي‎شوند؟ دراين باره آماري وجود ندارد و نمي­توان به آساني به چنين آماري دست يافت. ولي چرا با وجود فن­آوري­هاي جديد در داده پردازي، چنين کاري ممکن نيست؟ برخي از دلايل به شرح ذيل بيان مي‎شود:

1 ‍ـ 2 ‍ـ 2) در دادگستري هنوز سيستم رايانه­اي سراسري که تمام ادارات و محاکم آن را به هم متصل کند نه تنها در سطح کشور، بلکه در سطح يک استان يا شهر هم وجود ندارد؛ لذا پردازش اطلاعات از اين طريق منتفي است.

2 ‍ـ 2 ‍ـ 2) حتي در مجتمع­هاي قضايي نيز، شبکه­هاي داخلي که تمام بخش‎هاي يک مجتمع و شعب آن را به هم متصل کند، وجود ندارد. آنچه در مجتمع­هاي قضايي وجود دارد، تنها به طرفين پرونده اين امکان را مي‌دهد که شعبه­اي که پرونده به آن ارجاع شده است را پيدا کنند. بنابراين تنها راهي که براي دستيابي به آمار باقي مي­ماند آن است که تک­تک احکام مطالعه شود تا مشخص گردد، چه تعداد از آنها به دليل عدم پرداخت نفقه صادر شده­اند. البته واضح است که لازمه انجام اين کار، داشتن تعداد زيادي نيرو و زمان زياد است.

3 ‍ـ 2 ‍ـ 2) صرفنظر از نبودن پردازش­هاي رايانه­اي در خصوص داده‎هاي موجود در احکام دادگاه­ها و لزوم مطالعه تک تک پرونده­ها و آراي صادرشده در خصوص آنها براي يافتن آمار، مشکل بزرگ ديگر اين است که دادگستري براي در اختيار قرار دادن پرونده­ها و آراي صادر شده، محدوديت دارد و به آساني پرونده­ها را در اختيار پژوهشگر قرار نمي­دهد.

4 ‍ـ 2 ‍ـ 2) نمي­توان در يک شعبه يا مجتمع قضايي، جامعه آماري نمونه­اي به دست آورد زيرا:

الف‌) مجتمع­هاي قضايي براساس مناطق جغرافيايي، صلاحيت يافته­اند لذا درهرکدام از آنها، وضعيت اقتصادي مراجعه کنندگان با ديگري متفاوت است وهيچ کدام از تمام اقشار جامعه پرونده ندارند.

ب‌) براساس پرونده­هاي يک شعبه نيز نمي­توان به يک جامعة آماري مطلوب دست يافت، زيرا از تنوع لازم براي داشتن يک نمونة آماري برخوردار نيست و علاوه بر آن کاملاً تصادفي است. امكان دارد در يک ماه 20 پرونده طلاق مرتبط با نفقه، منجر به حکم شود، ولي در ماه بعد، اصلاً حکمي در اين باره صادر نشود.

3 ‍ـ 2) ارتباط نفقه با طلاق در جامعه

با اندکي تأمل مي‌توان دريافت که احکام طلاق صادر شده توسط دادگاه­ها به دليل عدم پرداخت نفقه، بيانگر واقعيت جامعه نيست. علت اين مباينت در چند بند قابل بيان است:

1 ‍ـ 3 ‍ـ 2) ارتباط نفقه با تمکين

محاکم زماني به استناد ماده 1129ق.م. حکم صادر مي­کنند که زن قبلاً مرد را به پرداخت نفقه محکوم کرده باشد. همچنين شرط تعلق نفقه به زن، تمکين اوست، پس در نتيجه احکامي که صادر شده­اند، زناني را نشان مي­دهد که زوج عليه آنها نتوانسته حکم تمکين بگيرد، يعني يکي از حالات ذيل در اين پرونده­ها وجود داشته است:

1 ‍ـ 1 ‍ـ 3 ‍ـ 2) زن در خانه شوهر زندگي نمي­کند و تمکين هم نمي­کند و مرد به لحاظ عدم اطلاع از قانون، عليه زوجه حکم تمکين نگرفته است.

2 ‍ـ 1 ‍ـ 3 ‍ـ 2) زن در خانة شوهر است، ولي شوهر در خانه نيست و هزينة زندگي را نيز تأمين نمي­کند.

3 ‍ـ 1 ‍ـ 3 ‍ـ 2) به ندرت ممکن است، زن و شوهر هردو با هم بتوانند در يک جا زندگي کنند و زن عليه شوهر حکم پرداخت نفقه بگيرد.

4 ‍ـ 1 ‍ـ 3 ‍ـ 2) پس از انعقاد نکاح، علي‌رغم آمادگي زوجه، زوج به لحاظ مشکلات اقتصادي نتوانسته امکانات لازم براي زندگي مشترک را فراهم کند.

با دقت در اين موارد معلوم مي‌­شود، اين مصاديق، علي­رغم کثرت، موارد متعددي را در جامعه نشان نمي­دهند؛ زيرا زماني که فشار اقتصادي زياد مي­شود، اختلافات گسترش پيدا مي­کند و زوجه معمولاً خانه را ترک مي­کند. در نتيجه حاضر به ادامه زندگي نيست و اين موضوع منجر به صدور حکم تمکين عليه زوجه مي­شود.

بنابراين برخي از زناني که به لحاظ مالي مشکلات دارند در دادگاه نمي­توانند حکم طلاق به استناد عدم پرداخت نفقه بگيرند.

2 ‍ـ 3 ‍ـ 2) تفاوت مفهوم نفقه در قانون با جامعه

نفقه در قانون به نيازهاي اساسي اختصاص يافته است؛ همچنين قانون و فقه تصريح دارند که نيازهاي يک شخص بر اساس جايگاه اجتماعي وي متفاوت است. در نتيجه تفاوت برداشـت دربارة اين که جايگاه اجتماعي يک فرد چه اقتضايي دارد، به وجود مي­آيد. صرف­نظر از اين اختلاف سليقه نبايد از ياد برد که نفقه براي هزينه­هاي ضروري مطرح شده است. با اين نگاه در قانون آيا هزينة کلاس زبان براي يک طفل هشت ساله هم ضروري است؟ رفتن به سونا يا کلاس‎هاي مختلف توسط زوجه هم ضروري تلقي مي­شود؟ در شرايط فعلي نمي­توان چنين هزينه‎هايي را در مفهوم نفقه گنجاند و بعيد است دادگاه­ها­ به آساني حکم به پرداخت اين موارد بدهند؛ درحالي که اختلاف­هاي متعددي که ناشي از عـدم پرداخت اين قبيل هزينه‎ها هستند در خانواده­هاي اقشار متوسط ايجاد مي­شود. به عبارت ديگر مفهوم مندرج در قانون در مورد نفقه، پاسخگوي نيازهاي امروز بخش زيادي از جامعه نيست. اما براي حل اين مشکل چه مي توان کرد؟

1 ‍ـ 2 ‍ـ 3 ‍ـ 2) راه­حل­‌هاي ممكن

الف) هدف قانونگذار از تحميل نفقه برمرد، تأمين نيازهاي اوليه زنان بوده است، لذا نبايد دامنة اين اجبار را گسترش داد.

ب) بر اساس ملاک عرفي بودن نفقه، دادگاه مشکل را حل کند.

ج) در قانون، بر موارد جديد، تصريح شود.

د) زوجه با شرط ضمن عقد، تأمين اين موارد را بر عهدة زوج قرار دهد.

2 ‍ـ 2 ‍ـ 3 ‍ـ 2) نقد و بررسي

الف) اما نظر اول قابل پذيرش نيست، چون بخش اعظم جامعه در تأمين اين نيازهاي اوليه مشکل چنداني ندارند. در واقع اين معيارها، تنها براي زنده ماندن کفايت مي­کند و اختلافات در نيازهاي ديگر بروز پيدا مي‌کند.

ب) نظر دوم به نسبت نظر اول، معقول­تر است و در فقه هم بر آن تأکيد شده است: <مقدار و نوع نفقه از پيش تعيين شده نيست بلکه ضابطه و معيار عرفي دارد و با در نظر گرفتن امثال زن و نيازهاي شهري که در آن زندگي و سکونت دارد تعيين مي‌گردد> (موسوي خميني،1390ق: ج2، ص315). اما اين نظر اشكالاتي دارد:

‍ـ تشخيص عرف آسان نيست، براي اطلاع از نظر عرف بايد به مردم رجوع نمود که تنها راه انديشيده شده براي آن داشتن هيئت منصفه­اي از مردم عادي است؛ در حالي که در عمل نمي­توان براي هر دعوي خانوادگي آن را تشکيل داد.

‍ـ اين که هرچند مراجعه به نظر مردم در دعاوي خانوادگي سخت است، اما در مورد نفقه اين کار دشوارتراست؛ زيرا مـيزان نفقه براسـاس پايـگاه خانوادگي زوجه تعيين مي­شود. يعني بايد نظر بخشي از جامعه که همسطح زوجه هستند ملاک عمل قرار گيرد.

‍ـ در صورتي که مراجعه به عرف صورت نگيرد، تنها ملاکي که باقي مي­ماند، نظر قاضي مي‌­باشد که اين به معناي داشتن آراي متفاوت به لحاظ سليقه­هاي مختلف قضات خواهد بود.

بنابراين بهترين راه آن است که مصاديق نفقه از طريق قرارداد مشخص شود. به عبارت ديگر زوجين به هنگام نکاح آن را شرط کنند. به اين ترتيب اختلاف نظر در مورد ميزان نفقه زن و فرزندان بروز پيدا نخواهد کرد و اختلاف نظر در مورد مصاديق آن نيز رخ نخواهد داد. اما مشکل اين نظرآن است که در هنگام ثبت ازدواج به دلايل مختلف زوجين دقت کافي براي درج اين مصاديق نخواهند داشت؛ زيرا اولاً ممکن است حجب و حياي ذاتي زنان مانع از بيان صريح خواسته‎هاي بعدي آنان شود. ثانياً اشتغال­هاي ذهني زن و شوهر به مراسم سنتي، جشن و پايکوبي، مخارج و غيره مانع از تمرکز فکر براي چنين اموري مي­شود. ثالثاً برخي اوقات تراکم کاري سردفتر ازدواج و طلاق و عجله زوجين براي برگزاري مراسم، اجازه نمي­دهد که زوجين بتوانند راجع به اين مسائل فکر کنند.

در مجموع به نظر مي­رسد بهترين راه آن است که چند فرم نمونه براي طبقات مختلف فقير، متوسط و متمول (بر اساس سطح مالي و اجتماعي زوجه) تهيه شود در هنگام ثبت به زوجين ارائه گردد تا از بين آنها مواردي را انتخاب کنند.

نتايج ذيل از تبيين مسأله به دست مي‌­آيد:

الف)تعدادي از زن­ها كه نمي­توان آمار دقيقي از آنها ارائه کرد، واقعاً به لحاظ پرداخت نشدن نفقه تقاضاي طلاق مي­کنند.

ب)عدة زيادي از زن­ها با وجود تحمل کمي نفقه، سختي زندگي يا کار کردن براي تأمين معاش و حق قانوني، تقاضاي طلاق نمي­کنند.

ج)تعدادي از زوجين با وجود اختلافات مالي با هم، به دليل عدم شمول توقع آنها در تعريف قانون از نفقه تحت عناوين ديگر تقاضاي طلاق مي­کنند.

د) برخي از زنان با وجود تقاضاي طلاق به استناد نفقه در واقع براي گسستن رشته زندگي مشترک دلايل ديگري دارند؛ اما چون حق طلاق در اختيار مرد است، راه ديگري براي تقاضاي طلاق نيافته­اند، مثلاً زن شاغلي متوجه مي­شود که همسرش به وي خيانت مي­کند، اما نمي­تواند اين موضوع را در دادگاه ثابت کند و شوهر هم حاضر به طلاق نيست. در اين جا زن با وجود اين که مي­تواند از درآمد خود مخارج خانه را تأمين کند با تمسک به نپرداختن نفقه تقاضاي طلاق مي­کند.

هـ)زناني که به جهت دشواري زندگي، خانه را ترک کرده­اند و به لحاظ عدم تمکين، نفقه به آنها تعلق نمي­گيرد و تقاضاي طلاق به استناد آن هم نمي­توانند بکنند.

3) تحليل مسأله

از بين گروه­هاي فوق، گروه چهارم که از نفقه به عنوان مستند قانوني صرفاً استفاده مي­کنند؛ داخل در قلمرو مسأله نيستند. گروه دوم نيز کساني هستند که با وجود مؤثر بودن اختلافات مالي مي­توان با مشاوره و ايجاد تفاهم از طلاق آنها جلوگيري نمود. اما سه گروه ديگر کساني هستند که واقعاً مشکلات اقتصادي بر زندگي آنها سايه افکنده است. براي ارائه راهکار جهت حل مشکل اين سه گروه، بايد علت مورد بررسي قرارگيرد. به نظر مي­رسد علت اصلي بروز مشکل اقتصادي زياد شدن هزينه­ها نسبت به درآمد­ها باشد. علاوه بر اين براي تحليل حقوقي موضوع، عامل اراده و زمان نيز تأثيرگذار هستند. با توجه به اين چهار مؤلفه مي­توان مسأله را به صورت ذيل تحليل نمود:

1 ‍ـ 3) تأثير عامل زمان: افرادي که دچار مشکل مالي در زندگي مشترک هستند دو گروه مي‌­باشند:

الف) کساني که از ابتداي تشکيل ازدواج توانايي تأمين نفقه را نداشته­اند؛

ب) کساني که بعد از ازدواج توانايي مالي خود را از دست داده­اند.

2 ‍ـ 3) تأثير عامل درآمد: کسي که منبع درآمد خود را از دست بدهد، نمي­تواند مخارجش را تأمين کند، اما منبع درآمد اين فرد از دو حالت خارج نيست:

الف) شخص حقوق بگير است و درآمدش وابسته به حقوق پرداختي از طرف يک نهاد دولتي يا غير دولتي است؛

ب) شخص حقوق بگير نيست و به اصطلاح شغل آزاد دارد.

3 ‍ـ 3) تأثيرعامل هزينه

افزايش هزينه ها يا مخارج را به دو گروه مي توان تقسيم نمود:

الف) افزايش­هاي دائمي، مثل بچه دار شدن؛

ب) افزايش­هاي مقطعي، مثل هزينه زايمان.

4 ‍ـ 3) تأثيرعامل اراده

کسي که داراي مشکل مالي است يا به صورت غيرارادي دچار اين مشکل شده يا اراده­اش در آن تأثير داشته است يا به عبارت ديگر سوء­تدبير، باعث سختي زندگي شده است.

جدول (1): دسته­بندي وضعيت افراد داراي توانايي تأمين نفقه در ابتداي ازدواج

شرايط

وضعيت


افزايش دائم هزينه


افزايش غيردائم هزينه

حقوق­بگير



ارادي



غيرارادي



ارادي



غيرارادي

غيرحقوق­بگير



ارادي



غيرارادي



ارادي



غيرارادي

4) بررسي راهكارهاي موجود

در بررسي راهکارهاي موجود يکي از طرق مفيد، استفاده از تجربيات کشورهاي ديگر است. بدين منظور ابتدا وضعيت دو کشور اسلامي مصر و تونس که جزو کشورهاي پيشرو عرب در مسائل حقوقي هستند، بررسي مي‌­شود.

1 ‍ـ 4)مطالعه تطبيقي

1 ‍ـ 1 ‍ـ 4) تونس

در تونس قانون شماره 65 مورخ 5 ژوئيه1993 در خصوص تأسيس صندوق تضمين نفقه و هزينه­هاي بعد طلاق تصويب شده است. اين قانون شامل ده ماده است. در ماده اول آمده: اين صندوق براي کمک به کودکان و زنان مطلقه است و تحت پوشش صندوق ملي تأمين اجتماعي قرار مي‌­گيرد. اين صندوق در واقع مسؤوليتش پرداخت مبالغ <محکوم به> در احکام نفقه ناشي از طلاق و هزينه­هاي بعد از طلاق است. صندوق اين مبالغ را مي‌­پردازد و بعد به تقسيط از محکوم عليه دريافت مي‌­کند و در ازاي اين کار پنج درصد کارمزد مي‌­گيرد. در صورتي که محکوم عليه اقساط را به موقع تأديه نکند بايد جريمه تأخير بپردازد.

درآمد صـندوق از بودجه دولـت­، کارمـزدها و اقـساط دريافتي، درآمـدهاي سـرمايه­گذاري، هبه­ها و عطايا تأمين مي‌­شود. صندوق ملي تأمين اجتماعي وظيفه حمايتي در قبال آن دارد و حق ندارد درآمدهاي آن را در غير موارد مصرح در قانون هزينه کند(www.rcd.tn).

2 ‍ـ 1 ‍ـ 4)مصر

در مصر ابتدا قانون تنظيم برخي شرايط و اجرائيات دادخواهي­هاي ناشي از مسائل احوال شخصيه به شماره 1 سال 2000 ‍ـ که در قانون شماره 91 سال 2000 اصلاح شد ‍ـ به تصويب رسيد. ماده 71 اين قانون مقرر مي‌­داشت که يک نظام بيمه خانواده با هدف تضمين اجراي احکام صادره براي پرداخت نفقه زوجه يا مطلقه يا اولاد يا اقارب ايجاد شود و تحت­نظر بانک اجتماعي ناصر اداره گردد.

برابر اين قانون بانک اجتماعي ناصر مکلف به پرداخت نفقه­ها، اجور و هر چيزي که در حکم آن است و به نفع زوجه مطلقه، اولاد يا والدين صادر مي‌­شود مي‌­باشد (بانک اجتماعي ناصر يک مؤسسه غيرانتفاعي است که مطابق قانون شماره 66 سال1971 تأسيس شده و در واقع عهده­دار اداره امور مالي تأمين اجتماعي اين کشور است).

اين بانک پس از پرداخت مبالغ محکوم­به مي‌­تواند آنها را از محکوم­عليه دريافت نمايد.

ماده 73 اين قانون تمامي نهادهاي دولتي را مکلف کرده است که با تقاضاي اين بانک، مبالغ پرداختي توسط آن را از حقوق کارکنان خود کم و به حساب بانک ناصر واريز نمايند. در ماده 74 آن آمده در صورتي که محکوم­عليه حقوق­بگير نباشد بايد هفته اول هر ماه اقساط را بپردازد.

ماده 75 اين قانون به بانک ناصر اجازه داده، مبالغ پرداختي را از طريق توقيف اموال و درآمدهاي محکوم­عليه باز پس بگيرد.

ماده 76 اين قانون نيز حداکثر مبلغ قابل توقيف از حقوق کارکنان را از 50 ـ 25 درصد براساس تعداد افراد محکوم له قرار داده است.

دو ضمانت اجراي کيفري هم وجود دارد. براي سوءاستفاده­کنندگان مالي شش ماه حبس و کساني که با نقشه و احکام ساختگي مبالغي دريافت ­کنند، تا دو سال حبس در نظر گرفته شده است.

بعد از آن به لحاظ مشکلاتي که در اجرا پيش آمد، قانون شماره11 سال 2004 براي تأسيس صندوق نظام بيمه خانواده به تصويب رسيد. مطابق ماده 1 اين قانون، اين صندوق غيرانتفاعي براي حل مشکلات اجراي احکام نفقه و تحت پوشش بانک ناصر ايجاد مي‌­شود. همه خانواده­ها مکلف به عضويت در آن هستند و براي هر ازدواج 50 ليره، براي طلاق يا رجوع 50 ليره و براي اخذ هر گواهي ولادت 20 ليره بايد به بانك بپردازند. در واقع اين صندوق وظايف بانک ناصر را در موارد فوق عهده­دار مي‌­شود (http://www.alassy.net و http://www.arablegalportal.org) .

2 ‍ـ 4)راهکاربومي

در مورد مشكلات مختلفي که در تحليل مسأله بيان شد، نمي­توان يک راه حل واحد ارائه نمود، لذا ابتدا هر گروه جداگانه بررسي شده، سپس به نقش بيمه به عنوان يک راهکار مطلوب توجه شده است.

1 ‍ـ 2 ‍ـ 4) اشخاص فاقد توان مالي اوليه

به نظر مي­رسد در مورد اين گروه بهترين راه پيشگيري از بروز مشکل است. لذا پيشنهاد مي­شود با انجام مطالعاتي اقتصادي، حداقل درآمد براي تشکيل زندگي در مناطق مختلف کشور تخمين زده شود و از ثبت ازدواج کساني که فاقد اين حداقل هستند تا زماني که واجد آن شوند يا شخص ديگري پرداخت اين هزينه را تضمين نمايد، خودداري شود.

2 ‍ـ 2 ‍ـ 4) اشخاص واجد توان مالي اوليه

در مورد اين اشخاص ممکن است تغيير درآمد در اثر کاهش درآمد يا افزايش هزينه­ها باشد.

1 ‍ـ 2 ‍ـ 2 ‍ـ 4) کاهش درآمد

اما در خصوص اين افراد حالات مختلفي وجود دارد. مثلاً از دست دادن منبع مالي براي يک کارمند مي­تواند در اثر از کارافتادگي يا اخراج يا تعطيلي محل کار رخ دهد. اما براي يک فرد غيرحقوق بگير علاوه بر از كارافتادگي ممکن است، از دست رفتن سرمايه، پايين آمدن دستمزدها يا قيمت­ها، افزايش قيمت مـواد اوليه کالايي که توليد مي­کند يا تغييرات موارد ديگري بر اساس شغل فرد، باشد. تمامي اين موارد ممکن است تحت تأثير اراده فرد يا بدون اراده حادث شود.

2 ‍ـ 2 ‍ـ 2 ‍ـ 4)افزايش هزينه ها

‍ـ افزايش هزينه غيرارادي: در افزايش هزينه­ها نيز حالات مختلفي ممکن است رخ دهد. افزايش­هاي غيرارادي زيادي در هزينه­ها وجود دارند: بيماري، فوت اقوام، ازدواج فرزندان، بالا رفتن هزينه­هاي کار و توليد، خرابي لوازم کار، همين­طور حوادث غيرمترقبه مانند زلزله، سيل، طوفان و … .

‍ـ افزايش هزينه ارادي: اما کساني را که در اثر سوء تدبير به صورت ارادي منابع مالي خود را از دست داده­اند، به دو گروه مي­توان تقسيم نمود:

الف) افرادي که در اثرعدم مديريت و تعقل در سرمايه­گذاري يا خرج­هاي نادرست، دچار مشکل شده­اند.

ب) کساني که معتاد به انواع موادمخدر، مشروبات الکلي يا ساير مفاسد اخلاقي هزينه­بر هستند.

به نظر مي­رسد جامعه نبايد تاوان خطاهاي اين دو گروه را عهده­دار شود، البته حمايت نکردن از خانواده­هاي اين افراد باعث زيان­هاي بيشتري براي جامعه است. بنابراين بايد حساب زنان و فرزندان اين افراد را از خودشان جدا کرد و به معتادان نيز فقط به شرط بهبودي کمک کرد تا از اين مساعدت­ها براي آلودگي بيشتر سود نبرند.

صرفنظر از گروه آخر، در برخورد با مشکلات اين مجموعه ناهمگون در نگاه اول به نظر مي­رسد بيمه بتواند راهگشا باشد. به ويژه اينكه راهکاري است که کشورهاي ديگر هم از آن سود برده اند.

3 ‍ـ 2 ‍ـ 4) استفاده ازبيمه

همان­گونه که گفته شد بيمه مي‌­تواند براي تأمين نفقه خانواده­هاي زيادي استفاده شود ولي چه نوع بيمه‌اي با چه شرايطي؟ به طور کلي دو نظام مختلف بيمه­هاي اجتماعي و بيمه­هاي مالي وجود دارد.

1 ‍ـ 3 ‍ـ 2 ‍ـ 4) بيمه مالي

منظور از بيمه­هاي مالي، بيمه­هايي هستند که در چارچوب قانون بيمه مصوب 1316 فعاليت مي­کنند و جنبة سودآوري دارند. مطابق مادة 1 اين قانون: <بيمه عقدي است که به موجب آن يک طرف تعهد مي‌­کند در ازاي پرداخت وجه يا وجوهي از طرف ديگر در صورت وقوع يا بروز حادثه، خسارات وارد بر او را جبران نموده يا وجه معيني بپـردازد. متعهد را بيمه‌گر، طرف تعهد را بيمه‌­گذار، وجهي را که بيمه­گذار به بيمه­گر مي­پردازد حق بيمه و آنچه را که بيمه مي­شود موضوع بيمه مي­نامند>.

اين نوع بيمه­ها به دو گروه عمدة بيمه خسارات و بيمة اشخاص تقسيم مي‎شوند.

در اين نوع بيمه، شرکت­هاي بيمه، نمايندگان و دلالان بيمه فعاليت دارند. نظارت و ساماندهي اين بازار بر عهدة نهاد دولتي بيمة مرکزي ايران قراردارد.

2 ‍ـ 3 ‍ـ 2 ‍ـ 4) بيمه اجتماعي

بيمه­هاي اجتماعي بيمه­هايي هستند که براي تأمين رفاه مردم و پيشگيري از بروز مشکلات اجتماعي براي آنان، خارج از جنبة سودجويي تشکيل شده­اند.

الـبته وضعيت ادارة اين نوع بيمه چندان مطلوب نيست. سازمان­ها، ادارات و صندوق­هاي مختلفي در اين حوزه به فعاليت مي­پردازند که اين باعث نوعي بي‎نظمي و گاه بي­عدالتي در دريافت حق بيمه و ارائه خدمات شده است.

3 ‍ـ 3 ‍ـ 2 ‍ـ 4) تحليل و بررسي

اما کدام يک ازاين دو نوع نظام بيمه­اي مي­توانند در حل اين مسأله راهگشا باشند؟

با توجه به اين که چندي قبل بيمه ايران و برخي بيمه­هاي ديگر پيشنهادهايي درخصوص بيمه طلاق و مهر مطرح کرده­اند، آيا اين شرکت­ها مي­توانند پوشش بيمه­اي براي نفقه ايجاد کنند؟ در پاسخ به اين سؤال بايد توجه داشت که عقد بيمه يک عقد معوض و غيرمجاني است .

<در عقد بيمه نيت لطف بين طرف­هاي عقد وجود ندارد و هر يک از طرفين به دنبال کسب منفعت خود هستند، بيمه­گذارهمواره بايد مبلغي بابت مابه ازاي تضميني که از بيمه­گر دريافت مي‌کند تحت عنوان حق بيمه پرداخت نمايد. بيمه هيچ گاه عقد مجاني و بلاعوض نيست> (بابايي،1385: ص38).

به عبارت ديگر تا حق بيمه پرداخت نشود، عقد بيمه به وجود نمي­آيد ولي در فرض عدم توانايي مرد در پرداخت حق بيمه چه کسي بايد حق بيمه را بپردازد؟ ممکن است گفته شود شخص در زمان تمول، پرداخت نفقه را به عنوان موضوع قرارداد بيمه مي­کند و حق بيمه مي پردازد، تا در زمان فقر خسارت بگيرد؛ اما مشکل اين است که براي اين که شرکت بيمه بتواند چنين بيمه­اي را انجام دهد بايد عدة زيادي اين حق بيمه را بپردازند تا با محاسبات رياضي، پوشش بيمه ممکن و مقرون به صرفه باشد در حالي که چنين عقد بيمه­اي مشتريان اندکي دارد، ضمن اين که اگر اجباري نيز شود شايد بتوان در زمان ثبت ازدواج به زور مبلغي دريافت کرد ولي در سال­هاي بعد هيچ ضمانت اجرايي براي دريافت حق بيمه نمي­توان داشت به ويژه که تمايلي براي ادامه اين پوشش بيمه براي کساني که مشکلي در زندگي خود ندارند نيز نمي­تواند وجود داشته باشد. بنابراين بيمه پرداخت نفقه پوشش بيمه­اي قابل تحقق و سودآوري به نظرنمي­رسد و امکان عملي پيدا نمي­کند. لذا تنها راهکار موجود استفاده از بيمه­هاي اجتماعي خواهد بود.

مطابق مقررات تأمين اجتماعي براي از کارافتادگي، بيکاري، مرگ و حوادث ناشي از کار، مستمري در نظرگرفته شده است. بنابراين براي افراد حقوق­بگير مشکل چنداني از نظر وجود مواد قانوني نيست؛ فقط مشکل اصلي کمبود مبالغ اين نوع مستمري­ها است که بايد براي افزايش آنها اقدام کرد.

در مورد شاغلين مشاغل آزاد نيز با وجود امکان پوشش بيمه خويش­فرما، به لحاظ بالا بودن حق بيمه و نبودن فرهنگ آن در خيلي از مشاغل، صاحبان حرف و مشاغل آزاد از آن استفاده نمي­کنند.

بنابراين درخصوص افراد غير حقوق بگير بايد راهي يافت. در برخورد با اين خلأ قانوني در حمايت از خانواده­هاي اين افراد دو ديدگاه مي­توان داشت:

1 ‍ـ پيشنهاد قانون جديد براي ايجاد پوشش بيمه تأمين اجتماعي؛

2 ‍ـ استفاده از پتانسيل­هاي قانوني موجود يا اصلاح مواد موجود.

واضح است که استفاده از قانون موجود يا اصلاح آن به لحاظ سهولت، سرعت و اين که قانون موجود قبلاً ازنظر اجرا آزمايش شده است برتري دارد.

5) پيشنهاد اصلاح قانون

در بررسي قوانين قابل اعتنا در اين حوزه، معلوم مي­شود، قانون تأمين زنان و کودکان بي­سرپرست مصوب 24/8/1371 مي­تواند در صورت اصلاح، هدف را تأمين نموده و مشکل عدم توانايي در پرداخت نفقه را حل کند.

ماده 1 اين قانون اشعارمي­دارد: <به پيروي از تعاليم عاليه اسلام در جهت حفظ شؤون و حقوق اجتماعي زنان و کودکان بي­سرپرست و زدودن آثار فقر ازجامعه اسلامي و به منظور اجراي قسمتي از اصل بيست و يکم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، زنان و کـودکان بي­سـرپرستي که تحت پوشـش قوانين حمايتي ديگر نيستند از حمايت­هاي مقرر در اين قانون بهره­مند خواهند شد>.

مسؤول اجراي اين قانون سازمان بهزيستي است و مشمولان اين قانون در ماد‌ه 2 اين­گونه معرفي شده­اند:1 ‍ـ زنان بيوه؛ 2 ‍ـ زنان پير و سالخورده؛ 3 ‍ـ ساير زنان و دختران بي­سرپرست؛ 4 ‍ـ کودکان بي­سرپرست.

اين ماده در توضيح ساير زنان و دختران بي­سرپرست مي­نويسد که اين عبارت به زنان و دختراني اطلاق مي­شود که بنا به عللي از قبيل مفقودالاثر شدن يا از کارافتادگي سرپرست، به­طور دائم يا موقت بدون سرپرست (نان آور) مي­مانند.

با توسعه دامنه شمول اين قانون مي­توان خلأ قانوني مطرح شده را از بين برد از طرف ديگر اين قانون امتيازهاي خوبي دارد زيرا مشکلات ممکن درخصوص چنين حمايت­هايي را درک کرده است مثلاً مواد 7 ‍ـ 6 اين قانون درخصوص سوء‌استفاده و گرفتن مستمري بدون استحقاق، پيش­بيني ممنوعيت و مجازات کرده است. همچنين آيين­نامه­هاي آن نيز موجود و در حال اجرا است. امتياز ديگر قانون اين است که در ماده 4 که حمايت­هاي موضوع اين قانون را احصا کرده است فقط به دادن کمک مالي اکتفا نکرده و حمايت­هاي فرهنگي، اجتماعي و آموزشي همچنين معرفي شغل را هم در نظر گرفته است. براي اصلاح قانون موارد ذيل پيشنهاد مي‎شود:

1 ‍ـ 5) در عنوان قانون، ماده 1و بند 3 از مادة 2، عبارت <بي­سرپرست> حذف و به جاي آن <بي­نفقه> قرارگيرد.

2 ‍ـ 5) در بند3 از مادة 2 واژة <عللي> حذف و به جاي آن <هرعلتي> و به جاي <بدون سرپرست (نان آور)> واژة <بدون نفقه> قرارگيرد.

3 ‍ـ 5) بند 1 ماده 6 نيز که از موارد قطع مستمري يکي را هم ازدواج، رجوع يا تحت تکفل قرارگرفتن دانسته است بايد حذف شود.

به اين ترتيب مشکل خلأ قانوني حل خواهد شد و نيازي به قانون جديد وجود نخواهد داشت. اما براي اينكه در عرصة اجرا مشكل پيدا نشود بايد آئين‎نامة اجرايي خوبي براي تشخيص مشمولين قانون به تصويب رساند و بودجة کافي براي اجراي آن تخصيص داد. به نظر مي رسد در تدوين آئين نامه اجرايي آن مي‌­توان از تجربه كشور مصر استفاده کرد، البته صندوق تضمين نفقه آنها فقط براي اجراي احکام نفقه است و جنبه پيشگيرانه آن کمرنگ است از آنجا که در ايران وقتي زوجه به دادگاه براي دريافت نفقه رجوع مي‌­کند معمولاً در پي گرفتن طلاق است لذا بررسي تقاضاهاي متقاضيان اگر در محيطي غير از دادگاه مثلاً کميسيون‎هاي ويژه موضوع در سازمان مربوطه به عمل آيد بهتر است. اما تجربه آنها از اين جهت که صندوق خاصي تأسيس کرده­اند، تمامي بـودجه آن از دولت نيست و درآمدهايي هم دارد، همه خانواده­­هايي که تازه ازدواج مي‌­کنند مجبور به عضويت در آن هستند، از همه مهمتر اين که پول بلاعوض نمي­دهد و جنبه وام دادن دارد، ارزشمند است بنابراين مي‌­توان در آئين­نامه مذكور اجراي قانون را از طريق يک صندوق انجام داد. همچنين به نظر مي­رسد واگذاري اداره اين صندوق به سازمان تأمين اجتماعي نيز به لحاظ قرابت کاري وتوان مالي بهتر باشد.

منابع

انيس ابراهيم؛ منتصر عبدالحليم؛ الصوالحي عطيه؛ احمد محمد خلف الله(1374) المعجم الوسيط، چ 5، بي جا: دفتر نشرفرهنگ اسلامي.

بابايي، ايرج (1385)، حقوق بيمه، چ پنجم، تهران: سمت.

جبعي عاملي (شهيد ثاني)، زين­الدين (1410ق)، الروضئ البهيه في شرح اللمعئ الدمشقيه، چ 1، قم: داوري.

حلي (علامه)، حسن­بن يوسف بن مطهر(1413ق)، قواعدالاحکام، چ1، قم: مؤسسئ النشر الاسلامي.

حلي، يحيي بن سعيد، (1405ق)، الجامع للشرايع، قم: مؤسسه سيد الشهدا.

زين­الدين، محمدامين(1413ق)، کلمئ التقوي، چ 3، بي­جا: مطبعئ المهر.

سلار ديلمي، ابي يعلي حمزئ بن عبدالعزيز(1414ق)، المراسم العلويه في الاحکام النبويه، قم: المعاونيئ الثقافيئ للمجمع العالمي لاهل البيت.

طباطبايي، سيدعلي، (1404ق)، رياض المسائل في بيان الاحکام بالدلائل، قم: مؤسسه آل البيت.

طوسي، ابي جعفر محمدبن­الحسن (1387ق)، المبسوط في فقه الاماميه، چ 3، تهران: المکتبئ المرتضويه لاحيا الآثار الجعفريه.

قاسم زاده، سيد مرتضي؛ ره پيک، حسين؛ کيايي، عبدا… (1384)، تفسير قانون مدني، چ 2، تهران: سمت.

قمي، ميرزا ابوالقاسم(1371)، جامع الشتات، چ 1، تهران: کيهان.

کاتوزيان، ناصر(1378)، قانون مدني درنظم حقوق کنوني، چ 3، تهران: ميزان دادگستر.

محقق اردبيلي (بي­تا)، زبدئ البيان في احکام القران، تهران: المکتبئ المرتضويه لاحياء الآثار الجعفريه.

مفيد، محمدبن نعمان (1410ق)، المقنعه، قم: مؤسسئ النشر الاسلامي.

منتظري، حسينعلي(1377)، توضيح المسائل، چ 16، قم: نشر تفکر.

موسوي خميني، سيدروح ا… (1390ق)، تحرير الوسيله، چ 2، نجف: مطبعه الاداب.

نجفي، محمد حسن(1367)، جواهر الکلام، چ 3، تهران: دارالکتب الاسلاميه.

نوري همداني، حسين (1373)، توضيح المسائل، چ 4، قم: مؤلف.
منبع : مطالعات راهبردي زنان (كتاب زنان سابق)، شماره نسخه شماره 43 – 1388/03/01  – بهار 88     

http://www.alqaza.com/far/index.php?option=com_content&view=article&id=662:1389-06-01-16-51-16&catid=239:1389-01-22-19-36-55&Itemid=84

 


 

برچسب ها:

حل مشکلات

موسسه حقوقی عدل فردوسی با بهره گیری از مجرب ترین وکلای پایه یک دادگستری سعی در حل مشکلات حقوقی شما دارد.

تماس با ما

ارتباط با ما

شما میتوانید برای حل کلیه مشکلات حقوقی خود با موسسه حقوقی عدل فردوسی تماس حاصل فرمایید.

تماس با ما

کمک به شما

شما می توانید برای حل کلیه دعاوی حقوقی خود اعم از کیفری ، جزایی ، خانوادگی و.. از وکلای موسسه حقوقی عدل فردوسی استفاده فرمایید.

تماس با ما

بانک جامع مقالات

مقالات موسسه حقوقی عدل فردوسی با بهره گیری از بانکی بالغ بر ۳۰۰۰ مقاله ی حقوقی در اختیار شما می باشد.

تماس با ما