زن، اشتغال و فرهنگ
منابع مقاله:
مجله بازتاب اندیشه در مطبوعات شماره 61، ندری ابیانه، فرشته؛
فصلنامه بانوان شیعه، ش 3، بهار 84
چکیده: توجه به نقش زنان در تشکیل خانواده و تربیت فرزندان و تفاوت نگرش در این زمینه، مسئله اشتغال زنان را تحت تأثیر قرار داده است. نویسنده سعی کرده است تا با توجه به جایگاه زن مسلمان ایرانی و سیاست گذاری های دولت جمهوری اسلامی ایران و بررسی باورهای دینی و توجه به قوانین حقوقی ناظر بر امور خانواده، به برخی از معضلات توجه کند و آراء متفاوت در این زمینه را بیان و نقد نماید. در بررسی باورهای دینی و باورهای فرهنگی، به نمونه هایی از قرآن کریم و سنت نبوی مراجعه شده است تا معلوم شود هر نوع سیاست گذاری در خصوص زنان، حقوق و وظایف آنان و به ویژه مسئله اشتغال، مبتنی بر نوع نگرش نسبت به زن است. اساسا این بحث در گروی نگرش به انسان و جایگاه او در نظام هستی است. بررسی موانع فرهنگی اشتغال زنان و پیشنهادهایی برای رفع آن، هدف اساسی مقاله می باشد.
با بروز تغییرات در مبانی اجتماعی جوامع و حاکمیت دولت ها و تبیین و تثبیت قوانین، اشتغال نیز همچون دیگر مسائل، شکل خاص خود را پیدا کرده و به ندرت به مشاغل خانگی اطلاق گردیده است. در این دوران، زنان نیز همچون مردان پای به عرصه جامعه نهاده اند، خواسته یا ناخواسته به جرگه جویندگان کار درآمده اند و به مرور زمان خواستار استقلال شغلی و داشتن فرصت های شغلی متناسب با شئونات خود و یا حتی فرصت های برابر با مردان شده اند. رقابت در کسب موقعیت های شغلی ممتاز در میان مردان و زنان روز به روز بیشتر شده است. زنان کوشیده اند تا با نشان دادن استعدادها و توانایی های خود در عرصه های کاری، عقب ماندگی های قرن های گذشته را جبران نمایند و با سرعت و دقت در راه کسب امتیازات اجتماعی و از آن جمله اشتغال پیشتاز گردند. در این راه، موانع متعددی بر سر راه آنها دیده می شود: اقتضائات طبیعی، دل بستگی های خانوادگی، تعصبات فرهنگی یا دینی، پیشینه های تاریخی، ادبیات ملی، و… .
گروهی از زنان خود به این موانع اذعان داشته اند، خواهان شرکت در این رقابت شغلی نشده اند و آسایش و آرامش خود و خانواده خود را در صرف نظر نمودن از موقعیت پیش آمده دانسته اند. اما گروهی دیگر شتابان و مشتاق در پی کسب فرصت و بهره برداری مناسب از زمان برآمده اند، در این ستیز نابرابر، با وجود همه موانع، پیش رفته اند و بهای شرکت در اشتغال فعال خویش را پرداخته اند. بدین روی، برخی از آنان از نعمت داشتن خانواده ای گرم و صمیمی محروم گشته اند و برخی دیگر نعمت سلامت و توان جسمی خویش را در گروی این مبارزه قرار داده اند. بعضی به تمام باورها، سنت ها و عادات پشت پا زده اند و در صدد ایجاد جامعه ای دیگر با باورها و سنت های جدید برآمده اند و بعضی دیگر در ضمن پای بندی به اعتقادات و باورها، به طراحی نظامی نوین در راه تحقق خواسته هایشان برخاسته اند. دسته ای در مقابل جنس مخالف خود ایستاده اند و جنبش های طرف داری از حقوق زنان را پایه گذاری نموده اند و دسته ای دیگر مردان را نه مقابل، که مکمل خویش خوانده اند و کوشیده اند تا ضمن کسب حقوق شرعی و قانونی خود، به حقوق جنس مخالف احترام بگذارند و در عین استفاده از توانایی ها و تجربیات مردان، استقلال خود را نیز در عرصه اشتغال حفظ نمایند. درحالی که عده ای از زنان هرگونه سازش را به معنای عدول از ارزش های مورد درخواست زنان می پنداشته اند. عده ای دیگر پافشاری بر تفاوت ها را نوعی اعتراف به «تفاوت» دانسته اند و خواهان آن شده اند که در رقابتی سالم و بدون هیچ گونه پیش داوری و جانب داری جنسیتی، امتیازات و توانایی های زنان به اثبات برسد. اینان چنین پیشرفتی را با طبیعت سازگارتر یافته اند، هرچند راه وصول به اهداف مورد نظر دورتر باشد. در مقابل، عده ای دیگر خواستار کسب امتیازات ویژه و مباحث اختصاصی گشته اند. دلیل این گروه آن است که به منظور جبران استضعاف تاریخی و اجحاف به حقوق طبیعی و قانونی زنان در گذشته، باید مسائل مربوط به زنان و از جمله اشتغال بانوان، با اهتمام و توجه بیشتری از سوی متولّیان امور پی گیری شود، تا پس از احراز موقعیت های مساوی میان مردان و زنان، مسائل روند طبیعی خود را بپیمایند.
به دلیل سیاست های کلی نظام جمهوری اسلامی در جهت تثبیت نظام خانواده، مبحث «اشتغال زنان» سیاستی ویژه می یابد. بر این اساس، دولت باید تمهیداتی ایجاد نماید تا ضمن حفظ کیان خانواده و نقش زن به عنوان محور آن، زنان به حقوق قانونی و طبیعی خود دست یابند، استعدادهای آنان شکوفا شود، توانایی هایشان به منصه ظهور برسد و از زنان به عنوان نیمی از جامعه انسانی در ایجاد جامعه مدنی مورد نظر اسلام به نحو مطلوب استفاده شود. در این صورت است که زنان قادر خواهند بود تا با اصالت دادن به سنگر «خانه» در «اجتماع» نیز به نحو شایسته، ضمن رعایت حدود الاهی، به وظایف قانونی و اجتماعی خود عمل کنند و با احساس استیفای حقوق انسانی و شرعی خود، به رضایت خاطر برسند و در سایه این اطمینان و آرامش، مهبط قرار و قوام خانواده گردند.(1) ازاین رو، بررسی باورهای دینی، زمینه های فرهنگی و پیشینه های تاریخی ایرانیان مسلمان لازم است تا بر اساس آن، مشکل اشتغال زنان حل گردد.
باورهای دینی
در قرآن کریم، به تصریح، به حق اشتغال زنان پرداخته شده است و استقلال آنان در احراز منافع مالی و اکتساب فضایل انسانی مورد تأکید واقع شده است: «لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ»(2)
در ضمنِ اشارات قرآنی نیز به نمونه هایی از اشتغالات زنان برمی خوریم که با توجه به نوع بیانات قرآنی در استنباط مطلب، کافی و وافی می نمایند. هدف قرآن از ذکر قصص و الگوها، معرفی شخصیت هاست و نه اشخاص، و ازاین رو، به معرفی الگوهای مناسب برای پیروی و یا شخصیت های منفی برای پرهیز از نوع رفتارشان می پردازد. برای نمونه، آیات قرآنی به اشتغال دختران حضرت شعیب پیامبر علیه السلام در نگهداری از گوسفندان اشاره می نماید که در آن زمان بنا به بیان قرآنی از مشاغل مردان محسوب می شد و ازاین رو، آنان سعی می نمودند که از اختلاط با همکاران مرد خویش پرهیز کنند و گوسفندان خود را پس از آنها آب دهند تا در ضمن رعایت تقوای الاهی، به وظیفه خود عمل نموده باشند.(3)
نمونه قرآنی دیگر ملکه سبا، بلقیس، می باشد که رهبری و زعامت ملتی را برعهده داشت و با هشیاری و عدالت، به خوبی از عهده اداره امور دنیوی و اخروی آنها برمی آمد و در پی فراهم ساختن موجبات سعادت آنها بود. در عین آنکه با ایمان آوردن به حضرت سلیمان علیه السلام ، پیامبر الاهی، خود به سعادت نایل گردید.(4)
در سنت نبوی نیز به اشتغالات زنان آن روزگار و تأیید آن توسط پیامبر اشاره شده است که در کتاب های تاریخی ثبت و ضبط گردیده اند. مراجعه اجمالی به منابع تاریخی در اثبات مطلب کفایت می نماید. البته همان گونه که پیش از این آمد همواره تفاوت هایی میان نوع اشتغالات زنان و مردان بوده که مبنای آنها طبیعت است. ازاین رو، در عین اشتراک زن و مرد در بسیاری از حقوق، همچون حق حیات، حق تحصیل، حق اشتغال، حق اختیار و انتخاب، از نظر اسلام تفاوت هایی میان حقوق و وظایف زن و مرد دیده می شود. این تفاوت ها به معنای تبعیض نمی باشد، بلکه تساوی رعایت شده است، هرچند تشابه در کار نباشد؛ زیرا «تساوی» به معنای رعایت نسبت هاست و نه به معنای تشابه کارها. اما اینکه آیا در اسلام، به طور کلی، ممنوعیتی برای اشتغال زنان مطرح بوده یا خیر، از مباحثی است که امروزه مورد توجه مخالفان و مدافعان واقع شده است.
در اسلام بر اساس وظیفه زن به عنوان مادر و همسر و نقش زیستی و عاطفی او در طبیعت، امتیازات و حقوقی قرار داده شده است. در مقابل آن نیز محدودیت ها یا به تعبیر دیگر تخفیف هایی نیز برای او در نظر گرفته شده اند. برخی این گونه امور را اجحافی در حق زنان دانسته اند و در مقابل، گروهی دیگر این مسائل را مطابق شئونات زنان و در نتیجه، موجب ترفیع مقام و آسایش زن خوانده اند. اما سؤال این است که بر فرض پذیرش این احکام از سوی قشر زنان، اینها به عنوان رفع تکلیف و «تخفیف» در وظایف زنان هستند، و یا به معنای «ممنوعیت» و عدم جواز ورود زنان در این گونه فعالیت ها؟ برای مثال، از نظر برخی فقها اموری همچون حکومت، قضاوت، مجاهدت در میادین جنگ و مرجعیت، مختصّ مردان شمرده شده اند. شرط ذکوریت برای مرجعیت، رهبری، ریاست جمهوری و حتی امامت جماعت از این جمله اند. مبنای این احکام چنین تبیین شده است: این گونه مسئولیت ها از امور اجرایی است و در نتیجه، دارای برخوردهای بسیار و پذیرش بار سنگینی از وظایف اند و ازاین رو، وجوب آن از زنان برداشته شده است تا زنان فارغ از این مسائل، به انجام وظایف اصلی خویش بپردازند. بدین رو، زنان هرچند مرجع نمی باشند، اما می توانند مرجع پرور باشند. زنان اگرچه حاکم نیستند، اما به تعبیر معروف «با همان دستی که گهواره را می گردانند، جهان را نیز می چرخانند»؛ زیرا مردان حاکم پرورش یافته دامان مادران خویش و تحت تأثیر همسران، خواهران، دختران و دیگر زنان مؤثر بر خود می باشند. پس می توان گفت: «زنان همواره سیاست مداران پشت پرده بوده اند». همچنین چون قضاوت امری قاطع بوده و این با احساسات لطیف زنان متعارض می باشد، بار قضاوت از دوش آنها برداشته شده است، اما آنها می توانند به عنوان مشاور و در مراحل پیش از صدور حکم شرکت داشته باشند، از توانایی های حقوقی خود بهره ببرند و در حل اختلافات، به خصوص اختلافات خانوادگی، خدمت کنند. عدم حضور زنان در جبهه های جنگ نیز به منظور حفظ کیان زنان در نظر گرفته شده است، آن هم در جهاد تهاجمی؛ یعنی آنجا که سپاه اسلام برای فتح سرزمینی بر آن وارد می شود.
در شرایط خاص، زن می تواند علاوه بر جهاد در مسئله حکومت و سیاست نیز وارد شود. چنانچه بعضی از آیات قرآن به توصیف حکومت عادلانه زنی پرداخته اند. برخی از معتقدان به مبانی اسلامی، ضمن پذیرش اصول و فروع دینی، به این نکته اشاره کرده اند که در فقه شیعی هیچ گاه «عدم وجوب» به معنای «عدم جواز» نیست؛ ازاین رو ورود در این گونه مسئولیت ها هر چند بر زنان واجب نیست، اما اگر زنی در شرایطی خاص و با داشتن توانایی های ویژه، داوطلب پذیرش این امر باشد، راه ورود بر او مسدود نبوده و می تواند به عنوان یک حق از آن بهره جوید، و حال آنکه پذیرش این مسئولیت بر مردان حایز شرایط واجب است و آنان حق استنکاف از آن را ندارند.
باورهای فرهنگی
در باب «اشتغال» و به خصوص اشتغال بانوان نیز با باورهای فرهنگی روبه رو هستیم. مردان و گاهی خود زنان برخی از مشاغل را بد می دانند و از انجام آنها پرهیز می کنند و برعکس، به برخی اشتغالات توجه و علاقه نشان می دهند و آنها را کاری زنانه و درخور شئونات زنان می دانند. خانه داری و معلمی به خصوص در سطوح ابتدایی از مشاغل مطلوب زنان شمرده می شوند و مشاغلی دیگر همچون پرستاری، هر چند کاری زنانه محسوب می شوند، اما به خاطر ساعتِ کاری یا نوع روابط میان پرستاران و بیماران، مورد نظر همسران نمی باشند. مشاغل دولتی با مشاغل غیردولتی از این دیدگاه متفاوت اند.
با تغییر شرایط زمانی، در باورهای فرهنگی نیز تغییراتی حاصل می شود؛ غیرارزش های پیشین جای خود را به ارزش ها می دهند و بدین سان، اشتغال زنان، که روزی منفور به نظر می رسید، مطلوب می گردد و نوع نگرش مردان و زنان به گونه ای دیگر می شود. اما هنوز در سلسله مراتب کاری، تردیدهایی وجود دارد. آیا زنان می توانند در مشاغل کلیدی و مدیریتی ایفای نقش کنند و یا این مراتب مخصوص مردان هستند؟ در اینجا تعصّب ها و قضاوت ها با یکدیگر آمیخته می گردند.
در مقابل این باورها و به منظور رفع برخی از نارسایی ها، پیشنهادها و راه حل هایی ارائه شده است که برخی از آنها مربوط به نحوه کار با مردان بوده و برخی دیگر مربوط به خود زنان و کارکردهای آنان می باشد. البته تفاوت فرهنگ ها در این زمینه همچنان باید مدّ نظر قرار گیرد.
نتیجه بحث
همان گونه که در اصل کلی اشتغال، جای این سئوال مطرح است که «اشتغال حق است یا وظیفه؟» با پذیرش هر یک از این دو گزینه نیز، نوع بحث متفاوت خواهد شد. حتی اگر قائل به گزینه سومی گردیم که اشتغال، هم حق است و همه وظیفه، نوع پاسخ با دو مورد قبلی متفاوت خواهد شد. همچنین سؤال می شود که آیا اشتغال زنان لزوما به معنای کار خارج از منزل است؟ برای نمونه، به اعتقاد همگان، در جوامع روستایی آمار مشارکت زنان در مسائل اقتصادی، حتی بیش از مردان برآورد شده است.
زنان شاغل شهری، که محل اشتغال آنها جدا و در فواصلی دور از محل زندگی آنها می باشد، برای نگهداری از فرزندان خود مجبور به استفاده از زنان دیگر خویشاوند و یا استفاده از مهدکودک ها و مراکز نگهداری از کودکان هستند. با توجه به نوع زندگی جوامع شهری و جدایی خانواده ها از یکدیگر، زنانِ کمتری امکان برخورداری از کمک خویشاوندانشان را دارند. مهدکودک ها هم به علت عدم برخورداری از امکانات لازم برای نگهداریِ مناسب از کودکان، اعتماد بسیاری از مادران را جلب نکرده و علاوه بر آن هزینه بالایی از درآمد خانواده ها را نیز به خود اختصاص می دهند. در بعضی مهد کودک ها، کودکان زیر یک سال پذیرفته نمی شوند و در جاهایی هم که این ممنوعیت وجود ندارد، اصول بهداشتی لازم برای حفظ سلامت نوزادان، به ندرت رعایت می گردد.
تمام این مسائل موجبات تردید مادران را فراهم آورده اند که آیا ضرورتی برای اشتغال در همه اوقات وجود دارد؟ و آیا مزایای اشتغال با زحمات ناشی از آن برابری می کند؟ البته این تنها، تفکر گروهی از زنان است که اشتغال را یک ضرورت می بینند. اما اگر به اشتغال به عنوان یک عادت یا حق نگریسته شود، موضوع فرق می کند. پس با توجه به اصول و فروع بودن مسائل است که موضع گیری ها متفاوت می گردند.
در دیدگاه دینی و توحیدی، اصل، «رضایت الاهی» است و آن در گرو بهتر انجام دادن وظایف است. پس در شرایط متفاوت، ضرورت ها و وظایف متغیّرند. گاه ضرورت، حضور اجتماعی را می طلبد و گاه در خانه ماندن و انزوا را. این مسئله نه تنها برای زنان، بلکه در مورد مردان نیز صادق است. گردن نهادن به حکم الاهی است که میزان ارزش هاست و سرپیچی از فرامین و دستورات الاهی است که موجبات شقاوت و بدبختی را فراهم می کند. در این دیدگاه، تنها ظاهر عمل نیست که مورد نظر واقع می گردد، بلکه نیّت و نتیجه کار نیز لحاظ می گردد. نیت نه فقط در عبادات، که در اجتماعیات نیز اهمیت دارد و هر کس را با شاکله وجودی او، که ناشی از نیّت اوست، می سنجند. اشتغال و شکل آن نیز تابع این اصل کلی بوده، با آن سنجیده و محاسبه می گردد.
اما اگر با نگرش اومانیستی به انسان نگریسته شود، چون انسان و خواسته های او ملاک ارزش گذاری اند، به صورت و ظاهر کار توجه می شود. در این دیدگاه، اشتغال نه یک وظیفه، بلکه تنها یک حق انسانی است. به دلیل آنکه زن و مرد در انسان بودن مساوی یکدیگراند، پس باید شباهتی تام میان آنها در انجام امور باشد و چون بعضی از احکام و حقوق اختصاصی مطرح می گردند، با همین اصل کلی لزوم شباهت، با آنها به مخالفت برخاسته شده، خواهان حقوق مساوی به معنای «مشابه» هستند. (در موارد حقوقیِ ذکر شده در مقاله، به بعضی از موارد مخالف آنها اشاره شد). اینجاست که گفته می شود: این مباحث ریشه در باورهای کلامی و منازعات فکری دارند و ازاین رو، به آسانی و با وضع چند قانون و بند و تبصره حل شدنی نیستند. هر چند مشترکات بسیاری در این میان وجود دارند و همه خواهان احقاق حق زنان و بازگشت آنها به هویّت اصیل خود می باشند، اما به تعداد نظریه های فکری، راه حل های متفاوت ارائه می گردند.
اشاره
1. مناسب بود که نویسنده در زمینه مباحث کلانِ اشتغال نیز نگاه خویش را بیان می نمود. آنچه امروزه حایز اهمیت فراوانی است مسئله تبیین سیاست های کلی در اشتغال زنان است؛ بدین معنا که اساسا در برنامه ریزی های کلی جامعه چه اولویت هایی را می بایست لحاظ نمود و زنان با توجه به مسئولیت مادری و همسری و نیز روحیات و ویژگی های زنانه، به سمت چه مشاغلی می بایست تشویق و ترغیب شوند. بستر اجتماعی جامعه بر اساس رشد و توسعه چه مشاغلی در رابطه با زنان باید شکل گیری شود. در تعارض میان ایفای نقش مادری و همسری به صورت صحیح و کامل و میان اشتغال، کدامیک از اهمیت بیشتری برخوردار است. اساسا با چه سیاست هایی می توان میان این دو مسئله به گونه ای جمع کرد که خانواده استحکام یابد و از معضلاتی که در جهان امروز گریبان گیر آن شده است محفوظ ماند. اگر بسیاری از زنان به دلیل فقر مالی خانواده به سخت ترین مشاغل روی می آورند تا با همسر خویش در تأمین معاش خانواده همراهی کنند، آیا این گونه اشتغال نیز مطلوب و مورد توصیه و سفارش است؛ یا آنکه نظام اسلامی باید شرایطی را فراهم سازد تا زنان با آسودگی خاطر در کنار کانون خانواده، قبل از هر چیز به رشد فکری و علمی و معنوی خود و خانواده بپردازند، تحصیل کنند و در جریان مسائل فرهنگی و اجتماعی جامعه باشند، یا آنکه به دلیل نیاز جامعه به اشتغال آنان در مواردی که خود آنان تمایل و علاقه دارند یا نظام اسلامی وظیفه آنان می داند، ایفای نقش نمایند؟ به هر حال، نباید فراموش کنیم که در فرهنگ و اندیشه اسلامی، انجام فعالیت های فردی، اجتماعی و خانوادگی، همگی وسیله و مقدمه کمال و قرب انسان ها به سوی مبدأ کمالات یعنی خداوند متعال است و هیچ یک خود به خود مطلوب نیست. هر فعالیتی اگر در راستای تعالی انسان در مسیر عبودیت خداوند قرار گیرد، مطلوب و شایسته است و اینکه چه امور و کارهایی زنان و مردان را به تعالی می رساند به طور قطع مبتنی بر چارچوب هایی است که در قرآن کریم و سنت پیامبر و اهل بیت بیان شده است. از همین رو، تطبیق تمامی هدف گذاری ها و برنامه ریزی ها در جامعه اسلامی با موازین و آموزه های دینی، از اساسی ترین اموری است که می بایست مورد توجه قرار گیرد.
2. به دو نکته مهم درباره داستان دختران شعیب در قرآن کریم معمولاً توجه نمی شود: اول اینکه آنان از سر ناچاری و به دلیل پیری پدرشان مسئولیت چرا و آب دادن به گوسفندان پدر را به عهده گرفته بودند و از همین روست که در پاسخ به حضرت موسی علیه السلام می گویند پدرمان پیر و ضعیف است. در ادامه ماجرا، حضرت شعیب یکی از شروط ازدواج موسی علیه السلام را با دخترش، چوپانی گوسفندان قرار می دهد. بنابراین، از بیان یک مورد اضطراری نمی توان حکمی کلی را نتیجه گرفت. دوم اینکه حتما اگر آیه را ناظر به یک قاعده کلی در باب اشتغال زنان بدانیم، حداکثر چیزی که از آیه می توانیم نتیجه گیری کنیم، جواز اشتغال زنان به چوپانی است، نه توصیه و تأکید و سفارش به آن.
3. مراجعه به تفاسیر مختلف و دقت در مجموعه آیات داستان حضرت سلیمان علیه السلام و زنی به نام بلقیس نشان می دهد که قرآن کریم در مقام تأیید زمامداری زنان و توصیه به آن نیست. آنچه مورد توجه قرآن است ذکر ماجرای برخورد یک قوم و زمامدار آنان با دعوت پیامبر خداست که چگونه با تدبیر صحیحِ زمامدارشان یعنی بلقیس، از جنگ با حضرت سلیمان علیه السلام و مقاومت در برابر دعوت او دست کشیدند و از شرک و پرستش خورشید رها شدند و به عبودیت خداوند روی آوردند. به علاوه، ذکر داستان زمامداری بلقیس، چه دلالتی بر توصیه و تشویق به اشتغال و کار کردن زنان، آن هم در عرصه های مختلف جامعه دارد. حداکثر چیزی که ممکن است از آیات مذکور برداشت شود، جواز زمامداری زنان است که آن هم به نظر مفسران و کارشناسان دینی چنین نیست نه جواز و یا توصیه و تأکید بر اشتغال زنان.
4. در استفاده از قرآن کریم علاوه بر آنکه توجه به سخنان و کلمات مفسران قرآن لازم است، مراجعه به سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه علیهم السلام نیز بسیار ضروری است. فهم قرآن کریم بدون رجوع به سنت، چیزی جز انحراف و کج فهمی به دنبال ندارد. چنان که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم نیز در وصایای پایان عمر خویش فرمودند: من دو چیز گرانبها میان شما به جای می گذارم که اگر به هر دوی آنها چنگ بیاویزید، هرگز گمراه نمی شوید. آن دو چیز قرآن و عترت (اهل بیت پیامبر) هستند و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند. بررسی روایات و کلمات اهل بیت علیهم السلام در مسئله اشتغال زنان حاوی نکات و مطالب فراوان و مهمی است که می بایست در جای خود مورد توجه کافی قرار گیرد.
1. حسینعلی ترکمانی، خانواده؛ مهبط قرار و قوام، بنیاد اندیشه اسلامی، 1367
2. نساء، 32
3. قصص: 23 و 24
4. نمل: 23 34
منبع:http://www.hawzah.net/FA/ArticleView.html?ArticleID=90143