Law

موسسه حقوقی عدل فردوسی به شماره ثبتی ۲۷۷۹۴

پیگیری کلیه دعاوی خود را با اطمینان به ما بسپارید.

دعاوی خانواده

کلیه دعاوی حقوقی خانوادگی اعم از مطالبه مهریه ، حضانت فرزند ، تمکین و طلاق را به ما بسپارید.

دعاوی ملکی

برای پیگیری دعاوی ملکی اعم از سرقفلی ، حق کسب ، پیشه ، تجارت و تخلیه اماکن مسکونی و تجاری با ما تماس بگیرید.

دعاوی کیفری

برای پیگیری کلیه دعاوی کیفری اعم از چک بلامحل كيفري، فروش مال غیر ، خیانت در امانت ، کلاهبرداری و ... با ما تماس بگیرید.

دعاوی حقوقی

برای پیگیری کلیه دعاوی حقوقی اعم از چک ، مطالبه خسارت ، سفته ، رسید ،دعاوي مالي ، ارث ، سهم الارث ، وصیت با ما تماس بگیرید.

دعاوی شهرداری ها

این موسسه کلیه دعاوی شهرداری ها مانند دریافت غرامت طرح‌هاي دولتي ، کمسیون ماده ۱۰۰ و غیره را نیز می پذیرد.

دعاوی دیوان عدالت

این موسسه دعاوی مرتبط با کمسیونهای ماده ۱۰۰شهرداری ها و غیره را در دیوان عدالت اداری می پذیرد.

907

مقالات حقوق جزایی

548

مقالات حقوق خانواده

965

مقالات حقوق خصوصی

رجوع زوجه به بذل در عده طلاق خلع

نويسنده : فرشته زینلی

چکیده
طلاق خلع از اقسام طلاق بائن است که ضمن آن، زوجه به دلیل کراهتی که نسبت به زوج خویش دارد، در مقابل مالی که به او می‌دهد از قید زوجیت رها می‌گردد. زوجه می‌تواند ـ تا قبل‌ از طلاق‌ خلع‌ و حتي‌ بعد از طلاق‌ در مدت عده و تا قبل از انقضاي‌ آن ـ به بذل (فدیه) رجوع نماید. در این صورت طلاق خلع به رجعی تبدیل شده و زوج می‌تواند در زمان عده به زوجه رجوع نماید. البته طبق نظریه مشهور جواز رجوع زن مشروط به امكان صحّت رجوع مرد است. هرچند زوج می‌تواند پس از طلاق خلع امکان رجوع به طلاق را بر خود غیر ممکن سازد ولی زوجه نیز در چنین وضعیتی می‌تواند به فدیه رجوع نماید و ایجاد مانع توسط زوج برای اعمال حق خویش، موجب سقوط حق زوجه در این خصوص نمی‌گردد.
واژگان کلیدی: خلع، بائن، بذل، عده، زوجه، رجوع، رجعی

مقدمه
طلاق يعني انحلال عقد نكاح دائم كه پس از اجراي صيغه طلاق صورت گرفته و از آن پس رابطة زوجيت بين زن و شوهر منقطع مي‌گردد لكن با توجه به نوع طلاق آثار حاصله از آنها متفاوت خواهد بود. اصولاً طلاق بر دو قسم است: بائن و رجعي. در طلاق رجعي براي شوهر در مدت عده حق رجوع وجود دارد؛ يعني با وجود اين‌كه با قطع رابطة زوجيت به واسطة اجراي طلاق مفارقت بين زوجين حاصل مي‌شود، در مدت عده براي شوهر حق رجوع به همسرش باقي است و در اين صورت همان رابطة زوجيت شرعي بين زن و شوهر اعاده خواهد شد. نوع ديگر طلاق بائن است. در طلاق بائن براي شوهر حق رجوع نيست و با اجراي صيغة طلاق رابطة زوجيت بين زوجين كاملاً قطع خواهد شد. طلاق بائن خود به چند دليل حاصل مي‌گردد كه يكي از اين دلايل كراهتي است كه زن از شوهر دارد يا هر دو از يكديگر دارند. در صورتي كه كراهت طرفيني باشد طلاق از نوع مبارات است و اگر كراهت يكطرفة زن از شوهر باشد طلاق از نوع خلع است. بنابراين یکی از راههای جدایی زوجین، که در مدت عده، زوج حق رجوع به زوجه را ندارد، خلع است. طبیعت این جدایی به گونه‌ای است که از طرفی تمام ارکان و شرایط اساسی عقد، مانند تراضی طرفین و یا ایجاب و قبول آنها، در آن لازم است و از سوی دیگر کیفیت اجرا و آثار آن شباهت به ایقاع دارد و یا به بیان دیگر آثار طلاق که یکی از ایقاعات است را دارا می‌باشد. از سوی دیگر طلاق خلع که از نوع بائن است با ایجاد شرایطی ـ البته از سوی زوجه ـ دچار تغییراتی در نوع و ماهیت می‌شود. یکی از این تغییرات، رجوع زوجه به بذل در زمان عده است. در این نوشتار به بررسی اجمالی طلاق خلع و تأثیر رجوع زوجه به بذل در آن می‌پردازیم.
تعریف خلع
«خُلع» بر وزن «صُلح» از واژة «خَلع» به معنای جدا کردن و کندن آمده و چون در قرآن هر یک از زن و مرد ـ مادامی که رابطة زوجیت بین آنها برقرار است ـ لباس دیگری قلمداد شده‌اند، جدایی آنها از یکدیگر به منزلة درآوردن لباس و کندن آن است. در بیان روایات و کلام فقیهان و مسلمانان این جدایی با شرایط خاصی «خُلع» نامیده شده است. البته در قرآن از این جدایی با شرایط خاصی به افتداء تعبیر شده است لکن مفاد آیه‌ای که مستند جواز این نوع جدایی است، در روایات و به تبع آن در کلام فقیهان «خلع» نامیده شده است.
در اصطلاح فقه و حقوق، خلع آن است که زوجه به دلیل کراهتی که نسبت به زوج خویش دارد و بیم مخالفت و نافرمانی شدید او می‌رود، با توافق زوج مالی را به او می‌بخشد تا از قید زوجیت رها گردد. به دیگر بیان، خلع به معناي رها ساختن زوجه در مقابل بذل مال است.
امام خمینی(ره) در این زمینه می‌فرمایند: «الخلع هو الطلاق بفدية من الزوجة الكارهة لزوجها…؛ خلع، طلاق است به فديه دادن زنى كه از شوهرش كراهت دارد….» (امام خمینی(ره):2/349؛ فیض کاشانی: 2/322؛ بحرانی، 1405ﻫ.ق: 25/553؛ نجفی، 1404ﻫ.ق: 33/2)
طلاق خلع مبتني بر دو رکن است:
الف. تنفر و كراهت داشتن زوجه نسبت به زوج خویش، به گونه‌ای که دوام زندگی را برای او یا هر دو مشکل ساخته و منجر به نافرمانی و معصیت و بی‌توجهی به تکالیف شرعی و قانونی و احساسات و عواطف انسانی می‌شود.
ب. دادن مالي از سوي زن به مرد در مقابل انجام طلاق، تا وی را از زوجیت رها سازد؛ به گونه‌ای که (زوج) در زمان عده حق رجوع نداشته باشد. به مالی که زوجه می‌بخشد اصطلاحاً فداء یا فدیه می‌گویند و می‌تواند عین، دین یا منفعت باشد و در خصوص مقدار آن نیز ضابطة مشخص نیست و به نحوة توافق طرفین بستگی دارد که در این صورت ممکن است همان مهریه و یا غیر آن و یا مالی به ارزش کمتر و یا بیشتر از مقدار مهریه باشد. همچنین نفقه كه در ذمة شوهر است و يا اجرت شير دادن فرزند در مدت معين مي‌تواند فديه قرار گيرد.
امام خمینی(ره) در این باره می‌فرمایند: «در تحقق خلع، بذل فديه به عنوان عوض طلاق شرط است و فديه به هر چيزى كه ماليت دارد از عين يا دين يا منفعت باشد- كم يا زياد- اگر چه بر مهر مسمّى زيادتر باشد، جايز است؛ پس اگر عين حاضرى باشد مشاهدۀ آن كفايت مى‌كند و اگر كلى در ذمه يا غايب باشد بايد جنس و وصف و مقدار آن را ذكر نمايد بلكه بعيد نيست كه امر در آن از اين هم وسيعتر باشد. پس فديه به آنچه كه به علم برمى‌گردد صحيح است كما اينكه اگر آنچه را كه در صندوق است بذل نمايد با علم به اينكه ماليّت دارد و فديه به آنچه كه در ذمّۀ شوهر از مهر مى‌باشد صحيح است اگر چه فعلاً هر دو آن را ندانند بلكه در مثل آن اگر چه بعداً هم ندانند بنابر اقوى صحيح است. و صحيح است كه شير دادن فرزندش را فديه قرار دهد، ليكن مشروط است كه مدتش را معين كنند و بعيد نيست كه بمانند تا آمدن حجاج و رسيدن ميوه، صحيح باشد. و اگر كلى در ذمۀ زن قرار داده شده جايز است كه آن را حال و با مدّت با تعيين اجل ـ ولو به مثل آنچه كه ذكر شد ـ قرار دهد.» (همان:2/351)
در قانون مدنی ایران نیز طلاق خلع به همین نحو تعریف شده است. ماده 1146 ق.م مقرر می‌دارد: «طلاق خلع آن است که زن به واسطة کراهتی که از شوهر خود دارد در مقابل مالی که به شوهر می‌دهد طلاق بگیرد اعم از این‌که مال مزبور عین مهر یا معادل آن و یا بیشتر و یا کمتر از مهر باشد.»
بنابراین به طور مسلم برای تحقق خلع، زوجه باید عوض را پرداخت کند و به دلیل آیة قرآن و روایات (محدث نوری، 1408ﻫ.ق: 15/379؛ امام رضا(ع)، 1406ﻫ.ق: 244) باید تنفر و کراهت هم وجود داشته باشد.
فقهای عامه نیز خلع را تعریف کرده‌اند، اما وجود کراهت از ناحیة زوجه در تعاریف آنان دیده نمی‌شود. (جزیری:4/486ـ492) در بین فقهای امامیه تنها شهید ثانی در مسالک، (شهیدثانی،1413ﻫ.ق: 9/374 و1412ﻫ.ق: 2/162) طلاقی را که در آن کراهت از ناحیة زوجه وجود نداشته باشد و در عین حال مالی توسط زوجه به زوج جهت برانگیختن او به طلاق داده شود، درست دانسته ولی آن را طلاق خلع ننامیده بلکه طلاق به عوض نامگذاری نموده و در بین فقهای اخیر نیز برخی (میرزای قمی، 1427ﻫ.ق: 1/528 و529) از این عقیده متابعت کرده و دلایلی نیز جهت پذیرش این نظریه ارائه داده است. به هر حال نظریة مشهور، طلاق به عوض را نپذیرفته و اکثریت قریب به اتفاق فقها معتقدند چنان‌چه طلاق فاقد عنصر کراهت باشد به صورت خلع واقع نخواهد شد. (امام خمینی(ره): 2/352)
حال این سؤال‌ها مطرح است که با توجه به ماهیت طلاق خلع ـ که از نوع بائن بوده و امکان رجوع زوج در آن نیست ـ آیا زوجه در زمان عدة این طلاق می‌تواند از بذل (فدیه) رجوع نماید؟ و آثار این رجوع چیست؟ در ادامه به این سؤال‌‌ها پاسخ می‌دهیم.
رجوع از بذل
با توجه به مطالب پیش‌گفته خلع از اقسام طلاق بائن است و پس از تحقق آن مرد نمى‌تواند در زمان عدّه به همسر خود رجوع كند؛ ليكن زن مى‌تواند به فديۀ پرداختى به شوهرش در زمان عدّه رجوع كند و آن را پس بگيرد، هرچند مرد ناخشنود باشد. در اين صورت، زوج مى‌تواند به همسرش رجوع كند. (نجفی، همان:62 و 63)
مستند فقهي‌ جواز رجوع‌ زوجه‌ به‌ بذل، گذشته‌ از اجماع، روایاتی است که به چند نمونه از آنها اشاره می‌شود:
1. صحيحه‌ محمد بن‌ اسماعيل‌ بن‌ بزيع: «…، و ان‌ شاءت‌ ان‌ يرد اليها ما اخذ منها وتكون‌ امرأته‌ فعلت‌… .» (شيخ‌ حر عاملي، 1409ﻫ.ق: 22/286)
2. صحيح ابن سنان المروي في المحكي عن تفسير علي بن إبراهيم: «لا رجعة للزوج على المختلعة، و لا على المبارأة إلا أن يبدو للمرأة، فيرد عليها ما أخذ منها؛ …» (همان: 293)
3. موثق أبي العباس عن الصادق: «المختلعة إن رجعت في شي‌ء من الصلح يقول: لأرجعن في بضعك.» (همان)
همچنین طبق مادة 1145ق.م که بر مبنای نظریات فقهای امامیه تدوین شده، زن می‌تواند ـ تا قبل‌ از طلاق‌ خلع‌ و حتي‌ بعد از طلاق‌ در مدت عده و تا قبل از انقضاي‌ آن ـ به بذل (فدیه) رجوع نماید.
برخى قدما گفته‌اند: در صورت مطلق بودن خلع از جهت رجوع و عدم رجوع، هيچ يك از زوجين نمى‌تواند بدون رضايت ديگرى رجوع كند؛ اما در صورت تقيد به جواز رجوع براى آنان ـ در فرضى كه عدّه بر زن واجب باشد، مانند زن بالغ غير يائسه‌اى كه با او آميزش صورت گرفته ـ رجوع در زمان عدّه جايز است. (شیخ طوسی، 1408ﻫ.ق: 332؛ علامه حلّی، 1413ﻫ.ق: 7/388)
در اين‌كه جواز رجوع زن مشروط به امكان صحّت رجوع مرد است يا نه، اختلاف است. بنابر قول نخست، در صورت عدم امكان رجوع مرد ـ مانند آن‌كه زن عدّه نداشته يا سه طلاقه باشد ـ رجوع زن نيز صحيح نمى‌باشد. همچنين در اين‌كه صحّت رجوع زن مشروط به آگاهى شوهر از آن است يا نه، اختلاف است. بنابر قول اوّل، در صورت عدم علم شوهر به رجوع زن به فديه تا پايان عدّه، رجوع زن باطل است. (نجفی، همان: 63 ـ 65)
البته باید توجه داشت که رجوع به بذل عمل حقوقی یک طرفه‌ای بوده که صرفاً به ارادة زوجه واقع می‌شود اما با وجود یک جانبه بودن آن باید دارای شرایطی باشد؛ از جمله این‌که زوجه فقط در ایام عده می‌تواند به فدیه رجوع نماید (امام خمینی، همان:352) و دیگر این‌که باید زوج در ایام عده از رجوع زوجه به بذل آگاهی یابد تا بتواند متقابلاً حق خود را اعمال نماید. واضح است چنان‌چه زوج از این امر (رجوع زوجه به بذل) آگاهی نیابد، رجوع زوجه به بذل باطل خواهد بود. (همان) غیر از موارد مذکور، رجوع باید به گونه‌ای باشد که زوج نیز توانایی رجوع به نکاح را داشته باشد. این قول به مشهور نسبت داده شده است. (همان: 353؛ نجفی: همان) پس اگر طلاق خلع واقع شده، طبیعتاً بائن باشد (چون طلاق یائسه، غیر مدخوله، مطلقه در بار سوم و طلاق صغیره) بدین جهت که زوج در این گونه طلاق‌ها حق رجوع نخواهد داشت، (نجفى، همان: 64؛ ابن سعید حلّی، 1405ﻫ.ق: 476) رجوع زوجه بلااثر خواهد بود. همچنین اگر پس از طلاق خلع، زوج با خواهر زوجه مطلقه ازدواج كند ديگر زوجه حقّ رجوع به مبذول را ندارد؛ زيرا امكان رجوع براى زوج از دست رفته است. (حلّی، همان) چون اگر توافق طرفین را در نظر بگیریم بذل زوج در برابر طلاق خلع بوده؛ به عبارتی دیگر مقصود این بوده که در برابر مالی که زوجه به زوج می‌دهد، زوج نیز او را طلاق بائن دهد، حال اگر زوجه بتواند به بذل رجوع نموده و آن را پس بگیرد، ولی زوج نتواند به نکاح رجوع نماید این امر با خواست مشترک طرفین مغایرت خواهد داشت و گذشته از این، رجوع زوجه به بذل در این صورت موجب زیان زوج بوده و این زیان به موجب قاعدة لاضرر منتفی خواهد بود. صرف نظر از استدلال‌های فوق، شرع و قانون چنین مقرر داشته که زوجه در مواقعی بتواند به فدیه رجوع نماید که زوج نیز توانایی رجوع به نکاح را داشته باشد و رجوع زوجه را در غیر این صورت مؤثر نشناخته است و این خود دلیلی مهم بر بی‌اثر بودن رجوع زوجه در مواردی است که مرد نتواند به نکاح رجوع نماید. (نجفی، همان: 63)
امام خمینی(ره) در این باره می‌فرمایند: «الظاهر اشتراط جواز رجوعها في المبذول بإمكان رجوعه بعد رجوعها، فلو لم يمكن كالمطلقة ثلاثا و كما إذا كانت ممن ليست لها عدة كاليائسة و غير المدخول بها لم يكن لها الرجوع في البذل، بل لا يبعد عدم صحة رجوعها فيه مع فرض عدم علمه بذلك إلى انقضاء محل رجوعه فلو رجعت عند نفسها و لم يطلع عليه الزوج حتى انقضت العدة فلا أثر لرجوعها؛ ظاهر آن است كه جواز رجوع زن در مبذول، مشروط به امكان رجوع شوهر است بعد از رجوع او، پس اگر ممكن نباشد مانند زن سه طلاقه و يا اين‌كه اگر از زنانى باشد كه عده ندارد مانند يائسه و غير مدخول بها، حق رجوع در بذل را ندارد بلكه عدم صحت رجوع زن در آن با فرض اين‌كه مرد تا انقضاى محل رجوعش آن را نداند بعيد نيست. پس اگر زن پيش خودش رجوع نمايد و شوهر از آن اطلاع نداشته باشد تا آن كه عده منقضى شود اثرى براى رجوع زن نيست.» (امام خمینی(ره)، همان
با رجوع زوجه به بذل، وصف بائن بودن طلاق زائل گردیده و رجعی می‌شود و شوهر می‌تواند در ایام عده به زوجه رجوع نماید.
حال این سؤال مطرح است که آیا در فرض رجوع زوجه به بذل خود و ثبوت حق رجوع براى زوج، و تبدیل طلاق خلع به طلاق رجعى، احكام آن، از قبيل نفقه و ارث بردن از يكديگر بر آن بار مى‌گردد، يا تنها حق رجوع به زوجه‌ براى زوج ثابت مى‌شود، نه ديگر احكام طلاق رجعى؟ گروهى تصريح به قول نخست كرده‌ و معتقدند پس از رجوع زوجه به فدیه تمامی آثار و احکام طلاق رجعی نسبت به بقیة مدت، جاری می‌گردد، و در اثر فوت یکی از زوجین دیگری از او ارث می‌برد و زوج مطلقه نمی‌تواند با خواهر وی ازدواج نموده و یا زن چهارم اختیار نماید و نفقة زوجه نیز بر عهدة زوج قرار می‌گیرد. (حلّی، همان؛ شهید ثانی، 1412ﻫ.ق: 2/166؛ بحرانی، 1405ﻫ.ق: 25/607؛ طباطبایی یزدی، 1414ﻫ.ق: 1/114؛ خویی، 2/306؛ سبزواری، 1413ﻫ.ق: 26/199)
برخى نيز در ثبوت احكام طلاق رجعى، جز جواز رجوع براى زوج، تأمل و توقف كرده‌اند؛ (محقق سبزواری، 1423ﻫ.ق: 2/386؛ فیض کاشانی، بی‌تا: 2/325؛ طباطبایی، 1418ﻫ.ق: 12/366) زیرا طلاق خلع به طور بائن موجود شده و تمامی احکام طلاق رجعی زائل گشته و اجازة رجوع زوج به طلاق پس از رجوع زوجه به بذل به وسیلة اجازة مخصوصی است که این اجازه طلاق را رجعی نمی‌گرداند، زیرا پس از سقوط احکام رجعی، عودت آن محتاج دلیل است و دلیلی بر این امر موجود نیست. اصل هم استصحاب بقای حکم سابق است. (امامی، 1386ش: 5/63 و64) اما با توجه به تحلیلی که از طلاق خلع به عمل آمد نظریة نخست منطقی‌تر و معقول‌تر به نظر رسیده و با اصول کلی بیشتر انطباق دارد؛ زیرا تفکیک بین احکام رجوع در موارد رجعی بودن طلاق امری دشوار بوده و محتاج به دلیل خاصی است و نمی‌توان مواردی از طلاق رجعی را یافت که فقط رجوع در آن مورد پذیرفته شده و سایر احکام و آثار آن از قبیل توارث، نفقه و غیره منتفی محسوب گردیده باشد و البته دلیلی نیز در این مورد مشاهده نشده است.
پس در طلاق خلع اگر زوجه نسبت به بذل رجوع کند، طلاق رجعی می‌شود و زوج می‌تواند به زوجه رجوع کند، هر چند زوجه راضی به این امر نباشد و اگر راضی به رجوع باشد، زوج می‌تواند رجوع کند، حتی اگر زوجه نسبت به بذل رجوع نکرده باشد. در این فرض، در واقع زوجه بذل را به زوج هبة غیر معوّض نموده است، چون راضی شده است که زوج بدون باز پس دادن بذل به او رجوع کند. با رجوع زوج، همان ازدواج قبلی احیا می‌شود و همان مهریه ثابت می‌باشد. مهریة جدید، منوط به عقد جدید پس از انقضای عده است.
سؤال دیگری که در این‌جا مطرح می‌شود این‌ است که اگر زوجه مهرية خود را دريافت نكرده و مهريه كماكان در ذمّة زوج بوده باشد و آن‌گاه براى درخواست طلاق، مهرية خود را ابراء كند و زوج نيز او را متقابلاً طلاق دهد، وضعيت حق رجوع زوجه چه خواهد شد؟ آيا با توجه به اين‌كه ابراء قابل رجوع نيست، حق رجوع زوجه منتفى است؟
برخی از حقوق‌دانان در این خصوص نوشته‌اند: نه اصل عدم رجوع در ابراء استثناپذير است، و نه حق رجوع زوجه ساقط است؛ چرا كه خلع، يك قرارداد است كه به گونة معاوضى ميان زوجه و زوج منعقد مى‌گردد و عوضين آن عبارتند از مال داده شده از سوى زوجه و اجراى طلاق از سوى زوج، لكن دليل شرعى و قانونى اين قرارداد را قابل فسخ از سوى زوجه دانسته است كه در فرض فسخ، عوضين بازگشت مى‌كند. (محقق داماد، 1406ﻫ.ق: ‌/ 256‌)
لازم به ذکر است؛ با توجه‌ به‌ تعريف‌ ابراء که در مادة 289ق.م آمده‌ و اين‌كه‌ هرگاه‌ كسي‌ ديني‌ بر ديگري‌ داشته‌ باشد، اصل‌، بقاي‌ آن‌ است‌ مگر اين‌كه‌ دليلي‌ بر اداي‌ آن‌ يا ابراء وجود داشته‌ باشد، عمل‌ زوجه‌ را نمي‌توان‌ ابراء به‌ معناي‌ آن‌چه‌ در قانون‌ مدني آمده، دانست، بلكه‌ زوجه‌ از مهر خود در برابر اخذ طلاق‌ يا موافقت‌ زوج‌ با طلاق، صرف نظر كرده‌ است‌ و به‌ عبارت‌ ديگر زوجه‌ مهر خود را فدية‌ آزادي‌ خويش‌ از قيد و بند ازدواج‌ قرار داده‌ که منطبق بر مادة‌ 1147 قانون مدني‌‌ است. با توجه‌ به فلسفه‌ وجود طلاق‌ خلع‌ كه‌ ناشي‌ از كراهت‌ زوجه‌ از زوج‌ است‌ و صرف نظر از مهريه‌ يا بخشش‌ مالي‌ به‌ زوج، اماره‌ و قرينه‌ بر كراهت‌ وي‌ است، شارع‌ مقدس‌ حق‌ رجوع‌ به‌ بذل‌ مهر را، به‌ زوجه‌ داده‌ است‌ تا در نتيجه‌ طلاق از بائن‌ به‌ رجعي‌ تبديل‌ شود و راه‌ بازگشت‌ زوجين‌ به‌ زندگي‌ مشترك‌ هموار گردد.
مادة‌ 1147 قانون‌ مدني‌ گرچه‌ در مقام‌ بيان‌ تعريف‌ طلاق‌ خلع‌ مي باشد، اما در ذيل‌ آن، نوع‌ بذل‌ مهر را كه معوض‌ مي‌باشد و عوض‌ آن‌ طلاق‌ است، بيان‌ مي كند؛ بنابراين، ممکن است برخی فعل‌ زوجه‌ را از لحاظ لفظي‌ ابراء بنامند، اما از لحاظ ماهوي‌ بذل‌ مهر براي‌ رسيدن‌ به‌ طلاق‌ خلعي‌ است.
سؤال دیگر این‌که آیا در ایام عدة طلاق خلع، زوج می‌تواند به نحوی رجوع به طلاق را بر خود غیرممکن گرداند، مانند این‌که در ایام عده با خواهر مطلقه ازدواج نموده و یا زن چهارم اختیار کند؟ با توجه به این‌که طلاق به صورت بائن واقع گردیده و در واقع این زوجه بوده که با دادن مالی به زوج وی را به طلاق تشویق نموده و در وقوع طلاق مؤثر بوده و فرض بر این است که زوجه در اثر کراهت از زوج به چنین اقدامی دست زده، رجوع مجدد او به بذل که سبب رجعی شدن طلاق و بازگشت او به همسری زوج خواهد شد امری است بعید که ندرتاً واقع می‌شود ولی در هر حال به نظر می‌رسد برای اقدام زوج به امور فوق که نتواند در ایام عده در صورت رجوع زوجه به بذل رجوع به نکاح نماید، مانع شرعی یا قانونی وجود نداشته، فلذا مبادرت زوج به چنین اقدامی مجاز خواهد بود. (پناهنده، 1386ش: 46 و47)
حال چنان‌چه زوج بتواند در ایام عدة طلاق، همسر چهارم اختیار نموده و یا با خواهر مطلقه ازدواج نماید، این پرسش مطرح می‌شود که زوجه در چنین وضعیتی می‌تواند به فدیه رجوع نماید یا خیر؟
در این خصوص اختلاف نظر وجود دارد؛ عده‌ای معتقدند که در این صورت زن حق رجوع به فدیه را نخواهد داشت زیرا می‌داند که مرد در عوض نمی‌تواند به نکاح رجوع و از حق خود استفاده نماید اما برخی دیگر بر این باورند که چون شوهر خود برای اعمال حق خویش ایجاد مانع نموده، این اقدام او نمی‌تواند موجب سقوط حق زوجه در این خصوص گردد. علی‌هذا با توجه به اصول حقوقی و موازین شرعی نظر دوم صائب‌تر به نظر می‌رسد زیرا چنان‌چه مرد با علم و آگاهی از شرایط رجوع برای اعمال حق متقابل خود ایجاد مانع نماید با عنایت به قاعدة فقهی و حقوقی اقدام، اقدام مرد به ضرر خود نمی‌تواند موجبی برای سقوط حق زوجه گردد.
در ادامه به استفتائاتی که از محضر مراجع معظم تقلید به عمل آمده اشاره می‌نماییم:
سؤال
آيا در خلع، رجوع در بذل صحيح و نافذ است؟ علي‌اي‌حال اگر رجوع در بذل حاصل شود، آيا احکام مطلقه رجعيه جاري مي‌شود يا احکام ديگري دارد؟ (نرم‌افزار گنجینه استفتائات قضایی)
آيت الله العظمي محمد تقي بهجت(ره)
اگر زن رجوع به بذل نمايد صحيح و نافذ است و طلاق رجعي مي‌شود شوهر مي‌تواند رجوع کند و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد. 23/2/1382»
آيت الله العظمي سيد علي سيستاني
«در صورتي که امکان رجوع زوج در طلاق باشد رجوع در بذل جايز است و پس از رجوع در بذل زوج مي‌تواند رجوع کند.22ذي الحجة1423ﻫ.ق.»
آيت الله العظمي سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
«مبطل خلع نيست و اصلاً احتياجي به اين شرط نمي‌باشد و زن حقّ رجوع از بذل دارد و بر فرض رجوع زن از بذل و فداء، مرد حقّ رجوع به نکاح دارد و احکام طلاق رجعي مترتّب است. 21/12/1381»
آيت الله العظمي حسين نوري همداني
«در زمان عده، مي‌تواند رجوع به بذل کند و احکام مطلقة رجعيّه جاري مي‌شود.21/12/1381»
سؤال
زني در طلاق خلع مهريه خود را که در ذمه شوهر بوده به عنوان بذل، اسقاط کرده است آيا اين زن مي‏تواند در عده به بذل (ذمه ساقط شده) رجوع کند؟
آيت الله العظمي محمد فاضل لنكراني (ره)
اختصاص به اعيان، معلوم نيست و لذا مي تواند رجوع کند. (فاضل لنکرانی، 1375ش: 1/457؛ گنجینه استفتائات قضایی)
سؤال
الف. زوجين ضمن طلاق خلعي توافق مي‌کنند که زوجه در مدت عدّه حقّ رجوع به مال ‏مبذول را از خود ساقط نمايد، آيا چنين توافقي جايز و لازم الاتّباع است؟
ب. … ؟(گنجینه استفتائات قضایی، همان)
آيت الله العظمي محمد تقي بهجت(ره)
«چنين توافقي صحيح نيست بلي در عقد خارج لازم مي‌توانند شرط کنند که رجوع نکند يعني استفاده از حقّ خود نکند.29/10/1383»
آيت الله العظمي لطف الله صافي گلپايگاني
«در فرض سؤال جواز رجوع به مال مبذول حکم است نه حق تا قابل اسقاط باشد بنابراين اگر توافق مذکور هم واقع شده باشد مي‌تواند رجوع کند والله العالم. 9جمادي‌الاولي 1425ﻫ.ق»
آيت الله العظمي محمد فاضل لنكراني (ره)
«در فرض سؤال حق رجوع قابل اسقاط نيست، بلي مي توانند شرط کنند که از حق رجوع استفاده نکند و در اين صورت لازم الوفاء است، هرچند که اگر مخالفت کرد، رجوع صحيح است ولي مرتکب خلاف شرع شده است. 21/5/1383»
آيت الله العظمي ناصر مكارم شيرازي
«اسقاط کردن حق رجوع به بذل اشکال دارد. 31/3/1383»
آيت الله العظمي سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي
توافق يعني شرط عدم رجوع زن به بذل نافذ و قابل اقاله يعني قابل گذشت از طرف شرط‌کننده است ولي شرط اسقاط حق رجوع مبتني بر اين جهت است که جواز رجوع زن به بذل حکم نباشد بلکه حق باشد و اين جهت نزد اينجانب احراز نشده. 4/4/1383»
آيت الله العظمي حسين نوري همداني
الف و ب. چون مستلزم شرط در طلاق است صحيح نيست. 17/4/1383»
سؤال
زوجه در طلاق خلعي، مهريه خويش را به زوج مي‏بخشد و پس از طلاق در ايام عده به بذل خود رجوع مي‏کند در اين صورت زوج حق رجوع به زوجيت دارد اما اگر زوج به زوجه رجوع نکرد آيا مهريه متعلق به زوجه است؟ حکم ساير احکام طلاق رجعي از قبيل نفقه زوجه و توارث و غيره چيست؟(همان)
آيت الله العظمي ميرزا جواد تبريزي (ره)
«در مفروض سؤال اگر زوج از رجوع زوجه مطلع شد و مانع شرعي ديگري از رجوع شوهر وجود نداشت، حقوق مبذوله از جمله مهر را زوجه مي‏تواند مطالبه کند، و احکام طلاق رجعي از جمله ارث و نفقه پس از رجوع ثابت است، والله العالم.»
آيت الله العظمي ناصر مكارم شيرازي
«با رجوع زوجه به بذل در ايام عده، طلاق رجعي مي‏شود و احکام آن را دارد و مهر را بايد به او بدهد.»
سؤال
الف. … .
ب. اگر زوجه در طلاق خلع و در زمان عده به مبذول خود رجوع کرد آيا به محض رجوع، مهريه به ملکيت زوجه برمي‏گردد، يا برگشت آن به ملکيت زوجه مستلزم رجوع زوج است در طلاق؟ (همان)
آيت الله العظمي محمد فاضل لنكراني (ره)
«الف. … .
ب. بلي در مورد مذکور به محض رجوع، شيء بذل شده به ملکيت زوجه برمي‏گردد و ربطي به رجوع زوج ندارد و تنها اثر آن جواز رجوع زوج است، بلي رجوع زن بايد در وقتي باشد که زوج بتواند رجوع کند والا صحيح نيست.»
رجوع به بعضی از بذل
این موضوع بین فقها مورد اختلاف است که آیا بعد از طلاق خلعی زوجه می‌تواند به بعضی از بذل‏ خود رجوع نماید یا خیر و اگر رجوع به مقداری از بذل خود نمود زوج حق رجوع پیدا می‌نماید یا خیر؟
جمعی می‌گویند حق رجوع به بذل در صورتی است که به تمام مبذول مراجعه نماید و حق رجوع به بعض آن را ندارد؛ زیرا مبذول تماماً در عوض نکاح قرار گرفته و جمعی دیگر می‌گویند همین‏طور که زوجه حق رجوع به تمام مبذول را دارد به بعض آن هم دارد و همان‏ مقدار باقی ماندة مبذول برای انحلال نکاح کافی است و به انتفاء بعض عوض، معوض‏ از بین نرفته و منتفی نمی‌گردد. (کاشف‌الغطاء، 1422ﻫ.ق: 81؛ خویی، 1410ﻫ.ق: 2/306؛ وحید خراسانی، 1428ﻫ.ق: 3/348؛ تبریزی، 1426ﻫ.ق: 2/381)
از پاسخ آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی به استفتای ذیل نیز چنین برمی‌آید که امکان رجوع زوج پس از رجوع به قسمتی از بذل وجود دارد:
سؤال
در طلاق خلع و در زمان عده در صورتی که زن به مرد رجوع نموده که این امر قطعی باشد نیازی به بیان شفاهی بذل ما بذل از طرف زن می‌باشد و یا همان عمل رجوع کافی بوده و فقط شرایط ازدواج (مهریه) به همان شکل سابق خواهد بود؟
آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
«زن باید رجوع به بذل کند و تمام آنچه را داده یا لااقل قسمتی از آن را باز پس بگیرد تا رجوع شوهر ممکن شود.» (پایگاه اطلاع رسانی آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی به نشانی: http://persian.makarem.ir/estefta)
برخی از علما می‌گویند اگر صیغه خلع جاری شده بدون ذکر «هی مطلّقه» بوده با رجوع به بعض فدیه، خلع باطل و زوجیت باقی است و اگر به دنبال «هی مختلعه» گفته باشد «هی مطلقه» با انتفاء بعضی از مبذول طلاق رجعی می‌شود. (مدرس، 1337ش، شماره 61)

فهرست منابع
1. قرآن کریم.
2. اسکافی،ابن‌جنید، مجموعه فتاوی ابن‌الجنید، قم، دفترانتشارات اسلامی، چاپ‌اول، 1416ﻫ.ق.
3. امام خمینی(ره)، تحریرالوسیلة، ج2، قم، مؤسسه مطبوعات دارالعلم، چاپ اول.
4. امام رضا(رع)، فقه الرضا، مشهد، مؤسسة آل البیت، چاپ اول، 1406ﻫ.ق.
5. امامی، سید حسن، حقوق مدنی، ج5، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ پانزدهم، 1386ش.
6. بحرانی، یوسف، حدائق‌الناضرة، ج25، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1405ﻫ.ق.
7. پایگاه‌اطلاع‌رسانی‌آیت‌الله‌العظمی‌ناصرمکارم‌شیرازی‌:http://persian.makarem.ir/estefta.
8. پناهنده، سید علی‌محمد، مقاله: بررسی ماهیت حقوقی و عناصر و ارکان طلاق خلع و مبارات، ماهنامه دادرسی، سال یازدهم، آذر و دی ماه 1386ش، شماره 65.
9. تبریزی، میرزاجواد، منهاج‌الصالحین، ج2، قم، مجمع الامام‌المهدی(عج)، چاپ اول، 1426ﻫ.ق.
10. جزیری، عبدالرحمن، الفقه‌علی‌المذاهب‌الاربعة، ج4، بیروت، دارالثقلین، چاپ اول، 1419ﻫ.ق.
11. حلّی، یحیی بن سعید، الجامع‌للشرائع، قم، مؤسسة السید الشهداء العلمیة، چاپ اول، 1405ﻫ.ق.
12. خویی، سیدابوالقاسم، منهاج‌الصالحین، ج2، قم، نشر مدینةالعلم، چاپ 28، 1410ﻫ.ق.
13. سبزواری، سید عبدالاعلی، مهذّب الاحكام، ج26، قم، مؤسسة المنار ـ دفتر آیت‌الله سبزواری، چاپ چهارم، 1413ﻫ.ق.
14. شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج2، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1412ﻫ.ق.
15. شهید ثانی، شرح لمعه، ج6، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، 1410ﻫ.ق.
16. شهید ثانی، مسالک‌الافهام، ج9، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، چاپ اول، 1413ﻫ.ق.
17. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعة، ج22، قم، مؤسسة آل البیت، چاپ اول، 1409ﻫ.ق.
18. شیخ طوسی، الوسيلة الی نیل الفضیلة، قم، انتشارات کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1408ﻫ.ق.
19. شیخ طوسی، مبسوط، ج4، تهران، المکتبة المرتضویة، چاپ سوم، 1387ﻫ.ق.
20. طباطبایی یزدی، سید محمدکاظم، تکملة العروة الوثقى، ج1، قم، کتابفروشی اسلامی، چاپ اول، 1414ﻫ.ق.
21. طباطبایی، سید علی، رياض المسائل، ج12، قم، مؤسسة آل‌البیت، چاپ اول، 1418ه.ق.
22. علامه حلّی، تحریر الاحکام، ج4، قم، مؤسسه امام صادق، چاپ اول، 1420ﻫ.ق.
23. علامه حلّی، مختلف الشيعة، ج7، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ﻫ.ق.
24. فیض کاشانی، محمدمحسن ، مفاتیح‌الشرائع، ج2، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی(ره)، چاپ اول.
25. قانون مدنی.
26. کاتوزیان، ناصر، حقوق خانواده، ج1، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ هفتم، 1385ش.
27. گنجینه استفتائات قضایی (نرم‌افزار)، مؤسسه آموزشی و پژوهشی قضا، قم.
28. محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج15، بیروت، مؤسسة آل البیت، چاپ اول، 1408ﻫ.ق.
29. محقق حلّی، شرایع‌الاسلام، ج3، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ دوم، 1408ﻫ.ق.
30. محقق داماد، سيدمصطفى، قواعدفقه، ج2، تهران، مركز نشرعلوم اسلامى، چاپ دوازدهم، 1406ﻫ.ق.
31. محقق داماد، سید مصطفی، بررسی فقهی حقوق خانواده (نکاح و انحلال آن)، تهران، مرکز نشر علوم اسلامی، چاپ پانزدهم، 1387ش.
32. محقق سبزواری، كفاية الاحكام، ج2، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1423ﻫ.ق.
33. محمدی، ابوالحسن، قواعد فقه.
34. مدرس، سید علی محمد، مقاله: «شرایط طلاق خلع»، مجله کانون وکلا، مهر و آبان 1337ش، شماره 61.
35. مراغی، حسین، العناوین الفقهیة، ج2، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1417ﻫ.ق.
36. مصطفوی، سید محمدکاظم، مأتة قاعدة فقهیة، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، 1421ﻫ.ق.
37. مکارم شیرازی، ناصر، الفتاوی جدیدة، ج1، قم، مدرسه امام علی‌بن ابی‌طالب، چاپ دوم، 1427ﻫ.ق.
38. مکارم شیرازی، ناصر، جامع المسائل، ج1، قم، مطبوعاتي امير، چاپ اول، 1375ش.
39. میرزای قمی، الرسائل، ج1، قم، دفتر تبلیغات اسلامی (شعبه خراسان)، چاپ اول، 1427ﻫ.ق.
40. نجفی، حسن (کاشف‌الغطاء)، انوار الفقاهة (کتاب الطلاق)، نجف اشرف، مؤسسه کاشف‌الغطاء، چاپ اول، 1422ﻫ.ق.
41. نجفی، سید محمدحسن، جواهرالکلام، ج33، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، 1404ﻫ.ق.
42. وحید خراسانی، حسین، منهاج‌الصالحین، ج3، قم، مدرسه امام‌باقر، چاپ پنجم، 1428ﻫ.ق.

 

منبع:

http://www.vekalat.org/public.php?cat=2&newsnum=2119880

برچسب ها:, , , , , , , ,

حل مشکلات

موسسه حقوقی عدل فردوسی با بهره گیری از مجرب ترین وکلای پایه یک دادگستری سعی در حل مشکلات حقوقی شما دارد.

تماس با ما

ارتباط با ما

شما میتوانید برای حل کلیه مشکلات حقوقی خود با موسسه حقوقی عدل فردوسی تماس حاصل فرمایید.

تماس با ما

کمک به شما

شما می توانید برای حل کلیه دعاوی حقوقی خود اعم از کیفری ، جزایی ، خانوادگی و.. از وکلای موسسه حقوقی عدل فردوسی استفاده فرمایید.

تماس با ما

بانک جامع مقالات

مقالات موسسه حقوقی عدل فردوسی با بهره گیری از بانکی بالغ بر ۳۰۰۰ مقاله ی حقوقی در اختیار شما می باشد.

تماس با ما