Warning: session_start(): open(/opt/alt/php74/var/lib/php/session/sess_220de086928a3fe9388581d93380fc75, O_RDWR) failed: Disk quota exceeded (122) in /home/doseir/domains/ferdose.ir/public_html/wp-content/themes/differ_parmis/warp/systems/wordpress/src/Warp/Wordpress/Helper/SystemHelper.php on line 489

Warning: session_start(): Failed to read session data: files (path: /opt/alt/php74/var/lib/php/session) in /home/doseir/domains/ferdose.ir/public_html/wp-content/themes/differ_parmis/warp/systems/wordpress/src/Warp/Wordpress/Helper/SystemHelper.php on line 489
هدیه ای به رنگ اسید » موسسه حقوقی عدل فردوسی
Law

موسسه حقوقی عدل فردوسی به شماره ثبتی ۲۷۷۹۴

پیگیری کلیه دعاوی خود را با اطمینان به ما بسپارید.

دعاوی خانواده

کلیه دعاوی حقوقی خانوادگی اعم از مطالبه مهریه ، حضانت فرزند ، تمکین و طلاق را به ما بسپارید.

دعاوی ملکی

برای پیگیری دعاوی ملکی اعم از سرقفلی ، حق کسب ، پیشه ، تجارت و تخلیه اماکن مسکونی و تجاری با ما تماس بگیرید.

دعاوی کیفری

برای پیگیری کلیه دعاوی کیفری اعم از چک بلامحل كيفري، فروش مال غیر ، خیانت در امانت ، کلاهبرداری و ... با ما تماس بگیرید.

دعاوی حقوقی

برای پیگیری کلیه دعاوی حقوقی اعم از چک ، مطالبه خسارت ، سفته ، رسید ،دعاوي مالي ، ارث ، سهم الارث ، وصیت با ما تماس بگیرید.

دعاوی شهرداری ها

این موسسه کلیه دعاوی شهرداری ها مانند دریافت غرامت طرح‌هاي دولتي ، کمسیون ماده ۱۰۰ و غیره را نیز می پذیرد.

دعاوی دیوان عدالت

این موسسه دعاوی مرتبط با کمسیونهای ماده ۱۰۰شهرداری ها و غیره را در دیوان عدالت اداری می پذیرد.

907

مقالات حقوق جزایی

548

مقالات حقوق خانواده

965

مقالات حقوق خصوصی

هدیه ای به رنگ اسید

در یکی از روزهای بهاری در دفتر سایت میزبان معصومه عطایی یکی از قربانیان اسید پاشی هستیم، همان زن جوان و زیبایی که دست انتقام جوی پدر شوهرش چشمانش را نابینا کرد…

 


گاهی دردی به سراغت می آید، جسمت مریض می شود و به دنبال مداوایش می گردی، یا زود خوب می شوی یا دیر! اما دردهایی است که روح، روان و جسم را با هم می سوزاند، هر چه سعی می کنی پنهانشان کنی نمی شود، زخم ها نمایان است، می شوند جزیی از زندگیت و از آن روز تو باید با این دردها و زخم ها زندگی کنی بدون هیچ مرهمی که زیبایی ات را به تو بر گرداند!
درد اسید پاشی درد پیچیده ای است،‌ سنگین و آرام در رشته های عصبی قربانی نفوذ می کند،‌ بوی ترشیدگی اسید تا مدت ها در حافظه اش می ماند و احساس ترس مدام رهایش نمی کند!‌
در یکی از روزهای بهاری در دفتر سایت میزبان معصومه عطایی یکی از قربانیان اسید پاشی هستیم، همان زن جوان و زیبایی که دست انتقام جوی پدر شوهرش چشمانش را نابینا کرد…
چه گونه از معصومه بخواهم احساسش را برایم توصیف کند، هر چند که او ‌ احساس ذوب شدن و چشیدن تدریجی درد را خوب به خاطر دارد!
معصومه عطایی قربانی انتقام گیری پدر شوهرش حالا سی ساله است، او  از دردي برایم گفت كه دو سال است  با آن دست و پنجه نرم مي‌كند؛ اما به اندازه سالها اين نقاش رنگ و روغن و سياه قلم را تكيده كرده است، حق هم دارد نابينا شدن آن هم با اسيد درد كمي نيست چه برسد به اینکه معصومه باشی، آريني شش ساله نيز در كنارت باشد، باید آینده این کودک را نیز بسازی،  از همه مهم تر هزینه ها عمل های گوناگون را نیز باید بپردازی! دردها و زخم های زندگی معصومه را با کدامین قلم می توان نوشت، که هزاران جوهر هم برای نوشتنش کم است! اما باید نوشت تا برخی وجدان های خفته بیدار و برخی افراد نا به هنجار آگاه کرد!

ازدواجی که به جدایی انجامید
پدرم بازنشسته ارتش است، اصالتا اهل اصفهان هستیم؛ اما به خاطر کار پدرم مجبور شدیم چند سالی را در شهرضا زندگی کنیم،‌ هفت سال پيش پسر جواني به خواستگاريم آمد، به نظر من و خانواده ام جوان خوبي بود و همه در شهرستان کوچک شهرضا از خانواده اش تعریف می کردند، به عقد او در آمدم،‌ از همان دوران عقد با هم اختلاف داشتیم، حتی یکبار کارمان به دادگاه کشید؛ اما با وساطت بزرگ تر ها زندگیمان را شروع کردیم، دو سال بعد آرین به دنیا آمد،‌ کتک ها، بد رفتاری ها، آزار و اذیت ها و عیاشی های شوهرم حتی با حضور آرین کم نشد، هر چه قدر خانواده اش با او صحبت می کردند فایده ای نداشت،‌ تمام مخارج زندگیم از طریق پدر همسرم فراهم می شد، تا اينكه يك روز فهمیدم با چندین زن رابطه دارد و بیشتر وقتش را با آن ها می گذراند، طاقتم تمام شد و تصمیم به جدایی گرفتم،‌ راضی نمی شد اما با اصرار های زیاد توانستم با بذل مهریه به صورت توافقی از او طلاق بگیرم، حضانت آرین تا 7 سالگی به من  سپرده شد، آذر ماه سال 87 بود که دادگاه حکم طلاق را صادر کرد، من نیز دست های پسرم را گرفتم و زندگی ام را در خانه پدری ام ادامه دادم، هزینه های زندگی ام را از طریق آرایشگری و یا فروش تابلوهای نقاشی ام  تامین می کردم.

و باز هم اعتیاد…
پدر آرين مي توانست هفته اي يك بار به ديدن فرزندش بيايد و دو هفته يك بار هم او را پيش خود ببرد و يك شب از او نگهداري كند، در اين مدت با اينكه خانه مان را عوض كرده بودیم به خاطر اينكه همسر سابقم بتواند فرزندش را ببيند آدرس را به او دادم؛ اما هر بار که آرین از خانه آن ها بر می گشت گریه می کرد و دیگر نمی خواست به آن جا برود، پدرش حالا به اعتیاد روی آورده بود و حتی جلوی پسرم نیز اقدام به استعمال و یا تزریق مواد مخدر می کرد،‌ پسرم بارها گفته بود که پدرش او را با زنی که اصرار دارد آرین مادر صدایش بزند برای تفریح به بیرون می برده است، یک روز برای اعتراض از این وضعیت نزد پدر همسر سابقم رفتم و از این رفتار پدر آرین گله کردم، او نیز به من گفت از این پس خودش آرین را هفته ای یکبار به بیرون خواهد برد و اینگونه شد که پدر آرین دیگر نتوانست او را ببیند.
از فردای آن روز هفته ای یکبار  پدر همسر سابقم،  آرین را برای تفریح به پارک می برد، من نیز بعضی وقت ها همراهیشان می کردم، در گوشه ای از پارک می نشستم  و تماشایشان می کردم و بعد هم سوار ماشین می شدیم و ما را تا خانه می رساند، اکثر اوقات در تمام مسیر از من می خواست که با همسر سابقم آشتی کنم، بارها می گفت او بعد از طلاق معتاد شده است و تو مقصر اعتیاد پسرم هستی!

زندگی جدید آرامش خاصی را برایم به همراه داشت
روز ها پشت سر هم می گذشت، آرین حالا پنج ساله شده بود و من تمام تلاشم را می کردم تا پسرم کمبودی را در زندگی حس نکند، روزهای گذشته را دیگر فراموش کرده بودم، پدر آرین دیگر حتی سراغی هم از پسرش نمی گرفت، زندگی جدید آرامش خاصی را برایم به همراه داشت، دومین ماه رمضانی بود که به همراه آرین در کنار خانواده ام بودم، پدر همسر سابقم در آن روزها بارها زنگ می زد و می گفت برای آرین هدیه ای خریده ام و از من خواست یک روز اجازه دهم تا او را به پارک ببرد و هدیه اش را بدهم، هر روز زنگ می زد و اصرار می کرد، بیست و دومین روز ماه رمضان سال 89 بود، پدربزرگ آرین دوباره صبح با من تماس گرفت و گفت امروز حتما باید آرین را به پارک ببرد، من هم قبول کردم، نزدیک ساعت شش به دنبال آرین آمد،‌ پدر شوهرم آنقدر اصرار کرد که من نیز با آن ها همراه شدم.

چشمانم فدای یک انتقام کورکورانه شد
به خارج از اصفهان رفتیم، پارکی در آن نزدیکی بود که دریاچه داشت،‌ او مشغول بازی با آرین بود و من نیز مثل همیشه از دور نگاهشان می کردم، بعد از پارک در رستورانی شام خوردیم و نزدیک ساعت 10 به سمت منزلمان حرکت کردیم،‌ وسط راه او  اصرار کرد که حالش خوب نیست و از من خواست تا پشت فرمان بنشینم، من نیز بدون پیاده شدن خودم را پشت فرمان جای دادم، پدر شوهرم پس از پیاده شدن درب صندوق عقب را باز کرد و انگار چیزی را جا به جا کرد و سپس سوار ماشین شد.
آرین خوابش برده بود و پدر شوهر سابقم مدام می گفت کادوی آرین صندوق عقب ماشین است و دوباره حرف های همیشگی اش را تکرار کرد و من نیز به او گفتم به شوهر سابقم علاقه اي ندارم و هر بار كه به او فكر مي كنم فقط به ياد كتك هايي كه خورده ام می افتم.
نزدیک ساعت یازده شب بود که به خانه رسیدیم، آرین را در آغوشم گرفتم تا از خواب بیدار نشود، پدربزرگ آرین از من خواست تا دوباره برگردم و کادوی آرین را به خانه ببرم، پدر و مادرم خوابیده بودند، خواهرم هم مشغول تماشای تلویزیون بود، آرین را سر جایش خواباندم و به منصوره گفتم پدربزرگ آرین برایش کادو خریده است می روم آن را بگیرم و برمی گردم.
معصومه لحظه ای مکث می کند، انگار به یاد احساسش در آن لحظه افتاد و این که مدت هاست چهره آرین را ندیده است، شاید اگر آن روز می دانست این آخرین باری است که آرین را می بیند سیر نگاهش می کرد…
در کوچه چند تن از همسایه ها در حال رفتن به مراسم احیای شب 23 ماه رمضان بودند، پدر شوهر سابقم درب صندوق عقب را باز گذاشته و ماشین روشن بود، کادویی را در پشت ماشین نشانم داد، از من خواست چشمانم را ببندم و به محض بستن چشمانم دیگر چیزی ندیدم، تمام بدنم می سوخت و تنها صدای ماشینی را شنیدم که به سرعت از من دور می شد،‌ مدام می گفتم سوختم، مادرم از صدای جیغ من خودش را به حیاط رساند و تمام صورتم را شست، اسید دست های مادرم را سوزاند، پدر شوهرم روی صورت من اسید پاشیده بود و اصلا برایم قابل درک نبود.
خواهرم به اورژانس زنگ زد و مرا به یکی از بیمارستان های شهرضا و سپس به اصفهان منتقل کردند، بینایی ام را از همان لحظه اول از دست دادم،‌ صبح روز بعد با رضایت خودم از بیمارستان مرخص شدم،‌ یکی از بستگانم کل اتاق را برایم استریل کرد و مداوای من را در خانه آغاز و خودش از من پرستاری کرد.
بر  اثر  این حادثه پلك هاي هر دو چشم معصومه از بين رفته است،‌ قرنيه و عدسيه چشم او نيز به شدت آسيب ديده و بينايي خود را از دست داده است،‌ چشم راستش تنها قدرت تشخیص نور را دارد، لب ها، بيني و پيشاني او نيز دچار زخم هاي عميق شده و به خاطر عمق زخم ها قسمت هايي از صورتش دچار عفونت می شود، همچنين سوختگي در دستان معصومه نيز ايجاد شده و انگشتان وي نیز آسیب می بیند.
آرین آن شب تا صبح نخوابیده بود،‌ مدام گریه می کرده و بهانه مرا گرفته بود، عکس العمل آرین را  آن لحظه که صورت ورم کرده و سیاه مرا دیده بود نمی توانستم ببینم و مدام با خودم کلنجار می رفتم، حتی نمی توانستم گریه کنم، تمام آن صحنه ها در ذهنم حك شده است، آرین از چهره ام می ترسید و من جوابی برای سئوال های پسرم نداشتم.

دستگیری پدر شوهر اسید پاش
همان شب صدای بوق ممتد یک ماشین در خارج از شهر نظر پلیس را جلب می کند،‌ پلیس متوجه می شود پیرمردی که در ماشین است حین رانندگی سکته کرده و او را به بیمارستان منتقل می کنند، پیرمرد همان پدر شوهر معصومه بوده است که در پی شکایت معصومه از بیمارستان به زندان منتقل می شود.

صدور حکم پدر شوهر اسید پاش
اولین جلسه رسیدگی به اتهام پدر شوهر معصومه عطایی یازدهم بهمن ماه سال 90 در شعبه 17 دادگاه کیفری استان اصفهان با یک سال و نیم تاخیر در حالی برگزار می شود که متهم فقط دو ماه زنداني بود و بعد از آن با وثيقه 50 ميليوني و به بهانه ناراحتي قلبي از زندان آزاد می شود، در این جلسه عبدالصمد خرمشاهی وکیل معصومه به آزادی متهم اعتراض می کند که نتیجه ای در بر نداشته است این در حالیست که متهم به جرم خود اعتراف کرده است و پیچیدگی خاصی در این پرونده وجود ندارد.
معصومه در همان جلسه اول اعلام می کند که خواهان قصاص پدر شوهر سابقش است، جلسات ادامه می یابد تا اینکه حکم دادگاه اعلام می شود.
عبدالصمد خرمشاهي وکيل مدافع معصومه در خصوص حکم صادره از دادگاه به مهرخانه گفت: حکم قصاص دو چشم پدرشوهر معصومه اعلام شده است، حسين پدرشوهر سابق معصومه عطايي به قصاص دو چشم، پرداخت ديه و ۵ سال حبس تعزيري محکوم شده است.
خرمشاهي افزود: حسين به يک مورد ۵۰ درصد ديه کامل و ۲۰ درصد ديگر بابت آسيب رساندن به بدن معصومه به وسيله اسيد محکوم شده است. در قانون ديه زن و مرد تا ۵۰ درصد برابر است ولي در اين جا چون دادگاه يک فقره ۵۰ درصد و يک فقره ۲۰ درصد ديه صادر کرده است و چون مجموع ديه بالاي ۵۰ درصد است و به ۷۰ درصد مي رسد، معصومه بايد تفاضل ديه را بدهد تا چشمان حسين قصاص شود.
خرمشاهي گفت: معصومه باید  بابت تفاضل ديه ب حدود ۳۰ ميليون تومان بپردازد. پدرشوهر سابق معصومه باید ۱۵ ميليون بابت دیه صورت به او بدهد و در اين شرايط ۱۵ ميليون ديگر هم بايد معصومه بدهد تا قصاص چشم اجرا شود که معصومه اعلام کرده است اين پول را ندارد و در اين جا اجراي حکم به مشکل مي خورد. ضمن اين که پدرشوهر سابق معصومه گفته است من پولي بابت ديه ندارم، عمرم را کرده ام و آماده اجراي حکم هستم.                                                       
خرمشاهي افزود: در نظريه پزشکي قانوني هم آمده که حکم قصاص قابل اجراست، معصومه اعتراض خود را به نحوه تعيين ۷۰ درصد ديه به دادگاه اعلام کرده است.                                                                                            
خرمشاهي افزود: درصورتي هم که حکم قصاص اجرا شود، تساوي رعايت نخواهد شد چرا که اگر پدرشوهرش قصاص شود چشمان او نابينا خواهد شد و به پلک هايش آسيبي نخواهد رسيد در صورتي که پلک هاي معصومه آسيب ديده و برخي نقاط صورت وي آسیب جد دیده است.

معصومه زندگی می کند حتی با چشمان بسته
حالا معصومه در هفته چندین بار باید به مراکز مختلف پزشکی مراجعه کند،‌ او بارها عمل ترمیمی انجام داده است. پزشکان برای ترمیم بافتهای داخلی از بافت دهان و برای ترمیم بافتهای بیرونی از دستهای او استفاده می کنند، امروز معصومه قبل از حضور در سایت ما نزد یک مختصص چشم رفته بود،‌ دکتر به او گفته عمل قرنیه چشمانش ممکن است ولی شاید تنها به مدت سه سال و یا کمتر معصومه با این عمل بتواند دنیا را ببیند.
معصومه باید برای عمل جراحی چشمانش به بوستون برود؛ اما هزینه این عمل را ندارد، چشم دیگرش را تخلیه نکرده است و امیدوار است علم پیشرفت کند و چشمش مداوا شود.
او برای عمل جراحی اش به ناچار خانه‌اي در تهران اجاره كرده‌ است كه هزينه آن هم بر ديگر مشكلات مالي او افزوده است، در حال حاضر مادر و خواهرش از شهرضا ، به تهران آمده‌اند تا از او و فرزندش نگهداري كنند. خواهرش امسال دانشگاه قبول شد اما به خاطر معصومه انصراف می دهد.
پدر شوهر سابقش بارها پیام فرستاده که باید بدتر از این می شدی، او همه اموالش را به نام دیگران کرده است و گفته من هیچ پولی ندارم، از طرفی در حال حاضر در یک بنگاه معاملات ماشین به صورت آزادانه کار می کند.
حق سرپرستی آرین رو به اتمام است و معصومه تمام تلاشش را برای اینکه حضانت آرین را برای همیشه به او بسپارند خواهد کرد، خواهرش عکس های معصومه را نشانم می دهد،‌ تنها از فرم صورت متوجه می شوم که این صورت متلاشی شده متعلق به عکس هایی است که خواهرش نشانم می دهد.

رشته ی مهر و وفا شکر که از دست نرفت
وقتی عکس های درب خانه معصومه را فردای روز اسیدپاشی دیدم با خود اندیشیدم اسیدی که درب آهنی را سوراخ کرده چه بلایی بر سر گوشت و پوست این زن آورده است،‌ با تمام این احوال او از زندگی نا اميد نيست، در تمام طول مصاحبه لبخند بر لبانش دارد و معتقد است دنيا هيچ وقت به آخر نمي‌رسد شايد تقدير و قسمت من اين بوده كه اين اتفاق برايم پيش بيايد…
معصومه می گوید: دريافت حكم حضانت پسرم به اندازه بازگشت بينايي ام برايم مهم است. از آنجا كه خانواده پدر شوهر سابقم به هيچ عنوان صلاحيت نگهداري فرزندم را ندارند و پسرم هم از آنها مي ترسد مسئولان ميخواهم كمكم كنند تا حداقل اگر چشمانم را از دست داده ام بچه ام را كنارم داشته باشم.
آرامش صدای معصومه بر دلم می نشیند،‌ حالا آرین داستان تلخ زندگی مادرش را از حفظ است،‌ مهر که بیاید آرین به مدرسه خواهد رفت و ای کاش معصومه می توانست در روز جشن شکوفه ها بزرگ شدن پسرش را ببیند.
معصومه از قصاص پدر شوهرش نخواهد گذشت، او معتقد است هجمه رسانه ای باعث شد تا آمنه نیز از حکم قصاص مجید موحدی صرف نظر کند؛‌ چراکه آمنه در ملاقات با معصومه محکم گفته است حتما حکم را اجرا خواهد کرد،‌ دولت تا کنون هیچ کمکی به معصومه نکرده است.
دستان پر مهر زنان و مردان ایرانی هزینه عمل های هنگفت معصومه را تامین می کند،‌ معصومه در پایان از تمام کسانی که از روی خیرخواهی هزینه های درمان او را فراهم می کنند تشکر کرد و گفت: دستان همه تان را می بوسم!

مهرخانه شماره حساب معصومه عطایی را در اختیار کسانی که تمایل دارند با کمک های مالی خود چشمان او را به زیبایی های دنیا بگشایند، می گذارد.

منبع:

http://www.mehrkhane.com/ShowContent.aspx?ContentID=2803
 

حل مشکلات

موسسه حقوقی عدل فردوسی با بهره گیری از مجرب ترین وکلای پایه یک دادگستری سعی در حل مشکلات حقوقی شما دارد.

تماس با ما

ارتباط با ما

شما میتوانید برای حل کلیه مشکلات حقوقی خود با موسسه حقوقی عدل فردوسی تماس حاصل فرمایید.

تماس با ما

کمک به شما

شما می توانید برای حل کلیه دعاوی حقوقی خود اعم از کیفری ، جزایی ، خانوادگی و.. از وکلای موسسه حقوقی عدل فردوسی استفاده فرمایید.

تماس با ما

بانک جامع مقالات

مقالات موسسه حقوقی عدل فردوسی با بهره گیری از بانکی بالغ بر ۳۰۰۰ مقاله ی حقوقی در اختیار شما می باشد.

تماس با ما