جرم چیست ؟
احمد تاجدار
جرم چیست؟ و خاستگاه آن کجاست؟ دورکیم جامعه شناس فرانسوی می گوید: «هر عملی که در خور مجازات باشد، جرم است». یعنی هر فعل یا ترک فعلی که نظم و آرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد، «جرم» محسوب می شود. دورکیم جامعه شناس فرانسوی می گوید: «هر عملی که در خور مجازات باشد، جرم است». یعنی هر فعل یا ترک فعلی که نظم و آرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد، «جرم» محسوب می شود.به نظر دورکیم، ما کاری را به خاطر «جرم» بودن محکوم نمی کنیم بلکه از آن جایی که آن را محکوم می کنیم جرم تلقی می شود. از نظر حقوقی نیز «جرم عملی است که بر خلاف یکی از موارد قانون مجازات عمومی هر کشور باشد و مجرم کسی است که در زمان معینی عمل او بر خلاف قانون رسمی کشور باشد.» (صناعی، ۱۳۴۱(برای بررسی بهتر موضوع، پدیده جرم را از چند رویکرد تعریف می کنیم. رویکرد قانونی و حقوقی: جرم یک عمل عمدی و ارادی بر علیه قانون است که غیر قابل حمایت و بخشودن بوده، مجرم باید دستگیر شود و به وسیله دولت مجازات گردد. (تاپن، ۱۹۴۷(رویکرد قانونی- اجتماعی: سست بودن معیارهای قانونی باعث به وجود آمدن رفتارهای ضد اجتماعی می گردد. تاکید بر تعریف قانونی جرم توسط دو ملاک مشخص، تعیین می گردد. یکی رفتارهایی که از قوانین اجتماعی تخطی و تجاوز می کنند و دوم مقررات قانونی برای مجازات یک عمل. (ساترلند، ۱۹۴۵) به بیان دیگر از منظر اجتماعی می توان گفت که جرم یک پدیده «معمولی» جامعه است. زیرا که بر حسب احساس تنفر و انزجاری که بزهکار در جامعه بر می انگیزد، معین می گردد. البته درجه بروز تنفر و انزجار در چهارچوب جامعوی مشخص در افراد متفاوت می باشد.رویکرد بین فرهنگی: هر گروه دارای معیارهایی از رفتار است که «هنجار» نامیده می شود. این هنجارها ضرورتاً به صورت قانونی تدوین نشده اند؛ بلکه هر کس از نقطه نظر گروهی که عضو آن است، عملی را بهنجار )درست) و نابهنجار (نادرست) –جرم- می داند و این هنجارها بستگی به ارزشهای فرهنگی هر جامعه دارد. (سلین، ۱۹۳۸(رویکرد برچسب زدن: مجرم کسی است که برچسب خورده و جرم رفتاری است که دیگران به آن برچسب زده اند (بکر، ۱۹۶۳). این رویکرد معتقد است که رفتارها به خودی خود به عنوان جرم یا کجروی محسوب نمی شوند؛ بلکه این افراد و گروههای فرهنگی هستند که به این رفتارها به عنوان جرم برچسب مي داندرویکرد حقوق بشر: این رویکرد معتقد است که همه افراد باید در جامعه تامین باشند و از حقوق شهروندی، امکانات رفاهی، آموزشی، بهداشتی و … تضمین شوند و قانون جزا باید آنها را تضمین و اجرا کند. پس انکار یا انحراف از این حقوق، جرم نامیده می شود.نسبی بودن پدیده جرم: باید توجه داشت که جرم یک پدیده اجتماعی و کاملاً نسبی است. چرا که جرم در یک زمان و در بین برخی ملتها، جرم محسوب می شود، در حالی که در زمان و مکان دیگر جرم شناخته نمی شود. برای روشن شدن مطلب چند مثال می آوریم: قبل از ظهور اسلام، زنده به گور کردن نوزادان دختر در بین قبایل عرب متداول بود و مجازاتی در پی نداشت؛ در حالی که پس از ظهور اسلام این عمل نهی شد و عنوان گناه پیدا کرد. لواط در آتن و قبیله چوکچی (Chuckchee) و سرقت در قوم اسپارت جرم نبوده؛ ولی در بیشتر جوامع جرم محسوب می شود. در جزایر فیچی (Fidji) کشتن پدر و مادر نه تنها جرم نیست؛ بلکه کاری نیک شمرده می شود. و یا «پدرکشی» در بین اسکیموها و «دخترکشی» در چین باستان اساساً جرم شناخته نمی شود. سرخپوستان بلاک فوت (Blackfoot) دزدیدن اموال بیگانگان را کاری نیک می انگارند و بسیاری از محرومان ستمدیده ربودن اموال بیگانگان را «دزدی» و «بد» نمی شمارند؛ در صورتی که از منظر صاحب نظران اجتماعی هیچ کدام از این نظرات پذیرفته نمی شود. زنان اسکیمو اگر توسط مردی قویتر از شوهرانشان دزدیده شوند، مورد مواخذه قرار نمی گیرند، هم چنین آن مرد (زن دزد) مورد تشویق جامعه اسکیمو قرار می گیرد؛ زیرا جرات کرده است خانواده ضعیفی را از بین ببرد. بنابراین می توان گفت که نظر جامعه نسبت به جرم در همه جا یکسان نیست.بزه، بزهکار، بزهکاری: در جرم شناسی پدیده های بزه، بزهکار و بزهکاری به عنوان سه رکن اصلی در نظر گرفته می شود. بنابراین در ادامه ، سعی در ارائه یک تعریف برای هر کدام از این ارکان، داریم.هر عملی که در جامعه قوانین را نقض کند و مجازات در پی داسته باشد، «بزه» نامیده می شود.هر جرمی که صورت می گیرد، دارای علل سازنده ای است که بر روی فرد اثر می گذارد و او را به سوی ناسازگاری و نابهنجاری سوق می دهد. پی آمد این سوق دادنها، ارتکاب خطا است و خاطی را به یک تعبیر «بزهکار» می نامند.بزهکاری مجموعه ای از جرایمی است که در یک زمان و مکان معین به وقوع می پیوندد. ژامبو مرلن در این زمینه می نویسد:« بزهکاری پدیده ای است که بدون توجه به بزهکار، می توان آن را مورد بررسی قرار داد و تراکم جرم، اهمیت گونه های مختلف جرایم، تغییرات اجتماعی جرایم را از نظر مکان، زمان، نژاد، مذهب و… دقیقاً تحقیق کرد. لاک ساین نیز در این زمینه می نویسد: «بزهکاری یک میکروب اجتماعی است. این میکروب در محیطی که آمادگی پروراندن تبهکار نداشته باشد، بروز نکرده، جرمی اتفاق نمی افتد.در ایران نیز بزهکاری به کل جرایمی گفته می شود که در صورت ارتکاب به موجب قوانین قصاص، دیات، حدود و تعزیرات دارای مجازات هستند. خاستگاه جرم الف) محیط اجتماعی: محیط اجتماعی بر اثر عوامل مختلفی، افراد را به طرف ارتکاب جرم می کشاند، پس لازم است برای بررسی بهتر موضوع، محیط اجتماعی را از چند منظر مورد بررسی قرار دهیم. محیط اجتماعی را میتوان به محیط های خانوادگی، اتفاقی، انتخابی و تحمیلی تقسیم کرد که هر کدام از این محیط ها به سهم خود تاثیر بسزایی در بروز رفتار انحرافی و ارتکاب جرم دارد. ۱) محیط خانوادگی: خانواده محیطی است که شخص بدون اینکه حق انتخاب داشته باشد در آن متولد می شود و در این محیط شخصیت وی پی ریزی می شود. این محیط رابطه مستقیمی با بروز انحرافات اجتماعی از جمله ارتکاب جرم دارد.باید توجه داشت که وقتی محیط خانواده رو به هم گسیختگی می رود، غالباً منجر به فرار کودکان از منزل، مدرسه و ولگردی می شود و آنها را به ارتکاب جرایم مختلف می کشاند.بنابراین می توان گفت که فرآیند تربیت زیستی- اجتماعی کودک از خانواده آغاز می شود. خانواده نیز جمعی کوچک از یک جامعه بزرگ است. خانواده و محیطی که کودک در آن متولد می شود و رشد مییابد، نقش مهمی در رشد جسمی و روانی و تکوین شخصیت کودک ایفا می کند. پس باید محیط او را مساعد و آماده ساخت. ۲) محیط اتفاقی: محیط اتفاقی یا محیط موقت شامل محیط مدرسه، کار و سربازی می شود. این محیطها تشکیل دهنده مراحل خاصی از زندگی است و به سهم خود افراد را تحت تاثیر قرار می دهد و به همان اندازه که در تعلیم و تربیت افراد و عادت دادن آنان برای انطباق یا زندگی عادی اجتماعی موثر است، در انحراف و ارتکاب بزه نیز تاثیر دارد. ۳ ) محیط انتخابی: محیط انتخابی محیطی است که فرد، خود انتخاب می کند. از جمله محیطهای انتخابی می توان به محیط خانوادگی که با انتخاب همسر و امر زناشویی آغاز می گردد، محیط کار، انجمن ها، کانونها و محیط هایی که برای گذراندن اوقات فراغت انتخاب می شوند، اشاره کرد۴) محیط تحمیلی: محیط تحمیلی، محیطی است که در آن آزادی فرد محدود شده و فرد نمی تواند کوچکترین قدرتی در انتخاب از خود نشان دهد که از جمله این محیط ها، می توان بازداشتگاه ها، ندامتگاه ها، کانون های اصلاح و تربیت و دیگر سازمان های مشابه را نام برد. ب ) عوامل محیطی: باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که میزان ارتکاب جرم در همه جا یکسان نیست و تحت تاثیر شرایط جغرافیایی و اقلیمی، وضعیت اجتماعی و اقتصادی، شرایط و موقعیت خانوادگی، تربیتی و شغلی و طرز فکر و نگرش افراد جامعه، قرار دارد. بنابراین در ادامه چند مورد از این عوامل محیطی را مورد بررسی قرار میدهیم.شهرنشینی و مهاجرتهای بی رویه روستاییان به شهرها: شهرنشینی و مهاجرتهای گروهی و گسترده به شهرها باعث شده است که بخش اصلی و هسته ای شهرها از بین برود و به جای آن زاغه ها، زورآبادها، حلبی آبادها و احداث مسکنهای غیربهداشتی و غیرقانونی در محلات فقیرنشین به وجود بیاید. که این عامل به سهم خود در افزایش انحرافات اجتماعی و بروز رفتار انحرافی و ارتکاب جرم نقش بسزایی داشته است. در شهرهای بزرگ، به دلیل افزایش بی حد جمعیت، هیجان، آشفتگی، نگرانی، ترس و تشویق و اضطراب در بین شهرنشینان رو به فزونی نهاده، به طوری که اغلب شهروندان را کشمکش و فشارهای روانی تهدید می کند. همچنین انحرافات جنسی، اعتیاد به مواد مخدر، مصرف مشروبات الکلی و نیز روحیه سودجویی و سوداگری و روابط ناسالم و غلط اقتصادی در شهرها رونق بیشتری دارد. در واقع در فعالیت های شهری فردگرایی و تکروی بیشتر دیده می شود و روابط صمیمانه و چهره به چهره در بین شهروندان کمتر است و احساس انزوا شدت بیشتری دارد.از سوی دیگر با مهاجرت روستاییان به شهرها فقر روستاها به شهرها انتقال مییابد. و این مهاجرتهای بیرویه باعث ایجاد شغلهای کاذب در شهر می شود. روستاییان بدون اینکه برنامه ریزی قبلی برای ادامه زندگی در شهر داشته باشند، با مهاجرت به شهر با مشکلات عدیدهای مواجه میشوند که از جمله آن میتوان به بیکاری اشاره کرد و وقتی این افراد با بیکاری مواجه میشوند ناچار رو به کارهای غیرقانونی و ضداجتماعی چون: خرید و فروش مواد مخدر، واسطه گری و دلالی و … میآورند و در نتیجه به اشاعه جرم در جامعه کمک می کنند.همچنین روستاییان وقتی که به شهر مهاجرت میکنند با یک فرهنگ جدید مواجه شده و در بسیاری از موارد به خاطر نامتجانس بودن با شیوه زندگی شهری، هویت خود را کم و بیش از دست میدهند و در محیطهای نامانوس شهری مرتکب جرم میشوند. ج ) حاشیه نشینی: حاشیه نشینی یا زاغه نشینی اصطلاحی است که به محله های مسکونی غیرمتعارف و متداول شهری اطلاق می شود.چارلز آبرامز مفهوم زاغه و مناطق زاغه نشین را چنین بیان می کند: «ساختمان یا بخشی از شهر که در آن ویرانی، نارسایی عرضه خدمات درمانی، تراکم زیاد جمعیت در واحدهای مسکونی، فقدان آسایش لازم و خطرات ناشی از عوامل طبیعی نظیر سیل، دیده می شود؛ می تواند به عنوان زاغه یا منطقه زاغه نشین معرفی گردد.بنابراین می توان گفت که حاشیه نشینی با جرم رابطه مستقیم و نزدیک دارد. تنوع، تجمل و اختلاف فاحش و چشمگیر طبقات اجتماعی ساکن شهرهای بزرگ، گرانی و سنگینی هزینه های جاری زندگی موجب می شود تا مهاجران غیر متخصص که درآمد آنان کفاف مخارجشان را نمی دهد، جهت برآوردن نیازهای خود دست به هر کاری، ولو غیرقانونی بزنند. در چنین مناطقی به لحاظ از بین رفتن ارزشهای انسانی، کجرویهای اجتماعی سریعاً رشد می کند و اعمالی چون دزدی، اعتیاد، قاچاق، فحشا و نظایر آن گسترش می یابد. د ) فقر و بیکاری: به جرات میتوان گفت که فقر و بیکاری از جمله عوامل موثر و تاثیرگذار در پیدایش جرم و ارتکاب آن است. به نظر برخی از جامعه شناسان فقر و بیکاری در برخی از افراد تهیدست عقده حقارت ایجاد میکند و فرد را به ارتکاب جرم وا میدارد. مثلاَ در اغلب دخترانی که منحرف شدهاند از یک سو، این دختران دارای زندگی محقر بوده و از سوی دیگر تمایل داشتهاند لباسهای فاخر و تجملات دیگر را داشته باشند. ادواردگلور (E. Glover) می نویسد: دختران خانوادههای کارگر فقیر از سن ۱۰ سالگی به مسایل جنسی پی می برند چون سرپرست و مربی شایستهای ندارند. از همان سن بلوغ با همسالان خود در این خصوص صحبت کرده، تماس میگیرند و پس از بلوغ حجب و حیا نمیشناسند و این عمل را یکی از وسایل لازم زندگی فرض میکنند. بنابراین در جامعه ای که توزیع ثروت به صورت عادلانه صورت نمیگیرد، هر روز شاهد فقیرتر شدن فقرا و غنیتر شدن ثروتمندان خواهیم بود که این امر باعث افزایش فاصله طبقاتی شده و اثرات مخربی را در پی دارد که از جمله آن پیدایش جرم و اشاعه آن در جامعه است. حال به ديدگاه جرم شناسي در مورد جرم مي پردازيم :جرم از دیدگاه جرم شناسی: از جرم تعاریف گوناگونی کرده اند ولی یکی از تعاریف جرم این است که جرم شیوه رفتاری است که قانون را نقض می کند و پدیده ای است که قانونگذار آنرا تعیین می کند . مجرم هم شخصی است که عمل مجرمانه که در قانون آمده را مرتکب می شود . این تعریف جرم را امری نسبی می داند که از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است . بعبارتی عملی که در یک جامعه جرم محسوب می شود ممکن است در جامعه دیگر جرم محسوب نشود . با تخصصی شدن و گسترش دامنه علوم پدیده جرم و مجرمین موضوع بحث علوم مختلفی واقع شد که از آن جمله میتوان به جرم شناسی ، علوم قضایی ، روانشناسی و روانشناسی جنایی ، و جامعه شناسی نام برد. با افزایش حیطه دانش بشر در خصوص جرم و بزه اسنادها یی ( نسبت دادن یا علت یابی ) که در مورد بزهکار بکار می رفت رفته رفته از حالت اسنادهای شخصی ( در این حالت توجه تنها بسوی شخصی است که مرتکب جرم شده ) به سمت اسنادها ( علل و عوامل ) محیطی و همچنین ویژگی های خاص درون فردی رهنمون شد . صاحب نظران و همچنین دانشمندانی که پدیده جرم را مورد پژوهش و بررسی خود قرار داده اند به این نتیجه دست یافته اند که در وقوع بزه و پیدایش فرد بزهکار و مجرم عوامل زیر نقش دارند : الف – عوامل درون فردی : 1 – برداشت و تفسیر هر فرد از یک واقعه و نظام تبینی فرد : بعنوان مثال این طرز تفکر که انسانها یا خوب هستند یا بد (مطلق گرایی) با تحریف بخشی از واقعیت ، زمینه را برای برخوردهای پرخاشگرانه فراهم می آورد . یا فرض کنید ذهن خوانی یک نوجوان از دوست خود که ناخواسته او را هل داده به اینصورت باشد که او عمدا این کار را کرد ( روان بنه آسیب پذیر ) این فرد ممکن است نگرشهای خصمانه ای نسبت به دیگران داشته باشد چرا که بطور کلی فکر می کند که دیگران در صدد آسیب رساندن و آزار وی هستند در نتیجه پرخاشگری کرده و دوست وی با پرخاشگری پاسخ وی را می دهد و در نتیجه ذهنیت منفی و باورهای بنیادی وی از اینکه دیگران می خواهند به من صدمه بزنند با پرخاشگری دوست وی تقویت می شود و پرخاشگری بیشتری را در وی ایجاد می کند . 2 – ویژگی های جسمانی و فیزیولوژیکی : مانند پرکاری تیرویید یا بالا بودن سطح تستسترون ( هورمون مردانه ) که امروزه پژوهشها نمایانگر نقش این عوامل در پرخاشگری می باشد . ۳ – عوامل شخصیتی و روانی : بعنوان نمونه میتوان به بروز بیشتر اعمال پرخاشگرانه در افرادی که دارای شخصیت سوسیوپات و انفجاری هستند و یا مبتلایان به اسکیزوفرنی و مانی و همچنین عقب ماندگی های ذهنی اشاره کرد . ب – عوامل برون فردی : 1 – خانواده : بدیهی است که بنیاد شخصیت سالم در خانواده پی ریزی می شود . الگو های ارتباطی میان والدین ( زن و شوهر ) و سبک های فرزند پروری (1 – مستبدانه : فقط امر و نهی کرده و خواهان اطاعت بی چون و چرایند ، از تنبیه برای تربیت فرزندان زیاد استفاده می کنند و فرزندان اغلب مضطرب هستند 2 –لیبرال : توضیح می دهند و استدلال می کنند و فرزندان را تشویق به بیان خواسته ها و عقایدی که دارند می کنند و بندرت تنبیه می کنند و بیشتر پاداش می دهند 3 – بی قید : فرزندان را به حال خود رها کرده و هر کس هر کاری که خواست می کند . ) از جمله مهمترین مسایلی است که در سلامت خانواده نقش دارد. گسستگی خانواده ، فقدان محبت در محیط خانواده و تبعیض و محرومیت میتواند زمینه ساز خشونت و برخی اعمال مجرمانه باشد . 2 – میزان در آمد : پژوهش ها نشان می دهند که جرم در مناطق کم در آمد و حاشیه نشین شهرهای بزرگ بیشتر است . بنابراین ناکارآمدی اقصادی و شکاف طبقاتی ( که مورد اخیر گاهی باعث تمایل اقشار کم درآمد برای رسیدن به موقعیت اقتصادی برتر از طریق راه های میانبر خصوصا در جوامعی که راههای کسب در آمد مشروع به درستی مشخص نشده است می شود ) . در مجموع آمارها نشان می دهند جرم و خشونت در کشورهایی که شکاف میان فقر و غنی زیاد است بالا می باشد . 3 – منطقه جغرافیایی : پژوهش ها نشان می دهد که جرم در مناطق کثیف بیشتر است . مثلا مناطق زاغه نشینی . مناطقی که تعداد زیادی مجرم را در خود جای داده است . همچنین در مناطق جغرافیایی یی که دارای زمینهای لم یزرع ، کوهستانی و همراه با قحطی ، ازدحام جمعیت و خشکسالی باشد خشونت و جرایم خود بخود بالا خواهد رفت . 4 – الگو ها و آرمانها : مقصود آن چیزی است که عملا در گروها و خرده گروهها یی که فرد در آن عضویت دارد ارزنده سازی می شود و فرد برای آنکه دیگران نگرش بدی نسبت به نداشته باشند و احیانا وی را طرد نکنند با آنها همنوا می شود . مثلا مصرف مواد افیونی . 5 – امکانات رفاهی ، آموزشی و بهداشتی : اینکه اصولا افراد اوقات فراغت خود را چگونه می توانند بگذرانند و اینکه ایا دسترسی به خدمات پزشکی ویا روانپزشکی و مشاوره دارند یا نه از دیگر عواملی است که سهم مهمی را می تواند در ایجاد زمینه برای جرم ایفا کند. 6 – عوامل فرهنگی :از جمله کارکرد های فرهنگ این است که به ما می گوید با دیگران چگونه تعامل داشته باشیم . مثلا در فرهنگی که در آن احساسات مثبت ( تو را دوست دارم ، به تو علاقمندم ) بیان نمی شوند و در عوض احساسات منفی تنها مجال بروز می یابند ( از تو متنفرم ، تو خیلی بی عرضه ای ) می تواند به احساس حقارت و دشمنی در افراد منجر شده و گاه فرد را به سمت عمل مجرمانه سوق دهد . بنابراین امروزه این امر مشخص شده که هر چند فرد مجرم به سادگی قابل اشاره است اما عواملی که سبب می شوند فردی مرتکب جرمی شود تعاملی بوده و نگرش های تک محوری نسبت به مجرم و جرمی که مرتکب شده ( مثلا توجیه و تبیین تنها بر مبنا اراده فردی ) بدور از واقعیت می باشد. آنطور که بنظر میرسد جرم شناسان امروزه به مجرم و جرم به عنوان یک بیمارو بیماری می نگرند . بیماریی که تا حدی زاییده اجتماعی است که فرد در آن بزرگ شده و زندگی می کند و فردی که در صورت داشتن شرایط و امکانات مطلوب شاید دست به آن عمل مجرمانه نمی زد. از نظر قضایی و برخورد با مجرم نیز شاهد تحولاتی در بسیاری از کشورهای جهان می باشیم ( بعنوان مثال تلاش در جهت درمان مجرم با آموزش ، کار درمانی ، ایجاد فضا و زمینه شغلی ، رواندرمانی ، حمایت های اجتماعی و … و با اهدافی همچون فرصت دادن به مجرم و باز گرداندن آن به جامعه بجای هدف قرار دادن کیفر ) . منابع :۱) آسیب شناسی اجتماعی: (جامه شناسی انحرافات)، هدایت الله ستوده، تهران، آوای نور، ۱۳۸۰ ( ۲) جامعه شناسی انحرافات: (مسایل جامعوی)، دکتر داور شیخاوندی، ایران نما، زمستان ۱۳۷۹ باشگاه تحلیلگران جوان آریا
منبع:
http://www.khorasangprisons.ir/index.php?Module=SMMArticles&SMMOp=View&SMM_CMD=&PageId=11
برچسب ها:جرم چیست ؟