آسيب شناسي پديده تجاوز به عنف
آسيب شناسي پديده تجاوز به عنف
براساس مطالعات و تحقيقات علمي، تجاوز به عنف محصول نوعي اختلال شخصيت ناشي از دوران كودكي و نوجواني است كه بروز مشكلات فرهنگي، روحي، رواني و اقتصادي نيز در بروز اين قبيل جرايم نقش حائز اهميتي دارد.
جرايم جنسي بهطور عمده ارتباط تنگاتنگي با شرايط سني، فرهنگي و اقتصادي تبهكاران دارد، البته اين نوع جرايم در اغلب كشورهاي جهان به چشم ميخورد.
تجاوزات جنسي و بهطور مشخص تجاوز به عنف از جمله جرايمي هستند كه از گذشتههاي دور، يعني زماني كه بشر زندگي جمعي خود را آغاز كرد تا به امروز وجود داشته و هماكنون نيز در كشورها و جوامع مختلف با انگيزههاي متفاوت رخ ميدهد.در واقع بايد اذعان داشت تجاوز جنسي نوعي انحراف جنسي است كه شخص به خاطر اين كه نميتواند از طرق عادي و با ايجاد رابطه انساني، مشروع و قانونمند نيازهايش را برطرف كند، با تمسك به زور، جبر و خلاف ميل طرف مقابل تعرض ميكند.
تجاوز جنسي بهطور معمول به شكلهاي مختلف در قالب كودكآزاري از نوع آزار جنسي، زناي با محارم، ساديسم جنسي، پورنوگرافي و عورتنمايي انجام ميشود و در دو حالت ماسوخيسم و يا ساديسم يعني خودآزاري و ديگرآزاري خودنمايي ميكند.افرادي كه مرتكب تجاوز جنسي ميشوند، صرفاً كساني نيستند كه نميتوانند رابطه جنسي با جنس مخالف يا حتي با هم جنس خود برقرار كنند بلكه حتي در ميان افرادي كه داراي همسر و فرزند هستند نيز اين نوع جرايم ديده ميشود.از سوي ديگر مطالعه پروندههاي جنايتكاران سريالي در كشورهاي اروپايي و امريكايي و حتي ايران نشاندهنده اين است كه مهاجم بعد از شناسايي قرباني در فرصتي مناسب ضمن تعرض جنسي، آزار و اذيت و حتي ربودن قرباني، او را به قتل ميرساند؛ پس در يك جمعبندي كلي ميتوان گفت تجاوز جنسي محصول يك اختلال شخصيت و ناشي از دوران كودكي و نوجواني فرد بوده و در واقع به نوعي در دوران رشد رواني وي يعني دوران دهاني، دفعي، سالوس، نهفتگي و بلوغ در او پديد آمده است و در زمان جواني و ميانسالي خودنمايي ميكند.
اما در عين حال ميتوان در مورد بسياري از متجاوزان جنسي چه به جنس مخالف و – چه به هم جنس – بعد از آسيبشناسي، اطلاعاتي جمعآوري كرد كه بهطور دقيق بيانگر ريشههايي است كه ذكر شد. نمونه بارز آن مجرماني مانند بيجه، خفاش شب و افراد ديگر هستند كه در دوران كودكي مورد تعرض قرار گرفته بودند. البته در ميان تعرضكنندگان گاهي پيدا ميشوند افرادي كه به دليل خشونتورزي نسبت به آنها از سوي والدين بويژه مادر يا نامادري، كينه زنان را به دل گرفته و سعي ميكنند با تعرض و تجاوز اين كينه را كه در ضمير ناخودآگاهشان به صورت يك اهريمن پنهان وجود دارد، متجلي كنند و سپس با كشتن زنان، عطش پنهاني خود را خاموش كنند.
متأسفانه گاهي مواقع نيز ديده شده افرادي به بهانه برخي باورهاي غلط به تعرض جنسي و جسمي پرداخته و قربانيان را نيز به قتل رساندهاند. قتلهاي زنجيرهاي خراسان و جنوب كشور و تهران نيز از اين قبيل پروندههاست. البته بايد توجه داشت تعرضات جنسي منجر به قتل يا ضرب و جرح افراد نميشود بلكه گاهي تعرضات براي فرونشاندن عطش جنسي و در مواقعي با سرقت اشياي متعلق به قرباني همراه است. جنايات باند باغ خرمالو در كرج نمونه بارزي از اين قبيل است كه چند نفر با هماهنگي يكديگر دختران و زنان را در تهران يا كرج ربوده و به آن باغ ميبردند. در آنجا پس از برداشتن وسايل قربانيان به آنها تجاوز كرده و سپس آنها را در خيابان يا محلهاي خلوت رها ميكردند.
مطالعات نشان داده در تمام اين موارد، اشخاص از شخصيت ثابت و متعادلي برخوردار نيستند. در رابطه با مرتكبان باغ خرمالو، از مطالعاتي كه شخصاً با عدهاي ديگر از روانشناسان و جرمشناسان بر روي اين افراد انجام داديم اين نتيجه حاصل شد كه اين افراد با آنكه متأهل بوده و فرزند داشتهاند، معمولاً از يك ميل سيريناپذير تعرض به زنان برخوردار بودهاند و به نوعي با تعرض به زنان و دختراني كه اغلب افراد خانهدار و بههنجار بودند عطش دروني خود را فرو مينشاندند. جالب اينكه در مورد زنان شوهردار با رفتاري متفاوت عمل ميكردند كه اين را ناشي از باورهايشان ميدانستند.
بايد توجه داشت متأسفانه آمارها بويژه در كشور ما با واقعيات هماهنگي ندارد، زيرا قربانيان اين جرايم بهطور معمول تمايلي به شكايت ندارند. در مورد جنايتهاي سياه باغ خرمالو شايد از 17 تا 20 قرباني حدود 4 يا 5 تن بعد از دستگيري متهمان شكايت كردند. البته آرام آرام دختران و زنان جامعه با توجه به اثرات مخرب عدم اطلاع از اين جرايم بيشتر با نيروهاي انتظامي و قضايي مشاركت ميكنند و بعد از وقوع حادثه تعداد افرادي كه مايل به اعلام گزارش و جرم هستند رو به افزايش است.
در مجموع بايد گفت تعرضات جنسي توسط افرادي انجام ميشود كه از نظر شخصيتي و رواني متعادل نيستند، يا خودشان قربانيان خشونت جنسي در دوران كودكي توسط افراد فاميل يا غريبه بودهاند يا اينكه مورد ضرب و شتم پدر و مادر قرار گرفتهاند و از جنس مخالف كينه به دل دارند، يا به دليل آموزهها يا آموزشهاي اعتقادي و باورهايي كه به صورت غلط به آنها منتقل شده با اين نگاه كه جامعه را از اين مفاسد پاك كنند، مرتكب اين جرايم ميشوند.
در حادثه شهرستان خمينيشهر نيز با يك تراژدي روبهرو هستيم. بايد اينجا اعلام خطر كنم بزهكاراني كه به صورت جمعي و باندي عمل ميكنند، جرأت و جسارت ارتكاب چنين اعمالي را بيشتر به خود راه ميدهند و اين اتفاقي است كه بهطور معمول در كمتر جوامعي ديده ميشود.
اگر چه گاه ديده شده افراد مسلح به ميهمانيها حمله كرده و عدهاي را كشتهاند يا اموالشان را به سرقت بردهاند اما به اين شكل كه عدهاي جوان و ميانسال با هماهنگي وارد يك محوطهاي بشوند، مردان را دستگير كنند و به زنان تجاوز كنند، نشاندهنده جرأتي است كه بزهكاران در كشور ما پيدا كردهاند. علت هم اين است كه سياست كيفري ما در برخورد با بزهكاران موفق نبوده و عوامل ارتكاب اين اعمال را بايد در مشكلات اقتصادي، فرهنگي، روحي و رواني جستوجو كرد. ضمن اينكه صرفاً با ابزار مجازات و سركوب نميتوان با بزهكاري و نابهنجاري در كشور مبارزه كرد زيرا اگر چنين بود با توجه به اشد مجازات – مرگ – كه تجاوز به عنف دارد، بايد كمتر افرادي جرأت ميكردند دست به آدمربايي و سپس تجاوز به نواميس مردم بزنند.
پس بايد با نگاهي علمي به آسيبشناسي وقوع اين جرايم بپردازيم و فقط با ابزار مجازات به جنگ اين نوع بزهكاريها كه ريشه در شخصيت و ضمير ناخودآگاه افراد دارد، نرويم، چرا كه بهطور قطع بينتيجه و بلااثر خواهد بود.
همچنين توصيه ميشود به جاي مجازات سريع اين افراد، تيمي از جرمشناسان، روانشناسان، روانكاوان و مددكاران اجتماعي با مطالعه دقيق اين قبيل بزهكاران نهتنها در خمينيشهر بلكه در اكثر نقاط كشور از جمله تهران نسبت به شناسايي شخصيت آنها و دريافت وجوه مشترك متجاوزان به عنف اقدام كنند. سپس با توجه به اطلاعات تحصيلي در قالب پيشگيريهاي عمومي و اختصاصي و حمايت از بزهديدگان بالقوه مثل زنان و دختران خانهدار، زنان و دختراني كه كار ميكنند و زنان و دختراني كه مجبورند مسافرت بروند و در پايانهها يا داخل شهر قرباني تعرض اين افراد بيمار شوند، در قالب يك سياست جنايي تعريف شده نسبت به مبارزه با تمامي جرايم سازمان يافته اقدام شود.وقوع تجاوز به عنف، آن هم به اشكالي كه مشاهده ميكنيم، در كشوري كه اعتقادات ديني و مذهبي در آن از ديرباز وجود داشته نشان ميدهد كه بزهكاران ما مرزهاي عرفي بزهكاري را درنورديدهاند و از هيچ مجازاتي واهمه ندارند. پس مجازات تنها راه چاره و درمان درد پديده بزهكاري نيست و بايد در جستوجوي راه معقولتري بود.
منبع:
http://www.iran-newspaper.com/1390/4/8/Iran/4827/Page/11/Index.htm
برچسب ها:آسيب شناسي پديده تجاوز به عنف