Law

موسسه حقوقی عدل فردوسی به شماره ثبتی ۲۷۷۹۴

پیگیری کلیه دعاوی خود را با اطمینان به ما بسپارید.

دعاوی خانواده

کلیه دعاوی حقوقی خانوادگی اعم از مطالبه مهریه ، حضانت فرزند ، تمکین و طلاق را به ما بسپارید.

دعاوی ملکی

برای پیگیری دعاوی ملکی اعم از سرقفلی ، حق کسب ، پیشه ، تجارت و تخلیه اماکن مسکونی و تجاری با ما تماس بگیرید.

دعاوی کیفری

برای پیگیری کلیه دعاوی کیفری اعم از چک بلامحل كيفري، فروش مال غیر ، خیانت در امانت ، کلاهبرداری و ... با ما تماس بگیرید.

دعاوی حقوقی

برای پیگیری کلیه دعاوی حقوقی اعم از چک ، مطالبه خسارت ، سفته ، رسید ،دعاوي مالي ، ارث ، سهم الارث ، وصیت با ما تماس بگیرید.

دعاوی شهرداری ها

این موسسه کلیه دعاوی شهرداری ها مانند دریافت غرامت طرح‌هاي دولتي ، کمسیون ماده ۱۰۰ و غیره را نیز می پذیرد.

دعاوی دیوان عدالت

این موسسه دعاوی مرتبط با کمسیونهای ماده ۱۰۰شهرداری ها و غیره را در دیوان عدالت اداری می پذیرد.

907

مقالات حقوق جزایی

548

مقالات حقوق خانواده

965

مقالات حقوق خصوصی

خسارت عدم النفع؛ نظريات و مقررات

نويسنده : ره پيک، سيامک
نويسنده در اين مقاله با اشاره به نظريات مختلف در نظام‏هاي حقوقي در خصوص خسارت قراردادي و غير قراردادي، امکان مطالبه خسارت عدم النفع در آنها را مورد بررسي قرار مي‏دهد.به نظر نويسنده، مقررات مختلف در مورد خسارت عدم النفع در حقوق ايران نشان مي‏دهد که انواعي از اين خسارت قابل مطالبه است و قانون آئين دادرسي در امور مدني مصوب 1379 نيز تغييري در اين حکم ايجاد نکرده است.

 

تمهيد نظري‏
موضوع مطالبه خسارت از مباحث مهم حقوق خصوصي است.اين بحث هم در حوزه قراردادها و هم در بخش مسئوليت‏هاي غير قراردادي(شبه جرم)طرح مي‏گردد.در مباحث حقوق قراردادها، در صورت نقض قرارداد، بحث‏هايي در خصوص مسئوليت‏هاي ناشي از عدم انجام قرارداد به وجود مي‏آيد که در بعضي نظام‏هاي حقوقي تحت عنوان کلي«جبرانها» 1مورد توجه قرار مي‏گيرد.

نظام‏هاي حقوقي مختلف نظريات گوناگوني را براي جبران‏ها و خسارات طرح کرده‏اند که به برخي از آنها اشاره مي‏گردد:

(*)-عضو هيئت علمي دانشکده علوم قضائي و خدمات اداري‏

seidemeR-(1)

ديدگاه هاي حقوقي » شماره 19 (صفحه 26)
——————————————————————————–

1-تئوري تفاوت: 1
اين تئوري، خسارت قابل جبران را عبارت از تفاوتي مي‏داند که بين موقعيت واقعي خواهان با آنچه بايد باشد که بواسطه دخالت حادثه زيانبار حاصل نشده‏است، وجود دارد.اين تئوري در حقوق آلمان مطرح شده که به طور خاص در خسارات ناشي از نقض قراردادها به کار مي‏رود.ريشه‏هاي اين نظريه در حقوق روم وجود داشته است. 2

2-تئوري موقعيت مشابه 3(همان موقعيت):
براساس اين نظريه، جبران خسارت، طرف زيانديده را بايد در همان موقعيتي قرار دهد که اگر قرارداد اجرا مي‏شد در آن وضع قرار مي‏گرفت. 4 اين نظريه در بحث نقض قرارداد در حقوق کامن لا(به طور خاص انگلستان)مطرح مي‏شود.به طور کلي در حقوق انگليس سه نوع جبران براي نقض قرارداد پيش‏بيني مي‏شود:

الف)اعاده مال

ب)خسارت اتکايي(ناشي از اتکا به رفتار طرف مقابل)

ج)خسارت مورد انتظار:براساس اين نوع جبران، با توجه به ملاک عقلايي و روال معمول امور منافع مورد انتظار براي زيان‏ديده بايد جبران شود. 5

3-جبران کامل: 6
اين نظريه از حقوق فرانسه استنباط مي‏گردد.برخلاف حقوق کامن لا که عناوين و (1)- .eiroehtznereffiD

(2)- .824.p,1990,drofxO,snoitagibO fo waL ehT,nnamremmiZ.R

(3)- .noitisop emas ehT

(4)- 145.p,1987,anatnoF,wal cartnoC gnidnatsrednU,smadA nhoJ

(5)- .146.p dibI

(6)- (elargetni noitaraper)noitasnepmoc lluF

ديدگاه هاي حقوقي » شماره 19 (صفحه 27)
——————————————————————————–

اقسامي را براي خسارت در حقوق قراردادها طرح مي‏کند در حقوق فرانسه در حقوق قراردادها و غير قراردادها نقطه شروع ارزيابي خسارت، جبران کامل خسارت زيانديده دانسته شده است. 1

4-قاعيه لا ضرر:
براساس برخي نظريات در حقوق اسلام که قاعده لاضرر، علاوه بر نفي حکم، جعل حکم نيز مي‏کند و همچنين مطابق اين نظر که مي‏توان آن را در عدم نيز جاري کرد، 2 اين نظريه در بحث جبران خسارت کاربرد دارد.

5-قاعده تسبيب:
اين قاعده در واقع مبناي اصلي بسياري از قواعد ديگر است که در صورت وجود ارکان آن يعني:فعل، رابطه سببيت و وجود ضرر، امکان مطالبه خسارات از سبب طرح مي گردد.اين قاعده در حقوق اسلام و ساير نظامهاي حقوقي پذيرته شده است. (3)

6-قاعده ضمان يد:
اين قاعده از قواعد خاص حقوق اسلام است که براساس آن، چنانچه مالي مطابق قرارداد يا غير آن در تصرف قرار گيرد اما به دليل بطلان ابتدائي عمل يا نامشروع بودن تصرف ابتدائي يا نامشروع بودن استمرار آن، مسئوليت‏هايي به شکل اعاده مال، پرداخت خسارت عين و منافع طرح شده است. 4

(1)- .349.p1998drofxO,waL hcnerF fo selpicnirPsrehtO

lleB nhoJ

(2)-مصطفي محقق داماد، قواعد فقه(بخش مدني)، علوم اسلامي، 1362، ص 88؛سيامک ره‏پيک، مروري دوباره بر قاعده لاضرر و تأثير آن به ضرر متعهد، فصلنامه ديدگاههاي حقوقي ش 13-14 ص 35 به بعد.

(3)-براي ملاحظه منابع اين قاعده در نظامهاي مختلف حقوقي ر.ک حسن ره‏پيک، الزامات بدون قرارداد، نشر اطلاعات، 1376، ص 131.

(4)-به طور مثال د.ک.به ميرزا حسن بجنوردي، القواعد الفقيهه، ج 4، قاعده«علي اليد».

ديدگاه هاي حقوقي » شماره 19 (صفحه 28)
——————————————————————————–

تطبيق نظريات بر خسارت عدم النفع‏
خسارت عدم النفع، 1خسارت مربوط به منافعي است که براساس روال متعارف براي خواهان ايجاد مي‏شد ولي به دليل رفتار زيان زننده(مانند نقض کننده قرارداد)آن نفع به خواهان نرسيده است، به طور مثال، خواهان کالا را براي فروش خريده بوده و خوانده نيز اين را در نظر داشته و قرارداد را نقض کرده است. 2

برخي از نويسندگان، عدم النفع را«ممانعت از وجود پيدا کردن نفعي که مقتضي وجود آن حاصل شده است مانند توقيف غير قانوني شاغل به کار، که موجب حرمان او از گرفتن مزد شده باشد»تعريف کرده‏اند. 3

در حقوق روم(در قرون وسطي)، اصطلاح‏ snassec murcuLبراي عدم النفع به کار برده مي‏شد که در مقابل آن، عنوان‏ snegreme munmadقرار مي‏گرفت و مقصود از آن خساراتي بود که به مال موجود خواهان وارد مي‏شد 4يا خسارت واقعي که در مقابل خسارات آينده و مورد انتظار قرار مي‏گرفت. 5

بنابراين بنظر مي‏رسد تعريف برخي از نويسندگان از snegreme munmadبه اين شکل که:«ضرري که از جهت تخلف از تعهد به متعهدله وارد شود.فرضا تاجري سفارش داده کا کالايي به قيمت معين براي او تهيه شود و متعهد تهيه نکرد و تاجر آن را به قيمت بيشتر خريد، مابه التفاوت قيمت سفارش داده شده و قيمت خريده شده ضرر مسلم است» 6دقيق نيست.

در حقوق روم، مدتها خسارت عدم النفع(مگر در موارد خاص مانند تجار)رد مي‏شد و (1)- .stiforp fo ssoL

(2)- .stiforp fo ssol 1980 nodneralCwaL ot noinapmoC drofxO ehT ,reklaW.M.divaD

(3)-محمد جعفر جعفري لنگرودي، مينولوژي حقوق، چاپ دهم، گنج دانش، 1378، «عدم النفع».

(4)- .827.ptic.ponnamremmiZ.R

(5)- .egreme nunmad.1983gnihsilbup tseWyranoitciD waL skcalBkcalB llebpmaC.H

(6)-محمد جعفر جعفري لنگرودي، پيشين، «ضرر مسلم».

ديدگاه هاي حقوقي » شماره 19 (صفحه 29)
——————————————————————————–

حقوقدانان شرعي به طور خاص بر تفاوت عدم النفع با خسارت واقعي تأکيد مي‏کردند و معتقد بودند عدم النفع براساس نظريه کليسا با نظريه ربا برخورد مي‏کند. 1

در حقوق کامن لا، خسارت عدم النفع جزو خسارات مورد انتظار قرار مي‏گيرد و قابل مطالبه است.دعاوي مختلف در مورد خسارات مورد انتظار نشان مي‏دهد، نفع مذکور در صورتي قابل مطالبه است که استثنائي و خاص نباشد بلکه براساس روال معمول در رويه متعارف قابل تحصيل تلقي مي‏شده است. 2

در حقوق فرانسه نيز نظريه جبران کامل، هر دو نوع خسارات يعني ضرر واقعي و عدم النفع را در بر مي‏گيرد. 3

ماده 1149 قانون مدني فرانسه، علاوه بر ضررهاي مستقيمي که به شخص وارد مي‏شود، محروميت از منفعت را نيز قابل مطالبه دانسته است. 4

به اعتقاد برخي از نويسندگان، امروزه در حقوق جديد خسارات و جبران، شامل عدم النفع نيز مي‏شود و تفکيک بين خسارات واقعي و عدم النفع، اهميت عملي ندارد. 5برخي از نويسندگان داخلي، خسارت عدم النفع را در حقوق ما قابل مطالبه دانسته‏اند مشروط بر اينکه مقتضي وجود نفع حاصل شده باشد. 6به اعتقاد گروهي ديگر از حقوقدانان، زيان ناشي از محروم ماندن از منافع مسلم قابل مطالبه است و در اثبات مسلم بودن منافع در صورت وفاي به عهد بايد سير متعارف امور را معيار قرارداد(6)-محمد جعفر جعفري لنگرودي، پيشين، «عدم النفع.»

ديدگاه هاي حقوقي » شماره 19 (صفحه 30)
——————————————————————————–

و ظن قوي و احتمالي که عرف آن را يقين مي‏شمارد در اين مورد کافي است. 1

موضوع محروميت از منافع در برخي از مسايل فقهي مطرح شده است.در مسأله حبس انسان حرّ، مشهور معتقد است که حبس کننده از جهت جبران منافع دوران حبس مسؤوليتي ندارد، زيرا انسان حرّ ماليت ندارد تا تحت يد قرار گيرد و مسؤوليت جبران خسارات منافع ايجاد شود. 2

گروهي از فقهاء بر نظر مشهور ايراد کرده‏اند و معتقد هستند که مسؤوليت حبس کننده ناشي از ضمان يد و غصب نيست بلکه قواعدي مانند تسبيب و لاضرر مسؤوليت را ايجار مي‏کند.به اعتقاد اين گروه حبس کننده سببي است که منافع محبوس را از بين برده و مسؤوليت در مورد او قوي است.از سوي ديگر قاعده لاضرر نيز مي‏تواند به واسطه ضرر نفي شده، مسؤوليت ايجاد کند.حتي در برخي از موارد ممکن است حبس شده يا خانواده او به دليل گرسنگي از بين بروند و مالي هم وجود نداشته باشد و اين در حالي است که حابس ظالم و متعدي است بنابراين با توجه به دلايل مختلف مانند جواز تعدي به تعدي کننده و قصاص، ضمان براي دفع مفاسد و ضرر قوي بنظر مي‏رسد.اين گروه نظر مشهور مبني بر عدم ضمان را به حالتي تفسير کرده‏اند که حبس موجب تفويت و از بين رفتن نشود و در جايي که در مدت حبس به صور متعارف اجرتي براي محبوس فرض شود به طوري که اگر حبس نمي‏شد عادتا آن منافع را کسب مي‏کرد حبس سبب تفويت و تلف است و حبس کننده بايد ضامن باشد. 3

(1)-ناصر کاتوزيان، قراردادها، ج 4، شرکت انتشار، 1376، ص 231-232.

(2)-ر.ک.محمد حسن نجف، جواهرالکلام، دارالکتب الاسلامية، 1362، ج 37، ص 39.

(3)-توجه به متن عبارات مرحوم صاحب رياض مفيد است

«…ظاهر هم القطع بعدم الضمان في صورته و به صرح في الکفايه فان تم اجماعا و الا ففيه مناقشة حيث يکون الحابس سببا مفوتا لمنافع المحبوس لقوة الضمان فيه لا للغضب بل لا يجابه الضرر عليه المنفي و عليه نبه الفاضل المقدس الاردبيلي في الشرح قال بعد تقوية الضمان لدفع المفاسد و لدفع ضرر عظيم فانه قد يموت هو و عياله من الجوع و لا يکون في ذلک مال مع کونه ظالما و عاديا و وجود ما يدل علي جواز التعدي بما اعتدي و جزاء السيئة سيئة و القصاص و نحو ذلک انتهي و تبعه خالي العلامه دام ظله في حواشيه عليه قال بعد تقوية ما ذکره الشارح و بالجمله ان ثبت اجماع اي علي ما ذکره الاصحاب و الا فالامر کما ذکره‏اي الشارح، اقول و يحتمل قويا اختصاص ما

ديدگاه هاي حقوقي » شماره 19 (صفحه 31)
——————————————————————————–

بخش اخير اين نظريه در مورد متعارف بودن حصول منافع موردنظر، با نظريات عمومي حقوقي تطبيق مي‏کند و توافقي بين نظريات مختلف نظام‏هاي حقوقي ايجاد مي‏کند.

مرحوم صاحب جواهر پس از نقل نظريه مذکور، در دفاع از نظريه مشهور، جريان قاعده تسبيب در امور عدمي(منفعت انسان حر)را انکار مي‏نمايد و معتقد است که دلايل ديگر مانند لاضرر و اعتداءنيز در اين موارد جريان ندارد و ضمان به واسطه منع از عمل يا انتفاء از مال صحيح نيست. 1

بايد توجه داشت که مشکل اصلي در خسارت عدم النفع، بحث مسلم بودن منفعت است 2(صرف‏نظر از بحث ربا که در حقوق کليسا مطرح شده‏بود) 3.بنابراين در جريان قاعده تسبيب، شکي در ارکان:فعل و رابطه سببيت وجود ندارد و تريد در رکن سوم يعني وجود ضرر مي‏باشد.به عبارت ديگر سود و ماليت مورد نظر قابل بحث است.در مواردي که سود و ماليت مفروض کاملا احتمالي است، مانند آنکه کارفرما به پيمانکار مختلف بگويد اگر خانه را در موعد مقرر مي‏ساختي و به من تحويل مي‏دادي مي‏توانستم آن را با فلان قيمت بفروشم و از اين سود محروم شده‏ام، نمي‏توان عدم النفع را قابل مطالبه دانست.اما در صورتي که شخصي تجارت و حرفه خاصي دارد که سوابق فعاليت او نشان مي‏دهد که در صورت اجراي تعهد متعهد، سود او عرفا محرز بوده است، 4عدم پذيرش امکان مطالبه خسارات دشوار بنظر مي‏رسد، زيرا ماليت، اعتباري عقلايي است که در عرف براي آن ما به ازاء قرار مي‏دهند و جنبه قذکره الاصحاب بصورةعدم استلزام الحبس التفويت کما فرضناه بل الفوات خاصة و ربما يستفاد ذلک من(کره)حيث انه مع تصريحه بما ذکره الاصحاب قال في عنوان البحث منفعة بدن الحريضمن بالتفويت لا بالفوات انتهي و يظهر الفرق بين المقامين فيما لو حبسه مدة لها اجرة في العادة فان کان لو لم يجس لحصلها کان حبسه سببا لتفويتها فيضمن هنا کما ذکراه…سيد علي طباطبايي، رياض المسائل، ج 2، مؤسسه آل البيت، ص 302.

(1)-محمد حسن نجفي، پيشين، ج 37، ص 40.

(2)-ناصر کاتوزيان، پيشين، ج 4، ص 231.

.827.ptic.POnnamremmiZ.R(4)

(4)-ناصر کاتوزيان، ج 4، ص 232.

ديدگاه هاي حقوقي » شماره 19 (صفحه 32)
——————————————————————————–

سخت افزاري آن کمتر مورد توجه قرار مي‏گيرد و در صورتي که اين اعتبار به شکلي از بين برود عرفا ضرر وارد شده است.بنابراين نفع انسان يا انتفاع از مال، همواره معدوم نيست و عرف در مواردي آن را اعتبار مي‏کند.به همين دليل برخي از نويسندگان در مورد محبوس معتقدند نيروي کار ارزش مالي دارد و نيازي به استيفاء و انعقاد قرارداد نيست. 1

از سوي ديگر دليل لاضرر بنابر برخي نظرات قدرت جعل حکم را دارد و در عدم نيز جاري مي‏گردد، 2لذا از اين جهت، قدرت دارد ضرر ناشي از منافع مسلم را در بر گيرد.

در بين نظرات مشهور اين نظر وجود دارد که چنانچه محبوس در خسارت حبس، اجير و استخدام شخصي باشد منافع و اجرت او مضمون است و حبس کننده مسؤوليت پيدا مي‏کند زيرا اگر چه منافع و کار در خارج تحقق نيافته ولي منافع اجير با عقد اجاره، موجود فرض شده و در مقابل آن اجرت قرار داده شده است 3و يا اينکه اجاره اقتضاء داشته که مالکيت اجرت بوجود آيد. 4

بنظر مي‏رسد مشهور در اين مورد، وجود فرضي و تنزيلي براي ماليت و منفعت را پذيرفته و به نظريه مسلم و مفروض بودن عرفي منفعت و ماليت در نظرات ديگر نزديک شده است.همچنين مثالهايي که نوعا در مورد عدم النفع قابل مطالبه مطرح مي‏شود حالتي شبيه اقتضاي اجاره مذکور در آنها وجود دارد.

در هر حال صرف‏نظر از مثال خاص حبس انسان، بنظر مي‏رسد قواعدي مانند تسبيب و لاضرر در مورد خسارات به طور کلي جريان دارد.عدم النفع معناي عامي دارد که شامل سود احتمالي و منفعت مسلم عرفي مي‏شود.در صورتي که موضوع ضرر، (1)-مصطفي محقق داماد، پيشين، ص 87-88.

(2)-همان؛ر.ک.سيامک ره‏پيک، مروري دوباره بر قاعده لاضرر، ص 35 به بعد.

(3)-فاضل مقداد، نضد القواعد فقيه، خيام، قم، 1403، ص 392؛شهيد ثاني، شرح لمعه دارالعالم الاسلامي، بيروت، ج 7، ص 29.

(4)-محمد حسن نجفي، پيشين، ج 37، ص 41، در اين مورد نظرات ديگري هم وجود دارد، مرحوم فخرالمحققين در واقع ذمه اجير را مشغول مي‏داند و مستأجر اول را مستحق اجرت المثل بر عهده استفاده کننده(حابس)از اجير مي‏داند، فخرالمحققين ايضاح الفوائد ج 2، مؤسسه اسماعيليان، 1363، ص 168.

ديدگاه هاي حقوقي » شماره 19 (صفحه 33)
——————————————————————————–

منفعت مسلم باشد ارکان قواعد فوق شکل مي‏گيرد و جريان مي‏يابد اما اگر نفع مورد نظر کاملا احتمالي باشد عدم النفع از نوع قابل مطالبه نيست و با توجه به قرائن و شواهد مذکور چه بسا مقصود از عدم النفع غير قابل مطالبه همانگونه که صاحب رياض فرمود مواردي است که عادتا نفع قابل حصول نبوده است زيرا اين امور از جمله مسائل عرفي و عقلايي است و تأسيس جديدي در آنها وجود نداد، لذا لازم است متفاهم عرفي مشخص گردد و براساس آن بين نظرات مختلف تا حد امکان توافق ايجاد شود.

خسارت عدم النفع در قوانين‏
قوانين و مقررات مختلفي در کشور ما بر امکان مطالبه خسارت عدم النفع دلالت داشته و دارد که به برخي از آنها اشاره مي‏شود:

1-ماده 728 قانون آيين دادرسي مدني سابق:
«در مورد ماده فوق در صورتي دادگاه حکم خسارت مي‏دهد که مدعي خسارت ثابت کند که ضرر به او وارد شده و اين ضرر بلاواسطه ناشي از عدم انجام تعهد يا تأخير يا عدم تسليم محکوم‏به بوده است.ضرر ممکن است به واسطه از بين رفتن مالي باشد يا به واسطه فوت شدن منفعتي که از انجام تعهد حاصل شده است.»

2-ماده 6 قانون مسؤوليت مدني:
«…در صورت مرگ آسيب ديده زيان شامل کليه هزينه‏ها مخصوصا هزينه کفن و دفن مي‏باشد.اگر مرگ فوري نباشد هزينه معالجه و زيان ناشي از سلب قدرت کار کردن در مدت ناخوشي نيز جزء زيان محسوب خواهد شد.» 1

(1)-بند 2 ماده 45 قانون تعهدات سوئيس:«…اگر مرگ بلافاصله رخ ندهد خسارات مزبور به خصوص هزينه معالجه و نيز زيانهاي ناشي از عدم توانايي بر انجام کار را در بر مي‏گيرد.»

-بند 1 ماده 46 همان قانون:«در مورد صدمات جسمي، صدمه ديده حق دريافت هزينه‏ها و خسارات ناشي از محروم شدن از انجام کار را خواه کلي و خواه جزئي دارد…»قانون تعهدات سوئيس ترجمه دکتر جواد واحدي،

ديدگاه هاي حقوقي » شماره 19 (صفحه 34)
——————————————————————————–

3-ماده 9 آئين دادرسي کيفري سابق:
«…ضرر و زياني که قابل مطالبه است به شرح ذيل مي‏باشد:

1-ضرر و زيانهاي مادي که در نتيجه ارتکاب جرم حاصل شده است.

2-ضرر و زيان معنوي که عبارت است از کسر حيثيت يا اعتبار اشخاص يا صدمات روحي

3-منافعي که ممکن‏الحصول بوده و در اثر ارتکاب جرم مدعي خصوصي از آن محروم مي‏شود.

4-ماده 9 قانون آئين دادرسي کيفري جديد(مصوب 1378):
«…ضرر و زيان قابل مطالبه به شرح ذيل مي‏باشد.

1-ضرر و زيانهاي مادي که در نتيجه ارتکاب جرم حاصل شده است.

2-منافعي که ممکن الحصول بوده و در اثر ارتکاب جرم، مدعي خصوصي از آن محروم و متضرر مي‏شود.

مواد فوق بر امکان مطالبه خسارت عدم النفع در صورتي که منافع عرفا ممکن‏الحصول (مسلم عرفي)باشد دلالت مي‏نمايد.اما پس از مقررات مذکور در سال 1379 قانون آيين دادرسي در امور مدني ظاهرا اين حکم را تغيير داد و خسارت عدم النفع را قابل مطالبه ندانست.

در تبصره 2 ماده 515 اين قانون چنين آمده است:

«خسارت ناشي از عدم النفع قابل مطالبه نيست و خسارت تأخير تأديه در موارد قانوني قابل مطالبه مي‏باشد».

حال سؤال اين است که آيا حکم ماده اخير، مواد قبل از خود را در مورد خسارت عدم النفع نسخ نموده است يا خير؟ با توجه به ظاهر مواد، ممکن است به نظر رسد در حال حاضر قانونگذار آن است قنشر ميزان، 1378.

ديدگاه هاي حقوقي » شماره 19 (صفحه 35)
——————————————————————————–

که خسارت عدم النفع در امور مدني قابل مطالبه نيست و تنها در مواردي که ضرر و زياني از جرم حاصل شود عدم النفع قابل مطالبه است.در واقع حکم عام عدم امکان مطالبه خسارت عدم النفع در امور کيفري تخصيص خورده‏است و تنها در امور کيفري (بنابر بند 2 ماده 9 ق.آ.د.ک مصوب 1378)منافع ممکن الحصول قابل مطالبه است. 1

بنظر مي‏رسد براي تفسير صحيح از تبصره 2 ماده 515 ق.آ.د.م جديد لازم است به مقررات قبلي نيز توجه شود تا با استفاده از اصول و قواعد تفسيري، راه حل مناسبي ارائه گردد.

ظاهر عبارت تبصره 2 ماده 515 مذکور، نسبت به نوع منافع در عدم النفع، اطلاق دارد (خسارت عدم النفع).معناي اين اطلاق ظاهرا آن است که خواه منافع ممکن الحصول باشد خواه نباشد، مطالبه خسارت امکان ندارد.

بر فرض آنکه چنين اطلاقي صحيح باشد و با توجه به مقدمات حکمت چنين ظهوري منعقد شده باشد، 2اين حکم در مقابل احکام مقيد ديگري مانند بند 2 ماده 9 ق. آ.د.ک قرار مي‏گيرد که عدم النفع را در مواردي که منافع ممکن الحصول بوده، قابل مطالبه دانسته است.از آنجا که نسخ کلي خلاف اصل است و تعارضات را در حد امکان بايد جمع نمود(تخصيص و تقييد و…)بنابراين در دو حکم مطلق و مقيد(و لو آنکه در اثبات و نفي تفاوت داشته باشند)، مطلق حمل بر مقيد مي‏گردد؛به اين معنا که عبارت«خسارت عدم النفع»در تبصره مذکور بر عدم النفع بر منافع غير ممکن الحصول حمل مي‏گردد نه مطلق عدم النفع.

اما اگر با توجه به قراين موجود در مقررات مختلف اساسا از ابتدا مقدمات حکمت براي شکل‏گيري اطلاق در تبصره 2 ماده 515 به وجود نيامده باشد، نمي‏توان حکم (1)-در تحقيقات درسي مختلفي که توسط دانشجويان دانشکده علوم قضايي انجام شده بيشتر قضات(با توجه به جمعيت نمونه مورد بررسي)پس از تصويب قانون آيين دادرسي مدني جديد چنين نظري را صحيح‏تر مي‏دانستند.

(2)-براي ملاحظه اين بحث ر.ک مباحث مطلق و مقيد در کتب اصولي مفصل.

-محقق خراساني، کفاية الاصول، بحث مطلق و مقيد(در حقايق الاصول، تعليقه سيد محسن حکيم)، ج 1، ص 563.

ديدگاه هاي حقوقي » شماره 19 (صفحه 36)
——————————————————————————–

تبصره مذکور را مطلق و شامل تمام انواع عدم النفع دانست.زيرا شرط ايجاد اطلاق آن است که قراين و دلايلي بر تعيين برخي از انواع و افراد در حکم مطلق وجود نداشته باشد والا اطلاق ظهور پيدا نمي‏کند.بنظر مي‏رسد با عنايت به مقررات مختلف خصوصا بند 2 ماده 9 ق.آ.د.ک، که در مدت زمان کوتاهي قبل از تبصره ماده 515 ق.آ.د.م تصويب شده، اراده قانونگذار در تبصره اخير به انواع معيني از عدم النفع، يعني عدم النفعي که منافع در آن عرفا ممکن الحصول نيست تعلق گرفته باشد، زيرا در غير اينصورت اولا قانونگذاري قبلي لغو تلقي مي‏شود و ثانيا براي نسخ مقررات قبلي دليل قويتر غير از اطلاق تبصره 2 ماده 515 لازم است و فهم عرفي و حقوقي نسخ مقررات گذشته را استنباط نمي‏کند.اما اختصاص موارد امکان مطالبه عدم النفع به امور کيفري، تفسيري است که دليل علمي و حقوقي ندارد در هيچ يک از نظريات مربوط به خسارت عدم النفع در نظامهاي حقوقي گوناگون(صرفنظر از پذيرش يا عدم پذيرش اين خسارت)بين جرم يا ساير اعمال تفاوتي مطرح نشده است.در حقوق اسلام نيز جريان يا عدم جريان قواعدي مانند تسبيب يا لاضرر ارتباطي به جرم يا غير جرم بودن فعل زيانبار پيدا نکرده است، بنابراين از اين جهت نمي‏توان بين قانون آئين دادرسي کيفري و قانون آئين دادرسي مدني تفاوت قايل شد و به صرف اختلاف ظاهري دو قانون قواعد حقوقي و مباني استنباط را در هم ريخت.

نتيجه بحث آن است که منافع ممکن الحصول همچنان مي‏تواند مبناي خسارت عدم النفع باشد و تبصره 2 ماده 515 ق.آ.د.م جديد، تغييري در اين حکم ايجاد نکرده است.اين تفسير صرفنظر از مبناي حقوقي آن با توجه به پذيرش خسارت تأخير(تبصره 2 ماده 515)و جبران کاهش ارزش پول(ماده 522)در قانون جديد، تفسيري مناسب‏تر مي‏باشد و مي‏توان ملاک عمل قرار گيرد.

منبع:

http://www.eqtesadi.com/far/index.php?option=com_content&view=article&id=222:1390-02-25-14-45-56&catid=172:1389-06-09-06-27-01&Itemid=74

برچسب ها:

حل مشکلات

موسسه حقوقی عدل فردوسی با بهره گیری از مجرب ترین وکلای پایه یک دادگستری سعی در حل مشکلات حقوقی شما دارد.

تماس با ما

ارتباط با ما

شما میتوانید برای حل کلیه مشکلات حقوقی خود با موسسه حقوقی عدل فردوسی تماس حاصل فرمایید.

تماس با ما

کمک به شما

شما می توانید برای حل کلیه دعاوی حقوقی خود اعم از کیفری ، جزایی ، خانوادگی و.. از وکلای موسسه حقوقی عدل فردوسی استفاده فرمایید.

تماس با ما

بانک جامع مقالات

مقالات موسسه حقوقی عدل فردوسی با بهره گیری از بانکی بالغ بر ۳۰۰۰ مقاله ی حقوقی در اختیار شما می باشد.

تماس با ما