آداب توبه و مراحل تغییر و بازگشت
از عمده ترین راه های ترک اعتیاد غیردارویی توبه و بازگشت از مسیر غلط می باشد که قدمای گرامی هر کدام به وجهی خاص مسیر بازگشت را ترسیم کرده و آدابِ حرکت در این مسیر را به تائب آموزش داده اند. شیخ احمد جام در کتاب مفتاح النجات در مورد آداب توبه چنین می گوید:
توصیه: «و تائب را چنان باید بود که نفسی را از آن خویش ضایع نگذارد، و قبله ی دل و خویش ار کردارید خویش کند، می نگرد که چه کرده است، گفتار و کردارش چه بوده است، به چشم انصاف در آن نگاه کرده و حکم کند که هر بنده ای که با خدای خویش چنین کند مکافات وی چه باشد و عذاب و عقوبت وی چون بود، همچنین سیاست ملک و بیم قطیعت[28] و عذاب دوزخ، قبله دل خویش کند تا آتش ندامت، هر زمان در دل وی بالاتر می گیرد، و دل به سوختن آید و چشم به گریستن آید، و زفان به نالیدن آید و تن فرا گداختن آید. چون چنین کرد، چشم نگاه دارد از نادیدنی، و گوش نگاه دارد از ناشنودنی، و زفان نگاه دارد از ناگفتنی، قرین ید بدرود کند، به پای نرود جایی که نباید رفت، و به دست نگیرد چیزی که نباید گرفت. به هفت اندام خود در بند بندگی کند و هر خصمی[29] که می خشنود تواند کرد. خشنود کرده و برگذشته حسرت و ندامت خورد و خوفی تمام بر دل بنهد که آیا این خطاهای من و جفاهای من، درگذارند یا نی؟ آیا که با من چه خواهند کرد؟ بیامرزند یا عذاب کنند؟ نفسی در بیم و یکی در امید می گذارد و شب و روز به کار خدای مشغول گردد؛ طعام خوردن به روز بدرود کند و خواب به شب بدرود کند و به همه اوقات زفان به ذکر حق تعالی تر دارد. خاصه بامداد و شبانگاه که آن را خاصیتی است و نیک جهد باید کرد تا تن را از آنچه خو فرا گرفته است بازپس آرد و از درگاه شیطان با درگاه رحمن آورد».[30]
عالم ربانی ملا احمد نراقی در کتاب معراج السعاده حقیقت توبه را به سه چیز محقق می داند:
توصیه: «حقیقت توبه به سه چیز محقق می گردد؛ اوّل: به قوّت ایمان و نور یقین؛ زیرا هرگاه بنده ای را ایمان به خدا و اعتقاد به پیغمبر او باشد به فرموده ایشان اعتماد داشته باشد و بداند گناهی که از او صادر شده حجابی است میان او و آنچه خداوند وعده فرموده است. از سعادت دنیویه و اخرویه و مراتب عالیه و درجات متعالیه، البته آتش پشیمانی در دل او افروخته می شود و از معاصی گذشته متألّم می گردد. و اگر ایمان او سست و اعتماد او نادرست باشد، از این حالت خالی، و پشیمان که یکی از اجزای توبه است از برای او حاصل نمی گردد.
دوّم: به پشیمانی و ندامت از کرده خود؛ به این معنی که دل به یاد آنچه از او صادر شده از گناهان، متألّم و محزون شود و آرزو کند که ای کاش! آن عمل از او صادر نشده بود. و به سبب صدور آن قرین تأسّف و الم باشد. و این نتیجه یقین سابق است؛ زیرا مادامی که یقین به اینکه به واسطه معصیت در درجه هلاکت می رسی، نداشته باشی، پشیمانی از برای تو حاصل نمی گردد.
سوّم: ترک آنچه مرتکب آن است از معصیت در حال، و عزم بر ترک آن در تتمه عمر خود و قصد تلافی تقصیری که از او صادر شده؛ و این نتیجه پشیمانی مذکور است. پس مادامی که این امر محقق نشود توبه حاصل نمی گردد.
و بعضی توبه را عبارت از این سه می دانند و جمعی دیگر می گویند: توبه همان ندامت و پشیمانی است و یقین مذکور مقدمه آن و ترک در مستقبل ثمره آن است».[31]
عزّالدین محمود کاشانی در کتاب مصباح الهدایه با بیانی زیبا و جامع، چگونگی توبه را به صورتی واضح بیان می کند:
توصیه: «و حصولِ مقامِ توبتِ نصوح، موقوف است بر تقدّم سه حال و مقارنت چهار مقام و مداخلت پنج رکن: امّا احوال سه گانه که بر وی متقدّم اند؛ یکی تنبیه است، دوّم زجر، سوّم هدایت. امّا تنبیه، حالی است که در بدایت توبت به دل فرود آید و او را از خواب غفلت برانگیزد و به ضلالت طریق و غی[32] خود بینا گرداند و این حال را تیقُّظ[33] نیز خوانند، و زجر، حالی است که او را از اقامت و سکون به ضلالت و غی، ازعاج[34] کند و بر طلب طریق مستقیم انگیزاند و هدایت، حالی است که بر وجدان طریق مستقیم دلالت کند؛ بر مثال مسافری که راه گم کرده بود و در بیراهه خفته، ناگاه دلیلی بر سر وی رسد و او را بیدادگر داند و از بیراه به قصد راه برخیزاند و با راه آرد.
و امّا مقامات چهارگانه که مقارن مقام توبت اند و معاون بر آن، یکی رؤیت عیوب افعال است، دوم رعایت، سوم محاسبه و چهارم مراقبت. امّا رؤیتِ عیوب افعال، آن است که در هیچ فعل از افعال خود به نظر اِسْتِحْسان[35] ننگرد بلکه آن را معیوب و ناتمام بیند… و امّا رعایت، آن است که پیوسته ظاهر و باطن خود را از قصد مخالفت و میل بدان محافظت و حراست نماید؛ چه همچنان که معصیت ذنبِ ظاهر است. تلذّذ از تذکارِ[36] آن بعد از ترک، ذنب باطن است؛ پس باید که پیوسته رعایت ظاهر و باطن کند … و اگر به کلّی زایل نشود، باید که انکار آن در دل دارد. چه انکار در این موضع، در کفّارات ذنب، مؤثر بود… و امّا محاسبه، آن است که پیوسته مُتِفَقِّد[37] و مُتِفَحِّص[38] احوال و افعال نفس خود بود و موافقات و مخالفات را که روز به روز، بل ساعت به ساعت از او صادر می شود، حصر[39] و احصا[40] می کند و به زیادتی و نقصان آن بر کیفیت حال خود واقف می شود… و مراقبه آن است که در جمیع حرکات و سکناتِ ظاهر و خطرات[41] و نیات باطن، حق سبحانه را بر خود رقیب[42] و مطلّع بیند تا همچنان که در ظاهر از افعال معاصی برحذر بود و شرم دارد، در باطن از خطرات مذموم محتذر[43] بود و شرم دارد و ظاهر و باطن او در توبت مستقیم شود.
و امّا ارکان پنج گانه که بنای توبت بر آن است و تحقّقش بدان، یکی ادای فرایض است، دوّم قضای مافات، سوم طلب حلال، چهارم ردّ مظالم، پنجم مجاهدت و مخالفت با نفس. امّا مجاهدت و مخالفت با نفس ریاضت دادن اوست به فطام[44] از مألوفات[45] و از شهوات تا بر ترک لذّات طبیعی معتاد و مُتَمرّن[46] به تِذکار مَألوفات مُحَرَّمَه که به ظاهر از آن منتهی[47] و مُتِزَجِّر[48] شده باشد و توبت کرده، مُتِلَذِّذ[49] نگردد و ظاهر و باطن او در توبت مستقیم شود و بر ادای مأمورات و ترک منهیات، صابر و راضی گردد».[50]
توصیه: «و هر کاری را اصلی است و بنیادی، و اصل و بنیاد این کار با چهار چیز گردد: اوّل، اصل کوتاه کردن، دیگر به وعده ی خدای ایمن بودن، دیگر، قسمت قسام راست دیدن، چهارم، شکم از حرام نگاه داشتن. هر که این چهار چیز نگاه دارد و به جای آرد، همه مجاهدت ها به جای آورده باشد و تن در بند وی آمده بود؛ چنان که اگر خواهد نفس را در کام تواند کشید».[51]
توصیه: «در بعضی از اخبار وارد شده است که: «اگر کسی در عقب گناه، هشت امر به جا آورد، امیدوار به عفو آن گناه باشد: عزم بر توبه آن داشته باشد و شایق باشد که دیگر مرتکب آن نگردد و از عقاب بر آن خائف باشد. و به آمرزش آن امیدوار باشد و بعد از آن گناه، دو رکعت نماز کند و بعد از آن، هفتاد مرتبه استغفار کند و صد مرتبه بگوید: «سبحانَ اللهِ العَظیمِ و بِحَمدِهِ» و چیزی تصدّق کند و یک روز، روزه بگیرد».[52]
حکایت: «روزی شبلی اندر بیمارستانی شد. طبیبی دیوانه ای را علّت ظاهر علاج همی فرمود. شبلی به نزد او شد، گفت: ای خواجه! گناه را چه علاج داری؟ آن طبیب فرو ماند، ندانست که چه جواب دهد. دیوانه آواز داد که: یا شبلی! بیا اگر داروی گناه همی جویی، تا دارو آموزم، گفت: برو، بیخ[53] نیازمندی بیار و برگ پشیمانی و تخم شکیبایی بیار، در هاون توبه کن، به آب چشم و به دعا مرهم کن و اندر پاتیله ی[54] پرهیزکاری کن و آتش محبّت زیر او کن تا به جوش آید. برگیر و به باد ندامت سرد کن و اندر قدح[55] امید کن، به وقت سحر برخیز، گو: «یا ربّ! بد کردم.» اندر وقت گناه از تو فرو ریزد و پاک گردی از علّت گناه. شبلی گفت: متحیّر شدم، گفتم: چنین این نه سخن دیوانگان است. گفت: من دیوانه در دوستی خلقم، در دوستی خداوند دیوانه نیم».[56]
نداشتن اعتماد به نفس مانع پشیمانی توبه
ملا احمد نراقی در این باره می گوید:
نکته: «و مخفی نماند که هرگاه کسی از گناهی که کرده پشیمان شود و توبه کند ولیکن به نفس، اعتماد نداشته باشد که دیگر امر به گناه نکند و عود به آن ننماید، و خاطر جمع از خود نباشد، نباید به این سبب از توبه بازایستد و چنان گمان کند که توبه او فایده نمی بخشد، زیرا این فریب شیطان است و از کجا می داند که دیگر متمکّن[57] از آن معصیت خواهد شد؛ شاید پیش از آن با توبه از دنیا برود و باید قصد او این باشد که دیگر عود نکند و از خدا استعانت جوید. اگر به این قصد وفا کرد به مطلب خود رسیده و اگر نفس بر او غالب شد، گناهان سابق او آمرزیده شده و از آنها خلاصی یافته و به غیر از این، گناهی که بعد از این توبه مرتکب شده بر او چیزی نیست، و این از مطالب عظیمه و فواید جلیله است. پس نباید حذف از شکستن توبه، کسی را از توبه بازدارد، بلکه باید مبادرت به توبه نماید. و اگر بعد به گناه عود کرد باز دفعَةً توبه کند و از عقب آن حسنه به جا آورد که محو آثار آن گناه را بکند».[58]
رجاء و امید به قبولی توبه
حکمت: «خدای _تعالی_ می فرماید: «وَهُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ». یعنی: «خدا آنچنان کسی است که توبه بندگان را قبول می فرماید».[59] و می فرماید: «وَمَن یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَّحِیمًا»؛ یعنی: «هر که عمل بدی کند با ظلم به نفس خود کند پس توبه کند و طلب آمرزش از خدا نماید، می یابد خدا را آمرزنده و رحم کننده».[60]
و از حضرت رسول(ص) روایت شده که: «هر گاه این قدر گناه بکنید که تا آسمان برسد پس پشیمان شوید، خدا توبه شما را قبول می نماید».[61]
و حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند که: «مردی گناه می کند و خدا به جهت آن گناه او را داخل بهشت می کند. راوی می گوید: که عرض کردم به جهت گناه داخل بهشت می شود؟! فرمود: بلی، گناه می کند پس همیشه از آن گناه خود ترسناک است و نفسِ خود را دشمن دارد به این جهت خدا او را به بهشت می برد».[62]
پی نوشت:
[28] . قطعیت: بریده شدن، ریشه کن شدن.
[29] . خصم: جانب.
[30] . مفتاح النجات، صص105 و 106.
[31] . معراج السعادة، صص 655و656.
[32] . غی: گمراهی.
[33] . تیقُّظ: بیدار شدن.
[34] . ازعاج: بیرون آوردن.
[35] . استحسان: نیکو شمردن.
[36] . تذکار: یاد کردن.
[37] . متفقّد: جوینده گمشده.
[38] . متفحّص: جستجو کننده.
[39] حصر: وارسیدن.
[40] . احصا: شمردن.
[41] . خطرات: اندیشهها، آنچه بر خاطر گذرد.
[42] . رقیب: مواظب، نگهبان.
[43] . محتذر: پرهیز کننده.
[44] . فطام: جدا کردن.
[45] . مألوفات: عادت کرده شده.
[46] . متمرّن: خوگیرنده بر چیزی.
[47] . منتهی: فارغ.
[48] متزجر: بس کننده.
[49] . متلذذ نگردد: لذت نیابد، خوشی نبرد.
[50] . مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، صص 257و255.
[51] . مفتاح النجات، ص 110.
[52] . محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، تحقیق و تعلیق: سید محمد کلانتر، نجف اشرف؛ دارالنعمان للطباعه و التشریح 3، ص 67.
[53] . بیخ: ریشه.
[54] . پاتیله: دیگ مسی.
[55] . قدح: کاسه.
[56]. منتخب رونق المجالس و بستان العارفین و تحفه المؤیدین، تصحیح: احمدعلی رجایی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1354، ص 228.
[57] . متمکّن: توانا، دارا.
[58] . معراج السعادة، ص 673.
[59] . شوری: 25.
[60] . نساء: 110.
[61] . معراج السعاده، به نقل از: محجة البیضاء، ج 7، ص 24.
[62] . همان، به نقل از: بحارالانوار، ج 6، ص 40، ح 77.
منبع:
http://www.hawzah.net/fa/articleview.html?ArticleID=92435
برچسب ها:آداب توبه و مراحل تغییر و بازگشت