آسیب شناسی زندگی زناشویی
پرسشها
آسیب های زناشویی در دیدگاههای مختلف چگونه است؟ ارزیابی آسیب های زناشویی در چه زمینه ها و ابعادی امکان پذیر است؟ آسیب های زناشویی را چگونه پژوهش کنیم؟ آسیب های زناشویی را چگونه طبقه بندی کنیم؟
چکیده
ازدواج با بحران های دائمی سر و کار دارد.بطوریکه معضل اختلالات زناشویی بیشتر از هر طبقه تشخیص روانپزشکی دیگر دلیل مراجعه مراجعان به مراکز مشاوره است.زن و مرد به دلایل متعدد لاجرم می بایست مسائل و مشکلات بسیاری را در ایجاد و حفظ و بقای زندگی زناشویی و روابط نزدیک و صمیمانه با یکدیگر تجربه کنند.آمار بالای طلاق در ایران و در جهان نشانه بارز مشکلات زناشویی است.مشکلات زناشویی به قدمت ازدواج آن نیز به قدمت تاریخ است. آسیب های ازدواج اغلب در دسته های وسیعی مانند مشکلات مالی، اختلافات مذهبی و مسائل ارتباطی توصیف می شوند. آنچه در درمان اهمیت دارد توجه به مشکلات مطرح شده از سوی زوجین است.توانایی درمانگر در بررسی مشکلات زوجین برفرآیند و نتیجه درمان اثر می گذارد.در بررسی مشکلات زناشویی دیدگاههای مختلف و پژوهش های متعددی ارائه شده است. در این مقاله به برخی از آنها پرداخته می شود و نهایتا از مجموع همه آنها یک دسته بندی کلی از آسیب های ازدواج ارائه می گردد. کلیدواژه:آسیب شناسی زندگی زناشویی، طبقه بندی مشکلات زناشویی.
(1)کارشناس ارشد مشاوره خانواده
(2)استادیار گروه مشاوره دانشگاه اصفهان
(3)دانشیار گروه مشاوره دانشگاه اصفهان
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
مقدمه
با توجه به عنوان این بحث، ابتده مفهوم آسیب شناسی 1 و سپس آسیب شناسی ازدواج 2 مختصرا بیان می شود.آسیب به حالتی بیمارگونه اطلاق می شود که مانع کار کرد بهنجار فرد می گردد.اصطلاح آسیب شناسی برچسبی کلی برای مطالعه اینگوه حالات است (پورافکاری، 1373).آسیب های ازدواج، مجموعه عواملی است که باعث ایجاد تعارض و اختلافات زناشویی می شود، میزان خشنودی و سازگاری زوجین را کاهش می دهد، مانع عملکرد بهنجار زندگی زناشویی می گردد و گاهی به طلاق و جدایی منجر می شود.ضرورت شناخت و بررسی مشکلات زناشویی در جهت تسهیل فرآیند درمان است.توانایی درمانگر در بررسی مشکلات زوجین بر فرایند و نتیجه درمان اثر می گذارد.آنچه که یک درمانگر در بررسی مشکل زوج ها انجام می دهد تاثیر عمده ای بر درمان دارد(هنری و میلر، 2004). اورلینسکی 3 ، گراو 4 پارکس 5 (به نقل از هنری و میلر، 2004)، توانایی درمانگر در پرداختن به (1){L ygolohtaP L}
(2){L ygolotap egarraM L}
(3){L yksnilO L}
(4){L evrG L}
(5){L skraP L}
مشکلات مراجع را به عنوان متغیری تعیین کردند که اثر مثبتی بر نتیجه درمان دارد.بر این اساس شناخت انواع مختلف مشکلات زوجین ضروری به نظر می رسد.
نظریه های مرتبط با آسیب شناسی زندگی زناشویی
الف)نظریه روان پویایی و ارتباط شئ:
دیدگاه کلاسیک روانپویشی که منبعث از الگوی روانکاوی فروید است، مشکلات زناشویی را پیامدهای مشکلات درون روانی همسران می داند(باکر، ترجمه دهقانی، 1375). یکی از دیدگاههای معاصر روانپویشی، نظریه روابط فردی است.برطبق این دیدگاه اشخاصی که در ازدواج به یکدیگر می پیوندند، هرکدام میراث روانی یکتا و جداگانه ای را وارد آن رابطه می کنند.هر کدام دارای تاریخچه ای شخصی، یک شخصیت بی همتا و مجموعه ای از افراد درونی کرده و مخفی هستند که آنها را در تمامی تبادلاتی که متعاقبا با یکدیگر خواهند داشت دخالت می دهند.روابط زناشویی مسئله دار و ناآرام تحت تأثیر درون فکنی های آسیب زا یعنی اثرات یا خاطرات مربوط به والدین یا سایر اشخاص قرار دارد.این درون فکنده ها حاصل روابطی هستند که هر همسر در گذشته با اعضای نسل قبلی داشته و اینک در درون او لانه کرده است(گلدنبرگ، ترجمه برواتی و همکاران، 1382)یکی از نظریه پردازان این رویکرد، جیمز فرامو 1 ، معتقد است که معمولا مشکلات خانوادگی ریشه در نظام خانوادگی گسترده دارد.ماهیت و کیفیت رابطه زناشویی به خانواده پدری زن و شوهر و خصوصا به اینکه تا چه حد تعارضات خانواده های آنها حل شده باشد بستگی دارد(بارکر، ترجمه دهقانی، 1375).
ب)تظریه های رفتاری:
بر طبق مدل تبادل رفتار، اختلاف های زناشویی تا حد زیادی پی آیند میزان تقویت و یا تنبیه اعمال شده ا زطرف زوجین نسبت به هم و هر رابطه تقویت و تنبیهی که هر زوج از خود نشان می دهد در نظر گرفته می شود(بارکر ترجمنه دهقانی، 1375).در درمان زناشویی (1){L omarF semaJ L}
رفتاری که بر اساس ترکیبی از نظریه یادگیری اجتماعی و نظریه مبادله اجتماعی است، فرض می شود که افراد با یک سری نیازها یا انتظارات برای تقویت کننده ها(فواید)وارد ازدواج می شوند که این انتظارات در سنین کودکی در آنها شکل گرفته است.هنگام انتخاب همسر فرد سعی دارد رابطه ای ایجاد کند که حداکثر فایده و حداقل هزینه را در برداشته باشد.هنگامی که فواید رابطه انتظارات را برآورده نکنند یا نسبت هزینه به سود بالا باشد اختلاف رخ می دهد. در مراحل اولیه رابطه، تضادها معمولا با پذیرش یا اجتناب پوشانده می شوند ولی اگر زوجین مهارت های ارتباطی خوب یا مهارت های حل اختلاف نداشته باشند، اختلافات بالا رفته و بصورت پیچیده درمی آیند.با زیاد شدن تعداد دفعات اختلافات، سازگاری زناشویی مختل شده و رضایت کمتری از رابطه خوانهد داشت(داگلاس و داگلاس، 1995)
ج)نظریه های شناختی:
طبق نظریه منطقی-هیجانی الیس، آشفتگی یک زوج بطور مستقیم به اعمال طرف دیگر یا شکستهای سخت زندگی مربوط نمی شود بلکه بیشتر به دلیل باور و عقیده ای است که این زوج در مورد چنین اعمال و شکست هایی دارد.الیس مدعی است، تفکر غیر منطقی که ویژگی آن عبارتست از اغراق زیاد، انعطاف ناپذیری بی جا، غیر عقلانی و بویژه مطلق گرایی در بسیاری موارد تواما به نوروز فردی و اختلال ارتباطی می انجامد.بنابراین، باورهای غیر منطقی به اختلال های فردی منجر می شود و باعث نارضایتمندی های بی اساس در حیطه زناشویی می گردد(الیس، سیجل، ییچر، دای بایتا و دای گیزپ، ترجمه صلاحی فدردی و امین یزدی، 1375).
آرون بک 1 ، سردمدار شناخت درمانی، معتقد است که مهمترین علت مشکلات زناشویی و روابط انسانی، سوءتفاهم و خطاهای شناختی و افکار اتوماتیک است.به اعتقاد او تفاوت در نحوه نگرش افراد باعث بروز اختلافات و پیامدهای ناشی از آن می شود.همچنین او معتقد است که یکی از مهمترین علل اختلافات زناشویی، انتظارات متفاوت زن و شوهر از نقش یکدیگر در خانواده است.اغلب زوج ها درباره دخل و خرج خانواده، نگهداری فرزندان، فعالیت های اجتماعی، گذراندن اوقات فراغت و تقسیم کار در خانواده باورهای متفاوتی دارند (بک، ترجمه قراچه داغی، 1382).
(1){L kزeB noraA L}
د)نظریه های سیستمی:
در نظریه ساختی، مینوچین معتقد است، خانواده وقتی معیوب می شود که قواعدش اجرا نشود.وقتی مرزها خیلی سفت و سخت یا نفوذپذیر می شوند، عملکرد خانواده به عنوان یک نظام مختل می شود.اگر سلسله مراتب خانواده رعایت نشود. یعنی والدین تصمیم گیران اصلی نباشند و کودکان بزرگتر بیش از کودکان کوچکتر مسئولیت نداشته باشند، آشفتگی و مشکل پیش می آید.گاهی صف بندی های درون خانواده مخرب و به مثلث سازی منجر می شوند. در یک خانواده آشفته قدرت روشن و صریح نیست(شارف، ترجمه فیروز بخت، 1381).در نظریه تجربه نگر، ویتاکر (1) ، معتقد است که اختلال خانواده هم از جنبه ساختاری و هم از بعد فرآیندی مورد توجه قرار می گیرد.ازلحاظ ساختاری امکان دارد که مرزهای خانوادگی درهم ریخته یا نفوذ ناپذیر باعث عملکرد ناکارساز (2) خرده نظام ها، تبانی های مخرب انعطاف ناپذیری نقشها و جدایی نسل ها از هم گردند.مشکلات مربوط به فرآیند می توانند موجب فروپاشی امکام مذاکره و توافق اعضا برای حل تعارض شوند و شاید باعث گردند تا صمیمت، دلبستگی یا اعتماد از میان برود.در مجموع ویتاکر چنین فرض می کند که نشانه های اختلال هنگامی ظهور می کنند که فرآیندها و ساخت های مختل به مدت طولانی تداوم می یابند و مانع توان خانواده برای اجرای تکالیف زندگی می شوند(گلدنبرگ، ترجمه برواتی و همکاران، 1382).
ه)نظریه های بین نسلی:
در نظریه بین نسلی، بوون (3) ، تصور می کرد در بسیاری از خانواده های مشکل دار غالبا اعضای خانواده فاقد هویت مستقل و مجزا هستند و بسیاری از مشکلات خانوادگی بخاطر این روی می دهد که اعضای خانواده خود را از لحاظ روان شناختی از خانوده پدری مجزا نساخته اند(بارکر، ترجمه دهقانی، 1375).هرچه درجه عدم تفکیک یعنی فقدان مفهوم خویشتن یا برعکس، وجود یک هویت شخصی ضعیف یا نااستوار بیشتر باشد امتزاج (4) عاطفی بیشتری میان خویشتن بادیگران وجود خواهد داشت.افرادی که بیشترین امتزاج را بین افکار (1){L reknahtiW L}-
(2){L lanoitcnufon L}-
(3){L newoB L}-
(4){L noisuF L}-
و احساساتشان دارند چون قادر به تفکیک افکار از احساسات نیستند در تفکیک خویش از سایرین نیز مشکل دارند و بسادگی در عواطف حاکم یا جاری خانواده حل می شوند و ضعیف ترین کار کرد را دارند.هرچه امتزاج خانواده هسته ای بیشتر باشد احتمال اضطراب و بی ثباتی بیشتر خواهد بود و تمایل خانواده برای یافتن راه حل از طریق جنگ و نزاع، فاصله گیری، کار کرد مختل یا ضعیف شده یکی از همسران یا احساس نگرانی کل خانواده راجع به یکی از فرزندان بیشتر خواهد شد.سه الگوی بیمارگون محتمل در خانوده هسته ای که محصول امتزاج شدید بین زوجین است عبارتند از:بیماری جسمی یا عاطفی در یکی از همسران، تعارض زناشویی آشکار، مزمن و حل نشده ای که در طی آن دوره هایی ازفاصله گیری مفرط و صمیمیت عاطفی مفرط رخ می دهد، آشفتگی روانی در یکی از فرزندان و فرافکنی مشکل به آنها.هرچه سطح امتزاج زوجین بیشتر باشد، احتمال وقوع این الگو بیشتر خواهد بود(گلدنبرگ، ترجمه برواتی و همکاران، 1382).
طبق نظریه دلبستگی (1) ، افراد هنگام برقراری رابطه نزدیک و صمیمانه یکی از این سه سبک دلبستگی را می پذیرند:ایمن (2) ، اجتنابی (3) ، و مضطرب دو سوگرا (4) .سبک دلبستگی ایمن با میل به قدردانی، توجه و فدا کردن خود بخاطر افراد نزدیک و مهم ارتباط دارد.سبک دلبستگی اجتنابی با فقدان دلبستگی و علاقه نسبت به افراد مهم و نزدیک همراه است.افراد با دلبستگی مضطرب دو سواگرا در روابط صمیمانه خود احساس نا امنی و حسادت می کنند(کلینکه، ترجمه محمدخانی، 1383).بر اساس این نظریه، تنش در روابط با عدم امنیت دلبستگی ارتباط دارد هنگامی که امنیت دلبستگی مورد تهدید قرار می گیرد، عصبانیت اولین پاسخ است. این عصبانیت اعتراضی در مقابل از دست دادن دلبستگی ایمن است.اگر چنین اعتراضی منجر به پاسخدهی نشود ممکن است با ناامیدی و فشار توأم شود و بصورت یک استراتژی مزمن برای کسب و حفظ الگو دلبستگی درآید.قدم بعدی، کندوکاو و جستجو است که بعدا منجر به افسردگی و ناامیدی می شود.اگر همه این اقدامات شکست بخورد، رابطه دچار مشکل می شود، غم انگیز شده و جدایی رخ می دهد.پاسخ های خشن در روابط با وحشت از دلبستگی مرتبطاند که در آن زوج ها عدم امنیت خود را با اعمال کنترل و بدرفتاری نسبت به همسر (1){L tnemhcatta L}-
(2){L eruceS L}-
(3){L tnadiova L}-
(4){L tnelavibma/suoixna L}-
خود تنظیم می کند.رخدادهای تروماتیک (1) یا آسیب زایی که به پیوند بین زوجین صدمه می زنند و اگر برطرف نشوند باعث نگهداری چرخه های منفی و ناامنی در دلبستگی می شوند، از جمله آسیب های دلبستگی اند.این رخدادها هنگامی اتفاق می افتند که یک زوج نمی تواند در لحظه نیاز فوری به دیگری پاسخ دهد.رخدادهای منفی مربوط به دلبستگی، مخصوصا ترک کردن ها و خیانت ها، اغلب باعث وارد آمدن آسیب همیشگی به روابط نزدیک می شوند (جانسون و دنتون، 2002).
مدل های ارزیابی آسیب شناسی زندگی زناشویی
در مورد ارزیابی و بررسی آسیب های زندگی زناشویی، مدل های مختلفی وجود دارد که عبادتند از:
الف)مدل مک مستر (2)
مدل مک مستر درباره کنش خانواده شش جنبه کارکرد خانواده را مد نظر قرار می دهد:
1-حل مسئله، 2-ارتباط، 3-نقش ها، 4-پاسخگویی عاطفی (3) ، 5-دخالت عاطفی (4) ، 6-کنترل رفتاری (5) .
ب)مدل فرآیند کارکرد خانواده:
این مدل نیز کارکرد خانواده را در طول شش بعد بررسی می کند که همه آنها جز یکی، شبیه طبقات مدل فوق است.این ابعاد عبارتند از:1-انجام وظیفه 2-ایفای نقش 3-ارتباط (ابزار عاطفی)4-دخالت عاطفی 5-کنترل 6-ارزش ها و هنجارها.
بر اساس این رو مدل، چند مشکل شایع خانودگی مطرح می شود که عبارتند از: مشکلات انجام وظیفه (6) ، مشکلات ارتباط، مشکلات نقش، مشکلات کنترل رفتار، مشکلات (1){L citamart L}-
(2){L retsaM cM L}-
(3){L ssenevisnopser evitceffa L}-
(4){L tnemevlovni evitceffa L}-
(5){L lortnoc laroivaheb L}-
(6){L smelborp tnemhsilpmocca ksat L}-
ساختاری شامل مشکلات مرزبندی و کنش ضعیف نظام های فرعی و مشکلات نظام های خارجی (1) (بارکر، ترجمه دهقانی، 1375).
ج)مدل برادبوری (2)
مدلی از عملکرد زناشوییی ارائه شده است که بصورت یک پژوهش طولی در مورد ازدواج است.در این پژوهش 200 متغیر مختلف تعیین کننده کیفیت ازدواج و ثبات زناشویی و حدود 900 نتیجه بررسی شده اند که همگی را می توان به 3 دسته که در بردارنده چهار زمینه بنیادی ازدواج هستند تقسیم نمود.
1)یک دسته از متغیرها در بردارنده فرایندهای تطابقی (3) ، یا روش هایی که افراد و زوج ها با اختلاف عقاید و مشکلات فردی یا زناشویی کنار می آیند.در پژوهش های این زمینه بر رفتارهای قابل مشاهده ای تأکید شده است که همسران هنگام حل مشکلات زناشویی نسبت بهم دارند و نیز شناخت هایی که پس از این رفتارها ایجاد می شوند.اکثر این پژوهش ها توسط مدل رفتاری یا مدل یادگیری اجتماعی هدایت می شوند.یعنی اینکه زوج ها چگونه باهم رفتار می کنند و چگونه به یکدیگر پاسخ می دهند و واکنش های آنها به این پاسخ ها، همگی بر کیفیت و ثبات ازدواج اثر می گذارند.
2)مجموعه دوم متغیرها مربوط به رخدادهای تنش زایا گذرهای تحولی (4) ، شرایط، حوادث و موقعیت های مزمن یا حاد می شود که زوج ها با آنها روبرو می شوند.مطالعات مربوط به این متغیرها بر این موضوع تأکید می کند که چطور حوادث و شرایط محیطی که زوج ها با آن روبرو می شوند بر کیفیت و ثبات ازدواج تأثیر می گذارد.ریشه بررسی این دسته از متغیرها در نظریه بحران است که چگونگی اثر بحران ها بر ثبات زناشویی می پردازد.
3)دسته سوم عبارتند از آسیب پذیری های پایدار (5) یا عوامل جمعیتی، تاریخی، شخصیتی یا تجربی پایدار که افراد با خود وارد ازدواج می کنند تحقیقات در این زمینه مشخص کرده است که کیفیت و ثبات ازدواج ممکن است تحت تأثیر طیفی از متغیرهایی قرار گیرد که در طول ازدواج زیاد تغییر نمی کند.بعنوان نمونه، یک ویژگی پایداری که ازدواج (1){L smelborp metsysarepus L}-
(2){L yrubdarb L}-
(3){L sessecorp evitpadA L}-
(4){L snoitisnart latnempoleveD L}-
(5){L seitilibarenluv gnirudnE L}-
را تحت تأثیر قرار می دهد شامل سبک صمیمیت همسران در روابط بزرگسالی است.با این فرض که تجربیات اولیه افراد در روابط نزدیک، ماهیت و چگونگی روابط بعدی آنها در بزرگسالی را تشکیل می دهد.متغیرهای دیگر در این مورد عبارتند از:تجربات آموزشی، موفقیت ها، تعاملات با همکلاسیها، سابقه زناشویی، نمو جنسی، سابقه پزشکی، تجربیات خانواده اصلی یعنی جدایی و طلاق والدین، تعارض خانواده، روابط همشیرها تنگناهای مالی و نیز نوروتیک بودن که به معنای گزارش کردن تنش، ناراحتی و نارضایتی در طول زمان صرف نظر از شرایط، حتی بدون وجود یک منبع آشکار تنش زا است.
بر اساس این مدل می توان گفت فرآیندهای تطابقی احتمالا بیشترین تأثیر مستقیم را بر کیفیت زناشویی دارند، به نوبه خود باعث ثبات یا عدم ثبات ازدواج می شوند. این فرایندها، بعنوان متغیری که در کیفیت زناشویی نقش اصلی دارد، ممکن است عملکرد رخدادهای تنش زایی باشد که زوجین با آن روبرو می شوند.در واقع با فرض مساوی بودن همه شرایط، کیفیت تطابق برای تنش های شدید ضعیف تر عمل می کند و اثر کمتری دارد و حوادث تنش را احتمالا تشدید می شوند، آنچه در اینجا چالش برانگیز است، چگونگی سازگاری زوجین است، چون توانایی افراد با پیشینه ها و شخصیت های مختلف برای کنار آمدن با اختلاف عقاید و مشکلات زناشویی یا انتقالی با هم متفاوت است(برادبوری، 1995).بطور کلی ازدواج به سطح بالایی از تطابق یا مدارا نیاز دارد.زوجین باید علیرغم هر گونه انتظاراتی که از گذشته با خود حمل کرده اند با تفاوت های فردی یکدیگر خوگرفته و محدودیت های یکدیگر رابپذیرند.افرادی که در خانواده اصلی شان مورد آسیب یا بد رفتاری قرار گرفته اند، در زندگی زناشویی خود به الگوهای مخرب رفتاری روی می آورند.چناچه میزان تطابق زوجین به حد کافی نباشد، هیچ یک از زوجین در بیان احساسات خود احساس امنیت نکرده و اعتمادی در بین نخواهد ماند(فورمن، 2002).
د)طرح سه محوری تسنگ و مک درموت
طرح سه محوری تسنگ (1) ومک درموت (2) ، یک طبقه بندی سه محوری از خانواده های مشکل دار ارائه داده است.محور این طرح تعیین سه طبقه از مشکلات بود:مشکلات رشدی خانواده، مشکلات نظام خانواده، مشکلات گروه خانواده.مشکلات رشدی خانواده مسائلی از (1)-{L gnesT L}
(2)-{L ttomreDcM L}
قبیل اشکال در تحقق رابطه زناشویی رضایت آمیز، اشکال در فرزندآوری و فرزندپروری، مشکلات تفرد و جدایی و اشکال در گردهمایی خانواده و نیز مشکلات مربوط به خانواده گسیخته، خانواده والد، خانواده باز ساخته و بی ثبات مزمن را در بر می گیرد.مشکلات نظام خانواده، اشکلاتی در مورد نظام های فرعی زن و شوهری، والد-کودک و فرزندان را شامل می شود.مشکلات گروه خانواده اختلالات کنشی-ساختاری و مشکلات سازگاری اجتماعی را در برمی گیرد(بارکر، ترجمه دهقانی، 1375).
مدل السون:
در مدل چند مختصاتی 1 السون 2 و همکانش، ابعاد همبستگی و انطباق پذیری مشخص شده اند.بعد انطباق پذیری از پایین به بالا در مقوله هایی بصورت الف)خشک، ب)با ساختار، ج)انعطاف پذیر، د)هرج و مرج گونه مشخص می شوند.مقوله های با ساختار و انعطاف پذیر دو سطح ملایم عملکرد هستند.بعد همبستگی در چهار سطح الف)گسسته، ب)جدا شده، ج) متصل د)بهم تنیده مشخص می شوند.فرض بر آن است که سطوح بالای بهم تنیدگی یا سطوح پایین همبستگی در شکل گسستگی ممکن است برای خانواده هایی که آشکارا در هر دو بعد، همبستگی و انطباق پذیری خیلی بالا یا خیلی پایین دارند ناکارساز به نظر می رسند(مینارد و السون، 1987)به نقل از گلادینگ، ترجمه بهاری و همکاران، 1382).
ط)مدل بیورز 3 :
مدل بیورز دارای دو محور است:یکی مربوط به کیفیت سبک تعامل خانواده که تحت عنوان گرایشی به مرکز 4 ، آمیخته و گریز از مرکز 5 طبقه بندی می شود و دیگری پیوستار گرمسیری(انعطاف و انطباق)نامیده می شود که ساختار، اطلاعات موجود و انعطاف پذیری انطباقی نظام خانواده را در بر می گیرد و مربوط به میزان کارآیی خانواده است.و بر همین اساس خانواده ها به پنج دسته تقسیم می شوند:خانواده های با عملکرد شدیدا مختل، خانواده (1)-{L ledom xelpmucriC L}
(2)-{L noslO L}
(3)-{L ledoM srevaeB L}
(4)-{L latepirtnec L}
(5)-{L lagufirtneC L}
های مرزی، خانواده های متوسط، خانواده های باکفایت یا مناسب و خانواده های باعملکرد بهینه(بارکر، ترجمه دهقانی، 1375).از طرف دیگر کرانه ها در سبک نامرکزگرا یا مرکزگرا تعامل خانوده بعنوان سبک زندگی احتمال دارد که موجب عملکرد خانوادگی ضعیف شوند. خانواده های دارای سبک مرکزگرا اعضایی دارند که رضایت از رابطه شان را بصورت آمدن به درون خانواده می بیند.آنها تمایل دارند بچه هایی را پرورش دهند که خانواده از آنها سفت و سخت مراقبت می کند بطوری که مستعد رفتار ضد اجتماعی، غیر مسئولانه و خودمحورانه هستند و انواع خاص نشانه های مرضی را در نوجوانی نشان می دهند.مشخصه خانواده های دارای سبک گریز از مرکز، تمایل به بیرون راندن اعضا و دیدن رضایت از رابطه شان بصورت بیرون آمدن از خانواده می باشد.احتمال دارد آنها بچه هایی را تربیت کنند که از نظر اجتماعی منزوی، درهم ریخته یا کناره گیر باشند(گلادینگ، ترجمه بهاری و همکاران، 1382).
پژوهشهای مرتبط با آسیب شناسی زندگی زناشویی
علاوه بر تئوری های نظری و مدل های فوق، در زمینه آسیب ها و مشکلات زندگی زناشویی تحقیقات متعدد و پراکنده ای نیز صورت گرفته است که برخی از آنها اشاره می شود. تحقیقی با هدف بررسی مشکلات زناشویی زوج ها در مراحل مختلف دوره زندگی انجام شده است.این تحقیق چهارده زمینه مشکل بالقوه را بررسی کرده است.که عبارتند از:ارتباط، برخودر با بچه ها، تمیز کردن منزل، مسائل نقش جنسیتی 1 ، مسائل مالی، مسائل جنسی، موضوعات معنوی، صمیمیت عاطفی، خشونت، تعهد، ارزش ها، نامادری و ناپدری بودن 2 ، تصمیم گیری و فعالیت های اوقات فراغت.نتایج این تحقیق نشان داده است، مسائلی که اغلب بعنوان مشکل ذکر شده اند، صمیمیت عاطفی، مسائل جنسی و تصمیم گیری است و شایع ترین مشکلات گزارش شده، ارتباط و مسائل مالی بودند(میلر، یورگاسن، سندبرگ و وایت، 2003). (1)-{L seussI elor redneG L}
(2)-{L waL-ni-tneraP L}
هنری و میلر(2004)، تحقیقی به منظور بررسی مشکلات زناشویی در میانه عمر و میزان اثر آنها بر رضایتمندی زناشویی انجام داده اند.نتایج این تحقیق نشان داده است که رایجترین مشکلات عبارت بودند از:موضوعات مالی(27%)، موضوعات جنسی(8/23%)، شیوه های برخورد با کودکان(3/15%)، صمیصیت عاطفی(7/18%)، تمیز کردن منزل(18%)و ارتباط (3/15%).همچنین نتایج نشان داد که تمام زمینه های مشکلات همبستگی زیادی با رضایت زناشویی داشتند.در این میان، ارزش ها، ارتباط، تعهد، تصمیم گیری، صمیمیت عاطفی و موضوعات جنسی قوی ترین اثرمنفی را بر رضایت زناشویی داشتند.
داگلاس و داگلاس (1995)در یک پژوهشی دریافتند که فراوانترین مشکلات ذکر شده از سوی زوجین در مورد خلق زن، خلق شوهر و حل و فصل تفاوت های عقیده ای بود. همچنین گزارش کردن برخی مشکلات زناشویی از قبیل عدم همراهی، خیانت جنسی، عدم صداقت شوهر و کمبود عشق و عاطفه با خطر بالای طلاق توأم بودند.
مطالعه ای به منظوربررسی ارتباط تنش ناشی از ناامنی شغلی 1 و عملکرد زناشویی انجام شده است.نتایج این تحقیق برای شوهران نشان داد که تنش ناامنی شغلی بطور قابل توجهی با سازگاری زناشویی پایین، ضعف عملکرد کلی خانواده، شفافیت کم نقش ها در خانواده، کم بودن پاسخ دهی عاطفی خانواده و مشکلات زناشویی و خانوادگی بیشتر در ارتباط است.برای زنان نیز نشان داه شد که تنش ناامنی شغلی با کاهش سازگاری زناشویی، ضعف عملکرد کلی خانواده، ضعف ارتباط خانواده، ضعف حل مشکل در خانواده، شفافیت کم نقش ها در خانواده، دخالت عاطفی کمتر، کاهش کنترل موثر رفتار و مشکلات زناشویی و خانوادگی بیشتر مرتبط است.علاوه بر آن ثابت شد که نه تنها بیکاری و تنش های مربوط به شغل با اختلال عملکرد خانواده ربط دارند بلکه تهدید به بیکاری نیز با این مسئله ارتباط دارد (لارسون، ویلسون و بلی، 1994).
نتایج یک بررسی نشان داده است که سطوح بالای فشار اقتصادی با تعارضات زناشویی بیشتر در ارتباط است.همچنین فشار اقتصادی بطور غیر مستقیم نیز با تعارضات زناشویی بیشتر از طریق افزایش افسردگی مادرانه 2 و حمایت اجتماعی کمتر مرتبط است(روبیلا و کریشناکومار، 2005). (1)-{L ytirucesni boJ L}
(2)-{L noisserped lanretaM L}
یک ارزیابی طولی از رابطه علی بین سازگاری زناشویی و افسردگی نشان داد که بر اساس افسردگی می توان میزان افت سازگاری زناشویی را در آینده پیش بینی کرد.این یافته نشان می دهد که علائم افسردگی مردان مسن اثر مخربی بر زندگی زناشویی آنان دارد.علاوه براین شواهد نشان می دهد که افراد افسرده و همسرانشان نسبت به زوج هایی که یکی از آنها به بیماری روحی غیر افسردگی مبتلا است، اختلال زناشویی بیشتری را تجربه می کنند(گاگنن، هرسن، کاباکف و ون هاسلت، 1999).
مشکلات مربوط به ارتباط، صمیمیت جنسی، پول و قدرت چندین سال است که به عنوان مشکلات رایج زوج ها تعیین شده اند(هنری و میلر، 2004).یکی از مسائل اصلی دخیل در بروز مشکلات زناشویی به مسئله تقسیم قدرت مربوط می شود.قدرت برشمردن مشکلات، قدرت تصمیم گیری و حل مشکلات، قدرت درخواست کردن از همسر(فورمن، 2002). گاتمن 1 و همکارانش در بین زوجین برآشفته، هفت الگوی مشکل زا که آن ها را از زوجین سالم متمایز می کند شناسایی نموده اند که عبارتند از:عواطف منفی متقابل، نسبت پایین رفتارهای مثبت به منفی، میزان بالای انتقاد، تدافعی رفتار نمودن تحقیر و عیت جویی و اسناددهی های منفی و ثابت به همسر (به نقل از فورمن، 2002).
نلسون 2 و وامپلر 3 طی یک مطالعه دریافتند، افرادی که وجود سوء استفاده جسمی یا جنسی در کودکی را گزارش نموده اند در مقایسه با همسران خود از عملکرد ضعیف تری برخوردار بودند و وضیت نابسامان آنها بر همسرانشان نیز تأثیر منفی گذارده است(به نقل از فورمن، 2002).
پژوهش هایی در مورد نشانه های خطر طلاق انجام شده است.اطلاعات حاصل نشان داده است که زمینه های قبلی خاص مانند نداشتن اعتقادات مذهبی، ازدواج دوم، طلاق والدین، روابط جنسی قبل از ازدواج، سن کم در ازدواج، نداشتن فرزند، کم بودن احساس خوشبختی زناشویی و پایین بودن وضعیت اقتصادی اجتماعی می توانند پیش بینی کننده طلاق باشند.اگر این سوابق با گزارش مشکلات زناشویی خاص مانند اعتیاد، بی وفایی، ناسازگاری، سوء استفاده فیزیکی یا عاطفی، عدم توافق در مورد نقش جنسیتی، ناسازگاری جنسی (1)-{L namttog L}
(2)-{L nosleN L}
(3)-{L relpmaW L}
ومشکلات مالی ترکیب شوند.شناسایی ازدواجی که رو به انحلال است آسان می شود. (وایت، 1991، به نقل از داگلاس و داگلاس، 1995).
به منظور بررسی ارتباط بین پرخاشگری فیزیکی و اختلال زناشویی، یک تحقیق طولی صورت گرفته است.نتایج نشان داده اند که اختلال زناشویی در میان زوجین پرخاشگر رایج تر از زوجین غیر پرخاشگر است و نیز در میان زوجین با پرخاشگری شدید معمول تر از زوجین با پرخاشگری کمتر است.محققان با کنترل حوادث استرس زا و ارتباطات منفی، دریافتند که پرخاشگری یک عامل پیش بینی کننده معتبر برای نتیجه زندگی زناشویی زوجین است (لاورنس 1 و برادبوری، 2001)
گاتمن در دو مطالعه طولی گزارش کرد که عصبانیت در تعامل زناشویی نمی تواند میزان طلاق را پیش بینی کند ولی چهار فرآیند:انتقاد کردن 2 ، رفتار دفاعی داشتن 2 ، تحقیر 3 و سنگ دیوار بودن 3 (کنار کشیدن و شنونده بودن)بطور قابل اطمینانی طلاق را پیش بینی می کنند.همچنین تخاصم یعنی رفتاری که همسر را به مبارزه می طلبد نیز می تواند پیش بینی کننده طلاق باشد(به نقل از گاتمن، کوآن، کارر و سوانسون، 1998).
ویسمن 6 ، دیکسون 7 و جانسون در یک رده بندی از مشکلات زناشویی، سوء استفاده بدنی را به عنوان عاملی که بیش از همه بر روابط اثر منفی دارد و روابط نامشروع را به عنوان دومین عامل آسیب زای روابط برشمرده اند(به نقل از اولسون، راسل، کسلرو میلر، 2002).
وایل 8 معتقد است که همسران مجموعه ای از الگوهای ارتباطی را میان خود برقرار می کنند و رفتارهای مشکل آفرین صرفا اجرای همان الگوها هستند.الگوهای مورد نظر وایل عبارتند از:انزوا گزینی متقابل 9 ، سرزنش متقابل 10 و توقع، انزوا گزینی 11 (به نقل از برنشتاین و برنشتاین، ترجمه پور عابدی نائینی و منشئی، 1380).زوج هایی که از رابطه زناشویی خود
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
ناراضی هستند رفتارهای نامطلوب زیر را به عنوان نمونه ذکر می کند، انتقادگر بودن، سرد بودن، کمک نکردن در کارهای خانه و حامی نبودن(فینچام و برادبوری، 1993، 1992به نقل از کلینکه، ترجمه محمدخانی، 1383).
شکست در برقراری ارتباط یکی از رایجترین مشکل هایی است که از سوی همسران ناراضی ابراز می شود.ده رفتار مانع از ارتباط همسران به شرح زیر است:نق زدن، حرف همدیگر را قطع کردن، فاجعه آمیز کردن مسائل، بگو مگو کردن درباره چیزهای کم اهمیت، تعمیم بیش از اندازه، منحرف شدن از موضوع اصلی، پر توقع بودن/تهدید کردن، توهین کردن، ریشخند زدن و انتقاد گزنده(برنشتاین و برنشتاین، ترجمه پورعبادی نائینی و منشئی، 1380).
زوج هایی که در سنین میان سالی هستند با تعدادی انتقال های مهم و منحصر به فرد مواجه می شوند که بر مشکلات آنها اثر می گذارد.بررسی این انتقال ها می تواند دینامیک روابط را در این سنین روشن کند.دوران میانی عمر زمانی است که بسیاری از زوج ها با مسئولیت مراقبت از والدین سالمند خود روبرو هستند(تورناتور 1 و گرانت 2 ، 2002، به نقل از هنری و میلر، 2004).علاوه بر این برخی زوج ها میانسال ناچار هستند بطور همزمان از فرزندان و از والدین مسن خود مراقبت کنند.این مسئولیت اضافه، بطور کلی، بر روابط زوجین اثر منفی ندارد(وارد 3 و اسپیتز 4 ، 1998، به نقل از هنری و میلر، 2004).نیمه عمر همچنین زمان است که زوجین فرزندان خود را ازدواج می دهند و خود تنها زندگی می کنند.این انتقال که در اصطلاح عام، سندرم آشیانه خالی 5 نامیده می شود، نشان می دهد که این انتقال زمان افزایش مشکلات زناشویی است.یائسگی 6 یک انتقال دیگر در زندگی فرد است که بطور بالقوه بر ازدواج اثر می گذارد.حالات خلقی از قبیل خشم، اضطراب و افسردگی اغلب با تشدید علائم یائسگی همراه هستند(کورپیس 7 ، مارش 8 و نیکپون 9 ، 2001، به نقل از هنری و
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
میلر، 2004).علاوه بر این، ماتیوس 1 دریافت که به علت تغییرات بیولوژیکی مربوط به یائسگی، زوج ها اغلب در خطر افزایش مشکلات جنسی هستند(به نقل از هنری و میلر، 2004).تحقیقی که در مورد بررسی مشکلات زناشویی زوجین در دوران میانی عمر انجام شده است نشان می دهد که رایجترین مشکلات تجربه شده توسط این زوج ها عبارتند از: مسائل مربوط به فرزندان، مسائل مالی، ارتباط، تفریح و مشکلات جنسی.زمینه های اختلاف با کمترین شیوع، حسادت، مصرف الکل و اعتیاد و مسائل مذهبی می باشد(به نقل از هنری و میلر، 2004).
فعالیت جنسی تنها یک نمونه از رفتار متقابل زن و شوهر است و بدیهی است که رضایت از رابطه جنسی ارتباط تنگاتنگی با رابطه کلی زن و شوهر دارد.یک ارتباط جنسی مشکل آفرین ممکن است بر تعامل عمومی زن و شوهرها تأثیر زیان آوری داشته باشد.در عمل ممکن است چرخه معیوبی از تأثیر رخ دهد که در آن ناهماهنگی زناشویی در عملکرد موفقیت آمیز جنسی تداخل نموده و ناهنجاری جنسی موجب بروز ناسازگاری زناشویی بیشتری گردد.وقوع هریک از مشکلات جنسی یا زناشویی ممکن است تأثیر زیان آوری بر سایر حوزه ها بگذارد(اسپنس، ترجمه توزنده جانی و همکاران، 1383).
بنابر این جای شگفتی نیست که بین میزان رضایت زناشویی و جنسی همبستگی بالایی وجود دارد(هالگین و همکاران، 1987، به نقل از اسپنس، ترجمه توزنده جانی و همکاران، 1383).اکثر زن و شوهرهایی که برای اختلال جنسی به درمان روی می آورند نارضایتی زناشویی را عنوان می کنند.بطور مشابه، اغلب افرادی که برای درمان زناشویی مراجعه می کنند از مشکلات رابطه جنسی شان رنج می برند(زیمر، 1987، به نقل از اسپنس، ترجمه توزنده جانی و همکاران، 1383).
نتیجه گیری
با توجه به تئوری های مختلف و نتانج پژوهش هایی که در مودر بررسی مشکلات زناشویی و تأثیر آنها بر رضایت و سازگاری زناشویی انجام شده است می توان کلیه عوامل (1)-{L swehtta L}
بالقوه مشکل زا در روابط زوجین را با طرح فرضی زیر طبق بندی نمود.امید است این طرح با نتایج تحقیقات بعدی تایید شود.
آسیب های ازدواج
1)آسیبهای درون فردی 1
1)اختلالات روانی 2)اختلالات جسمی 3)عادات و صفات آزاردهنده
2)آسیبهای بین فردی 2
1)اختلالات جنسی 2)الگوهای ارتباط ناسالم 3)اختلال عشق 4)اختلالات ارتباط کلامی و غیرکلامی 5)سوء رفتار با همسر(همسرآزاری) 6)خیانت 7)افکار و باورهای غیر منطفی بین زوجین 8)مشکلات رشدی
3)آسیب های فرافردی 3
1)مشکلات اقتصادی 2)مشکلات شغلی 3)مشکلات و رخدادهای مربوط به خانواده های اصلی و اقوام 4)دخالت منفی خانواده های اصلی، اقوام و دوستان 5)مشکلات مربوط به مسائل سیاسی 6)مشکلات مربوط به مسائل فرزندان 7)سایر عوامل فشارزا و تغییرات مهم در زندگی
آسیب های درون فردی، منبعث از ویژگی های شخصیتی، مشکلات روحی-روانی و ساختار جسمانی-و برخی عادات ناپسند فرد است.و شامل چهار زیر گروه می باشد. (1)-{L ygolohtaP lanosreP artnI L}
(2)-{L ygolohtaP lanosreP retnI L}
(3)-{L ygolohtaP lanosreP artxE L}
آسیب های بین فردی، مشکلاتی است که در یک موقعیت تعاملی و در روابط بین زوجین ایجاد می شود.برخی ا زاین عوامل از باورها، دیدگاهها و برخی ویژگی های شخصیتی هر یک از زوجین نشأت می گیرد که به خودی خود مشکل ساز نیست بلکه در تفاوت با ویژگی های همسر نمایان می شوند.این عوامل به سیزده زیر گروه تقسیم می شوند.آسیب های فرافردی:به مشکلاتی اشاره دارد که از عوامل محیطی و خارج از رابطه زوجین نشأت می گیرند ولی بر رابطه زناشویی تأثیر منفی مستقیم یا غیر مستقیم دارد.این عوامل نیز در هفت گروه بررسی می شوند.
ماحصل کلام اینکه نباید به ازدواج فقط به عنوان یک قرارداد قانونی و شرعی که به دنبال آن وظایفی برای زن و مرد ایجاد می شوند.نگاه کرد.بلکه باید به ازدواج به عنوان سکوی پرواز بسوی کمال و رهایی از منیت ها و معنا یافتن تبلور عشق و دوستی نگریست.در این صورت حفظ این گوهر ارزشمند اهمیت دارد از این رو باید در راه شناخت عوامل آسیب زا برای زندگی زناشویی گام برداشت تا بتوان به موقع از وخیم تر و پیچیده تر شدن مشکلات خانوادگی و زناشویی پیشگیری نمود.
منابع
-اسپنس، اچ.سوزان.(1383).درمان اختلالات جنسی(دیدگاه شناختی-رفتاری).ترجمه ح، توزنده جانی، م.محمدی، ج)توکلی زاده و م، دهگان پور.تهران:پیک فرهنگ.
-الیس، آ، سیجل، جی، ال، پیجر، ر، جی، دای باتیا، وی، جی و گیزپ، آر، دای.(1375).زوج درمانی.ترجمه ج، صالحی فدردی و س، ا.، امین یزدی.تهران:میثاق.
-بارکر، ف.(1375).خانواده درمانی پایه.ترجمه م، دهقانی و ز، دهقانی.تهران:رشد. -برنشتاین، ف، اچ و برنشتاین، م، تی.(1380).زناشویی درمانی(از دیدگاه رفتاری- ارتباطی).ترجمه ح، پور عابدی نائینی و غ، منشئی، تهران:رشد.
-بک، آ.(1382).عشق هرگز کافی نیست.ترجمه م، قراچه داغی.تهران:آسیم. -پورافکاری، ن.(1373).فرهنگ جامع روان شناسی-روانپزشکی، ج 2، تهران:نوبهار. -شارف، ر، اس.(1381).نظریه هی روان درمانی و مشاوره، ترجمه م، فیروزبخت.تهران:رسا. -کلینکه، ک، ال.(1383).مهارت های زندگی.ترجمه ش، محمدخانی، تهران:اسپند هنر. -گلادینگ، س.(1382).خانواده درمانی.ترجمه ف.بهاری وهمکاران، تهران:تزکیه. -گلدنبرگ، ا و گلدنبرگ، ه.(1382)خانواده درمانی ترجمه ح، برواتی و همکاران.تهران:روان.
منبع:
http://www.olumensani.com/FA/ArticleView.html?ArticleID=125044
برچسب ها:آسیب شناسی, زندگی زناشویی