احکام و مسائل وصیت چیست؟
مرگ به عنوان آخرین ایستگاه دنیوی و اولین ایستگاه اخروی حادثهای است که همگان در صفی واحد به انتظار آن هستند و میدانند که دیر یا زود نوبت به آنها خواهد رسید؛ و همچون همه مسائل مورد ابتلای بشر، اسلام عزیز برای بعد از مرگ هم برنامه دقیق و مشخص پیریزی کرده است. تبلور این برنامهریزی در دو دستور دقیق و حکیمانه با عنوان قوانین ارث و وصیّت قابل مشاهده است.
اگر آماری از پروندههای قضایی تشکیل شده در امور مشاجرات مالی را در دست داشته باشیم، توجه میشویم که درصد قابل ملاحظهای از این پروندهها مربوط به دعاوی ارث یا وصیّت نکردن متوفی یا وصیّت ناقص و غلط است.
از سوی دیگر یکی از راههای انتقال اموال به انسان ارث بَری یا وصیّت میباشد و ناگفته پیداست که در صورت اختلال در این مورد انسان دچار لقمه حرام یا مشکوک میشود که آثار دنیوی و اخروی آن بسیار دردناک است.
به همین منظور یعنی برای کاستن از دعاوی مطروحه در دادگاهها و نیز برای کمک به انتقال صحیح و مشروع اموال موروثه به وَرَثه متوفّی، مطلب این هفته را به توضیح مسائل وصیت اختصاص میدهیم.
در ابتدا برای روشن شدن اصطلاحهای شرعی، مختصری درباره آنها توضیح میدهیم.
توضیح اصطلاحها
* وصیّت چیست؟
انسان تا زمانی که زنده است و از نعمت عقل برخوردار میباشد و از جهتی دیگر مثل ورشکستگی (ورشکسته به کسی گفته میشود که بدهی او بیش از مجموع داراییاش میباشد که در واقع تمام دارایی او متعلق حق دیگران است در این صورت شرع مقدس او را از تصرّف در اموالش که در واقع اموال دیگران است منع کرده است) یا سفاهت (از لحاظ شرعی سفیه به کسی گفته میشود که نمیداند مال خود را در چه راهی و به چه شیوهای مصرف کند در واقع سفیه کسی است که از حداقل فکر اقتصادی محروم است) از تصرّف در اموالش منع نشده، میتواند در همه اموالش تصرّفات مالکانه بکند یعنی آنها را به هر کسی و به هر قیمتی که بخواهد بفروشد یا از دیگر راهها مثل هدیه یا صلح آنها را به دیگران منتقل کند.
اما با پیش آمدن مرگ، این پل مواصلاتی بین دنیا و آخرت، این مقدار تصرّف از محدوده اختیار صاحب مال خارج میشود و او حق دارد فقط برای مقدار معیّنی از اموالش (یک سوم اموال) برای بعد مرگش تعیین تکلیف کند.
در اصطلاح شرعی مصارفی را که میّت در زمان زنده بودنش برای این مقدار از اموالش مشخص میکند تا بعد از مرگش صرف آن امور شود، وصیّت کردن میگویند.
* تَرَکِه چیست؟
منظور از تَرَکِه تمام اموالی است که میّت آنها را ترک کرده و به دیار باقی شتافته است؛ و به طور ساده اموال میّت را بعد از مرگش تَرَکِة او مینامند. مثلاً تَرَکة یک نفر ممکن است یک باب خانه، اتومبیل سواری او و مبلغی پول در حساب بانکی است.
* وَرَثه چه کسانی هستند؟
به تمام کسانی که به واسطه خویشی نسبی (خونی) یا سببی (به واسطه ازدواج) از میّت ارث میبرند وَرَثة میّت میگویند که اجمالاً سه دسته هستند و تا کسی از دسته جلوتر یا اولاد آنها هر چقدر پایینتر برود وجود داشته باشد نوبت به ارث بردن دسته بعدی نمیرسد. برای آشنایی خوانندگان طبقات ورّاث را مختصراً توضیح میدهیم:
* طبقات ورّاث:
طبقه اول: پدر و مادر و اولاد میّت و با نبودن اولاد نوهها و با نبودن نوه نتیجهها و با نبودن آنها اولاد آنها هرکدام که به میّت نزدیکتر هستند ارث میبرند و تا وقتی که کسی از این طبقه هنگام مرگ میّت زنده باشد افراد طبقه دوم ارث نمیبرند.
طبقه دوم: پدر بزرگ و مادر بزرگ میّت هرچه بالاتر بروند و نیز خواهر و برادر میّت و در نبود خواهر و برادر اولاد آنها هرچه پایینتر بروند طبق تفصیلی که در طبقه اول راجع به نوهها و نتیجهها گفته شد و تا کسی از این طبقه هنگام مرگ میّت زنده است کسی از طبقه سوم ارث نمیبرد.
طبقه سوم: عمو، عمّه، دایی و خاله میّت هرچه بالاتر بروند (با لحاظ نزدیک بودن به میّت) و در نبود این چهار گروه اولاد آنها هر چه پایینتر بروند به تفصیلی که گذشت؛ و اگر شخصی از این سه دسته کسی را نداشته باشد اموال او به امام علیه السلام (حکومت اسلامی) میرسد.
البته دقت شود که زن و شوهر همراه تمام طبقات از همدیگر ارث میبرند که بررسی مسائل آنها از غرض این نوشته خارج است.
* ثُلث چیست؟
ثُلث اموال میّت مقدار یک سوم تمام داراییهای میّت هنگام مرگ اوست که شرعاً حق دارد در این مقدار از اموالش وصیّت کند و بیش از این اجازه ندارد مگر وَرَثه اجازه دهند.
مثلاً اگر اموال شخصی عبارت باشد از خانه، تومبیل و حساب بانکی اوو قیمت آنها به نود میلیون برسد، ثُلث آن میشود سی میلیون که شخص حق دارد در این سی میلیون وصیّت کند و نمیتواند حتی در یک ریال بیش از این مقدار وصیّت کند.
و اگر در بیش از این مقدار وصیّت کند، مثلاً مقدار مصارفی که معیّن کرده به سی و دو میلیون برسد وَرَثه میتوانند بیش از سی میلیون را اجازه ندهند یا برخی از آنها اجازه دهند و برخی دیگر اجازه ندهند که به مقدار سهم ارث اجازه دهنده مصرف در ثُلث میشود و سهم کسی که اجازه نمیدهد به او منتقل میشود و نمیتوان آن را در موارد مشخص شده در وصیّت مصرف کرد.
و اگر کسی برای بعد از مرگش خرجی را از محل ثُلث مشخص نکند تمام اموال بین وَرَثه تقسیم میشود مگر آنکه میّت به واجبات مالی یا بدنی مثل خمس و زکات و حج و اموال نذری (منظور از اموال نذری آن اموالی است که میّت هنگام زنده بودن نذر کرده که آنها را به مصرف خاصی برساند ولی به نذرش عمل نکرده و وصیّت کرده که بعد از مرگش به نذر او عمل کنند) یا مجهولالمالک (منظور از مجهول المالک یا مظالم العباد اموالی است که به ناحق یا اشتباهاً داخل در اموال یک نفر شده است ولی صاحبان آن یا وَرَثه صاحبان آن اصلاً مشخص نیستند یا اینکه انسان خسارتی به خود یک شخص یا اموال او وارد کرده باشد اما آن شخص را نمیشناسد تا خسارات را جبران کند؛ در این صورت مبلغی معادل حق آنها را با اجازه حاکم شرع) مجتهد جامعالشرایط از طرف صاحب حق صدقه میدهد تا دین او در گردنش باقی نباشد. وصیّت کند که اگر حرفی از ثُلث به میان نیاورده باشد از اصل مال پرداخته میشود و اگر تصریح کند که آنها را از ثُلث بدهند به وصیّت او عمل میشود و در این صورت اگر ثُلث برای همه این واجبات کافی نبود از دیگر اموالش جبران میشود.
دقت کنیم که به دو گونه میتوان وصیّت به ثُلث کرد:
الف: عین یک مال مشخص را برای کسی یا مصرف خاصی معیّن کند که در این صورت فروش آن مال امکان ندارد مگر با اجازه صاحب جدید آن که در ضمن وصیّت معین شده است. مثلاً اگر شخصی بگوید که ثُلث اتومبیل من برای فلان کس باشد در این صورت آن شخص در یک سوم (دو دانگ) از اتومبیل با دیگر وَرَثه شریک میشود و بدون اجازه او نمیتوان سهم او از آن اتومبیل را به کسی دیگر فروخت.
ب: گاهی هم ممکن است این گونه وصیت کرده باشد که از ثُلث اموالم پنج میلیون به فلان شخص بدهید که در این صورت وَرَثه میتوانند اتومبیل را که مثلاً پنج میلیون ارزش دارد به حسین آقا بدهند یا آن را فروخته و پولش را به حسین آقا بدهند. یا از دیگر اموال نقدی یا غیر نقدی میّت به اندازه پنج میلیون به حسین آقا بدهند.
* میّت یا موصی کیست؟
البته معنی مفهوم میّت برای همگان روشن است اما منظور از موصیّ (بر وزن طوطی) کسی است که از حق خود در وصیّت تا ثُلث اموالش استفاده کرده و وصیّتی شفاهی یا کتبی از خود به یادگار گذاشته است. ناگفته روشن است که کسی که وصیّتی نکرده میّت است ولی موصی نمیباشد.
* موصی له کیست؟
افرادی که میّت برای آنها سهمی از ثُلث اموالش معیّن کرده موصی لَه (بر وزن موسی) میباشند یعنی کسانی که برای آنها وصیّت شده و نفعی از وصیّت میّت خواهند برد چه از طریق ارث (بر طبق طبقات ارث که گذشت) هم اموالی برده باشند یا نبرده باشند.
* وصیّ کیست؟
همانگونه که معلوم شد عمل به وصیّت آن است که تصرّفات خاصّی را بعد از مرگ کسی در قسمتی از اموال او انجام دهیم؛ این تصرّفات شامل تملیک (به ملکیت در آوردن) قسمتی از اموال برای شخص خاصّی و یا گاهی فروش اموال یا تصرّفات دیگر است. به کسی که بنا بر وصیّت میّت حقّ این گونه تصرّفات را دارا میباشد وصیّ میگوییم. یعنی کسی که مخاطب و اجرا کننده وصیّت است و فروش و تبدیل اموال میّت فقط به وسیله او یا با اجازه او معتبر و شرعی است.
* قیّم کیست؟
اگر میّت وَرَثه صغیر (کسی که به سن تکلیف شرعی نرسیده یا اگر رسیده رشید نیست یعنی صلاح اقتصادی خود را تشخیص نمیدهد) یا دیوانه داشته باشد، رای اداره اموال آنها کسی را معیّن میکند تا اموال آنها از بین نرود؛ به این فرد یا افراد قیّم میگویند.
بعد از اینکه با اصطلاحات آشنایی مختصری پیدا کردیم احکام هر کدام از ارکان وصیّت را به طور جداگانه بیان میکنیم به صورتی که با رعایت قدم به قدم آنها وصیّتی صحیح و معتبر داشته باشیم.
* برخی احکام اصل وصیّت
وصیّت کردن به خودی خود واجب نیست ولی گاهی به خاطر عواملی خاص واجب میشود و گاهی برخی از وصیتها حکم حرام را پیدا میکند که به آنها اشارهای مختصر خواهیم کرد.
مثالهایی برای جایی که وصیّت واجب میشود:
الف: جایی که میّت به کسی بدهکار است و طلبکار هم سندی برای طلب خود ندارد و اگر میّت وصیّت به پرداخت آن بدهی نکند حق طلبکار از بین میرود پس واجب است که برای ادای آن دین وصیّت بکند.
ب: مورد دیگر جایی است که میّت امانتدار کسی بوده است و وَرَثهاش از این موضوع بی اطلاع هستند و سندی هم در دست صاحب امانت وجود ندارد؛ در این صورت هم اگر میّت وصیّت به برگرداندن امانت نکند، حق امانت گذار از بین میرود، پس واجب است در این مورد وصیّت بکند.
ج: مورد سوم جایی است که میّت در زمان حیاتش دچار گناه شده و واجبات مالی مثل زکات یا خمس را پرداخت نکرده است یا واجبات بدنی مثل حج و نماز و روزه را بجا نیاورده است که واجب است برای پرداخت یا انجام آنها وصیّت کند.
د: مثال دیگر جایی است که میّت اولاد صغیر یا دیوانهای دارد که اگر برای آنها قیّمی امین تعیین نکند، حق آنها از بین میرود؛ در این صورت نیز وصیّت به قیّم برای آنها واجب است.
ه: مورد آخر جایی است که میّت از کسی طلبکار است یا اموالی را در جایی یا حسابی مخفی کرده که اگر به اطلاع وَرَثه نرساند حق آنها از آن اموال ضایع میگردد که در این صورت نیز باید آنها را در وصیّت خود معیّن کند.
به طور کلی هر جایی که وصیّت نکردن باعث شود حق شرعی و مسلّم کسی از وَرَثه یا غیر وَرَثه از بین برود وصیّت واجب میشود. همچنین جایی که حقّ الله مثل نماز و روزه و حج بدون وصیّت ضایع میشود باید به این امور وصیت کرد.
اما اگر موارد فوق و قاعده کلی که در نهایت بیان شد مصداقی نداشت وصیّت کردن مستحب است، مخصوصاً اگر به فقرای فامیل یا شهر یا مطلق فقرا چیزی را وصیّت کند. یا وصیّت چنان باشد که منشأ صلح و دوستی بیشتر در خانواده گردد و موارد مشابهی که از وصیّتهای مستحب بشمار میآید.
گاهی هم وصیّت به ملاحظه آثاری که دارد حرام میشود مثل وصیّتی که به علل مختلف باعث اختلاف بین وَرَثه یا تضییع حقوق آنان بشود.
و نیز وصیّت کردن به امور حرام جایز نیست مثلاً کسی وصیّت کند که خمس او را نپردازند یا وصیّت کند که از اموال او به ظالمین کمک شود و موارد مشابه دیگر.
البته شاید بتوان برای وصیّت صورت مکروه یا مباح هم ذکر کرد که به علت عدم نیاز و عدم ابتلا بیان نمیشود.
* وصیت مردان و زنان
نکتهای که خوب است تذکر داده شود اینکه به علت شرایط اجتماعی خاصی که بر کشور ما حاکم است شاید کسی تصور کند که وصیّت برای مردان بسیار خوب است ولی برای زنان ضرورتی ندارد که این تصوّر اشتباه است و صُوَر واجب و مستحب و حرام وصیّت عیناً در مورد زنانی که اموالی را برای بعد خود بجا میگذارند جاری است.
مسئله دیگر اینکه هر کسی میتواند به طور کتبی یا شفاهی وصیّت کند یا به هر گونهای که غرض خود را برساند مثلاً کسی که لال است با اشاره و مانند آن میتواند وصیّت کند.
شاهد گرفتن بر وصیّت هم از لحاظ شرعی واجب نیست و اگر وَرَثه بعد از فوت میّت نوشتهای به خط او ببینند که وصیّتی در آن کرده است لازم است به آن وصیّت عمل کنند؛ ولی برای جلوگیری از اختلافات بعدی و تضییع اموال صاحبان حق، بهتر است وصیّت در حضور حداقل دو مرد عادل و مورد اطمینان انجام پذیرد تا از اینگونه مسائل جلوگیری به عمل آید.
مورد دیگر آنکه اگر نوشتهای به خط میّت پیدا شود که در آن برای اموال خود بعد از مرگش تعیین تکلیف کرده باید بدان عمل شود.
البته در هر زمان (قبل از مرگ) برای موصی (وصیّت کننده) امکان دارد که از وصیّت خود برگردد و تمام یا قسمتی از آنرا تغییر دهد و اگر دو تا وصیّت نامه از میّت پیدا شود چنانچه تصریح کرده که وصیّت اولی باطل است یا از جایی دیگر یقین پیدا شود که منظور او بطلان وصیّت اولی بوده باید بر طبق وصیّت دومی که دیرتر نوشته شده عمل کنند و اگر تصریحی به بطلان وصیّت اولی ندارد یا یقین به گونه ای که گفته شد پیدا نشود باید به این طریق عمل کرد: باید بندهای هر دو وصیّت را با دقت مطالعه کرد اگر در مورد یک چیز واحد دو نظر دارد باید به نظر دوم عمل کرد مثلاً در مورد تنها اتومبیلش در وصیّت اولی گفته که مال شخص «الف» باشد و در دومی گفته که مال شخص «ب» باشد که اتومبیل را به شخص «ب» میدهند چون در این بند، وصیّت دوم، اولی را باطل کرده است.
اما اگر این چنین نبود یعنی وصیّت دوم، وصیّت اول را نفی نمیکرد باید به هر دو وصیّت عمل کرد مثلاً در اولی گفته که به شخص «الف» یک میلیون بدهید و در دومی گفته به شخص «ب» دو میلیون بدهید که در اینجا نمیتوان کفت که وصیّت دوم، اولی را باطل کرده است بلکه باید به شخص «الف» یک میلیون و به شخص «ب» دو میلیون بدهند.
* برخی از احکام وصیّت کننده (موصی)
وصیّت کننده باید هنگام وصیّت کردن بالغ باشد یعنی به سنّ شرعی تکلیف رسیده باشد ولی اگر پسر بچه ده ساله برای کارهای خیر یا برای ارحامش چیزی وصیّت کند وصیّتش صحیح است ولی اگر برای کارهای دیگر یا برای غیر ارحامش وصیّت کند اشکال دارد.
از سوی دیگر وصیّت کننده باید هنگام وصیّت عاقل باشد یعنی از سلامت عقلی برخوردار باشد پس وصیّت کسی که به هر علتی دیوانه شده صحیح نیست؛ و همچنین وصیّت کسی که در حالت خواب یا بیهوشی وصیّت میکند صحیح نیست. (مثل کسانی که بعد از عمل جراحی بدون اختیار شروع به سخن گفتن میکنند).
البته وصیّت کننده باید با اختیار و دلخواه خود وصیّت کند و وصیّت کردن با اجبار صحیح نیست و نمیتوان به آن وصیّت عمل کرد مثل وصیّت کسی که به او بگویند اگر فلان وصیّت را نکنی تو را یا کسی دیگر را خواهیم کشت و او هم از ترس جان خود یا دیگری وصیّتی بکند.
همچنین وصیّت کننده نباید از تصرّف در اموالش منع شده باشد (یعنی نباید محجور باشد) که در این صورت وصیّت او در امور مالی صحیح نیست ولی در دیگر امور مثل محل و شرایط دفن و کفن اشکالی ندارد.
* کسانی که از تصرّف در اموالشان منع میشوند (محجورین) چند دسته هستند که دستههای مبتلا به را توضیح مختصری میدهیم:
الف: ورشکستهها از تصرّف در اموالشان منع شدهاند. چون ورشکسته کسی است که بدهی او از داراییاش بیشتر است و در واقع تمام اموالش متعلق حقوق طلبکاران است پس او از خود مالی ندارد تا وصیّتی هم بکند و اگر هم وصیّتی بکند در واقع در اموال دیگران وصیّت کرده است.
ب: اشخاصی که به سن بلوغ رسیدهاند اما رشید نیستند از تصرّف در اموال خود منع شدهاند. (رشید بودن به این معنی است که کسی صلاح و فساد اقتصادی خود را تشخیص دهد).این افراد هم حق وصیّت ندارند. در واقع از لحاظ شرعی سفیه هستند و لذا از تصرّفات مالی ممنوع هستند.
* وصیت کسی که خودکشی کند
البته وصیّت کسی که دارو یا سمّی به قصد خودکشی خورده است صحیح نیست و منظور وصیّتی است که بعد از خوردن سمّ انجام شود که این مورد به خاطر منع تصرّف در اموال نیست بلکه حکم جداگانهای است.
برخی احکام موصی له (کسی که برای او وصیّت شده است)
* محروم کردن از ارث
نکته مهمی که باید در مورد وَرَثه یا موصیّ له بدانیم آن است که بر خلاف تصور عمومی هیچ کس نمیتواند یکی از وَرَثه را از ارث خود محروم کند یعنی بگوید فلان پسر یا دخترم از ارث من محروم است و چنانچه کسی این حرف را هم بزند به حرف او توجّهی نمیشود و آن شخص نیز همانند دیگر وَرَثه و به اندازه سهمی که خدا برایش معیّن کرده ارث میبرد.
باید بدانیم که موصی له میتواند مال وصیّت شده را در زمان حیات میّت یا بعد از مرگ او قبول نکند مثلاً میّت قبل از مرگ به او اطلاع میدهد که فلان مال را برای تو وصیّت کردهام که او میتواند آنرا قبول نکند یا اگر بعد از مرگ او فهمید که مالی را برای او وصیّت کرده است میتواند از قبول آن خودداری کند که در این صورت آن مال به ورثه منتقل میشود.
و اگر یک بار چه در زمان زنده بودن یا بعد از مرگ موصی از قبول مال وصیّت شده خودداری کند دیگر نمیتواند دوباره آنرا قبول کند مگر اینکه در فرض ردّ قبل از فوت، موصی دوباره وصیّت کند و او هم وصیّت دوم را قبول بکند.
باید توجه داشت که اگر موصی له مال وصیّت شده را قبل از فوت وصیّت کننده قبول کند در همان لحظه مالک نمیشود بلکه بعد از فوت او مالک آن مال میشود و قبول او مانع از این نیست که وصیّت کننده نتواند آن مال را در هنگام زنده بودن خود، بفروشد یا از آن استفاده کند؛ و در صورتی که آن مال را بفروشد یا در زمان زنده بودنش به کسی هدیه دهد یا به هر طریقی آن را از دست بدهد وصیّت در مورد آن مال باطل میشود.
اگر موصی له در زمان حیات وصیّت کننده و قبل از او از دنیا برود ورثة او میتوانند وصیّت را قبول یا ردّ کنند این در صورتی است که غرض وصیّت کننده به ورثه او هم تعلّْق گرفته باشد و الّا میتواند بگوید که من فقط میخواستم به خود او چیزی بدهم و منظورم ورثة او نبوده است.
* وصیت برای بچه ای که به دنیا نیامده است
مسئله دیگری که باقی مانده این است که موصی له (کسی که برای او مالی وصیّت میشود) باید هنگام وصیّت در جهان موجود باشد هر چند بچهای باشد در شکم مادرش و هرچند که روح نداشته باشد؛ اما اگر به کلی وجود نداشته باشد وصیّت برای او صحیح نیست؛ مثلاً اگر بگوید فلان مال من برای بچهای باشد که ممکن است فلان زن او را به دنیا بیاورد صحیح نیست ولی اگر زنی بچهای را حامله باشد (در هر مرحله از حاملگی) میتوان برای او مالی را وصیّت کرد. در این صورت اگر آن بچه حتی برای لحظاتی کوتاه زنده به دنیا بیاید آن مال را صاحب میشود و اگر مرده به دنیا بیاید آن مال را وَرَثه میان خود با احکام ارث تقسیم میکنند.
* احکام موارد وصیّت
چنانچه گذشت انسان میتواند حداکثر در ثُلث (یک سوم) اموال خود وصیّت کند یعنی میتواند آنها را بعد از مرگ خود به هر کسی که میخواهد ببخشد یا در هر راهی که میخواهد وقف کند و یا به مصرف خاص دیگری برساند.
البته بخشیدن اموال بعد از مرگ به دیگران به دو صورت امکان دارد که ضرورتاً باید بیان شود:
الف: بگوید که فلان مال بعد از مرگ من مال شخص «الف» باشد که به آن وصیّت تملیکیّه میگویند.
ب: بگوید که بعد از مرگ من فلان مال را به شخص «الف» بدهید که به آن وصیّت عهدیّه میگویند.
البته بهتر است این بذل و بخششها به گونهای تنظیم شود که افراد فقیری که از خویشان او هستند ولی از ورثة او به حساب نمیآیند از ثُلث او بیبهره نباشند؛ و همین طور خوب است اگر ثُلث را به وَرَثه خود میبخشد بین آنها در تقسیم آن تبعیض قائل نشود تا منشأ دلشکستگی و اختلاف نباشد. همچنین روایاتی داریم که میفرمایند وصیّت در همه یک سوم مال (ثُلث مال) باعث ضرر به وَرَثه میشود پس بهتر است در رُبع (یک چهارم) یا خُمس (یک پنجم) اموال وصیّت کرد. هر چند اگر در ثُلث هم وصیّت کند گناهی مرتکب نشده است.
* مواردی که از اصل مال مصرف میشود
مسئلهای که مورد ابتلای همگانی است آن است که واجبات مالی و بدنی میّت مثل خمس، زکات، بدهی به مردم و اموال نذر شده یا مجهول المالک و همچنین حج واجبی که میّت بجا نیاورده است اعمّ از اینکه حج واجب باشد یا به واسطه نذر و قسم و عهد بر او واجب شده (چه وصیّت به همه امور کرده باشد چه وصیّت نکرده ولی ورثه از این امور اطلاع دارند) همگی این امور از اصل مال میّت (قبل از اخراج ثُلث) انجام میشود و اگر چیزی زیاد آمد و وصیّتی داشت طبق آن عمل میشود و مابقی به وَرَثه میرسد و اگر وصیّتی نکرده بود تمام مابقی مال وَرَثه میشود. ولی اگر میّت برای این امور از ثُلث خود وصیّت کرده باشد ابتدا ثُلث را در آنها مصرف میکنند که اگر ثُلث کافی بود که مشکلی نیست ولی اگر کافی به همه این واجبات نبود از اصل مال جبران میشود به صورتی که همه این واجبات به انجام برسد و مابقی بین وَرَثه تقسیم میشود.
اما وصیّت به نماز و روزه استیجاری از ثُلث محسوب میشود.
چنانچه قبلاً هم گذشت وصیّت بیش از ثُلث نیاز به اجازه وَرَثه دارد که اگر اجازه دادند در موارد ثُلث مصرف میشود و اگر همه یا برخی اجازه ندهند همه اضافه بر ثُلث یا سهم کسانی که اجازه ندادهاند در ثُلث مصرف نمیشود که تفصیل آن در مباحث ارث است.
دیگر اینکه میّت میتواند بگوید که ثُلث اموال او را نفروشند و نفع آن (مثل اجاره بهای آن یا سود مشروع آن از طریق معاملات شرعی) را به مصرف خاصی برسانند یا اینکه ثُلث را برای کار خاصی وقف کنند.
انسان میتواند قبل از مرگ مالی را که برای کسی وصیّت کرده بفروشد یا کسی را برای فروش آن وکیل کند یا آن را به هر طریقی به کسی دیگر منتقل کند که در تمام این صورتها وصیّت در مورد آن مال باطل میشود.
همچنین میتواند مالی را که امروز برای شخص «الف» وصیّت کرده بعداً برای شخص «ب» وصیّت کند که وصیّت اول باطل میشود و باید به وصیّت دوم عمل کرد.
و به طور کلی هر عملی روی مال مورد وصیّت انجام شود که با وصیّت منافات دارد باعث میشود که وصیّت تنها در مورد آن مال باطل شود نه تمام وصیّت.
مسئله دیگر اینکه اگر برای چندین عمل واجب و مستحب وصیّت کرده باشد و مقدار مالی که معین کرده برای همه آنها کافی نباشد باید از امور واجب شروع کرد و اول واجبات را انجام داد و اگر چیزی باقی ماند به مستحبات هم عمل کرد وگرنه عمل به بقیه واجب نیست مگر اینکه وَرَثه راضی شوند که بیش از ثُلث خرج شود. البته در اینکه بین واجبات هم ترتیبی معتبر است یا خیر؟ چندین نظر فقهی وجود دارد که میتوانید در توضیح المسائلها مطالعه کنید.
* احکام مربوط به وصیّ
گفته شد که وصیّ همان اجراکننده وصیّت است که توسط میّت مشخص میشود؛ باید دقت کرد که تمام تصرّفات در ثُلث اموال میّت بعد از مرگ او فقط توسط وصیّ صحیح است مثلاً اگر وصیّ مالی را به عنوان ثُلث بفروشد و آنرا در مصرفی که معیّن شده خرج نماید صحیح است امّا اگر شخص دیگری همین کار را انجام دهد صحیح نیست و نیاز به اجازه وصیّ دارد به طور عامیانه میتوان گفت که وصیّ صاحب ثُلث است تا آنرا در مواردی که توسط میّت معیّن شده مصرف کند و طبیعی است که کس دیگر که صاحب ثُلث نیست حق تصرّف در ثُلث را ندارد.
وصی باید مسلمان، بالغ و مورد اطمینان باشد و باید دانست که وصیّ هم میتواند مثل موصی له از قبول وصایت خودداری کند. در این صورت باید قبل از مرگ میّت به او اطلاع دهد که من نمیخواهم به عنوان وصیّ شما باشم. اما اگر با اینکه میدانست او را به وصیّ بودن انتخاب کردهاند تا زمان مرگ میّت به او اطلاع نداد که حاضر به اجرای وصیّت او نیست نمیتواند وصیّت را رها کند بلکه باید آنرا اجرا کند.
همچنین اگر زمانی اطلاع دهد که وقت یا شرایط کافی (مثلاً زمانی اطلاع دهد که میّت در کما یا بیهوشی فرورفته که دیگر از آن باز نخواهد گشت) برای تعیین وصیّ دیگر فراهم نباشد یا بعد از مرگ میّت بفهمد که وصیّ او است باید به وصیت عمل کند.
اما اگر قبل از مرگ میت ولی در وخامت حال او بفهمد که وصیّ اوست بنا بر احتیاط مستحب به وصیت عمل کند.
* تعیین بیش از یک وصی
همچنین میّت میتواند یک یا چند وصیّ مشخص کند و اگر چند نفر را معیّن کند میتواند بگوید که هر کدام به تنهایی حق تصرّف دارند یا باید نظر همه آنها برای تصرّف در آن مال جلب شود؛ که اگر نظر همه آنها را شرط بداند تصرّف یکی از آنها به تنهایی (به تفصیلی که در اول مسائل وصیّ گذشت) صحیح نخواهد بود. در هر صورت اگر وصیّ منفرد یا یکی از چند وصیّ قبل از اجرای وصیّت بمیرد حاکم شرع (مجتهد جامعالشرایط یا دادگاه صالحه) کسی را بجای او معین میکند.
البته این را هم به خاطر داشته باشیم که اگر وصی قبول کند که وصیّت را اجرا کند دیگر نمیتواند آنرا رها کرده و کارها را به دیگری بسپارد.
* ناظر بر وصیت
همچنین میّت میتواند برای حُسن اجرای وصیّت یا به هر غرض دیگری ناظر یا ناظرانی با اختیارات دل خواهش برای وصیّ مشخص بکند.
فرق وصیّ و ناظر در آن است که تصرّفات مالکانه مثل فروش یا هدیه دادن اموال میّت یعنی واقع شدن در طرف عقود تنها برای وصیّ صحیح و شرعی است و اگر ناظر اقدام به فروش یا تصرّف مالکانه دیگر بکند صحیح نمیباشد و نیازمند امضای وصیّ میباشد. در واقع میتوان ناظر را نوعی مشاور برای وصیّ دانست.
باید دانست که وصیّ انتخاب شده باید امین هم باشد یعنی بتوان به او در امور وصیّت اطمینان کرد و اگر وصیّ در انجام وصیّت مرتکب خیانتی بشود خود به خود عزل میشود و حاکم اسلامی (مجتهد جامعالشرایط یا دادگاه صالحه) شخص دیگری را به جای او معیّن میکند.
وصی باید دقت لازم را در نگهداری اموال میّت به خرج دهد اما اگر بدون آنکه کمکاری یا زیادهروی بکند مقداری از اموال از بین برود او ضامن نیست اما اگر دقت و اقدامات لازم را انجام ندهد ضامن از بین رفتن اموال است.
و نکته آخر اینکه اگر کسی ادّعا کند که وصیّ کسی است یا قیّم اطفال اوست باید ادّعای خود را با شهادت دو مرد عادل ثابت کند.
* خلاصه
اکنون به طور خلاصه و قدم به قدم کارهایی را که برای وصیّت باید انجام داد ذکر میکنیم:
1. اگر به صورت شفاهی وصیّت میکند حتماً شاهدانی امین و عادل برای شنیدن وصیّت دعوت بکند. (البته چنانکه گفته شد وجود شاهد در صحّت وصیّت شرط نیست امّا برای جلوگیری از هرگونه سوء استفاده و اختلاف در میان وَرَثه بهتر است هر وصیّتی در حضور شاهد انجام پذیرد یا وصیّت را در دفاتر رسمی ثبت کند).
اما اگر وصیّتش را به طور کتبی نوشته آنرا به شاهدانی امین و عادل نشان بدهد و از آنان بخواهد که آنرا امضاء کنند.
2. بدهکاریها و امانتهایی را که پیش اوست معین کند.
3. اگر خمس یا زکات یا کفاره و اموال نذری بدهکار است مقدار و نوع همه آنها و طریقه مصرف اموال نذر شده را مشخص کند.
4. اگر حج واجب یا حج نذری بر گردن دارد برای انجام آنها وصیّت کند. (اگر نگوید که از ثُلث اموالم بجا آورید از اصل مال برداشته میشود و اگر تصریح کند که از ثُلث انجام دهند باید از ثُلث برداشته شود).
5. اگر نماز و روزه قضا بر گردن دارد مقدار آنها را معیّن کند. در صورتی که فرزند پسر دارد وظیفه بزرگترین پسر هنگام مرگ پدر است که آنها را قضا کند و اگر فرزند پسر ندارد باید وصیّت کند که آنها را از ثُلث انجام دهند و نمیتواند آنها را از اصل مال وصیّت کند.
6. مقدار مهریه زوجه یا زوجات خود را معین کند و بگوید که آیا آن را پرداخت کرده یا خیر.
7. اگر اموال یا حسابهای بانکی دارد که وَرَثه از آنها بی اطلاع هستند محل آنها را مشخص کند.
8. اگر تصمیم دارد که از حق خود در مقداری از مالش (حداکثر یک سوم) استفاده کند مقدار آنرا کاملاً مشخص کند. مثلاً تصریح کند که ثُلث یا رُبع (یک چهارم) یا خُمس (یک پنجم) یا کمتر از اینها را وصیّت میکنم.
9. وصیّ (اجرا کننده وصیّت) را به طور کامل معین کند و اگر چند وصی معین کرده، معلوم کند که هر کدام به تنهایی اختیار دارند یا باید با توافق همدیگر کاری را انجام دهند و اگر توافق همه را شرط دانسته معین کند که در صورت اختلاف به رأی کدامیک از اوصیاء (وصیها) عمل شود یا میتواند بگوید که در صورت اختلاف به رأی کسی غیر از وصیها عمل شود مثلاً به رای ناظر یا هر شخص دیگر.
10. بهتر است معین کند که اگر وصیّ قبل از اجرای وصیّت بمیرد وصیّ بعدی چه کسی باشد و در صورتی که وصیّ دومی معیّن نکند حاکم اسلامی (مجتهد جامعالشرایط یا دادگاه صالحه) کسی را به جای وصیّ فوت شده معین میکند.
11. اگر ناظر یا ناظرانی برای عمل به وصیّت مشخص میکند آنها را به طور کامل و بدون ابهام مشخص کند و مقدار اختیار آنها را معلوم کند. مثلاً مشخص باشد که آیا رأی ناظر در تصرّفات وصی شرط است که باید با موافقت ناظر تصرّف کنند یا اینکه فقط به حُسن اجرای وصیّت نظارت میکند.
* توصیههایی به موصی (وصیّت کننده)
1. هر چند میّت میتواند مقدار معین و غیر کسری (غیر مشاع) از ثُلث خود را برای کسی خاص معین کند مثلاً بگوید هشت میلیون از ثُلث من برای شخص «الف» باشد ولی بهتر است مقدار بخششها یا تملیکها را به صورت کسری و مشاع معین کند مثلاً بگوید یک دهم یا یک نهم یا هر مقدار دیگری از ثُلث من برای فلانی باشد. این بدان علّت است که گاهی ارزش ثُلث اموال به خاطر تغییر قیمتها پایین میآید و شاید گاهی به حدّی پایین بیاید که از مقدار معین شده برای آن شخص کمتر باشد که در این صورت ممکن است اختلافاتی بین وَرَثه به وجود آید یا برای اجرای وصیّت به مشکل برخورد کنند. مثلاً وصیّت کننده هنگام وصیّت کردن یقین داشته که ثُلث اموال او حداقل ده میلیون تومان میشود و لذا هشت میلیون آنرا برای شخص «الف» وصیّت میکند اما بعد از مرگ او و هنگام اجرای وصیّت قیمت خانه او بسیار پایین میآید و لذا ثُلث اموال او کلاً هفت میلیون تومان میشود البته در این صورت چیزی غیر از همان هفت میلیون به شخص «الف» بدهکار نیستند اما ممکن است اختلافی بین آنها بروز کند یا برای مصارف دیگر ثُلث پولی باقی نماند. پس برای مثال بهتر است بگوید که یک دهم ثُلث من برای فلانی باشد که در این صورت اگر ثُلثش سی میلیون باشد سه میلیون آن به او میرسد و اگر به علت اُفت بازار ثُلث او ده میلیون هم باشد بدون هیچ اشکالی یک میلیون به آن شخص داده میشود و هیچ اختلافی هم پیش نمیآید؛ چون هرچه ارزش اموال بالاتر برود به همان میزان هم ارزش ثُلث و در نتیجه مقدار بخشش به آن شخص بالاتر میرود و اگر تنزّلی هم اتفاق بیافتند باز هم ارزش ثُلث پایین میآید و ارزش بخشش به او هم پایین میآید.
2. وصیّت باید در همه بندها و مقدار اعداد و نام اشخاص واضح و مشخص باشد و هرگونه ابهام در آن باعث اختلافات عمیق و از هم پاشیدگی خانوادگی خواهد شد. برای نمونه برخی از ابهامات را ذکر میکنیم:
الف: مثلاً بگوید به فامیل فقیرم فلان مقدار بدهید که در این صورت معلوم نیست آن فامیل فقیر چه کسی است و آیا وَرَثه را گفته یا غیر آنها را و یا شاید چندین فامیل فقیر داشته باشد که باعث اختلاف میان آنان میشود.
ب: استفاده از کلمه «غیره» در متن وصیّت: مثلاً بگوید فلان وسیله و غیره مال همسرم باشد که منظور از غیره مشخص نیست.
ج: یا مثلاً بگوید مقداری از اموالم را به یکی از فرزندانم بدهید که نه مقدار معین است و نه نام آن فرزند مشخص میباشد که باعث اختلاف بین وَرَثه میباشد.
د: گاهی بد خط بودن وصیّت باعث اختلاف است مثلاً دو پسر به نام حسن و حسین دارد و حالا با خط بدی مقداری مال برای یکی از آنها معین کرده است ولی معلوم نیست که برای حسن است یا حسین؟ (به علت بد خط بودن متن وصیّت)
و نیز هرگونه ابهام در نام اشخاص یا مقدار اعداد مذکور در وصیّت.
ه: یا وقتی چند اتومبیل دارد بگوید یکی از آنها (غیر معیّن) مال فقرا باشد که در این صورت وَرَثه نمیدانند اتومبیل گرانتر را به فقرا بدهند یا ارزانتر را !؟
و: یا اینکه میگوید مقداری پول به فلانی بدهکارم که معلوم نکرده مقدار بدهی او چقدر است و این باعث متّهم شدن طلبکار میشود.
امید است با رعایت این نکات وصیتی سالم و موثر داشته باشیم.
نویسنده: حجتالاسلام مرتضی کیوانی
منبع: