ازدواج و تابعيت زن ايراني
فاطمه بداغی
چكیده:
«ازدواج» و «تابعیت» در دسته ارتباط احوال شخصیه توصیف شده كه در قلمرو حقوق خصوصی قرار میگیرند. هر یك از كشورها و كنوانسیونهای بینالمللی بر اساس نظریههای وحدت، استقلال تام و استقلال نسبی تابعیت زوجین؛ قوانین متفاوتی را وضع كردهاند.
روش قانون مدنی ایران «وحدت تابعیت خانواده» و ترجیح تابعیت زوج بر تابعیت زوجه و حتی ترجیح تابعیت ناشی از نسب پدری بر تابعیت منبعث از نسب مادری میباشد. در این مقاله به بررسی تأثیر و تأثر متقابل نكاح و تابعیت در صورت اختلاف زوجین پرداخته شده و ماده 9 كنوانسیون «رفع تبعیض علیه زنان» و موادی از قانون مدنی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است در نتیجه این پژوهش معلوم میگردد هرگونه اصلاح به منظور تغییر در این موضوع باید به طور هماهنگ در تمام مواد با انتخابی اساسی و مستدل در مبانی نظری اعمال شود. در انتهای مقاله پیشنهاد اصلاح موادی از قانون مدنی برای نیل به چنین تغییری با انتخابی آگاهانه ارائه شده است.
واژگان كلیدی:
زن، تابعیت، ازدواج، ملیت، شوهر، فرزند، وحدت تابعیت خانواده، استقلال تام، استقلال نسبی، قانون مدنی.
تكوین جوامع اولیه متكی بر اولویت و قاهریت توان جسمی و نوعاً عاری از تفكر، ظرافت و احساس بود، زنان با جسم ظریف و طبع لطیف در این روند از جایگاه چندان مستحكمی برخوردار نبودند؛ با این فرض تاریخی، میتوان به بنیان مقهوریت و در نتیجه به مظلومیت زنان در اعصار گذشته پی برد. تبعیض بین زنان و مردان آنچنان عمیق است كه امروزه حتی در كشورهای پیشتاز تمدن نوین در برخی موارد حقوق سیاسی و احوال شخصی زنان در وضع چندان مساعدی قرار ندارد. رشد تدریجی و تحول فكری جوامع، منطق اجتماعی را پدیدار ساخته و بشریت را به بازشناسی و بازنگری نسبت به میراثهای گذشته وادار نمود. البته منزلت اجتماعی زنان و حقوق آنان نیز بعضاً مورد توجه و عنایت خاص قرار گرفته است، به عنوان مثال پیامبران از منشأ وحی، سخنانی ایراد فرمودهاند و فلاسفه از مبنای فكر و صاحب نظران جوامع با ارزیابی استعدادهای زنان نسبت به حقوق طبیعی و واقعی آنان كتابها نوشته و سخنرانیها كردند.
موضوع تحول حقوق زنان علاوه بر آنكه روند منطقی خود را طی میكند، در برخی موارد دستخوش برخی جنجالهای فریبنده و مجازی نیز قرار گرفته، به نحوی كه جوامع برای دستیابی به جایگاه شایسته این قشر عظیم در بعضی موارد دچار تردید و اشتباه شدهاند، در این بازار جنجال سوداگران نیز بیكار نبوده و وجاهت و جذابیت زنان را چاشنی تبلیغات مجازی خود نمودهاند، در این حال شأن و منزلت جامعه زنان و اركان خانوادهها از این طریق تخریب میشود. مبارزه با این شیوه انحرافی یكی از ضروریات اجتناب ناپذیر زنان پیشرو به شمار میرود. به هرحال عنایت همه جانبه داخلی و بین المللی این حقیقت را آشكار میسازد كه زنان حقوق از دست رفتهای دارند و باید سعی وافر مبذول شود تا این حقوق به هر نحو ممكن احیا گردد. (هاشمی، 74-73: ش 15، ص270)
ازدواج و تابعیت در «دسته ارتباط»[1] احوال شخصیه توصیف میشوند. (الماسی، 1382:ص33). سؤال مهم این است كه ازدواج به معنی انعقاد قرارداد زوجیت یا مزاوجت كه در قلمرو حقوق خصوصی قرار میگیرد، چگونه با موضوع تابعیت كه به معنای رابطه بین فرد و دولت میباشد و در دامنه حقوق عمومی قرار دارد؛ با یكدیگر مرتبط میشوند؟ از دیدگاه حقوق داخلی ایران (و بسیاری از كشورها) اگر زوجین تبعه ایران باشند و در خارج از كشور ازدواج كنند، مطابق ماده 6ق.م. روابط ماهوی این نكاح تابع قانون ملی زوجین است، این مقاله فارغ از این موضوع میباشد. اما اگر زن و مرد تبعه دو دولت باشند، این موضوع در دو مرحله قابل بررسی است. مرحله اول، انعقاد قرارداد و رعایت شرایط صوری و ماهوی درا ین زمان است. مرحله دوم، روابط زوجین بعد از انعقاد قرارداد است. موضوع این نوشتار این است كه اگر زن و مرد دارای دو تابعیت باشند و ازدواج نمایند چه قانونی بر روابط ایشان حاكم است؟ تكالیف و حقوق زوجین طبق كدام قانون تعیین میشود؟ و اگر در مرحله انعقاد عقد زوجین تبعه یك دولت باشند، سپس یكی از آنها تابعیت خود را تغییر دهد، آیا این تغییر در تابعیت دیگری مؤثر است؟
در پاسخ به این سوالها نظرهای متعددی مطرح شده است؛ گاه قانون دولت متبوع زوج، گاه قانون دولت مقرّ دادگاه و گاه نیز قانون اقامتگاه مشترك زوجین ترجیح داده است. قانون مدنی ایران، قانون دولت متبوع زوج را به شرحی كه در ادامه مقاله بیان میگردد؛ انتخاب نموده كه به نظر منطقی نمیرسد. البته توجیه قانون مدنی این است كه چون در ایران و بسیاری از كشورها ریاست خانواده به عهده شوهر است، لذا تابعیت شوهر برای تابعیت زن مرجح است. این توجیه صرفنظر از مناقشه نسبت به ریاست شوهر در خانواده دارای این اشكال است كه منطق موجود در مقررات داخلی مربوط به روابط خصوصی زوجین، قابل تطبیق با مقررات و قواعد حل تعارض[2] قوانین مرتبط با حقوق بینالملل خصوصی نیست؛ زیرا این قواعد دو جانبه یا چند جانبه بوده و عامل خارجی در آن وجود دارد. به هرحال برای موضعگیری بهتر لازم است، مبانی نظری این اختلافها كشف شود، سپس روشهای حل تعارض در این زمینه مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
بنابراین در ابتدا به بررسی اجمالی مفهوم تابعیت و مبانی تابعیت زنان پرداخته، سپس به تحلیل حقوق داخلی و تطبیق آن با كنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان پرداخته میشود.
تابعیت زن
تابعیت رابطه مردم با دولت متبوع خود میباشد، برای این امر دو عنصر، وجود شخص و رابطه تبعیت به منظور حمایت لازم است. (لنگرودی، 1378: ج2، صص 1109-1108) تابعیت دارای دو قسم اصلی و اكتسابی میباشد. تابعیت اصلی از زمان تولد به شخص تحمیل میشود؛ ولی تابعیت اكتسابی یا اشتقاقی از طریق پذیرش تابعیت كشور دیگر یا از طریق ازدواج بدست میآید. تابعیت تبعی نیز آن است كه به تبع تابعیت، یا پذیرش تابعیت كشور دیگر به فرزند صغیر داده میشود. لذا تابعیت زن میتواند تابعیت اصلی تلقی شود كه قاعدتاً نباید پس از ازدواج به صورت تحمیلی تغییر كند، بلكه باید اكتسابی یا با اراده شخصی زن تغییر نماید.
مبانی نظری تابعیت زن
نظریههای متفاوتی در سیستم حقوقی كشورها در رابطه با تابعیت زن پس از نكاح موجود میباشد. هر یك از این سیستمها دارای مزایا و معایبی است. ابتدا به شرح اجمالی این نظریهها پرداخته و سپس تئوری كه حقوق ایران و كنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان از آن پیروی نمودهاند مورد نقد و بررسی قرار میگیرد.
1)- وحدت تابعیت
طبق این نظریه خانواده یك ركن واحد است و برای تأمین وحدت، باید تابعیت واحد باشد؛ لذا تابعیت یكی از زوجین به همسر دیگر تحمیل میشود و از آنجا كه در بسیاری از نظامهای حقوقی، ریاست خانواده از خصائص شوهر است و در برخی كشورها تابعیت پدر از راه نسب و بر اساس سیستم خون به طفل منتقل میشود؛ بر این اساس تابعیت شوهر به زن تحمیل میگردد. طبق این سیستم اگرچه به حقوق زن احترام گذاشته میشود ولی این اعتقاد وجود دارد كه بهتر است در درون خانواده یك تابعیت وجود داشته باشد (نصیری، ج 2و1، ص54). این سیستم دارای مزایا و معایبی میباشد:
مزیت؛ حقوق و تكالیف زوجین در یك سیستم حقوقی تعیین و تفسیر میشود. در بسیاری از كشورها احوال اشخاص، تابع قانون ملی است؛ زیرا متابعت زوجین از دو قانون مختلف مسلماً موجب تعارض در تكالیف متقابل ایشان میشود و خانواده با مشكل مواجه میگردد و حتی میتواند. منجر به برهم خوردن اساس زندگی مشترك شود. به عنوان مثال اگر قانون مدنی متبوع زوج، وی را به اشتراك مساعی در تأمین معاش خانواده ملزم نماید و قانون مدنی متبوع زوجه، تأمین نفقه وی را صرفاً به عهده زوج بداند؛ منجر به تعارض در تكالیف و حقوق زوجین میگردد.
معایب؛ اولاً: عدم انتخاب تابعیت از طرف زن در صورت ازدواج؛ تحمیل این امر ناخواسته بوده و ممكن است مورد رضایت زن نباشد و احتمال دارد زن از ازدواج با تبعه خارجی امتناع نماید یا به روابط غیررسمی با وی راضی شود. ثانیاً: این نظریه از نظر سیاستهای جمعیتی، در آمار اتباع كشور به ویژه كشورهایی كه با رشد منفی جمعیت روبرو هستند، تأثیر منفی میگذارد؛ زیرا تحمیل تابعیت مرد خارجی بر زنان تبعه منجر به كاهش آمار جمعیت زنان و اطفال متولد از آن میشود در حالی كه آمار ازدواج مردان تبعه با زنان خارجی بسیار كمتر است. زیرا مردان بیشتر از زنان مهاجرت میكنند؛ لذا احتمال ازدواج مردان بیگانه با زنان تبعه بیشتر از امكان ازدواج زنان بیگانه با مردان تبعه میباشد. ثالثاً: از یك طرف امنیت كشورها در صورت پذیرش تابعیت افراد بیگانه كه به واسطه علاقه به همسر، تابعیت كشور را میپذیرند و علاقهای به آب و خاك ندارند و از طرف دیگر زنانی كه بر اثر ازدواج، تابعیت وطن خود را از دست میدهند نیز منطقی نیست.
2)- استقلال تام تابعیت
از اوایل قرن بیستم به بعد استقلال زنان به طور گسترده مورد توجه واقع شد. مبنای این تحول، فكر نوین تساوی حقوق زن و مرد و مبارزه برای رفع حجر از زنان بود. به هر حال متعاقب تقاضا و درخواستهای بیشمار زنان و نهضتهای هواخواهی حقوق زنان[3] تعدادی از دولتها به زنان آزادی كامل عطا كردند و آنان را با مردان در درجه مساوی قرار داده و در قوانین مربوط به خانواده و تابعیت زوجین تغییراتی بوجود آوردند كه نمود بارز این تغییرات در كنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان مشاهده میشود. این سیستم دارای مزایا و معایبی است.
مزیت؛ زنان میتوانند بدون نگرانی از تحمیل تابعیت شوهر با مردان خارجی مزاوجت نمایند و همچنین در اثر ازدواج با بیگانگان تغییراتی در آمار جمعیتی كشورها پدید نمیآید.
معایب؛ نظام حقوقی حاكم بر خانواده واحد نخواهد بود و هر زمانی ممكن است، انضباط خانـواده مختل شـود و احتمال تـابعیت مضاعف اطفال، در صورتی تشـدید میگـردد كه سیستم تـابعیت اطفال نـاشی از نسـب مـادری و پـدری یـا هر دو باشـد. همچنیـن در مواقعی كه روابـط بیـن كشـورها بحرانی شـود یـا در زمـان جنـگ محدودیتهایی برای اتباع بیگانه در كشورهای درگیر ایجاد میشود كه وحدت خانواده را در معرض تزلزل قرار میدهد و احتمال بروز اختلاف در خصوص احكام و آثار زوجیت به شدت افزایش مییابد.
3)- استقلال نسبی تابعیت
در این سیستم استقلال زوجین در تابعیت پذیرفته میشود و تابعیت به اراده هر كدام واگذار میگردد. در این نظریه خطر بیتابعیت شدن یا تابعیت مضاعف كاهش مییابد؛ ولی به طور كامل از بین نمیرود. زیرا اگر در كشور شوهر، اصل آزادی زن در تابعیت برقرار باشد و زن خارجی زوج به تابعیت آن كشور درنیاید و در كشور زن از سیستم وحدت تابعیت خانواده، پیروی گردد، از زن سلب تابعیت میشود و زن در این حال فاقد تابعیت خواهد شد. همچنین اگر در كشور زن اصل آزادی وی در تابعیت برقرار شود و زن تابعیت خود را از دست ندهد و در كشور شوهر هم وی تبعه كشور شوهر شناخته شود؛ زن دارای تابعیت مضاعف میگردد. (كار، 1378: ص 187) در برخی از سیستمهای حقوقی مراحل مختلفی جهت تغییر قانون پیموده میشود تا قانون تغییر نماید، به عنوان مثال قانون مدنی فرانسه در سال 1804م به وحدت تابعیت زوجین متمایل بود،[4] سپس در اصلاحات سال 1938م، استقلال تام تابعیت زن پس از نكاح با مرد خارجی را پذیرفت[5] و در سال 1973م، وحدت تابعیت را به میل زوجین منوط نمود، به طوری كه انجام این امر از طریق ارائه اظهارنامه امكان پذیر گردید.[6] در كشورهای زیادی تابعیت زوج بر زوجه در صورت ازدواج با زن بیگانه تحمیل میشود، مانند: اتیوپی، اسپانیا، افغانستان، سوئیس، ایتالیا (مگر اینكه اقامتگاه شخص در خارج از ایتالیا بوده یا از آن به خارج انتقال دهد)، بلژیك (مگر اینكه ظرف 6 ماه از تاریخ عقد ازدواج با تسلیم اظهارنامه عدم پذیرش خود را اعلام كند)، ویتنام (مگر اینكه زن قبل از ازدواج یا در حین ازدواج ضمن اظهاریه رسمی انصراف خود را از این امر اظهار دارد)، یونان (طبق قانون 1955م مگر اینكه زن قبل از ازدواج تمایل خود را به حفظ تابعیت قبلی اعلام نماید)، ایران و …، همچنین كشورهایی كه به موجب قوانین تابعیت، زنان خارجی به حفظ تابعیت اصلی یا پذیرش تابعیت زوج اختیار دارند، عبارتند از: اتریش، اردن، الجزایر، آلمان، آمریكا، انگلیس، برزیل، پاكستان، تركیه و …، در آلمان اخیراً با تغییراتی كه در قانون اعمال شده، زن آلمانی كه با مرد خارجی ازدواج كند، حتی اگر تابعیت شوهر بر زن تحمیل شود، به تابعیت آلمان باقی میماند و این تابعیت را به اطفال حاصل از این ازدواج نیز میتواند منتقل نماید. (نـصیـری،1370: ج2و1، صص 95-94)
تابعیت و كنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان
كنگره حقوق بین الملل در سال 1932م در اسلو برپا شد، برحسب پیشنهاد یك حقوقدان آمریكایی هواخواه افزایش حقوق زن، ابلاغیهای صادر شد كه در آن اعضای كنگره آرزو كردند، تابعیت یكی از همسرها قابل تسری به همسر دیگر نباشد، مگر با رضایت. ولی در همین كنگره آرزوی دیگری هم وجود داشت كه با اولی غیرقابل مقایسه بود، آنان آرزو میكردند:
«دولتها باید تمام سعی و كوشش خود را برای تسهیل تابعیت واحد در كانون خانوادگی مبذول دارند». (سلجوقی،1370: ص222) حقوقدانان شركت كننده در كنگره مؤسسه حقوق بین الملل «استكهلم» سال 1928 اظهار داشتند در كانون خانواده تابعیت واحدی وجود داشته باشد. (ارفع نیا، 1378: ش4، ص17) در سال 1923م پس از جنگ جهانی اتحادیه بین المللی زنان عقیده خود را چنین بیان نمودند: «یك زن شوهردار باید همان حقی كه شوهرش در حفظ كردن یا تغییر دادن تابعیتش دارد را داشته باشد». در سال 1949م، در قرارداد «مونته ویدئو» نیز با اعلام اینكه ازدواج یا انحلال آن و همچنین پذیرش شوهر به تابعیت دولتی دیگر یا از دست دادن تابعیت به وسیله وی در طول مدت زناشوئی؛ تأثیری در تابعیت زن یا شوهر و همینطور اعضاء خانواده نداشته باشد. در سال 1953 كمیته مشورتی تابعیت زنان از مجمع عمومی سازمان ملل درخواست تساوی زن و مرد از نظر تابعیت را در «مونته ویدئو» امضا نمود و اعلام كرد كه موضوع تابعیت به تنهایی یكی از مظاهر تساوی بین زنان و مردان است و سرانجام در ماده 9 كنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان به این حق تصریح شد این ماده اعلام میدارد:
1)- دول عضو در مورد كسب تغییر یا حفظ تابعیت، حقوقی مساوی با مردان به زنان اعطا خواهند كرد. دولتهای عضو بالاخص تضمین میكنند كه ازدواج با فرد خارجی یا تغییر تابعیت همسر در طی دوران ازدواج خود به خود باعث تغییر ملیت و تابعیت زن یا بیوطن شدن یا تحمیل اجباری ملیت شوهر به وی نگردد.
2)- دول عضو به زنان و مردان در مورد ملیت و تابعیت كودكان حقوق مساوی اعطا خواهند كرد.[7] (ناصرزاده، 1372: ص 66)
كنوانسیون به طور آشكار از نظریه «استقلال تابعیت» زن پیروی نموده و تحمیل اجباری تابعیت شوهر را نفی كرده است. این ماده فقط تحمیل ناخواسته تابعیت شوهر را مردود میشمارد. همچنین اگر محدودیتهایی در اعطای تابعیت پدر یا مادر به اطفال یا به همسر دیگر وجود داشته باشد، در صورتی كه بین زن و مرد فرقی نباشد از نظر ظاهر كنوانسیون با ممانعتی مواجه نمیشود؛ ولی در عمل، تفسیر وسیعی از این مقررات به عمل آمده و قوانینی را كه موجب میشود زنان در هنگام ازدواج با مردان خارجی از تابعیت و ملیت خود محروم شوند یا قوانینی كه ملیت پدر (نه ملیت مادر) تعیین كننده تابعیت فرزاندان باشد و مقررات یا رسومی كه برخی از زنان از قبیل زنان مجرد یا زنان غیروابسته به مردان را از فرزندپذیری یا پرورش فرزندان باز دارد را از موانع مستقیم ازدواج زنان میشمارد.[8] اما چگونگی عمل به این مقررات و كار پایه عمل به مواد كنوانسیون، موضوعی است كه در سند پكن+5 به آن پرداخته شده و در بند 217 آن تصریح شده: «عدم تقید دولتها به ترغیب و حفاظت از این حقوق»، از علل تبعیض نسبت به زنان است و در بند 218 همان سند بیان گردیده كه باید كشورها از انعقاد شروطی كه مغایر با هدف كنوانسیون باشد خودداری كنند؛ زیرا با حقوق معاهدات بین المللی مغایرت دارد. (داور، 1379: ص15) كشورهای متعددی نسبت به ماده 9 و تابعیت زنان اعلان تحفظ نمودهاند از جمله كشور قبرس در خصوص بند 1 ماده 9 حق شرط نموده، ولی در خصوص بند 2 ماده 9 اظهار داشته كه در صورت اصلاح قانون مربوطه حق شرط را پس خواهند گرفت. (همان، ص141) بسیاری از كشورهای جهان مانند: جامائیكا، كره، تونس و تركیه در مورد تابعیت زن و اعطای تابعیت مادر به كودك اعلام حق شرط نمودهاند. (همان، ص143) همچنین اردن، مصر و لیبی نیز نسبت به همین دو بند اعلام حق شرط نمودهاند. (همان، صص145-144، به نقل از: Multilaterel treaties, pp,163_166)
نقد ماده 9 كنوانسیون
ماده 9 كنوانسیون اشكالها و معایب مترتب بر نظریه «استقلال تام تابعیت» را دارد، بعضی از این عیوب به شرح ذیل میباشد:
الف)ـ عدم تأمین وحدت خانواده؛ شرط تشكیل و بقاء خانواده این است كه حقوق و تكالیف ناشی از زوجیت نسبت به زوجین و اطفال یكسان باشد. شاید در مرحله تشكیل خانواده، الزام زن ومرد به رعایت قوانین شكلی و ماهوی هر دو كشور امكانپذیر باشد، ولی در مرحله بقاء و استحكام خانواده با تعارض مواجه میشود و چنین امری با مبانی مختلف حقوق خانواده در كشورهای متعدد امكانپذیر نیست. لذا ضرورت تبعیت و پیروی از یك نوع قواعد حقوقی، مسلم و قطعی به نظر میرسد.
ب)ـ احتمال بحران و معضل در كانون خانواده در زمان حدوث اختلاف بین دول متبوع زوجین؛ بحرانی شدن روابط دولتها در دنیای معاصر مانند گذشته بسیار محتمل است و سرایت دادن این اوضاع به خانوادهها امری نامطبوع است. سختگیریهای رایج دولتها در دوره جنگ، محاصره اقتصادی، انقلاب و شورش، نسبت به اتباع كشور بیگانه امری رایج است.
البته به نظر میرسد قسمت اخیر ماده 9 یعنی «ازدواج با فرد خارجی یا تغییر تابعیت همسر در دوران ازدواج، خود به خود باعث تغییر ملیت با تابعیت زن، بیوطن شدن یا تحمیل اجباری ملیت شوهر به وی نگردد» و تأكید بر واژه «خودبخود» دلالت بر استقلال نسبی تابعیت زن میكند و مفید این معنا است كه زوجین یا حداقل زن میتواند در هنگام ازدواج درباره تابعیتش، با اراده خود تابعیت شوهر را بپذیرد یا رد كند. لكن با رد كردن تابعیت شوهر استقلال زن حفظ میشود، ولی وحدت خانواده تأمین نمیگردد. بنابراین معلوم میشود میتوان كنوانسیون را به نحوی تفسیر نمود كه با استقلال نسبی زن هم سازگار باشد، البته در این صورت هم وحدت خانواده تأمین نمیشود.
تابعیت زن در حقوق داخلی ایران
1)- شرایط ماهوی تابعیت
ماده 987 ق.م. بیان میكند: «زن ایرانی كه با تبعه خارجه مزاوجت مینماید به تابعیت ایرانی خود باقی خواهد ماند، مگر اینكه مطابق قانون مملكت زوج، تابعیت شوهر به واسطه عقد ازدواج به زوجه تحمیل شود…».
قانونگذار ایرانی برای پیشگیری از بیتابعیتی یا تابعیت مضاعف زن صور ذیل را پیش بینی نموده است:
الف)- در صورتی كه قانون مملكت زوج تابعیت شوهر را به زن تحمیل نكند علی الاصول زن ایرانی به تابعیت خود باقی خواهد ماند.
ب)- اگر مطابق قانون مملكت زوج، تابعیت شوهر به واسطه وقوع عقد ازدواج به زن تحمیل شود، زن ایرانی تابع مملكت شوهر خواهد شد. قانون ایران در این بند از سیستم وحدت تابعیت بین زن و شوهر پیروی كرده است. همچنین به جهت مسائل بینالمللی و احتراز از تابعیت مضاعف و بیتابعیتی در این مورد، قانون ایران، دولت متبوع شوهر را محترم شمرده و آن را بر اصل بقاء زن بر تابعیت ایرانی خود مقدم داشته است.
ج)- هرگاه قانون مملكت شوهر، زن را بین حفظ تابعیت اصلی و تابعیت شوهر مختار بگذارد، در این مورد زن ایرانی اگر بخواهد تابعیت مملكت شوهر را دارا شود و علل موجهی هم برای تقاضای خود داشته باشد؛ باید تقاضانامه كتبی به وزارت امور خارجه تقدیم كند تا با تقاضای زن موافقت گردد؛ قانون ایران در این مورد سختگیری نكرده است؛ لذا اگر زن بخواهد میتواند با علت موجه تابعیت شوهر بیگانه خود را بپذیرد یا به تابعیت ایرانی خود باقی بماند. (ارفع نیا، 1378: ج2و1، ص90) با توجه به مطالب فوق معلوم میشود، زن ایرانی اگر با شوهر خارجی ازدواج كند، وقتی تابعیت ایرانی خود را از دست میدهد كه یا قانون دولت متبوع زوج، تابعیت شوهر را به زن تحمیل كند یا در صورت اختیار، زن تابعیت شوهر خود را كه با تقاضانامه كتبی به وزارت امور خارجه داده، قبول نماید. حال اگر دولت متبوع زوج تابعیت شوهر را به زن تحمیل نكند یا زن با اختیار خودش تابعیت مملكت شوهر را نپذیرد؛ تابعیت ایرانی خود را از دست نمیدهد و ایرانی باقی میماند. (رك. نشریه حقوق بشر،1354: ش19)
2)- شرایط شكلی تابعیت
طبق ماده 17 قانون ازدواج مصوب 1310 و ماده 1060 ق.م. ازدواج زن ایرانی با تبعه خارجی در مواردی كه مانع قانونی ندارد، موكول به اجازه مخصوص از طرف دولت است. همچنین به موجب ماده 1061 ق.م. دولت میتواند ازدواج بعضی از مستخدمین و مأمورین رسمی و محصلین دولتی را با زن تبعه خارجی، موكول به اجازه مخصوص نماید و در ماده 17 قانون ازدواج برای مرد خارجی كه بدون اجازه دولت به ازدواج با زن ایرانی مبادرت كند، مجازات حبس تأدیبی از 1 تا 3 سال تعیین نموده است.
آیین نامه اجازه زناشویی بانوان ایران با اتباع بیگانه غیرایرانی مدارك ذیل را برای صدور اجازه لازم دانسته است:
الف)- تقاضای كتبی مرد و زن؛
ب)- گواهینامه دولت متبوع شوهر مبنی بر به رسمیت شناختن ازدواج در كشور متبوع شوهر؛
ج)- گواهی تشرف به دین اسلام، در مورد مرد غیرمسلمان؛
د)- گواهینامه تجرد یا تأهل مرد؛
ه)- گواهی عدم سوءپیشینه از كشور متبوع شوهر و كشور ایران؛
و)- اخذ تعهد و تضمین از شوهر، برای وظایفی كه شوهر ایرانی در اثر مزاوجت دارد، البته در صورت صلاحدید وزارت كشور. (مجموعه قوانین، 1345: ص127-126)
همچنین قانون، ازدواج كارمندان وزارت امور خارجه با اتباع بیگانه را ممنوع دانسته و در صورت تخلف، مرد دیگر صلاحیت ادامه خدمت در امور خارجه را ندارد[9] و این قانون از مصادیق ماده 1061 ق.م. است؛ البته قانون اخیر شامل مردان یا زنان كارمند وزارت خارجه میشود، ولی آئیننامه پیش گفته فقط در خصوص زنان صادق است.
3)- آثار تابعیت
الف)- محدودیت در تملك؛ طبق تبصره 2 ماده 987ق.م. مصوب 1361، زن ایرانی كه بر اثر ازدواج، تابعیت خارجی را تحصیل میكند، حق داشتن اموال غیرمنقول را در صورتی كه موجب سلطه اقتصادی خارجی گردد، ندارد. مستند این تبصره قاعده نفی سبیل میباشد كه در قانون اساسی ایران نیز به آن تصریح شده است، تشخیص این امر به عهده كمیسیونی متشكل از نمایندگان وزارت كشور، وزارت اطلاعات و وزارت خارجه میباشد. این تبصره در قانون مدنی مصوب 1313 بسیار سختگیرانه بود كه بدین شرح میباشد:
ـ «زنهای ایرانی كه بر اثر ازدواج تابعیت خارجی را تحصیل میكنند حق داشتن اموال غیرمنقول جز آنچه كه در زمان ازدواج دارا بودهاند، ندارند این حق هم به وراث خارجی آنها منتقل نمیشود».(كاتوزیان،1381: ص596)
ب)- محرومیت از حقوق سیاسی؛ حقوق سیاسی كه مختص ایرانیان میباشد، در صورتی كه زن تبعه دولت ایران نباشد، از آن محروم خواهد شد. (نصیری،ج 2و1، صص 69-68) مانند: شركت در انتخابات یا انتخاب شدن در مناصب سیاسی و قضایی.
ج)- تبعیت در احوال شخصیه از كشور متبوع؛ در صورت مزاوجت با بیگانه احوال شخصی زن، دیگر تابع قانون ملی ایران نخواهد بود و وفق ماده 7ق.م. تابع قانون كشور متبوع شوهر میشود.
د)- تابعیت مضاعف؛ احتمال بروز تابعیت مضاعف در صورتی است كه قانون كشور زوج، تابعیت شوهر را به زن تحمیل نكند و زن ایرانی تابعیت خود را محفوظ دارد و زن از طریق «اقامتگاه» یا سیستم «خاك» تابعیت زوج را تحصیل نماید؛ زن شوهردار میتواند دارای تابعیت مضاعف شود. اگر در این موارد اختلافی پیش آید، دو حالت ذیل متصور است:
– تابعیت دولت متبوع قاضی
هرگاه فردی در زمان واحد تبعه دو (یا چند) دولت باشد و یكی از تابعیتهای وی تابعیت دولت متبوع دادگاه باشد، قاضی باید این فرد را تابع دولت متبوع خود تلقی كرده و به تابعیت خارجی وی ترتیب اثر ندهد. مثلاً اگر در نتیجه تعارض بین بند دوم ماده 976ق.م. و ماده 988 ق.م. ایران و قانون خارجی، شخصی در یك زمان تابعیت ایرانی و یك دولت خارجی را داشته باشد، قاضی ایرانی باید تابعیت خارجی وی را منتفی دانسته و آن فرد را تبعه ایرانی تلقی نماید و احوال شخصیه وی را تابع قانون ایران بداند. زیرا هر دولتی در تعیین اتباع خود استقلال و حاكمیت دارد. مضافاً اینكه مقررات تابعیت ایران برای قاضی ایرانی امر حكمی محسوب میشوند در حالی كه قوانین تابعیت خارجی در واقع امر موضوعی به شمار میآیند.
– تابعیت دولت دیگری غیر از دولت متبوع قاضی
در این فرض عقاید مختلفی اظهار شده است. گروه اول: تابعیتی را ترجیح دادهاند كه شخص ذینفع انتخاب میكند. گروه دوم: تابعیت دولتی را ترجیح دادهاند كه قانون تابعیت آن بیشتر شبیه قانون تابعیت دولت متبوع قاضی است. گروه سوم: تابعیت جدید فرد را ترجیح میدهند و گروه چهارم: تابعیت سابق فرد را مقدم میشمارند.
عقاید گروه سوم و چهارم قابل قبول نیست؛ زیرا این عقاید فقط در موارد تابعیت مضاعف بعد از تولد را در نظر گرفتهاند و حال آنكه ممكن است، مسأله تابعیت مضاعف تولدی مطرح باشد. عقیده گروه دوم نیز چندان منطقی نیست؛ زیرا سیستم تابعیت دولت متبوع قاضی كه یك سیستم خاص است در خارج از قلمرو خود را لازمالاجرا میداند. در عقیده اول هم چون تابعیت به اختیار فرد واگذار میشود، صحیح نیست؛ زیرا فرد بیش از هر چیز منافع فردی خود را در نظر میگیرد و به مصالح سیاسی دولتها توجهی ندارد. بنابراین در مورد تعارض دو (یا چند) تابعیت خارجی برای یك فرد باید تابعیتی را ترجیح داد كه براساس علایق حقیقی و عملی استوار باشد. تابعیتی كه بر اساس چنین علایقی استوار است، به «تابعیت عملی یا مؤثر»[10] معروف میباشد. برای تشخیص تابعیت عملی یا مؤثر، قاضی باید قراین و اوضاع و احوال را بررسی نموده و در نظر بگیرد كه فرد در عمل به كدام دولت بیشتر تعلق و بستگی دارد. لذا قاضی، محل سكونت، نوع زبان، تابعیت همسر شخص، گذرنامهای كه مورد استفاده قرار گرفته و همچنین انتخاب شخص را (البته به عنوان یكی از عوامل تابعیت عملی و نه به عنوان تنها عامل تعیین كننده) مورد توجه قرار میدهد. مفهوم تابعیت عملی ابتدا در رویه قضائی بین المللی پذیرفته شده و پس از آن در رویه قضائی بعضی از كشورها از جمله فرانسه مورد قبول واقع شده است. (الـمـاسـی، 1370: صص163ـ161)
تابعیت فرزندان متولد از ازدواج زن ایرانی با مرد خارجی
تحلیل ماده 976 ق.م.
ماده 976 ق.م. مقرر میدارد، اشخاص ذیل تبعه ایران محسوب میشوند… بند 5:
«كسانی كه در ایران از پدری كه تبعه خارجه است بوجود آمده و بلافاصله پس از رسیدن به سن هیجده سال تمام لااقل یك سال دیگر در ایران اقامت كرده باشد والاّ قبول شدن آنها به تابعیت ایران بر طبق مقرراتی خواهد بود كه مطابق قانون برای تحصیل تابعیت ایران مقرر است».
بند 5 این ماده از مصادیق اعمال سیستم خاك در تعیین تابعیت ایران است. البته سیستم خون در تعیین تابعیت ایرانی حاكم میباشد، اما به طور استثنائی تابعیت از راه خاك در برخی موارد پذیرفته شده است. در بند 5 با پیروی از سیستم خاك، تابعیت را منوط به سه شرط تولد در ایران؛ خارجی بودن پدر و یك سال اقامت پس از رسیدن به 18 سالگی در ایران نموده است. (نصیری،1343: ص63) یعنی اگر از پدر خارجی و مادر ایرانی طفل در خارج از كشور متولد شود، خارجی میباشد و اگر پدر خارجی و محل تولد طفل در ایران باشد، ولی طفل به سن 18 سالگی نرسیده باشد، تبعه ایران محسوب نمیشود و اگر با همه شرایط فوق، پس از رسیدن به 18 سالگی در ایران یك سال اقامت نكند، ایرانی شمرده نمیشود. البته «خروج از ایران» قبل یا بعد از 18 سالگی مانع تحقق تابعیت ایرانی نخواهد بود. در نظریات مشورتی اداره حقوقی آمده است:
«مقیم بودن در خاك ایران ملاك است و ترك خاك ایران قبل از 18 سالگی و مراجعت بعدی مخل وصف اقامت و خروج از شمول بند 5 ماده 976 ق.م. نمیباشند». (نظریه مشورتی، مورخ 10/11/1343، ص102) همچنین در مورد شخصی كه پس از 18 سال و نه ماه از ایران خارج شده و سه ماه بعد مراجعت نموده است، بیان میكند: «اگر شخص پس از رسیدن به 18 سالگی، نه ماه از ایران خارج شود و سه ماه بعد مراجعت نماید و تقاضای تابعیت كند، خللی به شمول بند 5 ماده 976 ق.م. نمیرساند و قبول تقاضای او بلامانع است». (نظریه مشورتی، مورخ 13/2/1346، ص 99) به علاوه در بند 5 ماده 976 ق.م. هیچ گونه اشارهای به تابعیت مادر نشده است، زیرا ایرانی بودن یا نبودن مادر تأثیری در تابعیت فرزند ندارد. در واقع اگر مادر خارجی باشد و طفل در ایران متولد شود، حكم بند قبل جاری خواهد شد و دیگر احتیاجی به اقامت تا 18 سالگی نیست. بنابراین اگر مادر ایرانی باشد اما طفل در ایران متولد نشود، طفل ایرانی محسوب نمیشود، مگر اینكه شرط اقامت مندرج در بند 5 را داشته باشد. در بند 4 از ماده 976 ق.م. آمده است: «كسانی كه در ایران از پدر و مادر خارجی كه یكی از آنها در ایران متولد شده به وجود آمدهاند» تبعه ایرانی محسوب میشوند، پس به صرف تولد در ایران كسی نمیتواند تابعیت ایران را داشته باشد، بلكه باید یكی از ابوینش نیز در ایران متولد شده باشد. (ارفع نیا،1378: ج 2و1، ص73) در این ماده بین پدر و مادر خارجی فرقی گذاشته نشده است.
دو سؤال در این مرحله مطرح است: اول اگر مادر ایرانی باشد و پدر خارجی و طفل در خارج از ایران متولد شود آیا طفل ایرانی است؟ دوم اگر مادر ایرانی و پدر خارجی و طفل در ایران متولد شود، آیا طفل ایرانی است؟
در مورد سؤال اول، طفل متولد در خارج از كشور از مادر ایرانی مشمول هیچ یك از بندهای ماده976 ق.م. نمیشود، لذا طفل ایرانی محسوب نمیشود. در مورد سؤال دوم، طفل متولد در ایران از مادر ایرانی، ایرانی محسوب میشود؛ زیرا بنا به نظر اداره حقوقی دادگستری طبق بند4 ماده976 ق.م. تولد یكی از ابوین در ایران منجر به ایرانی شدن طفل میگردد و قید خارجی بودن ابوین در بند4 خصوصیتی ندارد و طفل فقط از جهت تولد یكی از ابوین در ایران تبعه ایران محسوب میشود، لذا بنابر اولویت و تنقیح مناط، به حكم بند 4، طفل ایرانی است. (نظریه اداره حقوقی، ش 3807، 6/6/1353 و نظریه 5025/7 مورخ 13/10/61) ولی به هرحال نظریات ادارة حقوقی مشورتی است و نمیتواند خلاء قانونی یا ابهام آن ماده قانونی را به صورت مطلوب برطرف كند. اما مقایسه ظاهر بندهای 5-4 درخصوص مادر ایرانی و خارجی این نتیجه به دست میآید كه اگر مادر خارجی باشد و طفل در ایران متولد شود، با توجه به بند4، برای تابعیت نیازی به 18 سالگی فرزند نمیباشد، بلكه چون در ایران متولد شده ایرانی محسوب میشود؛ اما اگر مادر ایرانی و پدر خارجی باشد، تابعیت مادر ایرانی تأثیری ندارد (ارفعنیا، 1378: ص79) صرفنظر از پاسخ اداره حقوقی، به نظر میرسد این مورد شامل بند 5 خواهد شد، لذا طفل باید تا 18 سالگی صبر نماید.
تحلیل ماده984 ق.م.
طبق ماده 984 ق.م. شخصی كه به تابعیت ایران پذیرفته شود، زن وی هم تبعه دولت ایران شناخته میشود، ولی زن در ظرف یك سال از تاریخ صدور سند تابعیت شوهر، میتواند اظهاریه كتبی به وزارت امور خارجه داده تا تابعیت مملكت سابق شوهر خود را قبول كند. در اغلب كشورهایی كه معتقد به اصل وحدت تابعیت میباشند، هرگاه مردی تحصیل تابعیت كشوری را نماید، زن وی دارای تابعیت آن كشور میشود. اما به موجب قانون مدنی این زن فقط میتواند به تابعیت سابق شوهر بازگشت نماید و اگر بخواهد به تابعیت اصلی خود كه غیر از تابعیت سابق شوهرش باشد، بازگردد؛ قانون تكلیفی معین نكرده است. اما در عمل وزارت امور خارجه این امر را پذیرفته است. به طوری كه در مورد زنی فرانسوی كه شوهرش تبعه یونان بود و پس از مدتی شوهر تابعیت ایران را تحصیل كرد، زن از مهلت یك سال قانونی استفاده كرده به تابعیت فرانسوی بر میگردد در حالی كه طبق این ماده زن فقط حق داشت به تابعیت یونانی رجوع كند. (ارفع نیا،1378:ص85) اما در قانون تابعیت فرانسه پذیرش تابعیت آن كشور تأثیری در تابعیت زوجه ندارد. (نصیری،1370: ص74)
مقارنه كنوانسیون با حقوق مدنی
به طور كلی كنوانسیون با حقوق مدنی ایران تعارضهای از جهت مبانی نظری و مصداقی دارد، به اختصار این اختلافها بیان میشود:
1)- تفاوت در مبانی نظری
در دیدگاه دینی و مذهبی اسلام زن و مرد از نظر جایگاه ارزشی در نظام خلقت تفاوتی ندارند؛ بلكه بسیاری از آیات قرآن كریم به بیان عدم تأثیر جنسیت در كسب ارزشهای الهی پرداخته است.[11] در جهان بینی اسلام اسباب برتری و فضیلت تقوا میباشد و جنسیت در آن تأثیری ندارد[12] و آیات متعددی از قرآن به كرامت زنان و توصیه به رعایت حقوق انسانی آنان سفارش نموده است؛[13] اما نحوه تقسیم كار و اداره زندگی خصوصی و اجتماعی براساس آیات، روایات و سیره نبوی بین زن و مرد یكسان نمیباشد، لذا حقوق فردی و اجتماعی زن با مرد متفاوت است. به نحوی كه با توجه به تفاوتهای خلقتی اعم از خلقی و جسمی زن و مرد هر یك میتوانند متفاوت از دیگری بر اساس اقتضائات درونی خود عمل نمایند. غایت اسلام از این تفاوتها این است كه زنان را متوجه وظیفه اصلی مادری و تربیت نسل، نماید و وظیفه تأمین اقتصادی را به مردان بسپارد. امروزه با دگرگونی در اوضاع اجتماعی حتی در جوامع اسلامی و نقش اقتصادی و اشتغال فراگیر زنان این تفاوتها ظاهراً به نظر غیرعادلانه و نامناسب میرسد؛ اما معلوم نیست این دگرگونی نقشهای خانوادگی و اجتماعی برای زنان خوشبختی را به ارمغان بیاورد. (رك. مجموعه مقالات دفاع از حقوق زنان، 1380؛ شفیعی سروستانی، 1379)
2)- تفاوت در مصادیق
اختلاف در مبانی منجر به اختلاف در مصادیق میشود، بعضی از مصادیق تفاوتها عبارتند از:
ـ آزادی روابط جنسی و اختلاط زن ومرد و برابری زن ومرد در حقوق جنسی؛
ـ آزادی سقط جنین؛
ـ برابری كامل حقوق زن و مرد در ارث و سایر تملكات مالی؛
ـ برابری در مجازاتهای قانونی؛
ـ حقوق مساوی در نكاح و طلاق بین زن و شوهر؛
ـ حقوق یكسان در حضانت و اداره امور اطفال بین پدر و مادر؛
ـ برابری در كسب، تغییر و حفظ تابعیت.
البته در برخی موارد تفاوتهای جزئی و تشابه نیز وجود دارد؛ مانند: استقلال مالی زنان، حقوق مساوی در زمینه اشتغال یا تحصیل.
تفاوت كنوانسیون و حقوق داخلی ایران در تابعیت به تفاوت در مبانی نظری و عملی برگشت میكند.
الف)- تفاوت در مبانی؛ كنوانسیون رفع تبعیض در مورد تابعیت زن (ماده 9) از نظریه استقلال پیروی كرده است و طبق قسمت اول بند 1 ماده 9، تابعیت زنان نباید بر اثر ازدواج با مشكلی مواجه شود؛ نحوه تدوین این ماده به ظاهر مغایرتی با تأمین وحدت خانواده ندارد؛ زیرا امكان تغییر یا حفظ تابعیت هر یك از زوجین در حقوق داخلی ممكن است. منتهی هدف كنوانسیون این است كه بین زن و مرد در این موضوع تفاوتی وجود نداشته باشد. به نظر میرسد مفاد این ماده كنوانسیون با استقلال نسبی و استقلال تام زن در تابعیت سازگار است. البته با این شرط كه در صورت استقلال نسبی هر حقی كه برای مرد وجود دارد، برای زن هم وجود داشته باشد و هیچ تحمیلی نباشد. ولی قسمت دوم ماده 9 به نظریه استقلال تام توجه نموده است؛ زیرا تضمین ازدواج زن با فرد خارجی كه نباید منجر به تغییر ملیت یا تحمیل تابعیت شوهر به وی شود را به عهده دولتها قرار داده است. اما در قانون مدنی ایران استقلال تام زنان در تابعیت پذیرفته نشده است، بلكه با فرض استقلال نسبی هم در موارد متعددی به طور ناخواسته تابعیت تحمیلی و اجباری وجود دارد.
ب)- تفاوت در آثار؛ طبق ماده 9 كنوانسیون حقوق ذیل به طور مساوی برای زن و مرد وجود دارد:
– تساوی در كسب تابعیت؛
– تساوی در تغییر تابعیت؛
– تساوی در حفظ تابعیت؛
– تساوی در اعطای تابعیت به فرزندان.
در قانون مدنی ایران تفاوتهای در آثار تابعیت به شرح ذیل وجود دارد:
– تحمیل تابعیت شوهر به طور ناخواسته، همچنین تحمیل تغییر تابعیت به تبع تغییر تابعیت شوهر؛ (قسمت دوم از ماده 987 ق.م.)
– تحصیل تابعیت ایرانی برای مرد ارادی است، در حالی كه تابعیت زن و طفل به تبع شوهر تغییر مییابد. (ماده 984 ق.م.)
– اعطای تابعیت به فرزندان در قانون مدنی ایران منوط به نسب پدری است و از طریق نسب مادری ممكن نمیباشد. (بند 5-4 از ماده 976 ق.م.)
علاوه بر اینكه مفاد كنوانسیون با موادی از قانون مدنی در این موضوع مغایرت دارد؛ به نظر میرسد این موارد از قانون مدنی در این بحث با حقوق اسلام و منطق منطبق نیست، زیرا اولاً: مفهوم زوجیت با مفهوم تابعیت متفاوت میباشد. زوجیت امری خصوصی است كه به «حقوق اشخاص» مربوط میشود، اما تابعیت مربوط به «روابط اشخاص با دولت» میباشد؛ لذا آثار زوجیت نباید به حقوق ملت در برابر دولت تسری داده شود. در قانون مدنی ایران حقوق زنان در برابر دولت (تابعیت) با حقوق و تكالیف خانوادگی ایشان مخلوط شده و حقوق خانوادگی به حقوق انسانی اشخاص در برابر حكومت ترجیح داده شده است كه این امر ترجیح بلامرجح میباشد. ثانیاً: از نظر منطقی نیز توطن و تابعیت دو مفهوم بسیار نزدیك هستند و تحمیل تابعیت افراد به نفع امنیت كشور نخواهد بود. ثالثاً: در سیستم «خون» فرقی بین مادر و پدر نیست، همانطور كه نسب پدری میتواند موجب تابعیت شود، نسب مادری نیز میتواند چنین نقشی داشته باشد. رابعاً: وضعیت اطفال متولد از زنان ایرانی كه شوهر خارجی دارند و در ایران هستند چه بسا موجب بیتابعیت شدن اطفال ایشان گردد؛ زیرا ممكن است، تابعیت كشور متبوع شوهر تابع سیستم، «خاك» باشد و چون شوهر خارجی با همسرش در ایران است، فرزندان وی تبعه آن كشور محسوب نمیشوند در حالیكه ایران نیز به این اطفال تابعیت مادر را اعطا نمیكند. (حداقل در هیچ مادهای به طور صریح به این مورد اشاره نشده است) خامساً: اختلاف و ترجیح و اثر بار كردن بر تولد از مادر خارجی و عدم ترتب آثار بر تولد از مادر ایرانی، از تناقضهای آشكار بین بندهای پنج گانه ماده 976 ق.م. است كه راه حلی نیز ندارد. بنابراین اصلاح موادی از قانون مدنی ضرورت دارد.
پیشنهاد اصلاح قانون مدنی
1)- اصلاح بند 2 از ماده 976 ق.م.؛ در تعیین تابعیت اتباع ایرانی میتواند، سیستم خون همچنان برقرار باشد و قانونگذار به نسب مادری علاوه بر نسب پدری نیز آثار لازم را بدهد؛ لذا بند 2 به این صورت اصلاح گردد: «كسانی كه پدر یا مادر آنها ایرانی هستند اعم از اینكه در ایران یا در خارج متولد شده باشند». این تغییر دارای دو نتیجه مهم میباشد:
ـ مشكل اطفال متولد از مادر ایرانی در خارج از كشور حل میشود.
ـ اطفال متولد از مادر ایرانی و پدر خارجی ملزم به رعایت سكونت پس از رسیدن به 18 سالگی و تشریفات بند 5 نخواهند بود.
2)- اصلاح بند 6 از ماده 976 ق.م. در راستای رفع مشكل شوهران خارجی مقیم ایران یا خارج از كشور، لذا پیشنهاد میشود: بدین شرح اصلاح گردد: «هر زن یا مرد خارجی كه شوهر ایرانی یا زن ایرانی اختیار كنند میتواند تقاضای تحصیل تابعیت ایران را پس از انقضای مدت 2 سال نماید». با این اصلاح امكان تحصیل تابعیت برای زن یا شوهر خارجی تسهیل شده و از حالت قهری خارج میشود، لذا امكان برخورداری از وحدت تابعیت در خانواده نیز میسر میشود.
3)- اصلاح ماده 987 ق.م؛ با این اصلاح استثنای مندرج در آن تغییر مینماید، به نحوی كه زن میتواند پس از ازدواج با مرد خارجی، تابعیت خود را حفظ نماید، حتی اگر در مملكت زوج تحمیل تابعیت به وی شده باشد. استثنای مندرج در این ماده به صورتی است كه در صورت تحصیل تابعیت مملكت زوج، زن تابعیت ایرانی خود را از دست بدهد كه در این صورت برای جلوگیری از اعطای تابعیت مضاعف، این قید لازم است. لذا پیشنهاد میشود ماده 987 ق.م. بدین شرح اصلاح گردد:
«… مگر اینكه زن تابعیت مملكت شوهر را اختیار نماید…». این اصلاح به منظور تطبیق ماده 987 ق.م. با اصل 41 قانون اساسی كه تابعیت ایرانی را حق همه ایرانیان میداند و ترك یا سلب تابعیت را منوط به «درخواست» فرد ایرانی نموده، لازم و ضروری است.
4)- اصلاح ماده 984 ق.م؛ به منظور «وحدت خانواده» نمیتوان پس از تحصیل تابعیت توسط شوهر آن را به زن تحمیل نمود؛ زیرا با حقوق ملی زن مغایر است. این امر را میتوان منوط به «درخواست زن» نمود و قبل از تعیین تابعیت زن به وسیله تحصیل تابعیت شوهر اظهار تمایل وی اخذ گردد تا در صورت اعتراض تحصیل تابعیت وی مخدوش نگردد، ضمن اینكه محدودیت بازگشت به تابعیت سابق شوهر بسیار غیرمنصفانه و غیر دقیق است؛ زیرا چنانچه زن ایرانی با شوهر خارجی ازدواج نماید و تابعیت شوهر به وی تحمیل شود یا تابعیت شوهر را تحصیل نماید و سپس شوهر تابعیت كشور سومی را بپذیرد، زن نمیتواند تابعیت ایرانی را تحصیل نماید، بلكه فقط میتواند به تابعیت خارجی قبلی شوهر درآید و این به هیچ وجه نمیتواند مطلوب قانونگذار ایرانی باشد. به نظر میرسد تغییرات پیشنهادی فوق مغایرتی با حقوق اسلامی ندارد؛ زیرا مفهوم دولت ـ ملت یا تابعیت از مفاهیم معاصر بوده و احكام فقهی بر آن مترتب نگردیده و در آثار فقهاء این موضوع مشاهده نشده است، البته فقدان حقوق مذكور برای اطفال زنان ایرانی متولد از شوهران خارجی مشكل آفرین بوده و تابعیت زنان ایرانی را نیز در معرض تزلزل قرار میدهد، هرچند كه شوهران آنان مقیم ایران بوده و اطفال متولد ایران باشند. به هر حال امید است كه با اصلاحات ضروری در این مبحث قانون مدنی، وحدت خانواده و تابعیت زنان ایرانی در كنار یكدیگر محفوظ بماند.
منابع و مآخذ:
*ارفع نیا، بهشید: «حقوق بینالملل خصوصی»، انتشارات بهتاب، چ سوم، 1378.
* الماسی، نجادعلی: «تعارض قوانین»، تهران، مركز نشر دانشگاهی، چ دوم، 1370.
* جعفری لنگرودی، محمد جعفر: «مبسوط در ترمینولوژی حقوق»، انتشارات گنج دانش، چ اول، 1378.
* داور، زهرا: «ارزیابی حقوقی كنوانسیون»، نشر پویان، تهران، چ اول، 1379.
* سلجوقی، محمود: «حقوق بین الملل خصوصی»، دفتر خدمات حقوقی بینالمللی جمهوری اسلامی ایران، چ اول، 1370.
* شفیعی سروستانی، ابراهیم: «جریان شناسی دفاع از حقوق زنان»، انتشارات طه، قم، چ اول، 1379.
* كاتوزیان، ناصر: «قانون مدنی در نظام حقوقی كنونی»، نشر میزان، چ اول،1381.
* كار، مهرانگیز: «رفع تبعیض از زنان»، نشر قطره، چ اول، 1378.
* نصیری، محمد: «حقوق بینالملل خصوصی»، انتشارات آگاه، چ اول، 1343.
* هاشمی، سید محمد: «بررسی تطبیقی حقوق اساسی زن»، مجله تحقیقات حقوقی دانشگاه شهید بهشتی، از تابستان 73 تا پاییز 74.
* ــــــ : «تابعیت زن در اثر ازدواج»، نشریه دانشكده حقوق شهید بهشتی، تهران، خرداد 1356.
* ـــــ : «اعلامیههای حقوق بشر»، هوشنگ ناصرزاده، نشر ماجد، چ اول، 1372.
* ـــــ : «تابعیت زن ایرانی»، نشریه حقوق بشر، سال پنجم، تیر 1354.
* ـــــ : «مجموعه مقالات دفاع از حقوق زنان»، دفتر مطالعات و تحقیقات، انتشارات طه، قم، چ اول، 1380.
* ـــــ : «نشریه حقوق بشر»، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تیر 1354.
پی نوشتها:
[1] – حقوقدانان روابط حقوقی متجانس را در دستههایی قرار میدهند كه به آن دستههای ارتباط میگویند.
[2] – مقرراتی از حقوق خصوصی كه به واسطة دخالت یك یا چند عامل خارجی به دو یا چند كشور ارتباط پیدا كند. (الماسی، 1382: ص17)
[3] – Feminism
[4]- ماده 12 Civil code: «زن خارجی كه با مرد فرانسوی ازدواج میكند تابعیت شوهرش را دارا خواهد شد» و ماده 19 همان قانون مقرر میداشت: «زن فرانسوی كه با یك مرد خارجی ازدواج میكند تابعیت شوهرش به وی تحمیل میشود».
[5]- در ماده 8 ق.م. فرانسه مصوب 10 اوت 1938 مقرر شد: زن فرانسوی كه با یك مرد خارجی ازدواج میكند، تابعیت فرانسه را حفظ میكند و آن را از دست نمیدهد مگر در دو مورد: 1ـ در صورتی كه اولین محل سكونت در فرانسه را ثابت و معین شود، زن فرانسوی میتواند از طریق اعلام صریح اراده اش را مبنی بر پیروی از تابعیت شوهرش ابراز دارد. 2ـ چنانچه زوجین یك كشور خارجی را به عنوان اولین محل سكونت خود معین كنند و زن تابعیت شوهر را تحمیل كند در این صورت زن فرانسوی خود به خود تابعیت خود را از دست میدهد.
[6]- ماده 94 ق.م. فرانسه مقرر میدارد: زن فرانسوی كه با یك خارجی ازدواج میكند میتواند به واسطه یك اظهارنامه تابعیت فرانسه را ترك كند، ترك تابعیت زن به وسیله اظهارنامه در هر زمانی از ازدواج امكان پذیر است و اثر آن از زمان ارائه اظهارنامه میباشد و تابع شرایط زیر است: 1ـ همچون متون قانونی قدیمی، قانون تابعیت در جهت احتراز از بیتابعیتی، ترك تابعیت فرانسه را در این مورد منوط به تحمیل تابعیت خارجی شوهر كرده است.2ـ محل سكونت باید خارج از فرانسه باشد. براساس قانون 7 مه 1984 تحمیل تابعیت منوط به برخی شرایط شده است كه عبارتند از: الف)- همسر فرانسوی باید تابعیتش حفظ شود. ب)- مهلت ارائه اظهارنامه 6 ماه بود كه مدتی بعد به 2 سال سپس در سال 1998 به 1 سال تقلیل یافت. 3ـ لزوم زندگی مشترك بین زوجین؛ در سال 1973 مهلتی برای زندگی مشترك معین نشده بود در سال 1984 در همان مدت 6 ماه كه اظهارنامه میدهد نباید زندگی مشترك قطع میشد و در سال 1993 به 2 سال و در سال 1998 به 1 سال كاهش یافت.
[7]- States parties shall gvant women equal rights with men to acquire, change or retain their nationality. They shall ensure in particular that reither marriage to an alienner change of nationali by the husband during marriage shall our tomatically change the nationality of the wife, render her stateless of force up on her the nationality of the husban. 2)- States parties shall grant women equal right swith men with respect to the mationality of their children.
[8] – Julite mertus, nancy flowers, malika dutt, local action change, learning about the humann rights of women and grils, the center for women,s lobal leader ship and UNIFEM,P 50
[9] – قانون منع ازدواج كارمندان وزارت امورخارجه با اتباع بیگانه مصوب 25 دی ماه 1345، مصوب 6/7/1345 هیأت وزیران.
[10] – Nationalite effective
[11]- «و من یعمل من الصالحات من ذكرا و انثی و هو مؤمن فاولئك یدخلون الجنه و لایظلمون نقیراً؛ هركس از زن و مرد عمل شایسته انجام دهد و به خدا ایمان داشته باشد، پس در بهشت داخل میشود و خدا به اندازه هسته خرمائی به كسی ظلم نمیكند»، (نساء، 123).
[12]- «انّ اكرمكم عند الله اتقاكم»، (حجرات، 13).
13- روم، 21؛ نساء، 11-9 ؛ نحل، 59-58 ؛ احزاب، 36-35 ؛ زمر، 6.
منبع:
http://www.mr-zanan.ir/Template1/News.aspx?NID=1284
برچسب ها:تابعيت زن ايراني