در مجموع و با نگرشى كلّى مىتوان گفت كه تبعیضی بین زن و مرد در حقوق نیست، امّا با توجه به خصوصیات و وظایفى كه بر عهده مرد و زن نهاده شده، تفاوتهایى در حقوق بین زن و مرد احساس مىشود.
این تفاوتها به لحاظ خلقتى كه زن و مرد دارند، تنظیم شده و تشریع احكام مطابق با تكوین و آفرینش آن دو است. تفاوت غیر از تبعیض است. تفاوتها بر اساس ویژگىها و استعدادها تنظیم مىشود و تبعیض بى عدالتى است ، اما تفاوت در ویژگىها بر اساس حكمت تنظیم شده تا هر یك وظایف خاصى را بر عهده گرفته و مكمل یكدیگر باشند.
——————————————————————————–
پرسش:در اسلام زن و مرد برابرند و زن هم از جایگاه شایسته ای برخوردار است اما چرا
الف) دیه مرد مسلمان با زن مسلمان یکی نیست؟
ب) شهادت زن مسلمان با مرد مسلمان برابر نیست؟
ج) چرا سهم ارث پسر دوبرابر سهم ارث دختر است؟
پاسخ:
ابتدا پاسخی در مورد تفاوت حقوقی برخی از احکام زنان مانند ارث و دیه و شهادت بیان میشود و در پاسخ دوم به این نکته میپردازیم که آیا این احکام جاودانه است یا خیر؟
در مجموع و با نگرشى كلّى مىتوان گفت كه تبعیضی بین زن و مرد در حقوق نیست، امّا با توجه به خصوصیات و وظایفى كه بر عهده مرد و زن نهاده شده، تفاوتهایى در حقوق بین زن و مرد احساس مىشود.
این تفاوتها به لحاظ خلقتى كه زن و مرد دارند، تنظیم شده و تشریع احكام مطابق با تكوین و آفرینش آن دو است. تفاوت غیر از تبعیض است. تفاوتها بر اساس ویژگىها و استعدادها تنظیم مىشود و تبعیض بى عدالتى است ، اما تفاوت در ویژگىها بر اساس حكمت تنظیم شده تا هر یك وظایف خاصى را بر عهده گرفته و مكمل یكدیگر باشند.
بنابر این بر اساس حكمت الهى بین زن و مرد تناسب وجود دارد و تفاوتها به خاطر ایجاد تناسب بین آن دو است، مثلاً اگر همه انسانها مرد بودند و زنان نیز از لحاظ جسمى و روحى و روانى مانند مردها بودند، مكمّل یكدیگر نبودند، بنابر این طراحی تفاوتهاى میان زن و مرد رعایت اصل تناسب است، نه نقص و كمال. قانون خلقت خواسته است با این تفاوتها تناسب بیشترى میان زن و مرد كه براى زندگى مشترك ساخته شدهاند به وجود آورد.(1)
زن بعنوان زن و مرد بعنوان مرد موجودى كاملند. هیچ كدام در خلقت خود ناقص نیستند. با این دیدگاه مرد و زن هر دو مساویند و تفاوت بین آن دو در مقام مقایسه است. وقتىمىخواهیم زن و مرد را با هم مقایسه كنیم، تفاوت بین آن دو وجود دارد.
این تفاوت لازم و ضرورى است. اگر تفاوتها نبود، در آفرینش هر دو نقص وجود داشت.
اسلام میان زن و مرد، برابرى ارزش هاى انسانى را بنیان نهاده، ولى از لحاظ وظایفاختصاصی، اسلام براى زن نقش خاصى را قایل است كه با سرشت و طبیعت او سازگار است.
این تكالیف است كه زن و مرد به سبب آن از هم جدا شدهاند و به معناى تساوى و توازن حقوق و تكالیف زن و مرد است، ولى مشابهت نیست، یعنی هنگامی که حقوق متناسب با مسئولیتها و وظایف و کارکردها تقسیم شود، تساوی است، اما اگر بدون در نظر گرفتنشرایط و مسئولیتها تقسیم گردد، مشابهت هست، اما عادلانه و مساوی نیست.
در بینش اسلامی، خلقت جهان هدفمند، حكیمانه و بر اساس لطف خداوند است. بنابراین، تفاوت هاى طبیعى میان دو جنس، معنا دار و حكیمانه است.
خدا به دلیل طبیعتِ متفاوت زن و مرد، احكام متناسبى وضع كرده است. چه بسا در روابط اجتماعی، برخى امور براى مردان و برخى دیگر براى زنان ارزشمند باشد، چنانكه تأمین مخارج اقتصادى خانواده از وظایف ارزشمند مرد و تنظیم اقتصاد و مصرف خانواده از ارزشهایى به حساب مى آید كه زنان در آن نقش محورى ایفا مى كنند. پس اگر برخى مناصب اجتماعی، مردانه به حساب آید، نمایانگر نگرش فروترى نسبت به زنان نیست، بلكه نمایانگر نوعى تقسیم وظایف براى دسترسى بهتر زن و مرد به كمال است.
در مجموع، آنچه كه اسلام براى زن و مرد در نظر گرفته، موجب تكامل و رستگارى آنها خواهد بود و بر اساس ویژگى هاى فیزیكى و طبیعى آنها مى باشد كه در سرشت و ماهیت انسانى تفاوتى با هم ندارند.
بی انصافی است كه سوء استفادههای ناجوانمردانه (كه ازقوانین صورت گرفته و در تمام نظامها این امر ممكن است، چون قانون برای همه است) را به حساب نظام اسلام و قانون آن بگذاریم، زیرا جامعه بانوان شكایت از این دارند كه با ایشان طبق قوانین و مقرراتاسلامی رفتار نمی شود، نه آن كه قوانین خللی داشته باشد، بلكه آن گونه كه شایستهجامعه اسلامی است، قوانین و مقررات اسلامی به طور صحیح در محاكم قضایی به كار گرفته نمی شود.
در نظام تكلیف و برنامه تكامل انسانى، هیچ تفاوتى بین زن و مرد وجود ندارد و تساوى كامل برقرار است. آیات زیر موید مسئله فوق می باشد: «هر كه از زن و مرد مؤمن كارى شایسته كند، به بهشت وارد مىشود و ذرهاى به او ستم نمىشود».(2) در آیه دیگر میفرماید: «خداوند برای كلیه زنان و مردان مسلمان، مغفرت و پاداش بزرگ مهیا ساخته است».(3)
هم چنین است آیات فراوان دیگر مانند: آل عمران، آیه 195- النحل، آیه 97- غافر، آیه 40- حجرات، آیه13.
اما در مورد تفاوت دیه زن و مرد میتوان گفت:
دیه در اسلام بر معیار ارزش معنوى مقتول نیست، بلكه مربوط به جسم انسان است. دیه یك انسان بى سواد با دیه یك انسان دانشمند و دیه یك مرد با تقوا و با ایمان ، با دیه یك مرد بى تقوا به یک اندازه است. بنابر این جهات معنوى از قبیل علم، تقوا و… تأثیرى در مقدار و كم و زیادى دیه ندارد.
حال باید دید چرا دیه زن نصف دیه مرد است؟
در قرآن آیهاى تصریح ندارد كه دیه زن نصف دیه مرد است، ولى درباره قصاص فرموده: «الانثى بالانثى؛(4) زن در مقابل زن قصاص مىشود». این آیه دلالتى بر دیه ندارد.
اما فرقى بین زن و مرد در قصاص از این آیه و آیه «ان النفس بالنفس»(5) استفاده مىشود كه بحث مفصل دارد. امام صادق(ع) فرمود: «دیة المرأة نصف دیة الرجل؛(6) دیه زن نصف دیه مرد است.
»در روایات اهل سنت نیز آمده است: «دیة المرأة على النصف من دیة الرجل؛(7) دیه زن نصف مقدار دیه مرد است»
حكم دیه در اسلام با توجه به تفاوت بین زن و مرد تدوین شده، تفاوت نه بر منزلت مرد مىافزاید و نه از مقام زن مىكاهد.(8) تفاوت مرد و زن به خلقت آنان و نقشی که هر یک در نظام خانواده دارند ، بر مىگردد .
خلقت مرد از جهاتى متفاوت از خلقت زن است.
مرد از توانمندى جسمى و روحى ویژهاى برخوردار است، بر خلاف زن كه جنبه عاطفه و احساس او غلبه دارد. بر این اساس وظائف سختترى بر مردان تحمیل شده است، از قبیل كار و تلاش براى تأمین غذا و پوشاك و مسكن و سائر لوازم زندگى، ایجاد امنیت و نگهدارى خانه و خانواده و دفاع از آنان در برابر تهاجم بیگانگان كه همه وظائف سختى است كه بر اساس توانایىهاى مرد بر دوش او سنگینى مىكند. هم چنین وظیفه تأمین معاش خانواده نیز بر عهده او نهاده شده است. زن نیز بر اساس توانایى وجودى خود وظائف متناسب دارد.
آیه «الرجال قوّامون على النساء بما فضل اللَّه بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم؛(9) مردان بر زنان حاكماند، به جهت فضیلتى كه خداوند به آنان داده و به جهت خرجهایى كه بر گردن آنان نهاده شده است» ناظر به تفاوت خلقت مرد و زن دارد و مسئولیت سرپرستی و تأمین معاشی است که مردان بر عهده دارند. وضع قوانین همیشه جنبه عامّ و كلّى دارد، چون مردان غالبا چنیناند و زنان غالباً چنان هستند، این احكام قرار داده شده است.
وظائف مرد به گونهاى جدا از وظائف زن مىباشد و باعث شده است كه وظیفة اقتصادی او در خانواده و در نتیجه ارزش اقتصادی او بیشتر از زن باشد، نه ارزش انسانى، زیرا ارزش انسانى مرد با ارزش انسانى و معنوى زن یکسان است و برای ارزش انسانی، قیمت و بها تعیین نمیشود.
بنابر این از جهات معنوى و توانایى رسیدن به كمالات اخلاقى، هر دو مساوىاند و در دیه جهات معنوى و كمالات قاتل و مقتول تأثیرى ندارد، بلكه دیه، ارزش اقتصادی مقتول است. اگر مقتول مرد باشد، دیه او بیشتر است، به جهت توانایىها و وظائف سنگینى كه بر عهده او بوده و بر اثر قتل به جا مانده است. اگر مقتول زن باشد، دیه او كمتر است، زیرا آن مسئولیت ها را بر عهده نداشته است. این تفاوت است، نه تبعیض. بین تفاوت و تبعیض بسیار فرق است.
از طرف دیگر دو برابر بودن دیه مرد به این معنا است كه تمام افراد خانواده كه خرج و نفقه آنان بر مرد واجب است، از سرمایه مرد استفاده میبرند، بنابراین دیه صرف امور خانواده میشود كه بخشی از خانواده زنان هستند. به خصوص اگر توجه داشته باشیم كه در برخی از موارد كه منجر به مرگ میشود، مردی در خانواده نیست تا بیشتر بودن دیه به او برسد، بلكه باز به دیگر افراد خانواده و از جمله زن او میرسد.
شهادت بانوان
1ـ شهادت و گواهی دادن در دادگاه یک حق نیست که از زنان سلب شده باشد، بلکه یک تکلیف است و کتمان آن حرام است: «و لا تکتموا الشهاده و من یکتمها فانه آثم قلبه؛(10) و به حکم «ولا یأب الشهداء اذا ما دعوا»؛(11) اگر کسی از ادای شهادت، خودداری ورزد، دادگاه میتواند او را «جلب» نماید. كاملا روشن است نهی از کتمان شهادت و حتی جرم و گناه بودن آن در جایی معنا دارد كه مسئولیت باشد، نه حق.
2ـ قانونگذاری یک بحث ارزشی نیست بلکه تنظیم روابط است که یکی از اصول مسلّم آن تقسیم وظایف با توجه به توانها و ظرفیتها و نیز واقعیتهای اجتماعی است.
با توجه به نكات فوق میگوئیم:
در بسیاری از حقوق و جزائیات، مكانیسم اخلاقی زن و مرد با هم متفاوت است. روحیات واخلاق زن و مرد با هم یكسان نیست. توقعی كه خداوند از زن دارد با توقعی كه از مرد دارد یكی نیست. خداوند زن را برای امری خلق كرده و مرد را برای هدف دیگری آفریده است. این دو گرچه از یك جنساند امّا با هم مساوی نیستند.
شهادت و اطلاع رسانی به قاضی، ربطی به ماهیت مرد و زن و خلقت آن دو ندارد. در بعضی موارد كه شهادت مربوط به زنان باشد(مانند امور خاص زنانه) اصلاً شهادت مردان مورد قبول نیست، چون مرد در آن موارد نمیتواند شاهد باشد. در وقایع و رخدادهای كوچه و بازار، مردان بیشتر از زنان حضور دارند. مردان به خاطر كار و تلاش و به دست آوردن زاد و توشه و گذران زندگی، با رخدادها و وقایع اجتماعی بیشتر مأنوس اند و اگر واقعهای و حادثه ای رخ داد، بیشتر و بهتر در معرض اطلاع اند. مردان چون بیشتر شاهد و ناظر وقایع می باشند، بهتر میتوان از آنان شهادت را پذیرفت.
در در گیری ها معمولاً زنان حضور ندارند یا اگر حضور داشته باشند خود را كنار میكشند یا مردان آنان را به عقب میرانند.
از طرفی بر اساس نظر روانشناسان، زنان ازروحیه لطیف تر برخوردارند و احساسیتر و زود باور هستند؛ بنابراین سریعتر مطالبی را قبول میكنند و زودتر تحت تاثیر قرار میگیرند و بر همین اساس شهادت میدهند.
همچنین بر اساس مسئولیت بودن شهادت، اگر شهادت برخی در دادگاه پذیرفته نمیشود، یا کمتر پذیرفته میشود، گویای سهلتر بودن تکلیف و مسئولیت است، نه تضییع حقوق.
اسلام در برخی امور مردان را از تكلیف شهادت معاف دانسته و آن را در انحصار زنان قرار داده، امّا در برخی امور زنان را از آن معاف دانسته و آن را در انحصار مردان در آورده، در برخیامور شهادت دو زن را برابر با یك مرد قرار داده است.
بنا بر این در اسلام، شهادت زن همچون شهادت مرد، به عنوان یك اصل، پذیرفته شده است؛ اگر چه در برخى موارد میزان اثبات شهادت مرد و زن متفاوت است. گاه فقط گواهى و شهادت زن پذیرفته شده و گاه فقط گواهى مرد. در بسیارى موارد نیز شهادت هر دو، یا به طور مستقل یا به هم آمیخته قبول مىشود.
اگر قبول شهادت مرد و عدم قبول آن از زن در برخى موارد، دلیل بر نقصان و تبعیض باشد، آن طرف قضیه هم باید صادق باشد كه در مواردى اصلاً شهادت مرد چیزى را اثبات نمىكند و شهادت زن است كه ارزشمند شمرده شده است، (اثبات ولادت، اثبات باكره بودن، اثبات عیبهاى زنانگى در موارد مورد اختلاف و ادّعا و.. از همان موارد است). در حالى كه هیچ كدام دلیل فضیلت و نقصان نیست؛ بلكه براى بیان حقایق و روشن شدن آنها و احقاق حقوق دو طرف دعوا در دادگاه است و هرچه که بتواند این حقوق را بهتر حاصل کند ، همان مقدم است.
پس مىتوانیم با مطالعة همه جانبه و پیوسته در متون اسلامى، به اسرار و حكمتهاى احكام پى ببریم و شبهات را از ذهن خود بزداییم.
از نظر اصول جرمشناسى و دادرسى كیفرى،(12) و روانشناختى، اظهار آگاهى از هر واقعه و بیان شكل و خصوصیات هر رویداد مورد مشاهده، به حسب آن كه شاهد زن باشد یا مرد،عاطفى باشد یا غیر آن، طفل باشد یا بزرگسال، با طرفهاى قضیه نسبت فامیلى داشتهباشد یا نه و… اختلاف زیادى پیدا مىكند.
تجربه نشان داده كه شهادت اشخاص احساسى و عاطفى – كه نیروى تخیلى قوىتر دارند و نیروى تخیل آنان ناخودآگاه در اصل واقعه و نقل آن تأثیر میگذارد – از دقت و صحت كمترى برخوردار است. زن نیز از آن حیث كه بعد عاطفى و احساسىاش غلبه دارد، طبیعى است كه باید شهادتش دربرخی امور که اهمیت ویژه دارد (مثل قتل و زنا…) همراه با تأیید بیشترى باشد.
گذشته از این همان گونه که بیان کردیم شهادت به عنوان حقى از حقوق نیست تا گفته شود، چرا در برخى موارد این حق از زنها دریغ شده و یا تبعیض ایجاد شده است ؛ بلکه تکلیفى است بر عهده شاهد و کسى که تحمل شهادت مىکند، نمىتواند آن را کتمان نماید. و کتمان آن گناه است ؛ بلکه این حق مربوط به کسانی است که به نفع یا ضرر آنها شهادت داده می شود و طبعا باید حق آنها رعایت شود ؛ پس معلوم مىشود در مواردى که شهادت زن پذیرفته نیست، او معاف از تکلیف بوده و در نتیجه وظیفهاش نسبت به مرد، سبکتر است، (13)
برابرى شهادت دو زن با شهادت یك مرد در امورى مانند قتل و زنا كاملاً متناسب با روانشناسى زن مىباشد، زیرا:
(1) زن نسبت به مرد بسیار با حیاتر است و به خاطر حیایى كه دارد، در برخورد با صحنههایى چون زنا معمولاً رو برمىگرداند و خیره نمىشود، برخلاف مرد كه حساسیت و تجسس در او تحریك مىشود. شیوه مواجهه زن با چنین منظرههایى نقصى براى او نیست، ولی به طور طبیعى امكان اشتباه در تشخیص افراد و چگونگى مسأله در او بیشتر است و افزون شدن تعداد شاهد از احتمال خطا مىكاهد.
(2) زن عاطفىتر از مرد است و این براى او نه تنها نقص نیست، كه كمال او در آن است، لیكن این ویژگى (كه در جاى خود ضرورت دارد) آثار وضعى خاصى نیز دارد كه باید نسبت به آن هوشیار بود.
اما در مورد تفاوت ارث زن ومرد باید توجه داشته باشید:
اولا نصف شدن ارث زنان به معنای ناقص یا نصف بودن شخصیت و ارزش زنان نیست. در دین مبین اسلام شخصیت انسانی زن برابر با مردان بوده، در رسیدن به درجات كمال انسانی، هیچ تفاوتی بین این دوجنس قرار داده نشده، آیات قرآن و احكام اسلام بهخوبی گویای آن است.
قانون ارث موضوع مالی و اقتصادی است كه در اسلام بر پایه عدالت اجتماعی بنیان نهاده شده، در آن مسئولیتهای اجتماعی و خانوادگی زن و مرد رعایت شده است. اگر از درون نظام حقوق اسلام به ارث نگاه شود، سهم زنان كه هیچ مسئولیت اقتصادی بر دوش ندارند، كاملا منصفانه و ضامن كرامت و عزت نفس زن مسلمان است.
اسلام در زمینه ارث، انقلاب به وجود آورد و تمام قوانین ظالمانة دوران جاهلیت منسوخ نمود.
اسلام، احكام ارث را بر اساس جنسیت مرد یا زن بودن وضع نكرده، بلكه براساس مسؤلیت مالی و موقعیتی است كه این دو در خانواده دارند. در پاره ای از موارد زن بیش از مرد سهم میبرد، بنابراین سهم ارث متناسب با نظر كلی اسلام نسبت به خانواده، تقسیم وظایف و مسؤلیتها سازگار و عادلانه است.
در بحث ارث زنان سه فرض مطرح است كه معمولا یك فرض آن ذكر میشود و از دو فرض دیگر غفلت میشود:
(1)در مواردی زن و مرد همتا و مساوی ارث میبرند، مانند صورتی كه میت (فرزند) پدر و مادر داشته باشد كه هر كدام به طور یكسان یك ششم ارث میبرند و سهم پدر به عنوان مرد بودن بیش از سهم مادر نیست.
(2)در مواردی زن كمتر از مرد ارث میبرد، مانند دختر كه كمتر از پسر ارث میبرد.
(3)در مواردی سهم زن بیش از سهم مرد میباشد، مانند موردی كه میت غیر از پدر و دختر، وارث دیگری نداشته باشد كه در این جا پدر یك ششم میبرد و دختر بیش از آن. نیز مانند موردی كه میت دارای نوه باشد و فرزندان او در زمان حیات وی مرده باشند كه در این جا نوه پسری سهم پسر را میبرد و نوه دختری سهم دختر را، یعنی اگر نوه پسری دختر باشد و نوه دختری پسر باشد، دختر دو برابر پسر ارث میبرد.(14)
امام رضا (ع) فرمود: «زن وقتی كه شوهر كرد، مالی به عنوان مهر میگیرد و هزینه زندگی وی بر عهده مرد است و مرد باید نفقه و سایر مخارج زن را بدهد، ولی بر عهده زن چیزی نیست، از این جهت حق مرد بیشتر است».(15)
امام صادق (ع) فرمود: «علتش این است كه اسلام سربازی را بر زن واجب نكرده، و مهر و نفقه را بر مرد لازم شمرده است. از جرائم اشتباهی كه خویشاوندان مجرم باید دیه بپردازند، زن از پرداخت دیه و شركت با دیگران معاف است».(16)
با توجه به این دو روایت و با نگاه به احكام دیگر اسلام در می یابیم كه نصف شدن ارثزن نسبت به مردان در برخی موارد با توجه به مسئولیتهای اقتصادی آنان در خانواده و جامعه مانند پرداخت نفقه ، مهریه ، دیه عاقله ، شركت در جهاد و پرداخت حقوق واجب اجتماعی كه بر عهده مردان نهاده شده ، تنظیم شده است و دین اسلام برای ایجاد تعادل میان مسئولیت و حق، این احكام را وضع نموده است.طبیعی است كه دین اسلام وقتی مسئولیت مالی بیشتری را بر دوش مردان قرار داده حق بیشتری را نیز در ارث قرار داده تا بین مسئولیت و حق تعادل بر قرار شود. و چون به موضوع مهریه و نفقه توجه شود بخشی از این حقوق (اموال مردان) به زنان برگشت مینماید. بنابراین اگر چه در زمان كنونی، زنان نیز غالبا شغل و درآمد دارند و خرج خانه هم کمک می کنند، اما در احكام دین اسلام، در آمدهای زنان اختصاص به خودشان دارند و هیچ تكلیفی در مخارج خانه بر عهده آنان نیست و آنها میتوانند اموال خود را اصلا خرج خانواده نكنند، ولی بر مردان واجب است كه خرج خانواده را بپردازند. هم چنین بر مردان واجب است که مهر را بدهند و اینکه زنان مطالبه کنند یا نه مربوط به خودشان است و در هر حال این بهعنوان یک حق برایشان محفوظ است.
گذشته از این كه احكام ارث به لحاظ مصلحتهای اجتماعی وضع شده و در مواردی كه مصلحت اقتضا كند یا شخص تمایل داشته باشد كه بازماندگانش به یك اندازه از اموال او بهره برند، میتواند از حق وصیت خود برای تقسیم سهام و برابری آن استفاده كند.
پینوشتها:
.1 شهید مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، مجموعه آثار، ج 19، ص 175؛ مجموعه مقالات هم اندیشى مسایل و مشكلات زنان، ج1، ص 202.
.2 نساء(4) آیه 124.
.3 احزاب(33) آیه 35.
4 .بقره (2) آیه 178.
.5 مائده (5) آیه 45.
.6 وسائل الشیعه، ج 19، ص 151.
.7 كنز العمال، ج 15، ص 57.
8 .زن در آیینه جلال و جمال، آیت اللَّه جوادى آملى، ص 355.
.9 نساء (4) آیه 34.
10 .بقره(2) آیه 283.
.11 همان، آیه 282.
.12 جلالالدین مدنى، آیین دادرسى مدنى، گنج دانش، چ سوم تهران، ج 2، ص 486.
13 .خسروشاهی ،قدرت الله و مصطفی دانش پژوه ،فلسفه حقوق ، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ، ج3 ، 1378 قمری
.14زن در آینه جمال و جلال، ص 346 14.
.15 حر عاملی، وسائل الشیعه، ج17، ص 437.
.16 علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج4، ص 360
منبع:http://womengov.ir/Articles/View/tabid/493/ArticleId/181/language/fa-IR/.aspx