بررسی ازدواج مسلمانان با اهل کتاب از منظر قرآن کریم
منابع مقاله:
چکیده
اسلام برای پیروان ادیان دیگر احترام زیادی قایل است. با این وجود، عواطف اجتماعی و ارتباط صمیمانه را بر محور ایمان، تقوا و بر اساس دین الهی محدود می کند و در آیات بسیاری، مسلمانان را از برقراری چنین ارتباطی نزدیک منع می کند و آن ها را از اینکه در روابط خود، دوستی و سرپرستی غیرمسلمانان را بپذیرند، سخت بر حذر می دارد.
با توجه به اینکه اقدامات پیشگیرانه و احتیاطی، منطقی ترین روش برای جلوگیری از نفوذ انحرافات فکری، عقیدتی و اخلاقی بیگانه است، اعمال محدودیت از سوی اسلام نسبت به مسئله ازدواج مسلمان با اهل کتاب بر همین اساس قابل تفسیر است.
مقدّمه
قرآن کریم در کنار سنّت و سیره معصومان علیهم السلام ، انسان را در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی به سوی کمال و رستگاری رهنمون است؛ بر ماست که در حد امکان از معارف زلال آن بهره گیریم.
از صدر اسلام تاکنون، زندگانی مسلمانان و حیات جامعه اسلامی به شکل های گوناگون با گروه ها و مذاهب دیگر پیوند داشته و تأثیر متقابل میان آن ها وجود داشته است. اسلام به لحاظ برخورداری از سعه صدر لازم و احترام به حقوق انسان ها و مقام انسانیت، ارزش های انسانی و معنوی را تنها ملاک برقراری روابط سالم بین پیروان خود و دیگر ادیان قرار داده و بر این اساس، قومیت، زبان، رنگ، نژاد و منافع گروهی را در ایجاد روابط دخیل نمی داند.
در طول تاریخ، مسلمانان در روابط خود با اهل کتاب، با تکیه بر معارف قرآن کریم و پای بندی به دستورات حیاتبخش آن، به حدّی حقوق اهل کتاب را مراعات نموده اند که دانشمندان و نویسندگان منصف اهل کتاب را به تمجید و تکریم مسلمانان وادار نموده اند.
بنابراین، با توجه به اینکه شناسایی دستورات و احکام اسلامی در زمینه این برخوردها و تنش ها، بخصوص میان مسلمانان و اهل کتاب در جهان معاصر، بسیار راهگشا و کارساز است، سعی شده تا با تکیه بر معارف قرآن کریم، به گوشه ای از این معارف و دستورات دست یافته، درباره ازدواج مسلمان و کتابی کنکاشی کرده باشیم .
احترام اسلام به اهل کتاب
قرآن کریم در میان غیر مسلمانان، هیچ گونه شرافتی برای مشرکان قایل نشده است.(2) اما با دقت در آیات قرآن و سیره معصومان علیهم السلام ، درمی یابیم که اهل کتاب دارای احترام بوده اند و این احترام به خاطر انسانیت بوده است.(3)
قرآن کریم به دلیل اهمیت دادن به زندگی مسالمت آمیز، که برای رسیدن مسلمانان به اهداف عالی داشتن چنین محیطی الزامی است، جزئیات روابط میان مسلمانان و غیرمسلمانان را مورد بحث و بررسی قرار داده و از اینکه درباره روابط اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی و قضایی، در آیات و روایات، احکام و دستورهایی صادر شده، به اهمیت این موضوع در دین مبین اسلام پی می بریم.
از میان انواع روابط، رابطه اجتماعی می تواند مهم ترین نقش را در تأمین منافع مادی و معنوی یک جامعه داشته باشد که به تناسب تأثیرهای گوناگون، ممکن است نقش آن مثبت و یا منفی باشد. به چند نوع تقسیم در این رابطه اشاره می شود:
1. برقراری روابط و همزیستی مسالمت آمیز، تأمین کننده مصالح مادی و معنوی باشد؛ و این در صورتی است که بین آحاد جامعه وحدت دینی برقرار باشد(4) که در روابط با اهل کتاب، چنین وحدتی برقرار نیست.
2. دو جامعه یا دو گروه در یک جامعه که در ارتباط آنان، مصالح مادی و معنوی یکی از دو طرف تهدید شود (روابط بین کشورهای استعمارگر و استعمارشده)؛ با این رابطه، که دارای ارزش منفی است، باید مبارزه کرد.(5)
3. ایجاد رابطه با جامعه ای که نه مصلحت معنوی داشته باشد و نه زیان معنوی، بلکه تنها نفع مادی همچون تبادل اطلاعات و فناوری داشته باشد؛ مثل دو کشوری که یکی مسلمان و دیگری غیر مسلمان است و کشور غیر مسلمان در صدد آسیب رساندن به کشور مسلمان نیست، یا اقلّیت های دینی ساکن در جامعه اسلامی که در صدد اخلال در نظم و امنیت آن نیستند.(6)
4. برقرار کردن ارتباط با جامعه دیگر از نظر مادی مفید باشد، اما از نظر معنوی زیان بار باشد؛ چون مصالح معنوی بر مصالح مادی مقدّم است، در این صورت قطع رابطه ضروری است، گرچه لازمه آن از دست دادن منافع مادی باشد،(7) مگر در بعضی موارد استثنایی که قطع رابطه نیز علاوه بر خسارت های مادی، خسارت های معنوی برای اسلام و مسلمانان داشته باشد.(8)
قرآن کریم عواطف اجتماعی را بر محور ایمان، تقوا و بر اساس دین الهی محدود کرده، اجازه تجاوز از این حدود را نمی دهد و با عواطف و دوستی هایی که از چهارچوب و ملاک تعیین شده تجاوز کند، برخوردی شدید و تند نموده، در آیات بسیاری، مسلمانان را از برقراری ارتباط نزدیک و همبستگی منع می کند(9) و به همه مسلمانان هشدار می دهد که عزّت خود را در همه شئون زندگی، اعم از اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و مانند آن در دوستی با دشمنان اسلام نجویند، بلکه تکیه گاه خود را ذات پاک خداوندی قرار دهند که سرچشمه همه عزّت هاست،(10) و غیر خدا از دشمنان اسلام عزّتی ندارند که به کسی ببخشند.(11)
افراد با ایمان نباید غیر مؤمنان (کافران) را به عنوان دوست و ولی و حامی خود انتخاب کنند و هر کس چنین کند، رابطه خود را بکلی از پروردگارش گسسته است.
باید توجه داشت که حساسیت این امر در مسئله ازدواج، به علت تأثیرپذیری بیشتر و ولایت مرد بر زن اگر مرد مسلمان نباشد مضاعف می شود.
البته این مسئله با اصل بشردوستی و رحمت برای بشر بودن منافاتی ندارد؛ چرا که لازمه بشردوستی این است که انسان به سرنوشت و صلاح و سعادت واقعی همه انسان ها علاقه مند باشد. به همین دلیل، هر مسلمانی علاقه مند است همه انسان های دیگر، مسلمان باشند و هدایت یابند، اما وقتی این توفیق حاصل نشد، دیگران را که چنین توفیقی یافته اند نباید اجازه داد مرزها در هم بریزند و هر نوع فعل و انفعالی صورت گیرد، بلکه مرزهای آزادی را باید بازشناخت و در محدوده آن ها عمل کرد و تا آنجا که ممکن است، باید اغماض مبنای سیاست ارتباطی باشد.
مسلمانان در طول تاریخ، با استفاده از شیوه رفتاری مورد تأکید اسلام، همچنان این افتخار را برای اسلام حفظ کرده اند، که در برخورد با اهل کتاب، نهایت تساهل و تسامح را رعایت نموده، در مواردی عملاً ایشان را به سوی پذیرش دین اسلام جذب کرده، موجبات تحسین عده ای از ایشان را برانگیخته اند.
برای نمونه، پروفسور توماس آرنولد در مورد تغییر کیش مسیحیان «بنی غسان»، که در کناره های فرات زندگی می کردند و در جنگ قادسیه (سال 14 ه) مسلمان شدند، می نویسد: «فشار و تحمیل عامل تعیینگر در تغییر کیش آن ها به اسلام نبود، بلکه روابط صمیمی بین مسیحیان و عرب ها علت اساسی بود. محمّد صلی الله علیه و آله وسلم خودش قبلاً با بسیاری از قبایل مسیحی پیمان بست و به آن ها قول داد که جان و مال مسیحیان را حفظ کند و آن ها را برای انجام آزادانه اعمال مذهبی خویش آزاد بگذارد و نیز به روحانیان مسیحی این ضمانت را داد که از حقوق و اقتدار سابق خویش بهره مند باشند.»(12)
یکی از برجسته ترین ویژگی ها و امتیازات جامعه اسلامی این است که مسلمانان از کمک و نیکی به غیر هم کیشان خود دریغ نمی کنند، تا آنجا که غیر مسلمانان خود به این امر اعتراف کرده، آن را می ستایند.(13)
ژوزف فان اس می گوید: «گرچه مسیحیان یا یهودیان بیرون از حوزه کشور اسلامی دشمن محسوب می شدند، اما کسانی که در داخل کشور اسلامی زندگی می کردند، برخوردار از حقوقی تعریف شده بودند و با آنان به تسامح و تساهل رفتار می شد. آنان ملزم نبودند در محله های جداگانه زندگی کنند، حتی با مسلمانان هم غذا می شدند و به میهمانی های آن ها دعوت می شدند. از این حیث، اسلام نسبت به یهودیت از سعه صدر زیادی برخوردار است.»(14)
نُرمَن دانیل نیز در مقاله ای با عنوان «وضعیت کنونی روابط مسیحیان و مسلمانان»، در ابتدا از طرز تلقّی های انتقادی مسیحیان در قرون گذشته نسبت به مسلمانان و از پیدایش نوعی گرایش به لزوم تساهل و تسامح در روابط با مسلمانان سخن می گوید که در بعضی موارد، مستند به تساهل و همزیستی مسالمت آمیز مسلمانان با مسیحیان در امپراتوری عثمانی است و می افزاید: «از همه مهم تر، تصمیم شورای واتیکان دوم مبنی بر به رسمیت شناختن سهیم بودن مسلمانان در برخورداری از دین ابراهیمی و اعتقاد آنان همچون مسیحیان به پرستش خدای یکتای مهربان و اعتقاد به روز جزا می باشد» و در نهایت، توصیه می کند که «ما مسیحیان باید نوعی همدلی با مسلمانان را در اعتقاد آنان به تقدیس محمّد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پذیرا باشیم.»(15)
اصول حاکم بر روابط اجتماعی میان مسلمان و کتابی
قرآن کریم در مسئله مربوط به روابط با اهل کتاب، ضوابطی تعیین کرده است و مسلمانان موظّفند آن ها را رعایت کنند و اساس روابط خود را بر آن مبنا تنظیم نمایند. آشنایی با ضوابط کلی حاکم بر روابط، که می توان از آیات کریمه به دست آورد، در نتیجه گیری نهایی این بحث مفید می باشد.
1. عدالت
یکی از اصولی که در قرآن کریم بسیار مورد تأکید و اهتمام قرارگرفته(16) و اهمیت آن به حدّی است که از اصول اعتقادی امامیه شمرده شده، مسئله «عدل» است و این عقیده در فرد فرد مسلمانان و جوامع اسلامی اثر می گذارد و وقتی به مرحله اجرا درآید، می تواند مسلمانان را به سوی مدیریت صحیح در کارها و برافراشتن پرچم عدل و داد، نه تنها در کشورهای اسلامی، بلکه در کل جهان سوق دهد.
اهمیت این موضوع به حدّی است که هیچ چیز نمی تواند مانع آن گردد؛ دوستی ها و دشمنی ها، قرابت و خویشاوندی، یا دوری و نزدیکی نمی توانند در آن اثر داشته باشند و هرگونه انحراف از آن متابعت از هوای نفس است.(17) در آیات قرآن، به صراحت از ستم روا داشتن به دشمن، چه دشمن شخصی باشد و چه دینی، نهی شده است. با این دیدگاه، حتی به مشرک نمی توان ستم کرد، چه رسد به اقلّیت های دینی.(18) گستره اجرای عدالت تا جایی است که حقوق اقلّیت های دینی را نیز در بر می گیرد.(19)
در روایات نیز ائمّه اطهار علیهم السلام تأکید بسیاری بر این مطلب نموده اند.(20) نمونه عینی تحقق عدالت، داستانی است از دوران امارت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام ، زمانی که توسط یاغیان طرفدار معاویه، از پای زن یهودی خلخالی به عُنف کشیده شد، حضرت فرمود: «… در این صورت، چنانچه مسلمانی از اندوه و تأسف بمیرد، بر او ملامت نیست، بلکه نزد من به مردن سزاوارتر است.»(21)
آنچه در برنامه های اجتماعی، سیاسی، نظامی و اقتصادی جامعه اسلامی باید به عنوان زیر بنا و اصل اساسی در روابط متقابل بین مسلمانان و اهل کتاب حاکم باشد، عدالت است؛ چرا که یک جامعه پیشرو، سربلند و قوی، جامعه ای است که روی پای خود بایستد و پیوند و ارتباطش با دیگران، پیوندی بر اساس رعایت عدالت و منافع متقابل باشد؛ همان گونه که قرآن می فرماید: «لاتَظلِمون و لاتُظلَمون.»(بقره: 279)(22)
هرگاه حکومت ها از این اصل اساسی غفلت کرده یا به آن پشت پا زده اند، باعث تباهی خود و دیگران شده اند، و هرگاه به این اصل پای بند بوده اند، از عزّت و سربلندی برخوردار بوده اند.
تاریخ شاهد است که یهودیان در سرزمین های اسلامی زندگی خوبی داشتند. این در حالی بود که یهودیان مقیم کشورهای اروپایی مجبور بودند در اماکن خاصی به نام «گتو»(23) با ذلت تمام زندگی کنند.(24) تاریخ نگاران یهودی و مسیحی رفتار انسانی مسلمانان با اقلّیت های دینی را به ثبت رسانده اند.(25)
2. نفی سبیل (حفظ سیادت اسلام)
حفظ سیادت اسلام و جامعه اسلامی از جمله وظایف عمومی است که نقض آن از حدود اختیارات مسلمانان خارج بوده و بر اساس «قاعده نفی سبیل» حتی تعهدات بین المللی نیز نمی توانند ناقض آن باشند. این اصل کلی تحت عنوان «أَلإِسْلامُ یَعْلُو وَ لا یُعْلی عَلَیْهِ»،(26) به صورت یک قاعده حقوقی(27) در فروع و موارد گوناگون حقوق اسلامی استفاده می شود.
بنابراین، دادن هر نوع امتیاز سیاسی، اقتصادی، نظامی، قضایی و اجتماعی به غیرمسلمانان، که به سیادت اسلام و جامعه مسلمانان لطمه وارد آورد، بی ارزش و بی اعتبار خواهد بود.
قرآن کریم در این زمینه می فرماید:«وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبِیْلاً.»(نساء: 141)(28)
از سوی دیگر، به مسلمانان هشدار می دهد: «یا ایّها الَّذِینَ امَنُواْ لا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ مَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الاَیاتِ إِنْ کُنتُمْ تَعْقِلُونَ.»(آل عمران: 118)(29)
وقتی دوست گرفتن افراد غیر مسلمان این چنین نتایج ناگوار به بار آورد و فرصتی به آنان دهد که در تباه نمودن کارها و افساد امور بکوشند و توطئه های خصمانه به راه اندازند، نتایج و آثار سیادت و تسلّط آنان بر مسلمانان و تصدّی مقامات دولتی و سیاسی و نظامی و اقتصادی از طرف غیرمسلمانان چگونه خواهد بود؟(30) توجه به این نکته نیز ضروری است که ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان، با توجه به تسلّطی که مرد بر خانواده دارد، به نحوی مسئله سیادت غیر مسلمان بر مسلمان را به دنبال خواهد داشت.
3. تعادل در روابط و حفظ احترام متقابل
اصل «اعتماد متقابل» پشتوانه فعالیت های هماهنگ اجتماعی و همکاری در سطح وسیع می باشد. همین معنا در روابط بین المللی و در سطح جهانی نیز صادق است.
یکی از مصادیق بارز و تعیین کننده به عنوان ضامن اجرای این اصل، وفای به عهد و پیمان می باشد؛ چرا که وفاداری به عهد و پیمان، تأکیدی بر حفظ این همبستگی و اعتماد متقابل است و اگر عهد و پیمان ها شکسته شوند، دیگر اثری از این سرمایه بزرگ (اعتماد عمومی) باقی نخواهد ماند، و این مطلب، هم در داخل جامعه اسلامی در روابط با اقلّیت ها، و هم در سطح جهانی در ایجاد روابط با کشورهای غیراسلامی صادق است.
به همین دلیل، در آیات قرآن و احادیث اسلامی، به طور گسترده بر مسئله وفای به عهد و ایستادگی در برابر سوگندها تأکید شده است، و شکستن آن از گناهان کبیره محسوب می شود.(31)
ازدواج اقلّیت ها با مسلمانان
الف. ازدواج با زن مسلمان
از مسائلی که قرآن کریم در بحث روابط اجتماعی مسلمانان با اهل کتاب به آن پرداخته، مسئله ازدواج با اهل کتاب است.
ازدواج یکی از سنن آفرینش انسان و از خواسته های طبیعی و غریزی بشر می باشد و اسلام این واقعیت را برای اقلّیت های دینی متعهد به عنوان یک حق مشروع مسلّم، غیرقابل نقض تلقّی نموده است. از نظر حقوقی هم ازدواج هایی را که در میان مردان و زنان اقلّیت ها طبق مقررات متبوع صورت می گیرند قانونی و رسمی می شمارد، ولی در عین حال، در قانون ازدواج مسلمانان این حق و آزادی در چهارچوب افراد هم کیش محدود شده و به زنان مسلمان اجازه داده نشده است با مردان غیر مسلمان ازدواج نمایند.
اسلام برای آنکه ازدواج یک پیوند معنوی اصیل باشد و محیط زندگی مشترک زناشویی با هماهنگی فکری و روح تعاون و مسالمت و صفای معنوی همراه گردد، شرط کفو و برابر بودن زن و مرد را در تحقق ازدواج حقیقی، ضروری و غیر قابل اجتناب می شمارد.
اسلام کفو بودن زوجین و برابری آن دو را با مقیاس های مادی و صوری قابل سنجش نمی داند و به همین علت، ثروت، مقام، حسب و نسب، نژاد، موقعیت خانوادگی، شخصیت اجتماعی و نظایر آن هیچ کدام تعیین کننده برابری زوجین محسوب نمی گردند.
تنها مقیاسی که از نظر اسلام، برابری و کفویت زوجین را مشخص می سازد، ایمان و عقیده است و روی این اصل کلی، اسلام، مردی را کفو و برابر و شایسته همسری زن مسلمان می شمارد که با وی از نظر ایمان و عقیده، برابر و هم سطح باشد که با توجه به آنچه گفته شد، این مسئله نمود بیشتری پیدا می کند.
این واقعیت را نیز نباید از نظر دور داشت که زن همواره در زندگانی زناشویی بر اساس یک سلسله علل روانی و اجتماعی تابع و مقهور اراده مرد می باشد و این واقعیت را اگر به عنوان یک قانون طبیعی عمومی نپذیریم، نمی توانیم صدق آن را در بیشتر ازدواج ها، در محیط ها و شرایط اجتماعی گوناگون انکار نماییم.
روشن است که اسلام نیز نمی تواند چنین واقعیتی را نادیده گرفته، در برابر آثار و نتایج آن بی تفاوت باشد؛ زیرا تجویز ازدواج زنان مسلمان با مردان غیرمسلمان به منزله آن است که نسبت به ایمان و عقیده زنان مسلمان، در برابر خطر مسلّمی که آنان را تهدید می کند، نه تنها ابراز بی تفاوتی گردد، بلکه راه انحراف برای گرایش زنان مسلمان به سوی کفر باز شده، بدین وسیله انبوهی از مسلمانان در معرض ارتداد قرار گیرند.
پرواضح است که این واقعیت تلخ با هدف های اصیل و ایده اسلامی کاملاً مغایر بوده، هرگز نمی تواند مورد تأیید آیینی که مدّعی رسالت جهانی است، قرار گیرد.(32)
بررسی آیات: قرآن کریم در سوره بقره می فرماید: «وَ لاَ تَنْکِحُوا الْمُشرِکاتِ حَتَّی یُوءْمِنَّ وَ لاَءَمَةٌ مُّوءْمِنَةٌ خَیْرٌ مِّنْ مُّشرِکَةٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَ لاَ تُنْکِحُواْ الْمُشْرِکِینَ حَتَّی یُوءْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُّوءْمِنٌ خَیْرٌ مِّنْ مُّشرِکٍ وَ لَوْ أَعْجَبَکُمْ أُولَئِکَ یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ اللَّهُ یَدْعُو إِلَی الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَ یُبَیِّنُ ءَایاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ.» (بقره: 221)(33)
ازدواج پایه اصلی تکثیر نسل و پرورش و تربیت فرزندان و گسترش جامعه است، و محیط تربیتی خانواده در سرنوشت فرزندان، فوق العاده مؤثر می باشد؛ از یک سو، آثار قطعی وراثت، و از سوی دیگر، آثار قطعی تربیت در طفولیت (زیرا نوزادان پس از تولد، غالبا در دامان پدر و مادر پرورش می یابند و در سال هایی که سخت شکل پذیرند، زیر نظر آن ها هستند.) همچنین شرک، که خمیرمایه انواع انحرافات بوده و در واقع، آتشی سوزان در دنیا و آخرت است، می تواند دلیل روشنی بر این تحریم و حساسیت باشد. بنابراین، قرآن کریم اجازه نمی دهد مسلمانان، خود یا فرزندانشان را در این آتش بیفکنند. از این گذشته، مشرکان، که افرادی بیگانه از اسلام هستند، اگر از طریق ازدواج به خانه های مسلمانان راه یابند، جامعه اسلامی گرفتار هرج و مرج و دشمنان داخلی می شود. البته این تا زمانی است که آن ها بر مشرک بودن پافشاری می کنند. اما راه به روی آن ها باز است؛ می توانند ایمان بیاورند و در صفوف مسلمانان قرار گیرند و به اصطلاح، کفو آن ها در مسئله ازدواج شوند.
طرح دو سؤال:
1. آیا تحریم ازدواج شامل اهل کتاب نیز می شود؟
واژه «مشرک» در قرآن، غالبا به بت پرستان اطلاق شده، ولی بعضی از مفسّران معتقدند: «مشرک» شامل سایر کفّار مانند یهود و نصارا و مجوس (و به طور کلی، اهل کتاب) نیز می شود؛ زیرا هر کدام از این طوایف برای خداوند شریکی قایل شده اند.(34)
ولی با عنایت به آنچه گفته شد، این عقاید گرچه شرک آورند، اما با توجه به اینکه در آیات متعددی مشرکان در برابر اهل کتاب قرار گرفته اند و نیز به این دلیل که یهود و نصارا و مجوس در اصل، متکی به نبوّت راستین و کتاب آسمانی هستند، معلوم می شود که منظور قرآن از «مشرک»، همان بت پرست است.(35)
2. آیا این آیه نسخ شده است؟
بعضی از مفسّران معتقدند: حکم در آیه 221 سوره بقره، نسخ شده و ناسخ آن آیه «وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ» (مائده: 5) می باشد که اجازه ازدواج با زنان اهل کتاب را می دهد.
ولی باید توجه داشت که این آیه فقط به ازدواج با بت پرستان نظر دارد، نه کفّار اهل کتاب؛ مانند یهود و نصارا. البته در مورد ازدواج با کفّار اهل کتاب نیز قراینی در آیه و روایات اهل بیت علیهم السلام وجود دارند که نشان می دهند منظور فقط ازدواج موقّت است.
ظاهر آیه شریفه که می فرماید: «وَ لاَ تَنْکِحُواْ الْمُشرِکاتِ حَتَّی یُوءْمِنَّ»، تنها می خواهد ازدواج با زن و مرد بت پرست را تحریم کند، نه ازدواج با اهل کتاب را. پس اینکه گفته اند: آیه شریفه ناسخ آیه 5 سوره مائده است، که می فرماید: «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حِلٌ لَّکمْ وَ طعَامُکُمْ حِلٌ لهَُّمْ وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُوءْمِنَاتِ، وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ»، صحیح نیست.(36)
علاّمه طباطبائی رحمه الله نکته ای را یادآور شده، می فرمایند: «آیه سوره بقره به ظاهرش شامل اهل کتاب نمی شود، و آیه سوره مائده تنها شامل اهل کتاب است. پس هیچ منافاتی میان آن دو نیست تا بگوییم: آیه سوره بقره ناسخ آیه سوره مائده و یا منسوخ به آن است، علاوه بر اینکه سوره بقره اولین سوره ای است که پس از هجرت در مدینه نازل شده، و سوره مائده آخرین سوره ای است که بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نازل گشته، و این سوره نمی تواند منسوخ واقع شود؛ چون پس از آن، آیه ای نازل نشده، معنا ندارد آیات سوره های قبل ناسخ آن باشد.»(37)
ب. ازدواج با زنان اقلّیت های دینی
یکی از ادیانی که پیروان خود را به شدت از ازدواج با بیگانگان بر حذر می دارد، آیین یهود است که در بخش هایی از تورات با شدیدترین لحن، یهودیان را از این امر منع کرده، آن را از گناهان بزرگ معرفی نموده است.(38) آیین یهود به عنوان یک آیین ملّی و نژادی مطرح بوده، هیچ گونه تبلیغی در جهت یهودی کردن دیگر مردمان نداشته است.
در آیین مسیحیت نیز ازدواج با بیگانگان ممنوع است، و این ممنوعیت نه از حیث حفظ افتخارات ملّی و نژادی، بلکه به سبب مصونیت اعتقادی افراد است. به همین دلیل، درباره مردان که به صورت طبیعی از مصونیت بیشتری برخوردارند، در صورتی که بتوانند همسر خود را به آیین مسیحیت درآورند، این ازدواج مجاز تلقّی گردیده، ولی در مورد زنان، به صورت مطلق ممنوع شمرده شده است.
آیین مسیحیت نیز گرچه بر اساس عبارات انجیل(39) و عباراتی از قرآن(40) همانند آیین یهود، مخصوص قوم بنی اسراییل بوده است، ولی از زمانی که کنستانتین، قیصر روم، به این آیین گروید، انحصاری بودن آن به فراموشی سپرده شد، و در حال حاضر نیز چنین است.
ازدواج با بیگانگان در آیین مجوس نیز ممنوع است و ظاهراً در این آیین نیز ممنوعیت ازدواج با بیگانه، بیشتر به سبب دوری از آلودگی اعتقادی و حفظ کیان خانواده بوده است.
اما آیین اسلام از همان آغاز به عنوان یک آیین جهانی مطرح شده و پیامبرِ آن به عنوان پیامبر رحمت برای جهانیان مبعوث گردیده و(41) کوشیده است گرایش های ملّیت پرستی را در میان امّت اسلامی ریشه کن سازد و در عمل نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مسلمانان را از هر قوم و ملتی که باشند، با یکدیگر برابر قرار داده و با افتخارات نژادی به شدت مبارزه نموده است.
از این رو، تردیدی نیست که ممنوعیت ازدواج با بیگانگان در مواردی که مطرح است، بر اساس حس ملّی گرایی و برتری طلبی نبوده، بلکه به سبب مصونیت اعتقادی مسلمانان و دور نگه داشتن آنان از آلودگی اخلاقی و حفظ اصالت های خانوادگی بوده است.(42)
بر همین اساس است که زن مسلمان به هیچ وجه نمی تواند با مرد کافر ازدواج کند و آیه «وَ لَنْ یَجْعَلَ اَللّهُ لِلْکافِریِنَ عَلَی المُؤمِنیِنَ سَبیِلاً» (نساء: 141) راه تسلّط کافر بر مسلمان را بکلی مسدود ساخته است.(43)
ماده 1069 قانون مدنی نیز ناظر بر این مسئله است و این ممنوعیت، اجماع تمامی فرق مسلمانان است.(44)
در مسئله ازدواج با زنان اهل کتاب، برخی از فقها به موجب آنکه طبق آیه قرآن، یهود عزیر پیغمبر را فرزند خدا می پندارند و نصارا می گویند مسیح فرزند خداست،(45) آن ها را مشرک تلقّی کرده، ازدواج با آنان را حرام می دانند.(46)
اما ظاهر آیه شریفه «…وَالمُحْصَنَاتُ مِنَ الَذیِنَ اوتُوا الکِتَاب…»(مائده: 5) بر حلّیت ازدواج مسلمانان با زنان اهل کتاب دلالت دارد. منتها با توجه به اینکه بعضی از فقها از باب جمع میان مفاد دو آیه، و اینکه آیه از کلمه «اجورهنّ»استفاده کرده، به جواز ازدواج منقطع مردان مسلمان با زنان اهل کتاب حکم داده اند. همچنین چون همه اصناف یهود و نصارا مشرک محسوب نمی شوند، می توان گفت: ازدواج با زنان این قبیل فرقه ها جایز است.
در ضمن، باید توجه داشت که اختلاف ملّیت، که همراه با اختلاف سنن و شعایر زندگی است، بخصوص اختلاف مذهبی که بسیار عمیق است، موجب ناسازگاری مرد و زن می شود؛ چنان که اگر به آمار این گونه ازدواج ها دقت کنیم، درمی یابیم که بیشتر این ازدواج ها به جدایی منجر شده اند.(47)
گفته شد که فقها در این مسئله اختلاف نظر دارند. عده ای از فقهای اهل تسنّن ازدواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب را حلال می دانند که این نظر بیشتر فقهاست،(48) و عده ای آن را حرام می دانند.(49)
آراء علمای امامیه نیز در این باب متفاوت است: بعضی از آن ها ازدواج مرد مسلمان با زن کتابی را، چه به صورت دایم و چه به صورت منقطع، جایز نمی دانند. عده ای، هم به صورت دایم و هم منقطع آن را جایز می دانند. گروه سومی هم هستند که به جواز ازدواج منقطع و عدم جواز ازدواج دایم به خاطر جمع بین ادلّه حکم کرده اند.(50)
در پایان، مطلبی را که در قانون مدنی آمده است، یادآور می شویم: قانون مدنی نیز ازدواج مرد مسلمان با زن غیرمسلمان را به طور مطلق جایز دانسته، ولی با توجه به مقرّرات نکاح قانون مدنی، که از حقوق امامیه اقتباس شده، نکاح دایم را ممنوع شمرده، ولی نکاح منقطع را جایز دانسته است.
طبق همین قانون، به طور کلی، ازدواج مردان غیر مسلمان، گرچه ذمّی و متعهد هم باشند، با زنان مسلمان ممنوع گشته است و ارتکاب به آن جرم محسوب می شود و در مواردی که در متن قرارداد «ذمّه»، خودداری ذمّیان از تعرّض به زنان مسلمان و تقاضا و انجام ازدواج با زنان مسلمان تصریح شود، جرم مزبور موجب نقض پیمان تلقّی می گردد.(51)
نتیجه آنکه:
1. با وجود تمام احترامی که اسلام برای پیروان ادیان دیگر قایل است، ولی عواطف اجتماعی را بر محور ایمان، تقوا و بر اساس دین الهی محدود می کند و اجازه تجاوز از این حدود را نمی دهد و با عواطف و دوستی هایی که از چهار چوب ملاک تعیین شده تجاوز کنند، برخوردی شدید نموده و در آیات بسیاری، مسلمانان را از برقراری چنین ارتباطی نزدیک و صمیمانه منع می کند و مسلمانان را از اینکه در روابط خود، دوستی و سرپرستی غیر مسلمانان را بپذیرند، سخت بر حذر می دارد، البته نه به دلیل آنکه دوست داشتن انسان های دیگر را امری زشت و مذموم بداند و در هر حال و به طور مطلق طرفدار بغض مسلمان نسبت به غیر مسلمان باشد، بلکه به این دلیل که اولاً، ایشان به دلیل اختلاف عقیده و دین، قابل اعتماد و اطمینان نیستند؛ چرا که وقتی ارتباط و پیوندشان را با خدا و رسول او گسسته اند، با مؤمنان نیز پیوندشان ظاهری و صوری بوده، مطمئنا در باطن، طور دیگری درباره آنان فکر می کنند. به همین دلیل، تظاهر دشمن به دوستی نباید آنان را غافل کند و موجب گردد که آنان دشمن را دوست پندارند و به او اطمینان کنند. ثانیا، روابط دوستانه و صمیمانه مسلمان با غیر مسلمان باید در حدّی باشد که دست کم عضویتش با پیکره اسلامی ناسازگار نباشد؛ یعنی به وحدت و استقلال پیکره اسلامی آسیبی نرساند و تظاهر آنان به دوستی مسلمانان نباید موجب غفلت آنان شود و همان گونه که در تاریخ نیز بارها تجربه شده است از این ناحیه متحمّل ضربات جبران ناپذیر شوند. باید این روابط در حدّی باشند که عضویت در یک پیکره و جزئیت در یک کل ایجاب می کند.(52) روشن است که این مسئله چنان که از اطلاق آیات کریمه و سیره معصومان علیهم السلام نیز استفاده می شود منافاتی با احسان و نیکی به غیر مسلمان ندارد.
2. اقدامات پیشگیرانه و احتیاطی منطقی ترین روش برای حفظ استقلال و تمامیت فکری، عقیدتی و اخلاقی پیروان یک مکتب بوده و مؤثرترین وسیله برای جلوگیری از نفوذ انحرافات فکری، عقیدتی و اخلاقی بیگانه اند. از این رو، محدودیت اسلام نسبت به مسئله ازدواج مسلمان با کتابی، طرح مسئله طهارت و نجاست و نیز حلّیت یا حرمت خوردن غذای اهل کتاب بر همین اساس قابل توجیه و تفسیر است.
علاوه بر آن، جز در مسئله حرمت ازدواج زن مسلمان با مرد کتابی، که مورد اتفاق است، سایر مسائل مورد اختلاف می باشد.
1. دانش آموخته جامعة الزهرا، محقق و نویسنده.
2. سیدمحمدحسین الطباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1390 ق، ج 6، ص 196.
3. برای نمونه نک: آل عمران: 20، 110، 113، 115 و 199 / نساء: 55 و 162 / مائده: 48 و 65 / رعد: 36 / حج: 17 / عنکبوت: 47.
4. مؤمنون: 52.
5. قصص: 4.
6. مصداق آیه :«لاَ یَنْهَاکمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِّنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ.»(ممتحنة: 8)
7. مصداق آیه «إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِّنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلَی إِخْرَجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ.» (ممتحنه:9)
8. محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش محمدحسین اسکندری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله ، 1378، ج 3، ص 9699.
9. ممتحنه: 9 / آل عمران: 28.
10. یونس: 65.
11. نساء: 139.
12. Thomas Arnold, The SPREAD OF ESLAM IN THE WORLD (First Published in London, 1996 / First Published byGood Word Books 2001) pp. 47-49
13. نمونه ای از بزرگواری و نجابت پیروان مکتب اسلام را در برخورد با اهل کتاب در زمان حاضر از نظر می گذرانیم: یکی از یهودیان ایران در گزارشی از وضعیت یهودیان برمه (میانمار)، ابراز نگرانی می کند از اینکه در دهه های اخیر، به علت سیر نزولی تعداد یهودیان در برمه، مشکلاتی در امر ازدواج و حفظ اصول یهودیت به وجود آمده است و این امر عملاً ادامه حیات یهودیت را در این کشور (که از قانون اساسی کشورهای اروپای شرقی پیروی می نماید، و حکومت آن جمهوری سوسیالیستی بوده و مسائل حقوقی اش، مشابه مسائل حقوقی انگلستان است) با مشکل روبه رو نموده است، به طوری که در سال های دهه 1930 تعداد یهودیان از حدود 2500 نفر در سراسر برمه به حدود 20 تا 25 نفر تنزّل یافته است.
این فرد یهودی می نویسد: «آقای شموئیل به عنوان مسئول کنیسا همیشه نگران این مسئله است که در صورت مهاجرت وی، کنیسا و تومارهای تورات موجود در آن دچار چه سرنوشتی می شوند، اما از جهتی خاطره مراسم برمیصوا (جشن تکلیف) پسرش تا حدی از نگرانی ها می کاهد. در این جشن، بیش از پانصد میهمان حضور داشتند که جمع کثیری از آن ها را دوستان مسلمان و همسایگان تشکیل داده بودند.» (سیما مقتدر، «گزارشی از یهودیان برمه (میانمار)»، نشریه افق بینا، انجمن کلیمیان ایران، ش 18، «اسفند 1381».)
14. Hans kung& Josef Van Ess, CHRISTIANITY& WORLD RELIGIONS Trans. by. Doubdeday& Company, inc(Gardencity, NewYork, 1986) pp. 97-106
کتاب مزبور توسط هانس کنگ و ژوزف فان اس به صورت سلسله مقالات، تنظیم و چاپ شده و مطالب مزبور از مقاله «ژوزف فان اس» نقل گردیده است.
15. Normandaniel – ISLAM AND THE WEST (one world oxford – reprinted 2000), German to English by Peoer Heineyg, pp.326-337.
16. یکی از مفاهیم آیه «یَا اَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَئَانُ قَوْمٍ عَلی أَلاَّ تَعْدِلُواْ إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی» (مائده: 89) این است که با دشمن نیز نباید بی عدالتی کرده، ستم روا داشت. (ابوعلی فضل بن حسن الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 169).
17. ص: 27.
18. یاسر خادم می گوید: از نیشابور به مأمون نامه نوشتند که مردی از زردشتیان به هنگام مرگ وصیت کرده که مالی هنگفت از اموال او را میان فقیران و مستمندان تقسیم کنند و قاضی این مال را به فقیران مسلمان داده است. مأمون به امام رضا علیه السلام عرض کرد: ای سرور من! در این باره چه می فرمایی؟ امام رضا علیه السلام فرمودند: «إِنَّ الْمَجُوسَ لاَیَتَصَدَّقُونَ عَلَی فُقَرَاءِ الْمُسْلِمیِنَ فَاکْتُبْ إِلَیْهِ یُخْرِجْ بِقَدْرِ ذَلِکَ مِنْ صَدَقَاتِ الْمُسْلِمیِنَ فَیَتَصَدَّقَ بِهِ عَلَی فُقَرَآاءِ الْمَجُوسِ»؛ زردشتیان که برای فقیران مسلمان خیرات نمی کنند. به قاضی نیشابور بنویس، به اندازه همان مبلغ، از بیت المال بردارد و به فقیران زردشتی بدهد و آن پول را در میان قوای زردشتی تقسیم نماید. (محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، عیون اخبار الرضا علیه السلام ، تصحیح سیدمهدی حسینی بروجردی، جهان، 1378، ج 2، ص 15.)
19. ر. ک: محمدرضا حکیمی، جامعه سازی قرآنی، مجموعه مقالات، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378، ص 141148.
20. حضرت علی علیه السلام اجرای عدالت را از نشانه های عقل و دلیل بر عاقل بودن می دانند. (عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص 306.)
21. نهج البلاغه، خطبه 27.
22. «نه ستم کنید و نه زیر بار ستم روید.»
23. ghetto.
24. جولیوس کرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ص 1415.
25. ابا ابان (وزیر خارجه سابق اسراییل) می نویسد: «حقیقتی را که نباید هیچ وقت فراموش کرد، این است که در حدود دو قرنی که یهودی ها تحت سرپرستی و قیمومیت اعراب بودند و با کمال فروتنی از ایشان تمکین می کردند، جوامع یهودی اسپانیا و شمال آفریقا در تمام زمینه های علم و دانش به پیشرفت های بسیار مهم نایل شدند و در این مدت، این ملت شاهد به وجود آوردن و خلق آثار گران بهایی بود که تا آن زمان در هیچ کجا یهودی های پراکنده از وطن، یک چنین تحوّل و پیشرفتی را به خود ندیده بودند. پیشرفت های فوق العاده علم و دانش در بین ملت یهود تا وقتی که فساد اخلاق در جوامع مسلمین و اعراب رخنه نکرده و حکّام از طریق عدالت و درستی منحرف نشده بودند و امکان هرگونه همکاری و همزیستی مسالمت آمیز را مسلمین از یهودی ها سلب نکرده بودند، به خوبی و به سرعت در حال شکفتگی و ترقّی بود. بدبختانه فرمانروایان بعدی از جاده عدل و انصاف خارج شده و حقیقتی که در صدر اسلام حکمفرما بود، از بین رفت؛ حکّام و فرمانروایان پیرو تعصّبات بیجا و عقاید خرافاتی بی حاصل شده، برای حفظ قدرت، از ظلم و تعدّی پروایی نداشتند و در نتیجه، جلوی هرگونه پیشرفت و ترقّی گرفته شد و خود اعراب نیز به نیستی و فنا محکوم شدند. درسی است غم انگیز و تأسّف بار، از این جهت که دوره رفاه و آسایش ملتی سپری می شود و زمان بدبختی و ذلّت فرامی رسد. یهودیان تحت حکومت مسیحیان هیچ وقت ترقّیاتی را که در دوره اعراب به آن نایل شدند، حاصل نکردند» (ابا ابان، قوم من تاریخ بنی اسرائیل ، یهودا بروخیم و پسران، 1358، ص 185.)
26. المتّقی بن حسام الدین الهندی، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، تعلیق کبری صیانی، تصحیح صفوة السقاء، المؤسسة الرسالة، ج 1، ص 17.
27. محمدحسن النجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق و تعلیق، عباس قوچانی، چ سوم، تهران، اسلامیه، 1367، ج 21، ص 136.
28. «خداوند هرگز برای کافران نسبت به مؤمنان تسلّط و حاکمیت قرار نداده است.»
29. «هان ای مؤمنان! غیرمسلمانان را دوست مخصوص و محرم اسرار خویش نگیرید؛ زیرا آنان از فساد و تباه نمودن امور شما کوتاهی نمی کنند و هر چه را باعث رنج و زحمت شما گردد، دوست دارند. عداوت و کینه از زبانشان هویدا گشته و آنچه را در دل کتمان نموده اند بیش از این هاست. ما نشانه ها و دلایل را بر شما روشن نمودیم، اگر شما تعقّل نمایید.»
30. عباسعلی عمید زنجانی، حقوق اقلّیت ها، چ چهارم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376، ص 285287.
31. امیر موءمنان علی علیه السلام در فرمانی به مالک اشتر، به اهمیت این مسئله در اسلام و جاهلیت اشاره کرده، آن را مهم ترین و عمومی ترین مسئله می شمرند و تأکید می کنند که حتی مشرکان نیز به این امر پای بند بوده اند؛ زیرا عواقب دردناک پیمان شکنی را دریافته بودند. (ر. ک: نهج البلاغه، نامه 62.)
32. عباسعلی عمید زنجانی، پیشین، ص 208.
33. «و با زنان مشرک و بت پرست، تا ایمان نیاورده اند، ازدواج نکنید! (اگرچه جز به ازدواج با کنیزان دست رسی نداشته باشید؛ زیرا) کنیز با ایمان، از زن آزاد بت پرست بهتر است، هرچند (زیبایی، یا ثروت، یا موقعیت او) شما را به شگفتی آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست، تا ایمان نیاورده اند، درنیاورید! (اگرچه ناچار شوید آن ها را به همسری غلامان با ایمان درآورید؛ زیرا) یک غلام با ایمان از یک مرد آزاد بت پرست بهتر است، هرچند (مال و موقعیت و زیبایی او) شما را به شگفتی آورد. آن ها دعوت به سوی آتش می کنند و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود می نماید و آیات خویش را برای مردم روشن می سازد، شاید متذکر شوند.»
34. أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق و تصحیح احمد حبیب قیصر العاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 2، ص 217 / ابوعلی فضل بن حسن الطبرسی، پیشین، ج 1 ص 317.
35. بانو امین اصفهانی، مخزن العرفان در علوم قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان، ج 2، ص 303.
36. «امروز طیّبات بر شما حلال شد، و نیز طعام کسانی که پیش از شما به ایشان کتاب داده شده، و غذای شما هم برای آن ها حلال است. و نیز پاک دامنان از زنان مؤمنه و پاک دامنان از زنان اهل کتاب برای شما حلال هستند.»
37. سیدمحمدحسین الطباطبائی، پیشین، ج 2، ص 204.
38. کتاب مقدّس، سفر تثنیه، 7: 15. در سفر پیدایش (24: 24) نیز آمده است: «و ابراهیم علیه السلام به خادم خود، که بزرگ خانه وی و بر تمام مایملک او مختار بود، گفت: "… به یهوه خدای آسمان و زمین تو را قسم می دهم که زنی برای پسرم از دختران کنعانیان، که در میان ایشان ساکنم نگیری، بلکه به ولایت من و به مولدم بروی و از آنجا زنی برای پسرم اسحاق بگیری".»
39. انجیل متی، باب 15، آیات 2129 و نیز باب 10، آیات 67.
40. آل عمران: 49.
41. انبیاء: 107.
42. محمد ابراهیمی، ازدواج با بیگانگان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1377، ص 2333 با تصرف و تلخیص.
43. محمد خزائلی، احکام قرآن، چ پنجم، جاویدان، 1361، ص 42. توضیح اینکه جمعی از فقها در مسائل گوناگون (از جمله موضوع مورد بحث) به این آیه برای عدم تسلّط کفار بر مؤمنان، از نظر حقوقی و حکمی استدلال کرده اند و با توجه به عمومیتی که در آیه دیده می شود، این توسعه بعید به نظر نمی رسد. (ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 4، ص 176.)
44. سید حسن امامی، حقوق مدنی، چ پانزدهم، اسلامیه، 1377، ص 342.
45. توبه: 30.
46. زین الدین بن علی العاملی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، مؤسسة المعارف للاسلامیة، 1416 ق، ص 358363.
47. محمد خزائلی، پیشین، ص 42.
48. مصطفی مشرفه، العلاقات الاجتماعیة بین المسلمین و غیر المسلمین: الشریعة الاسلامیة والیهودیة والمسیحیة، مرکز الاسکندریة لکتاب، ص 43.
49. همچون ابن عمرو الهادی به نقل از: مصطفی مشرفه، پیشین، ص 43.
50. محمد خزائلی، پیشین، ص 42. درباره بحث منع ازدواج با اهل کتاب (به طور مطلق) ر. ک: ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، تهران، اسلامیه، 1380، ج 3، ص 178، ح 648؛ و در موضوع جواز ازدواج منقطع و منع ازدواج دایم، ر. ک: علی بن الحسین الکرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، بیروت، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1411 ق، ج 12، ص 391؛ و در باب جواز ازدواج با اهل کتاب (به طور مطلق)، ر. ک: الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج 14، ص 416.
51. سیدحسن امامی، پیشین، ج 5، ص 342 و 343.
52. ر. ک: مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت ها، چ ششم، تهران، صدرا، 1370، ص 22-13.
منبع:
http://www.hawzah.net/fa/ArticleView.html?ArticleID=89348
برچسب ها:ازدواج مسلمانان, ازدواج مسلمانان با اهل کتاب, اهل کتاب, نفی سبیل (حفظ سیادت اسلام)