Law

موسسه حقوقی عدل فردوسی به شماره ثبتی ۲۷۷۹۴

پیگیری کلیه دعاوی خود را با اطمینان به ما بسپارید.

دعاوی خانواده

کلیه دعاوی حقوقی خانوادگی اعم از مطالبه مهریه ، حضانت فرزند ، تمکین و طلاق را به ما بسپارید.

دعاوی ملکی

برای پیگیری دعاوی ملکی اعم از سرقفلی ، حق کسب ، پیشه ، تجارت و تخلیه اماکن مسکونی و تجاری با ما تماس بگیرید.

دعاوی کیفری

برای پیگیری کلیه دعاوی کیفری اعم از چک بلامحل كيفري، فروش مال غیر ، خیانت در امانت ، کلاهبرداری و ... با ما تماس بگیرید.

دعاوی حقوقی

برای پیگیری کلیه دعاوی حقوقی اعم از چک ، مطالبه خسارت ، سفته ، رسید ،دعاوي مالي ، ارث ، سهم الارث ، وصیت با ما تماس بگیرید.

دعاوی شهرداری ها

این موسسه کلیه دعاوی شهرداری ها مانند دریافت غرامت طرح‌هاي دولتي ، کمسیون ماده ۱۰۰ و غیره را نیز می پذیرد.

دعاوی دیوان عدالت

این موسسه دعاوی مرتبط با کمسیونهای ماده ۱۰۰شهرداری ها و غیره را در دیوان عدالت اداری می پذیرد.

907

مقالات حقوق جزایی

548

مقالات حقوق خانواده

965

مقالات حقوق خصوصی

بررسی حقوقی سن ازدواج و رشد دختران

ازدواج یکی از حساس ترین وقایع زندگی انسان و از مهم ترین نهاد های حقوقی جوامع بشری است . لزوم آمادگی و بلوغ جسمانی و رشد قوای عقلانی افراد برای آغاز زندگی مشترک و اقدام به ازدواج تا حدی است که بسیاری از نظام های حقوقی جهان ، حداقلی از سن را برای آغاز این مرحله از زندگی ، ضروری دانسته اند . نظام حقوقی ایران از ابتدا تاکنون در خصوص شرط حداقل سن برای اقدام به ازدواج ، دستخوش تحولات متعددی شده و مقررات متنوعی را تجربه نموده است . در این نوشتار بعد از تبیین سن نکاح و رشد ، به بررسی تحولات نظام قانونگذاری ایران ، آثار و تبعات آن پرداخته شده ، در نتیجه معلوم می گردد فاصله ایجاد شده در قانون بین سن نکاح و رشد باعث مشکلاتی برای زوجین می شود ؛ لذا پیشنهاد اصلاح ماده ۱۰۴۱ق.م. داده شده است.

ازدواج نهادی متناسب با سرشت انسانی و پاسخی به نیاز های عاطفی و جسمی انسان می باشد . قدمت این نهاد و همزمانی آن با آغاز پیدایش بشر ، مؤید فطری بودن آن است ؛ با این وجود این نهاد همواره در طول تاریخ با تحولات شرایط فرهنگی ، اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی ، حقوقی و تغییر در هنجـار ها و ارزش های هر جامعه ، دستخوش تغییر شده و نوع ، کارکرد ، زمان شکل گیری و آثار حقوقی آن متفاوت بـوده ؛ آن چنان که در خانواده های گسترده ، ازدواج مبتنی بر تصمیم اعضای خانواده بوده که با تضعیف این الگو ، انتخاب آزاد همسر در بسیاری جوامع بـروز یافته است ( ر.ک. شیخی ، ۱۳۸۰: ص۵۴ ) . در جوامع سنتی ، نسبت به جوامع صنعتی ، ازدواج عمومیت بیشتری داشته ، استقلال مالی و اقتصادی زن ، روند ازدواج و تشکیل زندگی مشترک را به تأخیر انداخته ، همچنین الزامات قانونی ادوار مختلـف بر سن ازدواج تأثیر گذاشته اسـت ( همان ، صص ۱۰۵و ۷۵ ) .

از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر نهاد ازدواج ، وضعیت نظام های حقوقـی جوامع مختلف است ؛ در بیشتر نظام های حقوقی ، برای آغاز زندگی مشترک ، داشتن حداقلی از سن پیشبینی شده و ازدواج در سنین کمتر از آن یا به نحو اطلاق منع شده یا مشروط به تحقق شرایطی شده است .
در این نوشتار عناوین مرتبط با نکاح مانند بلوغ نکاح و رشد در فقه و نظام حقوقی ایران ، ماده ۱۰۴۱ق.م. در خصوص سن نکاح و آثار و تبعات تعیین حداقلی از سن برای اقدام به ازدواج مورد بررسی قرار گرفته است.

● بلوغ
در فقه اسلامی ، بلوغ شرط صحت بسیاری از احکام و مقررات تکلیفی و وضعی می باشد . بلوغ رسیدن بـه مرحله ای از سن بوده که در طی آن دگرگونی هایی در اندام ، احساسات و اندیشه های شخص پدیدار می شود ( مهریزی ، ۱۳۷۶ : صص ۱۲۹-۱۲۷ ) . فقهای امامیه ، تعریفی از بلوغ ارائه نکرده اند ، اما برخی نشانه های طبیعی و خارجی از جمله رسیدن به سن خاصی را به عنوان علامت بلوغ شخص تعیین کرده و در بیان این معنی از دو واژه « بلوغ نکاح » و « بلوغ اشد » یاد نموده اند.

▪ بلوغ نکاح
در قرآن کریم ، هنگام بیان حکم آزمایش یتیمان جهت تسلیم اموال به آنها ، از واژه « بلوغ نکاح » یاد شده است.
از ظاهر این آیه چنین برمی آید که ملاک بلوغ ، رسیدن به حدی است که پسر یا دختر شایستگی نکاح را داشته باشند و آن هم به احتلام مرد و حیض زن تحقق می یابد ( همان ، ص۲۱۱ ). در کتب تفسیری نیز بلوغ نکاح را رسیدن به سنی دانسته اند که استعداد و آمادگی ازدواج حاصل می شود ( طوسی ، ۱۴۰۹ق: ج۳، ص ۱۱۶؛ طبرسی ، ۱۴۱۵ق: ج۲، ص۹ ) .
مشهور فقها نیز معیار اهلیت نکاح ، را بلوغ و عدم آن دانسته و به استناد برخی روایات سن بلوغ را ۹سال تمام قمری برای دختر و ۱۵سال برای پسر دانسته اند ( نجفی ، ۱۳۹۴: ج ۲۶، صص ۳۹-۳۸). حتی برخی بر آن ادعای اجماع نیز نموده اند ( طوسی ، ۱۴۱۷ق: ج۳، ص۲۸۲). بنابراین فقهای امامیه رسیدن به بلوغ طبیعی را برای ازدواج شخص کافی دانسته اند . ایشان همچنین تزویج طفل پیش از رسیدن به سن بلوغ را از سوی ولی قهری ، مورد پذیرش قرار داده و این حکم را مستند به روایات متعددی می دانند که در این خصوص و به ویژه در مقام بحث از وجود خیار فسخ نکاح برای طفل پس از رسیدن به سن بلوغ مطرح شده است ؛ همچنین برخی جواز چنین تزویجی را مستند به اجماع فقها نموده اند ( ر.ک. محقق داماد ، ۱۳۸۲: ص ۴۸)؛ هرچند که با وجود روایات مزبور ، اجماع مستند به این روایات ، مدرکی بوده و فاقد حجیت است ( ر.ک. ولایی ، ۱۳۸۴: ص۴۹ ) .

فقهای امامیه به رغم جایز دانستن تزویج طفل از سوی ولی قهری ، نزدیکی با چنین دختری را تا پیش از رسیدن به سن بلوغ ممنوع دانسته ( طباطبایی یزدی ، ۱۴۰۹ق: ج۲، ص۸۱۱؛ حکیم ، ۱۴۰۴ق: ج۱۴، ص۸۰). بعضی نقض آن را موجب مسؤلیت مدنی شخص تلقی کرده و بروز هرگونه عیب را موجب حرمت ابدی می دانند ( حکیم ، ۱۴۰۴ق: ج۱۴، ص۸۰ ) .
دیدگاه فقهای امامیه نسبت به ضامن بودن شخص در نتیجه ورود عیب ، بیانگر امکان عقلایی معیوب شدن در کمتر از این سن است . از این تعلیل استفاده می شود که ملاک واقعی سن ازدواج ، قابلیت جسمانی ، برای چنین تمکینی است و کسب این قابلیت به لحاظ شرایط اقلیمی ، زمانی و جسمی دختران متفاوت می باشد و این مسأله منجر به تفاوت های سنی برای دارا بودن چنین قابلیتی می شود ( قاری سید فاطمی ، ۱۳۷۴: ش۲، ص۱۳۹ ) .
سؤال های متعددی در رابطه با اختیار ولی در تزویج غیربالغ مطرح است . از جمله این که آیا اقدام ولی در ترویج طفل منوط به عدم مفسده است یا مشروط به وجود مصلحت ؟ آیا فسخ نکاح از سوی طفل پس از بلوغ ممکن می باشد ؟ و … . اما نظر بر این که امروزه ازدواج طفل غیربالغ بسیار نادر است ، لذا از بحث پیرامون آن خودداری می شود .

▪ رشد
از دیگر مفاهیمی که با بلوغ نکاح ارتباط داشته و در عالم حقوق نیز منشأ آثار متعددی می باشد ، رشد است.

ـ رشد در فقه
در قرآن کریم ، از واژه « بلوغ اَشُد » استفاده شده است . مفسرین در تبیین معنی بلوغ اشد ، دیدگاه واحدی نداشته و برخی آن را احتلام و بلوغ دانسته و عده ای به کمال عقل معنی نموده اند ( طوسی ، ۱۴۰۹ق: ج۷، ص۲۹۲)؛ در میان این تفاسیر حتی سن سی سال به عنوان سن بلوغ اشد نیز بیان شده است ( همان ، ج۴، ص ۳۱۸ ) .
علامه طباطبایی بر این عقیده اند که بلوغ اشد هنگامی است که قوای بدنی استحکام یابد ( طباطبایی ، ۱۳۹۱ق: ج۱۱، ص۱۱۸؛ همان، ج۱۴، ص۳۴۴؛ همان، ج۱۶، ص۱۱؛ همان، ج۱۹، ص۲۰۱). صباوت از میان برود ( طباطبایی ، ۱۳۹۱ق: ج۱۱، ص ۱۱۸) و این همان بلوغ و رشدی است که در آیه ششم سوره نساء ذکر شده است ؛ زمان شروع این حالت غالباً هجده سالگی است ( همان ، ج۱۱، ص۱۱۸؛ همان، ج۱۶، صص۱۶-۱۴). در برخی از روایات نیز بلوغ اشد به احتلام ( حر عاملی ، ۱۴۱۴ق: ج۱۳، ص۱۴۱) و سیزده سالگی تعبیر شده است ( ر.ک. همان، ص۴۳۱ ) .

از مجموع آیات و روایات به دست می آید که بلوغ اشد دایره وسیع تری از بلوغ جنسی داشته و مجموعه ای از بلوغ عقلی ، استحکام و کمال نیرو های جسمی را شامل می شود . به گونه ای که تصرفات مالی شخص با بلوغ اشد یا بلوغ نکاح و رشد ، هر دو جایز می گردد ( مهریزی ،۱۳۷۶: صص ۲۸۰و۱۶۴ ) .
فقهای امامیه نیز با استفاده از بیان امام صادق (ع) که می فرمایند : « ایناس الرشد ، حفظ المال » ( حر عاملی ، ۱۴۱۴ق: ج۱۳، ص ۴۳۳) واژه رشد را به توانایی در نگهداری اموال در معاملات و هدر ندادن آنها تعبیر نموده و معنی آن را در عرف روشن می دانند ( نجفی ،۱۳۹۴ق: ج۲۶،ص ۴۹). برخی بر این عقیده اند که این وضعیت در نتیجه بلوغ جسمی و نیز رشد حاصل می شود ( خمینی ، ۱۴۰۹ق: ج۲، ص ۱۳؛ شهید اول ، ۱۴۱۵ق: ص ۱۲۱؛ زینالدین ، ۱۴۱۳ق: ج۶، ص۲۲۰؛ سیستانی ، ۱۴۱۶ق: ج۲، ص ۲۹۷) . در این مورد اختلافی میان فقهای امامیه وجود ندارد ( نجفی ، ۱۳۹۴ق: ج۲۶، ص ۴۸). بنابراین از منظر فقها ، رفع حجر از صغیر و امکان تصرف وی در اموال و حقوق مالی خود ، با دو شرط بلوغ و رشد حاصل می شود ( خمینی ، ۱۴۰۹ق: ج۲، ص۱۳[۹]؛ زین الدین ، ۱۴۱۳ق: ج۶، ص ۲۲۰[۱۰]؛ سیستانی ، ۱۴۱۶ق: ج۲، ص ۲۹۷ ) .

به عقیده فقهای امامیه « رشد باید از طریق اختبار ( آزمایش ) احراز شود و این نیز بر حسب موارد و شرایط اجتماعی ، خانوادگی و فردی اشخاص متفاوت است . برای اختبار نباید به یک بار اکتفا شود ؛ بلکه باید تا حدی تکرار گردد که علم به رشد و توانایی اداره اموال حاصل گردد » ( شهید ثانی ، ۱۴۱۳ق: ج۱، ص۱۳۹). بنابراین اختبار طریق حصول علم به رشد است ، اما روش منحصر نبوده و چنین علمی می تواند از طرق عرفی دیگر مانند شهادت شهود نیز حاصل شود ( سیستانی ، ۱۴۱۶ق: ج۲، ص۳۰۲ ) .

ـ رشد در نظام حقوقی
صاحب نظران حقوق نیز « رشد را توان بالایی از اندیشه دانسته اند که شخص به کمک آن میتواند به طور متعارف ، امور مالی خود را در جهت مصلحت خویش اداره کند » ( شهیدی ، ۱۳۸۰: ج۱، ص۲۴۴). بر همین مبنا غیر رشید کسی است که « تصرفات وی در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد ، یعنی عقل معاش نداشته و هرگاه اداره داراییش به او واگذار شود ، در اموال خود تعدی ، تفریط و اسراف می نماید » ( امامی ، ۱۳۸۱: ج۱، ص۲۱۲). خواه این شخص « در امور غیر مالی نیز رشد کافی پیدا کرده یا عقب مانده به شمار آید » ( کاتوزیان ، ۱۳۷۶: ج۲، ص ۳۶). بنابراین « صرف بلوغ شخص نشانه رشد او نیست ، بالغ را باید آزمود تا رشد وی نیز احراز شود و از جمع آن دو اهلیت بدست آید » ( همان، ص۱۵ ) .

از آن جا که کودکان برای انجام معاملات و اداره اموال از رشد فکری و عقلانی کافی برخوردار نیستند، تمام نظام های حقوقی جهان ، تدابیر حمایتی خاصی برای آنان اندیشیده اند . در اکثر کشور ها ، حداقلی از سن به عنوان اماره قانونی رشد در نظر گرفته شده ، به گونه ای که رسیدن به سن تعیین شده ، به عنوان یکی از معیار های اهلیت شخص و صلاحیت وی برای انجام معاملات و تصرف وی در اموال و حقوق مالی اش تلقی می شود.

در نظام حقوقی ایران ، برای نخستین بار سن رشد شخص برای امکان تصرف وی در اموال و حقوق مالی اش در مواد ۱۲۱۰ – ۱۲۰۹ق.م. مصوب ۱۳۱۴پیش بینی شد . به موجب این مواد : « هر کس دارای ۱۸سال تمام نباشد در حکم غیر رشید است . مع ذلک در صورتی که پس از ۱۵سال تمام رشد کسی در محکمه ثابت شود از تحت قیمومت خارج می شود » و « هیچ کس را نمی توان بعد از رسیدن به سن هجده سال تمام به عنوان جنون یا عدم رشد محجور نمود ، مگر این که عدم رشد او ثابت شده باشد » . در واقع قانونگذار سن ۱۸سال را به عنوان اماره قانونی رشد در نظر گرفته بود ؛ اماره ای که اثبات خلاف آن ـ احراز رشد پس از رسیدن به سن ۱۵سال و نیز عدم رشد پس از رسیدن به سن ۱۸سال – نیز امکانپذیر بود.

در نظام حقوقی ایران به موجب مواد ۱۲۰۷، ۱۲۱۲و ۱۲۱۴ق.م. صغار و اشخاص غیر رشید از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع می باشند ؛ اعمال و اقوال صغیر تا حدی که مربوط به اموال و حقوق مالی وی باشد ، باطل و بلااثر تلقی شده و معاملات و تصرفات غیر رشید در اموالش ، صرفاً با اجازه ولی یا قیم وی نافذ است ؛ در این نظام همچنین رأی وحدت رویه شماره۳۰مورخ ۳/۱۰/۱۳۶۴هیأت عمومی دیوان عالی کشور ، صرفاً رسیدن به سن بلوغ و نیز احراز رشد شخص را شرط تصرف و مداخله مستقل وی در اموال و حقوق مالی دانسته و هرگونه اقدامی در این خصوص را پیش از اثبات رشد ممنوع اعلام کرده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، در سال های ۱۳۶۱و نیز ۱۳۷۰اصلاحاتی در قانون مدنی صورت گرفت و ماده ۱۲۰۹ق.م. حذف و ماده ۱۲۱۰این قانون نیز بدین صورت اصلاح شد : « هیچ کس را نمی توان بعد از رسیدن به سن بلوغ به عنوان جنون یا عدم رشد محجور نمود ، مگر آن که عدم رشد یا جنون او ثابت شده باشد .

تبصره ۱- سن بلوغ در پسر پانزده سال تمام قمری و در دختر نه سال تمام قمری است .
تبصره ۲- اموال صغیری را که بالغ شده است در صورتی میتوان به او داد که رشد او ثابت شده باشد » .

بنابراین در حال حاضر در حقوق ایران ، علاوه بر رسیدن به سن بلوغ ، احراز رشد شخص برای حکم به صحت اعمال حقوقی و تصرفات مالی وی ضروری است ، بدون آن که سن خاصی به عنوان اماره قانونی رشد تعیین شده باشد.
وجود تعارض میان ماده ۱۲۱۰اصلاحی ق.م. و تبصره ۲آن و همچنین مشکلات ناشی از حذف اماره رشد موضوع ماده ۱۲۰۹ق.م. در عمل ، رویه قضایی را به سوی پذیرش سن ۱۸سالگی به عنوان اماره رشد سوق داد . این رویه محاکم ، در عمل از سوی دفاتر اسناد رسمی ، بانک ها و مؤسسات مالی و اعتباری نیز مورد تبعیت قرار گرفت ؛ بنابراین تمایل نظام حقوقی ایران بر این است که افرادی را که به سن ۱۸سال تمام شمسی رسیده اند ، رشید فرض کرده و اعمال حقوقی ایشان را صحیح تلقی می نماید ؛ مگر این که خلاف آن ثابت شود . برخی علمای حقوق در مقام یافتن مبنایی برای چنین رویه ای به ماده واحده راجع به رشد متعاملین مصوب ۱۳۱۳استناد می کنند ؛ بدین بیان که در این ماده سن ۱۸سال به عنوان اماره رشد تعیین شده است و با وجود حذف این اماره در قانون مدنی ، ماده واحده مذکور همچنان به قوت خود باقی است ( ر.ک. شهیدی ، ۱۳۸۰: ج۱، ص ۲۴۷ ) .

● تحولات قانونی سن نکاح
نظام حقوقی ایران از ابتدا تاکنون بدون پرداختن به علائم و نشانه های طبیعی سن بلوغ ، در مراحل مختلف قانونگذاری ، رسیدن به سن خاصی را به عنوان ملاک اهلیت شخص برای نکاح تعیین نموده ؛ به گونه ای که گاهی سن مزبور فراتر از سن بلوغ طبیعی تعیین شده و گاهی ، بلوغ نکاح همان بلوغ طبیعی دانسته شده است.

برای نخستین بار در نظام حقوقی ایران ، در ماده ۱۰۴۱ق.م. مصوب ۱۳۱۳آمده بود : « نکاح اناث قبل از رسیدن به سن ۱۵سال تمام و نکاح ذکور قبل از رسیدن به سن ۱۸سال تمام ممنوع است . مع ذلک در مواردی که مصالحی اقتضا کند با پیشنهاد مدعی العموم و تصویب محکمه ، ممکن است استثناء معافیت از شرط سن اعطا شود . ولی در هر حال این معافیت نمیتواند به اناثی داده شود که کمتر از ۱۳سال تمام و به ذکوری شامل گردد که کمتر از ۱۵سال تمام دارند . »

تعیین حداقل سن قانونی برای ازدواج و پیش بینی امکان عدول از آن در عمل موجبات افزایش ازدواجهای در سنین کمتر از حداقل سن قانونی را فراهم آورد ، تبعات و آثار سوء ناشی از این قانون از جمله افزایش آمار طلاق در میان چنین زوجینی ، موجب شد قانونگذار در مقام چارهجویی برآید . نتیجه این امر ، تصویب ماده ۲۳قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۵۳بود ؛ به موجب این ماده : « ازدواج زن قبل از رسیدن به سن ۱۸سال تمام و مرد قبل از رسیدن به سن ۲۰سال تمام ممنوع است . مع ذلک، در مواردی که مصالحی اقتضا کند ، استثنائاً در مورد زنی که سن او از ۱۵سال تمام کمتر نباشد و برای زندگی زناشویی استعداد جسمی و روانی داشته باشد ، به پیشنهاد دادستان و تصویب دادگاه شهرستان ممکن است ، معافیت از شرط سن اعطا شود . زن یا مردی که برخلاف مقررات این ماده ، با کسی که هنوز به سن قانونی برای ازدواج نرسیده است ، مزاوجت کند ، حسب مورد به مجازات های مقرر در ماده ۳قانون راجع به ازدواج مصوب ۱۳۱۶محکوم خواهد شد . »
در ماده ۳اصلاحی مصوب ۱۳۱۶نیز آمده بود : « هر کس بر خلاف مقررات ماده ۱۰۴۱ق.م. با کسی که هنوز به سن قانونی برای ازدواج نرسیده است ، مزاوجت کند به شش ماه تا دو سال حبس تأدیبی محکوم خواهد شد . در صورتی که دختر به سن ۱۳سال تمام نرسیده باشد ، لااقل به دو تا سه سال حبس تأدیبی محکوم می شود و در هر مورد ممکن است علاوه بر مجازات حبس به جزای نقدی از دو هزار ریال تا بیست هزار ریال محکوم گردد و اگر در اثر ازدواج برخلاف مقررات فوق مواقعه منتهی به نقص یکی از اعضاء یا مرض دایم زن گردد ، مجازات زوج از پنج تا ده سال حبس با اعمال شاقه است و اگر منتهی به فوت زن شود ، مجازات زوج حبس دایم با اعمال شاقه است . عاقد و خواستگار و سایر اشخاص که شرکت در جرم داشته اند نیز به همان مجازات یا مجازاتی که برای معاون جرم مقرر است ، محکوم می شوند . »

تدوین ماده ۲۳قانون حمایت خانواده ، با وجود آن که در رفع تبعات ناشی از ازدواج های زود هنگام مؤثر بود ، اما این ایراد اساسی را داشت که برای مهار نیاز های جسمی و روانی دختران و پسران جوانی که در فاصله میان سن بلوغ و سن ازدواج بودند ، تدبیری اندیشیده نشده بود ( ر.ک. صفایی و امامی ، ۱۳۸۰: صص ۷۲-۷۱ ) .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، انتقاد های بسیاری مبنی بر مغایرت ماده ۱۰۴۱ق.م. با موازین شرع مطرح شد ، از همین رو در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۶۱، به موجب پیشنویس « لایحه راجع به اصلاح بعضی از مواد قانون مدنی » پیشنهاد اصلاح ماده یاد شده ، تقدیم مجلس گردید و ماده ۱۰۴۱ق.م. بدین شرح اصلاح شد : «نکاح قبل از بلوغ ممنوع است ، تبصره : عقد نکاح قبل از بلوغ با اجازه ولی صحیح است ، به شرط رعایت مصلحت مولی علیه » و با اصلاح نگارشی تبصره آن در تاریخ ۱۴آبان ۱۳۷۰بدین شرح تغییر یافت : « عقد نکاح قبل از بلوغ با اجازه ولی به شرط رعایت مصلحت مولی علیه صحیح می باشد . »

طرح اصلاح ماده ۱۰۴۱ق.م در سال ۱۳۸۱تقدیم مجلس شد . در مقدمه طرح ارائه شده چنین آمده بود : « … این ماده باعث بروز ناهنجاری هایی در امر ازدواج دختران و پسران خصوصاً از جنبه های سلامت جسمی و متلاشی شدن کانون خانوادگی بعد از رسیدن به سن بلوغ گردیده است و اثرات نامطلوبی در تشکیل زندگی خانوادگی باقی گذارده است . این قانون نه تنها در محافل بین المللی موجب ایجاد مشکلات عدیده برای نظام جمهوری اسلامی شده ، بلکه موجب سوء استفاده افراد غیر صالح گشته و در واقع اصل اختیار را که در عقد نکاح از شروط اساسی است ، مخدوش می نماید و خارج از اختیار و اراده دختران و پسران جوان ، آثار زوجیت را بر آنان تحمیل می نماید که اثرات سوء آن پس از رشد بر جسم و روان آنان باقی میماند … » ( نائینی ، ۱۳۸۶: صص ۱۰۷۵-۱۰۷۴ ) .

در طرح مزبور ، سن پیشنهادی برای نکاح چهارده سال تمام شمسی برای دختر و هفده سال برای پسر تعیین شده و ازدواج ، کمتر از این سن منوط به تحصیل اجازه از دادگاه شده بود . در نهایت پس از بررسی طرح مزبور ، در کمیسیون های قضایی و حقوقی و نیز فرهنگی مجلس شورای اسلامی ، سن ازدواج برای دختر ، ۱۵سال و برای پسر ، ۱۸سال تمام شمسی تعیین شد و به تصویب رسید . شورای نگهبان ، این مصوبه را خلاف شرع تشخیص داد . سرانجام با طرح موضوع در مجمع تشخیص مصلحت نظام ، این مجمع ، ماده را بدین صورت تصویب نمود : « ماده واحده : ماده ۱۰۴۱قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۴/۸/۱۳۷۰و تبصره آن به شرح ذیل اصلاح می گردد : عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح . »
همچنین با تحولاتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در نظام قانونی کشور رخ داد ، ماده ۳قانون راجع به ازدواج مصوب ۱۳۱۶که پیشتر بدان پرداخته شد ، نیز با تصویب ماده ۶۴۶ق.م.ا. مصوب ۱۳۷۵نسخ گردید . به موجب این ماده : « ازدواج قبل از بلوغ بدون اذن ولی ممنوع است . چنانچه مردی با دختری که به حد بلوغ نرسیده برخلاف مقررات ماده ۱۰۴۱ق.م. و تبصره ذیل آن ازدواج نماید ، به حبس تعزیری از شش ماه تا دو سال محکوم می گردد » . عدم پیش بینی ضمانت اجرای کیفری برای موارد نقص عضو یا فوت ناشی از تزویج بر خلاف مقررات ماده ۱۰۴۱ق.م.، موجب شد در ماده ۵۰« لایحه حمایت خانواده » که از سوی قوه قضائیه تهیه شده و در مجلس شورای اسلامی در دست بررسی است ، برای این موارد ، چنین ضمانت اجرایی پیش بینی شود . به موجب این ماده : « هرگاه مردی با دختری که به سن قانونی ازدواج نرسیده است ، برخلاف مقررات ماده ۱۰۴۱ق.م. ازدواج نماید ، به حبس از شش ماه تا دو سال محکوم خواهد شد . چنانچه در اثر ازدواج برخلاف مقررات فوق ، مواقعه منتهی به نقص عضو یا مرض دایم زن گردد ، زوج علاوه بر پرداخت دیه ، به دو تا پنج سال حبس و اگر منتهی به فوت زن شود ، علاوه بر پرداخت دیه ، به پنج تا ده سال حبس محکوم می شود . »

● تحلیل ماده ۱۰۴۱ق.م.
همچنان که ملاحظه شد ماده ۱۰۴۱سابق ق.م. به پیروی از نظر مشهور فقهای امامیه ، سن بلوغ را به عنوان سن قانونی برای ازدواج ، تعیین و امکان تزویج پیش از رسیدن به این سن را نیز به رسمیت شناخته بود . این ماده از آغاز تصویب با انتقادات بسیاری مواجه شد ؛ اولاً بلوغ با قابلیت جسمی برای زناشویی تحقق می یابد و نشانه های مورد اشاره فقها ، صرفاً اماره ای برای وصول و کشف این واقعیت است سن بلوغ باید بر مبنای غلبه و با توجه به وضع جسمی و نیز شرایط اقلیمی محیط تعیین شود و جنبه قاعده ای برای تمام ادوار تاریخی و اشخاص ندارد ( کاتوزیان ،۱۳۸۲: ج۱، ص۷۰). بنابراین نمی توان ، سن ازدواج را ، سن بلوغ و سن بلوغ را ۹و ۱۵سال تمام قمری قرار داد .
ثانیاً تبصره این ماده ، خدشه ای اساسی بر ماده است ، زیرا ، به نحوی عام ، ممنوعیت مقرر در ماده را جایز دانسته و به نوعی حکم آن را تخصیص و بلکه نسخ نموده است ( همان ، ص۷۴). البته یکی از علمای حقوق ، برای رفع تعارض میان ماده ۱۰۴۱ق.م. و تبصره آن کلمه نکاح را در ماده به معنی « آمیزش » و در تبصره به معنی ازدواج تعبیر نموده و حکم تجویز از سوی ولی قهری را استثنایی بر عدم اهلیت صغیر در نکاح دانسته است ( همان ، ص ۷۵).
این انتقادات قانونگذار را وادار ساخت در اصلاحیه سال ۱۳۸۱، از اطلاق ماده و تخصیص و بلکه انتفاء یا نقض حکم آن در قالب تبصره اجتناب ورزد و نیز بدون پرداختن به سن بلوغ و ممنوعیت نکاح پیش از آن مواعد سنی دیگری را برای عقد نکاح دختران و پسران تعیین نماید . با این وجود ، قانونگذار مجدداً اجازه تزویج پیش از حداقل سن های قانونی از سوی ولی قهری را به پیروی از مشهور فقهای امامیه ، با تعیین قیودی برای آن پیش بینی و حکم مقرر در تبصره سابق را به بیانی دیگر تکرار نمود . بنابراین ، حکم موضوع ماده ۱۰۴۱ق.م. در دو بخش مورد بررسی قرار می گیرد :

▪ تعیین حداقل سن برای ازدواج
قانونگذار در اصلاحیه سال ۱۳۸۱، حداقل سن ازدواج را برای دختر ۱۳سال و برای پسر ۱۵سال تعیین نمود .
در نگاه اول ممکن است چنین تصور شود که با وجود آمار های اخیر مبنی بر افزایش میانگین سن ازدواج در میان جوانان ، چه بسا اقدام به ازدواج در حداقل های مقرر قانونی مصداق چندانی نداشته باشد ، اما متاسفانه آمار ارائه شده از سوی سازمان ملی جوانان در سال ۱۳۸۳، وجود بیش از ۳۰هزار کودک متأهل ۱۴ – ۱۰ساله را در کشور تأیید می نماید که از این میان دختران زیر ۱۴سال با جمعیت ۲۴هزار و ۵۰۶نفر ، بیشترین آمار را به خود اختصاص می دهند . فراوانی چنین ازدواجهایی موجب شده ، از آنها با عنوان پدیده مادران کودک یا عروسان کودک یاد شود ( روزنامه اعتماد ، ۲۶مهر ۱۳۸۶).

از آنجا که بسیاری از این ازدواج ها بدون حداقل هایی برای اقدام به ازدواج از سوی قانونگذار ، ضامن رعایت این ماده نمی باشد ؛ بلکه پیش بینی سیاستهای مناسب اقتصادی ، ایجاد ثبت رسمی صورت می گیرد ، منجر به معضلات حقوقی و اجتماعی بسیار می شود ؛ بنابراین صرف تعیین زمینه های تغییر در نگرش ها ، ارزش ها و ساختار های فرهنگی جامعه در کنار تعیین ضمانت اجرای حقوقی و کیفری برای نقض مقررات مربوط به حداقل سن ازدواج و نیز عدم ثبت نکاح ، می تواند نسبت به کاهش آمار چنین ازدواج هایی و جلوگیری از آثار و تبعات سوء ناشی از آنها بازدارنده باشد .
حکم مقرر در ماده ۱۰۴۱ق.م. همواره ممکن است ، مواردی از ازدواج در سنین پایین را به وجود آورد که زوجین یا یکی از آنها ، رشید محسوب نشده و اهلیت استیفای حقوق مالی خود اعم از جهیزیه ، نفقه ، مهریه ، اجرت المثل و … را نداشته باشند ؛ در چنین مواردی مطالبه این حقوق و طرح این دعاوی باید توسط ولی یا قیم شخص ـ به تناسب مورد ـ و چه بسا بدون رعایت مصلحت و غبطه وی صورت گیرد یا این که شخص را در ابتدای نکاح ناگزیر به طرح دعوای رشد نماید .
در حال حاضر ، با وجود عدم دسترسی به آمار محاکم ، برای گریز از تبعات ناشی از عدم احراز رشد زوجینی که براساس ماده ۱۰۴۱ق.م. به عقد نکاح یکدیگر درآمده اند ، بسیاری از دادرسان ، حکم مقرر در این ماده را به صدور حکم رشد تفسیر و در مقام چنین تشخیصی ، حکم رشد شخص را نیز صادر می کنند ؛ بسیاری از دفاتر رسمی ازدواج و طلاق کشور نیز برای ثبت چنین ازدواج هایی ، ارائه حکم یاد شده را مطالبه می نمایند ؛ بنابراین در نظام حقوقی ایران ، مشکلات ناشی از رشید نبودن اشخاص دارای سن کمتر از حداقل سن قانونی برای ازدواج ، به سهولت مرتفع شده و چنین افرادی ـ زوجین آینده ـ در استیفای اموال و حقوق مالی خود و انجام این تعهدات ، رشید فرض می شوند ؛ حال آنکه توسل به چنین رویه ای در بسیاری موارد نه تنها مفید علم به رشد شخص نیست ؛ بلکه ممکن است آثار و تبعات سوء مالی را نیز برای آنان در آینده به همراه داشته باشد .

البته در حال حاضر برخی دیگر از محاکم دادگستری ، قید مندرج در ماده ۱۰۴۱ق.م. را مستلزم صدور حکم رشد شخص ، ندانسته و فقط به صدور اجازه نامه چنین ازدواج هایی اکتفا می کنند ؛ این اقدام دادگاه ، هر چند با فلسفه تقنین ماده یاد شده سازگار است ، اما در خصوص رفع مشکلات ناشی از عدم رشد چنین اشخاصی در استیفای اموال و حقوق مالی شان ، ناتوان است .

▪ پیامد های تعیین حداقل سن ازدواج
در حال حاضر بسیاری از نظام های حقوقی جهان با توجه به پیامد های نامطلوب ناشی از ازدواج در سنین پایین ، داشتن حداقلی از سن را برای اقدام به ازدواج مقرر نموده اند . در واقع گرایش اصلی بسیاری از این کشورها به افزایش حداقل سن ازدواج است ؛ برخی از آثار و پیامد های نامطلوب ناشی از ازدواج در سنین پایین عبارتند از :
ـ عدم احراز رشد هریک از زوجین و ناتوانی در استیفای حقوق مالی ؛ این پیامد در نظام هایی به وقوع می پیوندد که میان حداقل سن ازدواج و سن رشد ، تناسب لازم وجود ندارد ، نظام حقوقی ایران از زمره این نظام ها محسوب می شود .
ـ افزایش آمار طلاق ؛ در ایران آمار رسمی نسبت به فراوانی طلاق در میان زوجینی که در سنین پایین مبادرت به ازدواج مینمایند ، منتشر نشده ، اما پاره ای مطالعات پراکنده و موردی در برخی مناطق کشور ، مؤید وجود رابطه نزدیک و گاهی مستقیم میان طلاق و سن پایین زوجین است . همچنین تداوم این زندگی ها با مخاطرات فراوان مواجه است . از جمله می توان از دشواری های ناشی از عدم آمادگی روحی ، روانی و فکری زوجین ، برای تربیت فرزندان ، ترک تحصیل زوجین ، به ویژه دختران و به تبع آن نداشتن منبع درآمد مستقل برای خود و در نتیجه وابستگی بیش از پیش این زنان به شوهران یا مردان دیگر یاد نمود .
ـ ازدواج در سنین پایین ، از جهت بهداشت باروری ، ممکن است خطرات جدی به دنبال داشته باشد . به تأیید اسناد سازمان ملل متحد ، هر سال حدود ۱۴میلیون دختر ۱۹-۱۵ساله ، زایمان و حدود ۵میلیون دیگر سقط جنین نا ایمن و غیر بهداشتی می کنند در برخی کشور ها ، نیمی از کل جمعیت زنان ، اولین زایمان را پیش از رسیدن به سن ۱۸سالگی انجام می دهند . مرگ و میر ناشی از زایمان این گروه سنی ؛ ۲برابر و زنان کمتر از ۱۵سال ، ۵برابر ، بیشتر از زایمان زنان در دهه ۲۰سالگی است . در واقع زایمان ، عامل اصلی مرگ و میر زنان ۱۵- ۱۴ساله در جهان است . در ازای هر زنی که هنگام زایمان ، جان خود را از دست می دهد ، ۳۰ -۱۵زن زنده می مانند ، اما دچار معلولیت های مزمن می شوند . همچنین خطر مرگ نوزادانی که مادران آنها کمتر از ۱۹سال دارند ، بیشتر است . ( اودانل ، بیتا : ص ۹۸).
همچنین باید مشکلات ناشی از فشار های نهاد های بین المللی و نیز افکار عمومی جهانی را به پیامد های یادشده افزود ؛ زیرا در گزارش های مختلفی که از سوی کمیته حقوق کودک سازمان ملل متحد و گزارش های ادواری جمهوری اسلامی ایران که بر اساس ماده ۴۴کنوانسیون حقوق کودک ، ارائه و منتشر می شود ، مراتب نگرانی کمیته یاد شده از سطح پایین حداقل سن ازدواج در ایران ، اعلام و اصلاح قوانین مربوط و پیش بینی داشتن حداقل ۱۸سال سن برای ازدواج ، خواسته می شود ( زارعیان ، بیتا: ص۷). در واقع پیگیری و خواست نهاد های بین المللی حقوق بشری نسبت به اصلاح قوانین ایران درخصوص سن ازدواج و امکان تزویج طفل از سوی ولی ، از آن جهت است که در اسناد بین المللی حقوق بشر تصریحاً یا تلویحاً به این موضوع و لزوم حمایت از کودکان و اصلاح قوانین کشورها پرداخته شده است .
در کنار ذکر پیامد های سوء ناشی از ازدواج در سنین پایین باید تبعات نامطلوب ناشی از بالا بودن سن قانونی ازدواج را نیز یادآور شد ؛ واقعیت کاهش سن بلوغ جنسی که امروزه بسیاری از کارشناسان بر آن اذعان دارند ، مستلزم پیش بینی حداقلی از سن ازدواج است که با واقعیت های جامعه سازگاری داشته باشد . در حقیقت همانگونه که پایین آوردن حداقل سن ازدواج می تواند آثار نامطلوب بسیاری داشته باشد ، افزایش یکباره سن ازدواج نیز ممکن است به نادیده گرفتن وضعیت آن عده از جوانانی منجر شود که به بلوغ جسمی و آمادگی برای ازدواج رسیده ، اما فاقد حداقل سن قانونی اند و این امر چه بسا آثار نامطلوب بسیاری از جمله افزایش آمار ازدواج های بدون ثبت قانونی یا رشد نابهنجاری های روانی و اخلاقی را در این سنین به همراه داشته باشد ؛ بنابراین هرگونه قانونگذاری برای حداقل سن ازدواج ، مستلزم بررسی تمامی جوانب حقوقی ، اجتماعی ، اقتصادی ، اخلاقی ، روانی و زیستی این امر و تعیین حداقل های لازم متناسب با واقعیت های مزبور می باشد .

● نتایج و پیشنهادات
با توجه به قوانین موجود در زمینة سن نکاح ، موارد زیر قابل ایراد و نیازمند اصلاح است :

▪ عدم وجود ضمانت اجرای کیفری بر تزویج دختر نه تا سیزده سال ؛ ایراد های وارد بر ماده ۱۰۴۱ق.م. سابق که سن نکاح را سن بلوغ قرار داده بود با اصلاح آن در سال ۱۳۸۱تا حدی مرتفع شد ، با وجود این ضمانت اجرای کیفری تزویج دختر زیر سن نکاح ، همچنان بر ماده ۱۰۴۱ق.م. سابق استوار است . توضیح آن که ماده ۶۴۶ق.م.ا. صرفاً برای ازدواج با دختر زیر سن بلوغ ، تعیین مجازات کرده و نسبت به ازدواج با دختر ۹سال تمام قمری تا ۱۳سال تمام شمسی ، فاقد ضمانت اجرای کیفری است .
▪ عدم مسئولیت ولی در تزویج دختر زیر سن نکاح ؛ هرگاه ولی بر خلاف مقررات ماده ۱۰۴۱ق.م. دختر خود را به عقد ازدواج دیگری درآورد ، فاقد مسئولیت کیفری و نیز حقوقی است . زیرا از یک سوی ، مجازات موضوع ماده ۶۴۶ق.م.ا. صرفاً برای زوج ، مقرر شده است و از سوی دیگر ، باب سوم کتاب هشتم از جلد دوم قانون مدنی در موضوع ولایت قهری ، صرفاً برای سوء عمل و تدبیر ولی نسبت به اموال مولی علیه ، ضمانت اجرا قرار داده است . بنابراین در مواردی که سوء رفتار ولی موجب ورود ضرر غیرمالی بر مولی علیه شود ، ضمانت اجرایی بر وی متصور نیست .
▪ عدم مسئولیت کیفری مداخله کنندگان در عقد نکاح ؛ قانون مجازات اسلامی برای مداخله کنندگان در انعقاد نکاح اشخاص زیر سن نکاح ، مسئولیت کیفری قرار نداده است و این در حالی است که از نقش این اشخاص در تسهیل چنین نکاحی نباید غافل بود . با توجه به ایراد های مندرج در بندهای ۱تا ۳، اصلاح ماده ۶۴۶ق.م.ا. بدین شرح پیشنهاد می شود :
« چنانچه مردی برخلاف مقررات ماده ۱۰۴۱ق.م، با دختری که به سن قانونی ازدواج نرسیده است ، ازدواج اعم از دایم یا موقت نماید ، به حبس تعزیری از شش ماه تا دو سال محکوم می شود . همین مجازات در خصوص ولی طفل که اذن به چنین ازدواجی صادر نموده است نیز اعمال می گردد . تبصره : مجازات عاقد ، خواستگار و شاهد حداقل مجازات مندرج در این ماده است » .
▪ عدم نظارت دادگاه بر شرایط نکاح ؛ تحول ماده ۱۰۴۱ق.م. از آن جهت که تشخیص دادگاه را در کنار اذن ولی قرار داد ، شایسته تقدیر است ؛ با وجود این ، تشخیص مزبور صرفاً در احراز مصلحت کودک نسبت به ازدواج می باشد ، به گونه ای که معمولاً نوع ، طرف و شرایط ازدواج مدنظر قرار نمی گیرد و این در حالی است که در برخی موارد ، چه بسا نکاح ، مغایر مصلحت طفل نباشد ، اما نکاح با شخص مورد نظر ولی و با شرایط مورد توافق طرفین خلاف مصلحت مزبور باشد . در جهت رفع این نقیصه توجه به دو امر ضروری است :
ـ اعمال دقت و حساسیت بسیار از سوی محاکم ، در احراز مصلحت تزویج طفل و در صورت احراز ، صدور مجوز چنین نکاحی به نحو موردی ؛ بدین معنی که اذن دادگاه نه به طور کلی ، بلکه بر ازدواج با شخص خاص و با شرایط معین تعلق گیرد . دوم : شرایط نکاح و نوع آن توسط دادگاه مشخص شود . در حال حاضر این شیوه در اجرای ماده ۱۰۴۳ق.م. و به هنگام مخالفت بدون علت موجه ولی قهری با ازدواج دختر باکره و صدور مجوز از سوی دادگاه نسبت به ازدواج با شخصی معین و با شرایط مشخص ، حاکم است .
▪ مشکلات ناشی از عدم انطباق سن نکاح و اماره قانونی رشد ؛ به رغم نسخ ماده واحده راجع به رشد متعاملین مصوب ۱۳۱۳که به موجب آن سن ۱۸سالگی به عنوان اماره قانونی رشد شخص تعیین شده بود ، رویه محاکم کشور همچنان بر پذیرش این سن به عنوان اماره قانونی رشد استقرار یافته است و این در حالی است که چنین اماره ای با سن نکاح موضوع ماده ۱۰۴۱اصلاحی ق.م. همخوانی نداشته و در عمل موجب بروز مشکلاتی می شود . به عنوان نمونه می توان وضعیتی را تصور نمود که زوجه به لحاظ عدم احراز رشد ، توانایی استیفای حقوق مالی خود از جمله نفقه و مهریه و نیز اتخاذ تصمیم در خصوص فدیه و بذل آن را به هنگام طلاق دارا نباشد یا زوج اهلیت پرداخت حقوق مالی زوجه اش و نیز تصمیم بر اجرای صیغة طلاق را که طبق تبصره ۳ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب ۱۳۷۱، منوط به پرداخت حقوق مالی زوجه است ، فاقد باشد .
از آنجا که برای ثبت چنین مواردی از نکاح ، نیازی به تشخیص دادگاه ـ موضوع ماده ۱۰۴۱ق.م. ـ نمی باشد ، مناسب است سازمان ثبت اسناد و املاک کشور با صدور دستورالعمل های لازم ، زمینه ارشاد متقاضیان چنین ازدواج هایی را از سوی سردفتران ازدواج و طلاق ، نسبت به آثار و تبعات ناشی از عدم احراز رشد چنین زوجینی فراهم آورد ؛ همچنین با توجه به اینکه رویه محاکم کشور در احراز رشد اشخاص متفاوت بوده و راهکار اتخاذ شده از سوی برخی از آنها ممکن است شبهه عدم احراز رشد واقعی این اشخاص را به همراه داشته باشد ، شایسته است دستگاه قضایی کشور با برگزاری نشست های قضایی و نیز دوره های آموزشی و …، در جهت ایجاد رویه قضایی واحد ، تصحیح رویه محاکم و جلوگیری از اتخاذ تصمیمات متشتت در احراز رشد اشخاص غیررشید تلاش نماید .

Aftab.ir

برچسب ها:, ,

حل مشکلات

موسسه حقوقی عدل فردوسی با بهره گیری از مجرب ترین وکلای پایه یک دادگستری سعی در حل مشکلات حقوقی شما دارد.

تماس با ما

ارتباط با ما

شما میتوانید برای حل کلیه مشکلات حقوقی خود با موسسه حقوقی عدل فردوسی تماس حاصل فرمایید.

تماس با ما

کمک به شما

شما می توانید برای حل کلیه دعاوی حقوقی خود اعم از کیفری ، جزایی ، خانوادگی و.. از وکلای موسسه حقوقی عدل فردوسی استفاده فرمایید.

تماس با ما

بانک جامع مقالات

مقالات موسسه حقوقی عدل فردوسی با بهره گیری از بانکی بالغ بر ۳۰۰۰ مقاله ی حقوقی در اختیار شما می باشد.

تماس با ما