یکی از مسائل و موضوعات حقوقی که چندی است در رسانه های
عمومی و محافل حقوقی محل توجه و بحث قرار گرفته، موضوع اجرای علنی حدود است، به گزارش پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران، فصلنامه علمی و ترویجی معرفت برای روشن شدن بحث و پاسخگویی به برخی شبهاتی رایج که در این زمینه وجود دارد، مناظره ای با حضور استادان حوزه و دانشگاه آیتالله مرتضی مقتدایی، حجةالاسلام و المسلمین کعبی و دکتر غلامحسین الهام و استادان، محققان و دانش پژوهان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(س) برگزار نموده، که در راستای آشنایی با دیدگاه مختلف در این زمینه، متن کامل آن را در ادامه می خوانید:
معرفت: لطفاً ابعاد مختلف اجرای علنی حدود را بیان کنید.
حجة الاسلام کعبی: عنوان بحث، یعنی اجرای علنی حدود، را میتوان در دو محور مطرح کرد: یک محور، وجوب و ضرورت اجرای حدود در عصر غیبت است; یعنی پس از فراغ از این مطلب که اجرای حدود در عصر غیبت از آن فقهای جامعالشرایط است که ائمه اطهار علیهم السلام آن را به فقهای جامع الشرایط تفویض کردهاند. محور دوم، بحث نحوه اجرای حدود است; یعنی حالا که حدود باید اجرا شود، آیا علنی باشد یا به گونهای دیگر؟ چند صباحی است که بحث اجرای حدود در جامعه ما مطرح شده و شک و ایرادهایی در این زمینه مطرح گردیده است. بحث اجرای علنی حدود و دامنه آن به مطبوعات هم کشیده شد و به تشکیک و تردیدهایی در مورد اجرای حدود در عصر غیبت منجر گردید و حتی برخی ادعا کرده اند که به خلاف آنچه که گفته میشود اجرای حدود در عصر غیبت اجماعی است و اتفاق علمای شیعه است، چنین اجماعی وجود ندارد. هرچند ما صریحا این ادعای شاذ و نادر را قبول نداریم و در جای خود بحث خواهیم کرد، اما جدای از این بحث فنی فقهی، در حال حاضر، قانون اساسی مبنای نظام جمهوری اسلامی ایران و حاصل خون شهیدان گرانسنگ انقلاب اسلامی است. قانون اساسی در اصل 156 به قضیه فیصله میدهد و در بند 4، اصل 156 تصریح به اجرای حدود و مقررات مدون جزایی اسلام میکند. بنابراین، ما هر دیدگاه فقهی را هم در این زمینه داشته باشیم، اگر بخواهیم به قانون اساسی عمل کنیم و آن را اجرا نماییم، هیچ راهی جز تمکین و زمینهسازی و بسترسازی برای اجرای بهینه حدود اسلامی در عصر غیبت با پشتوانهها و بسترسازیهای فرهنگی و اجتماعی لازم نداریم. اجازه بفرمایید من اصل 156 را بخوانم. در این اصل، که وظایف قوه قضاییه هم بیان شده، میتوان فلسفه مجازات در اسلام را هم به دست آورد:
»قوه قضاییه، قوه ای است مستقل که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسؤول تحقق بخشیدن به عدالت و عهده دار وظایف زیر است:
1 )رسیدگی و صدور حکم در مورد تظلمات، تعدیات، شکایات، حل و فصل دعاوی و رفع خصومات و اخذ تصمیم و اقدام لازم در آن قسمت از امور حسبیه که قانون معین می کند.
(2 احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی های مشروع;
(3 نظارت بر حسن اجرای قوانین;
(4 کشف جرم و تعقیب و مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدود و مقررات مدون جزایی اسلام;
(5 اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین».
این اصل بندهای دیگری هم دارد که مجال توضیح آنها نیست. آقایان مستحضر هستند مباحث پیرامون قانون اساسی غیر از مباحث حقوق جزاست. در قانون اساسی بحث از ماهیت دولت، ساختار حکومت، ترکیب قوای سه گانه و آرایش قوای عمومی در مقابل همدیگر و حقوق ملت میباشد. این بند مربوط به حقوق جزاست، یعنی حتی اگر در قانون اساسی ذکر نمی شد و ما تنها اصل 4 قانون اساسی را داشتیم، که کلیه قوانین و مقررات باید بر اساس موازین اسلامی باشد، آن گاه این اصل بر اطلاق یا عموم همه قوانین یا مقررات حاکم بود. قانونگذار عادی ما یعنی مجلس شورای اسلامی در زمینه قانونگذاری یا تصویب قوانین مربوط به حدود باید اقدام می کرد. اما به رغم این اصل بدیهی و برای این که به همه این شبهات پاسخ دهد، مسئله اجرای حدود در عصر غیبت را در اصل 156 قانون اساسی در بند چهار تدوین و بر اجرای حدود و مقررات مدون جزایی اسلام در کنار کشف جرم و تعقیب و مجازات و تعزیر مجرمین تاکید می کند. به هر حال، قانونگذار اساسی تاکید ویژه ای بر اجرای حدود اسلامی دارد و این اصلا جای بحث و جدل و چالش در حوزه مسائل راهبردی حقوقی نظام جمهوری اسلامی ایران نیست. به نظر میرسد که در این زمینه هیچ بحثی وجود ندارد; چون علاوه بر این که قانون اساسی تعیین تکلیف کرده، بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی قدس سره هم بر اجرای حدود تاکید کرده است. هرچند متاسفانه برخی کلمات صریح امام را هم انکار و یا توجیه میکنند. مثلا حضرت امام در صحیفه نور، جلد هفت، صفحه 228 در سخنرانی مورخ 7/4/1358 میفرمایند: یک حد از حدود الهی وقتی که واقع بشود یک جامعه اصلاح میشود. فلسفه اجرای حدود اصلاح جامعه است… اگر چهار تا دزد دستش را ببرند در مجمع عمومی، دزدی تمام میشود.
به راستی چنین است که اگر قوه قضاییه با قاطعیت به مسئله اجرای علنی حدود در ملا عمومی بپردازد، اصلا از وقوع جرم پیشگیری میشود; چون خود اجرای حدود جنبه بازدارندگی دارد. اگر چهار تا آدم فاسد را در ملا عام شلاق بزنند، فحشا از بین می رود. باز امام در مورد مسائل مربوط به عفت عمومی به این جنبه بازدارندگی اجرای حدود تاکید دارد. امام قدس سره با موضع گیری صریح، مسئله اجرای علنی حدود را، به مسئله مبنایی تر، یعنی انسان شناسی اسلام بر میگردانند؛ این که انسان متشکل از جسم و روح است و اسلام به مصالح مادی و معنوی و به عمق طبیعت انسانی یا ماهیت انسانی توجه میکند و بر این اساس، قوانین و مقررات جزایی اسلام بیان شده است
در جای دیگر، حضرت امام قدس سره خطاب به شورای عالی قضایی تاکید میکنند که حالا مجلس مستقر شد، مجلس هم مجلس اسلامی است و باید مجلس اسلامی با قاطعیت مسئله اجرای حدود اسلامی را پیگیری کند و از مجلس میخواهد که این مسئله را دنبال کند و قؤه قضاییه به مجلس بسپارد که حدود اسلامی اجرا بشود. (1)
اتفاقا، بعضی زمزمههای امروز هم در سال 57 مطرح بود; عده ای میگفتند که بگذارید ما ابتدا یک کار فرهنگی بکنیم، کار تربیتی بکنیم، اجرای حدود در جامعه ای که مبتلا به فقر، فحشا، فساد و هزار و یک مشکل است، مشکلی را حل نمیکند. ما ابتدا باید اصلاح فرهنگی و تربیتی بکنیم تا بعدها اگر زمینه فراهم شد حدود اسلامی اجرا شود وگرنه مفسده آمیز است. یک عده این طور برداشت میکردند. آن موقع، امام در پاسخ به اینها این طور می فرماید: «اینها همین حرفهای غربیها را می زنند که باید اصلاح کنیم. اول همه را اصلاح کنید بعد حد بزنید. این عجیب است که اول باید این مملکت را همه را هدایت کنیم، همه تربیت بشوند، بعد حد بزنیم… اگر یک کسی حالا شرب خمر کرد، حالا حدش نزنیم، اول تربیتش کنیم تا مغزش اصلاح بشود؟ اینها یک حرفهای غلطی است. باید حدود جاری بشود».موضع صریح تر از این؟ چرا امام موضع میگیرند؟ چون اجرای حدود جنبه بازدارندگی دارد، اجرای حدود جنبه اصلاح دارد، اجرای حدود بسترسازی میکند و پشتوانه اخلاقی جامعه است و فضای جامعه را دگرگون میکند و از این بابت، امام میگوید عکس قضیه را شما در نظر بگیرید، حدود به هر ترتیب تعطیل بردار نیست، حدود باید اجرا بشود و البته هیچ منافاتی هم با کار تربیتی ندارد، این به این معنا نیست که ما کار تربیتی و فرهنگی در جامعه نکنیم، اما کار فرهنگی و تربیتی در جامعه نباید منجر به تعطیل حدود شود و حدود در عصر غیبت تعطیل بردار نیست و این جزو قوانین مدون جزایی اسلام است که در بند 4 اصل 156 قانون اساسی بر آن تاکید شده است.
معرفت: فلسفه تشریع حدود در اسلام را بیان بفرمایید.
آیتالله مقتدایی: برخی معتقدند که اجرای علنی حدود الهی، و به طور کلی، این سنخ از قوانین جزایی اسلام از باب این که در این ها خشونت هست با شرافت انسانی منافات دارد. در این خصوص، مقدمهای عرض میکنم. خداوند قادر حکیم، که خالق آسمانها و زمین است، در بین مخلوقات، انسان را گل سرسبد مخلوقات خود قرار داده است و تاج "و لقد کرمنا بنی ادم" بر سر او نهاده است. میفرماید: گرامی داشتیم، بنی آدم را و ما آن ها را در دریاها و خشکی ها بر مرکب راهوار سوار کردیم. این کنایه از تسلطی است که به انسان در روی زمین داده شده که بر تمام خشکیها، دریاها و حتی آسمانها بر همه این ها حکومت کند و زیر سلطه خود درآورد. انسان موجودی مختار و دارای تکلیف است و برخلاف ملائک و حیوانات از دو نیروی شهوت و عقل برخوردار است .این دو نیروی متضاد، همواره در وجود انسان نزاع دارند تا یکی بر دیگری غالب شود. خداوند برای هدایت انسان و راهنمایی او انبیا را فرستاد و نیز پیامبر و راهنمای باطنی یعنی عقل را در نهاد او قرار داد. ادیان الهی مجموعه قوانین و مقرراتی است برای هدایت بشر، برای رشد انسان، برای تکامل او که بتواند از میان این دو قوه متضادی که در وجود او هست، استعداد ذاتی خود را شکوفا کند و راه تکامل را با اجرای احکام الهی، انجام واجبات و تکالیف بپیماید و به حد مطلوب سعادت و کمال برسد. در قرآن آیات انذار و تبشیر، برای متنبه کردن یا تشویق و ترغیب کردن مردم به عبادت و بندگی انسان ها نازل شده است و همه این ها لطف و عنایت خداوندی است که انسان را به راه سعادت هدایت کند; از عقوبت گناهان خویش بترسد و ببیند چه عقوبت هایی در قیامت به دنبال گناه و معصیت او است. پس خداوند متعال پیامبران الهی را برای هدایت مردم می فرستد. دین را برای رشد و تکامل آنان و راهنمای باطنی یعنی عقل را برای هدایت بشر عطا کرده است. آیات انذار و آیات تبشیر را نیز برای رغبت و تهذیبشان فرو فرستاده است. در عین حال، ممکن است برای بعضی افراد هیچ کدام از این عوامل مؤثر واقع نشود و برای بعضی دیگر، همان پیامبری که می آید و دعوت به سوی الله، عرفان و حق میکند، کفایت نماید; «ما عبدتک خوفا من نارک بل وجدتک اهلا للعباده» مرحوم صاحب عروه میفرماید: تنها کسی که این گونه بندگی خدا میکند امیرالمؤمنین علی علیه السلام است: حضرت میفرماید: خدایا برای ترس از آتش جهنم و یا به طمع نعمت های بهشتت، تو را عبادت نمیکنم، بلکه چون تو شایسته عبادتی، تو را بندگی می کنم. این نوع عبادت و بندگی اوج عبودیت است. در عین حال کسانی هم هستند که برای همین تبشیر و انذار، تشویق و ترغیب و یا به طمع بهشت و یا ترس از عذاب عبادت خدا می کنند و مرتکب گناه نمیشوند. این هم باز خوب است. ولی بسیاری هم هستند که این همه آیات و بینات و پیامبران درونی و بیرونی در آنان مؤثر نیست و ممکن ست باز به گناه بیفتند، دست به سرقت، تجاوز به مال و ناموس مردم بزنند، مرتکب فحشا، منکرات، گناهان مختلف و سلب امنیت اجتماع بشوند. به همین دلیل خداوند برای نجات افرادی که دعوت انبیا، عقل باطنی، آیات انذار و تبشیر برایشان مؤثر واقع نشده، حد معین کرده است: "ان الله تعالی جعل لکل شی ء حدا و جعل لمن تعدی ذلک الحدود حدا" (2) خداوند برای آن کسانی که از این مقررات تجاوز کنند، حد قرار داده است. خداوند متعال برای پیش گیری از جرم در جامعه، برای مجرمان و بزهکاران مجازات مختلفی معین کرده است; گاهی می فرماید: رجم کنید. گاهی می فرماید: تازیانه بزنید. گاهی هم می فرماید: بکشید و اعدام کنید. گاهی هم می فرماید: دستش را قطع کنید. و در جای دیگر میفرماید: دست و پایش را قطع کنید. همه اینها آیات قرآن است. هدف چیست؟ اصلاح جامعه، البته برای خود فرد هم بی فایده نیست. کسی که در رابطه با زنای محصنه رجم می شود، این حد برای او رحمت است. از امام معصوم علیه السلام در یک روایت سؤال می کنند: اگر کسی حدی برایش جاری شد و او را اعدام کردند به عنوان اجرای حد آیا در قیامت عذاب از او برداشته می شود؟ امام می فرماید: "ان الله اکرم من ذلک"، خداوند گرامی تر از این است. کرمش بیش از این است که یک بنده را دو مرتبه عذاب کند. اجرای حد مجرم را تطهیر میکند. لذا شما وقتی مراجعه کنید به ابواب مختلف حدود، می یابید که در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کسی می آید نزد حضرت و میگوید: یا رسول الله گناه کرده ام طهرنی. حضرت میفرماید: مم اطهرک؟ از چه چیزی تطهیرت کنم؟ می گوید فلان گناه را کرده ام. مرد یا زنی – در هر دو مورد روایت وارد شده – نزد امیرالمؤمنین علیه السلام می آید و می گوید: آقا طهرنی. یعنی مرا تطهیر کنید. وقتی هم که امیرالمؤمنین علیه السلام میخواهند بر او اجرای حد کنند خوشحال است. گریه شوق میکند و میگوید: خدایا عذاب دنیا برای من آسان تر است از عذاب جهنم. پس برای خود آن شخص هم رحمت است. علاوه بر این که، برای جامعه رحمت و برکت است.
ما باید با این دید به مجازاتها نگاه کنیم. کیفرها، حدود و تعزیرات در اسلام رحمت است، هم برای شخصی که حد بر او جاری می شود، هم برای دیگران. برای خودش رحمت است; چون دیگر تکرار نمیکند. تازیانه میخورد تنبیه میشود، تنبه پیدا میکند. برای دیگران هم عبرت است که مرتکب چنین اعمالی نشوند. برای کسانی هم که زمینه فساد در آن هاست عامل پیش گیری است. با این کار خداوند، می خواهد انسان ها را هدایت کند و جلوگیری کند از این که برخی از اوج انسانیت سقوط کنند و در حضیض ذلت قرار گیرند. با اجرای حدود آنان را نجات می دهد و به اوج انسانیت برمیگرداند.
حد در لغت به معنای «منع » است; آهن را به این دلیل حدید می گویند، که قابل نفوذ نیست، سخت است، منع می کند از این که چیزی در او نفوذ پیدا کند. به دربانی که جلوی افراد را می گیرد حداد می گویند. چرا تازیانه زدن را می گوییم حد؟ مثلا صد ضربه شلاق را «حد من حدود الله» میگویند; چون موجب منع از ارتکاب مجدد می شود. وقتی حد جاری شد، دیگر فردا مرتکب نمیشود، می ترسد، دیگران هم وقتی صحنه اجرای حدود الهی را دیدند، مرتکب اعمال ناشایست نمیشوند.
پس ما با این دید به حدود نگاه کنیم که موجب منع از ارتکاب مجدد خود شخص و دیگران می شود. فلسفه اجرای حد به ما می گوید اگر چنانچه بنا باشد کسی را حد بزنند، علنی بزنند. اجرای مخفیانه حد اثری ندارد.
سردمداران کشورهای – به اصطلاح – مترقی امروز دنیا، با مخالفان خود این کار را میکنند. مخالف خودشان را میبرند زندان و در سیاهچالها و زندانهای انفرادی شکنجه میدهند، هیچ کس هم نمیفهمد، بعد هم که از زندان بیرون میآید از او تعهد میگیرند حق نداری به کسی بگویی با من چه کردند! این طریق انتقام گیری مدرن است! اسلام مبرای از انتقام گیری است. حدود اسلام برای انتقام گیری نیست. کسانی که از حدود الهی تجاوز کردند، باید عذاب آن را بچشند و این برای اصلاح فرد و جامعه مفید است.
معرفت: بفرمایید چه مدرک و دلیلی برای اجرای علنی حدود وجود دارد؟
آیت الله مقتدایی: اجرای غیرعلنی حدود خلاف فلسفه حد است. اما برای بیان علنی بودن اجرای حدود، باید به منابع اصیل دینی مراجعه کرد. در روایات و آیات، ادله متقنی وجود دارد که باید حد به صورت علنی اجرا شود. «ولیشهد عذابهما طائفة » (نور: 2) طائفه را هم آمده اند گفته اند حداقلش دو تاست، دو نفر هم باشند کافی است. اما شما مراجعه کنید به روایات، ببینید روش امام امیرالمؤمنین علیه السلام یا خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که اجرای حد می کردند چگونه بود؟ اگر ما به سیره نبوی و علوی مراجعه کنیم، برای ما روشن می شود که هدف از اجرای حدود، همان بازدارندگی است و بازدارندگی در حدود پیدا نمی شود مگر این که در ملاعام اجرا شود. من به یکی دو تا روایت اشاره می کنم: روایت مفصل است. بخشی از آن را می خوانم: «ان امراة اقرت عند امیرالمؤمنین علیه السلام بالزنا اربع مرات فامر قنبرا، فنادی بالناس فاجتمعوا، و قام امیرالمؤمنین علیه السلام فحمد الله و اثنی علیه ثم قال ایها الناس، ان امامکم خارج بهذه المراه الی هذا الظهر لیقیم علیها الحد انشاءالله » (3) خانمی در حضور امیرالمؤمنین علیه السلام چهار مرتبه اقرار به زنا کرد. حضرت به غلامشان قنبر دستور دادند برو مردم را دعوت کن. رفت مردم را به مسجد دعوت کرد، حضرت در آن اجتماع بلند شدند و پس از ثنای الهی فرمودند: ای مردم! امام شما امیرالمؤمنین فردا صبح این خانم را برای اجرای حد، به بیرون کوفه می برد. برای مشاهده آن بیایید.
این سیره علی بن ابیطالب علیه السلام در اجرای حد است. ما که میگوییم عدل علی، قضاوت علی و سیره امیرالمؤمنین علیه السلام در اجرای حد علنی بوده است، ما هم باید تبعیت کنیم.
روایت دیگری در این زمینه وارد شده است: کسی آمد حضور حضرت و اقرار به زنا کرد. «ثم نادی فی الناس یا معشر المسلمین اخرجوا لیقام علی هذا الرجل الحد» (4) حضرت به قنبر دستور داد برود مردم را دعوت کند تا شاهد اجرای حد باشند. حضرت در بین جمعیت فریاد می زنند همه بیایند بیرون، بروید به طرف پشت کوفه در بیابان. مگر حضرت نمیتوانستند دستور بدهند او را به زندان ببرند و همان جا گوشه زندان بر او حد جاری کنند؟ اما سیره و روش حضرت این است که همین حد علنی اجرا شود. همین روش مطابق منطق و فلسفه اجرای حد است. وقتی جمعیت آمدند و دیدند کسی در اثر گناه و معصیتی که کرده، دارد حد می خورد و یا اعدام می شود، تحت تاثیر قرار می گیرند و به فکر ارتکاب آن گناه نمی افتند.
نه تنها در اسلام روش اجرای حدود علنی است، بلکه یک روایت از حضرت عیسی علیه السلام نقل شده که سیره آن حضرت نیز چنین بوده است: «قال الصادق علیه السلام ان رجلا جاء الی عیسی بن مریم علیه السلام فقال یا روح الله انی زنیت فطهرنی، فامر عیسی علیه السلام ان ینادی فی الناس ان لا یبقی احد الا خرج لتطهیر فلان » ; (5) مردی نزد حضرت عیسی آمد و گفت: من زنا کرده ام، مرا پاک کن. حضرت عیسی دستور داد در بین مردم ندا کنند و آنان را دعوت کنند و هیچ کس در خانه نماند، همه بیایند تا شاهد اجرای حد باشند. این چه گونه دعوتی است؟ این هم متعلق به زمان ما نیست. متعلق به زمان حضرت عیسی علیه السلام است.
معرفت: با تشکر. سؤال این است که آیا می توان بنابر دلایل و مصالحی که امروزه وجود دارد، حد را موقتا تعطیل کرد؟ عمده شبهات مطرح شده این است که امروزه اجرای علنی حد به مصلحت نیست.
آیتالله مقتدایی: سیره پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام و به طور کلی روش مجریان حد و انبیای عظام الهی همین بوده که حد را علنی اجرا میکردند. حال اگر ما این دلایل را بخواهیم انکار کنیم و سیره عملی حضرات معصومین علیهم السلام و نیز فلسفه اجرای حدود را نادیده بگیریم سخن دیگری است.
حال اگر ثابت شد که باید بر کسی حد جاری کنند، آیا می توان گفت که امروز زمانی مناسب نیست; چون اگر حد اجرا کنیم، چهره اسلام خشن جلوه داده می شود؟ به دلیل این که بالاخره جمهوری اسلامی یکی از نظامهایی است که میخواهد در دنیا زندگی کند، نمیخواهد در مرزهایش را به روی دنیا ببندد و با دیگران ارتباط نداشته باشد. با این ارتباطاتی که امروز وجود دارد و کوچکترین چیزی در کوتاهترین مدت منتشر میشود و خبر آن به همه جا میرسد، اصلا مصلحت نیست که اجرای حدود علنی باشد. آیا به راستی بعد از این که ثابت شد اجرای حد علنی است، می توان آن را علنی اجرا نکرد؟ این جا هم باز روایت داریم که به هیچ وجه نمی توان حد را تعطیل کردر .وایات زیادی در این باب رسیده که اجرای حدود تعطیل بردار نیست: «ان امراة انت امیرالمؤمنین علیه السلام فاقرت عنده بالزنا اربع مرات، قال فرفع راسه الی السماء قال اللهم انه قد ثبت علیها اربع شهادات و انک قد قلت لنبیک یا محمد صلی الله علیه و آله من عطل حدا من حدودی فقد عاندنی و طلب بذلک مضادتی». (6)
زنی به حضور امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و چهار مرتبه اقرار به زنا کرد و سرانجام زنای او ثابت شد. حضرت به رجم محکومش میکنند و دستور میدهند مردم جمع شوند. حضرت موقعی که میخواهند اجرای حد کنند، سرشان را بلند میکنند به طرف آسمان و میفرمایند: خدایا این شخص چهار مرتبه اقرار به زنا کرده و حد بر او ثابت شده است. حضرت در مقام مناجات با خدا، عرض میکند: خدایا تو به پیغمبرت دستور دادی و در دین اسلام و احکام دین که به پیغمبرت نازل کردی این گونه فرمودی. کسی که حدی از حدود تو را تعطیل کند، در مقام عناد با خدا برآمده، و در مقام ضدیت با خدا برآمده است. بنابراین، من حد الهی را درباره این زن اجرا می کنم. تعبیر بسیار مهم و دقیق است. کسی که حدی از حدود خدا را تعطیل کند، در مقام ضدیت با خدا برآمده و با خدا دشمنی کرده است. تعطیل حد یعنی معاندت، عناد و ضدیت با خدا. چه کسی می تواند در مقام ضدیت با خدا برآید؟ پس نباید بگوییم مصلحت نیست، کدام مصلحت؟ دین خداست و دین خدا که تعطیل بردار نیست.
روایت دیگری در این زمینه وارد شده است. در این روایت، از امام صادق علیه السلام نقل می شود: «قال من اخذ سارقا فعفا عنه فذلک له فاذا رفع الی الامام قطعه فان قال الذی سرق له انا اهبه له لم یدعه الی الامام حتی یقطعه اذا رفعه الیه و انما الهبة قبل ان یرفع الی الامام و ذلک قول الله عزوجل "و الحافظون لحدود الله" فاذا انتهی الحد الی الامام فلیس لاحد ان یترکه » (7) صاحب مال و کسی که مسروق منه است، میتواند از سارق گذشت کند، به شرط این که از او شکایت نکرده باشد، اما پس از این که شکایت از او شد و حاکم شرع خواست او را محاکمه کند و حکم دهد، دیگر آن شخص صاحب مال حق گذشت ندارد و نمی تواند بگوید: من گذشت کردم. می فرماید: اگر به حاکم شرع رسید دیگر گذشت او فایده ندارد، باید دستش قطع شود. امام علیه السلام می فرماید: امام، حاکم شرع و قاضی عهده دار حفظ حدود الهی اند. وقتی شاکی به امام یا قاضی شکایت کرد و زمانی که قاضی در حال بررسی پرونده و صدور حکم است، هیچ کس حق اعتراض و یا گذشت ندارد. دیگر اینجا مصلحت اندیشی نیست، حتی اگر خود صاحب حق گذشت کند، فایده ندارد. این هم یک جهت که اجرای حدود تعطیل بردار نیست، کسی هم حق اعتراض ندارد.
البته، تذکر دو مطلب لازم است که من اجمالا عرض میکنم: یکی این که در اسلام در حدود سخت گیری شده; رجم، بالاخره تنبیه بدنی است و باید اجرا شود و این برای بازدارندگی است. در اسلام مجازاتهایی که تعیین شده شوخی بردار نیست، و باید این مجازات اجرا شود و بازدارنده باشد. مجازات مالی بازدارنده نیست، بسیاری هستند که میخواهند دیه بدهند، ده برابر دیه هم حاضر هستند پول بدهند، ده برابر مالی که سرقت شده حاضرند خسارت بدهند و جبران کنند که سارق دستش قطع نشود یا قصاص نشود، اما خسارت مالی بازدارنده نیست، تنها چیزی که در قتل نفس بازدارنده است، قصاص است. اگر کسی بداند در صورتی که کسی را بکشد او را خواهند کشت، این قطعا بازدارنده است. یا اگر کسی بداند در مقابل تجاوز ناموسی، رجم می شود یا شلاق میخورد، و یا اگر سرقت کرد دستش را می برند، این ها همه بازدارنده است. اسلام تمهیداتی را هم در نظر گرفته که حتی الامکان حد جاری نشود. همان قصاص که این قدر سخت گرفته و فرموده «و لکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب» (بقره: 179) در عین حال، میفرماید: «فمن عفی له من اخیه شی ء» ، (بقره: 178) اگر قاتل از طرف برادرش مورد عفو قرار گرفت، قصاص نمی شود. پدر مقتول، هم می تواند گذشت کند و هم حق قصاص دارد. نکته دیگر این که قرآن می فرماید: شما دو تا برادر دینی هستید، حالا درست است او قاتل است و یک نفر را هم کشته، اما بالاخره برادر دینی ات است، برو او را عفو کن. آنان را ترغیب و تشویق به عفو میکند. اصل قصاص را در مقابل آدمکشی قرار میدهد، اما از این طرف به عفو ترغیب هم میکند. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر آیه مزبور میفرماید: در زمان جاهلیت هم مردم به این نتیجه رسیده بودند که در مقابل قتل نفس، که در آن زمان برای مسائل جزیی به راحتی آدم میکشتند و آدمکشی فراوان بود، قاتل را بکشند. در قصاص حیات است; یعنی اگر می خواهید کسی کشته نشود، حیات جامعه و مردم سالم بماند، قصاص کنید.
در زنا هم تمهیدات زیادی در این خصوص به کار برده شده است; مثلا این که اگر زنی بدون شوهر حامله شود، آیا میتوان او را حد زد؟ از بین علمای عامه، مالکی فتوا داده که بله حد می خورد; چون شوهر ندارد، این نشانه زناست. ولی فقه شیعه می گوید: خیر، ممکن است از راه شبهه باشد، ممکن است تجاوز به عنف باشد، با اکراه با او زنا شده و او بچه دار شده است. هرجا که شبهه پیش آمد، حد نزنید «تدرا الحدود بالشبهات » این جا شبهه است. حتی امام خمینی قدس سره در تحریرالوسیله می فرمایند: نه تنها به کسی که حامله شده است و شوهر ندارد نمی توانیم حد اجرا کنیم، بلکه کسی حق ندارد برود از او سؤال کند که این بچه از کجا پیدا شده، به چه دلیل می گوییم جایز نیست؟ چون این عمل خود اشاعه فحشا است. شما می خواهید سؤال کنید که چه شده و او بگوید بله زنا کردم، حد جاری کنید، خود این اشاعه فحشاست و حرام است; «ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین منها لهم عذاب الیم » (نور: 19) ما موارد متعددی از این باب در فقه داریم. مثلا یک زن و مرد را با هم می گیرند که هیچ قرابتی با یکدیگر ندارند، آیا می شود گفت رابطه نامشروع داشتند و زنا کردند، پس باید حد اجرا کرد؟ نخیر، سؤال هم از آن ها نکنید; چون ممکن است ادعا کند: صیغه کردم، عقد خواندم، در این جا حد جاری نمی شود. حتی اگر چهار مرتبه اقرار کرد و بعد از آن که بردند پای چوبه دار، یا پای آن حفره که او را رجم کنند، اگر او انکار کرد، می فرماید: «یسقط الحد» ، دیگر حد ساقط می شود; چون انکار کرد. شاید واقعا آن وقتی هم که اقرار کرده از روی ترس بوده است. اگر جرم با اقرار ثابت شد، حتی قاضی هم می تواند او را عفو کند، تمهیدات فراوانی شده که حد اجرا نشود و این مطلوب شرع است.
معرفت: امروزه برخی مدعیاند که اجرای حدود امری قطعی نیست و حتی برخی از بزرگان مدعی شده اند که اجرای حدود مسلم نیست. آیا این نسبت درست است؟
حجة الاسلام کعبی: در مورد اصل اجرای حدود در عصر غیبت، دو زاویه دید وجود دارد: یک وقت بحث ما برون دینی است و یک وقت درون دینی. برون دینی به این معنا که ما مبانی کلامی اجرای حدود و مجازات اسلامی را بحث کنیم. این یک بحث مستقلی است تحت عنوان «فلسفه مجازات در اسلام و حقوق معاصر» که سایر استادان به آن می پردازند. اما بحث ما بحث درون دینی است. امروزه در روزنامه ها و مطبوعات این مباحث را از منظر دین و فقه مطرح می کنند و معتقدند که اجرای حدود در عصر غیبت یک امر مسلمی نیست; بلکه همین مساله هم محل نزاع است و در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد و حتی نسبت داده شده که محقق حلی در شرائع می فرماید که این یک قول شاذ و نادری است که اجرای حدود علنی باشد.
اجازه میخواهم این موضوع را بحث کنم:
عبارت شرائع این گونه است: «و قیل یجوز للفقها العارفین اقامة الحدود فی حال غیبة امام کما لهم الحکم بین الناس» (8)
بعد مرحوم صاحب جواهر میفرماید: این قائل، یعنی قائل این قیل اسکافی، شیخان، دیلمی، فاضل، شهید اول و دوم، مقداد، ابن فهد، کرکی، سبزواری و کاشانی و غیرهم هستند. جالب است که خود محقق نه در این جا، بلکه در کتاب مختصر النافع این قیل را تقویت کرده است. بعد این جا واژه یجوز به کار برده است. یجوز به معنای مستحب نیست، بلکه در جاهایی هم جواز به معنی وجوب می آید; به قول فاضل مقداد که می فرماید: "من المواضع التی متی ما جاز فیه الفعل، وجب"، یعنی جواز به معنای واجب است، در بعضی از موارد این چنین است. مثلا در مواردی همچون: امر به معروف و نهی از منکر، نماز جمعه، اجرای حدود و جهاد ابتدایی در عصر غیبت و… اگر بحث جواز مطرح شود، جواز به معنای وجوب است. فعل یا جائز است یا جائز نیست; استحباب این جا معنا ندارد. بعد صاحب جواهر این مساله را که بحث می کند، در نهایت می گوید: ما اگر مراجعه کنیم به عبارت این ها، مثلا از عبارت ابن زهره در مراسم، برمی آید که وی سرسختانه قائل به جواز (وجوب) اجرای حدود در عصر غیبت بوده است. و می فرماید: (عین عبارت صاحب جواهر این است) این نسبتی که می دهند به ابن ادریس حلی که قائل به اجرای حدود در عصر غیبت نبوده لم نتحققه. (9)
بعد خود به عنوان نمونه عبارت مراسم را ذکر میکند: «فقد فوضوا علیهم السلام الی الفقهاء اقامة الحدود و الاحکام بین الناس» (10)
عبارت مراسم خیلی بلند است. اجمالا میفرماید: یک واجب به عهده فقهاست و یک واجب به عهده شیعیان و مردم است که مردم هم باید مساعدت کنند و از فقها و قضات اسلامی دراجرای حدود اسلامی پشتیبانی کنند. بعد صاحب جواهر تعجب می کند و شدیدا به کسانی که در این مسائل مسلم تردید دارند، حمله می کند و می گوید چگونه بعضیها توقف می کنند مثل مصنف. بعد هم روایات و ادله ای ذکر می کند. عبارت صاحب جواهر این است»:فمن القریب وسوسة بعض الناس فی ذلک بل کانه ماذاق من طعم الفقه شیئا و لا فهم من لحن قولهم و رموزهم امرا (11)«یکی از ادلهای که صاحب جواهر و حضرت امام قدس سره و مرحوم آیت الله خوئی قدس سره ذکر کرده اند این است که ادله حدود عموم و اطلاق دارد و مختص به زمان، دون زمان نیست: «و السارق والسارقة فاقطعوا ایدیهما» ( مائده: 38)، «الزانیة والزانی فاجلدوا کل واحد منهما مائه جلدة » (نور: 2) مختص به زمان حضور نیست.
معرفت: لطفا بفرمایید آیا اجرای حدود اسلامی، امری غیرانسانی است و با کرامت انسانی ناسازگار است؟
دکتر الهام: ادعای این که اجرای حدود الهی امری غیر انسانی است و با کرامت و ارزش ذاتی انسان مغایر است، معمولا از سوی مدعیان حقوق بشر و دیدگاه های غربی مطرح میشود و این نوع مجازاتها را به دوران اولیه بشری و دوران عصر انتقام شخصی برمیگردانند و امروز آن را غیر قابل اجرا و غیر انسانی تلقی می کنند. این که گفته می شود اجرای حدود خلاف کرامت انسانی است، باید پرسید که از نظر این ها مقوم کرامت انسانی چیست که صدمه و آزار بدنی خلاف کرامت او تلقی می شود؟ ! به تعبیر حضرت امام قدس سره، که قرائت کردند، مگر اینها چه شناختی از انسان، از حقیقت انسان، از ماهیت انسان دارند که تنبیه بدنی را خلاف کرامت انسانی می دانند؟ من به بیان اخیر نخست وزیر ایتالیا استشهاد می کنم. یکی از مقامات سیاسی ایتالیا، که در برتری تمدن غرب بر تمدن اسلامی مدتی پیش صحبت کرد و با اعتراض جهان اسلام هم مواجه شد، می گوید: غرب به آزادی انسان بها می دهد و اسلام به آن بها نمی دهد و چون غرب به آزادی انسان ارزش جدی قائل است، دارای فرهنگ و تمدن برتری است. دقیقا محل نزاع اینجاست; شما بهترین مجازات را در غرب، حبس می دانید. حبس هم مخالف همان چیزی است که شما مقوم اصلی کرامت انسانی می دانید. یعنی آزادی بر هر ناهنجاری اجتماعی، که جرم می شناسید، مجازات حبس تجویز می کنید. حبس سلب آزادی است، اگر آزادی مقوم و اساس و ذات کرامت انسانی است، پس چه مجوزی وجود دارد که با هر ناهنجاری این حق را از دیگران سلب کنید. این سلب آزادی امری غیر انسانی است.
بنابراین، تا مبانی انسان شناختی بحث روشن نشود، موضوع حل نمیشود. سؤال این است که شما با کدام روش های تجربی و با کدام دلیل در داخل کشور و یا در دنیا، با یک تحقیق علمی مطلوب که از نظر منطق و متدولوژی علمی قابل قبول و دفاع باشد، اثبات کرده اید که مجازات شلاق مضر است؟ مجازات شلاق اساسا سه هدف را دنبال می کند: عدالت و سزا دادن، ارعاب فردی و جمعی و اصلاح مجرمان. همه به دنبال این هستند که این اهداف را هماهنگ تحقق بخشند. کدام تحقیق علمی در غرب و یا در کشور دیگری ارائه شده که اثبات کند شلاق موجب افزایش مجرمان شده است یا اصلاح گر نبوده یا جنبه ارعابی نداشته است و یا با عدالت سازگار نبوده است؟ نه تنها هیچ تحقیق عالمانه ای در اینجا ارائه نشده است که به عکس، تحقیقات غربی ها و تحقیقاتی که در داخل صورت گرفته، مشحون است از مضر بودن زندان; یعنی مفاسد مترتب بر حبس مکرر مورد توجه قرار گرفته و آسیب هایی که در مجازات های حبس دیده می شود، غیرقابل اغماض است. حدود یکسال پیش دادستان آمریکا اعلام کرد که مجازات حبس به هیچ وجه کارساز نیست، بهترین مجازات شلاق در ملا عام است; یعنی تاکید شده که باید مجرمان در ملا عام مجازات شوند. وی مدعی است که زندان کانون مجرم پروری شده و کانونی است که کرامت و ارزش انسان در آن جا تحقیر می شود. بنابراین، در بحث حبس، ما دلایل مکرر داریم که نه تنها سازنده نیست که مضر هم است. به عکس، در مجازات شلاق اگر اثبات اجتماعی نکرده ایم، ولی هیچ دلیلی هم بر رد آن نداریم. صرف این که شما بگویید مجازات شلاق مجازات مضری است، ما نمی پذیریم; چون ما علاوه بر ادله فقهی، نه تنها در آن ضرری ندیدیم که منافع متعددی در آن وجود دارد. بنابراین، من فکر نمی کنم بحث بحث عالمانه ای باشد; یعنی مبتنی بر هیچ تحقیق عالمانه ای نیست، بلکه یک بحث ذهنی صرف است که در عمل هم غربی ها به آن پایبند نیستند.
من برای تنوع بحث این حکایت را نقل میکنم: یکی از دوستان ما استاد دانشگاه است. شما هم او را می شناسید. استاد روان شناسی است. ایشان می گفت: من در پاریس بودم. مترو سوار شده بودم. دیدم پلیس در یک ایستگاهی، با خشونت وارد مترو شد و به طرف پسر جوانی که با یک دختر مشغول صحبت بود، رفت، موی این پسر جوان را گرفت و همین طور با موی سر روی زمین می کشید. از آسانسور هم بالا نبرد، بلکه از پله ها او را بالا می کشید تا بیش تر زجر بکشد. آن دختر هم جیغ می کشید و دنبالش می دوید. من رفتم پیش پلیس. گفتم: ببخشید! من روان شناس هستم. ممکن است یک سؤال کنم؟ چرا این آقا را با موهایش می کشید می برید؟ دستش را بگیرید ببرید. نحوه کار شما برای من سؤال برانگیز است؟ نگاهی به من کرد و با پرخاش به من، مرا هم رد کرد. دختر هم مرتب جیغ می زد. من از دختر خانم پرسیدم: مگر این جوان چکار کرده است؟ گفت: او دوست من است، بدون بلیط سوار مترو شده!
ما هر روز شاهد خشونت های علنی پلیس در مقابله با تظاهرات عمومی و اعتراضات مردمی در رسانه های عمومی هستیم که کرامت و ارزش انسانی را نادیده می گیرند. بعد شما می بینید وقتی در کشور ما کسی را که جرم او اثبات شده مجازات می کنند، می گویند: این خشونت غیر انسانی است. آیا این برخورد دوگانه با حقوق بشر نیست؟ !
معرفت: برخی اصل اجرای حدود را قبول دارند و مدعیاند ما اصل اجرای حدود را قبول داریم و اعتراض ما به اجرای علنی آن در جامعه است و یک بحث فقهی مطرح میکنند تحت این عنوان که آنچه در شرع مقدس راجع به اجرای علنی حدود آمده، فقط مربوط به زنا است که میگوید: «ولیشهد عذابهما طائفة من المؤمنین» (نور: 2) بعد راجع به کلمه طائفه هم که می رسند می گویند طائفه بر دو سه نفر اطلاق می شود. دلیل می آورند و می گویند این دو سه نفر هم در محیط زندان میسر است; یعنی در محیط زندان در منظر حداقل سه نفر حد اجرا کنید. بنابراین، چگونه است که قوه قضاییه این گونه بر اجرای علنی حدود در میادین شهر و غیره تاکید می ورزد؟
آیت الله مقتدایی: اصل اجرای حدود را که از خود آقایان سؤال میکنند قبول دارند، بزرگان و علمایی هم که این مسئله را مطرح میکنند بر اجرای حدود تاکید دارند. در این شبهه نیست. علنی و در ملاعام بودن حدود محل بحث است. عده ای دنبال این هستند که چه دلیلی در اسلام وجود دارد؟
پیش از هر چیز، من حکایتی را نقل میکنم: چند سال قبل، در زمان حیات مرحوم آیتالله گلپایگانی، ما خدمت ایشان رسیدیم. من مطرح کردم که یک نفر، نوجوانی را از مشهد ربوده اند و ابتدا به اصفهان و سپس به قم آورده و بعد توسط برادران سپاه دستگیر شده است و شبهه انجام عمل شنیع وجود دارد و از ما انتظار داشتند که حکم مجازات اعدام برایش صادر کنیم. ما پس از تحقیق به این نتیجه رسیدیم که آدم ربایی در کار نبوده. آن نوجوان از خانواده اش ناراحت بوده، خواسته از منزل برود. با یکی از دوستانش رفته بودند با هم بلیط گرفته بودند و… بالاخره، برای دادگاه رابطه نامشروع آنان ثابت شد. ما حکم شلاق دادیم. این حکم برای برخی گران بود، بالاخره وقتی مطرح کردیم، مرحوم آقای گلپایگانی به آن جمعی که آنجا بودند و به آن آقایی که معترض بود، فرمودند: آقا! حکومت حکومت اسلامی است و باید مردم بفهمند حدود الهی اجرا می شود، همین قدر که مردم بفهمند حد الهی اجرا می شود، این موجب بازدارندگی است. اما برای این که کسانی که زمینه فساد در آن ها است ایجاد رعب و وحشت کنند، باید بعضی مواقع اجرای حد علنی باشد. روش امیرالمؤمنین علیه السلام هم این گونه بود. حتی امام صادق علیه السلام از حضرت عیسی علیه السلام نقل می کند که پیش از اسلام مردم را دعوت می کردند به اجرای علنی حدود و این یک سیره بوده است.
بنابراین، ما هم معتقدیم که اجرای علنی حد، سیره است. ولی شرط اجرا نیست، این گونه نیست که حتما باید در ملا عام اجرا شود و اگر علنی اجرا نشد، شرط رعایت نشده یا تخلف شده است. الآن هم بسیاری اوقات اجرای حدود، غیر علنی است. اجرای تعزیرات غیرعلنی است. اما بعضی وقت ها لازم است که اجرای حد علنی باشد. هم اینک هم که قوه قضاییه اعلام میکند که اجرای حدود را علنی اجرا خواهد کرد، مراد این نیست که هر حدی را علنی اجرا کند، بعضی وقت ها واقعا مصلحت در این نیست که حدود علنی اجرا شود; اگر جوانی تخلفی کرده و از کار خود پشیمان و نادم است، در این جا وظیفه شرعی اقتضا می کند که حد غیرعلنی اجرا شود. تنبه هم پیدا می کند. اما جایی که احساسات مردم برانگیخته شده، آنجا جای گذشت نیست. زمانی در بروجن یک دختری عصر پنجشنبه به کتابخانه مراجعه کرده بود توجه به گمان این که کتابخانه باز است. سرایدار کتابخانه چون دختر را تنها مشاهده کرده بود، در را به روی وی باز کرده و قصد تجاوز به او را می کند که با مقاومت دختر، بالاخره او را میکشد. بعد هم برای این که کسی متوجه نشود، او را قطعه قطعه کرده و در یک گونی او را به بیرون از مدرسه منتقل کرده بود، پس از دو سه روز اعضای بدن او پیدا شد، بعد هم معلوم شد که کار سرایدار بوده است. آن زمان من در دیوانعالی عالی کشور بودم. ظرف 48 ساعت آن جرم کشف و مجرم شناخته شد. دادگاه ویژه تشکیل شد. ظرف 24 ساعت با تشکیل دادگاه در حضور وکیل، حکم صادر شد. با پیک ویژه پرونده را به دیوان عالی کشور آوردند، یک شعبه با تمام اختیارات مسوول رسیدگی شد و عصر همان روز حکم تایید شد. هنوز جنازه دختر تشییع نشده بود که قاتل در ملاعام قصاص شد. مردم بسیاری در شهر جمع شدند و قصاص را مشاهده کردند، بعد هم در حمایت از قوه قضاییه طومار نوشتند. آن خیابان و آن مدرسه را به نام دختر نام گذاری کردند. زمانی من به مشهد رفته بودم. مراجعات متعددی به من می شد که در این جا سرقت زیاد است; سرقت از منازل، مغازه ها، خودروها. من با رئیس دادگستری استان صحبت کردم و قرار شد مواری که حکم آن ها قطعی شده به صورت علنی اجرا شود. در سه نقطه شهر، با اعلام قبلی حدود علنی اجرا شد. پنج ماه بعد، در تهران یک نامه ای از نیروی انتظامی مشهد به ما نوشتند که پس از اجرای این سه مورد به صورت علنی، پنجاه درصد سرقت و حتی جنایات دیگر کاهش پیدا کرده است.
اینها آثار و پیامدهای اجرای علنی حدود است. بنابراین، ما معتقد نیستیم که حد حتما باید علنی اجرا شود. هیچ کس هم به این فتوا نداده است. اما گاهی اوقات و در موارد خاص مصلحت چنین است.
حجة الاسلام کعبی: نمونههای عینی و کاربردی جالبی بیان فرمودند. هم بحث نظری شد و هم عملی. همان طور که فرمودند، هیچ کس از فقها نفرموده که اجرای علنی حدود در عصر غیبت واجب و الزامی است، اما با توجه به فلسفه اجرای حدود، علنی اجرا کردن حدود جنبه بازدارندگی دارد. فقها به بحث زجر اشاره کرده اند و برای جنبه بازدارندگی آن، قانون و فقه، ابتکار عمل را به دست قاضی داده است; یعنی تشخیص مکان و زمان اجرای حد و چگونگی و کیفیت اجرای آن و برای جنبه بازدارندگی آن، قاضی باید تصمیم بگیرد. این گونه نیست که مثلا یک قانونگذار عادی بتواند این قضیه و ابتکار عمل و قدرت قاضی را سلب کند. اتفاقا مساله پنج تحریر الوسیله، در کیفیت ایقاع حد است. مسئله این است: «ینبغی للحاکم اذا اراد اجراء الحد ان یعلم الناس لیجتمعوا علی حضور» یعنی به کثرت حاضر بشوند و مستحب است که به این کیفیت باشد. "بل ینبغی ان یامرهم" یعنی مستحب است که دستور بدهد که حاضر شوند برای مشاهده اجرای حد. در ماده 101 قانون مجازات اسلامی هم همین بحث با تعبیر "شایسته است که در ملا عام صورت بگیرد " ذکر شده است. من نکته ای که خواستم تاکید کنم این است که ابتکار عمل در دست قاضی است و استقلال قاضی و قدرت قاضی را در اجرای علنی حدود نباید گرفت و تشخیص مکان و زمان و چگونگی اجرای حدود با قاضی است. این امر هم در فقه آمده و هم در قانون.
اما در پاسخ به این سؤال که چرا مسئله اجرای علنی حد را، که فقط مربوط به زنا می باشد، به بقیه حدود تعمیم می دهید؟ باید بگویم که در همین آیه هم، حد در مورد زنای غیر محصنه است، اما فقها بحث آن را در زنای محصنه مطرح کرده اند. فقها تحت عنوان جنبه بازدارندگی، مبارزه با فساد، مصلحت عمومی، اجرای عدالت و… اجرای حد را علنی بیان کرده اند. و این بحث را لازم ندیدند که در جای دیگر تکرار کنند.
دکتر الهام: من نکتهای را عرض میکنم. این بحث در میان خود غربیها هم مطرح است. بزرگ ترین حقوقدان ها یا متفکران غربی مانند مونتسکیو – و در بحث کیفری جرم، بنتام انگلیسی در مورد مجازات معتقدند که آنچه در مجازات بازدارنده هست، جنبه ارعابی است. آنچه حکم بازدارندگی دارد. شدت مجازات نیست بلکه قطعیت مجازات است; یعنی این که مردم بدانند اگر این جرم ده ضربه شلاق یا ده روز حبس دارد همین مقدار مجازات قطعا اجرا خواهد شد و راهی برای گریز از مجازات وجود ندارد. آنچه هم که در تفکر دینی ادله آن را بیان کردند، همین است. امیرالمؤمنین علیه السلام هم خدا را شاهد می گرفت که دارد اقامه حد می کند; یعنی قانون را اجرا می کند. مردم باید مطمئن شوند و در نظارت بر اجرای حدود و قوانین و نظامات اجتماعی مشارکت داشته باشند. نگاه به سیاست کیفری اسلامی، باید نگاهی مجموعی باشد، نگاه انتزاعی، نگاه درستی نیست; لذا اگر در جایی که می خواهند اجرای حد کنند، مردم مطلع نباشند و مشارکت نداشته باشند، ممکن است مجری حد احساس ترحم کند؛ یعنی احساس شک و تردید کند که آیا اجرای حد درست است؟ مردم باید به شنائت عمل مجرمانه پی ببرند. این نکته مهمی است که احساس ترحم های بی جا یا احساس ظلم به جامعه دست ندهد، بلکه مردم باید از اجرای مجازات، احساس عدالت کنند.
نکته دیگر در این زمینه بحث تحقیر انسان است. میگویند: اگر حد به صورت علنی اجرا شود، موجب میشود که فرد جری شود و قبح عمل در نظر او کاسته شود، آبرویش در جامعه از بین برود. در بحث اجرای حدود، در کتاب وسائل بابی دارد تحت عنوان "باب کراهت نظر مردم و اجتماع مردم بر محدود". محدود یعنی کسی که حد بر او جاری شده است. امیرالمؤمنین علیه السلام به مردمی که پس از اجرای حد به تماشای محدود نشسته بودند، فرمود: "لامرحبا بوجوه لاتری الا فی کل سوء هؤلاء فضول الرجال"، این افراد فقط دنبال ناهنجاریها میچرخند، از این که بر کسی حد جاری شود لذت می برند و این برایشان عادت شده، قبح مسئله دارد از بین می رود. لذا حضرت آنان را نهی کردند از این کار. پس از اجرای حد فرد باید مصونیت اجتماعی داشته باشد; چون حد او را تطهیر میکند. دیگر ما نباید محرومیت های ناخواسته ای را بر او تحمیل کنیم. جامعه نباید او را طرد کند; حتی در نگاه کردن، حتی در تحقیر کردن. این هم یک سیاست تکمیلی جزایی اسلامی است که پس از اجرای حد فرد را باید بپذیرند. در مجموع، آیه شریفه می فرماید: "و السارق والسارقة فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبا" (مائده: 38) جزا در مقابل عدالت است. این چیزی است که خودشان به دست آورده اند: " جزاء بما کسبا، نکالا من الله"، از جانب خدا نکال است، یعنی عقوبت بازدارنده است، مانع تکرار می شود. بعد دنبال آیه می فرماید: "فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله یتوب علیه" (مائده: 39) یعنی بعد از آن، اگر فرد توبه کرد و اصلاح شد و این اصلاح احراز شد، حتی حد از او ساقط می شود. یعنی یک سیاست مجموعی جمعی است که باید در یک نظام کارآمد اسلامی به آن نگاه کرد. اگر نظام اسلامی را تجزیه کنیم به نظر من دچار برداشت های غلط خواهیم شد.
پی نوشت ها:
(1صحیفه نور، ج 12، ص 254
2)وسایل الشیعه، ج 28، باب 2، ص 15، روایت 34100
3)ابواب مقدمات الحدود، باب 33 / شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 28، باب 31، ص 53، روایت 34197
موسسه حقوقی عدل فردوسی با قبول کلیه دعاوی دادگستری از جمله کیفری ، حقوقی ، خانواده ، امور شهرداری ها ، دیوان عدالت اداری ، ثبتی ، ملکی و سایر دعاوی دادگستری پذیرای هموطنان می باشد.