بینه در لسان شرع
محمد هادی معرفت
در مساله اصل اباحه حدیثی از مسعده بن صدقه آورده اند که از امام جعفر صادق علیه السلام نقل می کند, فرموده است: کل شیئی هولک حلال حتی تعلم انه حرام بعینه, فتدعه… ودر ذیل آن آمده : و الشیاء کلها علی هذا, حتی یستبین لک غیر ذلک, او تقوم ب البینه (1) طبق این حدیث, اصل اولی در هر چیز اباحه و جواز تصرف است, مگر در دو صورت:
1_ شخصاً یقین کند که از اصل اولی خود, بیرون آمده ملک دیگری گردیده, که تصرف در آن, بدون رضایت مالک, حرام خواهد بود.
واین را علم شخصی(2) گویند, واگر از طرف متعارفه بدست آمده باشد, شذعاص حجت است وبایتی بدان ترتیب اثر دهد.
2_ بینه, بر آن قائم شود او تقوم به البینه:
اینک, مقصود از بینه چیست؟
بیشتر, آن را به دو شاهد عادل تفسیر کرده اند, و به استناد همین حدیث, بینه (شهادت دو نفر عادل) را, در سرتاسر فقه ( در خصوص موضواعا) (3) معتبر دانسته اند.
سید طباطبائی در احکام آب را کد ( مساله گوید: تثبت نجاسه الماء کغیره _ بالعم, و بالبینه و بالعدل الواحد علی اشکال…. (4)
و نیز گوید: طبق ثبوت النجاسه او التنجس, العلم الوجدانی, او البینه العاده وفی کفایه العدل الواحد اشکال….(5)
سید اصفهانی, در وسیله النجاه و امام راحل, درتحریر الوسیله, نیز چنین گویند:
لایحکم بنجاسه شیئی, ولا بطهاره ما تثبت نجاسته, الا بایقین, او باخبار ذی الید, او بشهاده العدلیل و فی الاکتفاء بلعدل الواحد اشکال…. (6)
صاحب حدئق, رد مساله حکم بهتنجیس, اگر مستند بهعلم و یقین نباشد, گوید: در ای مساله چهار وقل است. و قول سوم را به علامه حلی نسبت داده سات انجا که فرموده: لواخبر بنجاسته الماء یجب القبول. اما لوشهد عدلان فالاولی القبول.
سپس بهحدیث ( مسعده بن صدقه ) ساتناد نموده است.(7)
صاحب جواهر, نیز بر همین راه رفته, وقبولی شهادت دو عادل را به این حدیث مستند دانتسه است.(8)
مرحوم حکیم در شرح کلام سید گوید: ان الروایه المذکوره صالحه لاثبات عموم الحجیه…. ودرباره عدل واحد گوید: المتعین المنع من القبول (9)
ولی آیا مراد از بینه در لسان شرع (10) همان است که امروزه, در لسان متشرعه (11) و فقه مصطلح(12) متداول گشته است؟
آنچه مسلم است, این یک اصطلاح نوپدید (13) و در لسان فقهاء واهل شرع, متداول گشته, و متاخر از دوران شارع مقدس (14) می باشد. و در قرآن کریم و احادیث وارده, به معنای دیگر, و همان معنای لغوی منظور می باشد:
بینه از بیان گرفته شده ورد متعارف اهل لغت,ب ه دلائل روشنگفته می شود, و در قرآن کریم نیز بههمین معنی بکار رفته است:
راغب اصفهانی, در المفردات گوید: البینه: الدلاله الواضحه, عقلیه کانت او محسوسه. قال سبحانه افمن کان علی بینه من ربه (15) و قال: لیهلک من هلک عن بینه, و یحی بینه (16) و قال: جاء تهم رسلهم بالبینات (17)… الی غیرها م آیات …
آقای خوئی در این زمینه می فرماید: ان لفظه البینه لم تثبت لها حقیقه شرعیه و لا متشرعیه (18) وانما استعملت فی الکتاب و الخبار, بمعناها الغوی, و هو مابه البیان و ما به یثبت الشیئی و منه قوله تعالی بالبینات وبالزبر (19) و قوله: حتی تاتیهم البینه (20) وقوله: ان کنت علی بینه من ربی (21) و غیرها من الموارد . من الظاهر آنها لیست فی تلک الموارد الا بمعنی الحجه (22) و ما به البیان…
سپس اضافه نموده: و حدیث مشهور از پیغمبر اکرم _ صلی الله علیه و آله و سلم: انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان مقصود از بینات: حجج و آنچه مطلب را روشن کند, یعنی مدعا را ثابت کند, می باشد. وهرگز در این گونه موارد مقصود از بینه: دو شاهد عادل, نبوده.
و غرض پیغمبر اکرم_ صلی الله علیه و آله و سلم _ و از این گفتار طبق روایات بسیار آنیت که: پیغمبر اکر و دیگر ائمه معصومین جز خاتم الوصیاء در موارد قضاوت و رفع خصومات و حل مرافعات هرگز بر آنچه خود می دانند ( که سرمنشاء آن علم لدنی است )(22) تکیه نمی کنند, و صرفاً بروسائل و ابزار متعاررفغه اعتماد نموده, قضاوت می کند. (24)
فشرده سخن: انکه ثابت نگردیده که بینه, به معنای دو شاهد عادل استعمال شده باشد, و با همان معنای لغوی خود, در لسان شرع امده است.
لذا بینه طبق اصطلاح حاضر, فقط در لسان فقهاء متداول می باشد و بر این اساس نمی توان حدیث مسعده را صرفاً دلیل بر حجیت شهادت عدیلن گرفت… (25)
ازاین رو, واژه بینه در لسان روایات, حتی در باب قضاء و کیفیت حکم, صرفاً به معنای دو شاهد نخواهد بود, بلکه همان معنمای لغوی: اقامه دلیل و ارائه حجت قابل قبول می باشد.
و روایت معروف البینه علی المدعی, والیمین علی من ادعی علیه (26), همین معنی را خواسته: ( بر مدعی است که ارائه سند نموده و اقامه حجت نماید, که بر حسب موارد, فرق می کند ونیز در برخی موارد, نحوه و کیفیت و عدد آن شرعاً تعیین شده).
نکته, قابل توجه انکه: در این گونه موارد, هیچگونه استثناء وجود ندارد, بلکه صرفاً تعیین برخی مصادیق عام وارد در حدیث است.
توضیح انکه: اگر بینه را, ظاهر در خصوص شهادت عدلین بدانیم, لازمه اش انست که تمامی مواردی را که به کمتر از این اکتفا شده, یا بیش از این اعتبار شده, موارد استثنائی بگیریم, که این خود مشکل فنی در پی دارد. (27)
ولی طبق برداشت فوق, بینه بر معنای خود ثالث , و هیچ استثنائی نگردیده, صرفاً موارد بینه اختلاف دارد و با خصوص نوع برخی مصادیق, منافاتی ندارد.
اکنون , اشاره به برخی از آن موارد:
1_ در مورد ثبوت زنا, شهادت چهار مرد, لازم است. (28)
2_ در دعوی مال, شهادت یکنفر, به انضمام یمین (قسم) کافی است. (29)
3_ در همین مورد, شهادت یک مرد و دو زن, کافی است. (30)
4_ در مورد عزل وکیل از وکالت, شهادت یک نفر ثقه کافی است. (31)
5_ ثبوت وصیت به شهادت یک نفر.(32)
6_ در مورد استبراء امه (کنیززر خرید) قول ثقه (شهادت وی) کافی است. (33)
7_ در مورد اوقات صلوات یومیه, اذان ثقه (شهادت وی) کافی است.(34)
8 _ قبول قول ثقه در مورد تزویج.(35)
خلاصه: شهادت دو نفر ثقه, خود یکی از مصادیق بینه است, که در عموم موارد معتبر است, ولی انحصار ندارد, ودر موارد بسیاری, جز این نیز معتبر خواهدبود, که آنهم از مصادیق بینه است, نه انکه از موارد استثنائی باشد.
آقای خوئی, در این زمینه گوید: ثم ان النبی _ صلی الله علیه و آله و سلم _ فی موارد القضاء لما طبق البینه _ بهذا المعنی الغوی_ علی شهادت عدلین, فایتکشفنا بذلک اعتبار شهادتما, وانهما مصداق الدلیل و البینه هذا باطلاقه یقتضی اعتبار البینه بهمعنی شهادت الدلین فی جمیع مواردها, الافیما قام الدلیل علی عدم اعتبارها, کمافی الموارد المذکوره ….(36)
در پایان مقال, شایسته است به دو مطلب اشاره شود:
1_ آیا اخبار یکنفر (شهادت عدل واحد) در موضوعات , معتبر است؟
گفتار برخی از بزرگان, عدم اعتبار, یا تردید در اعتبار آن را می رساند:
در صورتی که همگی منتفق القول, خبر واحد را در احکام, معتبر و حجت می دانند.
لذا با در نظر گرفتن آنکه: دلیل حجیت خبر واحد, بناء عقلاء, و آیه نباء ( 37) می باشد, باید گفت: در دلیل حجیت خبر واحد قصوری نیست تا شامل موضوعات نگردد, بلکه دلیل ان عام وشامل احکام و موضعات , هر دو می گردد. علاوه مورد دلیل حجیت خصوص موضوعات است (38) و نمی توان مورد را نادیده و بیش از موضوعات است, لذا اختصاصا حجیت خبر واحد, به احکام عجیب می نماید, و دلیلی بر این اختصاص وجود ندارد.
از این رو, بدون اشکال, شهادت عدل واحد را حجت می دانیم, جز آنکه در رابطه با حقوق دیگران باشد, که در آن صورت , تعدد _ طبق ضوابط مقرره شرط است.
علاوه بینه در حدیث مسعده, طبق مفهوم لغوی ان, شامل خبر واحد نیز می وشد.
2_ برخی حدیث مسعهده بن صرق را, شعیف شمرده و قابل استناد ندانسته اند, زیرا مسعده بن صدقه, شخصاً توثیق نشده است. (39)
ولی در جای خود روشن کرده ایم که این مسعده بن صدقه, همان مسعده بن زیاد است, که مورد توثیق می باشد (40) و زیاد جدوی است: مسعده بن صدقه بن زیاد که گاه به پدر, و گاه به جد نسبت بداده می شود. از این رو میرزا محمد استرآبادی, در منهج المقال, وی را با همین نسبت ( مسعده بن صدقه بن زیاد) مطرح کرده و وحید بهبهانی , در تعلیقه , گوید:
قال جدی ( علامه مجلسی: والذی یظهرلی انه ثقه, لان جمیع مایرویه فی غایه المتانه, موافقه لما یرویه الثقات من الاصحاب, و لهذا عملت الطائفه بمارواه…. (41)
عمده آنکه: رجالیون هر انچه را درباره مسعده بن زیاد گفته اند درباره مسعده بن صدقه نیز عنوان کرده اند له کتاب… یرویه عندها رون بن مسلم.
و نیز فقهاء , بدون تردید, به احادیث وی اخذ کرده, فرقی میان دو عنوان مطرح شده نگذارده اند….
و در رجال اسناد متعارف است: فردی را گاه به جد و گاه به پدر نسبت داده اند, مانند حسن بن علی بن فضال که حسن بن فضال هم گفته می شود.(42)
خلاصه: همانگونه که شیخ فرموده : حدیث مسعده, موثق و قابل استناد است(43) و السلام.
منابع:
1_ سند این حدیث چنین است:
روی الکلینی عن علی بن ابراهیم عن هارون بن مسلم عن مسعده بن صدقه عن الامام الصادق علیه السلام رجوع شود به: وسائل الشیعه ( چاپ اسلامیه) ج 12 ص 60 کتاب التجاره باب 4 من ابواب ما یکتسب به حدیث رقم ( 4/22050).
2_ مقصود از علم شخصی, علمی است که برای شخص حاصل شود, از هر طریق باشد, و این گونه علیم شخصی ذاتاً حجیت دارد, مگر آنکه از طرق غیر متعارفه حاصل گردد.
مانند علو وسواسی که هرگز حجت نیست و نباید بدان ترتیب اثر دهد.
3_ مقصود: موضوعاتی است که دارای اثر شرعی بوده باشند. به این معنی که اگر حکمی از احکام شرعیه, بر موضوعی از موضعات خارجیه, مترتب بود, برای اجرای حکم, ثبوت موضوعی ضرورت دارد, که با قیام بینه موضوع ثابت می گردد.
4_ العروه الوثقی _ فصل البئر _ م 6 ص 16.
5_ العروه الوثقی _ فصل النجاسات _ ص 25.
6_ وسیله النجاه ج 1 ص 110 م 3 فی کیفیه التنجیس و تحریر الوسیله ج 1 ص 122.
7+ رجوع شود به: الحدائق النتظره ج 5 ص 244 _ 247.
8+ رجوع شود به: جواهر الکلام ج 6 ص 172 _ 173.
9_ مستمسک العروه الوثقی ج 1 ص 204 و ص 206
10 _ مقصود از لسان شرع تعابیر وارده در کتاب و سنت می باشد.
11_ مقصود از متشرعیه: اهل شرع, و کسانیکه با احکام و موضوعات شرعی آشنائی نزدیک دارندو و شامل فقهاء و متدینین از اهل ایمان می گردد.
12_ فقه مصطلح: فقه استدلالی است که به روش خاص و آئین خاصی نوشته وتدوین گشته وتقریباً از دوران شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی شکل یافته است.
13_ مقصود از نوپدید, دوران تدوین فقه استدلالی که در عصر غیبت کبری انجام یافته و در دوراتن حضور , چنین اصطلاح متعارف نبوده است.
14_ دوران شارع, عهد حضور را می رسساند, وشامل زمان راسلت و تمامی دوران امامت دوازده امام معصوم می گردد.
15_ سوره هود 11/17
16_ سوره انفال 8/42.
17_ سوره اعراف 7/101.
18_ مقصود از متشرعیه: اصطلاح اهل شرع در زمان حضور است.
19 _ سوره فاطر 35/25.
20 _ سوره بنیه 98/01
21_ سوره هود 11/28.
22_ مقصود از حجت: دلیل معتبر و قابل پذیرش است.
23_ مقصود از علم لدنی, علمی است موهبتی که خداوند به بندگان شایسته اش لطف می کند,
هر که را اسرار حق آموختند کهر کردند و دهانش دوختند
24_ شان نزول این روایت گواه بر این مدعی است: این الشیخ در کتاب الامالی ص 228: از طریق عدی بن عدی روایت کرده که امرو القیس و فردی از قبیله حضرت موت, بر سرزمینی نزاع نموده, نزد پیغمبر اکرم (ص) رفتند.
امروالقیس, مدعی, و آن مرد منکر بود.
حضرت به امرو القیس فرمود: آیا بینه داری؟ گفت: نه حضرت فرمود: پس آن مرد قسم خواهد خورد.
امروالقیس گفت: در این صورت, زمین مرا برده است.
حضرت فرمود: در آن صورت, مرد عنایت الهی قرار نخواهد گرفت و عذاب دردناکی در انتظارش خواهد بود.
در این حال, آن مرد برخود لرزید و اعتراف نمود که زمین از آن امروالقیس است.
رجوع شود به (الوسائل ج 18 ص 172 باب 3 حدیث 7 از ابواب کیفیه الحکم).
25_ رجوع شود به: التنقیح _ میرزا علی غروری ج ½ ص 314 _ 319.
26_ وسائل الشیعه _ابواب کیفیه الحکم _ باب 3 ج 18 ص 170.
27_ اگر حجم استثناء زیاد باشد و موارد آن بسیار. چنین استثنائی را در اصطلاح فن بیات و علم اصول مستهجن دانند.
28 _ وسائل _ باب 5 کیفیه الحکم _ ج 18 ص 173.
29 _ وسائل_ باب 14 کیفیه الحکم _ ج 18 ص 192.
30 _ وسائل _ باب 15 کیفیه الحکم _ ج 18 ص 197.
31_ وسائل _ ج 13 ص 286 باب 2 کتاب الو کاله رقم 1.
32_ وسلئل _ ج 13 ص 482 باب 97 کتاب الوصایا رقم 1.
33_ وسائل _ ج 14 ص 503 باب 6 نکاح العبید و الاکاء رقم 1.
34_ وسائل _ ج 4 ص 618 باب 3 اذان و اقامه.
35_ وسائل _ ج 14 ص 226 باب 23 عقد النکاح واولیاء.
36 _ التنقیح ج 2/3 ص 166
37 _ قوله تعالی: ان جاء کم فاسق بنیاء فتبینوالله حجرات 49/6.
38 _ اما بناء عقلا که روشن است, بیشتر در موضوعات, خبر ثقه رامورد اعتناء قرار می دهد. و همچنین آیا نباء که درمورد ولید و اخبار وی از ستیز برخی قبائل بوده است.
39 _ رجوع شود به: رجال الحدیث ج 18 ص 135.
40 _ رجوع شود به: رجال الحدیث ج 18 ص 134
41_ رجوع شود به: رجال استرآبادی ص 333. و رجال ممقانی ج 3 ص 212.
42_ معجم رجال الحدیث ج 5 79.
43_ رجوع شود به التنقیح ج ½ ص316
منبع:http://www.ghavanin.ir/PaperDetail.asp?id=402.
برچسب ها:بینه در لسان شرع