حاشيه نشيني و عدالت كيفري
قسمت اول
پيدايش نهضت دفاع اجتماعي
مقدمه – پس از نفوذ و گسترش افكار فلسفي در قرن هجدهم ، اصول حقوق جزاي معمول در آن ايام دچار تحول و انقلاب عظيمي گريد . دانشمنداني چون بكاريا، منتسكيو ژان ژاك روسو … اصولي را پيشنهاد نمودند كه كاملا تازگي داشت . آنان بدين ترتيب مكتبي در حقوق جزا بوجود آوردند كه به مكتب كلاسيك معروف است.
قسمت اعظم نظريات آنان از طريق قوانين فرانسه به اكثر كشورهاي دنيا و از جمله مملكت ما وارد گرديد. اصولي چون : اصل آزادي اراده ، قبول مسئوليت اخلاقي ، اصل قانوني بودن جزائم و مجازات ها ، اصل شخصي بودن مجازات ها ، حذف مجازات هاي بدني و قبول مجازات حبس به جاي آنها ، تعيين مجازات متناسب با مسئوليت كيفري … و بالاخره اصل مسئوليت نقصان يافته از آن جمله اند . در سيستم مزبور آنچه مورد توجه است همان اعمال ارتكابي مي باشد . درچنين سيستمي شخصيت مجرم در درجه دوم اهميت قرار دارد .
مكتب مزبور در قرن نوزدهم مورد انتقاد بسيار شديد مكتب تحققي قرارا گرفت . بنيان گذاران مكتب تحققي و از جمله سزارلمبروزو ، و آنريكوفري ، اصول مسئوليت كيفري نقصان يافته ، …… را مورد انتقاد شديد قرار داده و افراط در استفاده از مجازات را بكلي طرد مينمودند . آنان معتقد بودند كه براي مبارزه با بزهكاري بايستي به علل وقوع جرائم پي برد و اين علل را از بين برد ، تا خود بخود ميزان جرائم تقليل يابد . در مورد استفاده از مجازات و يا بقول آنان اقدامات تأميني ، آنان معتقد بودند كه ميزان اين اقدامات تأميني بايد متناسب با شخصيت واقعي و حقيقي مجرمين باشدنه عمل ارتكابي ، بعبارت ديگر آنان مدعي بودند كه ارتكاب جرم موقعيتي بدست ميدهد كه شخصيت خطرناك مجرم شناخته شود ، و متناسب با اين حالت خطرناك اقدامي در نظر گرفته شود . ميزان اقدامات تأميني نيز بايد متناسب با همين حالت خطرناك باشد نه عمل ارتكابي . بدين ترتيب در سيستم مكتب تحقيقي عمل ارتكابي مجرم در درجه دوم اهميت قرار ميگيرد و آنچه مهم است همان شخصيت واقعي و حقيقي مجرم است .
اختلاف بين دو مكتب مزبور بالا گرفت تا اينكه عده در صدد بر آمدند كه بين عقايد و نظريات دو مكتب مزبور التقاط و تلفيقي بوجود آورند. بهمين جهت هم اين عده را طرفدادان مكتب التقاطي ناميده اند كه از آنجمله است : مكتب دفاع اجتماعي .
اين امر تا اوائل قرن بيستم و حتي فاصله بين دو جنگ بزرگ عالمگير ادامه داشت . در فاصله يبن دو جنگ مقتضيات خاصي بوجود آمد . پيدايش دول ديكتاتوري در بعضي از ممالك از قبيل آلمان نازي ، روسيه شوروي و ايتالياي فاشيست موجب گرديد كه اين دول براي حفظ قدرت به تشديد مجازات ها و حقوق جزا روي آورند . در بعض ديگر كشورهاي اروپائي كه چنين امري وجود نداشت ، معهذا براي مبارزه با عوامل مخرب و جاسوسي و ساير مقتضيات سياسي و اجتماعي آن ايام ، آنان نيز به تشديد مجازات ها روي آوردند.
اين امر تا اواخر جنگ دوم بين المللي ادامه داشت . پس از خاموش شدن آتش جنگ ، برخي از دانشمندان انسان دوست در صدد بر آمدند كه با اين خشونت زائدالوصف حقوق جزا مبارزه نموده و سيستمي بوجود آورند كه در عين حال كه از منافع اجتماع دفاع مينمايد ، حقوق واقعي و حقيقي مجرمين را نيز رعايت نمايد . پيدايش اين افكار موجب نهضتي گرديد كه به نهضت دفاع اجتماعي موسوم گريده است . لازم به تذكر است كه در نهضت دفاع اجتماعي اجتماعي دو جبهه وجود دارد : يكي جبهه افراطي و ديگري جبهه اعتدالي .
افكار و عقايد مكتب دفاع اجتماعي – سردسته و بنيان گذار مكتب دفاع اجتماعي آقاي فيليپو گراماتيكاي ايتاليائي است . او با انتشار كتاب و مقالات متعدد مخالفت خود را با سيستم حقوق جزاي فعلي اعلام داشت . گراماتيكاتا آنجا پيش رفته بود كه معتقد بود هدف نهائي و غائي حقوق تنها حفظ نظم نيست ، بلكه مهمترين هدف حقوق همان اعتلاء انسان و بهبود وضع وي از هر جهت ميباشد . به همين علت معتقد بود كه دولت مكلف است بياري افراد شتافته و تمام قدرت خود را بهبود وضع آنان و اجتماعي كردن آنان صرف نمايد . درست است كه دولت بايد قدرت داشته باشد و درست است كه اين قدرت بايد ما فوق ساير قدرت ها باشد ، اما دولت بايد تمام قدرت خود را در اعتلاء بهبود فرد بكار ببرد .
گراماتيكا از اين حد نيز پا فراتر گذاشته و معتقد بوده و هست كه ارتكاب جرم از ناحيه عده نشانه حالت ضد اجتماعي آنانست . دولت نبايد براي مبارزه با اين حالت ضد اجتماعي دست بدامان مجازات بزند . زيرا مجازات هيچگونه عملي براي اعتلاء فرد انجام نداده ، بلكه بادور نمودن وي از جامعه و اعزام بزندان روح ويراپست تر نموده و بيشتر موجبات سقوط وي را فراهم مينمايد . دوليت نبايد نهضت دفاع اجتماعي نوين ، اصولا با برخي از پيكره ها و تأسيسات حقوق جزاي فعلي از جمله مسئله مسئوليت كيفري ، حق مجازات دولت و حتي حبس هاي كوتاه مدت مخالف نيست ، ولي معتقد است كه مهمترين وظيفه دولت ها در زمينه مسائل كيفري همان اصلاح و تربيت و بازسازي مجرمين است .
در مورد بازسازي مجرمين نيز نظريات مكتب دفاع اجتماعي بر مبناي واقعيت ها قرار دارد . به اين خلاصه كه معتقد است بايستي بايستي علت ارتكاب جرم معلوم گردد و سپس شخصيت حقيقي و واقعي مجرم شناخته شود تا برمبناي اين حقايق و واقعيت ها عكس العمل اجتماعي متناسب ( اعم از مجازات يا اقدامات تأميني يا هر نوع اقدام ضروري ديگر) درباره مجرم تجويز گردد تا بتوان واقعاً وي را اصلاح و بازسازي نمود ، زيرا همانطور كه در برنامه مشترك اشاره شده است : … هيچ عقل سالمي نميتواد از بزهكاران انتظار داشته باشد كه آنان در رفتارهاي بعدي خود زندگي شرافتمندي در پيش گيردن مگر آنكه قبلا درباره آنان اقدامات و روش هائي كه متناسب با تمدن امروزي است بكاربرده شده باشد : چنين هدفي مدتهاست كه مورد توجه سازمان ملل متحد نيز قرار گرفته است چه در سال 1948 سازمان ملل در مقر سازمان قسمتي را بنام قسمت دفاع اجتماعي تأسيس نموده كه هدف آن جلوگيري از وقوع جرائم و اصلاح و تربيت و بازسازي مجرمين ميباشد .
در سيستم دفاع اجتماعي ، هدف از عكس العمل هاي اجتماعي تنها طرد مجرمين يا خنثي كردن حالت خطرناك آنان نميباشد . بلكه هدف آنست كه ضمن مبارزه با ناسازگاري مجرمين به اصلاح تربيت آنان اقدام شود تا بدين ترتيب ، در بهبود وضع اجتماعي و همه افراد آن و از جمله مجرمين اقدامات انساني بعمل آيد . نكته جالب آنكه درست است كه جامعه مكلف است كه در اصلاح و تربيت بزهكاران كوشا باشد . و درست است كه هر مجرم حق دارد كه از جامعه بخواهد كه به اين تكليف عمل نمايد ، اما فرد بزهكار نيز بايد نشان دهد كه استحقاق و شايستگي اين تربيت و اصلاح را دارد .
تكليف جامعه در اصلاح و تربيت ازيكسو ، و استعداد و حق بزهكار در مطالبه اين اصلاح و تربيت از سوي ديگر، دو مسئله ايست كه هر دو بموازات يكديگرند . يعني همانطور كه جامعه مكلف است بزهكار را تربيت نمايد، بهمان ترتيب نيز بزهكار بايد نشان دهد كه اين استحقاق را داشته و تمام سعي و كوشش خود را بكار ميبرد تا واقعاً اجتماعي گردد . اين ترتيب است كه بين تكليف دولت و حق بزهكار تعادلي بوجود ميآيد . زيرا مطالعات جرم شناسي نشان داده است كه همه بزهكاران استحقاق ولياقت اين تعليم و تربيت را نداشته و تمام اقداماتي كه درباره آنها بعمل آمده به نتيجه نرسيده است .
براي وصول به اهداف خود مكتب دفاع اجتماعي پيشنهادات فراواني نموده است كه بعضي از آنها در درجه اول اهميت قرارا دارند . يكي از اين پيشنهادات تعيين علل جرائم و از بين بردن اين علل و ديگر شناسائي واقعي و حقيقي مجرم مي باشد .
يكي از علل ارتكاب پاره اي از جرائم آنست كه مرتكبين اين جرائم خود را جزء اعضاء جامعه ندانسته و اصطلاح احساس حاشيه نشيني مينمايند . چون تعيين علت ارتكاب جرائم و از بين بردن اين علل در مكتب دفاع اجتماعي واجد نهايت اهميت است ، لذا موضوع مورد بحث در نهمين كنگره بين المللي دفاع اجتماعي همان حاشيه نشيني و عدالت اجتماعي بود.
قسمت دوم
حاشيه نشيني و عدالت اجتماعي
انجمن بين المللي دفاع اجتماعي ، هر چند سال يكبار ، در يكي از شهرهاي دنيا ، به تشكيل كنگره هاي علمي پرداخته و يكي از موضوعات مبتلابه را مورد بررسي علمي قرار ميدهد ، موضوع مورد بحث نهمين كنگره بين المللي دفاع اجتماعي همان ((حاشيه نشيني و عدالت اجتماعي )) بود. بسيار از دانشمندان و حقوقدانان و متخصصين امور كيفري كشورهاي مختلف در آن شركت نموده بودند كه از جمله ميتوان آقايان مارك آنسل رئيس فعلي انجمن بين المللي دفاع اجتماعي و فيليپوگراماتيكا رئيس سابق آنرا نام برد . كنگره بوسيله وزير دادگسبري ونزوئلا و با پيام رياست جمهوري افتتاح گريده و در آخرين روز نيز بانطق رئيس شوراي قانونگذاري ونزوئلا خاتمه يافت . ناطق ابزار تأسف نمود كه رياست جمهوري بعلت گرفتاري هاي فراوان نتوانسته در جلسه اختتاميه شركت نمايد وي را مأمور نموده كه مراتب تأسف رياست جمهوري را اعلام نمايد .
همانطور كه اشاره شد انجمن بين المللي دفاع اجتماعي كوشش مينمايد ، كه بعضي از مسائل اجتماعي و قضائي ، خاصه آنهائي را كه با عدالت كيفري ارتباط دارند ، از نظر علمي مورد بررسي و مطالعه قرار دهد . بنا بر اين مطالعات كنگره صرفاً جنبه علمي داشته و قطعنامه ها و پيشنهادهاي انجمن بزبور نميتواند از صورت توصيه به دولت ها خارج باشد .
براي پي بردن به اهميت موضوع حاشيه نشيني بايد خاطرنشان ساخت كه در دنياي فعلي ودر اغلب كشورها ،عده-اي وجود دارند كه در متن اجتماع قرار نداشته و به اصطلاح درحاشيه آن قرار دارند . تعداد اين حاشيه نشينان روز به روز در كليه جوامع ، اعم از جوامع صنعتي پيشرفته و يا در حال پيشرفت روبه افزايش است . و چه بسيارند كساني كه از بين اين حاشيه نشينان ، موجبات تصادم و برخوردهاي اجتماعي را فراهم نموده و مرتكب جرم ميشوند .
يكي از مهمترين مسائل مورد بحث كنگره همان تعريف حاشيه نشيني بود . چه كسي را از نظر واقعي ميتوان حاشيه نشين دانست . شركت كنندگان در كنگره و ناطقين در تعريف حاشيه نشيني با هم توافق نداشتند . اختلاف در برداشت از مفاهيم اجتماعي ، اختلاف سليقه ، اختلاف در وضع حكومت ها موجب گرديده بود كه هر كس مفهوم خاصي را براي حاشيه نشيني در نظر بگيرد . بعضي از آنان براي امر حاشيه نشيني مفهوم بسيار وسيعي را قائل بودند و برخي ديگر معني محدودتري براي آن در نظر مي گرفتند كه ذيلا به بعضي از آنها اشاره ميشود :
1-بعضي از دانشمندان با استناد به اينكه حاشيه نشين كسي است كه در متن قرار نداشته و بالنتيجه از قواعد و مقررات متن اطاعت نمي نمايد ، معتقد بودند كه هر بزهكاري حاشيه نشين ميباشد . آنان افراد جامعه را به دو دسته تقسيم مينمودند: دسته اول آنان كه رفتار خود را با مقررات اجتماعي وفق داده و بالنتيجه از مقررات جامعه اطاعت مينمايند ، دسته دوم كساني كه اعمال خود را با اين مقررات منطبق ننموده و بالنتيجه در كنار و حاشيه اجتماع قرار داشته و مقررات آنرا نقض مينمايند . در چنين چشم اندازي كليه مجرمين جزء حاشيه نشينان محسوبند ، خاصه آنكه اين افراد مجبورند دوران محكوميت خود را در مكان هائي بنام زندان بگذرانند كه مقررات خاص و جداگانه و مخصوص بخود دارد.
مسلماً چنين برداشتي از حاشيه نشيني موجب خواهد شد كه كليه مسائل مربوط به بزه و بزهكاري در كنگره مورد بحث قرار گيرد . خاصه آنكه تعداد جزائم در تمام كشورها قوس صعودي را پيموده و روز بروز بر تعداد آن افزوده ميوشد .
اهميت موضوع وقتي بيشتر ميشود كه طرفداران اين نظريه معتقدند كه پيدايش جرم و انجراف در هر جامعه محصول خود آن جامعه است . جامعه با ايجاد شرايط و امكانات خاص موجب گرديده كه همه مردم نتوانند از كليه امكانات و مواهب اجتماعي بهره مند شوند . تقاضا و اعتراض اين محرومين براي بدست آوردن حقوق متساوي از يكسو ، پيشرفتهاي اقتصادي و صنعتي از سوي ديگر ، اين شكاف و اختلاف را عميق تر نموده و روز بروز موضوع انحراف و حاشيه نشيني را وسعت ميدهد . بنابراين بموجب اين فرضيه اين خود جامعه و قوانين اجتماعي است كه حاشيه نشيني را بوجود آورده است . و از آنجا كه طبق نظريات اخير جرم شناسي بويژه جرم شناسي اجتماعي ، كليه مسائل در اطراف پيدايش مقررات اجتماعي ، هم آهنگي افراد با اين مقررات و تعارض منافع افراد با اين مقررات … و بالاخره حاشيه نشيني دورميزند ، لذا بنظر آنان كنگره موظف بود كه كليه مسائل مربوط به بزهكاري را تحت عنوان حاشيه نشيني بررسي نمايد .
2- عده ديگر تا اين حد افراط ننموده و معتقد بوده و هستند كه درست است كه يكي از مختصات جوامع بشري تنظيم روابط افراد اجتماع ميباشد ، و درست است كه هركس قواعد كيفري را نقض نمايد مجرم است ، ولي علي الاصول به هر مجرم نميتوان بر چسب حاشيه نشيني را الصاق نمود . زيرا در حاشيه نشيني يك حالت تداوم وجود دارد . بنابراين فقط آن عده از مجرمين كه حرفه و شغل خود را نقض قوانين قرار داده اند و در آنان اين حالت تداوم وجود دارد جزء حاشيه نشينان هستند نه تمام مجرمين. آنان افراد جامعه را به سه قسمت تقسيم مينمايند :
الف- افراد مطيع قانون
ب- كساني كه قانون را نقض نموده ولي حرفه آنان بزهكاري نيست .
ج- كساني كه قانون را نقض نموده و حرفه آنان بزهكاري است . حاشيه نشيني فقط شامل دسته سوم ميشود.
3- دسته سوم براي حاشيه نشيني مفهوم اجتماعي خاص قائل بودند آنان معتقدند كه اطلاق حاشيه نشيني فقط منحصر به مجرمين نميباشد . زيرا در هر جامعه عده هستند كه يا بعلل اجتماعي از قبيل فقر ، تبعيض هاي مذهبي و نژادي ، …
و يا بعلل جسمي و رواني از قبيل بيماري هاي مغزي و رواني … و يا حتي بعلل افكار سياسي نميتوانند و يا قادر نيستند مقررات اجتماع را درك نموده و اعمال خود را منطبق با اين مقررات بنمايد. اقليت هاي نژادي و مذهبي كه در بسياري از كشورها از بسياري از حقوق اجتماعي محرومند ، مهاجريني كه در شورهاي ديگر اقامت گزيده و عملا مورد هزاران نبعيض و فرق با افراد محلي و بومي قرار ميگيرند ، بيماران جسمي و رواني كه بعلت نقص در خلقت از سايرين متمايز ميباشند ، معتادين به الكل و ترياك كه بعلت اعتياد وضعي كاملا جداگانه با ديگران دارند ، مجرمين سابقه داري كه عمداً مقررات اجتماعي را نقض مينمايند … و بالاخره انقلابيون كه در يك جامعه معتقد به عصيان و انقلاب هستند از اين جمله اند .
درست است كه كليه اين حاشيه نشينان وعده بيشمار ديگر كه بعلت محدود بودن اوراق اين گزارش به آنها اشاره نميشود ، جزء حاشيه نشينان ميباشند ولي همه آنان مشمول عدالت كيفري نميباشند . چه بسيارند كساني كه جزءحاشيه نشينان بوده ولي هرگز مرتكب جرمي نگرديده و باعدالت كيفري تماس نمي نمايند . آنچه مورد بحث ماست آن عده از حاشيه نشينان است كه در عين حاشيه نشيني از دور و نزديك كيفري نيز سرو كار پيدا مينمايند . لذا بايد در علت اين حاشيه نشيني تحقيق نمود و سپس معلوم نمود كه چگونه بايد با آن مبارزه كرد .
بررسي علل حاشيه نشيني – يكي از مهمترين وظايف كنگره بررسي علل حايه نشيني بود . ولي با توجه به آنچه كه فوقاً گفته شد معلوم ميشود كه اين بررسي چندان ساده و آسان نيست . وجود انواع و اقسام حاشيه نشيني وتنوع و اختلاف بين آنها موجب گرديد كه گزارش دهندگان و سخنرانان هر يك موضوع را از ديدگاه خاصي مورد بررسي قرار دهند . عده از سخنرانان علل اجتماعي وعده ديگر شخصي را مورد توجه و مطالعه قرارداده بودند .
مهمترين علت حاشيه نشيني همان وضع اجتماعي و مقررات آنست . بهترين شاهد مثال وضع سياهپوستان و يا ساير مهاجرين رنگين پوست آمريكايي است . اين عده از نظر وضع ساختمان بدن و رنگ پوست با اكثريت سفيد پوست آمريكائي اختلاف دارند . ولي اين اختلاف بهمين جا ختم نگرديده و از نظر اجتماعي و مقررات قانوني نيز اختلاف و تبعيض فراواني بين اين دو عده موجود است . همين تبعيض و اختلاف موجب پيدايش حالت عصياني در اين افراد گرديده كه آنان را به ارتكاب جرم و ساير اعمال ضد اجتماعي وادار ميكند . درست است كه وضع سياهان آمريكائي از نظر رفاه و آسايش به هيچ وجه با سياهپوستان آفريقائي قابل مقايسه نيست و درست است كه بسياري از سياهان آمريكا و يا مهاجرين رنگين پصوست نظير پروتوريكائي ها و غيره ، داراي وضع خوب و مرتبي بوده و از نظر ميزان در آمد در سطح بالائي قرارا دارند ، ولي وجود همان تبعيضي كه فوقاً به آن اشاره شد موجب گرديده كه در آنان نوعي حالت پرخاشجوئي ( و يا بقول بعضي از نويسندگان و دانشمندان حالت تدافعي ) وجود داشته باشد كه بالانتيجه آنانرا بيشتر در معرض ارتكاب جرم قرار ميدهد. بي جهت نيست كه آمار جرائم سياهپوستان و افراد رنگين پوست در آمريكا بيش از سفيد پوستان است .
در بعضي از كشورها نظير فرانسه گرچه چنين اختلاف و تبعيضي بين سفيد پوست و سياهپوست وجود ندارد و حتي قوانيني وجود دارد كه هرگاه كسي از ارجاع شغل بديگري و يا استيفاءحق بعلت اختلاف در رنگ و مذهب و نژاد خود داري نمايد بزهكار است ، معهذا در همان كشور نيز عملا فرق و اختلافي بين كارگران شمال آفريقا با كارگران فرانسوي وجود دارد . از آن گذشته در خود فرانسه مخصوصاً شهرر پاريس با اينكه بين افراد فرانسوي قاعدتاً نبايد فرق و اختلافي وجود داشته باشد وضع خاص اجتماع فرانسه موجب پيدايش عده اي حاشيه نشين تحت عنوان ولگرد يا Clochardگريده كه به مقررات اجتماع كاملا پشت پا زده و در حاشيه اجتماع زندگي مينمايند .
هيپيي ها كه تعداد آنان در كليه ممالك دنيا در حال افزايش است نيز جزئ همين حاشيه نشينان محسوبند .
اما علل حاشيه نشيني منحصر به علل خارجي و اجتماعي نيست . بسياري از علل جنبه داخلي و رواني دارد . بيماران رواني ، پريشان ، مبتلايان به امراض صرع و نوروزويسيكوز … بسياري از معتادان به الكل و مواد مخدر جزء حاشيه نشينان هستند . بسياري از آنان از نظر وضع رواني و جسمي شبيه ديگران نبوده و همين اختلاف و تبعيض موجب پيدايش حاشيه نشيني آنها شده است .
طرق مبارزه با حاشيه نشيني – پس از مطالعه و بررسي علل حاشيه نشيني كنگره مجبور بود كه راه حل هائي نيز براي اين آفت اجتماعي پيدا نموده و آنرا بصورت توصيه به دولت ها پيشنهاد نمايد . اين توصيه مسلماً در قطعنامه كنگره منتشر خواهد شد ولي از آنجا كه بعات ضيق وقت كنگره فرصت پيدا ننمود كه قطعنامه را منتشر و در اختيار همه شركت كنندگان قرار دهد ، لذا ما بخود اجازه ميدهيم كه از موضوعات مورد بحث ، فقط خلاصه را باستحضار خوانندگان برسانيم .
وقتي كه علل حاشيه نشيني مربوط به امور اقتصادي و يا اجتماعي و يا فرهنگي و يا حتي مذهبي باشد ، اين در وظيفه هر دولت است كه تا پيدا كردن راه حل هاي مناسب ، اين تبعيضات را بر طرف نمايد تا موضوع حاشيه نشيني خود بخود از بين برود . تا زمانيكه در آمريكا اختلاف بين سفيدپوستان و سياهپوستان وجود دارد و تا زمانيكه تمام سياهان از نظر اجتماعي و قانوني داراي همان امتيازات سفيدپوستان يعني اكثريت نگردند ، مسلماً امر حاشيه نشيني و نتايج حاصله از آن نيز وجود خواهد داشت .
اما علاوه برعلل اجتماعي، در داخل هر جامعه عده حاشيه نشين وجود دارند كه حاشيه نشيني آنها نتيجه عوامل شخصي و رواني است . بيماران رواني ، معتادان به مواد الكلي و مواد مخدر ، زندانيان سابقه دار، قوادان و فاحشه-ها اطفال بزهكار و … جزء اين حاشيه نشينان ميباشند . در اينكه هر جامعه وظيفه دارد كه با اين امر مبارزه نمايد بحثي نيست . بحث بر سر آنست كه اين مبارزه با توجه به فلسفه نهضت دفاع اجتماعي چگونه بايد باشد. آيا پيش بيني مجازات و حتي مجازات هاي سنگين براي اين قبيل اعمال كافي است ؟ آيا فرضاً براي مبارزه با معتادان كافي است كه آنانرا براي مدت كم يا زياد به زندان گسيل داريم ؟ آيا زندان و حبس اكسير اعظم و داروي كليه اين دردهاست ؟ …
پاسخ كليه اين سؤالات منفي است . آنان پس از خروج از زندان مجدداً همان حاشيه نشيني را كه جنبه كيفري هم دارد ادامه خواهند داد . بالا رفتن آمار مجرمين سابقه دار، خاصه در اين قبيل جزائم شاهد صادقي بر اين مدعاست.
در اين مورد است كه دولتها بايد به تجديد نظر در قوانين مربوط اقدام نمايند . بهمان ترتيب كه تا بحال نسبت به اطفال بزهكار رفتار گريده مقررات خاصي براي اطفال بزهكار پيش بيني شده كه بيشتر جنبه اصلاح و تربيت دارد تا جنبه مجازات ، بهان ترتيب نيز بايد در مورد سايرين مقرراتي متناسب با وضع آنان پيش بيني گردد. در همان حال كه نبايد همه اين حاشيه نشينان را بصورت بيمار نگاه نمود ، در همان حال نيز نبايد همه را بزهكار خطرناك و غير قابل اصلاح تصور نمود . چه بسيارند كسايني كه هرگاه تحت مراقبت صحيح قرارا گيرند كاملا اصلاح شده و ديگر گرد حاشيه نشيني نخواهند گرديد . كما اين كه در بعضي از كشورها براي معتادان به الكل و مواد مخدر ، اقداماتي را پيش بيني نموده اند كه جنبه معالجه و اصلاح دارد . بطور مثال ميتوان خاطرنشان نمود كه در بعضي كشورها هرگاه اين مجرمين حاضر به ترك اعتياد شوند و براي اين امر خود را در اختيار مقامات ذيصلاح قرار دهند ، تعقيب كيفري آنان تا خاتمه ترك اعتياد معلق گريده و پس از رفع اعتياد موقوف ميشود . چنين مقرراتي كاملا با فلسفه مكتب دفاع اجتماعي تطبيق مينمايد . زيرا همانطور كه در قسمت اول اين گزارش اشاره شد پيشنهاد مكتب دفاع اجتماعي نوين آنست كه عكس العمل هاي اجتماعي جنبه انساني داشته و با شخصيت واقعي افراد تطبيق نمايد ، هرگاه شخصيت واقعي انسان ايجاب نمايد كه بجاي مجازاتهاي سنتي ، مورد اصلاح و تربيت قرار گيرد ، جامعه نبايد چنين فرصتي را از وي دريغ نمايد اين بود نوري كه محيط كنگره را روشن نموده بود .
منبع:http://www.ghavanin.ir/PaperDetail.asp?id=377
برچسب ها:حاشيه نشيني و عدالت كيفري