حقوق غیر مالی زن در خانواده
منابع مقاله:
چکیده :
با ایجاد عقد نکاح صحیح با کلیه شرایط معتبر شرعی و قانونی بین زن و مرد، حقوق و وظایفی بین زن و شوهر ایجاد می شود که رعایت آن در ثبات و استحکام نظام خانواده تأثیر اساسی دارد که از آن به «آثار نکاح» یاد می کنند. بخشی از این حقوق و تکالیف مربوط به امور مالی و بخشی دیگر به امور غیر مالی و حمایتهای امنیتی و حیثیتی مربوط می شود.
در حقوق اسلامی راجع به تقسیم وظایف زوجین تفاوتهایی دیده می شود که نه تنها خاستگاه تبعیض ندارد، بلکه در نظام قانونگذاری کاملاً مستند بر مبانی خاص است و قابلیت تامل و توجیه عقلایی دارد و دقت و تیزبینی تام شریعت را بر پایه حکمت و عدالت و رأفت و رحمت در گستره حقوق خانواده روشن می سازد و خود بیانگر وجود تناسب بین عالم شریعت و طبیعت و فطرت است. در این نظام، ضرورت ریاست بر اساس اجرای احسان و عدالت و معاشرت بر اساس معروف بدور از هر گونه تعدی و تفریط، ضرر و بغی، خشونت و تحکم قابل توجیه و حمایت است و این اندیشه چون معطوف بر نیازهای عاطفی و روانی انسان است، فقط در قالب استیفای حقوق صرف خلاصه نمی شود. مقاله حاضر بر آن است تا حقوق غیر مالی زن را درخانواده از منظر تفکر اسلامی مورد ارزیابی قرار دهد، تا ضمن بیان خاستگاه قوانین، جایگاه امنیت روانی و حیثیت انسانی زنان را در خانواده مبرهن سازد.
واژگان کلیدی:
معروف، حسن معاشرت، عدالت، نفی خشونت، تشاور، مودت و رحمت
ارزش خانواده بیش از هر چیز بر پایه مودت و دوستی بین اعضای آن، بخصوص زن و شوهر استوار است و اگر این جریان بر اساس دوستی و تفاهم و بر کنار از خودخواهی ها ادامه یابد، به آرامش و سکون در کنار یکدیگر و در نهایت به کمال انسانی مورد نظر خواهد رسید. در میان مکاتب حقوقی، دین مبین اسلام، نظام معاشرتی ویژه ای در روابط مردان و زنان در دو حوزه اجتماع و نهاد خانواده تشریع کرده است که از سویی بر مبانی انسان شناختی قرآن و اسلام استوار است و از دیگر سو، ناظر به اهداف و چشم اندازهایی است که اسلام برای اصیل ترین و بنیادی ترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده ترسیم می کند. از همین رو تعبیر «لتسکنوا الیها» در آیه 21 سوره روم اشاره به این واقعیت دارد که آرامش، مقام و موقعیتی است که انسان در پهنه هستی باید بدان دست یابد و از دیدگاه قرآن وظیفه خانواده زمینه سازی برای همین هدف است، چه برای زن و شوهر و چه برای فرزندان. زیرا الفت زن و شوهر و تعامل آن دو با نیروی عشق و محبت و در مسیر کمال، سنگ بنای شخصیت روحی و روانی فرزندان را می نهد که اگر سالم باشد رحمت به بار می آورد. بر اساس این اندیشه خاستگاه انسانهای دغدغه مند از نگاه قرآن این است که می گویند:
«… ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماما» (فرقان، 74) «خدایا ما را از جانب همسران و فرزندانمان نور چشمی بخش و ما را رهبر پرهیزگاران گردان». در واقع این آیه بر اهمیت خانواده و پیشاهنگی آن در تشکیل جامعه نمونه انسانی اشاره دارد، چنانکه پیوندهای سالم و درخشان را آرمان پرهیزکاران معرفی می کند. به رغم دلالت های روشن قرآن راجع به جایگاه حقوق غیر مالی زن، متأسفانه در برخی جوامع اسلامی، زن در خانواده یا در جامعه مورد ستم قرار دارد و گاهی از جهت برخورداری از امنیت و حیثیت در جایگاه متعادل خود نیست. البته این بدان معنا نیست که زن در کشورهای اروپایی از وضع بهتری برخوردار و از موقعیت شایسته انسانی بهر ه مند است، بلکه در آنجا نیز زن مورد ستم است اما به شکلی دیگر.
واقعیت این است که زن در طول تاریخ نه از سوی دشمنان، بدخواهان و مهاجمان شرق و غرب، بلکه گاه از سوی نزدیکترین عضو خانواده خود مورد بی مهری قرار گرفته و بدلیل موقعیتهای اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی، شرایط و امکانات و گاه عدم اطلاع از حقوق خود ناگزیر بی مهری ها را بر جان هموار ساخته است.
قرآن و گوهر انسان بدور از جنسیت
قرآن آنگاه که از گوهر انسان و حقیقت و رسالت او بدور از جنسیت مادی سخن به میان می آورد، می فرماید: «و لقد کرمنا بنی آدم…» (اسراء، 70) از مقام انسان و برتری او بر بسیاری از آفریده ها سخن می گوید و آنگاه که از روح خود در او دمید «نفخ فیه من روحه» (سجده، 9) و اگر به خاطر آفرینش انسان به خود تبریک می گوید و آن را در فرهنگ دیانت، برای همیشه به ثبت می رساند که «فتبارک الله احسن الخالقین» (مومنون، 14) در همه این موارد ازحقیقت والای انسانی سخن می گوید که تفاوت و تمایزی در حقیقت و ماهیت زن و مرد نیست. آنگاه می فرماید: «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» (حجرات، 13) و یا می فرماید: «و من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مومن فاولئک یدخلون الجنه یرزقون فیها بغیر حساب» (مومن،40) اشاره دارد به اینکه پاداش اخروی و مقام قرب الهی به جنسیت مربوط نیست، بلکه به ایمان و عمل صالح مرتبط است خواه مؤمن عامل ، مرد باشد، خواه زن.
بر این اساس، دیدگاه قرآن کریم به جایگاه حقیقی زنان همان نگاه حقیقت گرای او به انسان و جایگاه رفیع و مسؤولیت آفرین اوست.
اما تفاوتهای حقوقی برخاسته از طبیعت جنسیتی است که در عالم تکوین بعضی از وظایف به عهده زن و بعضی بر عهده مرد است و بواسطه این تفاوتهای تکوینی تفاوت های حقوقی به وجود آمده است؛ لیکن لازمه تفاوت، تبعیض و بی عدالتی نیست و قوانین اسلامی کاملا این قضیه را به اثبات می رساند که بسیاری از تفاوتها بواسطه حمایتهای مالی، امنیتی و حیثیتی از زن مسلمان است.
عدالت در نظام تکوین و تشریع
انکار نمی توان کرد که در مظاهر هستی از جمله وجود و زندگی انسان تفاوتهایی مشهود، طبیعی و جبری وجود دارد. ولی همواره تأکید شده است که تفاوتهای صوری و تقدم و تأخرهای طبیعی، هرگز نشانگر منزلت و محبوبیت، و تعیین کننده میزان آن نزد خداوند نیست، بلکه منزلت ها و محبوبیتهای اکتسابی، همواره در پرتو انتخابهای آگاهانه و اختیاری انسان به دست می آید. وجود این تفاوتهای طبیعی هر چند ناگزیر به بخشی از توانمندی ها و امتیازهای ظاهری کشیده می شود، اما خداوند از طریق عوامل تکوینی (مانند محبت ها، جاذبه ها، الفت ها) و عوامل تشریعی (مانند احکامی که انسانها را به عدل و انصاف و مهرورزی و پرهیز از ستم فرا خوانده است) به تعدیل این تفاوتها و برقرار ساختن عدالت پرداخته است.
اصول تکوینی خداوند در زندگی انسان که بشر را به عدل و درستی و محبت و عقلانیت و ملاطفت و انصاف فرا می خواند، فطرت و سرشت آدمی است که انسان، اهل انس، الفت، ادراک، محبت و معرفت آفریده شده است.
اصول تشریعی خداوند، در آیات بسیاری از قرآن مشهود است که به مناسبت های مختلف در آنها هر گونه ظلم به انسانها از ساحت قدس الهی دور شمرده شده است:
«و ما الله یرید ظلماً للعباد» (غافر، 31) «و خدا هیچ ظلمی برای بندگان نمی خواهد.»
«ان الله لا یظلم الناس شیئاً و لکن الناس انفسهم یظلمون (یونس، 44) «خدا به مردم هیچ ستمی نمی کند، اما این مردم هستند که بر خود ستم می کنند.»
این آیات و دهها آیه دیگر نشاندهنده آن است که خداوند خود از هر گونه ظلمی مبراست و از انسانها می خواهد که ظلم را زشت شمرده ستم نکنند و ظلم نپذیرند. این از امتیازات اندیشه دینی امامیه است که عدل الهی را دومین اصل از اصول اعتقادی خود دانسته و از میان همه صفات الهی پس از اقرار به یگانگی خداوند، این صفت را محوری ترین و ریشه ای ترین صفات خداوند شمرده و بر آن تأکید ورزیده است.
اکنون چگونه می توان عدل الهی را در نظام تکوین و احکام و قوانین شریعت معقتد بود و پذیرفت، ولی عملاً در برابر زنان و احکام آنان و حقوق ایشان در جامعه دینی بی تفاوت بود و هر گونه برداشت و تحلیل از آیات و روایات را بدون سنجش با ملاک عدل و رحمت الهی و اسلامی پذیرفت و مسلم شمرد.
اعتقاد به اصل عدالت و رحمت الهی همواره اقتضا دارد که اهل دیانت و تقوا بر حجاب، عفاف و پاکدامنی زنان تأکید داشته به پاسداری از حریم خانواده همت ورزند، بر رعایت عدل و انصاف در قبال زنان و رعایت حقوق انسانی و اجتماعی آنها با تمسک به پیامبر رحمت و امامان معصوم که سراسر زندگی آنان حکایت از لطف به انسانها (بویژه کسانی که در معرض ستم قرار داشته اند) اصرار ورزند و قبل از ملل غرب برابر معیارهای دینی و قرآنی با تأسیس سازمانهای دفاع از حقوق زنان به احیای حقوق همه انسانها از جمله زنان اهمیت داده سازمانهای اجتماعی را در آن جهت پی ریزی کنند. البته این بدان معنا نیست که آنچه در غرب تحت عنوان دفاع از حقوق زن عنوان می شود، یکسره انسانی و مورد قبول اسلام و مطابق با مصالح خانواده و زنان است، بلکه آنچه آنها تدبیر کرده اند، بر اساس فهم و نیاز و فرهنگ خود آنان است.
جایگاه حسن معاشرت در روابط خانواده
همانطور که قبلاً اشاره شد از دیدگاه اسلام، هر یک از زن و شوهر در برابر یکدیگر از حقوق متقابل و ویژه ای برخوردارند و تکالیفی دارند که از آن جمله حسن معاشرت می باشد و این تکلیف با صراحت کامل در آیه 19سوره نساء اینچنین بیان شده است:
عاشروهن بالمعروف «با زنان به شایستگی رفتار کنید».
امر به این موضوع خاستگاه اصولی دارد و اصل «مودت و رحمت» و «تشاور و تراضی» و سایر اصول از این قبیل، مبانی این حکم می باشد. لازمه فهم صحیح این اصول رفتاری قرآنی که در واقع یک نظام اخلاقی را در خود جا داده است تأمل در چند نکته است:
الف : انسان از ماده «انس» قوام زندگی اجتماعیش بر اساس روابط با دیگران و شیوه های انس گیری است؛ چنانکه برای تحقق بخشیدن به تکامل خویش به ارتباط با دیگران نیازمند است. حال کیفیت این تعامل چگونه است؟ معاشرت چیست و معروف کدامست؟ که برای تبیین مطلب «الف» توجیه مورد «ب» لازم است.
ب : معاشرت از باب مفاعله و از مفاهیم اجتماعی دو سویه می باشد لذا این آیه تعیین کننده رفتار متقابل زن و شوهر است و مردان و زنان از این زاویه که هر دو باید طبق معروف رفتار کنند همسان و برابرند.
همانطور که صاحب تفسیر المنار، در این باره می گوید:
«در مفهوم معاشرت، مشارکت و برابری نهفته است؛ یعنی مردان با زنان بر اساس متعارف رفتار کنند و زنان نیز می باید با مردان بر پایه معروف معاشرت داشته باشند (رشید رضا، بی تا، ج 4، ص 456)
واژه معروف که مکرراً در قرآن آمده است و 19 مورد آن به موضوع معاشرت مردان با زنان در محیط خانواده پرداخته، معنایی ژرف تر و گسترده تر از قانونمندی و عدل گرایی دارد و چنانکه شامل حق قانونی و عادلانه می شود، کارهای ارزشی، اخلاقی و انسانی را نیز در بر می گیرد؛ یعنی رفتاری افزون بر حق و عدل که نوعی نیکوکاری و شایسته ارزشهای متعالی انسانی است. به تعبیر دیگر از تکلیف های واجب گامی فراتر نهادن و به مستحبات نیز عمل کردن است.
معروف در نگاه مفسران
علامه طباطبایی در تعریف معروف می فرماید: «معروف همان چیزی است که متضمن هدایت عقل، حکم شرع، فضلیت، محاسن خلق نیکو، سنت های حسنه و آداب است ( طباطبایی، 1363، ج 2، ص 228).
مرحوم طبرسی در توضیح آیه «عاشروهن بالمعروف» می نویسد:
«مقصود همزیستی مطابق با فرمان خداوند است که ادای حقوق زن باشد، مانند حق بهره وری جنسی، پرداخت نفقه و سخن زیبا؛ معروف آن است که آزار جسمی و گفتاری به زن روا ندارد و در رویارویی با او گشاده رو باشد… (الطریحی، ج 3، ص 25).
ملاحظه می شود که اضافه بر حق و عدل، رفتار و گفتار نیک، گشاده رویی و رعایت معیارهای اخلاقی و ارزشی نیز در حوزه مفهوم «معروف» لحاظ شده است. توجه به این نکته نیز اهمیت دارد که تعبیر «معروف» و آیات آن به شیوه و سبکی است که قانون عام و کلی را می رساند و با هیچ تخصیص و تقییدی سازگاری ندارد. حال این سؤال پیش می آید که ملاک و معیار در حسن معاشرت چیست؟ آنچه از سخنان بزرگان دین بر می آید، ملاک و معیار در حسن معاشرت، عرف و عادات، آداب و رسوم جامعه و شؤون زن می باشد. البته منظور از آداب و رسوم، سنتها و ارزشهایی است که از مسیر فطرت و عقل سلیم انسانی منحرف نشده و با سعادت، اهداف و انگیزه های تشکیل خانواده تناقض نداشته باشد. نهایتاً باید گفت هر رفتاری که در محدوده معروف جا گیرد، بایسته و هر گونه رفتاری که از این دایره بیرون افتد و موجب هتک حرمت و عدم احترام محسوب شود، ناپسند است. قرآن چه زیبا می فرماید که در نظام همسرداری لازم است رعایت «هن لباس لکم و انتم لباس لهن» (بقره، 187) بر اساس حفظ احترام متقابل و توجه به کرامت انسانی از سوی زوجین صورت گیرد. در واقع اسلام پایه اصلی خانواده را بر عواطف و وحدت ریخته است که عملاً زن و مرد از مرزهای خود به نفع دیگری می گذرند.
معاشرت به معروف در قانون
با کنکاشی در قانون متوجه می شویم که تعیین نوع تکالیف مربوط به زوجین از چشم قانونگذار دور نمانده و این امر را در قانون مدنی (مواد 1119-1102) بطور مشروح بیان می دارد تا در صورت تخلف هر یک از زوجین از وظیفه خود بر اساس قانون با او برخورد شود.
از آن جمله است قانون حسن معاشرت. تکلیف مربوط به حسن معاشرت جنبه اخلاقی دارد، اما در قانون مدنی سوء معاشرت هر یک از زوجین تبعاتی دارد که قانون به آن اهتمام ورزیده است از آن جمله ماده 1103 ق.م که زن و شوهر را مکلف به حسن معاشرت می داند و ماده 1108 که می گوید اثر سوء معاشرت زن، بی بهره ماندن او از نفقه است و قانون 1111 که مربوط به سوء معاشرت مرد است. قانون در صورت استنکاف مرد از دادن نفقه و دیگر موارد، تدابیر لازم را اندیشیده است. پس شیوه قانونگذاری بر خانواده بعنوان پایگاهی برای رشد عواطف انسانی و ارضاء نیازهای فطری و تکامل مراحل عقلانی که متأثر از همین امور است کاملاً متمایز از سایر سیستمهای حقوقی است که در قالب آیین نامه های اداری صرف قابل تحقق و توجیه باشد.
تقدم مصالح خانواده بر مصالح فردی
یکی از اصول و مبانی حقوق خانواده در اسلام اصل گذشت و اغماض در مواردی است که مصلحت عمده تری چون حفظ کیان خانواده مطرح است. بالاترین حد سازش و گذشت پس از پیوند ازدواج این فرموده قرآن است: فان کرهتموهن فعسی ان تکرهوا شیئاً و یجعل الله فیه خیراً کثیرا (نساء، 19). اگر بدلایلی از همسران و زنان خود رضایت کامل ندارید، ولی بخاطر مصالح خانواده و ارج گذاشتن به این پیوند، در حفظ این بنا می کوشید و کانون گرم خانواده را ویران نمی کنید و شیوه سازش و معاشرت احسن را رعایت می کنید، خداوند به جبران این عمل، خیر و برکات فراوان نصیب شما می گرداند که از آن جمله اعطای فرزندان صالح و شایسته و برکات دیگر می باشد.
این فرهنگ قرآنی، خطاب به کسانی است که با عدم توافق اخلاقی، عاطفی یا مسائل دیگری که با همسرانشان دارند، روی به طلاق می آورند و در راه سازش شکیبا نیستند و گسستگی را بر پیوستگی ترجیح می دهند. قرآن پیوند ازدواج را «میثاق غلیظ» می نامد (نساء،21) یعنی معاهده و عقدی محکم و استوار. لذا طرفین این پیمان در حفظ، قوام و استحکام آن باید رعایت تمامی اصول ارزشمند زندگی را بنمایند که عمده ترین آن حسن معاشرت است. امروزه بی توجهی به ارزشهای اخلاقی و مصالح خانوادگی و نادیده گرفتن نیازهای عاطفی و توجه خاص به ابعاد مادی زندگی زمینه ساز نابسامانیهای خانواده و تصمیم گیری های ناپخته و عجولانه درباره طلاق و جدایی می شود. عدم توجه به عوارض سوء ناشی از جدایی از جمله بی سر و سامانی و سرگشتگی افراد خانواده بعد از طلاق عواملی هستند که خانواده را به پرتگاه سقوط می کشاند.
آموزش رموز رفتاری در خانواده، برقراری ارتباط حسنه و ایجاد تفاهم در مقاطع خاص برای جوان در آستانه ازدواج ضروری می باشد. همچنین در جهت ابقا و احیای ارزشهای الهی در خانواده قوام بخشیدن به سنتهای حسنه مذهبی و ملی در کنار رشد و توسعه صنعتی یکی دیگر از تعلیماتی است که جوان امروز باید ببیند.
قرآن و حسن معاشرت
در قرآن این توصیه گاهی بصورت اجمالی بیان می شود مانند آیه 228 سوره بقره که می فرماید: و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف «زنان را بر شوهران حقوق مشروعی است چنانچه شوهران را بر زنان»، و گاه بصورت تفصیلی بیان می گردد مانند: الطلاق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسان… (بقره، 229) «طلاق رجعی دو بار است پس از آن یا (باید زن را) به خوبی نگاه داشت یا به شایستگی رها کرد». در آیه دیگر می فرماید: و أتمروا بینکم بالمعروف (طلاق، 6) «مشورت و سازش را بر پایه رفتار شایسته و نیکو مراعات کنید.» در سوره طلاق وقتی درباره قوانین زمان عده سخن به میان می آورد می فرماید: و اتقوا الله ربکم لا تخرجوهن من بیوتهن و لا یخرجن الا ان یأتین بفاحشه مبینه و تلک حدود الله و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک امراً (طلاق،1) «شما مردان در رفتار خانوادگی تقوای الهی پیشه سازید و هرگز همسرانتان را در ایام عده از خانه هایشان بیرون مکنید و خود ایشان هم بیرون نروند؛ مگر آنکه مرتکب فحشا شوند. این امور از حدود الهی است که باید مورد توجه قرار گیرد و کسی که در احکام و حدود تعدی کند، ابتدا به خود ظلم کرده است.» سپس در تأکید بر قوام خانواده و اهمیت عدم انحلال آن می فرماید «لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک امرا» که این مطلب بطور کنایی اهمیت آشتی زوجین و مطلوبیت آن را از منظر شارع بیان می کند. از موارد دیگر حسن معاشرت سکنا دادن زن است به گونه ای که موجب اذیت و آزار او نگردد و با حیثیت و شأنیت او منافات نداشته باشد. لذا در همان سوره طلاق می فرماید: و اسکنوهن من حیث سکنتم من وجدکم و لا تضاروهن لتضیقوا علیهن (طلاق، 6) «آنها را در همان منزل خویش که خود سکنا دارید، سکنی دهید و به ایشان آزار و زیان نرسانید تا آنها را در مضیقه و رنج قرار دهید.»
آنچه از آیات یاد شده به دست می آید، آن است که رعایت تقوی و حسن رفتار در خانواده موجب گشایش و توسعه زندگی است.
روایات و حسن معاشرت
همانطور که ملاحظه می شود حتی در آیات مربوط به طلاق و بعد از طلاق هم به خوشرفتاری با زن و رعایت اصل معروف و عدم ستمگری سفارش شده است. روایات مربوط به حسن معاشرت نیز، چگونگی رفتار با زوجه را بیان می دارد که ما به چند نمونه آن بسنده می کنیم:
1- امیر المؤمنین در وصیت خود به محمد بن حنفیه می نویسد: «با بانوی خود خوش صحبت باش، چه در گفتار و چه در کردار، همراه خوبی باش تا عیش تو خالص شود» (حر عاملی، 1403، ج 8، ص 505).
2- پیامبر فرمود : «سفارش مرا درباره زنان خود پاس بدارید تا از سختی حسابرسی رهایی یابید. هر که سفارش مرا پاس ندارد چه سخت است وضع او در پیشگاه خداوند.» (مجلسی، 1403، ج 100، ص 249).
3- امام صادق فرمود: «هر چه ایمان بنده افزون شود محبت او به زنان فزونی می یابد» (حر عاملی، 1403 ه ، ج 14، ص 11). البته منظور از محبت در اینگونه احادیث، خوش رفتاری و پاسداشت کرامت زن در حد والای انسانی می باشد و هرگز نظر به جانب شهوت ندارد.
4- همچنین پیامبر فرمود: «بهترین مردم در دین باوری کسانی هستند که با همسرانشان بهتر (و انسانی تر) رفتار کنند و من از همه شما به خانواده ام مهربانترم (همو، ج 8، ص 507).
در هر حال پیامبر و بزرگان امت که همواره به پیروی از ایشان دستور داده شده ایم، چنین بوده اند و هر که این الگو را واگذارد، پیرو پیامبر اسلام و ائمه اطهار نخواهد بود. چنانکه خداوند می فرماید:
لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوالله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیراً (احزاب،21) «پیامبر الگویی نیکو برای شما بود؛ برای آن کس که امید به خدا و روز واپسین دارد و خدا را بسیار یاد می کند.» از توجه مستقیم و اولیه خطاب حسن معاشرت به مردان و استفاده ضمنی تکلیف زنان به حسن معاشرت می توان به این نکته رسید که سزاوارست مردان در رعایت معاشرت به معروف و صفا و صمیمیت و دوستی با همسر خویش پیشگام باشند؛ همچنانکه آیات و روایات متعددی که در رفتار با زن رسیده، مؤید این مطلب می باشد.
جایگاه حمایت از حقوق غیر مالی در اصول حاکم بر خانواده
یکی از عمده ترین شاخصه های کار آمدی یک نظام حقوقی، مبانی و اصولی است که اندیشه های حقوقی آن نظام بر آن استوار گشته است. اصول حاکم بر خانواده در نظام قانونگذاری اسلام نیز مبین حمایتهای اصولی از حیثیت مالی و شخصیت زن است که به برخی از آنان در آیات قرآن کریم، اشاره می کنیم:
الف – اصل سکونت و آرامش که در آیه «لتسکنوا الیها» (روم،2) زوجیت و کانون گرم خانواده را منشأ و مولد این سکونت معرفی می نماید که در سایه صداقت، صفا و گذشت، هر یک از زوجین زمینه ساز طمأنینه و آرامش دیگری می گردد.
ب – اصل مودت و رحمت که در آیه «و جعل بینکم موده و رحمه» که رشد عاطفی و عقلانی و نیز پایه های تکامل شخصیت اجتماعی از همین جا آغاز می گردد. زن و شوهر با تعامل دوستانه و همکاری در جهت تعالی و تکامل دو سویه با وجود تفاوتهای طبیعی و ذاتی، رحمت و مهربانی را برای خانواده و دیگران به بار می آورند که زمینه ای مناسب برای ارتباط مسؤولانه و ماندگار است و این چیزی است که نوگامانی که در آغاز راهند، از آن الگو می گیرند و در روابط آینده شان با جامعه بدان می نگرند.
ج – اصل صلح و آشتی «و الصلح خیر و احضرت الانفس الشح» (نساء،128) در این آیه به صراحت می فرماید مصلحت خانواده بر تنگ نظری ها و بخل ورزی و خود محوری اولویت دارد و آشتی و دوستی و صفا در خانواده بهتر است.
د – اصل تفضل و گذشت که قرآن در این باره می فرماید: «و ان تعفوا اقرب للتقوی و لا تنسوا الفضل بینکم» (بقره،237). گذشت و بزرگ منشی و اغماض دریچه برکات است که رعایت آن نه تنها متضمن مصالح خانواده است، بلکه حمایتی است برای رعایت حقوق غیر مالی طرفین در قبال یکدیگر.
ه – اصل عدم ضیق و ضرر لا تضاروهن لتضیقوا علیهن (طلاق،5) «هرگز بر همسرانتان ضرر وارد نسازید و آنان را در ضیق و فشار قرار ندهید.»
جانبداری برتر از حقوق
با نگرش به تعالیم اسلامی در می یابیم که از زنان جانبداریهایی گسترده و اصولی شده است که بسیار متعالی تر از حق قانونی آنان است. در اینجا به چند نمونه اشاره می شود.
در قرآن وقتی از پدر و مادر سخن به میان می آید، بر حقوق مادر تأکید بیشتری می شود و زحمات او را اینچنین بیان می فرماید: و وصینا الانسان بوالدیه احساناً حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهراً حتی اذا بلغ اشده (احقاف،15) «ما انسان را به احسان در حق پدر و مادر سفارش کردیم (یاد کند که) مادر (نه ماه چگونه) با رنج و زحمت بار حمل کشید و با درد و رنج وضع حمل نمود و سی ماه تمام مدت حمل و شیرخواری بود(که تحمل رنج فراوان کرد) تا وقتی که طفل به حد رشد رسید…» همچنین در سوره لقمان پس از توصیه به رعایت حقوق والدین، درباره اهتمام در ارج نهادن و حرمت گذاری به مادر می فرماید: و وصینا الانسان بوالدیه حملته امه و هنا علی وهن و فصاله فی عامین ان اشکرلی و لوالدیک الی المصیر (لقمان،14) «ما به انسان سفارش کردیم که در حق پدر و مادر نیکی کن. بخصوص به مادر که چون بار حمل فرزند برداشته تا مدت دو سال که طفل را از شیر باز گرفته هر روز بر رنج و ناتوانیش بیفزوده بسیار نیکی و سپاسگزاری کن. نخست شکر من که خالق و منعمم و آنگاه شکر پدر و مادر بجای آور که بازگشت خلق بسوی من (و پاداش و نیک و بد خلق با من) خواهد بود.»
در آیه ای دیگر خطاب به مردان در خصوص دفاع از حقوق مالی (مهریه) می فرماید حیثیت زن را برای تأمین اهداف خود هرگز مورد تعرض قرار ندهید: فلا تأخذوا منه شیئاً أتأخذونه بهتاناً و اثماً مبیناً» (نساء،19) «پس از استیفای مهر نباید چیزی از آن را باز ستانید و برای این مقصود او را به گناه و تهمت محکوم نمایید. این عمل سراسر زشتی و گناه آشکار است.»
در جایی دیگر از پیامبر نقل است که: هنگام ادای نماز نافله اگر پدرت تو صدا زد نماز را بر هم نزن اما اگر مادرت تو را صدا زد، آن را بر هم بزن (نوری، 1411 ه ، ج 15، ص 181).
و یا سخن معروف ایشان که «بهشت زیر پای مادران است» (همو، ص 180).
در حدیث دیگری از پیامبر نقل شده که فرمودند: «آنکه به بازار رود و ارمغانی بخرد و به خانه ببرد، در تقسیم از دختران آغاز کند» (حر عاملی، 1403 ه ، ج 21، ص 514).
در اسلام به مساوات در همه زمینه های زندگی بخصوص در مورد فرزندان تاکید شده است، ولی در این کلام نبوی با نادیده گرفتن این اصل از دختران جانبداری بیشتری شده است و برخورد عاطفی با دختران و شفقت و مهربانی با آنان مورد لحاظ قرار گرفته است.
امام رضا می فرماید: خداوند به زنان مهربانتر از مردان است و هر کس زنی از خویشاوندان خود را شادمان کند، بی گمان خداوند در روز رستخیز او را شاد سازد(همو، ج 21، ص 367).
این سخنان همگی روشنگر منزلت والای مادری و زن بودن است و همگی نشانگر آن است که حمایت از زن در اسلام بیش از حقوق وی می باشد. این ملاکها و معیارها با این همه ظرافت و عظمت و اصالت، در هیچ مکتبی برای زن ارائه نشده است.
قوّامیت (ریاست) مرد بر زن و محدوده آن
از عمده ترین موضوعاتی که در حقوق غیر مالی زن مطرح است، ریاست مرد و حدود و اختیارات اوست. کسانی که در قلمرو باورهای اسلامی، به مطالعه جایگاه زن و مرد در نظام خانواده و جامعه پرداخته و در نهایت به داوری روشن و صریحی دست یافته اند، یکی از مستندات ایشان یا آیاتی که ناگزیر بوده اند بدان بپردازند آیه 34 سوره نساء است که می فرماید:
«الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم…» اهمیت این موضوع بدین جهت است که تاریخ در همه جای جغرافیای انسانی خود از دیر باز تاکنون، خاطره های تلخی را از ستم ورزی مردان به زنان یاد دارد. همچنین جریان وضع و جعل روایات دروغین و اسرائیلی در نکوهش و کاستی زن و نیز راه یابی برداشت های نادرست از این آیه و آیه هایی مانند آن به منابع دینی ما واقعیتی انکار ناپذیر می باشد که همچون وصله ای بر دامن پاک اسلام وارد شده است. از همین رو بررسی دقیق و مفاهیم این آیه در پرتو آیات دیگر قرآن و سیاق پیرامون آن مبین حمایت اسلام از حقوق زن و برابری او با مرد است. برداشت های نادرست و بد فهمی ها، زمینه ساز اتهاماتی چون مرد سالارانه بودن و عادلانه نبودن، بر اسلام و قرآن شده است، همچنین گفته می شود که ناسازگاری قوامیت مرد بر زن و تجویز ضرب که در آیه به صراحت آمده با برابری حقوق زن و مرد و کرامت انسانی زن ناسازگار می باشد. در حالیکه با بررسی دقیق و همه جانبه که شامل محورهای چندی است، می توان دریافت که آنچه در آیه آمده نه تنها علیه حق و کرامت انسانی زن نیست، بلکه در جهت پاسداشت و حمایت از حق وی است. اینجاست که ارزیابی واژگان آیه و نیز مفاهیم مرتبط با فرهنگ قرآنی ضروری می نماید.
باید توجه داشت که سیستم بیانی قرآن ویژه خود قرآن است و چینش آیات از مبنای خاصی تبعیت می کند و هر آیه با تمام آیات تعامل تبیین داشته به قرآن پژوه کمک می کند تا جاذبه های سنتی ملی، قومی و فرآورده های فکری هر زمان، او را گرفتار تفسیر غیر منطقی و برخاسته از افکار خاص نکند. شاید بهمین دلیل فخر رازی از این سخن خداوند که می فرماید: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون (ذاریات، 56) «جن و انس را نیافریدم جز برای بندگی خود» (خداوند فلسفه آفرینش زن و مرد را عبادت می داند) غافل مانده و باعث شده با استناد به آیه «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها» (روم،21) بیان دارد که : به مقتضای این آیه زن برای عبادت و پذیرش تکالیف آفریده نشده است، زنان بدلیل ناتوانی و کم عقلی چون کودکانند و شایسته بود که همچون آنان تکلیف نداشته باشند، ولی خداوند آنان را مکلف نمود تا گوش به فرمان شوهر باشند و از عذاب خدا بترسند تا نعمت بر مردان به کمال خود رسد (فخر رازی، ج 25، ص 11). اینگونه اندیشه تفسیری، همان نگاه ابزاری و جنس دومی به زن است و از سویی تقویت انگاره های فکری بر مبنای مردمداری و اختصاص کمالات به مرد است که این نگاه با مفاد و مصادیق و مضامین بسیاری از نصوص منافات دارد.
معنا و معیار قوامیت
«قوّام» صیغه مبالغه «قائم» است که هر گاه با حرف جر «علی» بکار رود بمعنای مراقبت، دوام و ثبات بر کاری است یا ایستادن بر پایه چیزی و یا تکیه بر چیزی که در این آیه معنای نخست اراده شده یعنی بسیار قیام کننده بر امور، کارها و نیازهای زنان و خانواده (ابن منظور، بی تا، ج 11، ذیل واژه قوم) تعبیراتی چون ولایت، حکومت، تسلط، سیطره، احاطه، چیرگی، تکیه گاه بودن نیز در برخی نوشته ها کم و بیش به چشم می خورد، اما شاید دلیل چنین برداشتهایی تعبیر «فضّل الله» باشد که در ادامه آمده ولی چنانکه بعداً خواهد آمد هرگز سلطه و سلطنتی در معنای آن پذیرفته نیست، چنانکه فضل نیز برتری و ارزش بیشتر مردان دلالت ندارد. بلکه قوام کسی است که قیام می کند برای پذیرش مسؤولیت حمایت و گردانندگی و هدایت صحیح خانواده و اصول حاکم بر خانواده. در قرآن نوع قوامیت را از هر گونه تعدی، ضیق، سلطه جویی و رفعت طلبی منع می کند چنانچه در ذیل همین آیه می فرماید اگر زن وظایف خود را به خوبی انجام داد «فلا تبغوا علیهن سبیلا» «حق هیچگونه ستم ندارید» خداوند بغی و تعدی را هرگز برای هیچ انسانی مجاز نمی داند.
اگر خداوند به تناسب کارکردو وظایفی که میان زنان و مردان در زندگی اجتماعی تقسیم کرده است، آفرینش زن را ظریف تر و ساختار بدنی و روانی مردان را معمولاً مقاوم تر قرار داده و اگر در تنظیم روابط خانوادگی نوعی مدیریت را به مردان واگذار نموده است، این همه، سخن و ملاک همه احکام نبوده و نیست، بلکه خداوند، هم در نظام تکوین و هم در نظام تشریع اصولی بس بنیادی تر از این تفاوتها برای گرایش دادن زندگی بشر به سوی تعادل و عدالت قرار داده است که اگر آن اصول نادیده گرفته شود، هیچ تدبیر جدی برای برقرار ساختن عدالت و پیشگیری از خشونتها و فزون طلبی ها نمی توان اندیشید.
ریاست خانواده مسؤولیتی است که برای تثبیت و مصلحت خانواده به مرد داده شده است، نه آنکه حق و امتیاز فردی برای شوهر باشد بطوری که او گمان کند اعضای خانواده تحت تکفل او به منزله رعیتی هستند که ملزم به تمکین و تسلیم بی چون و چرای افکار و اعمال اویند. یقیناً اینچنین نیست و کارهای مرد در خانه باید طبق موازین شرع و قانون باشد که قانون کاملاً وظیفه زوجه را در استیفای حقوق و نفی ظلم مداری روشن کرده است، از آن جمله قاعده «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام». اصل 40 قانون اساسی نیز بر این مطلب تأکید کرده است: «هیچکس نمی تواند اعمال خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد.» پس اگر ریاست خانواده حق خصوصی مرد نیز می باشد، بر مبنای این اصل، نباید آن را وسیله اضرار به زن و صدمه زدن به بنیان خانواده قرار دهد (کاتوزیان، 1370، ج1، ص 227).
حدود و گستره ریاست مرد و قوامیت او در آیات قرآنی کاملاً روشن و مبین است و همانگونه که در سایر ابواب فقه جمع ادله ضروری و برهانی است در اینجا هم همان شیوه کاملاً متبع است و «قوامون علی النساء» مطلق نیست بلکه مقیدات و مخصصاتی از قبیل «عاشروهن بالمعروف» (نساء،19) «فلا تبغوا علیهن سبیلا» (نساء، 34)، «کونوا قوامین بالقسط شهداء لله» (نساء، 125) و «لاتضاروهن لتضیقوا علیهن» (طلاق،6) و بسیاری از این قبیل آیات، مفسر و مبین شیوه قوامیت است.
مضاف بر آنکه در یک سیستم حقوقی – دینی، محور حق سالاری و حاکمیت حکم خدا بر محور اصولی چون عدالت، تقوی و الفت است نه مرد سالاری یا زن سالاری. به تعبیر آیه الله جوادی آملی «عنوان سالار و رئیس به معنای فرمانروا و حکمران خواه با عنوان مرد سالاری و خواه با عنوان زن سالاری در خانواده روا نمی باشد زیرا مهم ترین شرط صلاحیت خانواده و جامعه، دو عنصر علم و عدل می باشد که فرد باید در تشخیص اصول مدیریت، آگاه و مطلع و در اجرای آن عادل و معتدل باشد» (جوادی آملی، 1375، 281).
ارزیابی تفضیل مرد بر زن
واژه «تفضیل» اجمال دارد و بر معانی چندی دلالت می کند که معنای مورد نظر را باید از قرینه موجود در سیاق جمله به دست آورد. خداوند در سوره نحل آیه 71 می فرماید: «و الله فضل بعضکم علی بعض فی الرزق» «خداوند برخی از شما را بر برخی دیگر در رزق برتری بخشیده است» خداوند در این آیه درباره برتری مردم بر یکدیگر سخن گفته اما این نوع برتری، برتری در نعمت است نه در ارزش. در جایی دیگر خطاب به یهود می فرماید: «فضلکم علی العالمین» (اعراف،140) و همچنین آیه «و آتاکم مالم یؤت احداً» (مائده ،20) «به شما چیزهایی داده شده که به دیگران داده نشده است.» در هر دو آیه بدلیل قرینه، خطاب مربوط به تفضیل در نعمت است و نه مربوط به ارزش.
سیاق آیات یاد شده علت قوامیت را در عامل معرفی می کند که عامل اول «بما فضل الله بعضهم علی بعض» و عامل دوم «بما انفقوا» است. «فضل الله» همان برتری هایی است که در نظام طبیعی به لحاظ توانایی و نیروی بدنی بیشتر مردان و نیز فراغت از مشکلات و موانعی که مربوط به زنان است (از قبیل دوران بارداری، شیردهی و…) مردان زمینه و فرصت مناسب و بیشتری در کسب در آمد و ثروت نسبت به زنان دارند، به بیانی دیگر تعبیر «فضل الله» به معنای تفضیل مرد در یک زمینه است و آن زمینه مدیریت زندگی خانوادگی بدلیل قرینه انفاق و سلب چنین رسالت سنگینی از دوش زن یکی از حمایت های اساسی اسلام از زنان است تا او در ایفای نقش خویش با خاطری آسوده و بر حسب توانش اقدام نماید.
دیدگاه اندیشمندان در قوامیت و ریاست
استاد مطهری می فرماید: در مرد حس تسلط بر زن وجود دارد و در زن حس تسلط بر مرد ولی اعجاز خلقت این دو حس را طوری آفرید که نه تنها با یکدیگر تضاد و نزاع ندارند، بلکه منجر به وحدت بیشتر می شود. دستگاه عجیب خلقت که هدفش یگانه شدن دو روح است، این تدبیر را بکار برده که در مردحس تسلط بر زن را از طریق حاکمیت بر ظاهر خانه و خانواده ارضا کند و در زن حس تسلط بر مرد را از طریق قلب. مرد از راه قهرمانی می خواهد حاکم باشد و زن از طریق جمال و زیبایی زنانه… این دو حس تسلط با یکدیگر تنازعی ندارند بلکه یکدیگر را تأیید می کنند(مطهری، 1420، ص 168). این قضیه ای است که از نظر روانشناسی کوچکترین خدشه و خللی در آن نیست در واقع این نوع تقسیم وظایف خود نوعی حمایت از حقوق، جایگاه و امنیت زن است تا او با آرامش به مسؤولیت خطیر مادری و همسری اقدام نماید و همچنین با عواطف و احساسات گرم خویش موجب دلگرمی، صفا و امنیت اعضای خانواده شود.
علامه طباطبایی در این زمینه در ذیل آیه «هن لباس لکم و انتم لباس لهن» (بقره،187) می فرماید: زن و مرد بدلیل سودمندی و مصونیت بخشی دو سویه و همسان به لباسی می مانند که یکدیگر را پوشش می دهند (طباطبایی، 1363، ج 2، ص 44) در واقع این آیه به این مطلب اشاره دارد که در نظام همسرداری، احترام متقابل و توجه به کرامت انسانی از سوی زوجین رعایت شود و هر دو در جهت حفظ و حمایت یکدیگر بکوشند.
بر طبق احادیث و روایات مسؤولیت سنگین قوامیت اگر بصورت درست انجام پذیرد، سعادت مرد را همراه می آورد، وگر نه مایه خسران او به حساب می آید چنانکه امام صادقu می فرماید: من سعاده الرجل أن یکون القیم علی عیاله «قوامیت مرد بر خانواده نشانه سعادت اوست» (حر عاملی، 1403، ج 15 ص 251).
در مقابل طبق روایتی پیامبرr فرمود: ملعون ملعون من یضیع من یعول «از رحمت خدا بدور است، از رحمت خدا بدور است، کسی که خانواده تحت سرپرستی خود را تباه کند» (همو، ج 2، ص 43) علامه جعفری درباره بحث مورد نظر تأکید دارند که قوام، قیم مصطلح حقوقی و فقهی نیست و قوامیت بر اساس علت طبیعی است نه قراردادی و تحکمی. ایشان در ادامه می فرمایند: اداره خانواده به یکی از چهار گونه تصور می شود:
1- اداره آن با زن و مرد است که چنین چیزی امکان ندارد، زیرا اگر دو مرد نیز با هم مسؤول باشند، تصادم و تزاحم و برخورد و جدایی را در پی خواهد داشت.
2- زن به تنهایی مسؤول باشد که در آن صورت تنظیم ارتباطات با موانع و اختلالات روبرو خواهد شد.
3- پدر سالاری سلطه گرانه و خودخواهانه که در برخی جوامع دیده می شود، ولی چنین حالتی فضای جامعه را جهنمی کرده، عظمتها و ارزش های زن را سرکوب می کند و طعم خوش زندگی را در کام فرزندان تلخ می سازد.
4- نظام شورایی با سرپرستی و مأموریت اجرایی مرد که همراه با اعتدال است و معنای قوام نیز همین است و اشکال برخی از غربیان بر اسلام مبنی بر اینکه اسلام، مرد را امیر و زن را اسیر کرده، بدلیل رفتار بیرونی بعضی از جوامع اسلامی و برداشت های نادرست از آیه «الرجال» قوامون علی النساء .. است، (جعفری، 1362، ج 1، ص 267).
تاکید بر مشورت در خانواده حمایت از زوجه
در اسلام مشاوره بعنوان معیاری برای رشد، شناخت و گسترش بصیرت مورد تأکید فراوان قرار گرفته است. همانطور که خداوند بعنوان اصلی کلی خطاب به پیامبر می فرماید: «و شاورهم فی الامر» (آل عمران،159). در آیاتی از قرآن به مشورت میان زن و مرد در خانواده نیز اهمیت داده شده است:
فان ارادا فصالاً عن تراض و تشاور فلا جناح علیهما… (بقره،233) « اگر پدر و مادر بخواهندبا رضایت و مسؤولیت یکدیگر فرزندشان را از شیر بازگیرند، مرتکب گناهی نشده اند…» توجه به اصل قرآنی «تشاور»، که به عنوان اصلی در خانواده مطرح گردیده است، مدیریت مشترک زن و شوهر را تبیین می کند. گرچه کارهای خانه بر اساس تقسیم کار باید صورت گیرد، لیکن مدیریت کلی آن با رایزنی و همفکری مرد و زن است.
در آیه دیگری در این زمینه می فرماید: و اتمروا بینکم بالمعروف … (طلاق،60) «با یکدیگر به شایستگی و نیکی رایزنی و همدلی کنید.»
برای جمله «اتمروا بینکم» سه معنا ذکر شده است:
1- پذیرش گفته و امر یکدیگر آنگاه که گفته و دستوری نیکو باشد.
2- هر یک با نیکویی دیگری را فرا خواند.
3- با هم مشاوره کنند.
در مجمع البیان معنای چهارمی نیز ذکر شده است که: «کار تربیت و تغذیه فرزند را با همکاری و تدبیر و شایستگی به انجام برید که عواطف مادری از میان نرود…» (طبرسی، 1408، ج 109، ص 309) در هر چهار معنا، حد مشترکی وجود دارد و آن احترام به شخصیت زن و رایزنی با او و احترام به نظر او در مسائل مربوط به خانواده و فرزندان است؛ در واقع این آیات، تفکر غلط پدر سالاری یا مرد سالاری و تحمیل یک رأی و نظر و اعمال سلیقه را نفی می کند و زن و شوهر را به همدلی و هم رأیی ترغیب می کند.
لذا در حقوق مدنی نیز ماده 1104 به این موضوع اشاره دارد که: «زوجین باید در تشبید مبانی خانواده و تربیت اولاد خود به یکدیگر معاضدت نمایند.»
همانطور که قبلا اشاره شد خدای سبحان با حکمت و تدبیر در عرصه انسانیت، بندگی، عبادت و معنویت، زن و مرد را یکسان معرفی نمود و فرمود: ان اکرمکم عندالله اتقیکم (حجرات،13)، اما در عرصه تقسیم وظایف، زن را کشتگاه نسل بشری قرار داد و بارداری، زایمان، شیردهی و نگاهداری کودک را بر عهده وی نهاد. آنگاه از سر رحمت و مهربانی او را از کسب و کار و انفاق و حمایت از خانواده معاف داشت و این وظایف را به عهده مرد قرار داد. قرآن در این خصوص می فرماید:
و علی المولودله رزقهن و کسوتهن بالمعروف لا تکلف نفس الا وسعها (بقره،233) «لباس و غذای مادر بر عهده کسی است که فرزند از آن اوست(پدر) و خدا هیچ انسانی را بیش از توان مسؤولیت نمی دهد». با مرور کلی بر نظام مالی خانواده و حمایتهای مکرر از حقوق مالی زن در پرداخت مهریه و نفقه حتی اجرت شیر و قدردانی از سایر کارهای او اینگونه بر می آید که اسلام مراقبت و حمایت پیوسته و دائمی را با نوع تنظیم حقوق برای زنان مقرر داشته تا زن بتواند رسالت حفاظت از حریم ارزشها در خانواده و انتقال آن به فرزندان را که بصورت طبیعی به عهده او نهاده شده با رعایت تدابیر لازم و آگاهی از معارف بتواند وظایف خویش را محقق و نسل خود را از مصونیت خاص با حفظ ارزشها در خویش برخوردار نماید. شایان توجه است که حق نظارت و پاسداری از حریم خانواده تنها متوجه مرد نیست؛ بلکه زن نیز حق نگهبانی دارد هم در مورد مرد و هم در مورد سایر اعضای خانواده؛ زیرا خداوند در سوره توبه، آیه 71 می فرماید: المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر…
«مردان و زنان با ایمان بر یکدیگر ولایت دارند که یکدیگر را امر به معروف و نهی از منکر نمایند.»
بر طبق این آیه زن حق دارد از انحراف شوهرش جلوگیری کند و در امر دینداری و اخلاق به او کمک نماید.
آیا اذن خروج زوجه با حمایتهای غیر مالی او منافات ندارد؟
در کتب فقهی و حقوقی خروج زن از منزل بدون اذن شوهر از تبعات ریاست مرد در خانواده می باشد چنانکه گفته شده: «شوهر برای حفظ مصالح خانواده می تواند معاشرتهای زن و رفت و آمدهای او را بازرسی کند و او را از رفتاری که سلامت خانواده را تهدید می کند، بازدارد، ولی حق ندارد به دلخواه خود و بدون اینکه دلیل موجهی داشته باشد، زن را از معاشرت با خویشان نزدیک خود یا انجام فرایض مذهبی یا تکالیف اجتماعی بازدارد (کاتوزیان، 1370، ج 1، ص 229). خداوند تدارک کلیه نیازهای زن را به بهترین وجه ممکن در قالب نفقه، مهریه و پشتوانه های مالی دیگر به عهده مرد گذاشته است، ولو اینکه زن از دارایی فراوانی برخوردار باشد، و کار خارج از منزل را از وظایف الزامی مردان به حساب آورده است لذا نبودن یکی از دو رکن خانواده در خانه، حضور دیگری را هم بعنوان مدیر داخلی در نقش مادر و همسر و هم به نیابت از همسر می طلبد تا این تعامل و همکاری باعث بقا و حفظ کیان خانواده گردد. از سویی دیگر مرد حق ندارد بر خلاف حکم خدا و خارج از اصل معروف به همسر خود تحکم کند و اعمال نظرهای شخصی بر اساس اغراض نفسانی نماید و زن نیز ملزم به پذیرش این اوامر نمی باشد. لذا آنجا که زن به رعایت حجاب، صله رحم و احسان به والدین (که هر کدام نص صریح قرآن است) و یا تکالیف اجتماعی ملکف شده است، مرد نمی تواند در حکم خدا مداخله نماید. اینگونه رفتارها از مصادیق ایجاد ضرر روحی و روانی بر زن است که با اصل «عاشروهن بالمعروف» ناسازگار می باشد و خود عاملی برای ایجاد تشویش و اختلاف میان زن و شوهر می گردد. بنابراین گستره ریاست مرد، در حدی نیست که بتواند تمام اختیارات زن و روابط او را با نزدیکان خود و پدر و مادر و یا اعمال واجب دیگر را به گونه ای تحت نظارت خود در آورد که گویا برای زن در عرصه زندگی هیچگونه اختیاری وجود ندارد؛ زیرا اسلام به مردان در خانواده حق حاکمیت بر پایه عدل و احسان داده است نه حق تحکم و زورگویی.
در واقع اذن خروج از جهت هماهنگی در گردانندگی امور مشترک زندگی و بکارگیری تدابیر لازم برای حضور یکی از ارکان خانواده بصورت منظم و حساب شده در خانه است.
حمایت های اخلاقی در حفظ کرامت زن
از دیدگاه اسلام زن در خانواده نقش محوری و مهمی را بعهده دارد که نقش حیاتی او در تربیت نسل، سامان بخشی به فکر و اعصاب افراد خانواده، بعنوان کارگردانی توانمند که مبدأ تحولات در سرشت و سرنوشت ها می باشد، واضح و آشکار است.
پس ایجاد کانونی گرم بر پایه مودت و رحمت بدور از خشونت، غضب، تمایلات و خواسته های نفسانی، از جانب مرد لازم می باشد. آنچه از سیره و روایات معصومان بدست می آید، حاکی از آن است که هیچگاه در خانه و خانواده و به بهانه های مختلف نمی توان به خشونت متوسل شد و فضای زندگی را به جهنمی تبدیل کرد. سفارشهای مکرر قرآن به مردان «عاشروهن بالمعروف» و سخنان معصومان بیانگر این است که زن همسر و شریک زندگی است نه زیر دست ذلیل.
چنانکه پیامبر گرامی اسلام فرمود: «ما اکرمهن الا کریم و ما اهانهن الا لئیم» «زنان را گرامی نمی دارند مگر مردان کریم و به آنان اهانت نمی کنند مگر مردان لئیم و فرومایه.»
سفارشهای قرآن در حفظ کرامت زن حتی در آیات طلاق هم مشهود است آنجا که می فرماید: «لا تمسکوهن ضراراً لتعتدوا و من یفعل ذلک فقد ظلم نفسه» (بقره،231) اشاره به این مطلب دارد که: حتی زنی را هم که طلاق داده اید تا پایان عده با آنان خوشرفتاری نموده به آنان آزار نرسانید بلکه به نیکی عمل کنید زیرا اذیت و آزار به آنان ظلم به حساب آمده مایه بدبختی خودتان خواهد شد.» لذا در سیاق آیه «هن لباس لکم و انتم لباس لهن» (بقره، 187) همین معنا بوضوح مشهود است؛ همانگونه که لباس در بدن پوششی است که عیبها و زشتی ها را پوشانده باعث حفظ حیثیت انسان در بین مردم است، زن و مرد هم برای یکدیگر پوششی هستند که از لحاظ معنوی و حیات انسانی از بروز بسیاری از بدیها و زشتی ها در جامعه جلوگیری کرده حیثیت، شرف، دین و معنویت یکدیگر را حفظ می نمایند. این معنا در قرآن کریم با تعبیر لباس، که مرد و زن لباس یکدیگرند و یکدیگر را از خطرات حفظ می کنند ، بیان شده است. در این نوع زندگی زن همیشه خود را در پناه مردی نیرومند و مهربان می داند و مرد نیز در همه شداید و گرفتاریها زن را مایه آرامش و سکون خود می بیند.
تاکید بر نفی خشونت بر زنان در قوانین اسلام
در عصر حاضر برخی منتقدان و غرض ورزان مخالف دین با طرح مسأله خشونت علیه زنان از سوی اسلام سعی کرده اند با بزرگ نمایی آن ادعا نامه ای علیه اسلام بسازند و اسف بار تر اینکه عده ای نیز در پی انحراف از روش فهم متن آیات قرآن، بدانها استناد جسته روشهای نادرست و ناعادلانه را در مورد زن جایز شمرده شخصیت زن را در خانواده و در محضر فرزندان پایمال می کنند.
بر خلاف ادعای برخی از مغرضان مخالف دین که خشونت علیه زنان را منحصر به کشورهای اسلامی می دانند، اعمال خشونت در زندگی میلیونها زن در سراسر دنیا از طبقات مختلف اجتماعی با وضعیت اقتصادی و سطح تحصیلی متفاوت تأثیر گذاشته است.
هدف دشمنان اسلام از طرح چنین مسائلی آن است که مسلمین را از درک عمیق مسائل اسلام بازدارند و دین را محدود به عبادات نمایند، آنهم بصورت ظاهری و بی روح و یا ناقص و ناکارآمد جلوه دادن احکام اسلامی در اداره امور زندگی، هویت فرهنگی را از جامعه مسلمین سلب کنند و با طرح «نظم نوین جهانی» و «جهانی سازی فرهنگ» و امثالهم بر توسعه سلطه و فرهنگ بیگانه بیفزایند.
وضعیت خشونت بر زنان در جهان
آمارهای زیر بر جهانی بودن خشونت بر زنان صحه می گذارد:
30 تا 50 در صد زنان آمریکایی، مورد آزار جسمی شوهرانشان قرار می گیرند.
15 تا 25 درصد زنان آمریکایی به هنگام بارداری نیز مورد ضرب و شتم قرار می گیرند.
طبق گزارش اف بی آی در سال 1992 در آمریکا، از هر ده قربانی زن، سه نفر توسط شوهر یا دوست پسر خود کشته شده است.
در بنگلادش بیش از 50 درصد قتل ها ناشی از خشونت مردان است.
در کلمبیا، بیش از 20 درصد زنان مورد آزار لفظی یا روانی شوهران خود قرار می گیرند.
62 درصد از مقتولان زن، در سال 1987 میلادی، در کانادا توسط شوهران خود کشته شده اند.(رئیسی، 1380، ص 12)
نفی خشونت از زنان در آیات و روایات
در تعالیم اسلامی همه اشکال خشونت بر همه انسانها ممنوع و رعایت حال افراد و مدارا و سازش در روابط اجتماعی مورد تأکید فراوان قرار گرفته است. حتی مراتب کمتر از خشونت یعنی هر گونه اعمال و رفتاری که باعث ناخشنودی دیگران شود، در اسلام عملی شیطانی شمرده شده است. البته این نکته قابل ذکر است که قصاص مجرمان، جهاد با کافران و جنگیدن با دژخیمان و تجاوزگران به حقوق انسانها که از هیچ بیداد و ستمی پروا ندارند، از این مقوله مستثنی است؛ همانطور که قرآن می فرماید:
فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم و اتقوا الله و اعلموا ان الله مع المتقین (بقره، 194) «هر کس بر شما تجاوز کند به همان اندازه تجاوزش بر او تجاوز کنید و از خدا بپرهیزید و بدانید که او با پرهیزکاران است.»
با بررسی آیات و احادیث معصومان درباره زن به تأکید فراوانتری در دوری از اعمال خشونت و ضرر در قبال زنان بر می خوریم:
خداوند می فرماید: و لا یحل لکم أن تأخذوا مما آتیتموهن شیئاً الا ان یخافا الا یقیما حدود الله (بقره، 229) «برای شما حلال نیست آنچه به ایشان داده اید (چه به عنوان مهریه و چه غیر آن) از آنان باز پس گیرید، مگر اینکه زن یا شوهر خوف رعایت نشدن حدود الهی را داشته باشند» در این آیه مرد از هر گونه تعرض به اموال و تعدی به عرض و آبروی زن منع شده است. همچنین در آیه 237 سوره بقره می فرماید: لا تضاروهن لتضیقوا علیهن «به ایشان آزار و زیان نرسانید که در مضیقه و رنج افتند» بر این اساس قانونگذار اسلام دست مرد را از اعمال هر نوع بی عدالتی و وارد ساختن ضرر در قالب نهی و نفی می بندد و با بیان اصل گذشت در زندگی مشترک که می فرماید: لا تنسوا الفضل بینکم (بقره، 237) «گذشت را هرگز در زندگی مشترک به فراموشی نسپارید» بر فضایل اخلاقی و ترویج روشهای پسندیده و مطلوب انسانی تأکید می کند.
در روایتی پیامبرr فرمودند: آنکه مؤمنی را به قصد تحقیر (از نزد خویش براند) یا به او سیلی بزند یا با او برخوردی ناخوشایند داشته باشد، ملائکه او را نفرین می کنند تا هنگامی که آن مؤمن را از حقش راضی سازد و از کردارش درباره او توبه کند و آمرزش بخواهد.(ابن بابویه، 1408 ه، ج 2، ص210) ایشان همچنین می فرمایند: آنکه به مؤمنی آزار رساند، مرا آزار داده و آنکه مرا آزار دهد، خدا را آزارده است و آنکه خدا را آزار دهد، در تورات و انجیل و زبور و قرآن نفرین شده است (مجلسی، 1403، ج 75، ص 150)
نگاهی به آیه نشوز زوجه در قرآن کریم
شیوه قانونگذاری در اسلام شیوه پیشگیرانه قبل از افتادن در مهلکه و گرداب مشکلات است لذا با توصیه در روش های اخلاقی و منشهای انسانی و نیز با تعیین حقوق و وظایف متقابل در رعایت سکونت و اعتدال و آرامش خانواده، از ایجاد نشوز پیشگیری می کند، با تعدیل در برقراری آرامش در زمان ظهور نشوز و راهکارهای مناسب از وقوع شقاق جلوگیری به عمل می آورد و با قوانین حکیمانه از انحلال خانواده و بروز طلاق جلوگیری می کند. اکنون این سؤال پیش می آید که چرا در قرآن کریم زدن زن مطرح شده است. قرآن می فرماید: … و اللاتی تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فان اطعنکم فلا تبتغوا علیهن سبیلا ان الله کان علیاً کبیراً» (نساء، 34) «…زنانی را که از نافرمانی آنها بیمناکید باید نخست آنها را موعظه کنید و از خوابگاه آنان دوری گزینید و آنان را بزنید، چنانچه اطاعت کردند دیگر حق ستمی ندارید، همانا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است…»
چنانکه ملاحظه می شود آیه سه راهکار برای موقعیت بیم داشتن شوهر از نشوز زن ارائه می دهد و علاج واقعه را قبل از وقوع می کند، زیرا حالت هایی مانند نشوز، پیش از تحقق، بهتر و آسان تر چاره می شود.
آیا نشوز اختصاص به زوجه دارد؟
«نشوز مرد» در آیه 128 سوره نساء به کار رفته است اگر چه متأسفانه نشوز مرد در جامعه کمتر مطرح شده است: و ان امرأه خافت من بعلها نشوزاً او اعراضاً.
باید معنای حقیقی نشوز را بررسی کرد که از جانب مرد و از سوی زن مشترک است. خاستگاه نشوز زن همانند خاستگاه نشوز مرد است؛ در حالیکه هیچیک از فقها نگفته اند نشوز مرد به خاطر پیروی نکردن از خواسته زن است، بلکه همه عقیده دارند که نشوز مرد درباره زن با عدم رعایت حقوق وی که عبارت است از ترک نفقه، ترک قسم، ترک مواقعه و سوء معاشرت تحقق پیدا می کند.
بنابراین در مورد زن نیز باید این واقعیت را پذیرفت که نشوز وی تنها رعایت نکردن حقوق شرعی همسر است نه هر دستوری که شوهر می دهد. یعنی گستره اطاعت از شوهر به اندازه گستره اطاعت از اوامر و نواهی او نیست، چه مربوط به زندگی خانوادگی باشد، چه در حق بهره وری جنسی و چه غیر آن.
شاید علت پیدایش این نظریه که عده ای نشوز زن را هر گونه سرکشی و تنفر می دانند، عدم تفکیک دستورهای حقوقی از دستورهای اخلاقی باشد؛ زیرا از یکسو دیده اند در منابع دینی به زنان توصیه های فراوانی درباره خوب شوهرداری کردن شده است که همه این توصیه ها در جهت مطیع بودن و تسلیم بودن در برابر شوهر و خواسته های اوست، از طرفی مشاهده کرده اند که نشوز بمعنی سرباز زدن از اطاعت شوهر است و از این دو مطلب نتیجه گرفته اند که اگر زن کوچکترین نافرمانی از شوهر مرتکب شود، ناشزه محسوب می شود. این تصور خطاست، زیرا توصیه های یاد شده همه بیانگر حقوق شوهر نیست، بلکه برخی برخاسته از حقوق و برخی دیگر تکریم شوهر است که گذشت و بزرگواری زن را می طلبد.
بنابراین اولاً اطاعت از شوهر تنها در حدود حقوق شرعی اوست نه بیشتر، لذا نشوز زن، آنگاه تحقق می یابد که این حقوق رعایت نشود. ثانیاً زمینه پیدایش نشوز در زن و مرد یکسان است ولی در هر یک به گونه ای و با نشانه هایی ویژه؛ چنانکه برخی از نشانه ها نیز مشترک هستند، زیرا زن و مرد افزون بر وظایف و آداب مشترک، آداب و وظایف ویژه نیز دارند. هدف و روح اصلی آیه پیشگیری از اختلاف در خانواده و فرو ریختن پایه های آن است مراحل سه گانه وعظ، هجر و ضرب هر چند با واو بر یکدیگر عطف شده اند، اما چنانکه مفسران گفته اند، آشکار و واضح است که بین آنها ترتیب برقرار است. یعنی با چاره ساز بودن هر یک، نوبت به دیگری نمی رسد.
بنابراین تا حد ممکن از راههای مسالمت آمیز باید بهره جست. در مقوله ضرب، سخن از زنی است که با وجود آنکه مرد وظیفه قوامیت را با شرایطی که گفته شد در قبال او بجا آورده است، از مدار صلاح خارج شده و دیگر از شوهر خویش با قانت بودن و حافظ غیب بودن در جهت ایفای رسالت و نقش قوامیتش حمایت نمی کند، و بنای ناسازگاری گذاشته است.
در اینجا مرد به پیشنهاد و ارشاد آیه او را موعظه می کند و سپس با دوری کردن از او در بستر ناخشنودی خود را از او ابراز می دارد. اگر زن همچنان رفتارهایی را که نشانگر نشوز است انجام دهد، مرحله بعدی یعنی زدن مطرح می شود. در واقع مرد در مراحل قبل از عامل عاطفه و غریزه بهره جسته و اگر چاره ساز نبوده باشد، با زدنی ضعیف که بنا به روایات با وسیله ای سبک مانند چوب مسواک صورت می گیرد بطوری که هرگز درد و زخم و شکستگی و کبودی عضو و دیه… به بار نیاورد، به او اعلام تنفر یا هشداری کند. در واقع این نوع زدن حق تنبیه بدنی و آزار رسانی زن از سوی مرد را یکسره نفی می کند و این واقعیت را نشان می دهد که مقصود از ضرب، زدن معمولی رایج مانند سیلی، پس گردنی، مشت و زدن با دست و پا نیست، بلکه یک نوع اعلام و هشدار در قبال تمرد همسر است تا او را به واقع گرایی و رعایت حقوق شوهر فرا خواند دقیقاً مثل زدن در که اعلام و نشان از آمدن کسی در پشت آن است نه آنکه مقصود زدن ذاتی و کوبیدن در باشد.
از آنچه گفته شد استنباط می شود که وعظ و هجر و ضرب نه حکم واجب است، نه حقی برای مرد. اصل تمکین و نشوز در مسائل زناشویی که موضوعی ثابت است نباید با خشونت همراه باشد و باید همواره اصل «لا ضرر» در نظر گرفته شود که بر آوردن خواسته مرد از زن، موجب ضرر و زیانی به زن نباشد و هجر و ضرب، نه کیفر و عقوبتی برای زن خواهد بود و نه مرحله ای از مراحل نهی از منکر، بلکه راه حلی است برای مشکلی که بنیان خانواده را تهدید می کند. در واقع این راه حل بصورت ارشاد رهنمود از سوی خداوند برای جلوگیری از طلاق ارائه شده است.
تا بدین جا روشن شد که بحث زدن درباره زنی نیست که مقهور مرد شده و مورد ظلم او قرار گرفته و برای دفاع از حق و کرامت خود دست به دفاع زده است؛ بلکه سخن درباره زنی است که مرد، تمامی حقوق او را ایفا کرده است اما بر حقوق مرد طغیان کرده و بنای تمرد نهاده است.
سرانجام آیه با جمله «ان الله کان علیاً کبیراً» ختم می شود.
علامه طباطبایی در تفسیر این قسمت می فرمایند: این جمله نهیی است که قبل از آن آمده است «فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا» یعنی علو و کبریایی از آن خداوند است، آنچه از نیرو و توان در خود می بینید شما را نفریبد که بر زنان خود برتری جویید و تکبر ورزید.» (طباطبایی، 1363، ج4، ص 437). گویا آیه 34 سوره نساء با بیان قوامیت مرد و راهکارهای درمان نشوز زن، اشاره به این موضوع دارد که «قوامیت» مسؤولیت و وظیفه است و آن فضل و افزونی نیز نعمت است پس مغرور مشوید که خداوند علی و کبیر است.
در پایان مناسب است سخنی والا از شیخ صدوق، کسی که گستره دانش او بر اندیشمندی پوشیده نیست و نزدیکی او به دوران امامان (علیهم السلام) به گفتارش اعتبار بیشتری می بخشد بازگو شود، ایشان در تشریح معیارها و ضوابط در مذهب شیعه مسائلی دارد، از جمله می گوید:
«و من شرائط الامامیه… الیقین… و اداء الامانه الی البر و الفاجر… و الاحسان الی النساء…» (مجلسی، 1403، ج 10، 405) «از ویژگیها و شرایط شیعه بودن یقین در دین باوری … امانتداری در قبال بدان و نیکان… و احسان و نیکی به زنان است.» آنان که مدعی تشیع و عقیده به مسائل شیعه اند، باید اینچنین باشند.
حمایت قانون از حقوق غیر مالی زوجه
در پایان، این نکته قابل ذکر است که در زندگی زناشویی ادامه زندگی برای زوجه تکلیف است، ولی در صورت عسر و حرج، این تکلیف مسقط حق زوج شناخته شده و موجب محدودیت وی می گردد.
از مصادیق دوازده گانه عسر و حرج که در تبصره الحاقی ماده 1130 ق.م در تاریخ 19/2/79 تعریف شده، سوء رفتار و سوء معاشرت زوج در حدی است که عرفاً برای زوجه قابل تحمل نباشد. پس از اثبات امر در محکمه، دادگاه می تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد، زوجه به اذن حاکم شرع طلاق داده می شود. این قانون می تواند راهگشایی برای زنان قربانی خشونت و سوء معاشرت مردان باشد.
نتیجه ای که از این گفتار در تبیین روابط زن و شوهر در محیط خانواده می توان گرفت این است که: 1- اسلام و قانون، حقوق و تکالیف زوجین را معین نموده و ضمانت اجرایی آن را نیز تعیین کرده است؛ اما آنچه که مهم و در خور توجه می باشد، این است که نه قانون و نه ضمانت اجرای آن، هیچکدام نمی توانند آن آرامشی را که خانواده نیازمند آن است، تأمین نمایند و سعادت خانواده را برای همیشه تضمین کنند.
آنچه که در خوشبختی و سعادت خانواده بیش از هر چیز مؤثر است، اخلاق و برخورد صحیح و اصولی زوجین است که با صفا و صمیمیت و وفاداری، اشتراک مساعی، گذشت و فداکاری در حق یکدیگر، زندگی را رونق بخشیده به آن جلوه و صفا می دهند. لذا زن و مرد قبل از آنکه به فکر قانون و ضمانت اجرای آن باشند، باید به فکر اخلاق و صفای درون خود باشند. لذا در دستورات اسلامی حسن معاشرت و رفتار شایسته وظیفه اصلی زن و مرد در زندگی زناشویی می باشد.
2- حسن معاشرت و رفتار شایسته مرد و حاکمیت و قوام بودن او بر اساس اصل مودت و رحمت، و بدور از هر گونه خشونت و زورمداری عامل عمده ایجاد آرامش و امنیت در فضای زندگی خواهد بود، بطوری که بر دیگر اعضای خانواده نیز اثر گذار خواهد شد از طرف دیگر رفتار شایسته مرد اساسی ترین عامل در ایجاد انقیاد، تمکین و اثر پذیری همسر است. لذا اگر مرد تمامی وظایف خویش را از تأمین خوراک، پوشاک، مسکن و… انجام دهد، اما در رفتار خود اعتدال نداشته باشد و اعمال ناپسند از وی سر بزند، ضمانتی برای رشد و سلامت خانواده در میان نخواهد بود.
رهنمود قرآن در آیه 233 سوره بقره مشاوره و همفکری و رایزنی زن و مرد در کانون خانواده است که نمود آن در مسأله پرورش فرزند بیان شده و همچنین روایات فراوانی از امامان معصوم علیهم السلام در مورد رفتار با زن وارد شده است. رفتار ایشان با زنانشان حتی زنانی غیر از حضرت فاطمه و خدیجه(سلام الله علیهما)، نیز خود مبین گستره گذشت، محبت و مودت در خانواده است. این امر معرف اصل «عاشروهن بالمعروف» می باشد و جامعیت احکام اسلامی و توجه خاص اسلام را به زنان و جایگاه آنان نشان می دهد. لذا تمام اتهاماتی که مغرضان و معاندان اسلام در راه محکوم ساختن احکام و موازین اسلامی عنوان نموده اند، همگی مردود و غیر منطقی می باشد.
منابع و مآخذ
قرآن کریم
1. ابن بابویه القمی، ابو جعفر محمد، علل الشرایع ، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1408 ه
2. ابن منظور، لسان العرب، بیروت، داراحیاء التراث العربی
3. جرجانی، سید شریف، التعریفات، دار المکتبه العلمیه ، لبنان، 1408 ه.
4. جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1362
5. جوادی آملی، عبدالله، زن در آیینه جلال و جمال، قم، انتشارات اسراء، 1375
6. حجتی اشرفی، غلامرضا، مجموعه قوانین اساسی مدنی، تهران، گنج دانش، 1378
7. حر عاملی، وسایل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403 ه.
8. حلی (علامه)، تبصره المتعلمین، تهران، مکتبه الاسلامیه
9. حلی(محقق)، شرایع الاسلام، ترجمه دکترابوالقاسم گرجی و محمدتقی دانش پژوه، تهران،1363
10. حلی (محقق)، مختصر النافع، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، به اهتمام محمدتقی دانش پژوه، 1362
11. خمینی، امام روح الله، تحریر الوسیله، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان
12. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، لبنان، دار المعرفه
13. رئیسی، امر الله، بررسی موقعیت خشونت علیه زنان، پایان نامه کارشناسی ارشد جامعه شناسی، دانشگاه تهران، 1380
14. زبیدی ، تاج العروس، بیروت، دار احیاء التراث العربی
15. شهید ثانی، مسالک الافهام، تهران، مؤسسه معارف اسلامی، 1419 ه.
16. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، 1363
17. طبرسی، مجمع البیان، دارالمعرفه، 1408 ه.
18. الطریحی، شیخ فخر الدین، مجمع البحرین، المکتبه المرتضویه، بی تا
19. فخر رازی، التفسیر الکبیر، قم، دفتر تبلیغات اسلامی
20. کاتوزیان، ناصر، حقوق مدنی، نشر یلدا، چاپ دوم، 1370
21. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء بیروت، 1403 ه
22. مطهری، مرتضی، نظام حقوق خانواده در اسلام، انتشارات صدرا، 1420ه
23. میل، جان استوارت، انقیاد زن، انتشارات علمی و فرهنگی
24. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، دارالکتب الاسلامیه، تهران 1368
25. النوری الطبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسایل، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث،1411 ه
________________________-
* کار ارزیابی این مقاله از تاریخ 17/10/81 آغاز و در تاریخ 4/3/82 به پایان رسید.
منبع: