حقوق مالكيت معنوى (Intellectual Property Rights)، عمدتا به موضوعاتى مىپردازد كه زاييده فكر و انديشه انسان است و مرتبط با آفرينشهاى ذهنى اوست. به بيان ديگر، موضوع اين مالكيت ذاتا غيرقابل لمس و عبارت از وجهى از دانش و اطلاعاتى است كه در محصولات فيزيكى يا روند توليد آنها تجلى يافته است.
عدهاى از صاحبنظران اصطلاح حقوق مالكيت فكرى را براى اين مجموعه توصيه مىكنند و معتقدند كه كلمه "معنوى" چون مقابل كلمه "مادى" است، لفظ مناسبى نيست و چون ريشه و منشأ اين حقوق فكر و انديشه انسان است، پس اصطلاح حقوق مالكيت فكرى بهتر است.(1) اين بيان گرچه در اغلب موارد اين مجموعه متين و صحيح است و با زبان فارسى مأنوستر، اما در برخى موارد ديگر مثل علايم و اسامى تجارى و حقِ انتسابِ اثر به پديدآورنده به راحتى قابل پذيرش نيست؛ چرا كه مثلاً منشأ استفاده از نام تجارى براى جلوگيرى از خدعه و نيرنگ و رقابت ناسالم و حق انتساب اثر، خلاقيت فكرى نيست بلكه متعلق آن چيزى است كه به انديشه مربوط مىشود. لذا اصطلاح حقوق مالكيت معنوى داراى شمول و عموم بيشترى است.
ممكن است اين سؤال مطرح شود كه نظام حقوق مالكيت معنوى چه جايگاهى در نظام حقوقى دارد؟ زيرا مقتضاى اعمال حق مالكيت و تصرف در اموال آن است كه صاحب سرمايه حق داشته باشد هنگام واگذارى عين يا منافع به ديگران، شروطى را در ضمن عقد وضع كند. مثلاً خريدار حق واگذارى و يا اجازه نسخه بردارى ندارد. در اين موارد، فرقى بين پديدآورنده يا فرد ديگر كه مالك اثر است وجود ندارد. پس نظام حقوق مالكيت معنوى، به ويژه نظام حق مؤلف و حق تكثير، به دنبال چيست؟
در پاسخ بايد گفت: اين نظام، فارغ از هرگونه شروط قراردادى، حقوقى را براى پديد آورنده اثر شناخته و مقرر داشته است كه همواره همه افراد جامعه مكلف به رعايت آن هستند. به عبارت ديگر، اين نظام موجب مىشود كه اين حق قانونى، مستقل از قرارداد و اراده افراد تحقق يايد. لازم به ذكر است بر فرض عدم پذيرش اين نظام، قيد كردن جملاتى مثل "حق چاپ و تقليد محفوظ است" در پشت جلد كتاب را نمىتوان به راحتى به مثابه شرط ضمن عقد دانست؛ چرا كه از نظر عرفى كتاب به صورت مشروط خريده نمىشود و هنگام خريد هم شرطى با او نمىشود و لذا اين قيد هيچ حقى ايجاد نمىكند و دلالت بر التزام ديگران نمىكند. نظام حق مالكيت مؤلف
مقصود از مؤلف صرفا نويسنده نيست، بلكه پديدآورندهاى است كه از راه دانش، هنر يا ذوق و سليقه موادى را با هم تركيب و اثرى علمى، هنرى و ادبى به وجود آورده است. حق مالكيت مؤلف، شامل دو بخش اصلى حقوق مادى و حقوق اخلاقى (معنوى) مىشود. آثار مورد حمايت
الف. آثار نوشته. عبارت است از كتاب، رساله، جزوه و نمايشنامه، شعر، اثر موسيقى (پيش از اجرا و بر روى صفحه كاغذ) و همچنين ترجمه، اقتباس و تلخيص.
ب. آثار سمعى و بصرى؛
ج. آثار راديويى و تلويزيونى (به طور اخص، گرچه مشمول بند قبلى نيز مىشد)؛
د. اثر سينمايى؛
ه. اثر موسيقى و صوتى؛
و. اثر تجسمى مثل مجسمهسازى، سفالگرى، خوشنويسى، عكاسى، گرافيك، معمارى و صنايع دستى؛
ز. اثر فنى كه جنبه ابداع و ابتكار داشته باشد. مثل نرم افزارهاى رايانهاى. شرايط برخوردارى آثار از حمايـت قانونِ حقـوق مـؤلف
الف. اصالت (Griginality): اصالت و ابتكار غير از نو و جديد بودن است، حتى اگر اثرى متأخر از ديگرى باشد، اما به طور جداگانه و مستقل تهيه شده باشد، با اينكه تشابههاى زيادى بين آنها برقرار باشد هر دو مورد حمايت قرار مىگيرند. البته نو و بىسابقه بودن از شرايط حمايت از آثار اختراعى مىباشد.
ب. مشروعيت: مبناى قانونگذار اين است كه از منافع و مصالح اجتماع حمايت كند و اگر اثرى مخالف با نظم عمومى و عفت واخلاق عمومى باشد، ازلحاظ شرعى و حقوق ماليت ندارد.
ج. شرايط ديگرى نيز در بعضى موارد براى برخوردارى از حمايت قانونى ذكر شده است كه بيشتر مربوط به مرحله اجراى اين حقوق مىشود تا اينكه ناشى از ماهيت و ذات اين حقوق باشد. مثل اعلان مشخصات روى هر نسخه همراه با علامت ثبت و…(2) حقوق مادى
ويژگى اين حقوق، قابليت انتقال اختيارى به غير و محدوديت مدت آنهاست و شامل اين بخشها مىشود:
الف. حق نشر و تكثير: به موجب اين حق، پديدآورنده به طور انحصارى حق نشر و تكثير اثر خود را دارد. نشر و تكثير با توجه به انواع گوناگون آثار، متفاوت است و شامل ضبط مغناطيسى روى نوارهاى كاست، صفحات موسيقى، نوارهاى ويدئويى، چاپ و افست كتاب، گراور، عكاسى، كليشه، قالبريزى، انتقال بر روى سى دىهاى رايانهاى و ميكرو فيلم و… مىشود.
در حقوق انگلستان و امريكا تكيه اصلى حقوق مالكيت معنوى بر همين حق مادى است. ريشه اين تفكر ناشى از اين نگرش است كه اساسا حق مؤلف از انتشار است نه از خلق آن.
كپى رايت (Copy Right) در ترجمه، همان حق نشر و تكثير است. اما در مفهوم واقعى، بايد حق بهرهبردارى مادى ترجمه شود. گرچه اكنون با توسعه و تكامل مفهوم آن، تقريبا معادل حق مالكيت مؤلف تلقى مىشود. اما حق مالكيت مؤلف به مجموعهاى متشكل از حقوق مادى و اخلاقى اطلاق مىگردد و در كشورهايى مطرح مىشود كه به حقوق اخلاقى اهميت مىدهند.
ب. حق اجرا و عرضه و خواندن اثر براى عموم: بدين معنى كه پديدآورنده حق انحصارى اجرا و خواندن و عرضه آثار موسيقى و آثار نمايشى و مانند آنها را دارد.
ج. حق ترجمه: يعنى هيچكس بدون اجازه پديد آورنده حق ترجمه اثر را ندارد.
د. حق پخش اثر از طريق صدا و تصوير: پديدآورنده حق انحصارى پخش صداى موسيقى يا تصوير آثار تجسمى و… را دارا مىباشد.
ه. حق ضبط اثر و حق تهيه فيلم؛
و. حق توليد اثر سازگار يا حق تلفيق؛
ز. حق استفاده از پاداش و…
به طور كلى، حقوق مادى محدوديتى ندارد؛ بدين معنى كه هر انتفاع مادى براى اثر متصور باشد منحصر به پديدآورنده است. چون پديد آورنده ذى حق و مالك اثر است.(3)
حقوق اخلاقى (معنوى)
اين حقوق محدود به زمان و مكان نيست و غيرقابل انتقال به غير است و شامل موارد ذيل مىگردد:
الف. حق انتساب اثر به پديد آورنده: اين حق از قديم در بين شعرا به شدت مورد توجه بوده است. غيرقابل انتقال بودن اين حق بدين معنى است كه حتى اگر پديد آورنده موافقت كند،
نمىتوان نام شخص ديگرى را روى اثر نهاد. البته، پديد آورنده حق دارد اثر را بىنام منتشر كند، اما نمىتواند به نام كسى ديگر منتشر كند. از سوى ديگر، اين حق براى ورثه محفوظ است كه از انتشار اثر بدون نام پديد آورنده جلوگيرى كنند.
ب. حق حرمت و تماميت اثر: يعنى حق اعتراض به هرگونه تغيير يا اقدامى كه موجب لطمه به حسن شهرت پديد آورنده شود. به عبارت ديگر، فقط پديد آورنده حق دارد در اثر خود تغييراتى صورتى دهد و بدون اجازه وى هرگونه تغيير و تحريف ممنوع است. در جريان يك دعوا در فرانسه، دادگاه اين امكان را به پديد آورنده داد تا مؤلف يك كتاب درسى را، كه به بهانه بىطرفى، كلمات مذهبى را از قطعههاى منتخب آثار او حذف كرده بود، محكوم كند.(4) بديهى است كه اين حق قابل واگذارى به غير است. در بعضى موارد، منع هرگونه اصلاح و تغيير، مغاير هدف قانونگذار از حمايت حقوق ادبى و هنرى است كه به وسيله آن، راه را براى رشد و تعالى فرهنگ و تمدن بشرى فراهم آورد. پس بايد تنها تغييرات و اقداماتى ممنوع باشد كه موجب لطمه به حسن شهرت و احترام صاحب اثر گردد.
ج. حق تصميمگيرى در مورد انتشار اثر: هيچ مقامى نمىتواند پديدآورنده را مجبور به انتشار اثر خود نمايد، حتى طلبكاران نيز نمىتوانند به منظور استيفاى دين خود، اقدام به توقيف نسخه خطى و انتشار آن نمايند. البته، اطلاق اين حق نيز قابل بحث است و بايد مقيد به مواردى باشد كه موجب لطمه به حسن شهرت و احترام صاحب اثر گردد، در غير اين صورت، وجهى براى محروميت جامعه از يك اثر علمى و ادبى نيست. قلمرو حق مالكيت مؤلف
حقوق ادبى و هنرى براى برقرارى تعادل بين حقوق و منافع فردى با حقوق و منافع اجتماعى است. بنابراين، در برخى موارد، بهرهمندى از اثر بدون اجازه مؤلف، مغاير با حق پديد آورنده محسوب نمىشود. از اين موارد با عناوين: "استفاده آزاد" و "استفاده و رفتار منصفانه" در حقوق موضوعه ياد شده است. اين موارد از كشورى به كشور ديگر متفاوت است، مثلاً در ايران استفاده مادى از اثر به منظور مقاصد علمى، آموزشى، فنى و تربيتى در حدود متعارف و نيز نسخهبردارى براى استفاده شخصى مجاز شمرده شده است.
با استقرا در قوانين كشورهاى مختلف مىتوان به مهمترين جنبههاى مشترك در اين بهرهبردارىهاى مجاز پى برد:
1. قصد انتفاع و سودجويى وجود نداشته باشد: اين مسأله بايد در عرف بررسى شود و چيزى نيست كه براى تمام موضوعات و در تمام زمانها و مكانها و با توجه به رشد و توسعه اقتصادى سرمايهدارى، يكسان باشد.
2. مقدار استفاده از آثار در حد متعارف باشد.
آنچه تاكنون بيان شد، مواردى بود كه حق مؤلف ثابت شده بود، اما به تجويز قانون بهرهبردارى بدون اجازه صورت مىگرفت. اما در بعضى موارد، اساسا حق مؤلف شكل نمىگيرد. توضيح اينكه، اثر ادبى و هنرى را مىتوان به دو بخش ايده و بيان تقسيم كرد. آنچه در نظام حق تكثير (حقوق بهرهبردارىـ هاى مادى) قابل حمايت است، بيان است. اما ايده، روش، جريان،نظام،نحوهعمل، مفهوماصلى و كشف علمى ـ صرفنظر از اينكه آن آثارها به چه شكلى بيان، توضيح، شرح يا انعكاس يافتهاند ـ قابل حمايت حقوقى نيستند. همچنين اگر در موردى تنها يك راه براى رسيدن به ايده وجود داشته باشد، راه مزبور ديگر جنبه اصالت و ابتكار ندارد و چون نمىتوان ايده را در انحصار صاحب اوليه آن قرار داد، لذا بيان نيز قابل حمايت نيست.(5)
نظام حقوق مالكيت صنعتى ـ تجارى
حقوق مالكيت تجارى و صنعتى حقوقى است كه در پى توسعه صنعت و تجارت و در نتيجه سعى و ابتكار و كوشش تاجران و صاحبان صنايع و مخترعان حاصل مىگردد.
انواع آثار مورد حمايت در نظام حق مالكيت صنعتى 1. اختراع
اختراع اجمالاً عبارت است از ابداع يك محصول صنعتى جديد يا كشف هر وسيله نوين يا اعمال وسايل موجود به طريق جديد براى تحصيل يك نتيجه يا محصول صنعتى و كشاورزى. اين تعريف در هر كشورى تا حدودى تفاوت دارد و دايره آن، وسعت و ضيق پيدا مىكند. به عبارت ديگر، قوانين كشورهاى گوناگون، علىرغم مشابهتى كه با هم دارند، در ضوابط تحقق اختراع كاملاً يكسان و يكنواخت نيستند. براى مثال، در ژاپن پديد آوردن يك ايده در سطحى بسيار پيشرفته را اختراع مىدانند در حالىكه، در امريكا چنين قيدى وجود ندارد و صرفا نو بودن اثر ملاك است. اين تفاوت از آنجا حايز اهميت است كه به محض ثبت شدن موردى براى اختراع، حقوق انحصارى شديدى براى مخترع آن به وجود مىآيد و افراد جامعه موظف به رعايت آن هستند؛ يعنى از توليد و عرضه محصول مشابه منع مىگردند. حال اگر مورد ثبت شده از لحاظ علمى اهميت زيادى نداشته باشد، ممكن است بسيارى از افراد جامعه آن را در جريان كار و فعاليت داخل كنند. ولى اكنون مجبور هستند براى استفاده از روش و پديدهاى عادى، از مخترع اجازه بگيرند؛ مخترعى كه كار فوقالعادهاى نكرده و فقط در مراجعه به اداره ثبت پيشى گرفته است! ضوابط تحقق اختراع
بررسى حقوق ملى كشورها در زمينه حق مخترع، از نظر متن قوانين و رويههاى مستقر آنها در اين زمينه، نشان مىدهد كه تا آنجا كه به ضوابط مربوط مىشود همگى تقريبا مشابه هستند، ولى پيشرفت فن آورى موجب بروز اشكال در تطبيق آن ضوابط بر موارد جزيى و مصاديق مىشود. ضوابط تحقق اختراع از ديدگاه قانون عبارت است از:
الف. مفيد بودن؛
ب. معمولى نبودن؛
ج. كاربرد صنعتى داشتن: اين قيد از موارد تفاوت بين موضوعات حق مخترع و حق مؤلف و امثال آن است. به موجب اين قيد، نظريات و اكتشافات علمى صرف اختراع محسوب نمىگردند. همچنين ايده، اختراع محسوب نمىشود و قابل حمايت نيست.
د. جديد و نو بودن: اين ضابطه بيشتر جنبه شكلى دارد تا ماهوى. به عبارت ديگر، اگر اثرى همه شرايط اختراع محسوب شدن را داشته باشد ولى مخترع پيش از ثبت كردن، آن را مورد بهره بردارى قرار دهد، و پس از مدتى كه احتمال فاش شدن اسرار فنى و پيدايش رقباى تجارى به وجود آيد اقدام به ثبت اختراع نمايد، قانون از چنين پديدهاى به عنوان اختراع حمايت نخواهد كرد. اين نكته از موارد اختلاف اختراع محسوب شدن اثرى در عرف و قانون است. غرض قانونگذار از حمايت از مخترعان، حمايت از جامعه و پيشرفت فن آورى نيز هست و لذا در ازاى تحصيل اطلاعات فنى و در اختيار عموم قرار دادن آنها، حق مخترع را اعطا مىكند. اگر حق مزبور را منوط به ثبت فورى نكند، نقض غرض شده و چه بسا اطلاعات مزبور به دست رقبا بيفتد و روى آن سرمايهگذارى نمايند. از اينرو، منع آنان از بهرهبردارى از سرمايه ايشان بىوجه خواهد بود. همچنين انتشار اختراع پيش از ثبت از طريق نوشته و سخنرانى و مانند آنها نيز ممكن است بر حسب مقررات داخلى كشورها چنين اثرى داشته باشد. به هر حال، به طور خلاصه مىتوان تازگى اختراع را در يكى از امور ذيل دانست:
1. محصول جديد؛
2. وسايل و طرق جديد؛
3. كاربرد جديد.
2. الگوى مفيد Utility Model
از لحاظ ابداع و ابتكار در سطحى پايينتر از اختراع قرار دارد و مدت حمايت قانونى آن نيز كمتر است. 3. طرح، اشكال و ترسيمات صنعتى Industrial Design
شكل و ظاهر محصول صنعتى از اين لحاظ كه رغبت و حس زيبايىشناسى مشتريان را برمىانگيزد، مشخصه طرح صنعتى است. ممكن است در برخى موارد علاوه بر نكته مزبور، خاصيت و قابليت كاربردى بودن يك محصول را نيز افزايش دهد. اين طرحها نتيجه ذوق و ابتكار افراد است و حد وسطى بين هنر و اختراع هستند. براى مثال، مىتوان از طرح مدلهاى مخصوص لباس، اشكال متنوع شيشههاى عطر، شكل مخصوص شيشههاى نوشابه، و نقش لاستيكهاى كارخانههاى مختلف نام برد. شرط حمايت از طرح صنعتى اين است كه علاوه بر نو بودن، مخالف نظم يا اخلاق عمومى نيز نباشد. 4. علايم و اسامى تجارى
علايم و اسامى تجارى يكى از مهمترين امورى است كه مورد حمايت حقوق مالكيت صنعتى و تجارى مىباشد. نام و علامت تجارىِ مقبول، عنصرى است كه در طول زمان و با صرف هزينههاى كلان و خطرپذيرىهاى فراوان به دست آمده باشد. اين عنصر گاهى چنان مقبوليت مىيابد و در افكار و قضاوت اشخاص اثر مىگذارد كه حكم يك استاندارد را پيدا مىكند، به نحوى كه توليدكنندگان ديگر مجبور مىشوند محصولات خود را با مشخصات محصولات توليد كننده مزبور بسازند.
امور چهارگانه مزبور، يعنى اختراع، الگوى مفيد، طرح صنعتى و علايم تجارى، معمولاً در صورتى مورد حمايت قانونى هستند و به آنها امتيازاتى تعلق مىگيرد كه براساس تشريفاتى به ثبت رسيده باشند. از آنجايى كه بحث ما، ماهوى است از پرداختن به آن خوددارى مىكنيم. بعضى از كشورها، از جمله امريكا، صرف استفاده تجارى از يك مارك جديد و مشخص را براى برخوردارى از ضمانتهاى حقوقى كافى مىدانند، حتى اگر قبلاً ثبتى صورت نگرفته باشد. 5. مايه و پيشه تجارتى
مقصود حقى است كه تاجر در اثر كوشش و فعاليت خود به دست مىآورد و براى خود شهرت كسب مىنمايد و تعدادى مشترى پيدا مىكند. به طور كلى، مايه تجارتى از دو عنصر مختلف تشكيل مىشود: اول، عنصر معنوى؛ يعنى حقوقى است كه تاجر نسبت به بعضى از امور دارد. مانند حقوق مربوط به سرقفلى، اسم تجارتى، تعداد مشتريان، مكان معين كسب و… دوم، عنصر مادى است كه شامل اثاثيه و ابزار كار، ماشينآلات، مواد اوليه و مواد ساخته شده براى فروش و… مىگردد. در اينجا بحث ما در مورد عنصر اوّل است. 6. اطلاعات و اسرار تجارتى 7. رموز كار
يعنى مجموعه برداشتها، مفاهيم و تجربيات و اطلاعات حرفهاى و تمهيداتى كه در ساخت محصول يا فعاليت تجارى دخيل است. اين قيد به موازات پيشرفتهاى علمى و فنى در برخى از كشورهاى صنعتى از جمله امريكا، به سلسله حقوق مالكيتهاى صنعتى افزوده شده است.(6)
انواع حقوق اعطايى در نظام حق مالكيت صنعتى
حقوق مالكيت صنعتى نيز به دو بخش اصلى، حقوق اخلاقى (معنوى) و حقوق مادى تقسيم مىشوند. نمونه حق اخلاقى، حق ثبت و ضبط نام مخترع به همراه اختراعش است. بدين معنى كه اثر به وجود آمده هميشه همراه نام اوست و جامعه او را مخترع يا نوعآور مىداند. اين حق غيرقابل انتقال و دايمى است. حق مادى نيز بدين معنى است كه مخترع به طور انحصارى حق بهرورى مادى از اختراع، نام و علامت تجارى و… را دارا مىباشد. ويژگى حقوق مادى قابليت انتقال و موقت بودن است. براى مثال، دارنده امتياز اختراع مىتواند اجازه بهرهبردارى از اختراع را به ديگران بدهد يا اجازه بدهد كه ديگران به نام شركت او كالا توليد و عرضه كنند.
در قوانين، مواردى پيشبينى شده كه به موجب آن اجازه بهرهبردارى مادى به ساير افراد نيز داده شده است؛ يعنى بين منافع فرد و منافع اجتماع جمع شده است. اين امتياز، كه به آن امتياز اجبارى گويند، در ضمن آن ترتيبى داده شده است كه مخترع نيز از منافع اقتصادى مربوط بهرمند گردد. امتياز اجبارى راه را براى اختراعات تكميلى توسط ديگران هموار مىسازد. علاوه بر اينكه، در مواردى كه مخترع مهارت و تدبير به كارگيرى اختراع خود را نداشته باشد و به دليل داشتن امتياز اختراع، احتمال محروم ماندن جامعه از مواهب اختراع باشد، امتياز اجبارى امكان بهرمندى جامعه را فراهم مىكند. همچنين ابطال ورقه اختراع توسط دادگاه، در صورت عدم استفاده از اختراع يكى از راههايى است كه مخترع را مجبور به بهرهبردارى از اختراع مىكند.
در مواردى، با اينكه اختراع شرايط لازم را براى حمايت دارد، ولى قانون به علل خاص حمايت انحصارى از مخترعان را از ابتدا منع مىكند. مثلاً، بعضى از قوانين قابليت امتياز براى تركيبات دارويى و شفادهنده را منع مىكند. قصد قانونگذار تبيين اين امر است كه داروهايى كه براى صحت و سلامتى عمومى ضرورى هستند، نبايد موضوع انحصار كسانى قرار گيرند كه براى اولين بار فرمول شيميايى آنها را يافتهاند. تفاوت حق مخترع و حق مؤلف
در حق اختراع، انحصار حقوق براى مخترع كاملتر و شديد است به طورىكه، نه تنها ديگرى نمىتواند اختراع او را توليد و عرضه كند، بلكه مجاز نيست حتى اگر خودش نيز به اختراع مشابهى نائل شده باشد از آن بهرهبردارى كند. بنابراين، مخترع لازم نيست براى اثبات نقض شدن حقوقش اثبات كند كه طرف مقابل از كار او كپىبردارى كرده و لازم باشد اثبات كند كه وى اختراع او را در دسترس داشته است، بلكه صرف توليد و عرضه محصول مشابه اختراع ثبت شده تخلف محسوب مىگردد. در مقابل، تحصيل ورقه اختراع، وقت و هزينه زيادى لازم دارد و همواره اين امكان وجود دارد كه ورقه اختراع با ارائه ادله و مدارك از سوى ديگران ابطال شود. حق مالكيت معنوى از جنبه حقوق خصوصى و بينالملل پيشينه تاريخى
در سير تاريخى شكلگيرى و تحول حقوق مالكيت معنوى، نمىتوانيم ترتيبى نظاممند و با قاعده قايل شويم. بخشى از حقوق، كه مربوط به حقوق اخلاقى مىشود، كم و بيش از قديم وجود داشته است و امرى معتبر بوده است. نمونه بارز آن، حساسيت شعرا در مودر سرقتهاى شعرى است. ولى از حقوق مادى كمتر اثرى به چشم مىخورد. پيش از صنعت چاپ، استنساخ كتابها به قدرى دشوار و گران و طولانى بود كه نويسنده در انتشار اثر خود به حفظ حق اخلاقى و معنوى خويش قانع بود و بسيار خرسند نيز مىشد كه اثر او هر چه بيشتر تكثير و منتشر شود. ولى با ظهور صنعت چاپ زمينه بهرهبردارى مادى و اقتصادى از آثار علمى و ادبى فراهم شد و حق مادى نيز در كنار حق اخلاقى و معنوى اهميت پيدا كرد.
از سوى ديگر، به علت اينكه در فرهنگ اسلامى گسترش علوم و معارف و حكمت به عنوان يك فريضه و مسؤوليت شرعى تلقى شده است و به الفاظ گوناگون به آن تشويق شده، و از نشر آن به عنوان زكات علم تعبير مىشود و… همه اين امور ما را به اين نتيجه رهنمون مىكند كه در آن زمان، اصل بر اين بوده كه تأليف و تصنيف مستلزم نفع مادى نباشد. اين نكته در مورد اختراع نيز صادق است.
بررسى تاريخى مسأله نشان دهنده اين نكته مهم است كه پس از اختراع چاپ و امكان بهرهبردارى مادى و به هنگام اولين توليد، حقوقى كه اكنون به آن امتياز چاپ يا پروانه چاپ مىگويند، به پادشاه و فرمانروا و ملكه تعلق داشته و اعطاى اين امتيازها منبع درآمدى براى وى به شمار مىآمده است. پادشاه نيز اين امتياز و جواز را به صاحبان چاپخانه، ناشران و كتابفروشان واگذار مىكرده است، نه به مؤلف اصلى.
نخستين بار كه اين حقوق به مؤلف تعلق گرفت، به موجب قانون حق مؤلف كشور انگليس معروف به قانون ملكه (Anne) به سال 1709 بود. سپس در فرانسه به فرمان لويى شانزدهم به سال 1977 و در امريكا ابتدا با وضع قانون محلى در سال 1783 شروع و سپس در سال 1789 به صورت يكى از اصول قانون اساسى متجلى شد.(7)
ايران
در ايران، حقوق مالكيت صنعتى عمرى طولانىتر نسبت به مالكيت ادبى و هنرى دارد. اولين قانون در اين مورد مربوط به ثبت علايم تجارى و صنعتى در سال 1304 مىباشد. اين قانون با تصويب قانون ثبت علايم و اختراعات در سال 1310 فسخ كرديد. اين قانون در سال 1337 و همزمان با الحاق ايران به كنوانسيون حمايت از حقوق مالكيت صنعتى (قرارداد پاريس)، با اصلاحيه جديد ادامه يافت. اين قوانين از قوانين موجود در زمينه مالكيتهاى ادبى و هنرى كاملتر بوده و كمتر جاى ابهام و نزاع و مجادله دارد و رويههاى قضايى مربوط به آن هم غنىتر مىباشد.
اولين رويكرد قانونى در مورد مالكيتهاى ادبى و هنرى در مواد 245 الى 248 قانون جزا (مبحث دسيسه و تقلب در كسب و تجارت) مصوب 15/5/1310 صورت گرفت. در سال 1348 قانون حمايت از حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان تصويب شد و مواد مزبور فسخ گرديد. به موجب يكى از مواد قانون مذكور، اين قانون موقعى از حقوق مادى پديد آورنده حمايت خواهد كرد كه اثر، براى اولين بار در ايران چاپ يا پخش يا اجرا گرديده باشد و قبلاً هيچيك از اين امور در كشور ديگرى نيز انجام نشده باشد و عدهاى از ناشران با سوء استفاده از تفسير اين ماده، كتابها و صفحات موسيقى را كه براى نخستين بار در خارج از ايران ساخته و منتشر شده بود، عينا نسخهبردارى كرده و در بازارهاى داخل و خارج كشور توزيع مىكردند و… تا اينكه تاريخ 6/10/52 قانون ديگرى با عنوان قانون ترجمه و تكثير كتب و نشريات و آثار صوتى به تصويب رسيد. پس از انقلاب، مسأله حق مؤلف تا مدتى در هالهاى از ابهام فرو رفت. ويزر ارشاد وقت ـ آقاى دكتر لاريجانى ـ در نامهاى خطاب به آيةاللّه يزدى ـ رييس وقت قوه قضاييه ـ خواستار اجراى قوانين حمايت از مؤلفان، مترجمان و… شدند و ايشان نيز اين امر را لازمالرعايه و اجرا دانستند و… حقوق بينالمللى و مالكيتهاى معنوى
حمايت قانونى ملى از حقوق مالكيت معنوى در كشورهاى مختلف جهان، مستلزم حمايت قرارداد بينالمللى بود؛ زيرا با پيشرفت نسبى فكر حمايت از حقوق ابتكارها و پس از نفوذ آن در مجموعه قوانين ملتهاى صنعتى و دارنده ادب و هنر، به زودى آشگار گشت كه حمايت قانونى در داخل يك كشور به تنهايى كافى نيست؛ چه آزادى اقتصاد نمىتوانست به قلمرو يك كشور محدود باشد، بلكه به اقتضاى اصل خويش، ناگزير از مرزهاى سياسى مىگذشت و به داد و ستد بينالمللى كشيده مىشد در چنين وضع و بازار گستردهاى، حمايت منحصر به چارچوب قانون ملى نبود. در واقع، حمايت از اين حقوق زمانى به كمال خود نزديك مىشد كه در رفتار متقابل ملتها، امنيت و مصونيت حقوقى حكمفرما باشد. در اين زمينه، تلاشهايى صورت مىگرفت كه مقررات به هم نزديك و نهايتا متحدالشكل گردند. الف. پيمانهاى بينالمللى حقوق مالكيت صنعتى
1. مهمترين اين پيمانها، كنوانسيون پاريس (1883م) است. اين قرارداد تاكنون چندين بار مورد اصلاح و تجديدنظر قرار گرفته است. اين قرارداد داراى اصولى درباره حقوق و تكاليف دولتهاى عضو، الزام دولتهاى عضو به وضع قوانين درباره مالكيت صنعتى، حقوق و وظايف اشخاص ذىنفع در استفاده از حقوق مالكيتهاى صنعتى و… مىباشد. ايران در سال 1338 به كنوانسيون پاريس ملحق شد و اصلاحيه ليسبون را پذيرفت.
علاوه بر كنوانسيون پاريس، چندين موافقتنامه ديگر بينالمللى در موضوعات مربوط به مالكيت صنعتى تحقق يافته است. ب. پيمانهاىبينالمللىحقوقمالكيتادبىوهنرى
1. مهمترين اين پيمانها، قرارداد برن (1886 م.) مىباشد كه چندين بار تاكنون مورد تجديدنظر قرار گرفته است. از عمدهترين اصول اين كنوانسيون، اصل رفتار ملى و اصل حمايت بدون تشريفات (بدون احتياج به ثبت) است.
2. كنوانسيون جهانى حق مؤلف (U.C.C):(8) قرارداد برن، به دلايلى خواستههاى كشورهاى در حال توسعه را تأمين نمىكرد. از ديدگاه آنان، مقرراتى مطلوب تلقى مىشد كه به تناسب وضعيت خاص فرهنگى و علمى و توان مالى كشورهاى جهان سوم براى آنان امتيازاتى ويژه در خصوص بهرهمندى از آثار فكرى ديگران منظور دارد. در اين راستا، يونسكو با تأكيد بر حق افراد نسبت به برخوردارى از منافع مادى و معنوى آثار علمى و ادبى و هنرى خود، شالوده طرح جهانى حق مؤلف ديگرى را بنا نهاد.
3. ساير معاهدات: مانند قرارداد مونته ويدئو، قرارداد رم 1968 و… ج. سازمان جهانى حقوق مالكيت معنوى(9) هر يك از دو كنوانسيون برن و پاريس، ايجاد يك دايره بينالمللى را مقرر كردند. اين دواير در سال 1893 در يكديگر ادغام شدند و تحت نامهاى مختلفى فعاليت مىكردند كه آخرين آنها WIPO است و بر طبق كنوانسيون استكهلم (ژوئيه 1967)، كه در آوريل 1970 به اجرا درآمد، پا به عرصه وجود نهاد. دواير بينالملل، مزبور هنوز هم براى دولتهايى كه عضو اتحاديه پاريس يا برن هستند، ولى به عضويت WIPO درنيامدهاند، به صورت قانونى كار مىكند. WIPO در سال 1974 به عنوان چهارمين سازمان تخصصى سازمان ملل شناخته شد.
د. سازمان تجارت جهانى ـ موافقتنامه عمومى تعرفه و تجارت WTO – GATT
براى بيان ارتباط اين دو نهاد بينالمللى با حقوق مالكيت معنوى، اشارهاى به ريشههاى تاريخى اين دو نهاد ضرورى است: در سال 1947 م. 23 كشور در كنفرانس هاوانا موافقتنامهاى را تصويب كردند كه به موافقتنامه عمومى تعرفه و تجارت (GATT) شهرت يافت. يكى از خواستههاى مهم مطرح شده در اين سند، تأسيس يك سازمان جهانى براى نظم بخشيدن به تجارت بينالمللى بود. هدف از اين طرح، حاكميت جهانى انديشه ليبراليسم اقتصادى و رقابت آزاد بود. در عرض 48 سال و تا موافقتنامه پانته دل استه 1944، كه تشكيل سازمان تجارت جهانى را مقرّر گردانيد، نظام اقتصاد جهانى دستخوش تغييرات عمدهاى گرديد، به گونهاى كه ديگران نمىتوان ساختار تجارت جهانى را در چهارچوب انديشه اوليه آن، يعنى ليبراليسم پس از جنگ جهانى دوم، بررسى كرد. در نتيجه، WTOبا آميزهاى التقاطى از نئوليبراليسم اقتصادى در زمينه كالاهاى توليد شده و انديشه حمايتگرانه در زمينه فنآورى بنيان نهاده شد. از اينرو، علىرغم وجود سازمانهاى تخصصى در حقوق مالكيت معنوى مثل WIPO و UCC، WTOنيز به اين امر پرداخت و حقوق مالكيت معنوى مرتبط با تجارت يا (TRIPS)(10) به عنوان يكى از اركان WTOمنظور گرديد.(11)
حقوق مالكيت معنوى ـ جنبههاى اقتصادى
مفهوم ماليت همواره در حال دگرگونى است. در گذشته معمولاً ماليت اشيا در بُعد فيزيكى و ابعاد مادى آنها متجلى مىگشت، اما امروزه محصولات فكرى همانند محصولات صنعتى قابل طرح و مانند هر كالاى ديگرى مشمول احكام و قواعد اقتصادى و بازارى هستند. بخشى از مالكيتهاى معنوى، مانند علايم و اسامى تجارى، از لحاظ اقتصادى تحت عنوان سرمايه به عنوان عوامل توليد محسوب مىشوند. وقتى شركتى در طول زمان با خطرپذيرى فراوان و هزينههاى كلان وارد بازار مىشود و در رقابت با ديگران، محصولاتى ارائه مىدهد و روز به روز به حسن شهرت و مشتريان خود مىافزايد، نام و علامت تجارى آن شركت و محصولات آن موقعيت ويژهاى در بازار پيدا مىكند. به اين ترتيب، نام و علامت تجارى شركت يادشده ارزش و اعتبار پيدا مىكند. و بدون اينكه، شركت نياز به سرمايهگذارى جديدى داشته باشد، اجازه مىدهد ديگران با نام و علامت او محصولاتى را توليد و عرضه كنند و از اين طريق به كسب درآمد مىپردازد. بعضى از كشورها با عنايت به نيروى انسانى مناسب، از كشورهاى توسعه يافته و شركتهاى مشهور سفارش كار دريافت مىكنند و با توليد بخشهايى از محصول، آن را به شركت سفارش دهنده تحويل مىدهند تا در نهايت به نام شركت اخير عرضه گردد؛ زيرا بازار و مردم به آن شركت و علامت تجارى آن اعتماد دارند و آن شركت را مسؤول و متعهد مىدانند نه توليدكننده واقعى را. اين نشان دهنده اين است كه بخشى از بهاى محصول متأثر از موقعيت و اعتبار به نام و علامت تجارى شركت عرضهكننده است.
تأثير مالكيتهاى معنوى در ارزش محصول را مىتوان از اين زاويه مورد بحث قرار داد كه اموال معنوى جزو عوامل توليد هستند. توضيح اينكه، گرچه ارزش محصول لزوما متناسب با ارزش عوامل توليد به كار رفته در آن نيست و براساس مطلوبيت نهايى كالا معين مىشود، ولى از آنجا كه تخصيص منابع به يك محصول در صورتى انجام مىشود كه هزينه تمام شده كمتر از قيمت محصول يا دست كم مساوى با هزينه نهايى باشد، لذا تركيب هزينه نقش مهمى در توليد دارد. يكى از مهمترين هزينههاى توليد صنعتى، هزينههاى تحقيقاتى است. اين حقوق به شركتهاى مبتكر اجازه مقابله با جعل و بدل سازى در كشورهاى ديگر را مىدهد و بدينوسيله، از هدر رفتن هزينههاى اختراع جلوگيرى مىكند.
در سالهاى اخير كشورهاى آسيايى ميليونها دلار انواع كالاى جعلى را با استفاده از ماركهاى معروف توليد كرده و در بازارهاى امريكا و اروپا به فروش رساندهاند و بدين طريق، به صاحب اصلى ماركها و علايم خسارتهاى هنگفتى زدهاند. براساس يك مطالعه، شركتهاى امريكايى ميزان خسارت ناشى از جعل و فروش توليدات صنعتى خود به وسيله ساير كشورها را 24 ميليارد دلار برآورده كردهاند. تحقيقات دانشگاهى اين ميزان را كمتر و بين 8/2 تا 3/14 درصد از كل فروش اين شركتها در سطح جهانى مىدانند. براساس نظريات ديگرى در بخش پژوهش و توسعه (R-D)، خسارت واردشده به شركتهاى مبتكر در سال 1990 بين 3/1 تا 6/2 ميليارد دلار بوده است.(12) پيشرفت فنآورى عامل تعيينكننده رشد اقتصادى و بهبود كيفيت زندگى مىباشد. به همين دليل، نيز كشورهاى صنعتى نفع خود را در آن مىبينند كه اختراع و نوآورى را هرچه بيشتر تقويت كنند، اما هميشه اين احتمال وجود دارد كه هزينه بالاى آن لزوما با نتايج دلخواه توأم نگردد، به ويژه اگر يك نوآورى، ارزش نسبتا زيادى داشته باشد و به سادگى قابل شبيهسازى باشد، شركتهاى رقيب قادر خواهند بود كه آن را كپى كرده و به فروش برسانند. با توجه به اين احتمالات، شركتهاى ابداعكننده ترجيح مىدهند در صورتى سرمايهگذارى كلان در زمينه R-D داشته باشند كه حقوق مالكيت معنوى منافعشان را مورد حمايت قرار دهد و به آنها حق انحصارى فروش، استفاده از كالا يا فنآورى را اعطا كند. بدين طريق، امتياز ليسانس، حق مؤلف، و ساير حقوق مالكيت معنوى دست رقباى تجارى را از هرگونه تقلب و جعل كوتاه كرده و قيمت كالا را افزايش مىدهد. دادههاى اقتصادى گوياى آن است كه تجارت توليدات تحت پوشش حقوق مالكيت صنعتى، حجم قابل توجهى از تجارت بعضى از كشورها را شامل مىشود.
امروزه شركتهاى چند مليتى اقتصاد جهانى را به شدت تحت تأثير قرار دادهاند. دو شاخص مهم عمليات آنها، يعنى صدور سرمايه به ميزان 6/2 تريليون دلار و فروش كالا و خدمات شعبههاى خارجى شركتها به ميزان 2/5 تريليون دلار بوده است. 32 كل تجارت جهانى به تجارت در چهارچوب فرآيند جهانى توليد مربوط مىشود. در نتيجه، سهم قابل توجهى از معاهدات بينالمللى در چهارچوب تصميمگيرى شركتهاى چند مليتى است. اين تحول عميق موجب گسترش حوزه جغرافيايى توليد و در عرصه سياست، موجب كاهش حوزه اختيارات دولتها شده است. ماهيت انحصار چند جانبه بازار، شركتها را وادار به گسترش عمليات خود مىكند و آنها مجبور هستند يا اينكه با افزايش سرسامآور هزينه تحقيق و توسعه در يك شاخه فنآورى به بالاترين حد فنآورى در آن زمينه برسند و در آن محدوده رقيبان را از صحنه بيرون كنند و يا اينكه با رقبا شريك شوند.
استراتژى جوامع صنعتى براى حفظ موضع خود از دو طريق قابل بررسى است:
1. اتخاذ سياست فعال در زمينه توسعه فنآورى ـ بسيج جامعه در جهت رشد فنآورى؛
12. اتخاذ سياست تدافعى (1. ابقا مزيت نسبى مخترع با محدود كردن روند گسترش فنآورى 2. تلقى فنآورى به عنوان كالايى با خاصيت مالكيتپذيرى).
از منظر كشورهاى صنعتى، سير طبيعى پيشرفت فنآورى موجب تقليد آسانتر آن مىشود. ماهيت فنآورى جديد، مانع از اقدامى مؤثر براى جلوگيرى از گسترش يا مالكيتپذيرى آن مىگردد و به صورت روز افزونى توانايىهاى نيروى كار را بالا مىبرد و توليد را كم هزينهتر مىسازد. كشورهاى صنعتى و در رأس آنها امريكا، در كوشش براى جلوگيرى از اين روند و حفظ مقام خود در تقسيم بينالمللى كار، به اين نتيجه رسيدند كه نظام حقوق مالكيت معنوى را بايد به گونهاى تغيير دهند كه با احتياجات فعلى آنان منطبق گردد. در دستگاه مديريت كلان امريكا در دهه 80 بر اين نكته تأكيد شد كه سياستهاى ليبرال و آزاديخواه امريكا در خصوص صدور فنآورى در سالهاى 60 و 70 منجر به ظهور رقباى سرسختى براى كشور و تنزل قدرت صنعتى آن شده است. آمار ضررهاى ساليانه واحدهاى توليدى به مبلغ 43 تا 61 ميليارد دلار، ناشى از تجارت كالاى تقلبى امريكا بارها و بارها مورد استناد هيأت نمايندگى آن كشور قرار گرفت و بر اساس آن، خواستار مرتبط كردن مسائل حقوق مالكيت فكرى با مسأله تجارت جهانى شدند. امريكا در اين رابطه، از سازمانهاى طرفدار نظام سنتى حقوق مالكيت معنوى قطع اميد كرده بود و معتقد بود كه نظام سنتى با توجه به محدوديت زمانى و قلمروى كشورى حق مخترع، الزام به افشا و تعاريف محدود از قانون حق مؤلف نه تنها نمىتواند منافع اين كشور را به عنوان قدرت اول در توليد فنآورى حفظ كنند، بلكه به نوعى مشوق كشورهاى جهان سوم در آنچه اين كشور دزدى اطلاعات (Info – Piracy) مىنامد بدل مىگردند. بر همين اساس، امريكا مجموعه اصول TRIPS را با وجود مخالفت شديد كشورهاى جهان سوم، به عنوان اصول ثابت سازمان تجارت جهانى در مذاكرات دور اوروگوئه به تصويب رساند.
استراتژى امريكا در اين رابطه شامل چند مرحله بود:
1. تفكيك دقيق صنايع و برنامهريزى براى تمركز بازار و سرمايهگذارى در صنايع فنآورى پيشرفته. از دهه هشتاد سياست دولت امريكا جلوگيرى از گسترش فنآورى صنايع بالا دستى بود كه از طريق مكانيزمهاىمتفاوتىانجاممىشده است.
2. تغيير نهادهاى قانونى و اقدام به تغيير مقررات داخلى مربوط به حقوق مالكيت معنوى. به طور كلى، تمام نظامهاى سنتى مالكيت معنوى، نظامهايى براى سياستگذارى در مورد استفاده و گسترش اطلاعات هستند. منطق اساسى نظام پاتتت (حق مخترع) آن است كه امتياز انحصارى را به شرط تعهد افشا به ابداعكننده مىبخشد و يك رابطه متقابل بين نوآور، كه امتياز انحصار كاربرد فنآورى نوين را به دست آورده از يك سو، و جامعه كه دانش تازه را كسب مىكند از سوى ديگر، به وجود مىآورد. به همين دليل، نوآور به عنوان صاحب امتياز ملتزم به تشريح جزء به جزء ابداع خود و كاربردهاى عملى آن است. يكى از اصول اوليه اين نظام، كه براى حفاظت از منافع جامعه برقرار شده، وجود محدوديت زمانى مشخص براى صاحب امتياز اختراع است تا هزينههاى اجتماعى انحصار براى جامعه از منفعت كاربرد اختراع افزونتر نگردد.
از ديگر جنبههاى حقوق مالكيت معنوى سنتى، محدوديت قلمرو اين حقوق از نظر عامل جغرافياست. اين نكته در كنوانسيونهاى سازمانهاى بينالمللى از آن جهت مورد تأكيد قرار گرفته است كه آزادى كشورها در تنظيم مقررات مطابق با خصوصيات اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى محترم شناخته شود. تاكنون سازمان جهانى مالكيت معنوى (WIPO) و كنوانسيون جهانى حق مؤلف (UCC) سازمانهاى بينالمللى متولى حقوق مالكيت معنوى در نظام ملل متحد بودهاند. نگرش اين دو سازمان عمدتا فرهنگى بوده و لزوم تسهيل روند انتقال فنآورى از كشورهاى صنعتى به توسعه نيافته را همواره مورد تأكيد قرار دادهاند. اما اين نگرش با تشكيل WTO و به ابتكار امريكا به سرعت در حال تغيير است.
نخستين اقدام امريكا در اين مورد تغيير جوهرى مفهوم حقوقى مالكيت معنوى است. طبق قانون جديد امريكا، تعريف حق مخترع عبارت است از "حق محروم ساختن ديگران از ساخت، استفاده و فروش نوآورى در داخل مرزهاى ملى"، طبعا بخش ديگر عرف حقوقى، كه عبارت از تعهد به افشاى آن در جامعه است، حالت ثانويه و غيرجوهرى پيدا كرده و توازن بين منافع فرد و جامعه به نفع منافع فردى به هم مىريزد.
اقدام دوم: گسترش حوزه شمول حق مؤلف و مخترع به مواردى است كه تا به حال جزيى از عرصه فنآورىهاى مالكيتپذير محسوب نمىشده و يا در اثر پيشرفتهاى فنى اخير فنآورى به وجود آمده و عرف حقوقى در مورد آنها ساكت بوده است. مثل محصولات دارويى و كشاورزى، فرايندهاى بيوتكنولوژى نقشه چيپهاى الكترونيكى و مشخصات فنى محصولات مهندسى ژنتيك.
اين در حالى است كه، حتى پيش از گسترش حوزه حقوق مالكيت معنوى، منافع اصلى و عمده اين حقوق به كشورهاى صنعتى مىرسيده است. برابر با آمارهاى موجود از كل امتيازات اختراعى كه در سطح جهانى صادر شده است، فقط 6% آنها توسط كشورهاى در حال توسعه بوده و از اين رقم هم، 5% متعلق به اتباع بيگانه مىباشد كه غالبا شركتهاى فرامليتى هستند و فقط 1% جوازهاى اختراع متعلق به اتباع كشورهاى در حال توسعه است.(13)
وضع قوانين حمايتى از حقوق مالكيت معنوى با آنچه به عنوان محكمترين دليل براى اثبات شرعى حقوق مذكور مىتوان بيان كرد، تمسك به حكم فقيه و در جامعه اسلامى، حكم حكومتى است؛ زيرا حكومت اسلامى براى تأمين مصالح خود در حدود مقتضيات جامعه مىتواند مقرراتى را وضع كند كه اطاعت از آنها شرعا واجب است.
همانطور كه گفته شد، يكى از ويژگىهاى نظام سنتى حقوق مالكيت معنوى، محدوديت قلمرو جغرافياى آن بود. امريكا در آغاز سعى نمود از طريق عقد قراردادهاى دو جانبه و سپس از راه كوشش براى تشكيل سازمان تجارت جهانى WTO، قلمرو جغرافيايى نظام حقوق مالكيت معنوى جامعه خود را به خارج از مرزهاى بينالمللى خويش تسرى دهد.
در طول مذاكرات گات، نمايندگان كشورهاى جهان سوم با اظهار عدم ارتباط موضوعاتى چون حقوق مالكيت معنوى با موضوع گات و نيز به علت وجود سازمانهاى تخصصى مثل WIPO، با طرح مقررات مشهور به TRIPS به جريان مذاكرات اعتراض داشتند. دبير كل WIPOنيز آشكارا اعلام كرده كه سازمان متبوعش هيچگونه نقشى در تدوين سلسله مقررات TRIPS نداشته و آن را در مواردى با اهداف WIPO متعارض مىبيند.
به طور خلاصه مىتوان گفت: دنياى امروز دنياى دانش و اطلاعات است و ايالات متحده سعى دارد با استفاده از حقوق مالكيت معنوى، اين دانش و اطلاعات را به كنترل و تملك خويش درآورد و اين تلاش با الحاق TRIPS به سازمان تجارت جهانى تا حد زيادى به نتيجه رسيده است.(14)
بررسى فقهى حقوق مالكيت معنوى
حق امرى است اعتبارى كه براى (له) كسى و بر (عليه) ديگرى وضع مىشود. در اين تعريف سه عنصر وجود دارد: كسى كه حق براى اوست؛ كسى حق بر اوست؛ آنچه متعلق حق است. صاحب حق مىتواند شخص حقيقى، شخصيت حقوقى و يا حتى غير انسان باشد. مهمترين فرق بين حق و ملك اين است كه در حق نسبتى بين صاحب حق و من عليه الحق وجود دارد. اما در مالكيت چنين نسبتى وجود ندارد و مالكيت بر عليه كسى نيست. البته، مالكيت منشأ پيدايش حق تصرف و بهرهبردارى از مملوك مىشود، اما اين جداى از اصل مفهوم مالكيت است. نظريه حقوق طبيعى
طبق اين نظريه، رابطهاى طبيعى و واقعى بين پديدآورنده اثر و اثر خود به خود وجود دارد و اين رابطه از جهاتى مثل ارتباط انسان و حاصل كارهاى ماديش مىباشد. چنين حقى، مقدم بر قانون است و موجب وضع قانون مىگردد. معنى طبيعى بودن اين حق اين است كه اقتضاى آن در طبيعت فردى و اجتماعى بشر نهفته است و نقش قانون در تثبيت و مشخص نمودن حدود و ثغور آن و قابليت پيگيرى متجاوزان به آن است. نظريه مزبور، در مرحله شكل حمايت از حق طبيعى به دو نظريه ديگر تبديل مىشود: گروهى اين حق طبيعى را مشتمل بر نوع مالكيت عادى مىدانند و گروه ديگر، آن را شبيه مالكيت كلاسيك مىدانند، از اين نظر كه داراى قابليت استناد مطلق است؛ يعنى مالكيت به همان مفهومى كه مالك در برابر غاصب به آن استناد مىكند و عوض يا عين مال خود را مىگيرد. نظريه پاداش و انگيزه كار
اين نظريه، به حق مؤلف از جنبه مزد مناسب براى كار فكرى مىنگرد. طبق اين نظريه، حق انحصارى مؤلف يا مخترع ممكن است بسته به نوع نظام اجتماعى از تماميت و خصلت مطلق فردى سقوط كند. اين نظريه، بيشتر با ديدگاههاى ماركسيستى هماهنگى دارد.
آنچه به عنوان حقوق مالكيت معنوى مورد بحث است، خود دربردارنده چندين حق متفاوت است. چنين نيست كه طرفداران اين حقوق نيز همگى سخن واحدى داشته باشند، بلكه هر يك به نحوى و تا حد معينى اين حقوق را قبول كردهاند. ولى متأسفانهدرهنگامبيانادله كمتر به اين موضوع توجه شده است.
شهيد مطهرى به ابعاد مختلف مسأله عنايت داشتهاند، همچنانكه از بيانات ايشان چنين مستفاد مىشود. مثلاً در موضعى مىفرمايند: «انسان در قواى جسمى و روحى خود مديون اجتماع است و آن قوا و نيروها تنها مال خود او نيست، اجتماع در آنها ذىحق است. عليهذا اجتماع در محصول اين نيروها نيز ذىحق است… ماشين مظهر ترقى اجتماع است و محصول ماشين را نمىتوان محصول غيرمستقيم سرمايهدار دانست، بلكه محصول غيرمستقيم شعور و نبوغ مخترع است و آثار شعور و نبوغ نمىتواند مالك شخصى داشته باشد… در اين موارد، مالكيت اشتراكى و اجتماعى است، همانطور كه، انفال از ثروتهاى عمومى محسوب مىگردد.»
و در جاى ديگر مىفرمايد: «امتياز كتاب به مؤلف تعلق دارد. مالك كاغذ و قلم حق دارد از روى نسخه ملكى خود براى مطالعه نسخهاى استنساخ كند. اما حق ندارد با كاغذ و مركب و حروف چاپى و ماشين خود هزار نسخه از روى نسخه خود چاپ كند و به فروش برساند. در قديم كه چاپ نبود حق تأليف نبود، ولى ماشين اين حق را ايجاد كرده است. اين حق را اجتماع اعتبار مىكند. ولى چرا اين حق در مورد صنايع و اختراعات اعتبار نمىشود؟» در ادامه مىفرمايد: استفاده از اختراع ديگران اشكالى ندارد و آنچه ممنوع است، تكثير اصل اختراع به منظور فروش است!(15) به هر حال پذيرش بخشى از اين حقوق چندان مشكل نيست. براى مثال، حق انتساب اثر به پديدآورنده و حق حفظ حرمت اثر قابل تطبيق به برخى ديگر از حقوق پذيرفته شده يا احكام شرعى است. همچنين حقوق مربوط به ثبت اسامى و علايم تجارى و استفاده از آنها نيز چنين است. مىتوان ادعا كرد حقوق فوق جزو مقبولات و بديهيات است. همچنانكه، پدران حق انتساب فرزندان به خود را دارند، پديدآورندگان نيز مىتوانند اثر را به خود منتسب كنند.
عمده بحث بر محور اثبات حق انحصارى مؤلف و مخترع در بهرهبردارى مادى از اثر خودش مىباشد. آيا شرع اسلام چنين حق انحصارى را قبول دارد؟
استدلال موافقان: 1. حقوق شرعى همان حقوق عرفى است كه شارع آنها را امضا كرده است. امضاى شارع به عدم ردع وى تحقق پيدا مىكند. پس هر آنچه عرف در روابط اجتماعى خود مىپذيرد، اگر شرع رد نكرده باشد، مورد امضاى شرع هم مىباشد و اين حقوق، از جمله چنين موارد مىباشد. اين دليل با بيانهاى مختلف مورد استناد كسانى قرار گرفته است كه اين حقوق را پذيرفتهاند.(16) پاسخ مخالفان: چون عدم ردع شارع هنگامى تحقق يافته كه اصلاً اين حقوق وجود نداشته است، پس به معناى امضاى آنچه بعدا به وجود آمده نيست. زيرا عدم ردع مدلول يك دليل لفظى عام يا مطلق نيست تا به عموم آن اخذ شود و قابل تسرى به موضوعاتى باشد كه بعدا تحقق پيدا كرده است. بلكه عدم ردع دليل لُبّى بوده و لذا قدر متيقن آن، همان موضوعات زمان حضور مىباشد.
استدلال موافقان: مىپذيريم كه اين حقوق در زمان حضور شارع مطرح نشده است، ولى اينجا دو حالت متصور است:
الف. منشا انتزاع حقوق در زمان شارع وجود داشته، ولى عرف اين حقوق را اعتبار نكرده است و شارع نيز از عدم اعتبار عرف ردعى نكرده است. اينجا سخن مخالفان صحيح است و حقوق مزبور اعتبارى ندارند.
ب. منشا انتزاع حقوق بعدا تحقق پيدا كرده. در اين حالت برخلاف فرض قبل، دليلى بر نفى اين حقوق وجود ندارد، گرچه دليل بر اثبات هم نيست، اما چون عدم اعتبار اين حقوق منجر به عدم اعتبار حقوق معتبره شرعى ديگر مىشود، لذا بالملازمه اين حقوق نيز معتبر خواهد بود. توضيح اينكه، اگر حقوق مزبور در اينجا معتبر نباشد، پس مانند حق تحجير نيز نبايد معتبر باشد. عرف در اين موارد، الغاء خصوصيت مىكند و از دليل اعتبار شرعى حق تحجير اعتبار شرعى حقوق مورد بحث را استظهار مىكند. در حق تحجير براى حيازتكننده اولويت در احيا و امكان فعاليت زراعى حاصل مىشود و متفرع بر آن، مالك زمين مىگردد. اينجا نيز حقوق مزبور براى مؤلف اين امكان به وجود مىآورد كه با فروش نسخههاى چاپ شده تأليفاش مالك ثمن آنها گردد. همچنين به مخترع امكان استفاده انحصارى را مىدهد تا محصول را تكثير، از آن بهرهبردارى اقتصادى كند و منافع حاصله را تملك نمايد. مخترع و حيازتكننده بالفعل مالك چيزى نيستند، بلكه امكان حصول مالكيت براى آنان حاصل است و اين فعليت وقتى به قوه مىرسد كه حق تحجير و حق اختراع معتبر شمرده شوند و ديگران از انجام فعاليتهايى كه موجب حصول مالكيت مىشود منع شوند.
پاسخ مخالفان: اولاً، مىتوان گفت در زمان حضور ائمه عليهمالسلام منشأ انتزاع حق مخترع وجود داشته است؛ زيرا استفاده انحصارى از فوايد مادى اختراع امرى نيست كه احتياج به وسيله و ترتيب خاصى داشته باشد. در نتيجه، عدم اعتبار عرفى اين حق در زمان معصومين عليهمالسلام و عدم اعتراض امام عليهالسلام نسبت به اين عدم رعايت، دال بر عدم مشروعيت آن است .
ثانيا، خلاصه و اساس دليل فوق، قياس حق مادى مؤلف و حق مخترع به حق تحجير است.
استدلال ديگر موافقان اين است كه اگر قرار باشد تأليف و اختراع فوايد مادى داشته باشد، مؤلف و مخترع اولويت دارند و اين فوايد حق ايشان است. در پاسخ بايد گفت: بايد توجه داشت كه اين كلام معمولاً اخص از مدعاست و لازمهاش اين است كه اگر هدف از انتشار سودجويى مادى نباشد، تكثير منعى نداشته باشد. البته در بعضى از قوانين براى استفاده شخصى يا استفادههاى علمى و آموزشى بدين مطلب تصريح شده است، اما صراحت بعضى از قوانين نيز برخلاف است.
ـ يكى از عمده دلايل مخالفان اين است كه به طور كلى و به خصوص در ابعاد بينالمللى، وجود چنين حقوقى ناعادلانه به نظر مىرسد، در نتيجه ابزارى براى جلوگيرى از رقابت آزاد است و موجب ايجاد فضاى انحصارى مىشود. با تحليل اين مسأله از ديدگاه فلسفى، به ويژه فلسفههاى اجتماعى و واقعيات سرمايهدارى روز، اين نتيجه به دست مىآيد كه حقوق مزبور موجب عقب نگه داشتن جوامعى مىگردد كه روزگارى آثار علمى و صنعتى آنان را جوامع پيشرفته به سرعت و سهولت و رايگان استفاده مىكردند و كاخ علم و صنعتى خود را بر اساس آن بنا كردند.
دليل ديگرى كه مخالفان اقامه مىكنند چنين است: صرفنظر از اينكه، در زمان شارع منشأ انتزاع اين حقوق وجود داشته، با اين وجود اعتبار حق نشده است و بنابر عدم اعتبار آن بوده است، به طور كلى، مىتوان گفت: دليلى وجود ندارد كه نفس اقتباس و تقليد از كار ديگران حرام باشد.(17) در انتهاى اين بحث به نظر حضرت امام قدسسره مىپردازيم: ايشان در آخر تحريرالوسيله مسأله سوم و چهارم فروع متفرقه مىفرمايند: «آنچه كه معروف به حق طبع شده است حق شرعى به حساب نمىآيد و نفى تسلط مردم بر اموالشان (خريداران كتاب) بدون اينكه هيچگونه شرطى و عقدى در ميان باشد جايز نيست، بنابراين چاپ كتاب و نوشتن جمله "حق چاپ و تقليد محفوظ است" فى نفسه حقى ايجاد نمىكند و دلالت بر التزام ديگران نمىكند، بنابراين ديگران مىتوانند آن را چاپ كرده و از آن تقليد كنند و هيچكس نمىتواند مانع از كار آنها شود.»
در پايان ذكر اين نكته لازم است كه وضع قوانين حمايتى از حقوق مالكيت معنوى با آنچه به عنوان نتيجه و محكمترين دليل براى اثبات شرعى حقوق مذكور مىتوان بيان كرد، تمسك به حكم فقيه و در جامعه اسلامى، حكم حكومتى است؛ زيرا حكومت اسلامى براى رفع نياز و تأمين مصالح خود در حدود مقتضيات جامعه مىتواند مقرراتى را وضع كند و اطاعت از آنها نيز تا زمانى كه رفع نشدهاند، شرعا واجب است. نمونه آن، قوانين مالياتى و قوانين راهنمايى و رانندگى است. مشروعيت احكام حكومتى از باب عناوين ثانويه نيست، بلكه از ناحيه حكم اوّلى و اختياراتى است كه حاكم شرع در اداره جامعه و تنظيم امور اجتماع دارد. در دنيا نيز عملاً حقوق مزبور به صلاحديد دولتها وضع گشته و صدور و شرايط آنها را دولتها معين مىكنند و از وظايف و اختيار دولتى محسوب مىگردد.(18) بنابراين، چون توليد و تكثير كتاب يا اختراع، در شرايطى موجب عدم رغبت به ايجاد آنان مىگردد و به جامعه لطمات فرهنگى و اقتصادى وارد مىكند، حكومت بايد آن را محدود كند و ديگران بايد ملزم به رعايت آن باشند. البته مشكل اين روش و محدوديت آن به مواردى است كه چنين احرازى صورت بگيرد و گرنه نمىتواند به عنوان يك حكم عام و براى تمام موارد تأليفات و اختراعات تثبيت گردد.
موسسه حقوقی عدل فردوسی با قبول کلیه دعاوی دادگستری از جمله کیفری ، حقوقی ، خانواده ، امور شهرداری ها ، دیوان عدالت اداری ، ثبتی ، ملکی و سایر دعاوی دادگستری پذیرای هموطنان می باشد.