حقوق مشترک زن و شوهر
نویسنده: دکتر وهبة الزحیلی
ترجمه: استاد عبدالعزیز سلیمی
به دلیل خطاب عمومی آیات و احادیث، اصل مورد پذیرش شریعت اسلام مساوات میان زن و مرد در احکام شرعی است؛ زیرا مکلف بودن به احکام شرعی به شرایطی مانند: عقل و بلوغ بستگی دارد که در هر دوی آنها (زن و مرد) وجود دارد.
بر این اساس، بلافاصله پس از جاری شدن عقد ازدواج سه حق مشترک که ثمره ازدواج است و مقاصد آن را محقق میسازد به هر یک از آنها تعلق میگیرد. و این حقوق براساس اصل مساوات مادی و معنوی مورد تأکید شریعت میان زنان و مردان است، در همین رابطه است که خداوند متعال میفرماید:
وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ (البقره / 228)
«به همان میزان که زنان مسئولیت دارند، دارای حقوقی هم هستند».
و در حدیثی آمده است که: «زنان با مردان همسان و شریکند».[1]
1- حق عمل زناشویی
هر یک از زن و شوهر حق بهرهمندی و تمتع از یکدیگر را با توجه به نیازهای بشری دارند، مگر اینکه موانعی مانند: بیماری یا عادت ماهیانه وجود داشته باشد.
اقدام به عمل زناشویی از نظر شرعی و اخلاقی در راستای حفظ حرمت و عفت همسر در حد توان بر مرد لازم است. اما اقدام به نزدیکی به همسر از طریق نامشروع و لواط از گناهان کبیره است؛ زیرا رسول خداص میفرماید:
«هرکس از راه غیرطبیعی با همسر خود نزدیکی نماید، ملعون است».[2]
اما این آیه که میفرماید:
نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ (البقره / 223)
«زنان شما محل بذرافشانی شما میباشند، پس از هر گونه که میخواهید وارد آن (محل کشت) شوید».
به این معناست که به هر حالت و روشی که خود میخواهید از طریق مشروع و طبیعی و محلی که نطفه در آن منعقد میشود، به عمل زناشویی اقدام نمایید.
همچنین در حالت عادت ماهیانه اقدام به عمل زناشویی با همسر حرام است. در این مورد خداوند متعال میفرماید:
وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ (البقره / 222)
«در مورد (آمیزش با زنان به هنگام) حیض از تو سئوال میکنند: بگو: آن کار باعث ضرر (و بیماری) است. پس در حالت قاعدگی از (همبستری با) زنان پرهیز کنید».
همچنین رسول خداص فرمودهاند:
«هرکس با زن قاعده و یا از طریق نامشروع با وی همبستر شود، یا به کاهن و منجم مراجعه کند و حرف او را تصدیق نماید، به آنچه که بر محمد نازل گردیده کافر شده است».[3]
لازم به یادآوری است که همجنسبازی و تجاوز به حیوانات نیز حرام و نامشروع هستند. رسول خداص فرمودهاند:
«هرکس را دیدید که عمل قوم لوط را انجام میدهد فاعل و مفعول را به قتل برسانید».
لازم به یادآوری است، چنانچه مرد از عهده مسئولیت خود در رابطه با عمل زناشویی به هر دلیل برنیاید همسر او میتواند از طریق حکمه شرعی و دادگاه تفاضای جدایی بنماید.
2- اثبات نسب فرزندان
اثبات نسب حق دو طرفه والدین و فرزندان است ـ هرچند در ظاهر به پدر نسبت داده میشوند ـ اما در واقع فرزندان ثمره درخت زندگی مرد و زن و نعمتی بزرگ از نعمتهای خداوند نسبت به بندگانش به شمار میروند. و از طرف دیگر اثبات نسب در جهت سرپرستی و نگهداری کودکان و جلوگیری از سرگردانی آنهاست. خداوند متعال میفرماید:
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَکَانَ رَبُّکَ قَدِیرًا (الفرقان / 54)
«خداست که از آب (منی) انسانها را آفریده است و او را (دارای خویشاوندی) نسبی و دامادی قرار داده است و پروردگار تو همواره توانا بوده و هست».
نسب پاک مایه افتخار فرزندان است و آنان در جهت محافظت از منزلت و کرامت والدین خویش تلاش مینمایند و هرگونه توهین و برخورد نادرستی را به آنان توهین به خود به شمار میآورند ـ از سوی دیگر اعلام برائت از فرزندان خود و انکار نسب آنها حرام و نامشروع است. همچنین فرزندخواندگی به گونهای که نامی از پدر و مادر او برده نشود ـ به خاطر حفظ حق و عدالت ـ حرام است. زیرا هر انسانی باید به پدر و مادر و خویشاوندان خود نسبت داده شود، در این مورد خداوند متعال میفرماید:
ادْعُوهُمْ لِآَبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ (الاحزاب / 5)
«آنها را به نام پدران خود بخوانید، این کار نزد خداوند منصفانهتر است».
در این رابطه احادیث بسیاری نیز روایت شده است که به چند مورد آنها اشاره مینماییم.
«هرکس را به نام غیر پدر خود صدا بزنند و او به آن آگاه باشد، بهشت بر او حرام است».[4]
«هرکس به جز پدر خود به کسی دیگر نسبت داده شود، لعنت و نفرین خداوند تا روز قیامت بر او باد».[5]
همچنین حرام است زنی کودکی را که میداند متعلق به شوهرش نیست به او نسبت بدهد، زیرا روایت شده که رسول خداص فرموده است:
«هر زنی کودکی را که متعلق به خانوادهای نیست به آنها نسبت دهد، هیچ طمعی به مرحمت خداوند نباید داشته باشد و هیچگاه او را به بهشت نمیبرند، و هر مردی هم که نسب فرزند خود را انکار کند و خود بداند که دروغ میگوید: خداوند خود را از او پنهان میدارد، و روز قیامت در حضور همه مردم او را رسوا خواهد نمود».[6]
3- ارث بردن
ارث بردن متقابل زن و شوهر حق مشروع آنهاست. زیرا زندگی زناشویی میان مرد و زن ایجاد قرابت مینماید و هرگاه یکی از آنان فوت کند، دیگری از او ارث میبرد. به شرطی که موانع ارث مانند: اختلاف دین یا قتل عمد و امثال آن در میان نباشد. خداوند متعال فرمودهاند:
وَلَکُمْ نِصْفُ مَا تَرَکَ أَزْوَاجُکُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ کَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصِینَ بِهَا أَوْ دَیْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَإِنْ کَانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَیْنٍ وَإِنْ کَانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ کَانُوا أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ فَهُمْ شُرَکَاءُ فِی الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصَى بِهَا أَوْ دَیْنٍ (النساء / 12)
«نصف دارایی به جای مانده همسرانتان از آن شماست ـ اگر فرزندی (از شما یا شوهران قبلی و یا نوه و نوادگانی) نداشته باشند و اگر فرزندی داشته باشد، سهم شما از اموال او یک چهارم است و سهم شما پس از انجام دادن وصیت و پرداخت بدهکاری اوست و همسران شما یک چهارم دارایی شما را میبرند. اگر فرزندی (از آنان یا زنان دیگر) نداشته باشید و اگر شما دارای فرزند (یا نوه و نوادگانی) بودید، سهمیه همسرانتان یک هشتم است و پس از انجام وصیتی که کردهاید یا پرداخت بدهکاریتان (به آنها داده میشود)».
اما در رابطه با ایمان و عمل صالح و توانایی کسب فضایل دنیا و آخرت زنان هیچگونه تفاوتی با مردان ندارند و حتی زنان میتوانند با عمل صالح و عبادت بیشتر با مردان رقابت نمایند و بلکه از آنها پیشی بگیرند. همچنین زنان بسیاری بوده و هستند که در دستیابی به مدارج علمی و منزلت اخلاقی جلو افتادهاند. خداوند در ارتباط با منزلت، کرامت و حرمت مردان و زنان میفرماید:
فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ (آل عمران / 195)
«پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد (و فرمود که) من عمل هیچ صاحب عملی از شما را از مرد یا زن که همه از یکدیگرید، تباه نمیکنم».
و در ارتباط با حفظ نتایج اعمال و سعادتمند نمودن زنان در دنیا و آخرت براساس عدل خویش میفرماید:
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (النحل / 97)
«هرکس چه مرد و چه زن کار شایسته انجام دهد و مؤمن باشد (در این دنیا) زندگی پاکیزه و خویشاوندی را به او میبخشیم و در (آن دنیا) پاداش آنها را براساس بهترین کارهایشان خواهیم داد».
لازم است خواهران مسلمان به خوبی متوجه باشند که: اسلام شریعت و راهکار خداوند است و براساس حق و عدالت و مساوات ریشهدار ـ نه ادعایی و سطحی و بیمحتوا ـ حقوق آنها را مشخص نموده است. و آنان را دارای اهلیت مالکیت و استقلال شخصیت میشمارد. و بر او «حجر» نمینهد و از تصرف در امور خویش باز نمیدارد.
مال و ثروتی را که از راه مهریه و ارث و کار و … به دست میآورد و حق خاص او میشمارد، و او را مکلف به تأمین مخارج زندگی خانواده ننموده است. خواهران اهل ایمان و آگاه باید مراقب باشند که فریب ادعاهای توخالی و سرابهای فریبنده را نخورند و زندگی به سبک غرب را توهینی به حرمت و کرامت شخصیت خویش به شمار بیاورند. سبک و روشی که سرانجامی به جز فروپاشی ارکان خانواده را در پی ندارد و پس از آنکه آدمهای پول و شهوتپرست آنها را از منزل بیرون کشانیدند، شوهر و فرزندان و خانواده باید تاوان سنگین ذلت و هتک حرمت او را بپردازند. او نیز حیران و سرگردان در محیطی بدتر از جنگل و در میان درندگان زندگی نماید.
اینجاست که خانواده و فرزندان به خاطر وجود زنان خدمتکار مسلمان و غیرمسلمان در کانون خانواده دچار خسارتهای بزرگی میشوند و به علت عدم برخورداری از تربیت درست اندیشه و اخلاقشان به بیراهه میروند و تباه میگردند.
4- تربیت فرزند
قیام به مسئولیت تربیت فرزند و رسیدگی به امور مربوط به غذا، لباس، بهداشت، خواب و استراحت او در سنین کودکی توسط کسی که مسئولیت این کار را دارد در اصطلاح شرعی «حضانت» مینامند. افرادی هم که دچار عقبماندگی ذهن هستند، همچون کودکان نیاز به مراقبت دارند. اما نوجوانانی که به سن رشد رسیدهاند به حضانت و پرستاری کسی نیاز ندارند.
همسر و مادر کودک از هرکس دیگر برای حضانت و نگهداری از کودک خود اولویتش بیشتر است. فرق نمیکند که کودک در حال زندگی با پدر خود باشد یا جدای از او زندگی نماید؛ زیرا هیچکس دیگری به اندازه مادر نمیتواند با عشق و علاقه به نگهداری از کودک بپردازد. عبدالله بن عمرو روایت مینماید که روزی خانمی به حضور رسول خداص رسید و خطاب به او گفت: یا رسول اللهص! شکمم خانه این کودک خردسالم بوده است و از سینهام او را سیراب کردهام، آغوش دامنم بسترش بوده است. اکنون پدرش مرا طلاق داده است و میخواهد او را از من بگیرد، رسول خداص فرمود: «تا زمانی که ازدواج نکردهای برای نگهداری او تو در اولویت قرار داری».[7] همچنین ابوبکر صدیقy میان حضرت عمر بن خطاب و همسرش ام عاصم راجع به پرورش عاصم (که کودک خردسالی بود) حق را به مادر او داد و فرمود: بو و نوازش مادرش برای او از تو بهتر است».[8]
ابن قدامه میگوید: پرورش و نگهداری از کودک واجب است؛ زیرا بدون آن کودک بیمار شده و هلاک میگردد و همچنین تأمین هزینه و مخارج خوراک، لباس، درمان او و محافظت از او در مقابل حوادث و مشکلات احتمالی نیز واجب میباشد.
فقهای مالکیه میگویند، نگهداری کودک در ذات خود کار و عملی به شمار میرود و کسی که اقدام به آن مینماید ـ هرچند مادر کودک این کار را انجام بدهد و عده طلاقش خاتمه یافته باشد ـ استحقاق اجر و مزد را دارد. اما همسر و زنی که در حال گردانیدن عده طلاق رجعی قرار دارد، استحقاق گرفتن اجرت نگهداری از کودک را ندارد.
از نظر فقهای مالکیه زمان حضانت پسر پس از بلوغ به پایان میرسد و حضانت و نگداری از دختر باید تا ازدواج او ادامه داشته باشد.
اما علمای حنفیه میگویند: سرپرستی و نگهداری از پسر پس از رسیدن به سن هفت سالگی خاتمه مییابد و باید از دختر تا رسیدن به سن یازده سالگی سرپرستی و نگهداری بشود. اما از نظر فقهای حنبلی و شافعی پسر و دختر پس از رسیدن به سن هفت سالگی دیگر نیازی به نگهداری و حضانت ندارند. [9]
پانوشتها
——————
[1]- اخرجه احمد و ابوداود و الترمذی.
[2]- اخرجه احمد و ابوداود.
[3]- اخرجه احمد و الترمذی و النسایی و ابن ماجه و ابوداود.
[4]- اخرجه احمد و الشیخان.
[5]- اخرجه ابوداود و عن انس.
[6]- اخرجه ابوداود و النسایی.
[7]- اخرجه ابوداود.
[8]- اخرجه سعید بن منصور فی سننه.
منبع: