درآمدی بر خشونت علیه زنان در خانواده (قسمت اول)
فريده پيشوايي
اشاره
سكون و آرامش همسران در كنار يكديگر، يكي از اهداف اصلي تشكيل خانواده است؛ چنانكه قرآن كريم نيز ميفرمايد: (وَ مِنْ آياتِهِ أنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أنْفُسِكُمْ أزْواجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدّةً وَ رَحْمَة) (1) ؛ «و يكي از آيات [لطف] الهي آن است كه براي شما از [جنس] خودتان جفتي بيافريد كه در برابر او آرامش يافته و با هم انس گيريد و ميان شما رأفت و مهرباني برقرار فرمود».
يكي از موانع رسيدن به اين هدف، خشونت عليه زنان در خانواده و از بين رفتن آرامش خانواده است. به راستي چرا همسراني كه با عشق ازدواج كردهاند و اينك بايد آرامبخش و آرامش آفرين يكديگر باشند، به دشمني با هم بر ميخيزند؟ چه پيش ميآيد كه محيط خانه كه بايد امنترين و آرامترين مكان باشد، صحنه بروز رفتارهاي خشونتآميز ميشود؟ چه بايد كرد؟
قسمت اول
خشونت چيست؟
واژه خشونت در منابع لغوي فارسي، مترادف با كلماتي چون درشتي، زبري و در مقابل لينت و نرمي آمده و از مصاديق آن تندخويي، خشم و غضب، درشتي كردن و … نام برده شده است.(2)
واژه خشونت در اصطلاح مفهومي گسترده دارد و به همين دليل نيز تعاريف مختلف و متعددي از آن ارائه شده است. در مورد چيستي آن تعريف دقيق و مورد وفاقي وجود ندارد؛ زيرا هر كس از پايگاه فكري، فرهنگي و اجتماعي خود به خشونت نگريسته و يا گونه و عرصه خاصي از خشونت را مد نظر داشته است؛ به عنوان مثال برخي خشونت يا پرخاشگري را حمله يك فرد به فردي ديگر يا يك شيء يا به خود معنا ميكنند.(3)
در تعريف ديگري آمده است: «خشونت يا پرخاشگري، تلاش براي آسيب رساندن عمدي به ديگري است كه روشهاي گوناگوني دارد».(4) برخي نيز با جداسازي جنبههاي مختلف گفتهاند: «خشونت از نظر شخصي و رواني، تندخويي و منش سختگيرانه يا بروز ناگهاني و انفجارگونه نيرويي است كه صورت تهديدكننده، مخرب و گاه قتال به خود ميگيرد».(5) برخي هم خشونت را اقدام عليه جسم، جان، شرف، مال، حقوق طبيعي و فطري افراد، هويتها و … دانستهاند.(6)
به عبارتي هر رفتاري كه با هدف آسيب رساندن جسمي يا روحي به ديگري و با اراده و قصد قبلي بروز كند، خشونت ناميده ميشود. در واقع خشونت، بد رفتاري عمدي را در بر ميگيرد كه خفيفترين آن ممكن است نگاه تند يا كلامي طعنهآميز باشد تا شديدترين شكل آن كه آثار فيزيكي يا رواني سوء بر افراد باقي ميگذارد.
واژه «خشن» در متون ديني به معناي قاطعيت، جديت و دقت استعمال شده است كه معناي مقابل آن، مداهنه و به معناي سازشكاري و مماشات كردن است؛ به عنوان مثال هنگامي كه عدهاي نزد پيامبر اعظم(ص) از سختگيري علي(ع) نسبت به بيتالمال شكايت كردند، حضرت فرمود: «فإنّه خَشِن فِي ذاتِ الله عزّوجل غيرُ مداهِنٍ في دينه؛(7) علي در اجراي حكم خداوند عزوجل قاطع است و در دين خود اهل تساهل نيست».
آنچه در متون ديني مفهوم خشونت را در معناي امروزي آن افاده ميكند، واژه «شدت» و «غلظت» است. شاهد بر اين مدعا آيه شريفه 29 سوره فتح و آيه 159 سوره آلعمران است كه واژه «اشدّاء» در برابر «رُحَماء» و نيز واژه «غليظ القلب» به معناي بداخلاقي و تندخويي در مقابل لينت و نرمي استعمال شده است.
در آيات 15، 73 و 123 سوره توبه نيز واژه غليظ و مشتقات آن، در معناي سختگيري، شدت و خشونت استعمال شده است.
پيشينه خشونت عليه زنان
زنان در طول تاريخ و در بسياري از نقاط جهان به دليل درك نادرست از حقوق انساني، موجودي پست تلقي شدهاند. تاريخ به روشني از به استضعاف كشيده شدن همه جانبه زن، حكايتهاي زيادي دارد؛ به عنوان مثال از جمله سنتهاي هولناك و وحشيانه گروهي از عرب جاهلي، كشتن يا زنده به گور كردن دختران بود. اين سنت وحشيانه از سنتهاي اختصاصي عرب نبود؛ بلكه بيشتر اقوام ابتدايي و قرون وسطايي به خاطر مسائل مختلفي همچون اقتصادي، اعتقادي و نظامي دست به اين عمل وحشيانه ميزدند؛(8) براي مثال آفريقاييها با زنان مانند حيوانات رفتار ميكردند. اگر زني مريض ميشد، كوشش چنداني براي مداواي او انجام نميدادند و در زمان جشن و مهماني يا قحطي، از گوشت زنان استفاده ميكردند.(9) در قبايل وحشي، شوهر وليّ مطلق زن بود. او ميتوانست زنش را به هر كس بخواهد بفروشد، ببخشد يا قرض دهد يا به هر نحو كه بخواهد، مجازات كند و بكشد. سختترين كارها با زنان بود. آنان بايد پس از وضع حمل، بلافاصله به دنبال خدمتكاري ميرفتند و مرد چند روز به جاي او در بستر بيماري ميخوابيد.(10) در چين، پدر ميتوانست همسر و كودكان خود را به غلامي و كنيزي بفروشد.(11) عقيده آنان بر اين بود كه دختران همچون بار بر دوش خانواده سنگيني ميكنند؛ در نتيجه ميبايست آنها را به عرصه رشد رساند تا خانواده را ترك گويند، به خانه شوهر بروند و كار كنند. اگر در مواقع سختي دختري بر دختران متعدد خانواده افزوده ميشد، امكان داشت كه نوزاد بيگناه را رها كنند تا در سرماي شب بميرد يا خوراك گرازان طعمهطلب شود.(12)
وضعيت زنان در جهان امروزي
امروزه با وجود پيشرفتهاي صنعتي جوامع، رشد تمدن و فرهنگ آنها و توسعه علم و تكنولوژي، هنوز پديده خشونت خانوادگي يك معضل جهاني به شمار ميآيد. در عصر كنوني كه جهان وارد هزاره جديد ميلادي شده است، نه تنها خشونت از زندگي زنان رخت بر نبسته است؛ بلكه گزارشهاي تكان دهنده از حوادث، آمار، اطلاعات و اخبار از گوشه و كنار جهان ارائه ميشود كه نشان از نقض حقوق بشر در مورد زنان دارند و آدمي را به اين حقيقت تلخ رهنمون ميكنند كه فقط اَشكال و صور خشونت عليه زنان تغيير كرده است. گزارشهاي زير حكايت از اين موضوع دارد:
«بنابر آمار رسمي وزارت كشور روسيه، در نيمه نخست سال 1997، قريب به 18000 زن مضروب و در بخش فوريتهاي پزشكي بيمارستان بستري شدند. در سال 1993 در كانادا طي آمارگيري از 12300 زن متأهل از سن 18 به بالا، 29 درصد از اين زنان ابراز كردند كه از سن 16 سالگي توسط شوهر خود مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. در سال 1995 و در نمونهبرداري تصادفي از زنان لندن، 25 درصد آنان در دوران زندگي خود از شوهرشان كتك خوردهاند. در سال 1995، در يك آمارگيري از زنان متأهل سنين 15 تا 49 سالة مصري، 35 درصد گفتند كه از سوي شوهرانشان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. بر طبق آمارهاي سال 1992، 25 درصد از زنان آمريكايي ماهانه از شوهرانشان كتك ميخورند …».(13)
علل مؤثر بروز رفتارهاي خشونتآميز در مردان
عوامل متعددي در ايجاد يا زمينهسازي براي رفتارهاي خشن نقش دارند كه آنها را ميتوان به عوامل فردي و اجتماعي تقسيم كرد:
الف) عوامل فردي
به طور كلي عوامل رواني، مهمترين عامل فردي در بروز رفتارهاي خشن، به حساب ميآيند. عوامل رواني، به صورت مستقيم يا غير مستقيم در ايجاد رفتارهاي پرخاشگرانه دخالت دارند. گاهي علت خشونت، به بيماريهاي عصبي است. اغلب بيماريهاي متابوليك و سندروم از دست دادن كنترل، از عوامل مهم ضرب و شتم افراد خانواده و گاه قتلهاي بدون انگيزه قبلي است.(14) ناكامي، عامل ديگر ايجاد تمايلات پرخاشگرانه ميباشد.(15) عقده حقارت و خود كمبيني در افراد نيز در ايجاد رفتارهاي خشن مؤثر است.
ب﴾ عوامل اجتماعي
فقر، بيكاري، اعتياد
فقر، بيكاري و اعتياد، از جمله عوامل مهم بسياري از جرائم و آسيبهاي اجتماعي و به ويژه خشونت است.(16) درآمد مالي و رضايت شوهر از موقعيت شغلي خود، تأثير مهمي در روابط خانوادگي با همسر و فرزندانش خواهد داشت. زماني كه سطح درآمد مرد با انتظارات و توقعات اعضاي خانواده همخواني نداشته باشد، خود به خود منازعات و مشاجرات خانگي به وجود خواهد آمد. مردان بيكار يا مرداني كه وضعيت مالي نامناسب دارند، گرايش بيشتري به اعتياد و خشونت عليه اعضاي خانواده دارند.
الگوهاي فرهنگي ناشي از سنتهاي غلط و عقايد متعصبانه
ارزشهاي فرهنگي و اجتماعي هر جامعه، پيشداوريها و عقايد غلط و الگوهاي فرهنگي خاص حاكم بر جوامع، اعمال خشونت عليه زنان را به عنوان يك هنجار پذيرشته شده و امري مقبول معرفي ميكند. مبناي اين فرهنگ و الگو، ناشي از ساختار جنسيت مرد و زن ميباشد كه اقتضاي جنسيت مرد اعمال زور و قدرت و اقتضاي ساختار جنسيت زن منفعل و متعهد بودن است.
نارسايي حقوقي
نارسايي حقوقي در پيگيري قانوني خشونت عليه زن در پرداختهاي جبراني مثل ديه و …، از عوامل ديگرِ اِعمال خشونت عليه زنان است. به گفته معاون دفتر امور زنان قوه قضائيه، از آنجا كه همه اتفاقات زندگي زناشويي داخل خانه اتفاق ميافتد و به طور عمده زنان قادر به اثبات موارد عسر و حرج به دليل فقدان شاهد نيستند؛ مشكلات زنان همچنان ادامه خواهد داشت. همچنين حجب و حيا و حساسيت زنان در حفظ آبروي خانوادگي، آنان را از مراجعه به دادگاه باز ميدارد.(17)
يكي از حقوقدانان در اينباره ميگويد:
«برخورد با خشونت عليه زنان، به علت حرمت خانواده و عدم امكان اطلاع و حضور مستمر شخص ثالث در زندگي مشترك زوجين دشوار است. تشخيص كمي و كيفي نوع اعمال خشونت آميز در خانواده و اثبات و احراز آن، به وجود آثار و علائم ناشي از خشونت نياز دارد؛ در صورتي كه بسياري از خشونتهاي مردان نسبت به زنان ناپيدا و فاقد آثار جسماني است و اثرات ناشي از آن در جسم و روان زنان در طول زندگي مشترك آشكار ميشود، ولي اثبات آن در كوتاه مدت غير ممكن است».(18)
عدم تعهد و پايبندي به تعهدات اخلاقي و مذهبي
مطالعات نشان ميدهد كه پرخاشگري و خشونت، زماني بروز ميكند كه عوامل كنترل كننده خشم در انسان ضعيف باشند يا به واقع وجود نداشته باشند. يكي از عوامل مهم بروز خشونت در افراد، عدم تعهد و پايبندي به تعهدات اخلاقي و مذهبي است. ايمان به خدا و مذهب ميتواند عامل مهار كننده خوبي براي رفتارهاي خشن باشد.
يك كارشناس پزشكي قانوني ميگويد:
در خانوادههايي كه به مسائل ديني اعتقاد و ايمان دارند، ضرب و جرح به طور چشمگيريي پايين است. اين امر نشان دهنده نقش مؤثر اعتقادات ديني و مذهبي در كاهش نزاعهاي خانوادگي و ضرب و جرح است.(19) كارشناس ديگري نيز با اشاره به تحقيقي كه بر يكصد زن قرباني خشونت از سوي شوهرانشان انجام شده است، ميگويد: «اين تحقيق نشان ميدهد عامل بيقيدي به مذهب و اعتقادات ديني، عاملي قوي براي روي آوردن مردان به خشونتهاي مختلف عليه زنان است».(20)
عامل خانوادگي
روانشناسان نقش خانوادههاي خشن و پرخاشگر را در تأثير و افزايش آن در كودكان بسيار قطعي و اجتناب ناپذير ميدانند. نقش چنين خانوادههايي الگودهي و تقويت اين رفتارهاست. پدران و شوهران خشن امروز، كودكان والدين خشن ديروز هستند؛ زيرا اعمال خشونت، رفتاري اكتسابي است و خانوادههاي خشن، بسيار سهل و آسان و از نزديك رفتارهاي خشن را در اختيار كودك قرار ميدهند. (21)
ادامه دارد…
ــــــــــــــــــــــــــــــ
پينوشت:
1. روم ﴿30﴾ : 21.
2. لغتنامه دهخدا، ج 7، ص 18329 و فرهنگ معين، ج 1، ص 1425.
3. باقرپور، ايرج، روان درماني براي همه، ص 59 و60 .
4. رحمتي، محمدصادق، روانشناسي اجتماعي معاصر، ص 53 .
5. حنايي كاشاني، محمد سعيد، پرسش از تكنولوژي و خشونت، ماهنامه كيان، ش 45، ص 123.
6. ميرخليلي، سيد محمود، خشونت و مجازات، كتاب نقد، ش 14 و 15، ص 127.
7. مفيد، الارشاد ج 1، ص 173.
8. نوري، يحيي، حقوق زن در اسلام و جهان، ص 20.
9. محقق، محمدباقر، حقوق مدني زوجين، ص 4.
10. مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، ص 262.
11. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه احمد آرام و ديگران، ج 1، ص 857.
12. همان، ص 854.
13. خشونت عليه زنان در خانواده، مترجم: مينا اصلاني، مجله حقوق زنان، ش 19 و 20، ص 27 ـ 22.
14. ماريا روي، زنان كتك خورده، مترجم: مهدي چراغه داغي، ص 147 و 148.
15. رحمتي، محمدصادق، همان، ص 60 .
16. زنان كتك خورده، ص 155 و 156.
17. مجله پيام زن، سال نهم، ش 5 ، ص 57 .
18. نيم نگاهي به خشونت با زنان در خانواده، مجله حقوق زنان، ش 2، ص 28 ـ 24.
19. مجله حقوق زنان، ش 4، ص 70.
20. مجله پيام زن، ش 10، ص 21.
21. زنان كتك خورده، ص 56 و 57.
منبع:http://www.j-alzahra.ir/mags/83/03-83.htm