رفتارشناسی قاتلین سریالی
نويسنده : هورمزد یعقوبی نژاد
قتل سریالی عنوانی است که به بیش از یک فقره قتل توسط یک نفر در مدت زمانی عرفا کوتاه بین هر بار ارتکاب ، اطلاق می شود که معمولآ به شیوه یکسان یا مشابهی صورت می پذیرد.
داستان از جایی آغاز می شود که فردی تصمیم به کشتن افرادی از یک نژاد، گروه ، ویژگی ظاهری ، جنس یا سن خاص را اتخاذ می نماید. این تصمیم می تواند با انگیزه ی آزار و اذیت جسمی ، روحی و جنسی افراد همراه گردد و یا اصولآ به عنوان عاملی برای مخفی نگه داشتن موارد مذکور در راهکاری ثانویه مد نظر باشد. اطلاعاتی که واکاوی های جرم شناسانه در اختیار ما قرار می هند حاکی از زمینه بیماری های روانی ، آزار های جسمی و جنسی در کودکی توسط والدین یا افراد دیگر نسبت به بیش از نود درصد قاتلین سریالی است. در پرونده بسیاری از قاتلین سریالی، با هدف قرار گرفتن افرادی مواجه هستیم که شباهت فراوانی به فرد آزار دهنده ی قاتل سریالی دارند وعمدتآ از نظر ظاهری یا رفتاری تحریکاتی برای مجرم داشته اند. این تجربه، مهم ترین کلید حل معمای قتل های سریالی در سراسر جهان است.
علوم جنایی به روشنی بیان می دارند که برای تبدیل شدن یک انسان به قاتلی سریالی مجموعه ای از عوامل فیزیکی ، روانی ، خانوادگی ، اجتماعی ، اقتصادی وجود دارند که فرد را به واکنشی خشونت آمیز و غیر انسانی وادار می سازند.
امروزه قاتلین سریالی نمایندگان بالاترین سطح خشونت انسانی در هر جامعه هستند که با توجه به سطح دیگر آزاری شان ،به محض استیلا بر همنوعان خود از هیچ عملی علیه ایشان دریغ نمی کنند.ایجاد بریدگی هایی با چاقو ، شیشه یا دیگر اشیاء برنده ، استفاده از اسید، کشیدن ناخن ها ، ضرب و شتم ، شلاق زدن ، شکستن یا کشیدن دندان ها ، قطع اعضا بدن ، فرو بردن میخ ، سوزن و… در تن قربانیان، گاز گرفتن، وادار ساختن افراد به اعمال منافی اخلاق انسانی ، اقداماتی هستند که معمولا در پرونده قاتلین سریالی در سطح جهان از جمله :
دنیس رادر (Dennis Rader)ریچارد ترنتون( Richard Trenton) و آلبرت فیش (albert fish )از امریکا ، آندری چیکاتیلو (Andrei Chikatilo) از اکراین ، یواکیم کرول (joachim kroll) از آلمان می توان یافت .
بررسی های جنایی درباره موقعیت جغرافیایی جنایت های سریالی حاکی از این است که برخی آدمکشان ، منطقه ای خاص ، برخی دیگر نقاط مختلف و شماری هم شهرهایی ویژه را مد نظر قرار می دهند. همچنین نتیجه پژوهشهای تاریخی پیرامون قاتلین سریالی نشان می دهد کمترین تعداد قتل سریالی دو فقره و بیشترین آنها سیصد فقره توسط پدرو لوپز کلمبیایی بوده است.هر چند افسانه هایی اروپایی در مورد قاتلینی که هزاران نفر را کشته بودند هم موجود است.
اغلب قاتلان سریالی علاوه بر دیگر آزاری از امراض روحی متعددی همچون اضطراب و ترس های مرضی ، وسواس های فکری و عملی رنج می برند. به همین دلیل با اولین تجربه موفقیت آمیز قربانی کردن دیگران به دلیل ترس از شکست در روش های دیگر ، روش پیشین را تکرار می کنند .
جنایت کاران سریالی معمولآ افرادی گوشه گیر و منزوی بوده و در محیط هایی به دور از جمعیت زندگی می کنند. آنها دقیقآ وقتی افکار خود را عملی می کنند که در برابر ضعیف ترین افراد قرار بگیرند. از این رو بیشترین قربانیان قتل های سریالی زنان و کودکان هستند که به صورت طبیعی از قدرت دفاعی کمتری برخوردارند و در مواقع رویا رویی با خطرات ، کمتر به سراغ درگیری های فیزیکی می روند.
بر خلاف قربانیان ، قاتلین سریالی در موارد بسیار اندکی ، زنان هستند. زیرا آمارها نشان دهنده ی این واقعیت اند که قاتلین زن معمولآ راه هایی را برای ارتکاب برمی گزینند که کمترین درگیری فیزیکی را داشته باشد .
علاوه بر جرم شناسی ، آنچه در شناخت هر چه بیشتر پدیده قاتلین سریالی موثر است ، روانشناسی جنایی و جامعه شناسی جنایی است. زیرا آنچه فردی را تبدیل به هیولایی اجتماعی یا به عبارت بهتر ضد اجتماعی می کند بدون شک آمیزه ای از عوامل فیزیکی ، روانی و اجتماعی است که اهمال در واکاوی هر کدام از این عوامل تلاش ها در جهت جلوگیری از وقوع موارد تازه تر را نا ممکن می سازد.
منبع: