زن، حقوق و تکالیف با تکیه بر سه مقولهی مساوات، عدالت و احسان (بخش دوم)
نویسنده: دکتر محمود ویسی*
مترجم: یاسین عبدی
گفتار دوم:
* قوامیت (مدیریت خانواده):
منظور از مدیریت (قوامیت) همان ادارهی امور منزل میباشد و مدیریت هم مفهومی شامل (فراگیر) برای تمام جوانب زندگی نمیباشد و نیز مدیریت به معنای دخالت در زندگی مختص به زن و خواستهها و آزادیهای مشروعش یا الزام زن به بر آورده نمودن خواستههای مرد نیست. همچنان که تعبیر قرآنی برای زن (همنشین و مونس) میباشد و نه کنیز و خادم، زیرا خداوند میفرماید: «وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِیهِ- یعنی همسرش و برادرش» بنابراین مرد در داخل منزل قانونگذار نیست بلکه مجری قانون خداوند میباشدکه به دور از هر جانبداری از مرد و زن تدوین شده است و امور منزل به طور مفصل در شریعت آمده است. بنابراین آنچه حرام است حرام، و آنچه مباح است مباح و آنچه مکروه است مکروه است، پس برای مرد جایز نیست که مباحی را حرام و یا حرامی را مباح گرداند.
بنابر این امور خانواده در اسلام باید به صورت مشورتی باشد همچنان که در قرآن وارد شده که: «عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُر»[1]
«واگر والدین خواستند با رضایت و مشورت هم دیگر (کودک خود را زودتر از دو سال) از شیر بازگیرند گناهی بر آنان نیست.»
در کتاب (قرآن) یا در سنت جایی دیده نمیشود که در آن مرد مالک همسرش باشد و زن نیز در درون منزل کم ارزشتر از مرد باشد، خلاصهی سخن این است که هر مؤسسهای در دنیا به ناچار باید مدیری داشته باشد که بتواند رأی نهایی را در اموری که نیاز به نظر قطعی دارد و در آن بیش از یک انتخاب وجود ندارد، صادر کند. یک زن سالم، مردی را که قدرت تصمیمگیری قاطع در امور را دارد و تصمیمات را بعد از مشورت و با منطق در وقت مناسب اتخاذ میکند دوست دارد. پیامبر (ص) الگویی را در قوامیت و ادارهی منزل به ما داده است که با وجود داشتن نُه زن، خود خانهاش را جارو میکرد و کفشهایش را میدوخت (وصله میزد) و با خانوادهاش لذت میبرد و در انجام کارهای منزل به آنها کمک میکرد و امامه دختر زینب را در حالی که نماز میخواند در آغوش میگرفت و او را به سینهاش میفشرد و او بود که همواره میفرمود: خیرکم خیرکم لأهله و أنا خیرکم لأهلی – بهترین شما بهترین برای خانوادهاش است و من بهترین شما برای خانوادهام هستم.[2]
قوامیت مرد رابطهای محکم با عاطفی نبودن مرد و قدرت جسمانی و عضلانی مرد که برتر از زن است دارد و به وسیله این قوه به حمایت از زن میپردازد و ملاحظه میشود که حتی زنان فاحشه هم به مردی پناه میآورند که از آنان حمایت کند و حتی دیده شده که زن متأهل (دارای همسر) و زنان مطلقه(طلاق داده شده) و بیوهزنان بیشترین زنانی هستندکه در معرض خشونت و آزار و هتک حرمت قرار میگیرند و مرد نیز در کسب روزی غالباً از زن تواناتر است. آمارهای جهانی نشان میدهند که خانوادههایی که به وسیلهی زنان اداره میشوند فقیرترین خانوادهها هستند که غالباً از حمایت دولت برخوردارند و کسانی که اعتراض به قوامیت مردان در منزل میکنند در حقیقت بر امور شاذ و نادری اعتراض میکنند؛ همچون زمانی که مرد قادر به کسب و کار نباشد یا قدرت کمی در اداره منزل داشته باشد یا نتواند از همسرش حفاظت کند و… لیکن این حالات جزو نوادر هستند و حکمی هم به نوادر تعلق نمیگیرد.
قرآن نیز هنگامیکه به قوامیت مردان اشاره دارد همهی مردان را بر همهی زنان قوام نمیداند و در حقیقت آمدن(ال) که دال بر حقیقت و جنس میباشد در عبارت: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَآءِ»[3]
یعنی: جنس مردان عموماً نه همهی آنها و جنس زنان غالباً نه همهی آنها و این بیانگر آن است که برخی از زنان وجود دارند که علم، حکمت و حتی قوتی بیشتر از مردان را دارا میباشند و در این حالت هم اسلام مدیریت امور منزل را بر عهده زن میگزارد. اگر از مرد تواناتر باشد، به شرط اینکه هر دو (زن و مرد)راضی باشند و یا همچنین زن میتواند مدیر خانواده باشد در حالت نبود و غیاب مرد به سبب مرگ و چه غیر آن.
دهها هزار از زنان مسلمان فرزندانشان را در غیاب همسرانشان تربیت کردهاند به شکلی که تربیت آنان بهتر از زمان حضور پدر بوده است؛ البته اگر پدر، پدر صالحی نبوده باشد. و همچنین اسلام مانع مدیریت زن در کار و فعالیتهای اقتصادی برای همسرش نمیباشد؛ زیرا چنان که گذشت قوامیت مختص به زندگی مشترک زناشویی است. عدهای هستند که قوامیت مرد را نمیپذیرند. در حقیقت اینان در اصل نهاد خانواده را نفی میکنند و آن را یک بنیاد ضروری برای جامعه نمیدانند که فمینیستهای تندرو از جمله این افراد هستند. گاهی هم گفته میشود برای چه قوامیت هر دوی آنها به جای یکی از آنها منظور نشده است. در جواب میگوییم که وجود دو مدیر برای یک اداره در جهان، آن اداره را ادارهای ناموفق میگرداند و ادامهی فعالیت برای آن ممکن نیست، بنابر این هرگاه فردی را به عنوان مدیر مشخص نکنیم و زن و مرد در مورد ادارهی منزل به منازعه بپردازند، بدون شک از خانوادهی درگیر چیزی جز فرزندانی تندخو، بزهکار و نامتعادل از نظر روانی پدید نمیآید و در نتیجه زندگی جهنم میشود و بچههای خیابانی و ولگرد از اینها بهتر خواهند بود. و زن و مرد تا زمانی که آرامش، لذت و مهربانی را در خانهی همسری نیابند به دنبال روابط نامشروع میگردند که مشاهدهی فیلمهای غربی این موضوع را به وضوح به ما نشان میدهد. بنابر این اگر فرض کنیم که زن مدیر خانواده باشد حقیقتاً نمیتواند این نقش را در سایهی اختلال معیارهای توانمندی میان زن و مرد ایفا کند وقتی که چنین است مساوات در قوامیت غیرممکن است و عدالت و نظم با این وجود تحقق پیدا نمیکند و الغای این مفهوم منجر به الغای نظام خانواده در شکل حقیقی آن و از صورتهای اختلاف عدالت با مساوات این است که اگر زمانی مساوات با مصالح والا و برتر و ضروری تعارض پیدا کرد؛ آنگاه مساوات با عدالت تناقص پیدا میکند عدالت یعنی انجام آنچه واجب است و آنچه که مصلحت والا را به تحقق میرساند اگرچه باعث از بین رفتن مصلحت کوچکی شود.
* دکترای فقه و اصول از دانشگاه بینالمللی امدرمان سودان، استاد دانشگاه و مدرس حوزههای علمیهی اهل سنت ایران.
ارجاعات و مآخذ
——————————————————————————–
[1]- بقره/233.
[2]- روایت شده از ابن حبان و حاکم و ترمذی
[3]- نساء/34.
منبع:
برچسب ها:تکالیف, زن حقوق, طلاق, مساوات، عدالت و احسان