طلاق از منظر دین و حقوق زن در خانواده
طلاق در اصل رها کردن از روی پیمان و قرار دارد است و رها کردن از قید زوجیت نیز طلاق نامیده شده است . و در اصطلاح شریعت ، همان مفهوم عرفی رایج میان عقلاء را می رساند که شارع مقدس با شرایط خاصّی امضا کرده و به معنای گشودن پیوند زناشویی با واژه مخصوص یا اشاره و نوشته ای که جایگزین آن باشد ، چه پیوند زناشویی بلافاصله گشوده شود و چه بعد از گذشت زمان معین .
و در اصطلاح حقوق نیز طلاق عبارتست از ایقاعی تشریفاتی که به موجب آن مرد به اذن یا حکم دادگاه ، زنی را که به طور دائم در قید زناشوئی اوست رها می سازد .
در این جا سئوالاتی مطرح می شود که :
1- آیا طلاق فقط در دین اسلام مطرح شده است ؟
2- آیا طلاق در اسلام جایز است ؟ اگر پاسخ مثبت باشد پس وضعیت زنان مطلقه چگونه است ؟
3- وظیفه زن و مرد در مدت عدّه چیست ؟ بعد از اتمام عدّه چطور ؟
4- با توجه به آیات و روایات فرزندان چه سرنوشتی پیدا می کنند ؟
5- آیا حد طلاق در اسلام مشخص شده است؟
6- زن در خانواده از چه حقوقی برخوردار است؟
ابتدا به طور اجمال تاریخچه ی طلاق را بیان کرده آنگاه به بررسی طلاق از منظر دین پرداخته و حقوق زن در خانواده را مورد بررسی قرار می دهیم .
الف – تاریخچه ی طلاق
آنگونه که از قدیمی ترین قانون مدوّن و ساخته ی دست بشر یعنی « قانون حمورابی » استنباط می شود خانواده اساس اجتماعی بوده و مرد قادر بوده در مواردی که زن تا مهلت معینی صاحب فرزند نمی شده وی را طلاق دهد و نیز اگر زنی بیماری مزمن داشت ، مرد بدون آنکه او را طلاق دهد می توانست زن دیگری اختیار کند .
در آتن نیز طلاق برای مرد دشوار نبوده و مرد می توانست بدون ارائه دلیل زن خویش را از خانه براند . در مقابل زن نمی توانست به دلخواه ، همسر خویش را ترک گوید ولی در صورت ستم شوهر ، زن می توانست به « آرخون » مراجعه و تقاضای طلاق کند و با رضایت « آرخون » طلاق زن صورت می گرفت . گاهی نیز طلاق با رضایت طرفین انجام می گرفت ، لیکن این توافق باید رسماً طی تشریفاتی در نزد « آرخون » اعلام می شد .
در مصر قدیم نیز شوهر نمی توانست زن خود را طلاق دهد مگر در مورد نازایی و طلاق زن به هر دلیل ، شوهر را مکلف می نمود تا قسمت بزرگی از املاک خانواده را به وی واگذارد و در نتیجه طلاق به ندرت اتفاق می افتاد .
در دین زرتشت نیز آیین زناشویی کاری پسندیده و تجرد امری ناپسند و در خور نکوهش بوده است . این تعلیمات به همراه حق برابری زن در زندگی زناشویی موجب می گردید که طلاق امری ناشی از اراده ی بی چون و چرای مرد تلقی نگردد .
در ایران باستان طلاق منوط به رأی دادگاه بود . اگر قاضی دادگاه تشخیص می داد که زوجین می توانند زندگی زناشویی خود را ادامه دهند ، آنان را مجبور به زندگی می نمود و شوهر متمّرد را به مجازات سختی محکوم می کرد تا بی جهت متمایل به طلاق نگردد .
در دین یهود نیز طلاق وجود داشته است در صورتی که مرد کجروی در زن خود بیابد برای او نامه ی انفصال ( جدایی ) بنویسد و به دستش بدهد و از خانه ی خود او را بیرون فرستاده و رهایش سازد .
در انجیل نیز آیات متعدد گاه بر عدم قبول مطلق طلاق دلالت دارد ( همانند آیات 16:18 ) و در آیات دیگری از انجیل ، طلاق را محدود به زنای یکی از زوجین نموده است ( ماندن آیات 15:31 ) انجیل متی که می گوید : « هر کسی از زن خود مفارقت جوید ، طلاق نامه به او بدهد ، لیکن من به شما می گویم هر کس به غیر علت زنا ، زن را از خود جدا کند باعث زنا کردن او باشد و هر کس زن مطلقه را نکاح کند ، زنا کرده باشد . »
ب- طلاق از منظر دین ( آیات و روایات )
طلاق بر دو نوع است :
1- طلاق بائن
2- طلاق رجعی
در طلاق بائن شوهر بعد از طلاق حق بازگشت ندارد خواه زن در عدّه باشد یا نباشد که طلاق بائن بر 6 نوع است . در طلاق رجعی مرد می تواند تا وقتی که همسرش در عدّه است به او رجوع کند .
قرآن کریم در آیاتی از سوره طلاق و بقره ، نساء و احزاب پیرامون طلاق و مسائل مربوط به آن سخن گفته است . در اسلام آنچه دارای اهمیت است تشکیل خانواده است به همین علت ازدواج امری مقدس و پسندیده و برای ثبات و پایداری آن تأکید فراوان شده ، و طلاق امری ناپسند است و برای جلوگیری از آن از هر وسیله ممکن استفاده شده است و از طلاق به عنوان منفور ترین حلال ها یاد شده است . پیامبر اسلام ( ص ) فرموده اند :
« منفور ترین چیز های حلال در پیش خدا طلاق است »
همچنین فرموده اند : « زن بگیرید و طلاق ندهید زیرا خداوند مردانی را که مکرر زن بگیرند و زنانی که مکرر شوهر کنند را دوست ندارد . »
امام صادق ( ع ) فرموده اند : « از چیز هایی که خدای عزّوجلّ حلال فرموده هیچ چیز نزد او منفور تر از طلاق نیست ، خداوند مردی را که زیاد زن طلاق می دهد و هر زمان زنی را تجربه می کند دشمن می دارد .»
همچنین بد ترین خانه نزد خداوند ، خانه ای است که به واسطه طلاق از هم پاشیده می شود و هنگامی که طلاق رخ می دهد عرش خداوندی به لرزه در می آید . اما در جایی که تحمل زندگی مشترک بر طرفین ، ناممکن می گردد طلاق امری لازم و ضروری می شود به امید آن که هر یک از طرفین در پیوند بعدی ، سعادت خویش را بیابند .
خداوند می فرماید :
« لا تَدْری لَعَلَّ الّلهَ یحْدِثُ بَعْدَ ذلِک اَمْراً » ( سوره طلاق آیه 1 )
تو نمی دانی شاید خداوند بعد از این ماجرا وضع تازه و وسیله اصلاحی فراهم سازد .
با آنکه طلاق در اسلام در وقت ضرورت مشروع است ولی به مجرد اینکه مردی از همسرش ناخرسند باشد راه طلاق را نشان نمی دهد بلکه او را به بردباری و شکیبایی دعوت می کند و برای جلوگیری از طلاق راهکار هایی نیز ارائه می دهد اما اگر با نزدیک به هم تدابیر چاره ای جز طلاق و جدایی نباشد می فرماید :
« آن ها را از خانه هایشان خارج نسازید و آن ها نیز از خانه ها ( در دوران عدّه ) خارج نشوند مگر اینکه آن ها کار زشت آشکاری را انجام دهند .»
فقط در صورت انجام کار زشت می توان زن را در زمان عدّه از خانه بیرون کرد و این را حدود الهی می داند و هر کس از حدود الهی تجاوز کند به خویشتن ستم کرده است .
فلسفه این کار چیست ؟
آیا این نیست که علاوه بر حفط احترام زن ، غالباً زمینه را برای بازگشت شوهر از طلاق و تحکیم پیوند زناشویی فراهم می سازد . امام باقر ( ع ) فرموده اند :
« زن مطلقه در دوران عدّه اش می تواند آرایش کند سرمه در چشم نماید و مو های خود را رنگین و خود را معطّر سازد و هر لباسی که مورد علاقه اوست بپوشد زیرا ممکن است از همین راه ، زن بار دیگر قلب مرد را تسخیر کرده و مرد رجوع کند .»
قرآن کریم احکام طلاق را چنین بیان می فرماید : هنگامی که مدّت عدّه آنها سرآمد باید آنها را به طرز شایسته ای نگاهدارید یا به طرز شایسته ای از آنها جدا شوید .
« فَاِذا بَلَغْنَ اَجَلَهُنَّ فَاَمْسِکوُهُنًّ بِمَعْروًُفِ اَوْ فارِقوُهُنَّ بِمَعْروفٍ » ( سوره طلاق آیه 2 )
و در آیه ی 231 سوره بقره می فرماید : « هرگاه زنان را طلاق دادید و موقع عدّه آنها رسید یا از آن ها به خوبی نگهداری کنید و یا به خوبی جلوی آن ها را باز گذارید . مبادا برای اینکه به آن ها ستم کنید آن ها را به شکل زیان آوری نگهداری کنید ، هر که چنین کند باید بداند به خود ستم کرده است .»
از این آیات یک اصل کلی استفاده می شود و آن اینکه هر مردی در زندگی خانوادگی یکی از دو راه را باید انتخاب کند یا تمام حقوق و وظایف را به خوبی و شایستگی انجام دهد و یا علقه زوجیت را قطع و زن را رها نماید . شق سوم یعنی اینکه زن را طلاق ندهد و به خوبی و شایستگی از او نگهداری نکند هم از نظر اسلام وجود ندارد .
همچنین در سوره احزاب آیه 49 می فرماید : « وَ سَرَّ حُوهُنَّ سَراحاً جَمیلاً »
زنان مطلقه را به طرز شایسته ای رها کنید و به صورت صحیحی از آن ها جدا شوید . و در آیه 229 سوره بقره می فرماید : « یا باید همسر را به طور شایسته نگاهداشت و یا با نیکی و احترام رها کرد .> < فَاِمْساک بِمَعْروُفٍ أوْ تَسْریحٌ بِاِحْسانٍ »
همچنین می فرماید : برای شما حلال نیست که چیزی را از آنچه به آن ها داده اید پس بگیرید .
و در ادامه آیه دوم سوره طلاق می فرماید : « هنگام طلاق و جدایی دو مرد عادل از خودتان ( از مسلمانان ) را شاهد بگیرید و شهادت را برای خدا بر پا دارید ، تنها کسانی که ایمان به خدا و روز قیامت دارند از این وعظ و اندرز نتیجه می گیرند » ( و این یکی از راه های جلوگیری از طلاق است .)
احکام زنان مطلقه و حقوق آنان
زنان مطلقه از دیدگاه قرآن سه گروهند ، گروهی که عادات ماهیانه می بینند و گروه دیگر کسانی که عادت ماهیانه نمی بینید و کسانی که بار دارند و حکم هر کدام را بیان می فرماید .
در سوره بقره آیه 228 می فرماید : « و المطلّقات یتر بّصن با نفسهنّ ثلاثه قروء » زنانی که عادت ماهیانه نمی بینند باید سه بار پاکی را پشت سر گذاشته عادت ماهانه ببینند و برای بار سوم وارد ماهانه شدند عدّه آن ها پایان یافته است .
و در آیه 4 سوره طلاق می فرماید : « و اللائی یئسن من المحیض من نسائکم ان ارتبتم فعدّ تهنّ ثلاثه اشهر » زنانی از شما که مأیوس از عادت ماهانه شده اند اگر در وضع آن ها ( از نظر باردار ی ) شک کنید عدّه آن ها سه ماه است .
و درباره ی زنان باردار می فرماید : « عدّه زنان باردار این است که بار خویش را بر زمین بگذارند . »
در آیه 6 سوره طلاق پیرامون حقوق زنان مطلقه از نظر مسکن و نفقه می فرماید : آن ها را هر جا خودتان سکونت دارید و امکانات شما ایجاب می کند سکونت دهید .
و در ادامه می فرماید : « به آن ها زیان نرسانید تا کار را بر آن ها تنگ کنید و مجبور به نقل مکان و ترک نفقه شما شوند .» و لا تضارّو هنّ لتضیّقوا علیهنّ یعنی حق ندارید ضرری متوجه آن ها کنید تا ماندن در آن سکنی برایشان دشوار شود و از نظر لباس و نفقه در مضیقه شان دهید .
همچنین می فرماید : « و اگر باردار باشند مخارج آنها را تا زمانی که وضع حمل می کنند بدهید زیرا مادام که وضع حمل نکرده اند در حال عدّه هستند و نفقه و مسکن بر همسر واجب است . »
در مورد حقوق زنان شیرده نیز می فرماید : « اگر حاضر شدند بعد از جدایی ، فرزندان را شیر دهند اجر و پاداش آن ها را بپردازید .»
همچنین در مورد فرزندان بعد از طلاق می فرماید : « درباره ی سرنوشت فرزندان با مشاوره یکدیگر و به طور شایسته تصمیم بگیرید . » و أتمروا بینکم بمعروف > جمله < و أتمروا گاه به معنی < پذیرا شدن دستور > و گاه به معنی < مشاوره > می آید و در این جا معنی دوم مناسب تر است و تعبیر به < معروف > تعبیر جامعی است که هر گونه مشاوره ای را که خیر و صلاح در آن باشد شامل می گردد .
در آیه 7 سوره طلاق می فرماید : < آنها یی که امکانات وسیعی دارند از امکانات خود انفاق کنند و آن ها که تنگ دستند از آنچه خدا به آن ها داده انفاق نمایند ، خداوند هیچکس را جز به اندازه ی آن چه به او داده تکلیف نمی کند . >
حد طلاق در قرآن
در قرآن حد طلاق دو مرتبه است < الطّلاق مرّتان > ( طلاقی که رجوع و بازگشت دارد ) در هر یک او دوبار یا باید همسر خود را به طور شایسته نگاهداری کند و آشتی نماید یا با نیکی او را رها سازد و برای همیشه از او جدا شود .
" فامساک بمعروف أو تسریح باحسان "
طلاق سوم ، رجوع و بازگشتی ندارد و هنگامی که دو نوبت کشمکش و طلاق سپس صلح و رجوع انجام گرفت باید کار را یکسره کرد . از حضرت باقر ( ع ) نیز روایت شده که فرمودند : " خدا می فرماید طلاق دو مرتبه است بعد از آن یا باید زن را به طور معروف نگهداری نمود یا او را با احسان رها کرد و رها کردن به احسان طلاق سوم است . "
طبق نظر فقها عظام ، این آیه عدد طلاق را مشخص می کند زیرا که در صدر اسلام مواقعی پیش آمده که مردی زنی را طلاق داده اما در موارد متعددی ضمن رجوع به زن ، مشقاتی را از جهات گوناگون برای وی پدید آورده است لذا اسلام با نزول این آیه حد و حصری برای این بازگشت مرد قرار داده است .
با توجه به مطالب ذکر شده می توان به این نکته اشاره کرد که طلاق در جوامع و ملل گذشته نیز مطرح بوده و اسلام اولین بار آن را بیان نفرموده بلکه اسلام به وضع طلاق سر و سامان داده و در این مسأله به حقوق زن توجه کرده و مردان را موظف به رعایت آن نموده است و مرحوم طبرسی در مجمع البیان می گوید :
" همان طور که برای مرد حقوقی بر عهده ی زنان گذراده شده همچنین زنان حقوقی بر مردان دارند که آن ها موظف به رعایت آنند زیرا در اسلام هرگز حق ، یک طرفه نیست و همیشه به صورت متقابل می باشد . "
پس به این حقیقت اشاره شده که حق و وظیفه ، جدائی ناپذیرند و همان اندازه که زنان وظایفی دارند حقوقی هم برای آن ها قرار داده شده است و از تساوی این " حقوق " با آن " وظایف " ، " اجرای عدالت " در حق آنان عملی می گردد.